برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي
-آداب خودسازي
90-04-11
سوال – لطفاً درخصوص مقدمات خودسازي توضيح بفرماييد.
پاسخ- يکي از آداب مهم اسلامي ساختن خويشتن است و اينکه انسان بتواند با تهذيب و اصلاح نفس ابتدا خود را درست کند تا بتواند بعداً جامعه و خانواده ي خود را اصلاح کند. خودسازي بسيار مهم است و به همين دليل هم از گذشته بزرگان ما کتابهاي اخلاق بسياري در اين رابطه نوشته اند. برخي گفته اند نخستين نامه ي اخلاقي، نامه ي سي و يک نهج البلاغه است که اميرالمومنين (ع) به امام حسن مجتبي نوشته اند. و بعد از آن مطالب مکتوب يا گفتاري که ائمه ي معصوم ما فرموده اند و علماي ما نيز از گذشته دستورالعمل مي نوشته اند. مثلاً مرحوم سيد بحرالعلوم و. . کتاب هايي دارند که در آنها دستور العمل داده اند. مرحوم آقاي تبريزي در رساله ي لقاء الله بيش از بيست روش را فهرست وار مي شمارد و توضيح مي دهد که چه گام هايي بايد برداريم. و همچنين در برخي از کتاب هايي که اخيراً نوشته شده مانند کتاب اخلاق در قرآن که تأليف آيت اله مکارم است و در سه جلد مي باشد. هر جلد از آن به برخي از عوامل و راه هاي خودسازي پرداخته است. ما بايد به يک سري از مقدمات توجه کنيم. ما الان در خصوص شيوه هاي اصلاح نفس بحث نمي کنيم مثلاً اينکه کسي که بد زبان، دچار کينه و يا غضب است چه بايد بکند. در قبل گفتيم که عزم و اراده لازم است. نشست و برخاست با دانشمندان اخلاق و نشستن پاي درس آنها براي اصلاح نفس لازم است. مورد اول در بحث اصلاح نفس بعنوان مقدمه که در کتاب هاي اخلاقي آمده سرعت و شتاب است. يعني در اصلاح نفس ننشينيم و فرصت سوزي کنيم. بگوييم يک عمري از ما بگذرد و جواني ما تمام شود، در نيمه ي دوم عمر اصلاح نفس را شروع مي کنيم. يکي از مهمترين شيوه هاي شيطان براي نفوذ بر روي بشر همين واگذاري کار به فردا است.
لذا زماني که در قرآن کريم سخن از آمرزش و بهشت است مي فرمايد: مردم بشتابيد به سوي مغفرت. انسان براي رفتن به سوي مغفرت بايد توبه کرده و خود را اصلاح کند. با اينکه شما شنيده ايد که عجله کار خوبي نيست اما در اينجا در قرآن تعبير سرعت آمده است. يا در قرآن آمده سابقوا نه اينکه سرعت بگيريد بلکه سبقت هم بگيريد. چون هميشه سرعت همراه با سبقت نيست. شما بايد سبقت بگيريد و در اصلاح نفس جلو بزنيد. يعني در شروع خود سازي بايد سرعت داشته باشيم. اگر انسان مي خواهد به اصلاح نفس بپردازد و غضب و وسواس او ريشه کن شده و خوش خلق شود بايد از امشب شروع کند. لذا از برخي از علما پرسيده شده که چه کنيم در نماز حضور قلب داشته باشيم، گفته مي شود که از امروز شروع کنيد. يعني بگوييد از امروز شروع مي کنم که رکوع ها و سجده هاي من با حضور قلب باشد. يا برخي از افراد در وصيت نامه ي خود ليست مي کنند که اينقدر نماز قضا دارم، اين افراد بايد از يک جايي شروع کنند. نکته ي دوم استمرار و ثبات است. يکي از مشکلاتي که ما در مسائل اخلاقي داريم اين است که اصلاح نفس ما مقطعي است. مثلاً در شب احياء مي گوييم خدايا من ديگر درست مي شوم. ديگر دروغ نگفته، غيبت نمي کنم و نمازهاي خود را اول وقت مي خوانم. يا در کساني که به زيارت امام رضا مي آيند و يا به مکه و مدينه مي روند زياد ديده شده که تحول عجيبي پيدا مي کنند و مي گويند ديگر مراعات مي کنيم. بعد از بازگشت دوباره همه ي اينها فراموش مي شود. اين خيلي بد است. لذا علماي اخلاق مي گويند اگر شما يک کاري را زياد تکرار کنيد ملکه ي ذهن شما شده و برايتان ماندگار مي شود. مثلاً اگر قرار است من قرآن بخوانم چرا فقط در ماه رمضان يک قرآن ختم کنم ؟ البته خواندن قرآن در ماه رمضان خيلي ثواب دارد و يک آيه ي آن مطابق ختم قرآن است ولي در غير از ماه رمضان هم من بايد روزي دو يا سه آيه بخوانم. يک مرتبه همه ي بار را براي ماه رمضان نگذارم. يا وقتي برخي از ما به زيارت مي رويم مقيد هستيم که حتي حاشيه هاي مفاتيح را نيز بخوانيم. ولي گاهي در طول سال حتي مفاتيح را در منزل خود باز هم نمي کنيم. اين درست مانند کسي است که براي مسابقه به خود فشار مي آورد که يک ورزش مستمري را انجام دهد اما درساير ايام سال ديگر خبري نيست. يا يک کسي که مثلاً يک ماه خوب غذا مي خورد اما يازده ماه نمي خورد، طبيعي است که دچار مشکل شود. استمرار و ثبات به اين معنا است که ما دائماً اصلاح نفس را انجام دهيم. اينطور نيست که بگوييم ديگر از ما گذشته است و يا اينکه ما هنوز کودک هستيم، هم سرعت لازم است و هم ثبات. سومين نکته که کليدي است و دانشمندان اخلاق بر روي آن خيلي تأکيد دارند اين است: مراقبه و محاسبه. نفس انسان سرکش و چموش است و وقتي که رها شود حدو مرز نمي شناسد. غريضه ي شهوت مي گويد من را ارضاء کن و کاري نيز به حلال و حرام ندارد. لذا مي گويند ميل ها همچون سگان خفته اند، کاندر ايشان خير و شر بنهفته اند. شما کافي است براي سگي که يک گوشه اي خوابيده يک تکه گوشت بيندازيد بلند مي شود. با وجود ميلي که دردرون ما است اگر انسان بخواهد نفس را اصلاح کند لازم است اول مراقبه کند، بعد محاسبه و سپس مواخذه کند. من صبح که از خانه بيرون مي آيم به خود مي گويم که مراقب باش امروز نبايد دروغ بگويي. يعني با خود شرط کرده و با نفس خود صحبت مي کنم که نبايد دروغ بگويم. در طول روز نيز در برخوردها و گفتگو ها مراقب هستم که دروغ نگويم. زماني که شب به خانه آمدم خود را محاسبه مي کنم و مثلاً مي گويم من امروز يک دروغ گفته ام. به نفس خود مي گويم اگر فردا دوباره تکرار شود براي تو محروميت ايجاد مي کنم. يعني انسان مي تواند خود را مواخذه کرده و از برخي از چيزها خود را محروم کند. بعضي از علماي ما در اين رابطه کتاب نوشته اند که انسان با نفس خود شرط کرده، مواظبت و محاسبه کند و آن را تشويق کرده و يا مواخذه کند. درست مانند محصلي که معلم به او شرط مي کند و مي گويد بايد اين امتحان را نمره ي هيجده بگيري. در طول سال نيز مدام به او تذکر مي دهد. در پايان سال که کارنامه ي او مي آيد اگر هيجده آورده باشد او را تشويق مي کند و اگرنمره اي کمتر از آن آورده باشد يک تلنگري به او مي زند. يعني غير از سرعت و ثبات مراقبت دائم لازم است. نفس خيلي عجيب است زود فرار کرده و از دست انسان خارج مي شود. لذا اگر هم گناهي پيش آمد بايد فوراً توبه کرده و سريعاً نفس را در مسير خود قرار داد. اگر اين زاويه ي انحراف باز شود ديگر قابل کنترل نيست. يعني کسي نمي تواند بگويد که من نمي توانم، زيرا باور ما اين است که مي شود و ما مي توانيم. چهارمين نکته: رفق و مدارا و خود را آزار ندادن است. مانند کساني نباشيد که يک فشار زياد براي ورزش به خود مي دهند و يک باره قلب آنها ايست مي کند. معناي رفق و مدارا اين است که خود را آزار ندهيم و به تدريج عمل کنيم. الان يک کسي است که نماز نمي خواند و روزه نمي گيرد واهل فساد اخلاقي و دروغ است اگر بخواهد درست شود نمي تواند از فردا صبح همه ي واجبات دين را انجام دهد. بايد از امروز شروع کند و دروغ را کنار بگذارد. کم کم نماز و روزه را شروع کند. اين مسئله ي رفق و مدارا شيوه ي پيامبر اکرم در تبيين دين بوده است. يعني دين اسلام تدريجي آمد و همه ي احکام يکباره نازل نشد. لذا در تربيت يکي از مهمترين روش ها، روش تدريج و مدارا با خود انسان است. اين را در مباحث تربيتي راجع به اولاد و خانواده هم مي گويند. اگر من مي خواهم نفس خود را تربيت کنم يک باره پاي خود را پله ي آخر نگذارم و بگويم از امشب بايد نماز شب، يک جزء قرآن، روزه ي مستحب و... را انجام دهم در اين صورت فرد زده مي شود. اين که درخصوص مستحبات است البته انسان بايد همه ي واجبات را انجام دهد ولي اندک اندک بايد باشد. فرد بايد از يک سقفي شروع کند تا بتواند اندک اندک خود را به آن سطح لازم و ضروري برساند. پس ما در مسائل اخلاقي، اصلاح نفس و مبارزه با رذايل اخلاقي، هم بايد سرعت به خرج دهيم، هم ثبات و استمرار داشته باشيم، هم مواظبت کرده و هم تدريج و مدارا بکنيم.
نکته ي پنجم اين است که بايد برنامه داشته باشيم. شما اگر مي خواهيد يک محصلي را که در دروس خود ضعيف است تقويت کنيد، در يک روز پنج معلم مختلف براي او بياوريد اصلاً نمي تواند تحمل کند. بايد يک برنامه ي منظم براي او بگذاريد. لذا علماي گذشته ي ما مقيد بودند به اينکه براي خود و فرزندان خود با برنامه عمل کنند. يعني ما بايد روشمند و شيوه مند عمل کنيم. مثلاً يک نفر مي داند که شيوه ي نذر بر روي او موثر است. مي تواند از اين شيوه و روش استفاده کند. يا يک کسي مي گويد اگر من با فلاني رفاقت خود را کنار بگذارم اهل نماز مي شوم. يا اگر با فلاني رفيق شوم اهل نماز مي شوم. يعني منظور از برنامه، شيوه ي اجرايي پياده کردن کار است. يا يک نفر فکر مي کند اگر هفته اي يک بار از شهر خود به قم بيايد و دو رکعت نماز در حرم حضرت معصومه بخواند يا زيارت جمکران برود تا يک هفته او را نگاه مي دارد. يعني من بايد در برنامه هاي خود زيارت، جلسات اخلاق، نذرو رفيق خوب را بگنجانم. البته ممکن است همه ي اينها هم باشد اما بايد از يک جايي شروع شود و استارت اوليه زده شود. نکته ي بعدي تقويت اعتقادات و باورها است. قرآن مي فرمايد: يک درخت محکم ريشه ي سالمي دارد، تنه ي محکم و شاخه هاي گسترده اي داشته و ميوه ي خوبي هم دارد. زير بناي اعمال ما اعتقادات و باورهاي ما است. اگر کسي مي خواهد اصلاح نفس پيدا کند ابتدا بايد باورهاي خود را تقويت کند.
به عبارت ديگر تا اعتقادات انسان قوي نشود، ريشه ي محکم درخت ساخته نمي شود. البته تقويت اعتقادات با مطالعه، با مراجعه به اساتيد و. . امکان پذير است. قرآن مي گويد: ايمان و عمل صالح داشته باشيد. يعني ايمان ريشه و عمل صالح ثمره ي آن است. درتوصيه هاي استاد ملکي تبريزي که کتاب المراقبات مربوط به ايشان است آمده که رازداري داشته باشيد. رازداري يعني من در اصلاح نفس سفره ي دل خود را باز نکنم. يک شاخه ي رازداري اين است که من نقطه ضعف و مشکل خود را مطرح نکنم تا همه بفهمند که من در گذشته فلان گناه را کرده ام. بايد من بدانم و خداي خودم. حتي بعضي از افراد که به نزد ائمه ي معصومين ما مي رفتند براي برخي گناهان که حد شرعي بر آنها مترتب بوده است، ائمه آن را نفي مي کردند و مي گفتند که انشاءاله اشتباه مي کنيد. برخي از خانم ها يا آقايان به من مي گويند که ما يک لغزشهايي در دوره ي دبيرستان داشته ايم مثلاً خانم مي گويد من يک خطايي در دوران قبل از ازدواج داشته ام و وقتي خيلي با همسر خود صميمي شدم آن را براي او تعريف کردم و به دنبال آن رابطه ي من با همسرم به هم خورد. اگر يک کسي خطاي مالي مرتکب شده است و مثلاً در دوران دبيرستان دچار سرقتي شده است يا يک گناه جنسي مرتکب شده است بايد آن را بپوشاند و خودش بداند و خداي خود. البته اگر باري به دوش او است بايد آن را بپردازد. مثلاً اگر مالي است بايد رد مظالم بدهد اما آن را مطرح نکند. يک وقتي است که شما نزد يک معلم اخلاق مي رويد و يا مثلاً به اين برنامه يک پيامک مي زنيد و اسم خود را نيز نمي گوييد و فقط مي گوييد که من يک چنين مشکلي دارم اين اشکالي ندارد. اما نبايد براي همه کس مشکل خود را تعريف کنيم. حتي در حضور معلم اخلاق نيز فرد با اينکه مشکل خود او است اما مي تواند بگويد من يک کسي را مي شناسم که در گذشته يک چنين مشکل شرعي را داشته است الان بايد چه کند. بحث دوم راز داري اين است که علماي اخلاق مي گويند اگر شما سير و سلوک را شروع کرديد و شروع به پيشرفت در مباحث اخلاقي کرديد ممکن است به يک مراتبي برسيد. يا در طي اين مراتب، يک خواب خيلي عالي ببينيد، مثلاً خواب پيامبر يا حضرت زهرا را ببينيد، نبايد آن را براي ديگران نقل کنيد. در نتيجه بايد بدانيم که تغيير ممکن است وگرنه ارسال رسل و فرستادن کتب آسماني لغو و بيهوده است. و در اصلاح نفس دچار يأس و بن بست نشويم. خانمي پيامک زده بود و گفته بود من بدبخت، روسياه، لعين، نفرين شده و جهنمي هستم. نبايد اين را گفت، قرآن کريم مي فرمايد آن کسي که از رحمت خدا مأيوس مي شود کافر است. اسلام بن بست ندارد و راه را همواره باز گذاشته است. اگر ما مي خواهيم در اصلاح نفس پيش برويم نبايد دچار يأس شويم. مثلاً نگوييم که من عصباني و وسواسي به دنيا آمده ام و همينطور زندگي کرده و مي ميرم. با اين تصور انسان اميد حرکت و امکان تغيير ندارد. يک روايتي رسول گرامي اسلام دارد که مي فرمايد: خدا به من 9 فرمان داد که من توانستم با استفاده از آن جامعه را هدايت کنم. در آغاز تحف العقول که يک کتاب حديثي است اين نه فرمان آمده است. آنجا حضرت مي شمارد: اخلاص، ميانه روي، عدالت، گذشت، فکر و غيره. بنابراين اگر پيامبر خدا قرار بود از هدايت جامعه مأيوس شود کار پيش نمي رفت و ما امروز مسلمان نبوديم.
سوال – لطفاً درخصوص سوره ي نحل آيات 103 تا 110 توضيح بفرماييد.
پاسخ - دراين آيات مي فرمايد: کساني که به آيات الهي ايمان نمي آورند هدايت نمي شوند. يعني وقتي که من نسخه ي پزشکي را قبول نداشته و از داروخانه نگيرم خوب نمي شوم. قرآن کتاب هدايت و نسخه است ولي براي کسي که اولاً اين نسخه را بگيرد و دوماً به اين نسخه عمل کند. در اين آيات مي فرمايد: هرکسي گفت من به اين قرآن کاري نداشته و ايمان و باور ندارم امکان هدايت او از طريق قرآن نيست. لذا قرآن هدايت است براي کسي که اولاً به آن باور داشته باشد و دوماً از نسخه ي آن استفاده کند.
سوال - شما در برنامه ي خود چند کتاب معرفي کرديد اما من چون نابينا هستم خيلي غصه مي خورم که چرا نابينايان نمي توانند اين کتاب ها را بخوانند. البته من ناشکر نيستم که چرا نابينا هستم ولي اي کاش مي شد سمت خدايي ها اين کتاب ها را براي ما نابينايان گويا کنند.
پاسخ – من به ايشان مي گويم که خيلي از افراد بينا نيز اين کتاب ها را نمي خوانند. گاهي اوقات ما ممکن است با يک کار ساده زمينه ي بهره برداري افراد زيادي را فراهم کنيم. مثلاً قصه هاي قرآن را برخي افراد به صورت سي دي تبديل کرده اند. وقتي اين بچه ي چهار يا پنج ساله قصه ي حضرت سليمان را در قالب يک نرم افزار نگاه مي کند، به اين ترتيب ما به او فرهنگ قرآن را القا کرده ايم. يا بچه ها در خانه بازي هاي مختلفي با يکديگر مي کنند، ما در کارت هايي نام سوره، معناي آن و تعداد آيات را نوشته ايم، خود بخود با مرور اين بازي نام سور و چيزهاي ديگر در ذهن کودک نقش مي بندد. يعني خيلي از افراد مي توانند مباني ديني و مباحث اسلامي را براي اقشار ديگر قابل بهره برداري کنند. اين کارها بودجه ي خاصي نيز نمي خواهد و تنها ذوق لازم دارد. مرحوم آقاي کوثري پدري داشتند که پيرواز کار افتاده بودند ايشان مي گفتند يک کاري از دست من ساخته است آن هم اين است که در زماني که اسراي ما در عراق بودند وقتي در راديو پيام مي دادند متن پيام و شماره تلفن آنها را يادداشت مي کردم و شب ها به خانه ي آنها زنگ مي زدم. به هر خانواده اي مي گفتم که پسر شما امروز در فلان اردوگاه عراق پيغام داد که حال من خوب است. برخي از آنها فکر مي کردند که فرزند آنها مفقود الاثر است و يا شهيد شده است با اين کار خيلي خوشحال مي شدند. اين کار از ايشان ساخته بود بنابراين هرکس هرکاري مي تواند بايد انجام دهد. خيلي از افرادي که توان دارند مي توانند برخي کتاب ها را به فايل هاي صوتي تبديل کنند نه فقط براي نابينايان بلکه افرادي نيز که بينا هستند مي توانند وقتي در ماشين نشسته اند مثلاً همين کتاب المراقبات آقاي ملکي را گوش دهند. حتماً نبايد گفتار و صوت در قالب سخنراني باشد بلکه بايد برخي کتاب ها نيز به اين صورت تبديل شود. البته الان در جبهه ي منفي خيلي از اين کارها انجام مي شود. واَعِدو لَهُم مَاستَطعتُم مِن قُوه يعني بايد به هر صلاحي که مي توان دين را تبليغ کرد، مجهز شد. واَعِدو لَهُم مَاستَطعتُم مِن قُوه امروز شمشير نيست، امروز موشک، هواپيماهاي نظامي و ماهواره است. بنابراين ما امروز مي توانيم صلاح علم را در خدمت مباحث اين چنيني قرار دهيم.
سوال – من يک جوان هفده ساله هستم و دبيرستاني هستم. شما از خودسازي در برنامه ي خود صحبت مي کنيد. اما در همان زمان هايي که ما به دستور شما در حال خودسازي و نماز و غيره هستيم غربي ها مشغول اختراعات و اکتشافات هستند و از ما جلو مي افتند. فکر نمي کنيد اسلام با همين دستورات خودسازي باعث عقب ماندن ما شده است ؟
پاسخ – من نمي دانم که چرا برخي از ما حوزه ي مباحث را با يکديگر قاطي مي کنيم. يک آقايي مي گفت اين همه سال افراد در حوزه هاي علميه درس هاي سنگين خارج را مي خوانند تا به حال چه ابتکار و اختراعي از اين حوزه بيرون آمده است ؟ گفتم درست مثل اين است که شما به دانشکده ي تاريخ و يا ادبيات فارسي برويد و بگوييد اين همه سال است که شما تاريخ و ادبيات فارسي مي خوانيد تا به حال چه موشک و هواپيمايي ساخته ايد. آنها خواهند گفت رسالت دانشکده ي ادبيات که ساختن موشک نيست. شما به ما بگوييد چه متن ادبي توليد کرده ايد تا ما به شما جواب بدهيم. شما بگوييد در حوزه ي علميه چه متن اخلاقي، فقهي و اعتقادي توليد کرده ايد. اين سوال هم همين است مگر خودسازي با موشک سازي منافات دارد ؟ مگر شخصيت ها و انديشمنداني که ما داريم و امروزه جواناني که داريم و به تعبير مقام معظم رهبري با اعتقادات خود اين اختراعات را انجام مي دهند غير از اين است. ما در مقام اختراعات جزو ده کشور اول دنيا هستيم مگر اينها آدم هاي خود ساخته اي نيستند ؟ اتفاقاً دانشمندان غربي هم که اهل اختراعات هستند، اگر در زندگي آنها وارد شويد افرادي هستند که اهل لاابالي گري و فساد نيستند. يعني براي خود يک چارچوب دارند. اصلاً من به ايشان نمي گويم خدا، پيامبر و دين اسلام، ايشان کتاب نيايش آلکسيس را بخوانند و ببينند که ايشان چطور راجع به تأثير دعا تبليغ مي کنند. اينها ارتباطي با هم ندارد شما مي توانيد دعا بخوانيد و اختراع نيز انجام دهيد. ضمن اينکه ايشان مي گويد همين الان که ما مشغول خودسازي هستيم غربي ها اختراع مي کنند. من به ايشان مي گويم که خودسازي يعني چه ؟ خودسازي يعني دروغ نگفتن، کلک نزدن، خدعه نکردن و آبرو نريختن. خيلي از اينها را غربي ها رعايت مي کنند. غربي ها نظم را رعايت مي کنند، اهل فحش و دروغ نيستند. البته ايشان نگويد که پس ما به روش آنها به خودسازي مي رويم. بلکه مي خواهم بگويم که اينها با هم منافات ندارد. يعني مخلوط کردن اين دو حوزه با هم اشتباه است. يک طلبه اي مي گفت من به يک محلي وارد شدم در آنجا يک کسي از من سوال کرد که حکم طهارت چيست. من که جوان هستم مي خواهم بدانم که چگونه بايد طهارت خود را انجام دهم. ظاهراً اين سوال هدف دار بوده و مي خواستند اين آقا را اذيت کنند. ايشان نيز گفتند من حکم طهارت را از نظر اسلام گفتم که با آب کرو قليل اينطور بايد استفاده کرد. تمام که شد ايشان گفتند الان دنيا در رابطه با فضا فکر مي کنند و شما هنوز در مسئله ي طهارت مانده ايد. چقدر اين حرف سخيف است. سوال تو حکم طهارت بود و رشته ي تخصصي من هم اين بود که اين سوال را به شما پاسخ دهم. ما الان بعد از انقلاب که رو به دين آورديم بيشتر توانستيم اختراع و اکتشاف داشته باشيم يا قبل از انقلاب. يک زماني من به مرکزي که هواپيما درست مي کنند در اصفهان رفتم ديدم که چقدر ما در صنايع هوايي پيشرفت داشته ايم. اکثر اين افراد نيز پرسنل مومن و متدين هستند. الان بيشتر افراد مذهبي سد هاي بزرگ، پل هاي بزرگ و غيره را مي سازند. من در ايام فاطميه به يکي از اين کشورها رفته بودم، روز يک شنبه بود من به هشت يا نه کليسا رفتم تمام آنها پر بود. در ميان اين افراد جوان، پير، افراد تحصيل کرده و افراد عادي بود. يعني ما نبايد فقط يک بعد را نگاه کرده و با آن بعد به بحث توجه کنيم. به نظر من اين نگاه يک سويه است و صحيح نيست.
سوال- يک مشکل بزرگ در افراد مذهبي است و آن هم اين است که فقط در مقابل گناهان خاصي حساسيت نشان مي دهند. مثلاً تا يک آهنگ حرامي پخش مي شود فوراً واکنش نشان مي دهند ولي اگر جلسه ي غيبت و تهمت که خيلي از آن بدتر است باشد چيزي نمي گويند.
پاسخ – اين مشکل افراد مذهبي نيست بلکه مشکل کلي جامعه است که برخي از گناهان در جامعه عادي شده و قبح آن گناه شکسته است. مثلاً شما اگر در خصوص اسراف نگاه کنيد خداوند مي فرمايد: کسي که سرمايه ها را هدر دهد برادر شيطان است، اسراف کار مورد غضب خدا است و اسراف گناه کبيره است. ما در تلفن چقدر اسراف داريم ؟ ما در تغيير گوشي موبايل چقدر اسراف داريم ؟ مثلاً طرف اين گوشي را خريده بعد مي گويد الان ديگر لمسي به بازار آمده است بايد گوشي خود را عوض کنم. بنابراين ضررهاي زيادي در همين تغيير گوشي موبايل نهفته است. موبايل براي انتقال است مثلاً من به شما ميلاد ابوالفضل العباس را تبريک مي گويم، اما جوک هاي ناپسند و مطالب سخيف و غير قابل تحملي با همين موبايل انتقال پيدا مي کند. همين خانمي که براي ورزش، قرائت قرآن و دعا پنج دقيقه در روز وقت نمي گذارد، براي تلفن پنجاه دقيقه وقت صرف مي کند. اسراف تنها آب دور ريختن نيست. امام صادق (ع) مي فرمايد: هسته ي خرمايي که قابل استفاده است اگر شما دور بيندازيد اسراف است. اسراف گناه کبيره است و گناه کبيره نيز حرام است اما اين گناه عادي شده است. متأسفانه غيبت، تمسخرو آبروريزي نيز همينطور است. من کاري به افراد مذهبي ندارم به طور کلي در جامعه ي ما قبح برخي از گناهان شکسته شده است. يعني همين خانم يا آقاي مذهبي اگر به عروسي مي خواهد برود فوق العاده به آهنگ حساس است ولي غيبت، اسراف و آبروريزي را جدي نمي گيرد. مشکل از اينجا است که اين گناهان بيشتر مورد ابتلا است و توجه به اين گناهان کمتر است. خيلي راحت اسراف مي کنيم و حسادت مي ورزيم اما اگر اسم شراب بيايد بدن ما مي لرزد. همين آقايي که نمي تواند اسم شراب را بشنود تکبر مي ورزد و تکبر از بدترين صفات رذيله است.