اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-01-22-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

-پرسش و پاسخ

89-01-22
من چند سال است که ازدواج کرده ام اما تاکنون بچه دار نشده ام من و همسرم با اين مسئله کنارآمده ايم ولي طعنه هاي اطرافيان و کنايه هاي آنها زندگي را برمن و همسرم تلخ کرده است شما بگوييد چکار کنم؟
اجازه بدهيد اين سؤال را سرفصل بحثي قرار دهيم با عنوان اهميت گفتار و کلام. مي دانيد که خداوند بعد از نعمت آفرينش، مهمترين نعمت را نعمت بيان مي داند. الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البيان يعني از ميان مجموعه نعمت هايي که در زندگي انسان است بعد از آن که مي گويد خلق الانسان مي گويد علمه البيان. پس قدرت زبان نعمت زيبايي است که خدا به انسان داده است. اگر اين نعمت از بشر سلب شود، انسان متوجه مي شود که چقدر ارتباط مشکل است. روايتي از اميرالؤمنين در کتاب کافي ديدم که حضرت فرمودند: 10 ويژگي در انسان است که زبان آن را آشکار مي کند. يکي يکي شمردند، يک فرمودند: زبان، شاهد ضمير انسان است، اگر کسي غم داشته باشد شما تا زماني که با او صحبت نکنيد نمي توانيد متوجه شويد که علت آن چيست ؟ آيا بچه مي خواهد ؟ پول مي خواهد ؟ از پدر خود ناراحت است ؟ اما وقتي يک کلمه با او صحبت مي کنيد ضمير او براي شما آشکار مي شود. فرموده اند زبان شاهد و گواه قضاوتها است. الان با دوکلمه که شما مي گوييد يک حکمي لغو مي شود يا امضاء مي شود. مثلاً من شاهد هستم که اين آقا فلاني را کشته است يا گناهکار ظاهري، بي گناهي او ثابت مي شود و سري بالاي دار نمي رود. پس زبان نعمت بزرگي است اما هر نعمتي به هر اندازه بزرگ باشد خطرات آن هم بزرگتر است. در روايت داريم مفتاح کل خير و شر زبان است. باز در روايت داريم: زيبايي انسان در زبان و کمال انسان در عقل او نهفته است، جمال الانسان في لسانه و کمال الانسان في عقله. وقتي يک کسي حرف مي زند نگاه مي کنيد و مي گوييد چقدر خوب صحبت مي کند به قيافه ي او هم توجه نمي کنيد. برعکس آن هم اگر باشدمي گوييد با اين قيافه ببينيد چقدر بد دهان است. اصلاً زبان است که مُبَيِن شخصيت انسان است و عقل هم مُبَين کمال انسان است. با توجه به اين دو يا سه نکته دايره ي گناهان زبان گسترده است. حتي بعضي ها مثل مرحوم فيض کاشاني در حجة البيضاء و بعضي از بزرگان ديگر تا 70 گناه براي زبان برشمرده اند و فکر مي کنم هرچه زمان پيش رود نوع گناهان جديد تر هم مي شود، مثل خدعه ها و تقلب ها. مصداق آن را در قديم مثال مي زدند و مي گفتند که آب قاطي آب ليمو کردن ولي الان از اينترنت مثال مي زنند، از بانک مثال مي زنند. يکي از آسيب هاي زبان طعنه و شماتت است. ببينيد در زندگي هر کسي مشکلاتي است، يک کسي اولاد دار نمي شود، يک کسي عزيز خود را از دست مي دهد، يک کسي عمري مستأجر است، يک کسي شوهري دارد که آدم خوبي نيست. اعم از اينکه علت اين مشکلات خود اين افراد باشد يا علتي خارج از دست داشته باشد، نبايد او را شماتت کرد. فرض کنيد اين آقا و خانم همه ي راه ها را هم رفته اند ولي خدا به ايشان اولاد نداده است حالا به هر دليلي، يک وقت هم نه اصلاً علت آن مصيبت، خود بنده است. مثلاً من تند راندم، بي توجهي کردم، خوابم برد و به نرده هاي اتوبان زدم و بچه ام را از دست دادم، علت اين حادثه من بودم گرچه عمدي نبوده است. چه عامل مصيبت انسان باشد، چه ديگري و چه حوادث طبيعي باشد، در روايات ما شماتت بسيار مذمت شده است.

امام سجاد (ع) دعايي دارد دعاي هشتم در صحيفه ي سجاديه که آنجا از چند بيماري به خدا پناه برده است. يکي از آنها اين است نعوذبک من شماتة اعداء خدايا از شماتت دشمنان به تو پناه مي برم. در بحارالانوار معروف است که روايتي دارد بعضي ها نزد حضرت ايوب مي آمدند و مي گفتند که تو چه گناهي کردي که اينجور شدي ؟ ببين چه لقمه اي خورده اي و چه معصيتي کرده اي ؟ ايوب مي گفت به خدا قسم هرگز لقمه ي حرام نخوردم و هرگز غذايي نخوردم مگر اينکه يتيم يا فقيري در کنار من بود. هرگز دو کار بر من عرضه نشد مگر آنکه سخت تر را انتخاب کردم. اگر مثلاً دو عبادت بود من سخت تر را برگزيدم. من گناه نکردم، بالاخره همه ي مصيبت هاي ايوب تمام شد. عرض من اين است که در روايت است که از ايوب پرسيدند سخت ترين مصيبت برتوچه بود ؟ آيا از دست دادن اولاد بود، آيا از دست دادن همسر بود ؟ آيا فقرو بيماري بود ؟ گفت نه شماتت الاعداء، شماتت دشمنان سخت ترين مصيبت من بود. من يک نقلي از بعضي بزرگان ديدم که بعضي افراد ابا عبداله را در خواب ديدند. سوال کردند آقا مصيبت هاي شما التيام يافت ؟ فرمود: همه التيام يافت جز زخم زبان ها. من با سند به شما مي گويم اما حسين (ع) روز عاشورا خيلي صبوري کرد، خيلي بردبار بود، خيلي نصيحت کرد اما يکي دو جا هم نفرين هم کرد. کجا ؟ آنجايي که شماتت شد. حضرت کنار خيمه ها ايستاده بود، مي دانيد اباعبداله يک چاله اي کنده بودند و توي آن آتش ريخته بودند براي اينکه دشمن نتواند از اين ناحيه به خانواده ها معترض شود. روز عاشورا فرد بي ادب و بي تقوايي از لشکر دشمن آمد و گفت: ( البته من جرأت نمي کنم اين جمله را بگويم منتها چون آن انسان بي ادب گفته من فقط نقل مي کنم ) حسين قبل از آنکه آتش جهنم شما را بگيرد خودتان براي خود آتش فراهم کرده ايد ؟ او دل ابا عبدالهک را شکست. حضرت هم او را نفرين کرد. خدايا اين حرمت ما را زير سؤال برد و ما را به آتش جهنم تهديد کرد، خدايا در همين عالم او را به آتش بسوزان که بفهمد ما نزد تو چه مقامي داريم، ما مصداق آيه ي تطهير هستيم. مي گويند همان لحظه پاي اسب او لغزيد و داخل آتش افتاد و از بين رفت. چرا امام حسين (ع) او را نفرين کرد ؟ چون امام را شماتت کرد. محمد ابن اشعث را امام در روز عاشورا نفرين کرد. چون امام حسين را شماتت کرد و گفت: حسين تو پيش خدا حرمتي نداري. ابا عبداله فرمود: خدايا اين فرد حرمت ما را ناديده مي گيرد، او را نفرين کرد و او نيز همانجا مبتلا شد. فلذا سوره آل عمران آيه 120 را عزيزان نگاه کنند، قرآن وقتي مي خواهد ويژگي هاي منافقان را برشمارد يکي از آن اين است: وقتي مسلمانان سختي و مصيبتي مي ديدند آنها شاد مي شدند. ما دو جور شماتت داريم يکي دروني است و ديگري بيروني. مثلاً مي بينيم مال اين آقا را دزديده اند، اولاد دار نشده، فرزند او در کنکور قبول نشده، قلباً خوشحال مي شويم، اين البته صفت زشتي است و نشانه پستي قلب است. البته تا آن را بروز نداده ايد به پاي شما گناه نمي نويسند. نوع دوم شماتت زباني است که اين خيلي بد است اگر مثلاً انسان بگويد شما چکار کرده ايد که خداوند به شما اولاد نداده است ؟ بررسي کن ببين چه شده که خانه ي تو آتش گرفته است ؟ چه شده که ماشين تو تصادف کرده است ؟ اين خيلي بد است حتي اگر يک علت هاي اينطوري نيز داشته باشد. حالا اين از کجا نشأت مي گيرد؟ اين نشأت گرفته از حسادت است. الان رسم شده هر کسي يک خانه ي خوبي مي سازد مي گويند ببين مال چه کسي را خورده است که اين خانه را ساخته ؟ نه عزيز من هر ثروتي از پايمال کردن حقوق ديگران جمع نمي شود. سليمان ثروتمند بود. امام صادق ثروتمند بود. بعضي ها تدبير دارند، عقل معيشت دارند يا ارث به آنها رسيده است و وضع خوبي دارند، خانه ي خوبي هم ساخته اند، چرا اين حرف را مي زنيد ؟ بعلاوه شما که خبر نداريد اينکه اين آقا اولاد دارد نشده يا تصادف کرده يا مثلاً بچه ي او معتاد شده، فاسد شده علت آن چيست. فرد مؤمن و متديني نيز هست، مي گويد که ببين چه لقمه اي به اين بچه داده که اين جور شده است. سؤال من اين است پسر نوح فاسد بود. قرآن مي گويد انه ليس من اهلک، مگر لقمه ي نوح حرام بود ؟ نوح پيامبر خدا است. هم نطفه حلال است و هم لقمه حلال است، تربيت و محيط باعث شده است. مگر همسر لوط آدم فاسدي نبود ؟ مگر همسر فرعون آدم مؤمني نبود ؟ شماتت و طعنه خيلي بده است. گاهي اوقات بعضي ها در قالب مدح شماتت مي کنند. اين خيلي ظريف است، تعريف تو را مي کنند و مي گويند که آدم خوب و متديني است ولي خوب، اين ولي کار را خراب مي کند. من روايتي را يادداشت کرده ام از کتابي که در شرح 44 بيماري امام سجاد (ع) تدوين شده است. اين روايت را در بخشي از آن آورده، يک کتابي هم شهيد ثاني دارد به نام مسکن الافواد يعني آرام بخش قلب هاي داغديده که ترجمه هم شده است. درخواست من از بيينندگان اين است که اگر در زندگي مصيبت دارند، سختي دارند، داغ ديده اند، طلاق گرفته اند يا شکست خورده اند يک بار اين کتاب را بخوانند. اين کتاب را آقاي محمد باقر حجتي ترجمه کرده است. ترجمه ي مسکن الافواد آرام بخش قلب هاي افسرده اين روايت را آنجا از پيامبر نقل کرده اند که رسول خدا به اطرافيان خود فرمود: مي دانيد حق همسايه چيست ؟ گفتند نمي دانيم. فرمود همسايه به گردن همسايه ده حق دارد. اگر از تو درخواست ياري نمود او را ياري کن. اگر از تو قرض خواست به او قرض بده. اگر دچار فقر شد فقر او را برطرف کن. اگر دچار مصيبت شد به او تعذيت بده نه شماتت. حداقل کار اين است که تعذيت بگوييد نه شماتت. بنابراين مي گويند که پيامبر اکرم اگر کسي مصيبت مي ديد به منزل او مي رفت و مي فرمود: خدا به شما اجر بدهد، خدا شما را رحمت کند. اگر چنانچه خوبي به کسي رسيد به او تهنيت بگوييد. بعضي از ما اگر طرف رتبه ي اول کنکور را بياورد مي گوييم پارتي بازي کرده، اين خيلي بد است. شماتت اين است که خير ديگران را بد توجيه کنيم و بد ديگران را با سوء ظن نگاه کنيم. فرمود اگر بيمار شد به عيادت او برويد، اگر مُرد به تشييع جنازه او برويد. اگر بنا و ساختمان مي سازيد جلوي باد و نور همسايه را نگيريد مگر اينکه از او اجازه بگيريد. و نکته آخر خيلي زيباست و اين است که اگر ميوه خريداري کرديد مقداري از آن را به همسايه هديه کنيد و اگر نمي خواهيد هديه کنيد ميوه ي خريداري شده را پنهاني وارد خانه کنيد که همسايه نبيند. آقا 5 کيلو گوشت دست گرفته از ماشين مدل بالا پياده مي شود و داخل کوچه مي خواهد به خانه برود، سابق اين مسائل را رعايت مي کردند.

خود امام صادق (ع) وقتي خريد مي کردند زير عباي خود مي گذاشتند، حالا مي توان داخل يک پلاستيک سياه گذاشت. اين را عرض مي کردم شماتت و طعنه يکي از چيزهايي است که در اسلام به شدت مذمت شده است و گفته شده حتي المقدور کار خوب ديگران را توجيه کنيد. خانه خريده الحمدالهت زحمت کشيده، کارکرده، خانم او قناعت کرده، اگر ماشين خريد انشاءاله مبارک باشد خير باشد. اگر مصيبت ديد، طلاق گرفت، نگوييد اينقدر بد خلقي کردي ببين چه کردي که اين مرد تو را ول کرد. نه بگو انشاءاله خدا براي تو يک بخت بهتري قرار بدهد، نگران نباش دنيا به پايان نرسيده است. توصيه ي من اين است که ما سعي کنيم در مسائل و حوادث بگونه اي فضا را تلطيف کنيم که طرف دو تا مصيبت نکشد، يک مصيبت پيش آمده مثلاً طلاق گرفته يا بچه ي او معتاد شده يکي هم زخم زبان هايي که گاهي تا آخر عمر مي ماند. البته بايد مسير پزشکي و طبيعي آن را اگر لازم است بروند. امام سجاد (ع) در صحيفه ي سجاديه دعايي دارد براي طلب اولاد. اين دعا را مي توانند بخوانند. البته آنهايي که اولاد دارند هم بخوانند چون مضامين تربيتي بلندي دارد از خدا هم بخواهند که انشاء اله همان طور که حضرت زکريا آخر عمر ذريه ي طيبه خواست، خدا اولاد صالح به آنها عطا کند. البته اولاد خواستن فقط کافي نيست، امام سجاد (ع) وقتي اولادار مي شد نمي پرسيد دختر است يا پسر، مي پرسيد سالم است يا ناسالم.
در مقام طعنه زنندگان چه برخوردي بکنيم ؟
در طعنه زدن مقابله به مثل نکنيد، نگرديد در زندگي يک نقطه منفي پيدا کنيد، اين خوب نيست. يک آيه در قرآن داريم که جاي ديگر هم آمده مي فرمايد: از کنار اين جور آدم ها که رد مي شويد يک سلام بگوييم و رد شويد يا کم توجهي و بي محلي کنيد. شايد هيچ کلمه اي بهتر از اين نباشد يا اينکه مثلاً اين جمله را بگوييد: خدايي که به بنده اولاد نداده به آن کسي که داده مي تواند از او بگيرد، شما که داري دعا کن از تو نگيرد. با همين يک جمله محترمانه به او بگو. نه اينکه مثلاً به او فحش بدهي. امام سجاد (ع) از جايي رد مي شدند. يک نفر شروع کرد به پدر ايشان جسارت کرد اما ايشان آنقدر زيبا برخورد کرد که طرف شرمنده شد. با طعنه زننده صبر کردن يک بحث است و تحمل کردن يک بحث، هم تحمل مي کنيم و هم بگونه اي جواب مي دهيم. اتفاقاً حديث هم داريم کسي شماتت نمي کند مگر آنکه خود او به همان مصيبت مبتلا شود. بنابراين من در سخنراني ها اين را گفتم، يک نفر در اتوبان مي رفت ديد شخصي روز روشن در جاده ي باز داخل نرده ها رفته، پيش خود گفت عجب آدمي است جاده ي به اين خوبي يا خواب بوده و يا مست بوده در همين فکرها بود که محکم زد به نرده ها، پايين آمد و گفت: نه مست بودم و نه خواب. پس مي شود انسان با يک حواس پرتي يک چنين اتفاقي براي او بيفتد. مي گفت جالب است فاصله ي من با ماشين قبلي زياد هم نبود هر کسي رد مي شد مي گفت تو خوردي، تو چرا خوردي ؟ فلذا کساني که شماتت مي کنند خوب است اين را بدانند، آن افراد هم لازم است همين را به ايشان بگويند. اگر بگويند تو طلاق گرفتي نتوانستي زندگي کني ؟ بگويد انشاء اله خدا زندگي شما را مستمر کند آنکه باعث طلاق من شد ممکن است در زندگي شما هم ايجاد شود اميدوارم تو مبتلا نشوي، اين خود يک ثمره ي آموزشي هم دارد.
63- ما قناعت مي کنيم ولي به ما مي گويند خسيس، يک نفر ديگر گفته من آدمي هستم که خيلي قناعت مي کنم ولي آدم هايي را مي شناسم که خيلي اسراف مي کنند ولي روزي آنها بيشتر از ما است، جواب آنها هم اين است که هرچه بيشتر خرج کني خدا به تو بيشتر مي دهد.
ببيند هر دو سوال به يک نقطه ي مشترک اشاره دارد و آن اين است که مرز مسائل اخلاقي بايد تفکيک شود و حدود بايد مشخص باشد. ما بايد اول يک تعريفي بدهيم. مرز مباحث اخلاقي خيلي به هم نزديک است مانند قناعت و خساست. قناعت کارخوبي است اما خساست کار بدي است. اين دو تا خيلي به هم نزديک است. علي الظاهر هر دو خرج نکردن است ولي با هم متفاوت هستند. مثال دوم جود و سخاوت و اسراف است، اسراف بد است ولي جود و سخاوت خوب است، حالا کدام اسراف است و کدام جود و سخا ؟ کدام قناعت است و کدام خست ؟ قناعت را در لغت تعريف کرده اند اکتفا به داشته ها. اينکه انسان به داشته هاي خود اکتفا کند، چشمش به دنبال مال ديگران نباشد به اينمي گويند قناعت. بنده الان ماشين دارم از آن درست استفاده کنم، بطور مداوم نخواهم آن را تغيير بدهم و هم به دنبال ماشين هاي ديگران نباشم اين مي شود قناعت. يا بنده درآمدي دارم با اين درآمد زندگي خود را بچرخانم. اما نه همين پول را در بانک بگذارم و براي زن و فرزند خود نان تهيه نکنم، براي بچه ي خود مي توانم دوچرخه بخرم و نخرم، اين مي شود خساست. خسيس کسي است که از داشته هاي خود براي رفاه خانواده خود استفاده نکند و اين بد است. قانع کسي است که به داشته هاي خود اکتفا مي کند و خرج مي کند. يک وقتي هم فردي ميلياردر است و مي گويد: خوب حالا که دارم 20 تا ماشين مي خرم اين هم درست نيست. منظور از قناعت رعايت سطوح هم است. فرض کنيد براي يک غذاي دو نفره چقدر برنج و خورشت لازم است ؟ اگر آمدي به اندازه ي ده نفر درست کردي اين اسراف مي شود. اما از آن طرف بنده با رفيقم خانه ي شما ميهمان هستيم. گفتي بنده آدم قانعي هستم يک نان خشک آوردي سرسفره، يک قدري هم شير گفتي ميل کنيد، اين خست مي شود. اگر شما امشب ميهمان داشتي در يخچال هم گوشت، مرغ داشتي و در قفسه هم برنج داشتي ولي جلوي ميهمان خود نان خشک گذاشتي اين خست است اما نه اگر هم گوشت درست کردي، مرغ و به اندازه ي ده نفر برنج درست کردي و اضافه ي آن را دور ريختي اين اسراف است. حضرت علي (ع) مي خواستند به خانه ي حارث بن عبدالهم حمداني ميهماني بروند، ايشان آقا را خيلي دوست داشتند، آقا فرمود به سه شرط به خانه ي شما مي آيم اول اينکه زن و بچه ي خود را به زحمت نيندازي، به آنها نگويي علي (ع) ميهمان ما است بشوريد و بپزيد. دوم اينکه از بيرون چيزي تهيه نکني و براي اين کار قرض نکني، گوسفند بکشي. سومي اينکه آنچه در خانه داري از من دريغ نکني. الان شما مي آييد منزل يک کسي در کمد اتاق پسته و بادام است، گوشت در خانه دارد، نمي آورد و مي گويد: نه براي خودمان باشد اين خست است. براي ميهمان نان و پنير بياورد اين خست است، بايد آنچه داري بياوري. اما اگر آنچه هم داري بياوري و بيش از حد درست کني اشتباه است. در واقع مرز اين است، قانع کسي است که بيش از حد خرج نمي کند اسراف نمي کند، قنوع در مقابل اسراف است. خسيس کسي است که از آن داشته ها هم از کسي پذيرايي نمي کند، حتي خودش هم استفاده نمي کند. مثلاً مي آيند و مي گويند که آقا پدر من به مسجد کمک مي کند، به حسينيه کمک مي کند، ده شب روضه ي اباعبدالهً مي گيرد اما من که پسر او هستم يک موتور زير پايم ندارم. من نمي توانم براي فرزند خود يک کيف بخرم، من واجب النفقه هستم به من حقم را نمي دهد. اين يک نوع بي تدبيري و خست است که شما از اولاد خود دريغ کنيد. نمي گويم به مسجد ندهيد، کمک کنيد اما فرزند خود را هم تأمين کنيد. حالا مي گويند هرچه بيشتر خرج کنيد خدا به شما بيشتر مي دهد. اين حرف نادرستي است که بگويم بريز و بپاش و خرج کن، خدا مي رساند. اگر کسي به شما کمک خرج مي دهد حالا اگر زياد خرج کنيد و بگوييد او زيادتر مي دهد درست نيست. اتفاقا ما در منابع روايي داريم که در پرتو قنوع و رسيدگي به ديگران، خدا روزي افراد را افزايش مي دهد. شايد منظور اين است هرچه انفاق کني جاي آن خدا مي دهد. جالب است که اين را از قول کساني مي گويند که اسراف مي کنند. ببينيد اگر امشب عروسي پسر شما است. ده رقم غذا درست کني و بريز و بپاش کني و بگويي فردا جاي آن مي آيد درست نيست، اسراف حرام است. به عبارت ديگر يکي از بدترين کارها توجيه گناه است. اينکه ما اسم اسراف را جود بگذاريم، اسم خست را قناعت بگذاريم، ريخت و پاش کنيم و بگوييم خدا انشاءاله جاي آن مي رساند، نه گناه را نبايد توجيه کرد. سيره ي معصومين اين را نشان مي دهد. امام علي (ع) در وصف متقين مي فرمايد: روش آنان ميانه روي است. البته من قبلاً هم گفتم سطوح را هم بايد رعايت کرد يعني سطح خانواده اي که بالاي شهر تهران است با کسي که در روستا است با هم متفاوت است. ممکن است يک سطحي براي او اسراف نباشد ولي براي من اسراف باشد، اين را هم بايد دقت کرد.
يک ذکري را در مورد وسواس بگوييد. در اين مورد باز هم صحبت کنيد زيرا وسواسي بودن مادر من باعث شده که ما رغبت نکنيم از مدرسه به خانه بياييم.
ببينيد وسواس دو قسم است. الان به هر دوي آن تقريباً بعضي ها مبتلا هستند. يکي وسواس فکري است. الان خيلي جوان ها به من مي گويند وسواس فکري داريم. مي گويند نکند ما مشرک شده ايم ؟ نکند خدا را بد عبادت مي کنيم ؟ حتي جواني مي گفت که من ده بار نماز را مي شکنم ومي گويم نکند که اخلاص در نيت نداشته باشم ؟ مي گفت: بطور مداوم غسل مي کنم، البته اين فرد در غسل وسواس ندارد زود آن را انجام مي دهد بلکه در نيت وسواس دارد. مي گويد که از حمام بيرون مي آيم و مي گويم نکند خلوص در نيت نداشته ام ؟ شما مي دانيد من يک وقتي درس رسائل که مي رفتم استادي داشتيم. ايشان اول بحث استصحاب رسائل را که خواست شروع کند ابتدا يک روايتي گفت که شخصي آمد خدمت رسول خدا عرض کرد يا رسول الهر من وقتي نماز مي خوانم بطورمداوم احساس مي کنم وضوي خود را از دست داده ام. حضرت فرمود: اصلاً توجه نکن اين شيطان است. من به استاد گفتم: استاد ببخشيد مگر شيطان بيکار است اين همه کار در عالم است چرا مثلاً بيايد و احساس وضو باطل کردن را در اين فرد مومن و متدين ايجاد کند ؟ ايشان لبخندي زد و گفت: اين مهمترين کار شيطان است. اگر شيطان بتواند کسي را وسواسي کند و يک مريد براي خود درست کند يک مريدي که از راه دين ايجاد کند، چرا که نمي تواند به اين مومن بگويد: شراب بخور يا به زن متدين بگويد مرتکب فحشاء بشو، بلکه از اين راه وارد مي شود. من براي افراد وسواسي هيچ توصيه اي ندارم جز يک توصيه و اينکه با اراده و توان خود به وسواس توجه نکنيد و بر آن غلبه کرده و آن را کنار بگذاريد و آن ذکر افوض امري الي الهل ان الهو بصير بالعباد يا شايد آن توصيه ي امام صادق (ع) يا الله يا الرحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک را بگوييد. البته فکر مي کنم همان ذکر اول بود که عرض کردم. هروقت غسل مي کنيد بگوييد افوض امري. .. ديشب به جواني همين را گفتم که بيرون بيا و نگو غسل درست نيست. بيشتر از اين به آن توجه نکن.