برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
-رزق و روزي
88-12-23
درباره ي خلاصه ي مطالب رزق و روزي توضيح دهيد.
ما هفته ي گذشته بحث افزايش رزق و روزي را داشتيم و آنچه به نظر مي رسد اين است که افزايش رزق و روزي صرفاً به منزله ي افزايش داشته هاي ما نيست، آنچه داريم بايد قدر آن را بدانيم و اين ميسر نمي شود مگر با قناعت که من در ادبيات ديني ديده ام که از امير المؤمنين نقل است که قناعت ثروتي بي پايان است. چه خوب است که ما در زندگي خود قناعت پيشه کنيم و از اسراف دوري کنيم و مسير اعتدال را در پيش بگيريم. اين مي تواند شروع خوبي باشد تا به فرهنگ اعتدال در اسلام بپردازيم که شايد به نوعي اشاره اي هم مي توانيم به اصلاح الگوي مصرف داشته باشيم که امسال نيز به اين نام مزين است.
درباره ي اصلاح الگوي مصرف توضيح دهيد.
من در اين خصوص هفت يا هشت توصيه دارم. بحث شما اين است که چطور آنچه که داريم مصرف کنيم؟ بحث جلسه ي قبل اين بود که چه کنيم روزي ما حلال باشد و افزايش پيدا کند؟ اما الان بحث اين است که فرض کنيد بنده آدمي هستم با حقوق و درآمد مشخص، چطور خانه و زندگي خود را برنامه ريزي کنم که بتوانم آن را به همه چيزها برسانم و در زندگي کم نياورم. همين تعبيري که گاهي در روايات به عنوان تدبير در معشيت آمده است. ابتدا من دو نکته بگويم و بعد هفت يا هشت توصيه را فهرست وار بيان کنم : نکته ي اول اينکه هرچه مال در اين عالم است متعلق به خدا است. در حديث داريم که اين مال متعلق به خداوند است و بعنوان وديعه نزد مردم گذاشته شده است. قرآن کريم وقتي به انفاق سفارش مي کند مي فرمايد: از آن چيزي که ما به شما داديم انفاق کنيد يعني اين مال متعلق به شما نيست. بدانيم ما در اين عالم صرفاً امانتدار هستيم. مال من، خانه ي من يا زندگي من مطرح نيست. در روايت داريم گاهي پيامبر اين سوره را در کوچه هاي مدينه مي خواندند : الحاکم التکاثر حتي زرتم المقابر بعد مي فرمود: يقول اين آدم مالي مالي و مالک من مالک آدم ها مدام مي گويند مال من، مال من، اينها مال تو نيست مگر آنکه بخوري يا انفاق کني و يا لباس بخري. شما ملاحظه کنيد اگر فرد ميلياردر هم باشد هيچکدام از آنها را با خود به قبر نمي برد و بيش از آنکه بدن نياز دارد نمي تواند مصرف کند. پس نکته ي اول اينکه ما صرفاً در اين عالم امانتدار هستيم و ملکيت اعتباري است. نکته ي دوم اينکه ما بايد توجه کنيم که المؤمنون کلجسد الواحد همه ي جامعه مثل يک پيکر هستند، شما اعضاء يک پيکر هستيد. مثلاً فرض کنيد اين دست نسبت به آن دست يا چشم نمي تواند بي تفاوت باشد، يک وقت دندان شما درد مي کند، چشم شما به خواب نمي رود، دست شما روي آن را محافظت مي کند و اشک شما هم ممکن است بيايد. پس نکته دوم اينکه بايد توجه کنيم جامعه يک پيکر است و اينطور نيست که فقط به خود فکر کنيمو در اين قضيه مليت و نژاد و اين چيزها نيز مطرح نيست. اگر آن طرف عالم کسي سر گرسنه بر بالين بگذارد ما مسئول هستيم. حالا ارتباط اين دو نکته را عرض مي کنم، ما در اسلام و در روايات براي مصرف و مخارج زندگي يک سري سفارش هايي داريم،يکي از آنها تدبير است يعني برنامه ريزي. من حديثي را براي شما بخوانم امير المؤمنين فرمود 4 چيز حکومت ما را به هم مي ريزد : يستدل علي ادبار الدول باربع يک سوء تدبير و دوم برنامه ريزي غلط و ريخت و پاش زياد قلة الاعتبار عبرت نگرفتن از عملکرد گذشتگان و چهارم کثرت اعتذار دُوَل و افرادي که خيلي اشتباه مي کنند و مدام مي گويند ببخشيد و زياد عذرخواهي مي کنند. بحث من بر روي نکته اول يعني سوءتدبير است. در روايات آمده يک زماني افراد خدمت پيامبر اکرم يا ائمه مي رسيدند و تقاضاي موعظه مي کردند، ائمه به آنها سفارش مي کردند که برنامه ريزي و تدبير قبل از کار شما را از پشيماني حفظ مي کند. الان بحث ما اين است که چه کنيم آن چيزي که داريم کم نيايد، يعني خانواده ها بتوانند درست با داشته هاي خود زندگي را اداره کنند. ببينيددر آمد هاي افراد فرق مي کند، يک نفر کارمند بانک است، ديگري معلم است، فرض کنيد ماهي پانصد هزار تومان حقوق مي گيرد و سه تا هم فرزند محصل دارد، مي خواهد حج برود، دختر خود را شوهر بدهد و بالاخره ميهمان هم دارد بنابراين او بايد برنامه ريزي کند. مثلاً بگويد که من از اين پانصد تومان، صد تومان آن را ناديده مي گيرم براي جهيزيه ي دخترم و اصلاً از اول يک حساب براي او باز مي کنم، پنجاه تومان براي تحصيل پسرم مي گذارم، يک مقدار هم براي قبض آب و برق کنار مي گذارم. در قديم مي گفتند ما يک خرج داريم و يک برج، مثلا ً آمديم خانه و ديديم آشپزخانه خيس است چه شده؟ آب گرمکن سوراخ شده است يا يخچال سوخته، صد تومان يا پنجاه تومان بايد خرج آن بکنيم، پس کسي که پانصد تومان درآمد دارد بايد نيمي از آن را براي اينها کنار بگذارد حالا اگر اجاره خانه هم داشته باشد يک مقداري بايد براي آن کناربگذارد. پس با اين برنامه ريزي و با اين تدبير مي بينيم درمجموع صد تومان بيشتر براي خانم خانه نمانده است، پس با اين صد تومان ما نمي توانيم ميهماني آنچناني بگيريم و يا مبل دو يا سه ميليوني بخريم يا مسافرت برويم. اما الان طرف مي رود يک مبل دو ميليوني برمي دارد با چهار قسط پانصد توماني و در نتيجه مي ماند آب را چه کند؟ برق را چه کند؟ آنوقت به او فشار مي آيد، پس علت بخشي از گرفتاريهاي جامعه عدم تدبير و برنامه ريزي است. هم بايد سطح توقعات را پايين آورد و هم برنامه ريزي کرد، من برنامه ريزي را براساس سطح توقعات خود انجام مي دهم. به عبارت ديگر مي خواهم بگويم چشم و هم چشمي نکنيم، همان که من ابتدا در حديث خواندم. درروايت داريم مال مال خدا است و شما امانتدار هستيد، خدا به شما فرمان داده ميانه رو مصرف کنيد و لباس شما ميانه روي باشد. شما مي دانيد يکي از بزرگترين توصيه هاي اسلام در زندگي ما اعتدال است، در قرآن در سوره فرقان ويژگي هاي بنده هاي برگزيده ي خدا را مي شمارد که 12 ويژگي است و عبادالرحمن الذين يمشون علي الارض هو نا يکي اينکه الذين اذا انفقوا لم يسرفوا وقتي انفاق مي کنند اسرافنمي کنند و اعتدال دارند.
اميرالمؤمنين در خطبه متقين وقتي صفات آنان که صد وده صفت است مي شمرد مي گويد : يکي اين است که لباس آنها ميانه روي است، لباس يعني چه؟ يعني پوشش زندگي. پس اولين توصيه ما برنامه ريزي و تدبير در زندگي است که الان متأسفانه اين از دست خانواده ها خارج شده است و اين قضيه فداي چشم و هم چشمي شده است. يک خانم وقتي مي بيند درآمد شوهر او اين ميزان است چه ضرورتي دارد براي هر عروسي يک لباس و براي هر مناسبتي يک پوشش تهيه کند؟ يا فرض کنيد هر مدتي يک بار تغيير وضعيت دهد؟ شما مي دانيد الان الگوي مصرف به هم ريخته است. در گذشته فرض کنيد طرف پنج فرزند داشت، خانه ي او نيز پنج اتاق داشت هرکدام با خانواده در يک اتاق زندگي مي کردند موقع ناهار هم که بود مادر صدا مي کرد و همه بر سر يک سفره مي نشستند و حالا آبگوشت يا برنج هرچه که بود با هم سر يک سفرهمي خوردند، وقتي يک مجموعه دور هم جمع شوند آن برق و آبيکه مصرف مي شود کمتر است و اصلاً نشاط هم بيشتر مي شود. الان آقا مي گويد من يک خانه دارم، زير زمين و طبقه ي بالاي آن خالي است اما پسر من مي گويد من بايد مستقل زندگي کنم، چرا با هم کنار نمي آييم؟ چرا اجازه نمي دهيم اين تکليف در بين ما ايجاد شود؟ بنابراين شما ملاحظه بفرماييد ساده ترين خانه را پيامبراکرم در همين جايي که الان قبر پيامبر و حجره هاي او بوده با اتاق هايي ساده داشته است و خاندان پيامبر در کنارهم زندگي مي کردند و هيچ گاه دنبال اين موارد نبودند. حالا چرا ما اينگونه شده ايم؟ بخش عمده ي آن الگوگيري از فرهنگ غرب است. متأسفانه در فيلم هاي صدا و سيما و سريال ها وقتي طرف مي بيند همه خانه هاي آنچناني، مبل هاي فلان، ساختمان هاي بزرگ، فرش هاي چنان دارند و چندين دست لباس عوض مي شود فرد الگو مي گيرد. لذا اصلاح الگوي مصرف بايد از برنامههايي که در صدا و سيما پخش مي شود واز خط دهي و الگو دهي در ادارات شروع شود. ما بايد مجموعه را با هم ببينيم، همه دست به دست هم بدهيم تا اين اتفاق بيفتد. يک مثال ساده الان اعلام مي کنند محصلين دبيرستان يا راهنمايي بايد اين روپوش را بپوشند و تنوع هم نيست در نتيجه بچه مي داند اگر فردا لباس ديگري بپوشد او را به مدرسه راه نمي دهند، قبول مي کند چون قانونمند است و نهادينه شدهو گفته اند اين لباس ورود به مدرسه است اگر هم کثيف شود همان را مي شويند و دوباره مي پوشند، اگر مي گفتند هر کس با هر لباس بيايد اشکالي ندارد آنوقت چه چشم و هم چشمي مي شد. جديداً مدارس در تغذيه هم الگو مي دهند مثلاً فردا نان و تخم مرغ، پس فردا نان و پنير چرا؟ چون يک دانش آموز با خود يک پيتزا نياورد و بغل دستي او را نگاه کند و چشم و هم چشمي شود. چرا ما در جامعه اين الگو را ندهيم؟ توصيه ي من به خانواده ها اين است که برنامه ريزي کنند. چرا اينقدر در روايات سفارش شده که در مسائل مالي به پايين دست نگاه کنيد و نه به بالا دست؟ چون باعث نشود مدام احساس کمبود کنيد. دومين توصيه بنده مراعات اولويت ها است. يک شخصي آمد خدمت رسول خدا و عرض کرد يا رسول اله من دو دينار مي خواهم در راه خدا انفاق کنم توصيه ي شما چيست؟ رسول خدا فرمود پدر و مادر داري؟ گفت بله يا رسول اله فرمود انفقهما علي والدک اين دو درهم را اول به پدر و مادر خود بده، چون پدر و مادر واجب النفقه اولاد هستند و وظيفه ي آنها است. او رفت پول را داد و دوباره آمد رسول الهچ دو دينار ديگر هم دارم فرمود : اولاد داري؟ گفت بله، فرمود به اولاد خود بده، دوباره آمد حضرت فرمود خادم داري؟ گفت بله، گفت به خادم خود بده مرحله ي پنجم فرمود به فقير و مستمند بده. اين چه چيزي را مي خواهد بگويد؟ افرادي که در جامعه دست آنها به دهانشان مي رسد و امکاناتي دارند چگونه بايد اوليت بندي کنند. الان شما مي خواهيد براي اين خانه برنامه ريزي کنيد ماهي هم فرضاً پانصد تومان درآمد داريد ببينيد اولويت چيست؟ آيا مبل اولويت است، فرش اولويت است، هزينه ي تحصيل فرزند شما يا يک رايانه که بتواند پشت آن بنشيند و کارهاي خود را انجام دهد اولويت است؟ الان من خانواده اي را مي شناسم اصلاً نيازي به رايانه ندارند و محصلي نيز ندارند که از آن استفاده کند اما چون باجناق او يا برادر او در خانه رايانه دارد آن را خريده است. آقايي مي گفت کسي به کتابخانه ي ما آمده بود و مي گفت کتابي مي خواهم که پانزده سانت قد و دو سانت قطر داشته باشد و رنگ آن نيز آبي باشد، گفتم موضوع آن چه باشد؟ گفت فرقي نمي کند من کتابخانه اي براي خانه گذاشته ام مي خواهم کتاب هاي آن را کامل کنم، گاهي کتابخانه هم در خانه جنبه ي دکور و تجملاتي پيدا مي کند. اولويت ها را در خانه بسنجيم و ببنيم الان اولويت خانه چيست؟ آقا الان مي خواهد به حج برود، اولاً حج استطاعت مي خواهد با قرض و وام که نمي شود. دوم در سطح جامعه ما خانواده هايي داريم که پولدار هستند مثلاً من اخيراً جايي تبليغ بودم يک آقايي به من نامه داد که من 40 ميليون پول دارم نمي دانم آن را چطور خرج کنم که درست در محلخود واقع شود؟ من رفتم پيش رئيس کميته امداد آن شهر گفتم يک همچين موردي است گفت آقا ما مواردي داريم که با پانصد يا يک ميليون کار آنها راه مي افتد ايشان 40 ميليون را در اختيار ما بگذارند ما در بانک قرار مي دهيم که راکد هم نماند، ما آن را يک ميليون يا 500 تومان به خانواده ها مي دهيم تا کار آنها راه بيفتد، بعد کم کم از آنها مي گيريم. ما دختراني داريم شانزده يا هفده ساله يک دفترچه براي آنها باز مي کنيم و يک ميليون در آن مي گذاريم و به مادر آنها مي گوييم يک ميليون ما گذاشتيم دختر شما هم انشاءاله تا دو يا سه سال ديگر که مي خواهد ازدواج کند ماهي 5 يا ده تومان کم کم به اين اضافه کند تا زماني که خواست عقد کند ديگر کاسه ي چه کنم چه کنم به دست نگيرد. توصيه ي من به آن آقا اين بود که نحوه ي برنامه ريزي ما در اين جور کارها خيلي مهم است.
فرهنگ وقف براي امام حسين (ع) الان خيلي جا افتاده است چون ما هرچه داريم از امام حسين (ع) است اما اگر مي گويم براي امام حسين (ع) وقف کنيد به آن معنا نيست که براي جاي ديگر وقف نکنيد. الان بحث خوابگاه هاي دانشجويي، بحث ازدواج، بحث جهيزيه نيز مطرح است، چه اشکالي دارد يک سري افراد بيايند و وقف ها را اولويت بندي کنند. اين چيزي است که من روي آن تأکيد مي کنم، اول تدبير، دوم مراعات اولويت ها که خود دو شاخه مي شود 1- اولويت در خانه 2- در سطح کلان که به ثروت مندان و اقشار پردرآمد جامعه بر مي گردد. حالا گاهي طرف درآمد دارد با برنامه ريزي و اعتدال مي تواند زندگي خود را اداره کند ولي يک کسي که درآمد ندارد چه کند؟ خداوند انسان را مختارآفريد و از ابتدا هم روزي انسان را تأمين کرده اما روزي را منوط به تلاش قرار داده است. مي گويند : رزق مضمون ما را از عمل مفروض باز نمي دارد، يعني رزقي که ضمانت شده، از آن تلاشي که وظيفه است ما را باز نمي دارد، پس وقتي مي گويند رزق تو تضمين شده ولي مشروط به تلاش است مثل حکم کارگزيني براي کارمند است وقتي او به خانه مي آيد به خانم خود مي گويد براي من ماهي هفتصد هزار تومان زده اند، بله اين حکم است ولي بايد او سرساعت سرکار برود. ببينيد نکته اي که هست خدا انسان را مختار آفريده، رزق انسان را هم تأمين کرده ولي آن را مشروط به تلاش انسان قرار داده است. از ابتداي عالم هستي تا امروز هم ما غني داشته ايم و هم فقير، اگر بنا بود اين فاصله از بين برود خدا در قرآن سفارش نمي کرد که اغنياء به فقرا کمک کنند، يا فقرا قناعت کنند. درميان انبيا ء الهي هم ايوب داشتيم که فقير فقير بود هم سليمان را داشتيم که غني غني بود و ثروت او بي حدو حصر بود. در ميان ائمه هم داشتيم امام صادق (ع ) که از ثروتمندان مدينه بود و اميرالمؤمنين هم که از فقرا بود، البته فقير به اين معني که زندگي مستمندانه اي داشت. اينکه چرا بعضي ها فقير مي شوند و بعضي ها غني، همه معلول يک عملي است. فرض کنيد شما يک پدر بزرگي داشته ايد صد سال پيش با هزار تومان در زعفرانيه يا ونک يک زمين خريده، پدربزرگ بنده هم داشته ولي همان زمان با آن رفته سفر و خوش گذراني کرده، حالا شما وارث پدر بزرگي مي شويد که هزارمتر زمين درفرمانيه دارد و بنده وارث پدري با صفر مي شوم، شما يک فرد ثروتمند مي شويد و من يک فرد فقير. پس يک بخش معلول تلاشي است که پدران و پدر بزرگان ما کرده اند. يا حضرت عالي خانه يا زميني خريديد يک دفعه پنج برابر شد يا من ماشيني خريدم که قيمت آن نصف شد، اين ديگر مربوط به آينده است که ما نمي توانيم پيش بيني کنيم. بالاخره معاملات و کاسبي ها هم سود دارد و هم ضرر، اتفاق است ما کاسب داريم ورشکست مي شود، کارخانه داري زمين مي خورد، اين که چرا بعضي غني و بعضي فقير مي شوند معلول جبر نيست، البته قبول داريم خداوند روزي افراد را تضمين کرده.
يک نفر نزد امام صادق ( ع) آمد و گفت من در خانه مي نشينم خداوند روزي که وعده داده را به من برساند، امام فرمود : شما از مورچه کمتر هستي؟ مورچه دنبال رزق و روزي خود مي رود و در خانه نمي نشيند دعا کند، ببين چه تلاشي مي کند تا دانه اي يا پاي ملخي را به خانه ببرد. پس اختلاف طبقاتي معلول عوامل متعددي است، گاهي برنامه ريزي هاي پدران و بزرگان سود دهي دارد، گاهي بعضي افراد در زندگي فکر اقتصادي دارند و مي دانند چه بخرند و چه بفروشند. يک لطيفه اي است مي گويد کسي پيش بهلول آمد و گفت جناب بهلول عاقل من پولي دارم مي خواهم بازده داشته باشد چه کنم؟ گفت برو آهن بخر يک جاي خشک بگذار، خوب آهن ماندني است انشاء اله گران مي شود و مي فروشي، ايشان هرچه پول داشت آهن خريد و يک جاي خشک نگاه داشت، اتفاقاً اين آهن ها چندين برابر شد و سود کرد. سال بعد پيش بهلول آمد و گفت بهلول ديوانه پارسال خوب حرفي زدي امسال چه کنم؟ او بي ادبي کرد و گفت ديوانه، بهلول هم گفت امسال همه ي پول هاي خود را پياز بگير، داخل زيرزمين بگذار، روي آن هم آب بپاش، در آن را هم بگذار حسابي براي تو سود مي کند. او هم همين کار را کرد و دو سه ماه بعد بازکرد ديد همه گنديده است، گفت : مرا بيچاره کردي همه از بين رفت. گفت پارسال از عقلم خواستي، من عاقلانه جواب دادم امسال هم از روي جنون خواستي من هم جواب دادم. حالا اين مهم است گاهي بعضي ها شم اقتصادي دارند و تشخيص مي دهند، بله خداوند هم کمک مي کند. دائم با وضو بودن و با ياد خدا بودنروزي آدم را زياد مي کند. ممکن است بگوييد ما همسايه اي داريم نماز هم نمي خواند ميلياردر است، ما اهل مسجد و نماز هستيم و خمس و زکات مي دهيم، وضعمان اين است. من به اينها مي گويم موسي بن عمران نان نداشت بخورد مي گفت : رب اني لما انزلت عليه من خير، به فقير مي گويند موسي پابرهنه، از گرسنگي علف بيابان مي خورد ولي خرج منها خائف يترقب وقتي به مدين آمد گرسنه، بي کفش، خسته و تشنه بود در همان زمان هم کليد گنج هاي قارون با صندوق حمل مي شد. ما نبايد قضايا را به هم ربط بدهيم اين عالم، عالم اختيار است و خداوند انسان ها را مختار آفريده است. گاهي ثروت در آدم هاي خوب پيدا مي شود در آدم هاي بد هم پيدا مي شود. حالا برگرديم به توصيه ها، ما دو توصيه کرديم. يکي بحث تدبير، يکي بحث رعايت اولويت، امسال بحث اصلاح الگوي مصرف را داريم که توسط مقام معظم رهبري اعلام شده است، البته متأسفانه اين عنوان يک مقدار فراموش شد و تحت الشعاع مسائل انتخابات قرار گرفت ولي مجموعه ي دارالحديث يک کتاب چاپ کرده با همين عنوان اصلاح الگوي مصرف. روايات، آيات و توصيه هايي که وجود دارد آنجا آورده شده، بد نيست بينندگان عزيز اين کتاب را ببينند. در ارتباط با اصلاح الگوي مصرف توصيه سوم من استفاده ي بهينه است. بحث تدبير جاي خود، اولويت ها هم در جاي خود و همينطور استفاده ي بهينه. ماشين وسيله اياستبراي اينکه ما در رفت و آمد هاي خود از آن استفاده ي بهينه بکنيم، اما ببينيد در همين خيابان هاي تهران چقدر ماشين هاي تک سرنشين داريم؟ گاهي فکر مي کنم اينها کجا مي خواهند بروند؟ اگر بخواهند سر کار بروند که با اين وضعيت نمي توانند، من خودم در مجموعه اي تدريس مي کنم، گاهي صبح ها که مي روم نگهبان مي گويد در پارکينگ جا نيست، بيرون بگذاريد، مي بينم تمام اين کارمند ها که اکثراً هم از يک مجتمع مسکوني مي آيند هرکس با يک ماشين مي آيد، خوب هماهنگ کنيد شنبه يک نفر بياورد، يک شنبه يک نفر و.. . واقعاً نمي توان از وسايل نقليه استفاده ي بهينه کرد؟ ما چقدر در اين ترافيک ها و پشت چراغ قرمز ها ضرر مي کنيم؟ يا تلفن، گاهي اوقات من به خانه ي دوستان زنگ مي زنم حدود بيست و پنج دقيقه اشغال است بعد که بالاخره مي گيرد و آقا گوشي را برمي دارد، مي گويم گوشي را بد گذاشته بوديد مي گويد نه خانم بود با خواهر خود صحبت مي کرد، جالبه صبح هم همديگر را ديده بودند. اين وسيله را گذشته اند شما نيم ساعت در باره ي رنگ لباس فلاني صحبت کنيد؟ يا فلاني چي بود، کجا بود، نه اين براي کارهاي ضروري است. در خصوص کاغذ هم به همين صورت است من تأسف مي خورم که چقدر در کشور ما کاغذ اسراف مي شود، در سمينارها، در جلسات يا در ادارات چقدر اسراف مي شود. در حالات حضرت امام خواندم ايشان وقتي دستمال کاغذي را از جعبه در مي آورند يک لايه ي آن را بر مي داشتند و يکي ديگر را گاهي تا مي کردند تا بعداً استفاده کنند. يا اينکه بسياري از اشعار خود را در حاشيه ي روزنامه مي نوشتند. مثلاً ديده ايد وقتي کسي از دنيا مي رود يا کسي از مکه بر مي گردد دو کيلومتر براي ايشان پارچه نويسي مي کنند، خوب اين پارچه بعداً ديگر قابل استفاده نيست و اسراف است. گل هايي که در مراسم مي آورند يا ميهماني هايي که در تالارها گرفته مي شود خيلي اسراف مي شود. يا کارت هاي عروسي مگر نمي توان يک کارت پنجاه يا صد توماني گرفت من شنيده ام بعضي از کارت ها پانصد يا هزار تومان است. اين همه گل و کاغذ آيا نمي توان از آن استفاده ي بهينه کرد؟ خيلي وقت ها مي توان به گونه اي مصرف کردکه از همين کاغذ يا گل ها خوب استفاده کرد. اين هم توصيه ي سوم من بود، اما توصيه ي چهارم بنده که با دقت به آن توجهشود و البته از آن سوء برداشت نکرد اين است که بايد رعايت سطح جامعه شود، سطوح جامعه با هم متفاوت است ما در شهرهاي کوچک و روستا ها يک نوع مصرف داريم در شهرهاي بزرگ و بعضي جوامع ديگر مصرف به گونه ي ديگري است. به عبارت ديگر مناطقي داريم که در آنها مرسوم است ماهي يک بار مرغ يا برنج مصرف مي شود آنها غذاي روستايي ومحلي دارند. ما نبايد سطوح جامعه را به گونه اي يک دست کنيم، يک نفر دربالاي شهر زندگي مي کند، اقتضا مي کند در خانه اينگونه باشد، اين طور لباس بپوشد. فرض کنيد شغل اين آقا مجري تلويزيون است، اجراي برنامه ي همايش ها اين جور اقتضا مي کند که او پنج دست کت و شلوار داشته باشد، اما اقتضاي شغلي شما اين نيست با يک دست هم کاره شما راه مي افتد.
امام صادق (ع) در خانه ي خود گندم ذخيره مي کردند، چه اشکالي دارد آدم برنامه ريزي کند و مايحتاج سال يا هفته ي خود را زودتر از بازار تهيه کند، برنج و گوشت را براي يک ماه يا دوماه تهيه کند. امام ظاهراً در منزل گوني هاي گندم داشتند و از آن استفاده مي کردند يک وقت خبر رسيد که وضع بازار به هم ريخته گندم ناياب شده است، امام صادق (ع) فرمودند : گندم ها را به بازار ببريد و بفروشيد، به حضرت گفتند که اين چه کاري است اگر ما اين را به قيمت ارزان بفروشيم بايد گران بخريم، فرمود اشکالي ندارد ببريد و بفروشيد و روز به روز گندم بخريد. جالب است که فرمود خريد هر روز ما نصف گندم باشد و نصف جو، يعني الگوي مصرف را تغيير داد. الان که من مي بينم قيمت گوشت در جامعه 10 يا 15 هزار تومان است ديگر نمي توان به آن شکل قبلي که هر هفته سه بار خورشت با گوشت درست مي کرديم عمل کنيم حالا بايد دو وعده ي آن را کم کنيم و با برنج و عدس سر کنيم و خودمان را تطبيق دهيم. البته بنده با بايدها کار ندارم با هست و نيست کار دارم، نگوييد آقا بجاي اينکه گوشت را ارزان کنيد مي گوييد مصرفتان را کم کنيد، آن که بله بايد ارزان شود، ولي با اين شرايط من مي گويم بايد سطوح رعايت شود. من وقتي مي بينم جايگاه شغلي اين فرد به اين صورت است که بايد پژو سوار شود و جايگاه شغلي بنده اين است که پرايد سوار شوم ديگر من به او نگاه نکنم بگويم چرا او پژو سوار شده و من پرايد، بايد جايگاه خود را بشناسيم و رعايت کنيم. عرض من اين است که پولي که داريم چطور برنامه ريزي کنيم و اولويت بندي کنيم و اسراف نيز نکنيم، ميانه رو باشيم. بنده مي گويم مالي که اين وسط هست المال مال اله متعلق به خداوند است و ماهمه امانتدار هستيم. دوم اينکه بني آدم اعضاء يک پيکر هستند، بنده اگر امشب سير مي خوابم نبايد همسايه ي من گرسنه باشد. نگوييد که من در زندگي طبق آن چيزي که شما گفتيد برنامه ريزي مي کنم و کاري هم به ديگران ندارم. اگر در فاميل شما دختري بخواهد شوهر کند، فرض کنيد اين دختر، دختر شما هم هست، اگر در فاميل شما پسري بخواهد زن بگيرد اگر خانواده اي بيمار دارد شما بايد خود را مسئول بدانيد. مسئول کميته امداد به من مي گفت بعضي بيماران ما روزي بيست هزار تومان پول دارو بايد بدهند، به او گفتم اين صندوق ها چطور؟ گفت اين پول بسيار ناچيز است، من از مسئولين که در اين مجموعه کار مي کنند تشکر مي کنم. اگر ما در فاميل مريض داريم روزي اين قدر پول داروي او است من نمي توانم بگويم من برنامه ريزيبراي خود دارم نه، اين برنامه ريزي و اولويت ها شخصي نيست ديگران هم مال همين پيکر هستند. خدايا ما را با حلال از حرام بي نياز کن.