برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
-دعا
88-10-27
درباره ي موانع استجابت دعا بطور خلاصه توضيح دهيد.
عدم استجابت دعا يکي اين است که شايد حکمت نيست، صلاح نيست و ممکن است اجابت اين دعا براي فرد ضرري در پي داشته باشد. ما هميشه افق هاي نزديک را مي بينيم. و مي خواهيم زود اين کار راه بيفتد ولي ممکن است در دراز مدت به صلاح نباشد. گاهي منوط به يک سلسله مقدمات و عواملي است ک طرف بايد خودش دنبالش برود. يکي از امام صادق (ع) درخواست کرد که دعا کنيد خدا روزي مان را زياد کند. امام فرمود: دنبال کار برو، تلاش هم بکن از مورچه که کمتر نيستي که روزي اش را از خدا مي خواهد ولي تلاش ميکند. فرض کنيد کسي فکر مي کند که آن دعا به صلاحش است، آن وظيفه را هم انجام مي دهد مثلا کار مي کند، دنبال روزي هم مي رود، دعا هم ميکند ولي کار گيرش نمي آيد. يکي ديگر از موانع استجابت دعا عدم اعتقاد به استجابت دعا است. در واقع همان ياس از اجابت دعا است. ديگر اينکه تاخير در نمازهاي واجب است. ديگري اينکه منافقانه برخورد کردن با مردم است. ديگري ناپاکي درون است و ديگري لقمه ي حرام و آخري بددهاني است. بالاخره مجموعه اين عوامل، يکي يا همه اش ممکن است در زندگي کسي موجب بشود که دعايش اجابت نشود.
خدا که از رگ گردن به ما نزديکتر است چرا ما مستقيما با خودش دعا نکنيم و متوسل به اهل بيت و پاکان بشويم ؟
اين يک مبحث کلامي است و شبهه افکني پيرامونش زياد است. کساني که به مکه و مدينه مي روند گاهي با اين سوال مواجه مي شوند که چرا کنار قبور ائمه و قبر پيامبر دعا مي خوانيد و چرا متوسل مي شويد ؟ من در چهار مرحله به اين بحث مي پردازم. مرتبه ي اول آن است که مي خواهيم ببينيم گير کجاست ؟ شبهه کجاست ؟ شبهه را رفع کنيم. بحث اول اين است که آيا توسل به افراد زنده هم جايز است ؟ الان امام زمان (عج) زنده است. آيا مي شود از ايشان بخواهيم براي ما دعا کند ؟ يا بگوييم که خدايا به واسطه ي اما زمان (عج) به ما لطف بکن يا مي توانم بگويم که خدايا به حق پدر يا مرجع تقليد يا عارفي يا عابدي من را ببخش يا يک پدري اولاد بسيارمتديني دارد و بگويد که بابا جان براي من هم دعا کن. اين را همه قبول دارند. اهل سنت هم قبول دارد حتي وهابي ها که خيلي عليه توسل شبهه افکني مي کنند مي گويند که اين اشکال ندارد. چون قرآن مي گويد و کسي نمي تواند آنرا انکار کند چون اگر انکار کند قرآن را انکار کرده است. قرآن مي فرمايد: وقتي مردم در زمان حضرت موسي مي خواستند خطر طوفان و لشکر ملخ به آنها حمله نکند و وقتي مي خواستند دعا کنند که خدايا اثر طوفان و اين وقايع پيش آمده را از ما دفع کند مي گفتند: موسي تو براي ما طلب آمرزش کن. سوره ي اعراف آيه 30. پس اينجا موسي واسطه شده است. ديگري اينکه برادرهاي يوسف وقتي متوجه شدند که نسبت به برادرشان اشتباه کرده اند گفتند: اي پدر تو براي ما طلب آمرزش کن. اگر قرآن چيزي را نقض نمي کند و رد نمي کند اين يعني صحيح است. خداوند در قرآن سوره ي ممتحنه آيه 14 مي فرمايد: ابراهيم عمويي داشت که سرپرست او بود زيرا او پدر نداشت. پدر ابراهيم موحد بود اعتقاد ما اين است که انيباء پدرشان موحد بوده است. خدا مي فرمايد: عموجان من براي تو طلب مغفرت مي کنم. اين واسطه ي ديگر ابراهيم که براي دعاي عمويش واسطه شد. سوره ي مومن آيه 7 مي فرمايد: فرشته ها براي مردم طلب مغفرت مي کنند. پس فرشته ها مي توانند واسطه باشند. کسي روي اين انکار ندارد. با فرهنگ قرآن توسل به افراد يعني زنده کساني که در قيد حيات هستند اشکالي ندارد مثل برادران يوسف که پدر را واسطه کردند و مثل موسي و قومش. حالا مي گويند که همه ي اين ها ويژگي خاصي داشتند. مثل ابراهيم و موسي. خوب شما که نمي خواهيد روي ويژگي بحث کنيد، شما کليت توسل را بحث کرديد. من نگفتم که به فرعون متوسل شدند. اصلا بحث توسل يعني کسي را واسطه پيدا کردن که از من بهتر است و از من بالاتر است. بالاخره برادرهاي يوسف مي دانستند که پدرشان از آنها بالاتر است. الان بحث روي کليت قضيه است. اينکه به چه کسي متوسل بشويم اين را قبول دارم. گام اول اين است که اصل واسطه قرار دادن افراد مانعي ندارد. اما گام دوم بعضي ها مي گويند که ما قبول داريم ولي نبايد مرده ها را واسطه کرد. پيامبر خدا از دنيا رفت و تمام شد. اينکه شما مي روي کنار قبر يک ميت و جسدي را واسطه قرار مي دهي و مي گويي يا رسول الله من را شفاعت کن، اين نميشود. استدلالشان چيست ؟ کساني که به مکه مشرف مي شوند شنيده اند که آنها آياتي را دليل مي آورند که به مشرکين مي گويد بت را واسطه قرار ندهيد. به بت توسل نکنيد. دو تا مطلب کاملامتفاوت است. توسل به قبر پيامبر جايز نيست چون خدا در قرآن مي فرمايد: مشرکين بت ها را واسطه نکنند و واسطه کردن بت جايز نيست. آن کسي که بت را واسطه قرار مي دهد که از سنگ و چوب است و حيات ندارد، او را در عرض خدا قرار داده است. من کنار قبر پيامبر مي روم. پيامبر سنگ و چوب و آهن است ؟ پيامبر حيات ندارد و حرف را نمي شنود ؟ کسي که از دنيا مي رود چه اتفاقي مي افتد ؟ روح از بدنش مفارقت مي کند يعني بدن اينجاست و روح جاي ديگر است. خوابش را مي بيني و گاهي با او حرف مي زني، روح دارد. گام سوم اين است که انبياء، اولياء و کساني که از دنيا رفته اند حيات برزخي دارند و کساني که حيات برزخي دارند حرف را مي شنوند، مطالب را متوجه مي شوند، اين شخص نسبت به جايي که بدنش دفن شده عنايت دارد و در آنجا حاضر است. اين چه استدلالي است که ما بگوييم سنگ و چوب را نخوانيد ؟ اين آيه قرآن که مي فرمايد که وقتي برادران يوسف به يوسف گفتند که پدر ما از فراغ تو اين قدر گريه کرده که بينايي اش را از دست داده است و يوسف براي شفاي چشمان پدرش پيراهنش را به آنها داد و گفت اين را روي چشمان پدر بماليد. اين پيراهن يوسف نبوده است، پارچه نبوده، تن يوسف بوده است، يوسف خودش زنده بود و لباسي که از تنش جدا شد چطور تاثير شفا دارد ؟ اين جسد پيامبر روحي در کنار دارد، حيات برزخي دارد حتي ضريح پيامبر اين تبرک بواسطه ي پيامبر و اينکه توسل به پيامبر امکان دارد. چرا ؟ چون حضرت حيات برزخي دارد چون پاسخ سلام ها را مي دهد. گام چهارم اين است که سيره ي بزرگان و ائمه اطهار براي ما حجت است. بعضي ها صحابي را هم حجت مي دانند. مثلا عبدالله بن عمر و زيد بن ثابت از اصحاب پيامبر هستند و اگر اين ها يک کاري کردند عملکردشان براي ما حجت است. سيره براي ما يک نوعي پيام دارد. اصلا بحث توسل به پيامبر و اموات و قبور تا قبل از قرن هشتم يک بحث جا افتاده اي بوده است و هيچ کس نمي گفته که جايز نيست.
اين بحث را ابن تيميه مطرح کرد و بعد از او محمدبن عبدالوهاب آن را پرورش داد که امروز هم انديشمندان حجاز آنرا نقد مي کنند و مي گويند که اين حرفها قبلا مطرح نبوده است. شما ده ها کتاب قبل از آنها و قبل از قرن هشتم نگاه کنيد بحث توسل، زيارت و تبرک همه در آن هست و اين ها حجت دارد. يکي از منابع اهل سنت که از کتابهاي معتبر ميان اهل سنت است و نسبتا مي شود به روايات آن اعتماد کرد آورده است که قحطي شديد در مدنيه بوجود آمد. مردم در مدينه نزد عايشه همسر پيامبر آمدند و گفتند چکار کنيم ؟ گفت: برويد کنار قبر پيامبر و شکافي روي سقف ايجاد کنيد بگونه اي که از اين شکاف بين قبر حضرت و آسمان مانعي نباشد يعني نوري در واقع از آسمان به قبر بتابد. اين قصه ي معروف در تاريخ هم آمده است. مي گويند که اين روزنه هنوز جايش در گنبد هست. پس به حضرت متوسل شدند و مي نويسند آنقدر باران آمد که آب در مدينه جاري شد. همسر پيامبر نگفت اين کار شرک است و برويد در خانه هايتان دعا کنيد. چرا گفت متوسل بشويد؟ حالا اين ها مي خواهند با اين روايت چکار کنند ؟ مي خواهم استدلالي بحث کنم. نمونه ي ديگر که اين هم در منابع معتبر اهل سنت آمده است مال ابن حجر است. اين قصه را نقل مي کند که ابن ابي شيبه با سند صحيح نقل مي کند که در زمان خليفه ي دوم مردم دچار بحران بي آبي شدند. کنار قبر پيامبر آمدند و متوسل به ايشان شدند که باران ببارد. نمونه هاي ديگر در کتابي است که يکي از بزرگان و علماي ما حضرت آيت الله احمدي ميانجي بنام تبرک نوشته است. ايشان از خود منابع اهل سنت مواردي را نقل مي کنند که چقدر اين بحث جا افتاده بود. عبدالله بن عمر پسر خليفه ي دوم گاهي مي آمد و منبر را مي بوسيد و مي گفت که اينجا جاي دست پيامبر بوده است. تبرک مي جست. اين ها يک چيز معمولي بوده است. لذا ما هيچ گاه توسل را يک چيزي در عرض خدا نمي دانيم. ما وقتي مي رويم کنار قبر امام رضا (ع) يک شخصيتي که 55 سال عمرش را با عصمت محض گذرانده است، خطا در زندگي او نيست، آن نماز شبهايش، آن عبادتش، آن ارتباطش با مردم و من که همه ي زندگي ام خطاست. خوب کسي که خطا ندارد پيش خدا معتبرتر است در زيارتنامه اش هم مي خوانيم که خدايا من بواسطه ي او آمده ام پيش تو دعا کنم. شما اين زيارتنامه ها را باز کنيد. اي امام رضا من به سوي تو آمده ام و بهانه قرار داده ام خدايا تو من را محروم نکن. يک دعايي است آخر مفاتيح دعاي عاليه المضامين، توصيه ميکنم که هر وقت توسل پيدا ميکنيد آنرا بخوانيد چه در حرم چه در بيرون. دعاي عجيبي است، هر چه مي خواهيد در اين دعا هست. اسمش هم روي آن است عاليه المضامين يعني مضمون هاي عالي. در آنجا مي گوييم که خدايا اين آقا امام حجت خداست تو او را امام قرار دادي. در قرآن خودت فرموده اي: اطيعوا الله و اطيعوالرسول و اولي الامر منکم و فرموده اي کونوا مع الصادقين. صادقين چه کساني هستند ؟ صادقين نمي توانند انسانهاي معصيت کاري باشند، تو که در قرآن خودت توصيه کرده اي که دنبال اين ها برويد، من دنبال آنها آمدم ولي من اين ها را در عرض تو قرار نمي دهم در طول تو قرار مي دهم. ادعوني استجب لکم امام را واسطه قرار ميدهم. يک چيز خيلي طبيعي است و در عالم هست و آن توسل است. اين ها شبهاتي است که متاسفانه با در هم آميختن صحيح و غلط مطرح کرده اند و طرف هم نميتواند جواب بدهد و مي گويد: پس راست ميگويند و خودمان با خدا حرف مي زنيم. در قرآن خدا به اطرافيان پيامبر خطاب ميکند که اي پيامبر تو براي آنها استغفار کن و اتفاقا در زيارت نامه ي پيامبر هم آمده است و عجيب است که الان که کنار قبر پيامبر کسي بخواهد داد و فرياد بکند آن بالا نوشته لاترفع اصواتکم فوق صوت النبي و فورا همه ميگويند ساکت. اينجا پيامبر زنده شده و نمي شود کنار قبرش داد و فرياد کرد. يک چيزي کاملا عادي است. من فکر مي کنم که اين نسبت شرک، اصلا مفهوم شرک را ندارد. موحدترين فرقه، موحدترين گروه و بالاترين مضامين توحيدي در فرمايشات ائمه ماست. شما توحيد را از نهج البلاغه و امام صادق (ع) بگيريد. خود ائمه بزرگوار ما به پيامبر متوسل مي شدند. امام هادي (ع) مريض بود. ابوهاشم جعفري مي گويد که مبلغي پول به من داد و فرمود: با عده اي به کربلا برويد و در کربلا زير قبه ي جدم حسين برايم دعا کنيد. اين شبهه برايم پيش آمده که شما هم امام هستيد چرا براي شفا پيش امام حسين (ع) مي رويد ؟ امام فرمودند که خدا يک مکان هايي را محل اجابت دعا قرار داده است. يکي از آنها زير قبه ي جدم حسين است. سيره ي امام هادي (ع) براي ما حجت است. امام باقر (ع) تب کرده بوند. تبشان هم شديد بود. حضرت به بدنش آب مي زد و ميگفت: اي مادر جان، يا فاطمه، تو از خدا بخواه من به تو متوسل مي شوم. البته ما علم پزشکي را نفي نميکنيم يعني اگر کسي مريض است دارو نخورد و فقط متوسل بشود. کتاب هايي در اين زمينه نوشته شده است مثل آيين وهابيت آيت الهل سبحاني، ازشيعه بپرسيد، شيعه پاسخ مي دهد، اين ها کتابهاي خوبي است عزيزان بخوانند و خودشان به نتيجه برسند. قسمت دردناک آن اين است که وقتي به مدينه مي رويم و اين شبهات مطرح ميشود، ما مي پذيريم بدون اينکه مطالعه کنيم و دنبالش برويم. کافي است از يک مطلع بپرسيم. يکي از روشهاي غلطي که آنجا هست مناظره ي يک طرفه است يعني عده اي دوره ديده، آگاه، مطالعه کرده، نقطه ضعف ما را مطالعه کرده و آنجا ايستاده اند تا مباني خودشان را تبليغ کنند. با چه کسي ؟ با پيرمردي که از ايران رفته، يک عمر نماز و عبادت کرده ولي هيچ اطلاعات مذهبي ندارد يا يک جوان دانشجويي که حداکثر دو واحد معارف گذرانده است و در بديهيات مي ماند. آنها به افراد عالم اجازه نمي دهند که بحث کنند يعني اگر يک عالم در عرصه باشد مي گويند نه. من خودم بارها ديده ام که کار به دستگيري مي کشد. سراغ جوان دانشجو و پيرمرد مي روند. کجاي دنيا اين جوري تبليغ ميکنند ؟ در قبرستاني که طرف با يک اعتقادي آمده، يک سلام به امام بدهد و برود، واقعا اگر بحث علمي مي خواهيد در مسجدالنبي در حضور جمع، دو تا مناظره ي علمي بنشينند، گفتگو کنند و مناظره کنند نه اينکه در آنجا بايستي، فرياد بزني يک طرفه و نگذاري کسي هم حرف بزند.
آيا همه ي اهل سنت با وهابيت در توسل هم عقيده اند يا اين شبهات مختص وهابيت است؟
از کساني که به مکه مشرف مي شوند مي خواهم که دو تا کتاب مطالعه کنند درباره ي وهابيت که آنها چه کساني هستند و عقايدشان چيست ؟ که به اندازه ي خودتان اطلاعات داشته باشيد. ديگر اينکه همه ي اهل سنت دنيا که ميليون ها نفر هستند همه معتقد به توسل هستند. معتقد به تبرک، اعتقاد به زيارتگاه دارند وبه حرم ائمه مي روند. در مصر نفيسه خاتون حرمي دارد که ايشان عروس امام صادق (ع) هستند و شوهرش اسحاق از دو پسران امام صادق (ع) که ايشان از نوادگان امام حسن مجتبي (ع) است. از مصري هايي که به ايران آمدند سوال کردم. آنها گفتند که ما به ايشان خيلي اعتقاد داريم و براي ازدواج جوانانمان به ايشان متوسل مي شويم. آنها در راس الحسين در مصر توسل مي کنند. مردم در عاشورا کنار آن عزاداري ميکنند. اهل سنت خودمان در سيستان و بلوچستان و در کردستان زيارت گاههايي متعددي است. در حرم امام رضا (ع) ديده ام که اهل سنت از ايران و جاهاي ديگر مي آيند و به ائمه توسل ميشوند. من ده سال پيش از منطقه ي گرگان و گنبد به زيارت قبر حضرت رقيه و زينب رفتم. بنده ي روحاني کاروان بودم. دو تا اتوبوس بوديم. از هشتاد نفر نزديک به پنجاه نفر اهل سنت بودند. عجيب بود که اين ها در نذر کردن، سفره ي ابوالفضل انداختن پيش گام تر از ما بودند، معتقد و علاقمند بودند. اين قضيه بدعتي است که وهابي ها ايجاد کرده اند. اولين کساني که ابن تيميه را محکوم کردند خود طرفدارانش بودند. کساني بودند که عقايد او را نمي پسنديدند. ممکن است سوال بشود که چرا به آنها وهابي مي گويند ؟ چون ابن تيميه يک سنگي انداخت و رفت. يکسري شبهات گذاشت. اين شبهات تعطيل ماند. در قرن 12 شخصي بنام محمدابن عبدالوهاب آمد و اين عقايد را احيا کرد. علت اينکه مي گويند: وهابي به خاطر اينکه عقايد او از جاي ديگري حمايت مي شد. اين عقايد را مطرح کرد. من، مسلمانان اهل سنت که از چين، اندونزي و تانزانيا آمده اند را مي بينم که به قبرستان بقيع مي آيند. کتاب دعاهاي آنها را هم مي گيرند. پارسال در ايام حج عده اي در کنار قبر خليفه ي سوم دعا مي خواندند بعد کنار قبور ديگري آمدند ولي کتاب دعاهاي آنها را گرفتند و داد و فرياد راه انداختند که اين ها به اين توسلات اعتقاد دارند. بعبارت ديگر وهابيت يک گسلي و بدعتي است در جهان اسلام و در جهان اهل سنت که براي تفرقه ايجاد شده است. البته امروز متوجه اين قضيه شده اند. کتاب هايي که اخيرا عليه وهابيت مي نويسند کتاب آيت الله مکارم بنام وهابيت بر سر دو راهي. ايشان در اين کتاب مي فرمايند که وهابيت دو جريان شده است. الان وهابي ها سر قبوري که در بقيع است مي ايستند مثل اينکه تمام مشکل جهان اسلام اين است که ما يک سلام به امام حسين (ع) بدهيم اشکال دارد. ديگر به اسرائيل و غزه کاري ندارند. تمام مشکل جهان اسلام در همين سلام دادن به اين قبور و اشکال در اين قضيه است. اين جريان کم کم افول مي کند. جريان دوم وهابيت نوگرا است. آنها دارند خودشان را جدا مي کنند. فردي بنام محمد ابن عبدالوهاب که مبلغ بود نه پيامبر، کتابي نوشته است. حسن ابن فرهان مالکي آنرا ترجمه کرده است. او انسان روشني است. ايشان در شبکه اي عربي هم مي آيد و مناظره مي کند. ايشان ممنوعيت توسل يا منموعيت تبرک زيارت قبور و نذر را بي اساس مطرح کرده است. با زور از او حمايت کردند در حجاز و کربلا اين تفکر را حاکم کرد که امروز اين تفکر در درون جامعه وهابيت دارد آنرا از هم مي پاشد.
A از آثار و برکات توسل به ائمه بگوييد.
وقتي انسان با توسل به آنها وصل شد، احساس مي کند پشتوانه اي دارد. وقتي حرفهايش را در زيارت امام رضا (ع) به امام مي گويد، سبک ميش ود. بعد هم از آقا مي خواهد که شما واسطه بشويد مثل انساني که اطمينان دارد که کلاه سرش نمي رود. يکي از اثرات توسل، وصل است. به هرحال الان خدايا من لايق نيستم ولي خدايا پيامبر را وسط آوردم. حضرت زهرا (س) را اوردم، امام رضا (ع) را آوردم. بچه در مدرسه خطايي ميکند، پدر و مادرش را مي آورد اين يک نوع وجاهت کسب کرد نه اعتبار کسب کرد. خدايا اگر من قابل نيستم اين ها قابل هستند. اثر بعدي اين است که آرامش مي آورد. وقتي شما درد دلت را به يک مشاور مي گويي برايت معجزه نميکند ولي احساس سبکي مي کنيد حالا که امام رضا (ع) را واسطه ميکني و حرفهايت را به امام مي گويي و در واقع مي گويي که من در کارم، شما ر ا شريک ميکنم. در واقع يک احساس آرامش به انسان دست مي دهد. نکته ي بعدي اينکه مثلا شما مي خواهيد از بانک وام بگيريد. يک انسان معتبر را واسطه مي کنيد و به شما وام مي دهند. وقتي از بانک بيرون مي آييد ضامن به شما مي گويد که اعتبار من را خراب نکن. نکند قسط هايت عقب بيفتد. من وقتي ميگويم: يا امام رضا (ع) شما واسطه بشو و من سعي ميکنم اعتبار شما را خراب نکنم. مي گويم: آقا حالا که شما واسطه شدي من سعي مي کنم خودم را با آن شخصيتي که مورد توسل است منطبق کنم. بعبارت ديگر اثر ديگر آن تطابق است که من سعي مي کنم خودم را وفق بدهم.