برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
-پرسش و پاسخ
88-12-16
شوهر من آدم خوبي است ولي هنگام رانندگي اصلاً کنترل زبان خود را ندارد، به محض اينکه کسي تخلف کوچکي بکند هزاران فحش و بد و بيراه نثار او مي کند. لطف بفرماييد در مورد گناه بد دهاني صحبت کنيد شايد شوهر من هم بشنود و از اين کار دست بردارد.
ببينيد ما در دو محور مي توانيم بحث را مطرح کنيم. يک محور که تقريباً همه مي دانند، اهميتي است که در آيات و روايات نسبت به مسئله زبان قائل شده اند و عذابي که در مورد گناهان زبان هست. بارها گفتيمA پس وارد اين مقوله نمي شويم، فقط يک حديث مي خوانم. کم من انسان اهلکه لسان، چه قدر انسان هايي که زبان آنها را هلاک کرده است. باز در روايات داريم که گاهي بعضي افراد خدمت رسول خدا مي رسيدند و تقاضا مي کردند که حضرت به آنها سفارشي بکند. از اين روايات مشخص است که اينها آدمهاي متدين و نمازخوان و مسجدي بوده اند ولي مشکل زبان داشتند، پيامبر گاهي تا سه مرتبه به آنها مي فرمود که والحفظ لسانک، زبان خود را حفظ کنيد. براي ايشان سؤال بود که چرا حضرت روي زبان تأکيد مي کند ؟ مي فرمود که بيشتر شما از طريق زبان جهنمي مي شويد، از اين رو بر آن تأکيد مي کنم. در قرآن کريم براي سخن گفتن آدابي ذکر شده که من فهرست وار به چند تا از اين ويژگي ها اشاره مي کنم و بعد به سؤال شما مي پردازم. يکي از آدابي که در قرآن ذکر شده اين است که گفتار ما عالمانه باشد، يعني چيزيA را که نمي دانيم نگوييم. الان من کاري به بددهاني ندارم فراتر از آن را عرض مي کنم. چون مي دانيد در جامعه ي ما گاهي اوقات پخش خيلي از شايعات و مطالب بي مبنا و با عدم آگاهي با آبروي يک خانواده بازي مي کند. اين پيام قرآن است: چيزي که نسبت به آن آگاهي و اطلاع نداريد نه بگوييد، نه پيروي کنيد و نه دنبال کنيد. دومين توصيه اي که در قرآن راجع به گفتار شده اين است که گفتار ما عاملانه باشد. اول بدانم دوم خودم به آن عمل کنم، لم تقولوا مالا تفعلوا بنده به شما توصيه ي نماز اول وقت بکنم ولي خودم آخر وقت بخوانم. نکته سوم قرآن مي فرمايد: سخنان شما محکم و استوار باشد و بي مبنا و بي اساس نباشد. به عبارت ديگر استدلالي باشد، الان در بحث امر به معروف و نهي از منکر هم اين طور است.
مي گويند: جواني از کوچه هاي کوفه مي گذشت. لباس بلندي پوشيده بود که روي زمين مي کشيد. حضرت علي (ع) پشت سر او راه مي رفت و فرمود: پيراهنت را بالا بگير و بعد توضيح داد که در اين صورت هم پاکيزه مي ماند و هم از تکبر به دور است. دو دليل فرمود اينکه لباس بلند که روي زمين کشيده مي شود نشانه ي غرور است، دوم اينکه خاکي و کثيف مي شود. حضرت حرف خود را مستند مي گويد. فرض کنيد ما وقتي مي گوييم خواهر من حجاب خود را رعايت کن، برادر عزيز دروغ نگو، براي استدلال به او بگوييم چون دروغ که مي گويي منجر به ضعف حافظه مي شود. ببينيد در قرآنA غالباً دلايل را مي گويد: روزه بگيريد چون تقوا مي آورد، نماز بخوانيد بخاطر ياد خدا، غيبت نکنيد چون مثل اين است که گوشت برادر مؤمن خود را مي خوريد يعني در واقع يک نوع استدلال پشت قضيه است. اين را سخن سديد مي گويند. نکته چهارم ادب در گفتار است، قولو للناس حسنا در واقع الفاظ و واژه ها الفاظ نيکو باشد و بار ادبي هم نداشته باشد که اثر آن نيز بيشتر است. اما اين عزيزي که در رانندگي بددهاني مي کند،A شامل محور دوم عرض من مي شود. درمان بددهاني و عادت به فحش و ناسزا گويي، يکي اين است که تمرين به الفاظ خوب کند. همين آقايي که پشت فرمان عصباني مي شود خود را عادت دهد که هنگام عصبانيت بگويد: لا اله الا اله، لا حول و لا قوة الا باله. به اين مسئله عادت مي کند و بعد از مدتي حتي با همين الفاظ تخليه مي شود. شما اگر با آن فحش تخليه شدي گناه کردي اما در صورت تکرار اين اذکار تخليه شده ايد و ثواب هم کرده ايد.
قرآن مي فرمايد: اعرض عن الجاهلين و اذا خاطبهم جاهلون قالوا سلاما، ارفع بالتي هي احسن. آيا آن شيوه بهتر جواب مي دهد ؟ توصيه ي من به همسر اين آقا اين است که اين مواقع شما هم به عصبانيت او اضافه نکنيد. گاهي او عصباني است و اگر در همان موقع شما بگوييد که جهنم مي روي، خجالت بکش، شايد برگردد يک چيزي هم به شما بگويد. صبرکنيد بگذاريد که حالت او عادي شود اگر مي توانيد صداي او را ضبط کنيد و بگوييد اين حرف ها را تو زدي، اينها حرفهاي خوبي نيست، اگر تو يک چنين خطايي بکني و کس ديگري اين حرف ها را به تو بزند خوب است ؟ لذا يک بخش عمده ي درمان بد دهاني فرهنگ سازي و تمرين است، يک بخش ديگر هم تفکر در عواقب قضيه است. در روايات ما بخشي مربوط به غيبت است و بخشي مربوط به بددهاني و وقتي در روايات داريم که خداوند انسان هاي فحاش را به بهشت راه نمي دهد، عمق قضيه مشخص مي شود. مسلم است که اين آقا نمي خواهد جهنمي شود. از طرف ديگر مگر ما نمي گوييم حسين حسين شعار ما است ؟مگر نمي گوييم علي الگوي ما است ؟ پيامبر الگوي ما است ؟A شما يک نگاهي به زندگي اهل بيت بکنيد، طرف ناسزا مي گويد اما امام چگونه با او برخورد مي کند. اگر روشي که ائمه داشتند را ما در زندگي خود ملاک و معيار قرار دهيم انشاءاله اين بددهاني رفع مي شود. منتها ما عادت کرده ايم و راست هم مي گويند و بعد هم پشيمان مي شوند، خانم يا آقا در منزل عصباني مي شوند بعضاً اجداد همديگر را ناسزا مي گويند بعد مي گويند عادت کرده ايم با اين مشکل چه کنيم ؟ من مي گويم به روش مقابل آن عادت کنيد. ما يک شيوه اي در روايات داريم به نام شيوه ي مضاد مي گويند که شما مي خواهيد با غضب مبارزه کنيد تمرين حلم کنيد، مي خواهيد با بخل مبارزه کنيد علي رغم ميل خود انفاق کنيد، انفاق کن تا منفق بشوي. يکي از راه هاي برخورد با بد دهاني هم همان عادت است، در حديث داريم عود لسانک، عادت بده زبان خود را به خوب حرف زدن. اميدوار هستيم که رفع شود، عزيزان هم از عواقب اخروي آن بترسند و هم از کدورتهايي که ايجاد مي شود اگرچه بعداً هم با هم صلح کنيد ولي يک مقدار از آن در دل مي ماند. شايد ريشه ي همه ي اينها خشم و غضب باشد که اگر کنترل شود آن اتفاقات نيفتد؟ خوب حالا بحث اين است که با خشم و غضب چه کنيم ؟ بالاخره بايد خشم و غضب را به صورتي بيرون ريخت. ما گاهي توصيه مي کنيم براي بيرون ريختن غضب، وضو بگيريد، غسل کنيد، ولي اين فرد که پشت فرمان است چه کند ؟ آيا روي فرمان بزند و يک ليوان را بشکاند ؟ نه لا اله الا اله و استغفراله ربي و اتوب اليه بگويد خدا او را هدايت کند.
من وقتي با همسرم بحث مي کنم او به من و خانواده و حتي اموات من بد و بيراه مي گويد و بددهاني ميکند. چکار کنم ؟
خيلي بد است که سراغ اموات و خانواده ي يکديگر مي روند، آقا من با شما مشکل دارد پدر و مادر بنده خداي من در خانه نشسته و کاري ندارد چرا به او بددهانيA مي کنيد ؟ روايت داريم کساني که به اموات فحاشي مي کنند به خود ايشان بر مي گردد و در حديث داريم که به آن ميت نمي رسد. البته بحث لعن فرق مي کند يک کسي مانند شمر که اهل بيت را کشت لعن مي کنيم و لعن به او مي رسد چون مستحق آن است. ولي مثلاً من و شما دعوا مي کنيم شما پدر بزرگ بنده را ناسزا مي دهيد. اين اولاً به خود طرف بر مي گردد و ثانياً آن بار منفي اخلاقي خود را نيز دارد.
اگر کسي مشروب خورده باشد آيا درست است که تا چهل روز نبايد نماز بخواند چون خداوند نماز او را قبول نمي کند ؟
گاهي در روايات براي فهماندن قبح گناهاني که ما مرتکب مي شويم يک تشبيهي بکار رفته است. قرآن وقتي مي خواهد انفاق را توضيح بدهد چند جور تشبيه براي آن مي گويد، مانند کسي که دانه اي در زمين مي افشاند اين دانه چند خوشه مي دهد. در روايات هم گاهي براي قبح يک عمل تشبيهاتي شده مثلا مي گويد الغيبة اشد من الزنا اين نمي خواهد قبح زنا را پايين بياورد، مثلاً فرد بگويد خوب غيبت بدتر از زنا است ما اين را مرتکب نمي شويم و بجاي آن مرتکب فحشا مي شويم. يا همان که شما اشاره کرديد، کسي که شراب مي خورد تا چهل روز نماز او قبول نمي شود، طرفA A مي گويد که ما ديشب جايي گير افتاديم شراب خورديم خوب حالا تا چهل روز از نماز معاف هستيم چون قبول نمي شود. اين مثل آن است که استاد به دانشجو بگويد: نمره ي شما صفر است به کلاس هم بيايي نمره صفر به تو مي دهم، کدام دانشجوي عاقلي مي رود سر کلاس و مي گويد من بيايم يا نيايم اين استاد به من صفر مي دهد ؟ اين روايات مي خواهد قبح قضيه را نشان دهد، نمي خواهد بگويد نماز پذيرفته نيست، بله ما در قرآن داريم که در حال مستي نماز نخوانيد انتم سکارا. اتفاقاً يکA زماني کسي به نماز ايستاد و گفت قل يا ايها الکافرون اعبد ما تعبدون مست بود و شعور او کار نمي کرد، به جاي لا اعبد گفت اعبد. حالا اگر عزيزي مرتکب اين گناه شده اولاً توصيه ي ما اين است که مرتکب اين گناه نشويد، شراب خواري حرام است، خوردن شراب باعث مي شود انسان از خدا دور شود، از معنويت بماند. شما در دعاي کميل داريد الهم اغفرلي الذنب التي تحبس الاثم خدايا آن گناهي که ستر را از بين مي برد و باعث مي شود پرده ها دريده شود ببخش. در روايت داريم: گناهاني که پرده ها را مي درد و باعث آبروريزي انسان مي شود يکي قمار است، يکي لهو و شوخي هاي بيخود است و يکي هم شراب خواري است. شراب خواري گناه بسيار بزرگي است اما اگر کسي به هر دليلي مرتکب اين کار شده، بايد نماز خود را بخواند و سعي کند که ديگر شراب نخورد. گفته اند نماز قبول نمي شود، نگفته اند که صحيح نيست، يعني اين نماز در واقع آن شرايط کاملي را که بايد داشته باشد را ندارد.
ما در روايت داريم اگر زني نماز بخواند اما بد دهان باشد نماز او قبول نيست، کما اينکه روايت داريم همسايه ي مسجد اگر نماز را در خانه بخواند نماز او پذيرفته نيست، اين يعني اگر در خانه بخواند آن فضيلت را ندارد. پس شراب خواري که گفته اند چهل روز نماز قبول نيست کنايه از قبح اين گناه است که اميدواريم هيچ کسي مرتکب آن نشود. يک کسي در مدينه گناه مي کرد، نماز هم مي خواند. به پيامبر گفتند که اين آقا که پشت سر شما نماز مي خواند گناه هم مي کند، فرمود: غصه نخوريد بالاخره گناه را کنار مي گذارد، گفتند چرا يا رسول الهخ ؟ فرمود ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنکر نماز بر فحشاء و منکر بالاخره غلبه مي کند، نماز خوان اگر گناه هم بکند بالاخره نماز بر گناه او غلبه مي کند.
من وقت نماز صبح بيدار مي شوم اما واقعاً حس بلند شدن از رختخواب را ندارم چه کار کنم که آن حس فرح و نشاط در من ايجاد شود و آن ذوق و شوق براي نماز را پيدا کنم ؟
البته من اسم اين را کسالت نمي گذارم، کسالت با اين فرق دارد. آدم کسل ظهر و مغرب هم کسل است و اصلاً نماز را با کسالت مي خواند. قرآن مي فرمايد: بعضي ها نماز مي خوانند با کسالت، انفاق مي کنند با کراهت، جبهه مي روند با سنگيني و سختي، يعني واقعاً دل ايشان نمي خواهد بروند. در سوره ي مبارکه آل عمران آيه ي 146 اگر ملاحظهA کنيد آمده: يکي از ويژگي هاي ياران انبياء اين است که سستي ندارند. در زيارتنامه ي حضرت ابوالفضل مي خوانيد اشهد انک لم تهن شهادت مي دهم شما هرگز سستي و وهن نداشته ايد. من فکر مي کنم کسالت و وهن غير از نماز صبح است، چون کسي که ساعت دوازده يا يک شب خوابيده، چهار يا پنج صبح براي او سخت است که بيدار شود، همين آدم نماز ظهر را با نشاط مي خواند چون بيدار است و توجه دارد. لذا من اين فاز را جدا مي کنم، اگر کسي واقعاً از نماز خوشش نيايد يک راه درماني دارد و آن نيز اين است که يواش يواش با خدا رفيق شود، آثار نماز را ببيند و بخواند تا بالاخره به آن نتيجه برسد. اما آن بخش نخست که اشاره کرديد بيشتر هم در نماز صبح مشکل دارند، يک کسي مي گفت که من بيشتر قضاي نماز صبح ها را ظهرها مي خوانم، صبح ها يا بيدار نمي شوم و يا اگر بيدار هم بشوم حال ندارم و نمي توانم نماز را با حال بخوانم که اين اصلاً خوب نيست.
در آن بخش اول توصيه من اين است که قدري زودتر بيدار شوند، خانواده ها بچه ها را با تلطيف و مهرباني بيدار کنند. موقعي که براي نماز صبح بيدار شدند يک شير يا آب ميوه براي فرزند خود ببرند تا بخورد و بعد بخوابد تا يک نشاط روحي و جسمي نيز پيدا کند. يک مقدار سعي کنيد که با اين تلطيف فرزندان را براي نماز صبح بيدار کنيم، خود شما اگر در خواب خوش باشيد يک مرتبه يک نفر شما را تکان دهد و بيدار کند، نه تنها براي نماز صبح بلکه ممکن است براي هر کارديگري بدخلق شويد. اين عکس العمل فقط براي نماز نيست، شما اگر اين بچه را براي کلاس هم بيدار کنيد همين عکس العمل را نشان مي دهد. لذا من مي خواهم با يک نگاه خوش تري نگاه کنم، اين فرد با نماز مشکل ندارد بلکه بدليل سنگيني خواب اين عکس العمل را نشان مي دهد که شايد با اين تلطيف يک مقدار کمتر شود.
چه کار کنيم که دل ما صاف شود و بتوانيم براي خود و ديگران از صميم قلب دعا کنيم ؟ احساس مي کنم خيلي وقت است که نمي توانم دل خود را صاف کنم.
پاسخ - من يک وقتي جايي براي تبليغ بودم، خانمي آمد و گفت چه کار کنم دل من به شوهرم صاف شود ؟ من اول فکر کردم آنها با هم زندگي مي کنند و يک کدورتي مابين آنها ايجاد شده است اما بعد که يک مقدار تعريف کرد گفتم: من هم باشم دلم با اين فرد صاف نمي شود. ديدم اين مرد با دو تا بچه اين زن را طلاق داده است و خرجي هم به او نمي داده و آزارهاي متعددي به او داده، الان هم اين خانم در خانه ها کار مي کند تا بتواند زندگي خود را تأمين کند.A آن مرد هم رفته همسر ديگري گرفته، گفتم: من هم باشم دلم با او صاف نمي شود. اگر يک کسي يک وقتي آزاري داده و او را از زندگي ساقط کرده و الان هم متنبه نشده چطور مي توان دل خود را با او صاف کرد ؟ مي گفت الان هم به ديدن بچه ها نمي آيد، خرجي هم نمي دهد و عذرخواهي هم نمي کند. خوب ما در قرآن مواردي داريم که خدا مي فرمايد اشداء علي الکفار، غليظ باشيد عليه منافقين. اين مرد يک انسان بي رحم و يک انسان دو چهره است. انساني که خدمات ديگران را ناديده گرفته است. اگر منظور اين است من توصيه مي کنم براي يک چنين فردي نبايد دعا کرد. چرا، يک وقت دعا مي کنيم که خدا او را اصلاح کند، هدايتش کند، اما نه اينکه بگوييم عيب ندارد با ما اين طور رفتار کرده ولي خدا باز هم به او بيشتر بدهد. در اين صورت باز هم جري تر مي شود، نه اين افراد بايد متنبه شوند. پيامبر ما پيامبر رحمت و رأفت بود در عين حال پيامبر قاطعيت هم داشت. الان ما نمي توانيم با قاتل امامA حسين (ع) دل خود را صاف کنيم، کسي که آن جنايت را آفريده، کسي که با علم و آگاهي به امام رضا (ع) زهر داده که نمي توانيم دل خود را با او صاف کنيم البته منظور اين بيننده اين نبوده است. منظور ايشان شايد اين است که مثلاً گاهي بين ما کدورتهايي پيش مي آيد، مثلاً مابين زن و شوهر يا بين دو برادر قهر پيش مي آيد، در اين صورت راه صاف کردن دل اين است که انسان کم کم آن قضايا را فراموش کند و به خوبي هاي او فکر کرد.
الان ما کساني را داريم که از دنيا رفته اند و در زندگي آنها يک نقاط منفي بوده است، اما بازماندگان او مي گويند که خدا او را رحمت کند ولي با ما خوب برخورد نکرد، با ما بددهاني کرد، به ما خرجي نداد ؛ نه اين فرد يک خوبي هايي هم داشته است به خوبي هاي او فکر کنيد، خوبي هاي او را برجسته کنيد، بالاخره دست او از دنيا کوتاه است. A به نظر من يک راه صاف کردن قلب اين است که فکر کنيم چقدر اين کار ثواب دارد. فکر کنيم روزقيامت يوم لا ينفع مال و لا نبون الا من اعطه اله بقلب سليم. يک مقدار هم به تاريخ نگاه کنيم پيامبر اکرم با آن همه آزارها وقتي وارد مکه شد فرمود: همه را بخشيد. يوسف با آن همه آزارها وقتي برادران به نزد او مي آيند مي فرمايد: همين الان شما را بخشيدم و هيچ چيز به دل ندارم. يکي انديشيدن به اهل گذشت ديگري تمرين صافي دل و به خوبي ها فکر کردن و آخريA به آثار گذشت فکر کردن. شما اگر بدانيد صافي دل چقدر اجر و ثواب دارد يک مقداربيشتر دل خود را صاف مي کنيد.A
A اگر کسي بدون عذر شرعي و قانوني مبادرت به سقط جنين کند، حق الناس يا حق الهي مرتکب شده چطور بايد توبه کند ؟
اين مباحث احکام را بايد به سراغ کساني برويد که احکام مي گويند، چون اين يک سؤال چند محوره است. سقط جنين تا چه سقفي و در چه حدي، به هر حال در رساله هاي عمليه تعريف شده که تا چه حدي چقدر کفاره دارد و چه ميزان طلا بايد پرداخت شود. طبيعتاً محروميت يک فرزند يک کسي که روح در بدن او دميده شده و او مي تواند در آينده فرد مفيدي در جامعه شود، يک عالم شود، يک خانم متدين شود، يک آقاي اهل فضل شود و محروم کردن اين فرد که الان نطفه ي او بسته شده از ادامه ي زندگي، يک بخشي از آن حق الناس محسوب ميشود. اگر دليلي نداشته باشد صرف اينکه دل من نمي خواهد بچه دارد شوم و بچه را نمي خواهم، هم کفاره دارد وهم گناه شرعي است که درباره ي جزئيات آن بايد کارشناسان احکام و رساله هاي عمليه اظهارنظر کنند.
پرسيده اند راه مبارزه و حذف هميشگي افکار آزار دهنده ي وسواس چگونه است و چه کار بايد کرد؟
کتابهايي در اين خصوص نوشته شده است. اولاً وسوسه از شيطان است، قرآن مي فرمايد: يوسوس في صدور الناس، آن چيزي که از خدا و فرشتگان است الهام است و وسوسه نيست. ان الذين قالو ربنا اله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائکة ان لا تخافوا سوره فصلت آيه 30 آنجا مي گويد: آن چيزي که فرشته ها القاء مي کنند ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشرو بالجنة، اوحينا الي ام موسي، قرآن مي فرمايد: به مادر موسي الهام کردم. پس اصلاً معناي واژه ي وسوسه منشاء شيطاني دارد. وسوسه دو جور است. گاهي در رفتار و گاهي در افکار انسان است. فراوان از ما مي پرسند که ما وسوسه هاي فکري داريم حتي در روز عاشورا فردي پيش من آمد و گفت: آقا من حتي راجع به امام حسين (ع)، راجع به خدا و راجع به اهل بيت نيز چيزهايي به ذهنم مي آيد که ناراحت هستم وA گاهي مي خواهم به پيشاني خود مشت بزنم و گاهي نيز به سر خود مي زنم و مي گويم چرا مي آيي ؟ ولي اين افکار ناخود آگاه به ذهن مي آيد. اتفاقا در روايت داريم کسي آمد نزد رسول خدا و گفت فکرهاي بدي راجع به خدا به ذهنم مي آيد و مي گويم خدا را کسي آفريده، اصلا چه کسي گفته خدا هست ؟ خدا کجاست ؟ يک وقت شبهه است انسان مطالعه مي کند و به آن مي رسد.A ولي بعضي ها مي گويند من يقين دارم خدا هست و عاشق امام حسين (ع) هستم ولي نمي دانم چرا اين افکار به ذهن من مي آيد ؟
راه مبارزه با اين جور وسوسه ها دو چيز است: 1- توجه نکردن، اصلاً توجه نکنيد تا پيش مي آيد بگوييد افوض امري الي اله ان اله بصير بالعباد يعني من خود را به خدا واگذار مي کنم، خدايا من فکر خود را به تو واگذار کردم، تو آن را مديريت کن. مي دانيد اين ذکر حضرت موسي است يعني من خودم و کار خود را به خدا واگذار کردم و او خودش مي داند چکار کند و اين ذکري است که مکر و خدعه را از انسان دور مي کند و خيلي هم زيبا است. مي پرسند گاهي غم و افسردگي من را فرا مي گيرد چکار کنم ؟ به اين دوستان توصيه مي کنم اين ذکر را زياد بگويند: لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين چون خدا مي فرمايد: و نجيناه من الغم. از مرحوم علامه اميني نقل شده ايشان فرمودند که هر وقت حال خوشي داشتيد سر به سجده بگذاريد و هرچه حال داريد بگوييد لا اله الا انت سبحانک که اين ذکر اندوه را مي برد و نشاط مي آورد. سبراي از بردن وسوسه هاي فکري يکي اينکه فکرش را نکنيم و توجه نکنيم و يا اينکه جايگزين مناسب براي آن بگذاريم. يعني اگر شما افکار ديگري جاي آن بگذاريد، اين فکر مي رود. مثلاً برويد و راجع به سيره ي امام حسين (ع) فکر کنيد يا اصلاٌ ذهن خود را از آينده فرزندانتان پر کنيد و راجع به درس آنها فکر کنيد. آنها که فکر زياد دارند معمولاً از اينجور فکر ها نمي کنند، اين فکر ها غالباً از بي کاري و بطالت ايجاد مي شود. يا اصلاً راجع به يک پروژه يا يک موضوع تاريخي فکر کنيد، اگر جايگزين مناسب گذاشتيد اين فکرها از بين مي رود. اما در مورد وسواس رفتاري خيلي مي پرسند، من هم يک جواب بيشتر نمي دهم خود آنها هم مي دانند وسواس رفتاري يک راه بيشتر ندارد آن هم بي توجهي است. البته نمي گويم ديگر حلال و حرام را قاطي کنند يا نمي گويم بي مبالاتي کنند. اما خواهر من و برادر من اگر در دستشويي خود را شستيد و اين آب کر است و يقين کرديد و دو يا سه بار شستيد ديگر ادامه ندهيد و بلند شويد. اگر زير دوش رفتيد امتحان کنيد يک بار خشک زير دوش برويد آب که مي ريزد همه جاي شما خيس مي شود، تا سر و گردن خود را شستيد برويد سمت راست و بعد سمت چپ و ديگر بر نگرديد. من نمي گويم بخشي از عضو را نشسته بگذاريد اين غسل باطل است ولي شما که مي بينيد اين طرف کامل خيس شد کافي است بيرون بياييد. البته مي دانيد بخشي از وسواس هم بيماري است و روان شناسان مطرح مي کنند که اين بيماري است و خود اين افراد هم مي دانند.
پرسيده اند پدر من اهل خمس و زکات دادن نيست ما چکار کنيم و چگونه برخورد کنيم ؟
در باره ي رزق و روزي حرفهاي زيادي است اولاً قرآن کريم مي فرمايد: اموال خود را بين خود به باطل نخوريد و گاهي مي فرمايد: رشوه و لقمه ي حرام نکنيد. گاهي توصيه مي کند که از ربا دوري کنيد يعني مصداق را مشخص کرده است. من در خصوص مال حرام بايد عرض کنمA مال حرام دو جور است. يکي حرام به ذات و يکي حرام به غير ذات، يک چيزهاييA ذاتاً و مطلقاً خريد و فروش آن حرام است و اگر در زندگي انسان وارد شود حرام است مثل شراب، اگر بخرد حرام است، بفروشد حرام است، آلات قمار بفروشد يا بخرد حرام است، آلات موسيقي حرام است. بعضي از اينها حرام ذاتي است فرض کنيد کسي گوسفند او مرده باشد، مي تواند گوشت آن را بسته بندي کند و بفروشد ؟ اين حرام ذاتي است، مردار ميت، خون، شراب و. . بخش دوم حرام غير ذاتي است، A حرام غير ذاتي آن چيزي است که خود في النفسه حرام نيست اما يک عواملي باعث حرمت آن مي شود مانند اينکه اشاره کرديد حقوق واجب خود را نمي پردازد، زکات نمي دهد يا فرض کنيد سرقت مي کند يا رشوه مي گيرد، خود اين مال بد نيست، پول است يا ايران چک است ولي به عنوان رشوه گرفته شده است، اين حرام ذاتي نيست. يا مثلاً مال کسي را غصب مي کند، اين، اموال حرامي است که به اشکال مختلف در زندگي مردم وارد مي شود. 30 يا 40 مورد مصداق است که در برنامه اي مصاديق غصب را بيان مي کنم. حضرت امام نقل مي کنند در جماران بودند يک روزA وارد اتاق شدند و ديدند که به ديوار اتاق ميخ مي زنند و يک چيزهايي نصب مي کنند، پرسيدند چه خبر است ؟ گفتند مي خواهند فيلم برداري کنند و دوربين و پروژکتور نصب کنند، امام فرمودند: آيا از صاحب خانه اجازه گرفته ايد اين خانه اجاره اي است بايد از صاحب آن اجازه گرفت. اما در مورد سؤال شما، حديث داريم دو چيز درآخرالزمان خيلي کم پيدا مي شود يکي درهم حلال است و ديگري رفيق قابل اعتماد. شما مي دانيد لقمه ي حلال رويش دارد و لقمه ي حرام ريزش و آثار منفي دارد. منتها اينکه پرسيدن پدر من اهل خمس نيست، خوب شايد ايشان تکليف خاصي نداشته باشد چون در آن خانه زندگي مي کند، بعضي وقتها خانم ها مي پرسند شوهر من خمس نمي دهد تکليف من چيست ؟ شايد ايشان تکليف خاصي نداشته باشد چون در آن خانه زندگي مي کند فقط بايد تذکر بدهد ولي توصيه ي من به خانواده ها اين است که در مورد لقمه هاي بچه ها يک مقدار حساس تر باشند.