اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-01-15-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي-رزق و روزي

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

-رزق و روزي

89-01-15

خداوند رزاق است و خودش وعده داده که رزق و روزي را مي رساند ولي چه جوري و با چه نگاهي بايد نگريست تا قانع شد؟
بحث ما اين است که هرکسي به اندازه ي داشته ها ي خود بتواند مديريت کند. ببينيد ابا عبداله (ع) روز عاشورا هفتاد نفر يا صد نفر، البته بعضي ها مانند مسعودي تا ششصد نفر هم نوشته اند اما آنچه که مشهور و مسلم است همين است که حدود صد نفر ياران خود را مديريت و برنامه ريزي کرد. يک نفررا قسمت چپ سپاه، يکنفر را قسمت راست سپاه، جنگ تن به تن کرد و بالاخره با همين نيرو به مقابله با سي هزار لشکر آمد. زينب کبري در شب يازدهم با اقل امکانات اين زنان و بچه ها را مديريت کرد و به يک سفر طولاني برد. چطور کسي که خود داغ ديده است زن ها و کودکان را با اين بي آبي و گرسنگي مديريت کرد. من مي خواهم اين را عرض کنم اگر کسي در شرايط بحراني برنامه ريزي کرد هنر است نه در شرايط فراواني. به سؤال شما برگرديم اولا ما دو گونه رزق داريم يک رزق مادي و ديگري معنوي، غالباً تا وارد بحث مي شويم ذهن مردم به سراغ رزق مادي مي رود و آن را پول و اجاره خانه چون ملموس تر هم است در نظر مي گيرند. ديده ايد ما در دعاهاي خود مي گوييم اللهم الرزقنا توفيق الطاعت خداوندا به ما توفيق بندگي بده، توفيق بندگي يک رزق است منتها يک رزق معنوي است. يا الهم الرزقني شفاعة الحسين يوم الورود اين را مي گوييم الهم الرزقني اين چه چيزي را مي خواهد بگويد؟ اينکه گاهي در زندگي انسان ها يک چنين الطاف و عنايات وجود دارد ولي خود ايشان توجه ندارند. مثلاً مي بينيد اين فرد حقوق کمي دارد و ممکن است هر هفته نتواند گوشت يا برنج بخورد يا ماشين نداشته باشد اما خداوند اولاد صالحي به او داده باشد و يا يک مهرباني بين اين زن و شوهر باشد. يعني ما نبايد نگاه خود را فقط به سمت ماديات ببريم، نمي خواهم بگويم اگر کسي ثروت زيادي دارد اين چيزهاي ديگر را ندارد. ما بايد توجه کنيم گاهي مي گوييم بيماري کفاره ي گناه است، مي گويد آقا من اصلاً گناه و معصيتي نکرده ام. مگر حضرت زهرا سه ماه در بستر بيماري بود معصيت کرده بود ؟ يا اميرالمومين که يک شب تا صبح بيمار بود و رسول خدا از او پرستاري مي کرد معصيت کرده بود ؟ حوزه ها را نبايد با هم قاطي کرد. يک وقت يک پزشک عمومي امتحان مي دهد تا تخصص بگيرد يا يک نفر امتحان کنکور مي دهد تا تازه وارد دانشگاه شود اينها با هم فرق مي کند. کسي گواهينامه دارد مي خواهد پايه يک بگيرد يا اصلاً يک نفر گواهينامه ندارد تازه امتحان مي دهد که بگيرد، اين بيماري ها و سختي ها گاهي کفاره ي گناه است و گاهي براي اولياء باعث مي شود که درجه ي ايشان بالا رود. اين آدم خوبي است، مرجع تقليدبوده يا شبه عصمت در او بوده و گناهي نيز در زندگي مرتکب نشده يا بالاتر از آن ائمه ي اطهار گاهي به بيماري مبتلا مي شدند که درجه ي آنها بالا رود، گاهي کفاره ي گناه است و گاهي امتحان مانند ايوب. حالاسوال مي کنند که پس هميشه اين جور نيست که اگر کسي مريض شد بگوييم مرتکب گناه شده است ؟ يک جايي اشاره شده بود که لقمه ي حرام باعث مي شود شما پول خود را در جاي ديگر خرج کنيد، يک خانمي مي پرسيد پدر من آدم متديني بود لقمه ي حلال در زندگي مي آورد، حالا دچار بيماري شده که بخش عمده ي درآمد ما صرف آن مي شود، يعني او لقمه ي حرام در زندگي آورده ؟ نه ما اين را نگفتيم به دليل اينکه شخصيت هايي مثل ايوب پيامبردر تاريخ داشتيم که دچار فقر و بيماري شده بودند. اين همان بحث رزق و روزي است.
در آموزه هاي ديني ما براي افزايش برکت در زندگي و رزق و روزي چه توصيه هايي کرده اند ؟
نکته ي خوبي است بحث ما به سمت خانواده هايي رفت که فقير هستند و يا زندگي خوبي ندارند ممکن است کسي بگويد آقا ما وضع خوبي داريم، درآمد خوبي هم داريم ولي احساس برکت در زندگي خود نمي کنيم و آن معنويت را در زندگي خود احساس نمي کنيم و ممکن است خداي ناکرده حواس ما نباشد و با مال حرام آميخته شده باشد، چه کنيم که زندگي حلال و با برکتي داشته باشد ؟ به تعبير علامه طباطبايي برکت اين است دوام الخير يعني استمرار خير، در برکت هميشه کثرت نيست. مثلاً حنظله زماني که در جنگ احد شهيد شد داماد يک شبه بود، هنگامي که همسر او به نزد رسول خدا آمد پيامبر به ايشان تسليت گفت و فرمود دعا مي کنم نسل شما پربرکت باشد، خداوند به همسر حنظله که حامله بود پسري داد به نام عبداله، او بزرگ شد و ازدواج کرد خدا به او هشت پسر داد که بعداً انقلاب مدينه را آنها انجام دادند. برکت همين است گاهي از يک جاي کوچکي شروع مي شود، يک هزار توماني به اندازه ي صد هزار تومان برکت مي کند. يک کتابي را دارالحديث چاپ کرده به نام خير و برکت در قرآن، کتاب خوبي است، به بررسي عواملي که خير و برکت را مي آورد يا آن را از بين مي برد از نگاه روايات و آيات پرداخته است. يک کتاب ديگري در دست من است که يکي از دوستان براي من آورده به نام روزي حلال و تأثير مال و لقمه ي حلال و حرام در زندگي، اين کتاب را آقاي محمد علي قاسمي نوشته و 360 صفحه دارد.در خصوص عواملي است که مال را شبهه ناک مي کند و عواملي که آن را حرام مي کند. اين کتاب قصه زياد دارد، داستانهاي قشنگي که باعث شده اين کتاب مردمي باشد نه تخصصي. توصيه ي من به کسبه اين است که اين کتاب را داشته باشند و مطالعه کنند. يک توصيه ديگر هم بکنم اي کاش مي شد عزيزاني که متولي مسائل فرهنگي هستند براي هر شغلي يک مجموعه احکام را تدوين کنند مثلاً سي تا چهل موضوع که به عنوان منشور در مغازه ها نصب شود. ما نزديک به سيصد روايت در مسائل الشيعه راجع به لباس پوشيدن داريم، 20 تا 30 تا در اين خصوص که چه لباسي مستحب و چه لباسي مکروه است و چه چيزي باعث مي شود کار حرام شود. اين پيشنهاد را به مسئولين بازرگاني دارم که نزد بزرگان حوزه آمده و مشورت کنند. البته بنده نگاه احکام مد نظرم نيست بلکه همان روايات و احاديثي که به کار ارزش مي دهد يا باعث حرمت آن مي شود کافي است.

چه عواملي رزق ما را در زندگي با برکت مي کند و يا به عبارت ديگر چه عواملي باعث مي شود رزق مادي و معنوي ما نشاط زندگي ما را زياد کند ؟ ما اداي زندگي را در نياوريم بلکه زندگي ما پويا باشد، ممکن است در اين زندگي شام ما نان خشک و چاي شيرين باشد يا چلوکباب و جوجه کباب باشد مهم نيست مهم اين حسن دروني ما است و اينکه چقدر از زندگي رضايتمند هستيم. من چند عامل را مي شمارم: 1- صداقت، ببينيد ما حديث داريم که سه گروه بي حساب به بهشت مي روند، البته بي حساب يعني زود مي روند مي گويند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است، يدخلون الجنة بالغير الحساب يک – امام عادل، يعني پيشوايي که جامعه را عادلانه نه مثل متوکل و نه مثل حجاج اداره مي کند، رهبري که در کار خود عدالت لازم را دارد. دوم – تاجرراستگو و سوم – پيرمردي که عمر خود را در راه اطاعت خدا گذرانده نه پيرمردي که عمر خود را در معصيت گذرانده و الان ديگر چشم او نمي تواند نا محرم را ببيند و گوش او نمي شنود که موسيقي گوش کند و پايي ندارد که به مجلس حرام رود، بلکه پيري که جواني خود را در راه اطاعت خدا سر کرده و نه اينکه از روي نا تواني اهل دعا و نيايش شده باشد، در جواني هم خود را ثابت کرده باشد. يک حديث ديگر بخوانم مي دانيد که در روز قيامت چيزي بالاتر از شهادت نداريم و شهيد بالاترين مقام را در قيامت دارد، در حديث داريم التاجر الصدوق يحشر مع الشهدا، کاسب راستگو با شهدا محشور مي شود، پس صداقت داشته باشيم. کسبه ي ما نيز صداقت داشته باشند. يک آقايي پيش من آمد گفت ماشين خريدم به نام ماشين سالم، رفتم به نام زدم بعد فهميدم سيلندر آن سوراخ است، اشکال فني خيلي در قيمت تأثير دارد از من پرسيد حکم آن چيست ؟ صداقت در کسب و صداقت در زندگي داشته باشيد. خانم ها در خانه با همسر خود صادقانه برخورد کنند، آقايان در خانه با همسر خود صادقانه برخورد کنند و به هم اعتماد کنند. ما در جامعه يک اصل داريم به نام اصل اعتماد، الان در جامعه شما به فرزند خود اعتماد داريد وقتي او به دانشگاه مي رود، همسر تان به شما اعتماد دارد شما براي تبليغ به شهرستان مي رويد، اگر اصل اعتماد از بين برود جامعه از هم مي پاشد. حالا اين اصل اعتماد را چه چيزي مي آورد؟ صداقت و اين يکي از عواملي است که برکت را به خانه مي آورد. عزيزان و برادران کاسب خواهش من اين است که در بازار و در کاسبي دروغ نگوييد. يک کاسب مي گفت حاج آقا اگر دروغ نگوييم کار نمي گردد، گفتم به خدا مي گردد. امير المؤمنين و ائمه ي ما در بازار فرياد مي زدند که اي بازاري ها خريد و فروش نکنيد مگر اينکه از پنج چيز اجتناب کنيد: 1- دروغ 2- قسم 3- ربا 4- تعريف بي خودي از کالا 5- مذمت و تو سر کالاي مردم زدن. واقعاً اگر کسبه به همين پنج اصل عمل کنند حتماً برکت در زندگي آنها وارد مي شود. دروغ نگوييد، قسم نخوريد، ربا در زندگي شما نيايد، مدح بي خودي نکنيد، چرا ماشين تصادقي را قسم مي خوريد به جايي نخورده است ؟ آخرين مورد اينکه مذمت کالاي مردم نکنيد. پس يک عاملي که رزق را افزايش مي دهد صداقت است عامل دوم که در روايات داريم رفق مدارا کردن است که خيلي مهم است. رسول خدا فرمود خدا به من امر به مدارا کرد ان في الرفلق الزياد و البرکت. يک قضيه اي را بگويم: يک خانمي جلوي يک قصابي آمد گوشت بگيرد، پول را داد قصاب هم گوشت را به او داد، نگاه کرد ديد گوشت مطابق پول است ولي جوابگوي خانواده ي او نيست، گفت يک کمي بيشتر بده بالاخره استخواني چيزي بيشتر بده، گفت خانم بيشتر از اين نمي شود برو، امير المومنين ايستاده بود اين صحنه را نگاه مي کرد رفت جلو به آن قصاب گفت: زدها فان في الزياده البرکة يک کمي بيشتر بده در زياد دادن برکت. الان ممکن است قصاب ها بگويند شغل شما اين نيست نمي دانيد چقدر پول برگرداندن سخت است. راست هم مي گويند گوسفندي که 200 هزار تومان مي خرد بايد در مغازه خورد خورد آن را بفروشد و اگر زياد بدهد پول بر نمي گردد، من عرض مي کنم همه ي مشتريان شما که اينگونه نيستند، يک مشتري مي گويد چهارتا ران پشت ماشين بگذار، اين را هم کنار آن خانم ببين که با هزار تومان آمده گوشت چرخ کرده مي خواهد. من هم مي فهمم که با هزارتومان دو تا کوفته هم نمي توان درست کرد. شما تحقيق و بررسي کنيد، اين رفق و مدارا است. الان طرف بدهکار است از شما پول گرفته، چک او هم برگشت خورده قانوناً شما حق داريد شکايت کنيد، اما اگر طرف حقه باز نيست خانم و فرزندان او را مي شناسيد که آدم حقه بازي نيستند، رفق کن و بگو شش ماه ديگر به شما فرصت مي دهم، خدا هم به شما مهلت مي دهد ارحموا ترحموا. مي گويم چه کنم خدا به من رحم کند ؟ رحم کن خدا به تو رحم کند.

بعد هم بعضي از عزيزان ممکن است اگر اين چک دو ماه ديگر هم بيايد لطمه اي به آنها وارد نشود، آنقدر دارند و وضع آنها خوب است که مشکلي پيش نمي آيد. البته سوء استفاده نشود از فردا بگوييد اين با آن صداقتي که گفتيد منا فات دارد. نه، شما آمدي از بنده يک ميليون گرفتي و گفتي اول ماه بعد مي دهم، بنده هم شما را مي شناسم آدم متديني هستيد، اگر واقعاً نرسيد بگويم نه وظيفه ي شما است که بدهيد، خود شما هم قول داده بوديد اما بخاطر توصيه اسلام به يسرو آساني و رفق يک ماه ديگر صبر کنم. اين را گفتم که فردا نگويند آقاي رفيعي گفت چک ها را ندهيد، هرکس بايد تلاش کند روي قول خود بايستد، معناي رفق و مدارا اين است. حالا فرض کنيد يک غذايي درست شده کم است، يک وقتي امير (ع) با حضرت زهرا با هم غذا مي خوردند در نقل نوشته شده هر دو دست آنها در يک ظرف مي رفته و بعد حضرت زهرا (س) يک کمي با دست خالي بالا مي آمده است يعني اينکه غذا را مي گذاشتند تا حضرت امير ميل کنند يعني به گونه اي که احساس نکند کم است. پس بعضي ائمه مي فرمودند ما با مادر خود در يک ظرف غذا نمي خورديم شايد نگاه مادر ما به آن لقمه اي بود که من مي خواستم بردارم. منظور من اين است که اين بچه سير شود، ميهمان پذيرايي شود، خود ما حالا غذا نان خشک مي خوريم يا نان خالي مي خوريم. ببينيد نظر من روي خانواده ها است که يک مقدار در اين قضيه يعني در ماديات رفق و مدارا داشته باشند و هواي هم را داشته باشند، به گونه اي گوشت و برنج در خانه مصرف نشود که مدام زود به زود کم بيايد. بعضي ها در زندگي مديريت خيلي خوبي دارند و اصلاً نمي گذارند مرد متوجه شود. مثلاً بيستم برج است و شوهر شما هم سي ام حقوق مي گيرد و ده روز ديگر مانده، گوشت ديگر يک کيلو بيشتر در خانه نيست و برنج هم دو کيلو بيشتر نيست، باهمين سر کنيد. رفق در غذا، رفق در برخورد، رفق در برخورد با همکار، اين هم توصيه ي دوم من بود. نکته ي کليدي اين بحث اين آيه است که سخت نگيريم، تبريک خداوند به آدم هايي که زود مي خرند و زود مي فروشند. ديده ايد بعضي از خانم ها براي خريد يک جفت کفش که مي روند کل پاساژ را زيرپا مي گذارند، بعد از 4 ساعت آخر هم از خريد خود راضي نيستند. من خودم اولين مغازه که بروم و اولين کفشي که بپسندم مي خرم، خوب هم از آب در مي آيد. اين خيلي مهم است در بيع الشراء سخت گير نباشيد. رسول خدا فرمود: دين من دين سهل است، مگر روزه اين قدر ثواب ندارد، مگر نگفته اند اگر مريض هستيد روزه نگيريد، مگر جهاد بر مريض حرام نيست، مگر نگفته اند نماز را اگر نمي توانيد بايستيد نشسته بخوانيد، اين دين دين سهل است. ما چرا در زندگي سخت بگيريم. نکته ي بعدي در افزايش رزق و روزي قناعت است، اين طور بگويم ما يک محروم داريم و يک مرحوم، فرق زيادي هم در نوشتن ندارند، حريص محروم است و قانع مرحوم. کسي که حريص است هميشه محروم است، ميلياردرهم باشد مي گويد اين زندگي فلاني، اين خونه ي فلاني و مدام احساس کمبود مي کند. سومين عاملي که برکت مي آورد قناعت است.
آيا قناعت نقطه ي مقابل اسراف است ؟
بله، قناعت مقابل اسراف و در مسير برنامه ريزي است، قناعت اين است که بنده نگاه کنم ببينم الان با اين ماشين 5 يا 6 ميليوني هم کار من مي چرخد، مدام چشم و هم چشمي نکنيم که حتماً بايد ماشين من 15 ميليوني باشد. دو يا سه عامل ديگر هم از عوامل ديني بگويم، يکي استغفار است که برکت مي آورد، خداوند در قرآن مي فرمايد: استغفروا ربکم انه کان غفارا يرسل اسماء عليکم مدرارا در ادامه دارد باعث مي شود مال و اولاد شما هم زياد شود. پس توصيه مي کنم زياد استغفار کنيد استغفراله ربي واتوب عليه پيامبر روزي هفتاد مرتبه اين ذکر را مي گفتند. در روايت داريم خدمت امام حسن رسيدند گفتند در منطقه ي ما قحطي آمده است، امام فرمودند به مردم بگوييد زياد استغفار کنند. خود رسول خدا با اينکه معصوم بودند روزي هفتاد مرتبه و در نقلي داريم صد مرتبه استغفار مي کردند. ممکن است بگوييد به چه دليلي بايد بگوييم ؟ چون يک حس بازگشت در شما ايجاد مي کند وجرأت گناه را از شما مي گيرد. به عبارت ديگر استغفراله يک حس بدهکاري به شما مي دهد، همين استغفاري که در نماز شب هم به آن سفارش شده است. يکي از چيزهاي ديگر که در روايت ديده ام نمازشب است، در روايت داريم صلاة اليلي برکة في الرزق، نماز شب رزق انسان را افزايش مي دهد، الان ممکن است بعضي از جوانها بگويند آقا ما نماز صبح هم ساعت هفت بلند مي شويم ومي خوانيم. امام (ره) که انشاء اله خداوند او را با ابا عبداله محشور کند يک کتابي دارند، مي دانيد آنقدر که شخصيت سياسي ايشان برجسته شد شخصيت عرفاني و معنوي و دعايي ايشان تحت الشعاع قرار گرفت، مثل گاهي آنقدر درباره ي امام حسين (ع) و عاشوراي او مي گويند که آن پنجاه و پنج سال قبل از آن تحت الشعاع قرار مي گيرد. مدام از شجاعت و مبارزه ايشان مي گويند و کمتر از دعاي عرفه ي ابا عبداله صحبت است. حضرت امام يک کتاب 40 حديث دارند که کتاب اخلاقي مهمي است، البته يک مقدار سنگين است ولي اخيراً ديده ام يک کسي اين کتاب را تلخيص و دسته بندي کرده است. يک کتابي هم دارند بنام شمع سحر که راجع به نماز شب است. آنجا مطالبي نقل مي کنند يکي اين است که اگر کسي مي ترسد شب خواب بماند و نتواند نماز شب بخواند همان سر شب نماز شب را بخواند، بعضي ها ساعت دو شب مي خوابند يا بعضي ده شب همان موقع دو رکعت نماز شفع را مانند نماز صبح و يک رکعت نماز وتر را بخوانند و بخوابند. چون قبل از وقت است همين را بخوانيد و بخوابيد اسم شما جزو نماز شب خوان ها مي رود. من حتي يک حديث ديدم اگر جواني خواب بماند فردا ظهر هم مي تواند بين دو نماز همان دو رکعت يا يک رکعت قضاي آن را بخواند خيلي هم وقت نمي گيرد. وقتي اين نماز را قضا مي کنيد خدا به فرشتگان مي گويد ببينيد نمازي که به گردن او نبود را قضا مي کند. من به جوان ها مي گويم اگر توفيق بيداري قبل از اذان صبح را پيدا نمي کنيد همان آخر شب بخوانيد، حالا نمي خواهد به خود فشار بياوريد و همه ي 11 رکعت را بخوانيد گرچه 11 رکعت هم وقتي نمي گيرد، قنوت آن هم که مستحب است، مي توان همه ي آن را گفت و مي توان تلخيص کرد. گرچه با تمام زوايايي که نماز شب دارد، يعني 300 العفو و 70 استغفار و همه ي آن زمان بگذاريد 20 دقيقه بيشتر نمي شود. يک عامل ديگر هم بگويم الجماعة البرکت جماعت باعث برکت مي شود، نه فقط نماز جماعت ها بلکه اجتماع اينگونه است. امام زمان به شيخ مفيد نوشتند اگر دل هاي شيعيان ما با هم باشد ما زودتر ظهور مي کنيم. الان دل ها با هم نيست اين جماعت خيلي از مشکلات را حل مي کند، اجتماع هم بايد خانوادگي باشد، يعني برادرو خواهر ها، بعد فاميلي، بعد همسايگي و همکاري، همکارها باهم يک اجتماعي داشته باشند. بعضي ها مي دانيد چه چيزي مي گويند ؟ مي گويند برادر من با همکاران خود مرتب سفر مي رود و خانه ي يکديگر مي روند ولي 3 سال است، به من که بردار او هستم سر نزده است، عزيز من برادر تو در اولويت است. نمي گويم با همکار مسافرت نرو، ولي حتي المقدور به برادر و خواهر سر بزن. اولين اجتماعات بايد خانوادگي باشد، بقيه هم همينطور ولي بايد اولويت سنجي کرد. در اجتماعات مشکلات هم مطرح شود، يک مرتبه مي گويند پسر دايي ما مي خواهد ازدواج کند نياز به فلان کمک دارد، کمک کنيم، دختر دايي مي خواهد به دانشگاه برود يک کسي به او کمک کند و براي او خوابگاه بگيرد. به اين سه مورد دوم يکي ديگر اضافه کنيد لان شکرتم لا زيدنکم، خيلي ساده از کنار داشته هاي خود نگذريم. ببين شکر دو جور است يک شکر زباني داريم، وقتي مي گوييم الحمد اله رب العالمين، الحمد اله کما هو اهله، هر نعمتي خدا داد الحمد اله بگوييم، اين يک شکر است. يک شکر هم شکر عملي است و او اين است که نعمت را در راه خود صرف کنيم، يعني چه ؟ يعني بنده که امشب نشستم و قرآن خواندم اين شکر چشم است. تا ديديد يک نفر غيبت مي کند به او بگوييد آقاي فلاني ببخشيد و بلند شويد، در اين صورت جلوي غيبت را گرفته ايد و اين شکر است. تا زبان ما خواست به فحش بچرخد بگوييم الا اله الا اله اين شکر زبان است. مردم ما آن شکر اول را غالباً انجام مي دهند ولي شکر عملي مهم است شکر زباني که آسان است.
نکته ي آخر اينکه رزق را فقط رزق مادي و مالي نبينيد، رزهاي معنوي را هم ببينيد. نگاه ما در زندگي چشم و هم چشمي نباشد، زندگي هاي ما با هم مهربانانه باشد، به آنچه داريم فکرکنيم و به تعبير امير المومنين (ع) دنيا بر وفق مراد ما نمي چرخد پس آن جوري که مي چرخد ما خود را با آن وفق بدهيم. به قول يک کسي مي گفت الان شکوه جاي شکر را گرفته است ربطي به دارايي و فقر هم ندارد. زندگي آن که من مي خواهم نمي شود من مي خواهم پير نشوم ولي مي شوم، مي خواهم فرزندم مريض نشود ولي مي شود، آنکه من مي خواهم نمي شود پس با آن که مي شود من خود را منطبق کنم.