اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-11-30--حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي-سيره ي رسول اکرم

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي

-سيره ي رسول اکرم

89-11-30

سوال – درباره ي سيره ي رسول اکرم توضيح بفرماييد.
پاسخ – در ساير برنامه ها دوستان به سيره ي رسول اکرم پرداخته اند منتها اين ظرافت ها اين قدر در زندگي رسول اکرم زياد است که هر چه هم به آن پرداخته بشود، بازهم جاي صحبت دارد. بخشي از آيات قرآن به معرفي شخصيت پيامبر پرداخته است. آيات آخر سوره ي توبه خدا مي فرمايد: اين پيامبر از جنس خود شماست. اين پيامبر نسبت به شما مهربان است. درد شما را درد خودش مي داند. اين پيامبر حرص دارد بر راهنمايي شما مردم. در جاي ديگر مي فرمايد: اين پيامبر بر اعمال شما گواه است. اين پيامبر نذير و بشير است يعني شما را بشارت ميدهد و از عذاب مي ترساند. اين قدر پيامبر نسبت به امت مهربان بود که در بعضي از نقل ها خدا مي فرمايد: اين قدر خودت را به زحمت نينداز، پيامبر بعضي از اين ها قابل هدايت نيستند. داريم که گاهي به آن حضرت سنگ مي زدند و او مجروح مي شد و خون از بدن شان جاري مي شد. همسرشان مي گفتند که من مي ديدم که پيامبر زخمي شده ولي گوش هاي نشسته و زمزمه مي کند و مي فرمايد: خدايا اين مردم را هدايت کن. همه ي تلاشش اين بود که مردم را هدايت کند و هيچ گاه از تلاشش نااميد نشد. به ايشان سنگ و چوب زدند و به ايشان تهمت زدند و مسخره اش مي کردند ولي هيچ گاه از کار هدايت دست برنداشت. به گونه اي که روز را از شب نمي شناخت، شب را از روز نمي شناخت. يک وقتي پيامبر ديدن يک نوجوان يهودي آمد. حضرت آن را دعوت به اسلام کرد. آن نوجوان داشت جان مي داد در حال احتضار بود. نوجوان مسلمان شد. نوشته اند آن قدر پيامبر خوش حال شد وقتي از خانه بيرون آمد خدا را شکر کرد که امروز توانسته يک نفر را هدايت کند. اين در واقع بخشي از آيات قرآن همان طور که اشاره کرده ام است که به معرفي شخصيت و تلاش ايشان پرداخته، از طرفي قرآن کريم آيات متعددي به مردم توصيه کرده که هر چه پيامبر مي گويد گوش کنيد. حرفهاي پيامبر وحي است. هرچه پيامبر براي شما آورده آنرا بگيريد. منظورش فقط قرآن نيست. اطيعوا الله و اطيعوالرسول: هرچه پيامبر ميگويد اطاعت کنيد.

خدا مي فرمايد که هر چقدر که من را دوست داريد حرف پيامبر را گوش بدهيد. در قرآن در آيات متعدد مي فرمايد که هر چه پيامبر بگويد حجت است. ارشاد پيامبر در جامعه بيشتر عملي بود. مثلا در مورد نماز فرمودند که همان طور که من نماز مي خوانم نماز بخوانيد. در سال آخر که به حج آمد، مردم احکام حج را ياد گرفتند. چند روز در منا و چند روز در عرفات توقف کردند ؟ چه جور طواف کردند ؟ تمام اينها را ياد گرفتند و اينها اعمال حج شدند. پس سيره ي پيامبر بر دو بخش است. بخشي که لازم و واجب است يعني بايد و نبايد است. اينکار را انجام بدهيد يا ندهيد. بخش دوم سيره واجب نيست ولي خوب است که انسان آنها را ياد بگيرد. اگر کسي آنها را رعايت نکند، روز قيامت محاکمه نمي شود. بقول يکي از نويسندگان، انسان در زندگي اش بايد زنبورصفت باشد. نه اينکه مثل بعضي ها بوقلمون صفت باشد، که تغيير رنگ مي دهند يا مگس صفت باشد که بدنبال نقطه هاي منفي مي روند. حضرت علي (ع) مي فرمايد: در زندگي مثل زنبور عسل باشيد زيرا او سراغ شهد گل مي رود. اگر ما بخواهيم در زندگي رفتار کسي را الگو قرار بدهيم، شهد گل ما چيست ؟ انک علي خلق عظيم.

از امام صادق (ع) روايت داريم که وقتي پيامبر مبعوث شد آيه اي براي ايشان نازل شد. اي پيامبر از خطاکاران بگذر يا طلب عفو و مغفرت کن. اگر کسي خطايي کرد از او اِعراض کن. وقتي پيامبر اينها را عمل کرد آيه نازل شد: انک علي خلق عظيم. پس ما بايد عفو و گذشت را از زندگي پيامبر درس بگيريم. سيره ي پيامبر از همان قرن اول مورد توجه مورخين بوده است. کتابهاي تاريخ که نوشته مي شده، اسم آن را سيره مي گذاشتند. خوشبختانه آن قدر اصحاب دقيق بودند که حتي شمايل پيامبر را هم نوشته ا ند. الان کتابهايي بنام شمايل النبي داريم که قد، قيافه، چشم و ابروي پيامبر را توصيف کرده است. حتي راه رفتن و غذا خوردن پيامبر هم نوشته اند. کتاب سنن النبي مرحوم علامه ي طباطبايي کتاب خوبي است که رفتار پيامبر و آداب او را نوشته است البته بطور مختصر و اگر کسي کامل بخواهد بايد کتاب هاي تاريخي را بخواند. من بخشي از آنها را از اين کتاب براي شما نقل مي کنم. پيامبر اسلام کارهاي خودش را خودش انجام مي داد. لباس وصله مي زد، کفش تعمير مي کرد و از گوسفند شير مي دوشيد. اين خيلي مهم است.

بعضي از آقايان مي گويند که زن را براي همين کارها گرفته ايم. مي گويند که من کفش تميز کنم يا لباس اتو بزنم ؟ يا فلان کار را انجام بدهم ؟ گروهي از مکه خدمت امام صادق (ع) آمدند. يک نفر از کسي شروع به تعريف کرد. فلان شخص همه اش مشغول نماز، دعا، قرآن و طواف بود. وقتي حرفهاي شخص تمام شد، پيامبر پرسيد: پس کارهاي او را چه کسي انجام ميداد ؟ چه کسي اسب او را تيمار مي کرد و برايش غذا تهيه مي کرد؟ گفت: ما کارهاي او را مي کرديم. پيامبر فرمود که شما به مراتب بهتر از او هستيد. روايت داريم: خدا لعنت کند کسي را که بارش بر دوش جامعه باشد. پيامبر با برده ها غذا مي خورد و روي زمين مي نشست. بعضي ها مي گويند که کلاس ما به فلاني نمي خورد. او ديپلم است و من دکتر هستم. اين توهين به پيامبر است که بگوييم او بي سواد بود، پيامبر استاد نديده بود. اُمي يعني کسي که مکتب نرفته بود. پيامبر فرمود: خدا چهل سال من را تربيت کرد. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مُدرس شد. با اين جايگاهي که داشت، با برده ها هم غذا مي شد. وقتي سوار مرکب بود ديگري را هم سوارمي کرد. اگر شما سوار ماشين خالي بودي و کسي جلوي شما را گرفت، او را سوار کن. نگوييد که مگر من مسافرکش هستم و در شأن من نيست. از اينکه شخصا براي رفع نياز به بازار برود هيچ عبايي نداشت. امام صادق (ع) چيزي براي خانه اش خريده بود و داشت مي برد. اصحاب گفتند که بدهيد ما بياوريم. امام فرمود که من خودم صاحب عيال هستم و سزاوار هستم، پس به من مي رسد. بعضي ها فکر مي کنند که اگر پست و منصبي دارند ديگر نبايد به بازار يا پارک پا بگذارند يا بچه را به تفريح ببرند. پيامبر شخصا به بازار مي رفت و خريد منزل را انجام مي داد. ديگر اينکه هر چه به او تعارف مي شد کوچک نمي شمرد. در هديه، به خود هديه دهنده نگاه کن نه به خود هديه.

کسي پيش امام صادق (ع) آمد و امام دو حبه انگور به او داد. شما به دو تا حبه نگاه نکن به خود امام نگاه کن. اگر کسي به حضرت هديه ي کوچکي مي داد، نمي گفت که اين چيست ؟ حتي اگر نامرغوب ترين خرما بود. نفس عمل براي پيامبر مهم بود. همواره لبخند به لب داشت. پيامبر فرمود: اي مردم هر روز صدقه بدهيد. يک نفر گفت: يا رسول الله ما نمي توانيم هر روز صدقه بدهيم. فرمود: تبسم در چهره ي مردم صدقه است. اينکه ديگر هزينه ندارد. بعضي ها دنبال عبادتهاي ارزان مي گردند. لبخند صدقه است. غمگيني درونش از چهره اش معلوم هويدا نبود. متواضع بود. داريم که جهنم بدجايگاهي براي انسانهاي متکبر است. از ميان صفات رذيله، بدترين آن تکبر است. ما درس آيت الله مظاهري که از مراجع تقليد هستند مي رفتم. ايشان چند جلسه اي درباره ي تکبر صحبت مي کردند. ايشان فرمودند: تکبر از ميان صفات رذيله بدترين است زيرا با خدا در افتادن است. روايت داريم: عظمت زيبنده ي خداست و کسي که من مي گويد يعني با خدا در مي افتد و عبوديت را ناديده مي گيرد. خودپسندي و خودبيني يعني خدا نبيني. چون خودبيني يعني خدا نبيني، بنابراين خدا بدش مي آيد. ويژگي ديگر آن حضرت اين بود که اهل اعتدال بود. هرگز اسراف نمي کرد. الان ما در جامعه مان دچار اسراف هستيم. اعتدال يعني ميانه روي. البته بخيل بودن هم صفت خوبي نيست. در عين حال که گشاده دست بود مُسرف نبود. سيره ديگر پيامبر سيره ي ظاهري بود. بعضي از خانم ها مي گويند که شوهر ما به خودش نمي رسد. لباس خوب نمي پوشد و ژوليده بيرون مي آيد. وقتي مي خواهيم بازار برويم، خجالت مي کشيم که با او به بازار برويم. پيامبر مرتب در آينه نگاه مي کرد. و موهايش را شانه مي زد و مرتب مي کرد. مي فرمود که خدا دوست دارد که بنده در هنگام بيرون رفتن، خودش را براي برادر مومنش بيارايد. معطر و زيبا بودن خوب است. مشکلي که ما در مساجدمان داريم اين است که بوي پا در فضاي مسجد مي پيچد. طبق شرع و علماي ما مَس پا براي وضو کافي است. خدا مي فرمايد که سر و پا را مس کنيد. نمي گويد که بشوييد. مَس مانع از شستن نيست. خوب است بعد از مس پا، آن را بشوييد و جوراب تميزي بپوشيد. در بعضي مساجد خيلي بوي پا انسان را اذيت مي کند. اين نکته ي مهمي است. ديگر اينکه حضرت به هر کوچک و بزرگي سلام ميکرد. يک روز پيامبر شيطان را ديدند. گاهي اوقات شيطان براي انبياء مجسم مي شده است. شيطان بر انبياء مسلط نبوده است. نه اينکه سراغشان نمي آمده بلکه حريف شان نمي شده است. در قرآن داريم که اگر کسي ايمان داشته باشد شيطان حريف او نمي شود. گاهي شيطان به انبياء مي گفت که من مي خواهم به شما نصيحتي بکنم. پيامبر به شيطان گفت که چه چيزي تو را ضعيف و لاغر مي کند ؟ شيطان گفت: چند چيز من را لاغر مي کند. يکي اينکه وقتي مردم به هم سلام مي کنند. شيطان از کينه و بخل خوشش مي آيد.

اين صريح قرآن است که مي فرمايد: شيطان ميخواهد بين شما کينه و دشمني بيندازد. وقتي ما به يکديگر سلام مي کنيم، مودت مي آورد. مودت نقطه ي مقابل بغض است. بخاطر همين شيطان لاغر مي شود. ديگر اينکه وقتي با يکديگر مصافحه مي کنند و احوال پرسي هم مي کنند. شيطان گفت که اين ديگر من را خيلي حرص مي دهد و لاغر مي کند. ديگر اينکه در شروع کارهايشان بسم الله الرحمن الرحيم مي گويند. اين کلمه ياد کردن از خداست. چقدر قشنگ است که وقتي سفره را مي اندازيم بسم الله بگويد و بقيه همه با هم بسم الله بگويند. و وقتي هم که غذا تمام شد همه با هم الحمدلله بگويند. ديگر اينکه ذکر استغفرالله ربي و اتوب اليه من را لاغر مي کند. ديگر اينکه صلوات بر محمد و آل محمد من را لاغر مي کند. وقتي نام پيامبر را ببري و استغفار کني تقويت کننده ايمان است. لذا يکي از ويژگي هاي پيامبر اين بود که به کوچک و بزرگ سلام مي کرد.
سوال – سوره ي انعام آيات 142-138 را توضيح دهيد.
پاسخ – آخرين آيه مي فرمايد: از آنچه که خدا به شما روزي داده بخوريد، ولي از شيطان تبعيت نکنيد. مثل پدري که به بچه اش پول تو جيبي مي دهد و مي گويد که اين را استفاده کن ولي اين را در راه معصيت، کار حرام و مواد مخدر مصرف نکن. چون پول براي پدر است مي تواند چنين توصيه اي هم بکند. و بنفع اولادش هم هست. مي فرمايد: آن چه که روزي کرده ايم بخوريد و اين را مردم بلد هستند ولي يک نبايد به دنبال آن هست که از گام هاي شيطان پيروي نکنيد منظور همان حيله ها و ترفندهاي شيطان است. مي خواهد بگويد که سياست شيطان گام به گام است و آرام آرام جلو مي آيد. با يک نگاه شروع مي کند ولي به زنا ختم مي شود.
سوال – ادامه ي سيره ي رسول را بفرماييد.

پاسخ – يکي ديگر از ويژگي آن حضرت اين بود که نگاه هايش را ميان اصحابش تقسيم مي کرد. اعتدال در همه امور خوب است حتي در نگاه کردن. همه را بصورت مساوي نگاه مي کرد. اين را براي خانواده هايي که بين فرزندانشان فرق ميگذارند مي گويم. بعضي ها بين عروس بزرگ و کوچک فرق مي گذارند. اگر پدر شوهر و مادر شوهري صداي ما را مي شنوند مي گوييم که عروس ها و پسرها باهم فرقي ندارند. نبايد عروس اول را رها کنيد و عروس آخر را تکريم کنند. بين خواهر و برادران هم نبايد تفاوت بگذارند. ديگر اينکه حضرت هيچ گاه در برابر اصحابش پايش را دراز نکرد. يعني پيامبر ادب مي کرد. حالا اگر کسي پايش درد مي کند، عذرخواهي بکند و پايش دراز کند و اگر دست مي داد دستش را رها نمي کرد. و وقتي اصحاب اين را متوجه شده بودند، خودشان دستشان را رها ميکردند زيرا مي دانستند که پيامبر اين کار را نمي کند. نکته ي مهم ديگر اين است که رسول خدا شوخي مي کرد ولي جز حق نمي گفت. در قول ديگري دارد که من شوخي مي کنم ولي دروغ نمي گويم. پس شوخي و مزاح يک نوع تفريح در زندگي است. در زندگي لازم و ضروري هم هست. انسان نمي شود که در خانه يا جامعه هميشه اخم هايش درهم باشد. شوخي باعث خنده مي شود و خنده يک نوع ورزش براي روان و روح انسان است. شوخي غير از دروغ و سرکار گذاشتن و تمسخر است. اگر من يکي را مسخره کنم و همه بخندند، اين شوخي نيست. پيامبر شوخي مي کرد که در آن تحقير و ناسزا نبود. شخصي مي گويد از امام رضا (ع) پرسيدم که فردي ميان کساني زندگي مي کند که اهل شوخي هستند. آيا اين درست است ؟ امام فرمود: اشکال ندارد اگر نباشد. فهميدم که منظور امام اين است که در آن فحش و ناسزا نباشد. ديگر اينکه هرگز بخاطر خود انتقام نگرفت. بخاطر خدا از کساني که توطئه مي کردند انتقام مي گرفت اما بخاطر خودش هرگز انتقام نگرفت بلکه هميشه مي بخشيد. و خطاکار را عفو مي کرد. وقتي مکه را فتح کرد در مقابل موج مخالفين، همه را آزاد کرد. عده اي خدمت ايشان رسيده بودند که جرم هاي بزرگي داشتند و قاتل بعضي اصحاب بودند ولي پيامبر آنها را عفو مي کرد. در آستان ميلاد پيامبر و امام صادق (ع) هستيم. سيره ي ايشان هم چنين بود.

فردي پيش امام صادق (ع) رسيد و گفت که پسر عموي شما پشت سر شما چنين و چنان گفته است. امام وضو گرفت و نماز خواند. و فرمود: خدايا يک حقي من داشتم گذشتم و يک حقي هم توداري، تو هم بگذر. در اينجا مي توانيم نتيجه بگيريم که گذشت را در زندگي خودمان زياد کنيم. شما به اين خانم زندگي مي کني و همسر شماست. حالا متوجه شد و چيزي گفت. يا آقا اشتباهي در مورد خانواده ي شما انجام داد، ديگر به رُخش نکش. قهر نکنيد. چقدر خانواده ها بخاطر مسائل جزئي و پيش پا افتاده قهر هستند. خدا بهانه جويي را دوست ندارد. بعضي خانواده ها بهانه جو هستند. يعني دنبال عاملي مي گردد که يک ماه با شما قهر کند و رفت و آمد نکند. مي گويند که بره اي در برف راه مي رفت و گرگ دنبال بهانه اي مي گشت که آن را بخورد. به بره گفت که گرد و خاک نکن. بره گفت که اينجا که خاک نيست که من گرد و غبار نکنم. اگر مي خواهي ما را بخوري بخور. بعضي ها مي خواهند خانه ي طرف نروند مي گويند که چرا اين طور شد ؟ چرا فلاني را دعوت کرد ؟ چرا من را دير گفت ؟ آقايي مي گفت که ما فاميلي داريم که اگر به کارت دعوت بدهيم، مي گويد که ما را غريبه حساب کرديد. اگر تلفن بزنيم، مي گويد که ما را آدم حساب نکردي که کارت بدهيد. ما نمي دانيم به کدام ساز او بسازيم. انسان هاي بهانه جو هم خودشان را اذيت مي کنند و خانواده هايشان را اذيت مي کنند. دوستي مي گفت که يک نفر با ما قهر است. مي گويد که شب عروسي همه با سواري رفتند و ما با ميني بوس رفتيم و شما به ما تعارف نکردي. آن شب اين بنده ي خدا بايد حواسش به چهارصد نفر ميهمان باشد. شما يکي که نيستي. بعضي ها به ما سلام مي کنند و ما متوجه سلام آنها نمي شويم و گله مي کنند و من مي گويد که اصلا شما را نديدم. آنهايي که دنبال بهانه مي گردند براي اختلاف قضيه ي گرگ و بره است. اينها ويژگي اجتماعي پيامبر بود. حالا اشاره اي به ويژگي عبادي پيامبر بکنيم. همسر پيامبر مي گفت که پيامبر با ما حرف مي زند و همين که صداي اذان بلند مي شد، با ما بيگانه مي شد. همين پيامبر مهربان موقع نماز کسي را نمي شناخت. بينندگان، صداي اذان که بلند مي شود با همه چيز بيگانه بشويد. با غذا دوست تلفن بيگانه بشويد. گاهي موقع اذان است و با تلفن صحبت مي کنيد. از طرف عذر خواهي کنيد و بعد از نماز با او صحبت کنيد. اينها آثار تربيتي دارد. همسر پيامبر مي گفت که ديدم پيامبر به خاک افتاده و دارد دعا مي کند.مي فرمود: خدايا من را مورد شماتت دشمنان قرار نده، خدايا نعمت هايي که به من دادي، از من نگيز، خدايا گناهاني را که مرتکب نشده ام باز هم توفيق بده که مرتکب آنها نشوم، خدايا يک لحظه من پيامبر را به خودم واگذار نکن. همسرش به پيامبر گفت که مگر شما هم به خودت واگذار مي شوي ؟ تو که معصوم هستي. فرمود: برادرم يونس يک لحظه به خودش واگذار شد و در شکم ماهي افتاد. قرآن مي فرمايد: يونس در تاريکي آن قدر فرياد زد: لا اله الا انت سبحانک کنت من الظالمين. همه مي توانند در زندگي دچار اين آفت بشوند. مي فرمايد: پيامبر اسوه شماست. بعضي ها مي گويند پيامبر کجا و ما کجا ؟ اخلاق پيامبر را خيلي عرشي نکنيد که نتوانيم فرشي به آن عمل کنيم. وقتي خدا مي فرمايد که او الگوه ي شماست. پس ما نيم خواهيم صددرصد مثل پيامبر نماز بخوانيم ولي خيلي هم سبک نماز نخوانيم. هرچه قدر مي توانيم خودمان را در آن مسير قرار بدهيم.