اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

88-09-29-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-راهکار رضايتمندي

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

-راهکار رضايتمندي

88-09-29

سوال– رسم جهيزيه که در کشور ما مرسوم است خود بخود چشم هم چشمي مي‌آورد. بچه هاي ما غصه مي خورند اگر از هم سن و سالان شان جهيزيه کمتري داشته باشند. ما بايد با انتظارات آنها چکار کنيم ؟
پاسخ - اين سوال نشان مي دهد که نويسنده ي اين سوال از زندگي اش راضي نيست. مثلا عدم رضايت دخترشان از جهيزيه و مقايسه با ديگران. اما خيلي ها هستند که جهيزيه خوب دارند ولي از جهات ديگر زندگي شان راضي نيستند و احساس خوشبختي نمي کند. من مي خواهم بحث رضايت در زندگي را مطرح کنم. آيا رضايت از زندگي مساوي با تمکن مالي است ؟ الزاما کسي که مال بيشتري دارد از زندگي راضي تر است ؟ يا تساوي بين اين دو نيست ؟ و معادله به اين شکل نميشود بين اين دو برقرار کرد ؟ براي اينکه اين بحث را ريشه اي تر دنبال کنيم من سه نکته مهم را مي گوييم تا شايد به اين بحث رضايتمندي در زندگي نزديک بشويم. نکته ي اول اين است که اگر ما بخواهيم در زندگي احساس رضايتمندي بکنيم، اول بايد واقعيت هاي زندگي را بدانيم. يک واقعيت اين است که اينجا دنيا ست، دنيا محل گذر است.

در روايت اين تعبير آمده که شما در دنيا ميهمان هستيد، اين دنيا قليل هستيد، عابر هستيد و از اين دنيا عبور مي کنيد، اين دنيا مزرعه است. پس اگر کسي رسيد به اينکه دنيا قليل است و همه ي نگاهش به اين دنيا معطوف نشد و همه ي بار را اينجا قرار نداد، به رضايتمندي مي رسيد. مثل بازيکناني که در دوره ي مقدماتي هستند، اينها نگاه شان به اين بازيها خيلي جدي نيست. اينها براي جام ديگري آماده ميشوند که همان جام نهايي است. روايت داريم که اين دنيا ميدان آمادگي است و قيامت ميدان مسابقه است. خود اين نگاه بيشتر مواقع براي ما رضايت مي آورد. در واقع انتظار بيش از واقعيت نداشته باشيم. بعضي از مواقع انتظارات مطابق با واقعيات نيست. مثلا من انتظار دارم که پير نشوم ولي ميشوم، من انتظار دارم بالاترين جهيزيه را داشته باشم، ماشين پنجاه ميليوني داشته باشم، خوب اين حقوق من و زندگي من با آن مطابق نيست. اگر مقداري انتظارات مان را با واقعيتها مطابق کنيم به اين معنا که فرض ميکنيم من که ليسانس دارم نبايد انتظارشغل هيئت علمي دانشگاه را داشته باشم زيرا شرط هيئت علمي دانشگاه شدن داشتن دکترا است. من انتظارم بايد با شغلي در دبيرستان باشد، مطابق با مدرسه راهنمايي و دبستان باشد. کسي که ديپلم دارد، نبايد انتظار تدريس در دبيرستان را داشته باشد. اگر مدير دبيرستان گفت که به شما تدريس نمي دهيم، او نبايد ناراضي باشد زيرا اين ناراضي بودن، عدم انطباق خواسته اش با واقعيت است. پس ما بايد انتظارات مان را با واقعيت مطابق کنيم. نکته دوم بحث مقايسه است. ما بخواهيم يا نخواهيم در زندگي مان مقايسه داريم. بچه اي که به مهد کودک مي رود ميگويد: من يک ستاره دارم و دوستم دو تا ستاره دارد. و پيش مادرش اظهار نگراني ميکند. اين مقايسه از بچگي شروع ميشود و به بالا ميآيد. مقايسه در بچگي، مقايسه بچگانه است. انسان عاقل دو جور مقايسه دارد. که در روايت يکي را مذمت کرده است و يکي را مدح کرده است. يکي مقايسه صعودي است. يعني من به ماشين آقاي فلاني نگاه کنم و مي بينم که پنجاه ميليون مي ارزد و به ماشين خودم نگاه مي کنم و مي بينم ده ميليون مي ارزد. مقايسه صعودي سه اثر منفي دارد. اندوه، حسرت و ناسپاسي. خواهري که يک يخچال ساده دارد و چهار صد تومان مي ارزد، اگر به يخچال دو قلوي چند ميليوني ديگري فکر کند، همه اش غصه مي خورد و مي گويد که اين هم زندگي است که ما داريم. اين را مقايسه صعودي است که غلط است زيرا زندگي همه اش با ناسپاسي است. مقايسه نزولي هم داريم يعني من به جارو برقي که پدرم آنرا پنجاه هزار تومان خريده راضي باشم و بگويم خيلي ها اين را هم ندارند. البته جاروبرقي چهارصد هزارتوماني هم در بازار هست. ممکن است که بگويد خيلي ها هنوز شوهر ندارند و ازدواج نکرده اند و در انتظار خواستگار هستند. من خواستگار داشتم الحمدلله، من شوهرم دارم الحمدلله، پدرم توانسته برايم جهيزيه درست کند الحمدلله. مقاسيه نزولي چند اثر مثبت دارد. شادي، الزاما اين جور نيست که هرکس تمکن مالي دارد، شاد است. من خيلي ها را مي شناسم که از نظر مالي خيلي بالا هستند ولي اصلا احساس شادي ندارند. شاد کامي مساوي با ثروت نيست. گاهي آقا يک شغل معمولي دارد و نان و سيب زمين هم مي خورند و با هم بگو و بخند هم ميکنند و شاد هم هستند ولي آقايي هم هست که در بهترين خانه ها زندگي ميکند و تمکن مالي بالايي دارد ولي با همسرش در حال دعوا است و افسردگي دارد. نمي خواهم بگويم که آن زندگي نمي تواند همراه با شادي باشد و يا اين زندگي نميتواند غمناک باشد. مي خواهم بگويم يک تساوي بين اين دو تا نيست. در مسائل مادي مقايسه ما بايد صعودي نباشد ولي در مسائل معنوي مقايسه صعودي خيلي هم خوب است. شما در مدرک به دکترا نگاه کن و در نمازت به نماز حضرت علي (ع) نگاه کن.

درعبادت به امام سجاد (ع) نگاه کن. من نمي دانم که چرا سوال اين بينندگان اين نيست که چرا نماز من نماز فاطمه زهرا نيست ؟ دفاعم از ولايت مثل فاطمه زهرا نيست؟ چرا من مثل فلان خانم اهل مطالعه نيستم ؟ چرا فقط در مورد جهيزيه مي گويند ؟ ما در جامعه اختلاف طبقاتي داريم. پولدارهاي زيادي داريم فقراي زيادي هم داريم. دختر و پسرهاي زيادي هم مي شناسيد که ازواج کرده اند ولي بخاطر مشکلات مادي هنوز نتوانسته اند که زير يک سقف بروند. دختري ميگفت: من چهار سال است که عقد هستم و شوهرم هم خانه اي آماده کرده ولي من گير چند تکه جهيزيه هستم و پدرم نمي تواند اينها را تهيه کند. اگر هر ثروتمندي سالي دو تا دختر را شوهر بدهد ببينيد چه خواهد شد ؟ دختر خانم و آقا پسر به پدرت سخت نگير. پدر تا چند سال مي تواند قسط بدهد ؟ با وسايل ساده هم مي توان زندگي را شروع کرد. براي گل زدن ماشين تا يک ميليون تومان هم داريم. الان مسئله ي چشم و هم چشمي در جامعه ما جدي است. تقاضاي من اين است که در زندگي خانوده ها با سطوح خودشان بسنجند. جهيزيه حضرت زهرا (س) سيزده قلم ساده بود. در حاليکه در ان موقع هم ثروتمند زياد بود. حالا چطور اين را نهادينه بکنيم ؟ بايد براي آن برنامه ساخته بشود و راه آن صداوسيما است زيرا در همه خانه ها هست يعني برنامه ها و ميزگردهايي با حضورخود جوانها برگزار بشود، مصاحبه بشود و در قالب سريال ها و تبليغات بيايد، در سخنراني ها براي مردم گفته بشود. راه ديگر آن در خانه است که از کودکي فرزند را عادت بدهيم. مي توانيم در مدارس و مراکز آموزش اين را رواج بدهيم. اشکالي ندارد که آنهايي که دارند از وسايل گران قيمت استفاده کنند من ميگويم ما خودمان را با آنها مقايسه نکنيم. و به زندگي آنها حسرت نخوريم. سلمان ميگويد که پيامبر هفت سفارش به من کرد اولي آن اين است که هميشه به پايين دست خودت نگاه کن و به بالا دست هم نگاه نکن. آيه قرآن هم داريم: پيغمبر با افراد پايين ارتباط داشته باش که روحيه فزون طلبي در تو زياد نشود. در جنگي وقتي پيامبر غنيمت گرفت، زنان پيامبر هر کدام چيزي از رسول خدا طلب کردند و اين آيه نازل شد که پيغمبر به زنهايت بگو اگر شما دنيا مي خواهيد، دنيا را به شما مي دهيم ولي بدانيد آخرت براي شما بهتر است. زندگي حضرت زهرا(س) که همراه با فقر بود، اين فقر گزينشي بود و خودش مي خواست. و راضي هم بود. اين ها همه بعنوان يک فضيلت است. اين ها را نقل بکنيد ولي غصه نخوريد. وقتي پيامبر به خانه او آمد و ديد که بچه روي پايش است، آرد درست ميکند، ذکر هم مي گويد و مي خواهد خانه را هم جارو کند و تا گفت: دخترم سختي دنيا را با شيريني آخرت بچش، گفت: من با همين وضعيت راضي هستم. نکته سوم اين است که دنيا را سخت نگيريم. سهل از کنار حوادث بگذريم بعبارت ديگر آستانه ي تحمل مان بالا باشد و استقامت داشته باشيم. استوار باشيم. اگر کسي با دنيا سخت نگرفت و مشکلات را جدي نگرفت و با مشکلات کنار آمد، اين خودش صفت رضاست. ابوذر پسري داشت که مرده بود و در کنار قبر او نشسته بود. فردي مي گذشت و با طعنه گفت: خوب فرزندت مرد. او گفت: شکر که خدا او را از خانه فنا به خانه ي بقا برد. ببينيد چه نگاه وسيعي. ديد ابوذر گريه مي کند. گفت: غصه فرزندت را مي خوري ؟ گفت: نه. نميدانم امشب ميتواند جواب فرشته ها را بدهد يا نه ؟ شب اول قبرش راحت است ؟ دغدغه ي ابوذر، دغدغه ي اولاد از دست دادن نيست، او با اين مشکل کنار آمده بود.

امام خميني نقل ميکردند در شهري وبا آمده بود و ترس بيشتر از بيماري وبا مردم را مي کشت. شهر بهم ريخته بود. عالمي مردم را جمع کرد و گفت: اتفاقي نيفتاده، مرگ ها بهم نزديک شده است. قرار بود که يکي پنج سال ديگر بميرد و يکي ده سال ديگر بميرد، حالا زمان حذف شده و همه با هم مرده اند. اتفاقي نيفتاده است. بياييد جنازه ها را دفن کنيم، نماز بخوانيم و ضدعفوني کنيم، به مردم روحيه داد و بدن ها را دفن کردند و بقيه هم نجات پيدا کردند. در حوادث کساني بيشتر ضرر مي کنند که خودشان را مي بازند. پس به دنيا سخت نگيريم و خودمان را نبازيم. بعضي ها دغدغه روحي دارند بخاطر همين دست به حرام مي زنند. بعضي ها دغدغه حوادث دارند بخاطر اين گاهي خودشان را به حوادث مي اندازند. بعضي ها ترس از مرگ دارند، ريسک نميکنند و مسافرت نمي روند، کارهاي حساس را انجام نمي دهد. خير اين طور نيست. اگر ما معتقد شديم روزي همه جنبده ها دست خداست و اگر ما معتقدشديم هر لحظه مرگ انسان بيايد، يک لحظه عقب و جلو ندارد، اگر ما معتقد شديم حوادث در لوح محفوظ براي همه معين است و اگر اعتقادم اين شد که اگر مرگ من فرا برسد کسي نميتواند آنرا به تاخير بيندازد، اگر اعتقاد من اين شد که با تلاش روزي به من مي رسد، دغدغه ها کم ميشود.
سوال - حالا چند راهکار براي رضايت مندي زندگي بگوييد.
پاسخ - چند راه کار مي گوييم که در دنيا شاد باشيم. اين به غني و فقير کاري ندارد. آنانکه غني ترند محتاج ترند. نکته ي اول تدبير است. حديث هم داريم: برنامه ريزي قبل از کار شما را از پشيماني حفظ مي کند. تدبير يعني اينکه من امکاناتم را با داشته هايم را با آرزوهايم با هم منطبق کنم. عمر سعد مي خواست فرماندار ري بشود، اين آرزو است. اصل اين آرزو عيب نيست. سليمان از خدا مي خواست که حاکم علي الاطلاق بشود. اما آيا ين آرزوي عمر سعد، مسيرش قتل حسين است ؟ مسيرش تشنه نگهداشتن بچه هاي ابا عبدالله است ؟ اين مسير غلط است. اين بي تدبيري است. الان يک محصل مي خواهد نمره ي بيست بگيرد، کلاس برود، درس بخواند، تلاش کند و نمره بيست بگيرد. ما تدبير در معيشت هم داريم. نکته بعدي بحث انس است. يکي از واژه هايي که در مورد خدا بکار مي بريم همين است. يا انيس المريدين. انس دو جور داريم يکي اُنس معنوي مثل انس با خدا و قرآن دعا و زيارت. بعضي از عزيزان ما هفته به هفته لاي قرآن را باز نمي کنند. چرا نگران هستند ؟ الا بذکر الله تطمئن القلوب. بعضي ها با نماز بيگانه هستند. نماز براي شما آرامش مي آورد. بعضي ها با خدا حرف نمي زنند. کساني هستندکه خانه شان نزديک شاه عبدالعظيم است ولي زيارت نمي روند. رفتن به اين زيارت ثوابش به اندازه رفتن به کربلا است. دعا را فارسي بخوانيد، نمي خواهد عربي بخوانيد. انس بعدي انس با فاميل است که اسلام به آن صله ي رحم مي گويد.

در سوره نسا مي فرمايد: در قيامت از توحيد و از ارحام سوال ميشود. خود اين انس باعث ميشود افسردگي ها و نگرانيها کم بشود. بياييد جلسات ماهانه تشکيل بدهيد و يک دعاي توسل هم بخوانيد و يک چايي هم بخوريد. دو تا آيه قرآن خوانده بشود و در اين رفت و آمدها جوانان بهم معرفي ميشوند و ازدواج هم صورت مي گيرد. همدلي هم صورت مي گيرد. جبرئيل به پيامبر خدا گفت: اي رسول الله اگر قرار بود ما به روي زمين مي آمديم سه تا کار را اولويت مي داديم. يکي آبرساني به مسلمانان، دوم رسيدگي به خانواده هاي عيالوار و سومي عيوب همديگر را پوشاندن. جبرئيل، ميکائيل از فرشته هاي خدا هستند و معصيت نمي کنند. خدا در قرآن مي فرمايد: فرشته ها معصيت نمي کند. سومين نکته که باعث ميشود شادي بيايد استفاده از مواهب است. خدا عالم را زيبا آفريده است. مواهب، منظور دريا، کوه، پارک و درخت است. چند خانواده مي توانند با هم به پارک بروند و غذا بخورند. يکي ديگر از مواهب همسر است. همسر باعث آرامش است. يکي ديگر از مواهب اولاد دار شدن است. قرآن مي گويد: مال و فرند زينت است. ديگر مزاح و شوخي است. البته نه تمسخر و طعنه و غيبت. مطالب شاد و قصه هاي خوب نقل بشود و اين باعث ميشود شادي به زندگي ما بيايد. ديگري شغل و کار است. جوانان، از کار عار نداشته باشيد. حالا جوان ليسانس است و شغل مناسب با تحصيلش پيدا نميشود، خوب فعلا پيش پدر که پارچه فروش است کار کن. مبغوض ترين افراد پيش خدا کساني هستند که در روز بيکار هستند و کسانيکه در شب سجده و عبادت نمي کنند. به پيامبر گفتند: فلاني خيلي عبادت مي کند ولي کار نمي کند. پيامبر فرمود: از چشمم افتاد.
سوال - چطور با مشکلات مقابله کنيم ؟
پاسخ - ما دو عنوان داريم: يکي صبر و ديگري جزع که مقابل صبر است. آنچه که در روايات ما تاکيد شده است که با سختيها کنار آمدن صبر است. ان مع العسر يسري يعني اگر سختي تو را از پاي در نياورد، همان يسر است. امام حسين (ع) در روز عاشورا همان يسر بود، گرچه تير ميخورد. و ميگفت خدايا اين سختيها بر من آسان است. پس جزع نکنيم و بردبار باشيم. اشعث بن قيس فرزندش را از دست داد و حضرت علي (ع) به او نامه اي نوشته است که در آن نامه حضرت گفتند که خدا به تو صبر بدهد. تو ميتواني دو حالت داشته باشي، يک صبر و ديگري جزع و ناسپاسي. بدان هر دوي اين حالتها روي اصل قضيه اثري نمي گذارد، يعني فرزند تو را زنده نمي کند، فقط اگر صبر کني معجوري و اگر جزع کني، گناه کردي. نوع نگاه به زندگي خيلي مهم است. چهار نفر را مي خواستند اعدام بکنند. يکي تا صبح عبادت مي کرد و ديگري کمي حالش بد بود و سومي جزع مي کرد و توبه نامه مي نوشت و داد و فرياد مي کرد و چهارمي قبل از اعدام جان داده بود. اين در حالي بود که سرنوشت چهار تاي آنها يکي بود.