88-10-13
-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
-موانع اجابت دعا
موانع استجابت دعا را توضيح دهيد.
هنگام دعا كردن اولين هدف شخص، نبايد استجابت دعا باشد بلكه هدف اصلي و اوليه او بايد گفتگو با خداوند باشد. دعا گشايش ارتباط عبد و معبود است. در مواردي پيش آمده كه با وجود فراهم بودن تمامي امكانات، باز هم از پروردگار طلب مدد مي كنيم. به طورمثال هنگامي كه قصد سفر مي كنيم با اين وجود كه تمامي اسباب و لوازم سفر مهياست، باز هم دعا كرده كه سالم به مقصد برسيم. خداوند تبارك و تعالي به حضرت ابراهيم (ع) فرمود : اي ابراهيم به هنگام طبخ غذا، نمك طعامت را هم از من طلب كن. اين جمله بيانگر اين حقيقت است كه در ابتداي هر كاري با خالق خود به گفتگو بپردازيم و آغازگر رابطه با خداوند باشيم. همه روزه بسياري از افراد از درگاه خداوند تبارك و تعالي طلب حاجت كرده كه ممكن است حتي در مواردي مجموعه حاجات آنها با يكديگر در تعارض باشد. خداوند متعال با علم ذاتي خود آن دسته از حاجاتي كه به صلاح بندگانش باشد، به هدف اجابت مي رساند. به عنوان مثال فردي را در نظر بگيريد كه در طول زندگي از پروردگارش يك زندگي بي دغدغه و بي دردسري را خواهان است و به مرور زمان نبود فرزندي را در زندگي حس مي كند و از خداوند كودكي را طلب مي كند. حال ممكن است اين كودك در آينده فرزند ناخلفي شود و باعث سلب آرامش و آسايش خانواده اش گردد و حاجت طلب زندگي بي دغدغه را تحت الشعاع قرار دهد و در تعارض با حاجت اوليه باشد. به خوبي مي توان دريافت كه اجابت نشدن بعضي از حاجات بندگان به اين دليل است كه به خير و صلاح آنها نيست و از بسياري دغدغه ها و گرفتاري هاي بشر جلوگيري مي كند. مولانا در مثنوي معنوي اش در اين باب مثلي بيان كرده از اين قرار كه مارگيري ماري داشت و به وسيله آن، امرار معاش مي كرد. شبي از شب ها سارقين مارش را سرقت كردند و او به شدت اندوهگين و غصه دار شد و دائماٌ از خداوند تقاضا مي كرد كه مارش را بيابد. در يكي از روزها مسيري را طي مي كرد كه متوجه انبوهي از جمعيت شد، نزديك تر رفت و مشاهده كرد که مار شخصي را گزيده و باعث كشته شدن او گشته. ماري كه شخص را از بين برد متعلق به مارگير بوده و او سالها بي خبر از نيش اين مار بوده است. در آن حال شخص با خود گفت : شكر حق كان دعا مردود شد من زيان پنداشتم وان سود شد. موضوع بعدي موانع اجابت دعاست. يكي از مهم ترين عواملي كه باعث به اجابت نرسيدن دعا مي شود، حكمت الهي است. گاهي هدف شخص با دعا كردن حاصل مي گردد هر چند به اجابت نرسد. همين ارتباط برقرار كردن با خدا، حرف زدن و اشك ريختن در درگاه او بسيار مهم و چاره ساز است. لذا شاهد هستيم كه بخش عمده دعاهايي كه از ائمه اطهار نقل شده، همانند صحيفه سجاديه، دعاي سبا، دعاي عرفه، دعا ابو حمزه و... به هيچ عنوان درخواست و نياز را بيان نمي كند بلكه بيشترين درخواست آنان، درخواست معنوي است. امامان معصوم به دليل مرتبه والايي كه دارند مصون از هر گناه و معصيتي مي باشند. با اين وجود بارها شنيده ايم كه ائمه فرموده اند: اللهم اغفرلي الذنوب التي تحبس الدعا، اللهم اغفرلي الذنوب تنزل البلاء. نيت اصلي آنان صحبت و راز و نياز با خداوند تبارك و تعالي است. گاهي برخي از دعاهاي مادي به ضرر و زيان آدمي است كه خداوند مانع استجابت آن مي شود حالا ممكن است دعاي معنوي باشد به طور مثال بخواهد خداوند او را به راه راست هدايت كند يا سستي در نماز و وسواس را از او دور كند. در گفتگوهايي كه با اين افراد انجام دادم به اين نتيجه رسيدم بسياري از اين قبيل انسانها دچار، ضعف اراده، تلاش و كوشش در از بين بردن مشكلاتشان هستند.
روزي فردي به محضر امام صادق (ع) رسيد و گفت: من در خانه مي نشينم و از خداوند طلب روزي مي كنم. امام (ع) فرمودند: چند دسته از بندگان دعاهايشان هيچ گاه به استجابت نمي رسد يكي از آنها افرادي هستند كه در خانه مي نشينند و بدون هيچ تلاش و كوششي از خداوند طلب روزي مي كنند. بي دليل نيست كه نقل شده: از تو حركت و از خدا بركت. فردي وسواس در نماز و عبادتش دارد، در خواست ميكند دعايش كنيم اما زماني دعا مستجاب مي گردد كه خود فرد هم كوششي براي رفع مشكلش بكند در غير اين صورت، دعا كارساز نخواهد بود. امام رضا (ع) مي فرمايند: هفت گروه خودشان را مسخره مي كنند : گروه اول كساني كه از خدا حاجتي را طلب كنند ولي خودشان براي رسيدن به آن هيچگونه تلاشي نمي كنند. اين افراد همانند محصلي هستند كه درس نمي خواند ولي انتظار نمره خوب دارد. از مرحوم آيت الله بروجردي رحمة الله عليه نقل شده كه ايشان خيلي زود عصباني مي شدند و از اين بابت بسيار رنج مي كشيدند، لذا با خود عهد كردند كه براي رفع اين خصلت بد، نذر كرده و در صورت عصبانيت يكسال روزه بگيرند كه در نهايت با مديريت و نظارت فردي مشكلشان را حل و فصل كردند و تمرين سعه صدر نمودند. از حضرت امير المومنين (ع) نقل شده که روزي ايشان در مسجد فردي را ديدند كه مشغول ذكر استغفار است حضرت فرمودند : مادرت به عزايت بنشيند. شخص معترض شد و دليل اين جمله را پرسيد. اميرالمومنين (ع) فرمودند: كسي كه مداومت بر ذكر استغفر الله ربي و اتوب اليه دارد بايد حق الناس را ادا كرده باشد و در انجام واجبات و ترك محرمات كوتاهي نكند. باز فردي به محضر حضرت رسول رسيد و گفت : چرا هر چه دعا مي كنم به استجابت نمي رسد ؟ رسول اكرم (ص) عواملي را فرمودند كه يكي از آنها اين بود که شما بهشت را دوست داريد ولي كار بهشتي نمي كنيد، از شيطان تنفر داريد ولي عملا با او موافقت مي كنيد، همه انسان ها خداوند را مي شناسند ولي حق معرفتش را به جا نمي آورند. در داستان هاي شگفت آيت الله دستغيب آمده فردي در منصب استانداري بود، از دنيا رفت و فرزندانش بر سر قبر او قاري قرآن آوردند تا اينکه سه شبانه روز بالاي مزارش قرآن تلاوت نمايد و در ازاي اين عمل، پول فراواني به عنوان دستمزد به او بدهند ولي قاري در همان شب اول گريخت و وقتي وارثان علت اين رفتار را پرسيدند او پاسخ داد : من ديگر براي مرده شما قرآن نمي خوانم چرا كه شب اول يك لحظه به خواب رفتم و در عالم خواب متوفي به خوابم آمد و گفت : ديگر اينجا قرآن نخوان چرا كه براي هر آيه اي كه مي خواني يكي بر سر من مي کوبند و باعث عذابم مي شوند. روايت داريم که چه بسا قرآن مي خواند و قرآن او را لعن مي كند. و يا در آيه ديگري مي فرمايد : غيبت نكنيد. قوم همديگر را مسخره نكنيد. ولي در واقع اين اعمال را انجام مي دهيم. اين ها همه موانع استجابت دعاست. در تمام دعاها و نيايش ها، دعا عامل محرك است و عامل دوم كه اراده و توان انسان هاست كمك مي كند كه دعا به استجابت برسد. پس نتيجه مي گيريم که يكي ازموانع اجابت دعا ضعف اراده و ضعف عمل دعا كننده است. اگر كسي عادت به خطايي كرده باشد، اصلاح او معجزه محسوب مي شود. در همين رابطه حديث مي گويد :عادت، دشمني است كه انسان را به ملكيت خود درمي آورد. اميرالمومنين در نامه اي در نهج البلاغه مي فرمايند : صبر را به خودت عادت بده و خوب صحبت كردن را به زبانت. اگر فردي با افرادي معاشرت كند كه خوش بيان باشند روي گفتار و رفتار او آثار مثبتي به جا مي گذارد و البته عكس آن هم صادق است. در راستاي استجابت دعا دو منبع را مورد توجه قرار دهيم. منبع اول قرآن است كه در آن حدود 160 دعا بيان شده و در يك مجموعه به چاپ رسيده است. مثلا در سوره مباركه شعرا حضرت ابراهيم (ع) خطاب به خداوند مي فرمايند: رب هبلي حكما و الحقني بالصالحين : خدايا به من حكمت و فهم عطا كن و من را به صالحين ملحق گردان. و يا دعاهاي ديگر كه از زبان حضرت سليمان (ع) و حضرت عيسي (ع) بيان شده است. منبع دوم، دعاهاي رسيده از ائمه معصومين علي الخصوص دعاي زيباي صحيفه سجاديه از حضرت امام سجاد (ع) نوشته شده و به مرحله چاپ رسيده است. در دعاي هشتم صحيفه سجاديه حضرت 44 بيماري اخلاقي را بيان كرده كه به تعبير روايات دوار است. با بررسي هايي كه در باب اين 44 بيماري صورت گرفته است مشخص مي شود که تمام گرفتاري هاي انسان ها در همين 44 بيماري نهفته است. بنده شرحي را به رشته تحرير در آوردم با نام گفتار رفيع كه همه اين 44 بيماري را در آن بيان كرده ام. 44 بيماري كه امام بيان فرمودند و مانع اجابت دعاست و عاملي مهم در بي نشاطي و در هم ريختگي جامعه محسوب مي شود. درمان و تشخيص بيماري هاي روحي و رواني به مراتب سخت تر از بيماري هاي جسمي است. به طور مثال با يك آزمايش به راحتي مي توان پي برد كه دچار بيماري قندي شده ايم ولي با كدام آزمايش مي توان فهميد دچار حسادت، سوء ظن، وسواس و... شده ايم. بهترين راه براي درمان بيماري هاي روحي و رواني رجوع به قرآن و روايات اهل بيت است.
امام سجاد(ع) مي فرمايند: گناهاني كه مانع استجابت دعا مي شوند يکي سوء نيت است يعني اينكه انگيزه و نيت انسان سوء باشد. يكي از عواملي است كه مانع اجابت دعا مي شود. انسان بايد به مردم حسن ظن داشته باشد و به خودش سوء ظن. به اين معني كه كار خودش را كوچك شمارد و كار نيك ديگران را بزرگ بشمارد. بعدي ناپاكي درون است يعني گاهي درون انسان با بيرونش مطابقت ندارد. يك نوع نفاق و دو چهره اي در انسان وجود دارد. مقابل شخص از او تعريف مي كند، پشت سرش به غيبتش مي پردازد. نکته ي بعدي نفاق است. اين عمل از گناهان كبيره محسوب مي شود ولي داراي درجات است. يك جايي شخصي نفاقش به حد كفر مي رسد كما اينكه خداوند در قرآن منافقين اعتقادي را كافر خوانده و فرموده است: اگر پيامبر هم براي آنها طلب مغفرت نمايد هم بي فايده است. نفاق مع الاخوان يعني دو چهره بودن با مردم. كساني كه تعاملاتشان با ديگران دوسويه است. روايت است كه گروهي در روز محشر دو زبان و دو چهره دارند و سوال مي كنند که چرا ما داراي دو زبان و دو چهره ايم ؟ ندا مي رسد زيرا شما در دنيا مقابل طرف مدحش را مي كرديد و در نبودش به مذمتش مي پرداختيد.نکته ي بعدي اين است که انسان خودش اعتقاد به اجابت دعا نداشته باشد. روزي براي عيادت بيمار به بيمارستان رفته بودم. بسيار حال بدي داشت.
به يكي از فرزندانش عرض كردم دعا كنيد. گفت: كار از دعا كردن گذشته، فكر نكنم دعا كارساز باشد. اين در حالي است كه در دعاهاي انبياء و اوليا ديده شده با دعاي آنها مرده اي زنده شده است. نکته ي بعدي به تاخير انداختن نماز است. نماز اول وقت داراي امتيازات فراواني است. در روايت داريم كه فضيلت نماز اول وقت به نماز آخر وقت مثل فضيلت آخرت به دنياست. يك نوع اهميت دادن، ارج نهادن و انجام تكليف است. نماز در واقع شستشوي روح است. هر چه آهسته و شمرده تر خوانده شود، تميزتر مي شويم. شستشو يعني طولاني نماز بخوانيم؟ خير، دو بحث است. يكي صحيح ادا كردن و ديگري مداومت بر خواندن نماز است. درست ادا كردن كلمات توجه آدمي را زياد مي كند. نماز پالايش فرد است، موجب رشد و ترقي مي شود.
توصيه مهم اين است كه به نماز خواندن اهميت فراوان بدهيد. خداوند تبارك و تعالي در روايت قدسي مي فرمايد: اگر تمام عالم كافر شود به من كوچكترين لطمه اي وارد نمي شود چرا كه من غني به ذات هستم. گروهي از انسان ها با رشد فكري، در خواندن نماز كوتاهي مي كنند. مثلا وقتي از راهنمايي به دبيرستان، از دبيرستان به دانشگاه مي روند به جاي ترقي تفكر و انديشه ديني به سوي سستي و كجي پيش مي روند. در مدينه جواني گناه انجام مي داد، در كنارش هم نماز مي خواند. به پيامبر گفتند: يا رسول الله اين جوان نماز مي خواند، گناه هم مي كند. رسول گرامي اسلام فرمودند: نگران نباشيد چرا كه نماز خواندن او باعث مي شود گناه را كنار بگذارد و استناد كردند به اين آيه مباركه كه مي فرمايد : ان الصلاة تنهي عن الفحشا و المنكر" انساني كه نماز نخواند با نوعي سد و حجاب روبرو مي شود و كم كم باعث بيماري روحش مي شود و گناه برايش عادي شده و در نهايت به جاي درك شيرين و حلاوت نماز گناه نزدش شيرين مي شود و واي بر كسي كه ذائقه اش تغيير كند يعني زماني كه انساني را مورد تمسخر قرار مي دهد لذت ببرد، وقتي مي گويند نماز بخوان، ناراحت شود كه بسيار خطرناك است. بسيار پيش آمده كه افرادي مي گويند: وقتي نماز صبحم قضا مي شود دنيا نزدم تيره و تار شده، اين در حقيقت نشان از سلامت ذائقه و نفس اوست.نکته ي بعدي ايناست که انسان بخشنده باشد. و به ديگران مدد رساند. وقتي مي گوئيم: يا رب ارحم ضعف بدني، شخص بايد ببيند خودش چه مقدار به ديگران رحم مي كند تا خدا نيز به او رحم كند. مثلا فردي كه دچار اعتياد شده است، ابتدا خودش را نابود مي كند بعد موجب از بين رفتن آبروي خانواده اش مي شود. يعني به خاطر اعتياد يك فرد تمام خانواده از هم پاشيده شده و فرد كه نه به خودش، نه به اعضاي خانواده اش رحم كرده، چگونه انتظار دارد خداوند به او رحم كند. و يا شخصي را در نظر بگيريد كه دچار بد خلقي است اولاٌ خودش را آزار مي دهد، ثانياً با عصبانيت و ناسزاگويي اش همسر و فرزندانش و حتي همكارانش را از خود دور مي كند و موجب ناراحتي خاطر آنها مي شود، چه طور اين شخص توقع ترحم را از خدا دارد ؟ مرداني هستند كه نهايت ظلم و بي عدالتي را به همسرانشان مي كنند. زناني كه 20 سال كنار مردانشان در بدترين شرايط زندگي كردند، ندار را دارا، بي خانه را خانه دار، بي اولاد را اولاددار كرده اند، حال كه قدري شكسته و فرتوت شده اند به سراغ زن دوم رفته و تجديد فراش مي كنند. اگرچه تعدد زوجين از لحاظ شرعي اشكالي ندارد ولي اگر نتوان عدالت را برقرار كرد دچار خسران شده و حق الناس به گردن انسان مي ماند. و آخرين عاملي كه در اين روايت ذكر شده ناسزا و بددهاني است که مانع اجابت دعاست. دهاني كه يا رب مي گويد چه طور مي تواند به ناسزاگويي بپردازد ؟ در روايات بسياري آمده كه ناسزا و بددهاني مانع ورود به بهشت مي شود. يكي ديگر از عوامل بسيار مهم عدم استجابت دعا حق الناس و بي احترامي به والدين است. اگر پدر و مادري از فرزندشان ناراضي و ناخرسند باشند، هر چند والدين ناراحتي خود را آشكار نسازند، دعاي فرزند با اجابت نخواهد رسيد. حالا كسي دعا مي كند خدا حاجتش را با زمان بيشتري مي دهد.
خداوند مي فرمايد که مي خواهم صداي بنده ام را بيشتر بشنوم. پس آنهايي كه مستجاب الدعوة هستند يعني پروردگار علاقه اي به آنها ندارد؟ فردي ممكن است بررسي كند و نتيجه بگيرد كه تمامي اين عواملي كه براي عدم استجابت دعا گفته شد هيچ يك را در زندگي اش ندارد ولي باز هم دعايش اجابت نمي شود، نكته مهم اين است كه اين عوامل متعددند و بايد به اين نكته توجه كنيم که گاهي بحث عدم استجابت نيست بلكه تاخير در استجابت است. يعني ممكن است دعاي فردي 20 سال بعد مستجاب گردد، منظور از ديرتر اجابت كردن دعا اين است كه آن دسته از دعاهايي كه به سود بنده است، اگر ضروري نباشد، تاخير در اجابت به وجود مي آيد و اين تاخير به خاطر علاقه اي است كه خداوند متعال به بنده اشAA دارد و خواهان اين است كه بنده بيشتر به راز و نياز و نجوا بپردازد.