اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-02-31-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي- پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين دکتر رفيعي

- پرسش و پاسخ

90-02-31
فرزندم روياي روشنت را ديگر براي هيچ کسي بازگو نکن حتي برادران عزيزت مي ترسم شايد دوباره دست بيندازند خواب تو را در چاه شايد دوباره گرگ، مي دانم تو يازده ستاره و خورشيد و ماه در خواب ديده اي حالا باش تا خواب يک ستاره ي ديگر تعبير خوابهاي تو را روشن کند.
سوال – از خودم و وضعيتي که دارم خسته شده ا م. مي خواهم بدانم اساسي ترين سدي که مقابل من قرار گرفته و نمي گذارد که نمازم را به موقع بخوانم چيست ؟ اين قدر ترک نماز کرده ام و دوباره برگشته ام که ديگر نمي دانم از چه سمتي به خدا برگردم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – دغدغه ي نماز خواندن خيلي خوب است. بعضي ها نماز نمي خوانند و برايشان هم مهم نيست و به روي خودشان هم نمي آورند و افتخار هم مي کنند. قرآن در سوره مدثر وقتي مي خواهد علت جهنمي شدن افراد را بيان کند مي فرمايد: چه باعث شد که شما جهنمي بشويد ؟ آنها مي گويند که ما نمازگزار نبوديم. در قرآن تاکيد شده که ترک نماز يکي ازعوامل سقوط انسان و نابودي انسان است. در مورد نماتز دو مبحث داريم يکي بي توجهي به نماز و ديگري تارک نماز است. اگر کسي واقعا نماز را نمي خواند و آنرا ترک مي کند، اين کار در بعضي از روايات در حد کفر بحساب آمده است و تاکيد شده که با اين جور افراد معاشرت نداشته باشيد. اگر کسي تارک نماز است و نماز نمي خواند و سرکشي هم مي کند يعني مي گويد که دلم نمي خواهد بخوانم، با اين افراد کاري نمي شود کرد. اما افرادي هستند که دلشان مي خواهد نماز بخوانند، يک ماه مي خوانند و بيست روز نمي خواند، يک هفته اول وقت مي خواند و يک هفته آخر وقت مي خواند، اين فرد سست است و نماز را ضايع مي کند. در مورد اين افراد دو جور مي شود کار کرد. يکي کار علمي است. اين افراد آثار نماز را مطالعه کنند، کتابهايي که در مورد نماز نوشته شده است مثل کتاب نماز نوشته ي آيت الله جواد آملي يا کتابهاي آقاي قرائتي راجع به نماز يا کتابهايي که در اجلاسيه نماز چاپ شده است. بالاخره مطالعه ي اين کتابها باعث مي شود که انسان علاقمند به نماز بشود. ديگري ريشه يابي اينکه چرا اين فرد نماز نمي خواند ؟ ممکن است که علل مختلفي داشته باشد. يک وقت از شخصي مثل يک طلبه عملکرد بدي ديده است و مي گويد که من ديگر نماز نمي خوانم يا از روحاني اشکالي ديده است يا اين که سرخوردگي در مسائل سياسي پيدا کرده است و مي گويد چون با من فلان برخورد شده است ديگر نماز نمي خوانم. ممکن است که او رفيقي دارد که او را به بي نمازي کشانده است. هر کدام از اين علل راه کاري دارد. اگر عملکرد فردي بوده، بايد بداند که عملکرد فردي را به حساب اسلام نگذارد. اگر مسئله سياسي بوده بداند که ربطي به نماز ندارد. نماز يک وظيفه ي شخصي است و به عملکرد ديگران کاري ندارد. اگر با افراد بد همنشين است آنها را کنار بگذارد. راه کار ايشان اين است که ريشه ي سستي به نماز را شناسايي کنند و با آن مبارزه کنند. ديگر اين که آثرا نماز را مطالعه کنند. ان الصلاة تنهي فحشاء و المنکر. روايتي از پيامبر است که نماز مثل نهري است که شما پنج بار خودت را در آن شستشو مي دهي. دوستي داشتم که خيلي مذهبي نبود ولي نماز مي خواند و مي گفت که من به فتواي علما کاري ندارم و خودم به اين نتيجه رسيده ام که روح من احتياج به غذا دارد و آن غذا نماز است. وقتي نماز مي خوانم احساس آرامش پيدا مي کنم. مثلا مي گفت که در مورد حجاب خودم به اين نتيجه رسيده ام که حجاب مصونيت است و به دخترم مي گويم که حجاب داشته باش. البته اين روال درست نيست. ممکن است که اين فرد بگويد که من به اين نتيجه رسيده ام که روزه لازم نيست. اينکه به اين کليت رسيده که نماز غذاي روح است درست است.
سوال – شوهرم حدود يک سال است که در جلسات فرقه اي خاص شرکت مي کند و چند روزي است که مي گويد يکي از بزرگان اين فرقه که فوت کرده به خواب او آمده و گفته يک خانم به زندگي ات وارد مي شود که بايد او را به عقد خودت در بياوري و سايه ي سرش باشي. ولي من نمي توانم با اين قضيه کنار بيايم. من به او گفته ام که در صورتي مي تواني چنين کاري بکني که من را طلاق بدهي. او هم مي گويد که مي خواهي بمان و زندگي کن يا تو را طلاق مي دهم. در مورد اين فرقه ها توضيحاتي بدهيد. من را هم راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – ما براي هر کاري روش و شيوه اي داريم. الان اگر کسي بخواهد خانه اي بسازد بايد شهرداري برود، پروانه ي ساخت بگيرد و مهندس ناظر انتخاب کند تا بتواند اين خانه را بسازد. وقتي فردي بيمار است مي گويند که پزشکان با هم شورا تشکيل مي دهند تا تصميم بگيرند که فرد عمل بشود يا خير. در زمينه هاي مختلف کارشناس مي آيد و نظر مي دهد. در اين نظرهاي کارشناسي نظرات موازي هم وجود دارد. همين شخصي که بيمار است و پزشک متخصص براي او نظر مي دهد، مادر طرف هم يک نظر مي دهد و هر کسي نظري به او ميدهد ولي شخص عاقل به اين حرفها گوش نمي کند و به حرف متخصص گوش مي دهد. دين ما هم از چهار منبع گرفته شده است. قرآن، سنت، اجماع و عقل. مورد ديگري بنام کشف شهود نداريم. اگر مورد ديگري وجود داشت پيامبر آن را مي فرمود. مرحوم کليني در کتاب کافي شريف يک بابي بنام اخذ به سنت و قرآن دارد. اجماع و عقل که جزء منابع ما است. اين گروهها و فرقه ها که جمع مي شوند و اين حرفها را مي زنند و متاسفانه الان هم گسترش پيدا کرده است. بعضي عرفان هاي کاذب بعضي فرقه ها که مروج متصرفه هستند، بعضي فرق مروج عقايد شيطاني هستند، نظر اينها مقبول نيست. ما بايد از قرآن و روايات استفاده کنيم و اگر از آنها سردر نمي آوريم مي توانيم به عالم ديني مراجعه کنيم که متخصص فهم قرآن است. اين فرقه ها حجيت ندارند. کسي نمي تواند طريقت را جاي شريعت بکند يا کسي نمي تواند کشف و شهود را جاي عقل و سنت قرار بدهد. ما در اسلام اجازه نداريم از راههاي غير رسمي، مباحث ديني را برداشت کنيم. مثلا نمي تواني بگوييم که من در خواب به اين نتيجه رسيده ام يا من با رمل و اسطرلاب به اين نتيجه رسيده ام. دين ما، دين حق و واقعيت است. خدا در آخر سوره ي يوسف مي فرمايد: پيامبر بگو اين راه روشن من است و هر کسي هم که مي خواهد به دين وارد بشود بايد با بصيرت وارد دين بشود. در زمان پيامبر شخصي مي خواست مسلمان بشود و گفت که من قرعه مي اندازم، اگر خوب آمد مسلمان مي شوم و اگر بد آمد مسلمان نمي شوم. پيامبر فرمود: نمي خواهد که تو مسلمان بشوي. ما مسلمان قرعه اي نمي خواهيم. ما مسلمان فهيم مي خواهيم. به امام صادق (ع) گفتند که در محلي فردي است که کارهاي عجيب و غريب مي کند ( ممکن است که اينها به نتيجه هم برسند ولي حرام است. بخاطر همين در اسلام سِحر حرام است زيرا اين ها راههاي عادي نيست. ) ما هر وقت بچه اي از ما گم مي شود به سراغ او مي رويم واتفاقا کارهايش هم درست است. امام فرمود: هرکس به سراغ آنها برود خدا و پيامبر را تکذيب کرده است. دين تعريف دارد. و فقيه مي تواند اينها را از سنت و روايات استخراج بکند. منظور متخصص دين است. متخصص دين کسي است که متخصص مسائل ديني است که مي تواند روحاني باشد يا غير روحاني باشد. ما الان افرادي داريم که از نظر اجتهاد بالا هستند و در مورد مسائل ديني نظر مي دهند و کارشناس مسائل ديني هستند. شما نمي توانيد در مورد جغرافيا نظر بدهي يا مي گويد که خواب ديده ام که پايتخت فلان جا فلان شهر است. خير اين طور نيست. کساني که مي خواهند با عرفان ارتباط داشته باشند نهج البلاغه بخوانند و اگر مي خواهند با دعا ارتباط داشته باشند کتاب صحيفه ي سجاديه را بخوانند. سراغ فرقه هايي که مورد نهي واقع شده اند نرويد. علما و بزرگان ما از گذشته در مورد در اينها کتاب نوشته اند. مرحوم مقدس اردبيلي و مرحوم سيد مرتضي کتابهايي در در اين جور فرقه ها نوشته اند. اين فرقه ها در زمان ائمه هم بوده اند و بعضي از آنها در مقابل ائمه دکان باز کرده بودند. و مي خواستند که امام را از صحنه حذف کنند. سفيان صوري امام صادق (ع) را قبول نداشت. از دراويش زمان امام صادق (ع) است و به امام هم انتقاد مي کرد. آنها مي خواستند که براي خودشان روش هاي جديدي ابداع کنند. خواب حجت شرعي نيست. فردي به آيت الله حائري گفت که من خواب ديدم شما پشت سر من نماز خوانده اي. ايشان فرمودند که مگر خواب ببيني. خواب پيام دارد. مثلا ممکن است پيام آن بشارت يا ترس باشد ولي خواب هيچ گاه الزام آور نيست.
سوال – همسر من به عناوين مختلف به خواهرش که از شوهرش جدا شده کمک مالي مي کنند. اين در حالي است که او نه نيازمند است و نه ما درآمد زيادي داريم ولي او هميشه ولخرجي مي کند و من هميشه قناعت مي کنم. مدتي قبل به همسرم اعتراض کردم و او گفت که آقاي رفيعي در برنامه اي گفته اند که اگر قصد کمک به خانواده تان را داريد و فکر مي کنيد که همسرتان ناراحت مي شود طوري کمک کنيد که ايشان متوجه نشوند. آيا اين حرف صحت دارد ؟ مگر زن و شوهر با هم شريک نيستند ؟ آيا اين پنهان کاري نيست ؟
پاسخ – حرفهاي ما را نيمه نقل مي کنند. نصفش را گوش مي دهند و نصفش را گوش نمي دهند. موضوع اين بود که آقايي مي گفتند که من به پدر و مادرم کمک مي کنم ولي خانواده ام با من مخالفت مي کنند. ما هيچ وقت نمي گوييم که دروغ بگوييد. من گفتم که راست گفتن اين قضيه لازم نيست. مثلا اگر شما به خانم تان بگوييد که من هديه اي براي مادرم خريده ام، او ناراحت مي شود، دعوا و درگيري مي شود. براي پرهيز از درگيري لازم نيست که اين کمک را به همسرتان بگوييد. اين دروغ مصلحت آميز براي پرهيز از يک فساد ديگري است و براي جلوگيري از اختلاف زناشويي است. بعضي مواقع شما مي خواهيد به پدر و مادرتان کمک کنيد ومي بينيد که خانم شما حساسيت نشان مي دهد و ايجاد نزاع و درگيري مي شود، پس لازم نيست که حتما اين کمک را به همسرت بگويي، صحبت من اين بوده است. من نگفتم بخاطر بعضي مسائل به همسرتان دروغ بگوييد. در ضمن اين خانم مي گويد که خواهر آقا نيازي ندارد و ما خودمان نيازمند هستيم. فضاي بحث ما اين نبود. فضاي بحث ما اين بود که خواهر يا مادر آقا نيازمند است و آقا توان مالي را هم دارد که به آنها کمک کند ولي خانم با او مخالفت مي کند. ما گفتيم که شما کمک بکنيد اگر خانم ظرفيتش را داشت به او بگوييد ولي اگر ظرفيت آنرا ندارد به او نگوييد. اين بحث دروغگويي نبوده است.
سوال – دختر هجده ساله اي هستم که نماز مي خوانم و روزه مي گيرم ولي از روسري پوشيدن بيزار هستم. مگر نمي گويند که چه يک تار مويت بيرون باشد چه همه فرقي نمي کند و گناه دارد. لطفا راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اينکه گفته اند: چه يک تار مو چه همه ي آن، يعني يک تار مو را بيرون نگذار نه اينکه همه را بيرون بگذار تا جايگزين يک تار بشود. اين مثل ضرب المثلي است که مي گويند که وقتي زير آب رفتي چه يک وجب، چه صد وجب. بالاخره در صد وجب فشار بيشتري روي انسان است. نجات يک وجب زير آب بيشتر است. بعضي از ضرب المثل ها بايد توضيح داده بشود. بحث حجاب، يک بعد مهم آن مصونيت است. يک بعد مهم آن حفظ اعتدال و تقواي جامعه است. مثلا من م يخواهم مسيري را بروم که يک طرفه است اگر خلاف بروم دو دقيقه اي مي رسم ولي اگر بخواهم خلاف نکنم نيم ساعت در راه هستم. معلوم است که من از نيم ساعت بيزار هستم زيرا بايد کلي از مسير را دور بزنم ولي چون پليس در اينجا تابلوي يک طرفه زده است من اين کار را نمي کنم. با اينکه از دور زدن خوشم نمي آيد ولي اين کار را انجام مي دهم. من الان در دانشگاه ثبت نام کرده ام و درس هم ساده و قابل فهم است و مي توانم خودم بخوانم و امتحان بدهم ولي قوانين دانشگاه اين است که شما بايد چهارده جلسه سرکلاس حاضر باشي. علي رغم ميل خودم، اين چهارده جلسه را مي روم. شايد از اين کلاس خوشم نمي آيد ولي بايد قانون را رعايت کنم. ما در کشوراسلامي و ديني زندگي مي کنيم که الزاماتي دارد و من نمي توانم هنجار شکني کنم. شما چه از اين روسري خوشت بيايد چه نيايد براي حفظ جامعه بايد آنرا سرتان بکنيد. ما مي گوييم که سعي کن که خوشت هم بيايد. اين يک قانون اجتماعي است و مصونيتي براي جامعه است که بايد اين حفظ بشود.
سوال – براي پلاک کردن موتورم به شوراي حل اختلاف رفتم. آنجا يک آقاي روحاني چنان برخورد بدي با من داشت که من به همه ي کساني که از روحانيت بدشان مي آيد حق دادم با اينکه من خودم فرزند روحاني هستم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – من قضاوت نهايي ايشان را نمي پذيرم ولي کار آقاي روحاني را هم قبول نمي کنم. روحانيون هم مثل ساير اقشار، اقسام دارند. آيا پزشکان خوش اخلاق هستند يا بداخلاق ؟ بعضي ها خوش اخلاق و بعضي ها بد اخلاق هستند. آيا همه ي مهندسين متدين هستند ؟ همه ي اقشار مردم اقسام دارند. کساني هم که روحاني مي شوند ( حدود پنجاه هزار طلبه و روحاني داريم ) از آسمان نازل نشده اند و برادران شما هستند. در جامعه عده اي زندگي مي کنند و در گزينش هايشان يک عده اي وارد دانشگاه و يک عده اي وارد حوزه مي شوند. در دانشگاه هم عده اي رشته ي الهيات مي روند، يک عده اي رشته هاي پزشکي مي روند، آيا شما مي توانيد بگوييد که همه دانشجويان مهندسي خوش اخلاق يا بد اخلاق هستند ؟ آيا مي شود چنين قضاوتي کرد ؟ خير. در مورد روحانيون هم همين است. طبيعتا در اين قشر خوش اخلاق و بد اخلاق وجود دارد. من چند سال قبل به دادگاهي رفتم که با اينکه من با همين لباس بودم، با من خيلي تند برخورد کرد. قضاوت آخر که مي گوييد مردم حق دارند که از روحانيون خوششان نيايد را قبول ندارم. خيلي از روحانيون خوش خلق و سليم القلب هستند و بعضي ها هم بدخُلق هستند البته چون ما مردم را توصيه به خوش اخلاقي مي کنيم، بايد يک فرقي هم با مردم داشته باشيم و خودمان هم خوش اخلاق باشيم. اگر ما به آنچه که مي گفتيم عامل بوديم دنيا گلستان بود و هيچ خطايي وجود نداشت. ممکن است که در کار خطايي هم باشد.
سوال – دختر هجده ساله اي هستم که خوشحالم که در خانواده اي مسلمان بدنيا آمده ام و اين را لطفي از طرف خدا مي دانم. اما ذهن من هميشه درگير است که اگر من در يک کشور غير اسلامي بدنيا مي آمدم، آيا باز هم اسلام مي آوردم يا خير ؟ آيا مسلمان بودن من توفيق اجباري نيست ؟
پاسخ – بدون تردي محيط و خانواده روي دين انسان موثر است. اينکه روايت داريم که هر انساني با فطرت ديني متولد مي شود و پدر و مادر او هستند که او را مسيحي يا يهودي مي کنند. در بعضي از کشورها که محيط شان با ما فرق مي کند و دخترانشان حجاب ندارند و شرايط شان ما با فرق دارد، باز خانم هاي محجبه و مسلماني را در همانجا مي بينيم. اگر ايشان در کشور اسلامي نبود ممکن بود که با همان آيين بار بيايد ولي الان در کشور اسلامي، اسلام را پذيرفته است. اين اسلام پذيرفتن معنايش اسلام اجباري نيست. همين سوالي که در ذهن ايشان پيش آمده نشان مي دهد که اسلام اجباري نيست. ايشان در همين سن مي تواند در مورد مسيحيت و يهوديت حتي اديان غير الهي تحقيق بکند. من با فرض اينکه قبول دارم محيط و خانواده روي دين تاثير دارد اما مي خواهم بگويم که اينها الزام آور نيست. کساني که مي گويند ما مسلمان شناسنامه اي هستيم بروند و مسلمان حقيقي بشوند. علامه طباطبايي اين بحث را دارد که اسلام مراتبي دارد. ما يک اسلام زباني و يک اسلام حقيقي داريم. در روايات ما روي اسلام حقيقي تاکيد شده است که ايمان بياوريد.
سوال – سوره ي يوسف 22-15 آيات را توضيح دهيد.
پاسخ – در اين صفحه مي خوانيم که برادران يوسف پيراهن را آوردند و آنرا خون آلود کردند و گفتند که گرگ او را خورده است. و پيراهن هم سالم بود. قرآن مي فرمايد: پيراهن را با خون دروغين آوردند. حالا چرا برادران حاضر شدند که اين گناه را بکنند ؟ اصلا چرا مردم گناه مي کنند ؟ انگيزه ي معصيت چيست ؟ قرآن ريشه ي آنرا گفته است. يعقوب به پسرانش گفت: علت اينکه شما اين گناه را انجام داديد اين است که هواي نفس شما گناه را براي شما زيبا جلوه داد. يعني وقتي انسان مي خواهد گناه کند، در هنگام ارتکاب به گناه نفس گناه را براي انسان موجه مي کند. مثلا شما مي خواهيد غيبت بکنيد. براي شما توجيه مي کند که اگر غيبت نکني چنين و چنان است. پس شما غيبت مي کني. يکي از راههاي شيطان تزيين گناه و توجيه کردن گناه است. حتي وقتي يزيد امام حسين (ع) را به شهادت رساند مي گفت که خدا خواسته که اين اتفاق بيفتد و جبر است. ما نبايد قائل به جبر بشويم و بگوييم که بالاخره خدا براي من مرگ را معين کرده است و من هم بايد اين طوري بميرم، خدا معين کرد که امام حسين (ع) کشته بشود، اگر کسي پيدا نشود قضاي الهي روي زمين مي ماند. پس دست کسي که او را کشته درد نکند. خير چنين نيست. اين بحث اعتقادي هم هست. ما در سلسله ي عالم کارهايي انجام مي دهيم و خدا هم از همه ي آنها خبر دارد. تمام کارهاي ما با اختيار است. الان شما خودت را از پشت بام پايين پرت بکن و بگو خدا خواسته که من کشته بشوم. درست است که خدا از کار شما خبر دارد ولي شما با اختيار خودت اين کار را انجام مي دهي. پس شما عقاب مي شوي. اگر شما با اختيرا خودت عمل جراحي انجام دادي، دارو مصرف کردي، ورزش کردي و عمرت را حفظ کردي، پس عمر بيشتري مي کني. اينکه بگوييم عمر همه معين است نه کاهش پيدا مي کند نه افزايش درست نيست. خدا در قرآن وعده داده است که يک چيزهايي را پاک مي کند و يک چيزهايي را هم اضافه مي کند که به آن بداع مي گويند. يعني چيزي که معين بوده، خدا بر اساس مصالحي آنرا تغيير مي دهد.
سوال – هشت تا خواهر و برادر هستيم و همه مجرد هستيم وبا پدر و مادرم زندگي مي کنيم. پدرم بي دليل با هيچ کدام از ما صحبت نمي کند. حتي اسم ما را هم صدا نمي زند. ما از اين وضعيت خيلي رنج مي بريم. ما بايد چکار کنيم ؟
پاسخ – اگر ايشان وظيفه ي خودشان را مي خواهدبايد با يکديگر دوست باشند و به پدرشان احترام بگذارند و با پدرشان صحبت کنند حتي اگر پدر با آنها حرف نزند. به پدر توصيه مي کنيم که اين خلاف شرع است. اگر دو نفر مسلمان بيشتر از سه روز با هم قهر باشند هر دو از اسلام خارج مي شوند و اين روايت از پيامبر است. حرف نزدن يک نوع قهر است. اين پدر بايد با بچه هايش حرف بزند و مهربان باشد. بچه ها اين قدر با پدر مهرباني کنند و صحبت بکنند تا پدر اين خوي خودش را از دست بدهد. البته اين کار سختي است. زيرا بعضي ها مي خواهند روي کار خودشان باشند و لجباز هستند. در روايت داريم که ريشه ي تمام بدبختي ها لجاحت است. و در روايات داريم که لجاجت مادر صفات منفي است.
سوال – پسر شانزده ساله هستم که بخاطر اعمال بد من، آبرويم پيش خدا و نزد خانواده ام رفته است اما الان من انسان نمازخوان و خوبي شده ام. چکار کنم که آبرويم برگردد و خانواده ام باور کنند که من انسان خوبي شده ام ؟
پاسخ – ما بايد بگوييم که سيره ي معصومين ما اين طور است. امام حسين (ع) توبه حُر را پذيرفت و گذشته اش را به روي او نياورد. امام حسين (ع) از ابتدا توبه ي او را پذيرفت و نگفت که تو چه کارهايي کرده اي. پيامبر در فتح مکه وقتي همه را بخشيد نگفت که شما چه کارهايي کرده ايد و گفت که من در راه خدا همه را مي بخشم. در روايت داريم که کسي که توبه کند مثل اين است که اصلا گناه نکرده است. الان در جامعه ي ما اين يک معضل است. مثلا کسي در زمان طاغوت مشروب فروشي داشته يا مشروب مي خورده يا بعد از انقلاب خطايي کرده و الان خوب شده است ولي باز الان مي گويند که همان مشروب فروش را مي گويي. در شهري آقايي بخاطر مسائل جنسي آبرويش رفت و حد هم خورد. در شهر هر کس آدرس او را مي خواست، مي گفتند همان که شلاق خورد. خدا در قرآن مي فرمايد: اي پيامبر به مومنان بگو که از رحمت من مايوس نشوند. هرکس که از رحمت من مايوس بشود گمراه است. اين اخلاق، اخلاق ديني نيست. شما کارهاي خوب انجام بدهيد تا کم کم جايگزين کارهاي بد شما بشود تا با اين خوبي زياد آنها بدي را يادشان برود. مثل کسي که معتاد بوده و حالا خوب شده ولي وقتي براي خواهرش خواستگار مي آيد مي گويند هماني که برادرش معتاد بوده. اولا که اين آقا الان خوب شده و ثانيا اگر هم معتاد باشد به خواهرش ارتباطي ندارد. يک انسان معتاد اگر ترک کرد و خوب شد، کم کم رفتارش فراموش مي شود. کارهاي خوب زياد باعث مي شود که سابقه بد فراموش بشود.
سوال – اگر کسي به ما تهمتي زد و ما گذشت کنيم، آيا ما انسان با انصافي هستيم و خدا ما را دوست دارد ؟
پاسخ – گذشت خوب است ولي در مورد تهمت اگر باعث بشود که آبرويش در جامعه برود بايد از خودش دفاع کند. اگر به کسي تهمت زدند که شما سارق هستيد بايد برود و اعلام کند که من سارق نيستم. گذشت خوب است ولي بشرطي که مومن ذليل و خوار نشود و عنواني روي او نماند. نبايد بگويد که من بخاطر خدا مي گذرم. شما بايد از خودت دفاع کني. امام سجاد (ع) وقتي در مجلس شام آنها را خارجي خواندند، امام در مجلس خودش را معرفي کرد و گفت که پسر پيامبر هستم و مادرم فاطمه است. پس در جايي که انسان را بد تعريف مي کنند آنجا محل دفاع است. گذشت از فرد متهم ممکن است ولي انسان بايد از اصل کار دفاع کند. گاهي کسي کار اشتباهي مي کند و اگر ما گذشت کنيم آن طرف جري مي شود، در اينجا نبايد گذشت کرد. يکي از علما گفتند که در زمان طاغوت يکي از ساواکي ها وارد حوزه ي علميه شد و در گوش يک طلبه اي زد. امام خميني در آن زمان يک طلبه ي جواني بود و محکم در گوش او زد. اين سيئة سيئة است. پيامبر زير درخت خوابيده بود. فردي ريو سينه اش پريد و زير گلويش شمشير کشيد و گفت که چه کسي تو را نجات مي دهد ؟ الان سر تو را مي بُرم. پيامبر گفت: خدا. همان موقع پيامبر تکي زد و طرف را برگرداند. طرف فکر نکرد که رو دست بخورد. پيامبر شمشير را گرفت و روي سينه ي او نشست و گفت که حالا چه کسي تو را نجات مي دهد ؟ او گفت عفو و کرامت شما من را نجات مي دهد. او پشيمان شد. طرف بايد بداند که کار زشتي است و بايد عذر خواهي کند. يک موقع طرف عذرخواهي مي کند و او نمي بخشد.

حضرت علي (ع) در مسجد سخنراني مي کرد، مردي به او توهين کرد. آقا صبر کردند تا او آرام شد. بعد سخنراني را شروع کرد و او دوباره توهين کرد و در دفعه ي سوم امام فرمود: اي کسي که داري توهين مي کني، مي خواهي بگويم که تو که بودي و گذشته ات را بگويم ؟ چرا شلوغ مي کني ؟ او سرش را پايين انداخت و عذر خواهي کرد. و آقا هم چيزي نگفت. امام حسين (ع) مظهر رحمت و گذشت بود ولي در روز عاشورا يک فرد خبيثي دور خيمه ها که امام آتش روشن کرده بود مي گشت و به امام توهين کرد که براي خودت آتش جهنم روشن کرده اي ؟ آقا دلش شکست و او را نفرين کرد و گفت که خدايا او را به همين آتش بگير. اتفاقا در همان آتش افتاد و مُرد. ائمه ي ما گاهي نفرين مي کردند. در بعضي مواقع گذشت به جبران است و بايد جبران بشود. امام حسين (ع) از يزيد نگذشت. اما حالا کي کسي توهيني به شما کرده و الان هم پشيمان است، شما مي تواني از او بگذري و او را ببخشي. پيامبر در فتح مکه همه را بخشيد ولي از ده نفر نگذشت و گفت که آنها بايد اعدام بشوند. گذشت بايد همراه با قاطعيت باشد.
سوال – من دختر بيست و شش ساله اي هستم و در خانواده اي زندگي مي کنم که به دختر اهميتي نمي دهند. و دختر را به چشم کنيز نگاه مي کنند. مادرم بين من و برادرانم خيلي فرق مي گذارد با اينکه من بيشتر از برادرانم احترام گذاشته ام و همه ي کارهاي خانه و آشپزي بردوش من است. پدريم تمام خواستگارانم را رد مي کنند مبادا کارهايشان بماند ولي من هميشه براي اميدواري خودم مي گويم که قسمت نبود. چرا اينها مانع سرنوشت من مي شوند. آيا کارآنها گناه نيست ؟
پاسخ – مسلما کار اين خانواده گناه است و نبايد بين دختر و پسر تبعيض قائل بشوند. پدر و مادر نه تنها نبايد بين دختر و پسر فرق بگذارند بلکه در روايت داريم که در بعضي از کارها دخترها مقدم هستند. مي گويند که اگر سوغاتي خريديد اول به دختر بدهيد. اين فرهنگ غلطي است. بعضي ها چند دختر دارند و مي گويند که اي کاش يک پسر داشتيم که نسل ما باقي مي ماند. اين حرفها درست نيست. همه ي امامان ما مي فرموند: پدر ما پيامبر. پيامبر مي فرمود: حسن و حسين فرزندان من هستند. اين تفکر جاهلي بود نوه ي پسري را پسر مي دانستند. اگر خانواده اي دختري دارد و خدا به او پسري مي دهد، مواظب باشند که دختر را کم ارزش نکنند. مخصوصا اين خانواده که مانع ازدواج دخترشان مي شوند که مبادا کارهايشان بماند. دخترخود را قرباني نکنيد. من به اين دختر خانم توصيه مي کنم که اگر قضيه ي شما حاد است دايي و عموي خود را واسطه کنيد و اقدام به ازدواج کنيد. شما قدري مقاومت کنيد. اين دفعه اگر گزينه ي مناسبي آمد مخالفت خانواده را پاي قسمت نگذارند. ايشان مخالفت و مقاومت بکند. گاهي مي تواند با قهر و اظهار ناراحتي خود را اعلام کند. ايشان بيست و شش سال دارد و بالغ است و مي تواند سرنوشت خودش را تشخيص بدهد. پس بايد براي اين خانواده اهرم هايي آورد تا مانع ازد.واج فرزندشان نشوند و احترام خانواده هم حفظ بشود.
انشاءالله خدا به همگي ما توفيق بندگي و ترک گناه عنايت بفرمايد.