اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-11-23حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي

-پرسش و پاسخ

89-11-23

امام عسگري (ع) مي فرمايد: هرکس برادرش را پنهاني پند دهد، او را آراسته کرده است و هرکس او را در حضور ديگران پند بدهد، او را سرافکنده کرده است.
23/11/89
سوال – يک دختر 19 ساله هستم. مادري بي نهايت مهربان دارم اما پدري بي مسئوليت که فقط مجبور به يدک کشيدن اسم پدري است. پدري که ما را از لحاظ عاطفي و مادي تامين نمي کند و ما را در تنگنا قرار ميدهد. اين در صورتي است که حساب هاي بانگي پدرم پر از پول است اما برادرهايم از بچگي مجبور به کارکردن شده اند. وقتي به پدرم اعتراض مي کنيم جواب سربالا ميدهد و آن موقع است که صبرم تمام ميشود و حرفهاي دلم را مي زنم و وظايفش را به او يادآوري مي کنم اما او لب به نفرين باز مي کند ولي من غير از حق مان حرف ديگري نمي زنم. مگر خدا نگفته براي معاش خانواده تان معاش کنيد. گاهي اوقات دچار لغزش مي شوم و کم مي آورم، آن موقع است که مي گويم نکند نفرين پدرم تاثيرش را گذاشته است. سوال من اين است که نفرين پدرم در زندگي من تاثير دارد يا دعاهاي خير مادرم ؟ من يک زندگي ساده ولي آرام مي خواهم. من هيچ وقت پدرم را نمي بخشم. با اين شرايط حس مي کنم که خداوند هم عدالتش را از ما دريغ مي کند. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – سالروز شهادت امام حسن عسگري(ع) را به امام زمان (عج) و به همه ي شيعيان تسليت مي گوييم.
در اين سوال بيننده ي ما، هم تحليل و هم پاسخ وجود داشت. بسياري از اوقات وقتي افراد سوالاتي را از ما مي پرسند، خودشان هم جوابش را مي دانند منتها مي خواهند به شکلي، جواب را هم از زبان ما بشنوند. گاهي سولاتي که پرسيده ميشود، ما بايد تاثير را روي طرف مقابل بگذاريم. مثلا حانمي راجع به شوهرش سوال مي کند که بداخلاق است و من مي گويم که اگر من به شما توضيح بدهم مشکل حل نميشود. من سوال ايشان را در چند بخش عرض ميکنم. بخش اول اينکه مسلم است که پدر وظيفه اش اين است که به خانواده اش رسيدگي کند. خانواده واجب النفقه هستند. يک پدر اگر خانم و فرزندانش را تامين نکند مديون است. اينها واجب النفقه هستند نه اينکه فکر کند که دارد به اينها لطف مي کند. بايد خانواده را تامين کند. در مباني ديني ما هم قرآن و هم روايات ما تاکيد کرده اند که به خانواده تان از نظر رزق توسعه بدهيد. نکته ي بعدي بحث خوش خلقي و خوش برخوردي است. يک پدر نبايد نفرين کند مخصوصا در مقابل خواستهاي منطقي که از طرف فرزندانش مطرح ميشود. رسول اکرم مي فرمايد: يکي از نشانه هاي انبياء حب به همسر است. در روايت داريم: کسي که خدا از او راضي تر است کسي است که خوش خلق تر باشد و به خانواده اش برسد. نکته ي بعدي که سوال اصلي ايشان است که در مورد نفرين پدرشان است. بيان وظايف در جامعه حق است يعني اگر پدري بد رفتار مي کند، اولاد مي تواند به او تذکر بدهد و اگر يک اولاد خطا مي کند پدرمي تواند تذکر بدهد. اگر حقوق فرزند پرداخت نميشود و پدر کوتاهي مي کند، اولاد حق اعتراض دارد منتها نه اينکه حق بي ادبي داشته باشد. بايد محترمانه گفته بشود و بايد در چارچوب باشد. پدر از موضع پدري با فرزند حرف مي زند وفرزند از موضع فرزندي. قرآن در سوره ي شعرا مي فرمايد: ابراهيم براي پدرش ( البته عمويش بود ) دعا مي کرد و خيلي محترمانه مي گفت که اينها چيست که مي پرستي ؟ پس از اين آيه استفاده مي کنيم که تذکر به بزرگتر اگر آنها دارند به خطا مي روند مانعي ندارد. اين خانم کار درستي مي کند که به پدرش تذکر مي دهد. نکته ي آخر اينکه دعا و نفرين پدر و مادر در حق اولاد اثر دارد. منتها خداوند هم عادل است. ان الله يعمروابالعدل و االاحسان. پدري که در حق فرزندانش جفا کرده، حالا بي دليل هم بچه اش را نفرين مي کند. خداوند هم جاي حق است. اين طور نيست که چنين نفريني باعث مشکلات در زندگي اين فرزند بشود. اگر فرزندي کوتاهي مي کند و حقوقش را رعايت نمي کند، بله ولي اين پدري که خودش حقوق فرزندان را رعايت نمي کند، با عدل خدا جور در نمي آيد که چنين فضايي را براي پدر ايجاد کند زيرا خود او مقصر است و فرزند هم که حرف حق مي زند نفرينش کند و باز هم اين فرزند گرفتار بشود. اين با حکمت خدا جور در نمي آيد. از اين موضوع نگران نباشيد. تذکر را هم در چارچوب بدهيد. به اين پدر و همه ي پدرها عرض مي کنيم که يکي از وظايف پدر در مقابل اولاد اين است که حقوق آنها را رعايت کند و در رشد و تعالي آنها کوشش کند.
سوال – من تمام دستورهاي خدا و قرآن را به نحو احسن اجرا مي کنم ولي خواهرم به عکس من عمل مي کند ولي همه مي گويند که جاي او در بهشت است چون او مي گويد که مي بخور منبر بسوزان مردم آزاري نکن. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اينکه همه مي گويند که او به بهشت مي رود، همه چه کساني هستند ؟ مگر آنها موکل بهشت هستند ؟ ما بايد ببينيم که خدا مي گويد که چه کسي به بهشت مي رود. بعضي ها خلاف حرف خدا حرف مي زنند و حرف خودشان را هم حرف حقي مي دانند. مثلا به طرف ميگويند که برو جلو گناهش با من. خدا مي گويد که گناهش بر گردن خودت است نه بر گردن ديگري. در قرآن داريم: کسي بار گناه ديگري را بر دوش نمي کشد. بعضي ها مي گويند که اين را بخور از شير مادر برايت حلال تر است. مگر شما شارع يعني تعيين کننده احکام شرع هستيد ؟ شما بدانيد که بهشت را خدا مي گويد که به چه کسي مي دهيم. قرآن مي فرمايد: بشتابيد به سوي بهشت که بهشت براي افراد متقي است. چشمه هاي بهشت در انتظار متقين است. خدا در آخر سوره ي قمر هم همين را مي فرمايد. اين شعر از مبنا غلط است. ما مي گوييم که مي نخور منبر نسوزان مردم آزاري نکن. شايد اين فردي که ميگويد که من همه ي کارهاي خوب را انجام مي دهم، شايد در زندگي اش مردم آزاري است و خواهرش به او مي گويد که من مردم آزاري نمي کنم و عبادت هم انجام نمي دهم. ما در اسلام نبايد چيزي را فداي چيز ديگري بکنيم، هر چيزي بايددر جاي خودش حفظ بشود. نماز و روزه جاي خودش خوب است و مشروب خوردن هم جاي خودش حرام است، آزار رساندن هم حرام است. پس استدلال خواهر ايشان درست نيست. مثل اين است که الان در جامه بعضي ها مي گويند که قلبت پاک باشد، حجاب مهم نيست. همه خواهر و برادر هستيم. بله قلب پاک است ولي اين اعضا کانال قلب است. وقتي به نامحرم نگاه مي کنم، وقتي بد حجاب هستم، وقتي موسيقي گوش مي دهم، شعاع تمام اينها به قلب مي رود و اين قلب را مکدر مي کند. ما نمي توانيم بگوييم که قلبت پاک باشد و هر کاري مي خواهيم انجام بدهيم.
سوال – اهل بيت مي گويند که به طول رکوع و سجود افراد نگاه نکنيد، ببينيد که آنها انسانهاي راست گويي و امانتداري هستند يا خير؟ راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اهل بيت نگفته اند که نماز نخوانيد. اينها مي خواهند نماز ريايي را رد کنند يعني يک کسي يک نماز با حالي مي خواند و در رکوع و سجده اش هم ريا مي کند اما از آن طرف به امانت خيانت مي کند. يک آقايي در کوفه نمازهاي طولاني مي خواند ولي جاسوس بود. مسلم به اوسجه مي گويد که من ديدم که او خيلي نماز باحالي مي خواند و هميشه در صف اول مي ايستد، روزي از من پرسيد مسلم بن عقيل کجاست ؟ به او گفتم که با اوچه کار داري ؟ گفت که مي خواهم با او بيعت کنم و به او پول بدهم. پيش خودم گفت که اين انسان با اين رکوع و سجده ونماز حتما کارش درست است. او را پيش مسلم بردم، بيعت کرد و حتي پول هم داد و در تمام جلسات او هم شرکت مي کرد تا روزي که هانيه را دستگيري کردند و پيش ابن زياد بردند و ديدم که او هم پيش ابن زياد است و او باعث شد که تمام ياران مسلم دستگير بشوند. اين فرد را گفته اند که به رکوع و سجده اش نگاه نکن. انبياء رکوع و سجده ي منافقانه را گفته اند. در رکوع و سجده هاي ائمه داريم که تا 500 مرتبه ذکر مي گفتند. اين مي خواهد بگويد که طول رکوع و سجده باعث نشود که شما ويژگي هاي ديگرش را ناديده بگيريد. صرفا رکوع و سجده ملاک نيست ببينيد که دروغ هم مي گويد يا خير.
سوال – دختر 22 ساله اي هستم که شغلي ندارم وروزهاي در خانه به مادرم کمک مي کنم و قرآن هم حفظ مي کنم. آيا عمر من به بطالت ميگذرد و اگر اين طور است بگوييد که دختر جواني مثل من چگونه بايد از عمرش استفاده بکند که فرداي قيامت نگويند که از عمرت استفاده اي نکرده اي؟
پاسخ – تصور اين است که به بطالت نگذراندن عمر يعني کار بيرون داشتن. خير اين نيست. به بطالت نگذراندن عمر يعني برنامه داشتن. ما يک عنواني بنام حزم يعني دور انديشي و تدبير. در روايت داريم که هر کاري مي خواهي بکني برنامه ريزي کن. مقصود از اينکه عمر به بطالت نگذرد يعني انسان با برنامه باشد. چه کاري بهتر از اين که اين خواهر در خانه کمک به مادر مي کند، قرآن حفظ مي کند و کتاب مطالعه مي کند. اگر قرار باشد که 70 ميليون جميت همه شغل بيرون از خانه داشته باشند، پس چه کسي دراينجا مخدوم ميشود ؟ همه خادم ميشوند. در مورد خانم ها بيشتر به حفظ و قوام خانه و خوب شوهرداري کردن توصيه شده است. انشاءالله خدا يک همسر خوب نصيب ايشان بکند، فرزند دار بشوند و خانه و زندگي را بچرخانند. الان که در خانه هستند کارهاي انه راانجام بدهند، کارهاي هنري ياد بگيرند، قرآن حفظ کنند، تمام اين ها کار خوب است و جزء وقت گذراندن به بطالت نيست. بطالت اين است که انسان بيهوده وقت را هدر بدهد نه اينکه وقت را صرف کار خاصي بکند.
سوال – مدت يکسال است که از ازدواج من مي گذرد. شخصي از اقوام نزديک به من پيامک ميدهد و ابرازعشق و علاقه مي کند و از من درخواست مي کند که به او توجه داشته باشم. در اين مدت به همسرم هيچي نگفته ام. براي حل اين مشکل چکار بايد بکنم ؟
پاسخ – من تصادفا روزنامه ها را نگاه مي کردم که تيتري توجه من را جلب کرد. نوشته بود خانمي با 13 ضربه چاقو به قتل رسيد. با قاتل مصاحبه کرده بودند. شبيه همين سوال بود که خانمي مدتي ازدواج کرده بوده و يک پسر جواني به او ابراز عشق و علاقه کرده و خانم رد کرده ولي اين آقا گوش نکرده. يک مقدار تمايل زا طرف خانم و مقدار زيادي از طرف آقا منجر به قتل خانم شده بود. و الان آن جوان زنداني است و طبيعتا حکم اعدام هم براي او وجود دارد. به اينخواهر عرض مي کنم که اين کار بسيار خطرناک است. متاسفانه اين سوال را زياد از ما مي کنند. اولا همه بايدعفيف باشند حتي آن کسي که ازدواج نکرده است. براي ازدواج بايد مسير صحيح رفته بشود. عشق هاي خياباني، اينترنتي و پيامکي فوق العاده خطرناک است. اين ها عشق هاي بي شناخت و بي مبنا است. بايد خانواده به خواستگاري بروند و دختري را به ازدواج پسرشان در بياورند. بدتر از آن اين است که خانمي ازدواج کرده باشد، حالا چه بخواهد و چه نخواهد. حالا تشکيل زندگي مشترک داده و اين جور محبت ها بسيار خطرناک است. تنها راهش هم اين است که محکم جلوي اين موارد بايستيد چون هر دو زندگي را از دست مي دهيد. اين زندگي از هم خواهد پاشيد و اوهم به پاي شما نخواهد ايستاد زيرا مي بيند که شما به همسر اول خودت خيانت مي کني و ممکن است اين تصور برايش پيدا بشود که خيانت در مورد ايشان هم صدق مي کند. لذا خواهراني که مجرد هستند از مسير صحيح ازدواج و کساني که متاهل هستند خيلي حواسشان جمع باشد. اين يکي از راههاي نفوذ شيطان است که از راههاي عشق هاي کاذب زندگي از هم پاشيده بشود. اگر کسي ازدواج کرد بايد زندگي اش را گرم نگه دارد. و به اين جور موارد کشيده نشود. يکي از وزراء هارون الرشيد در بياباني ميهمان خانمي شد. ديد در خيمه اي خانم خيلي موقر و زيبايي است. سلام کرد و گفت: من راه خودم را گم کرده ام وگرسنه هستم. ميشود از من پذيرايي کني ؟ خانم از او پذيرايي کرد. لحظاتي بعد شوهر آن زن آمد. زن پذيرايي آنچناني از آن مرد کرد. و به او احترام گذاشت. مرد خيلي بد قيافه و بداخلاق بود. او از زن خداحافظي کرد و بيرون از خيمه به اوگفت که حيف نيست که با اين زيبايي با اين مرد زندگي مي کني ؟ زن ناراحت شد و گفت که خدا تو را لعنت کند. ميهمان من شدي و حالا مي خواهي زندگي من را بهم بريزي. من اين مرد را دوست دارم. من دارم با او زندگي ميکنم. چرا اين حرف را مي زني ؟ اين خيلي نکته ي مهمي است که او نمي خواهد زندگي اش از هم پاشيده بشود. مرد و زني که ازدواج کرد بداند لباس همسرش است. لباس بايد زيبا کننده ي انسان باشد و بر تن انسان باشد و بايد عيوب انسان را بپوشاند. انسان نبايد به ديگري فکر کند و اين کار مي تواند فوق العاده خطر آفرين باشد. نمونه هاي تاريخي زيادي هم داريم. برسيساي عابد سالها عبادت کرد و با يک عشق کاذب سقوط کرد. در سوره ي حشر مي فرمايد که او کافر شد. زبير با آن سابقه ي جنگي سقوط کرد. البته سقوط بعضي ها سقوط مالي يا رياستي يا شهواني است که اين آخري خطرناک تر است. رسول خدا فرمود: من بعد از خودم از سه چيز امتم نگران هستم. يکي بعد از اينکه معرفت گمراه بشوند و ديگري اينکه دچار فتنه هاي گمراه کننده بشود و ديگري شکم پرستي و قواي جنسي که اين ازهمه خطرناک تر است و بخاطر همين ميگويد که عفاف بورزيد. چشمتان دنبال همسر و دختر ديگران نباشد که اين يک حس سيري ناپذير است و ممکن است انسان را به ورطه هاي هلاکت بيندازد. يک نکته اي هم به کساني که اين پيامکها را مي زنند عرض کنم. حالا يا از روي دلسوزي مي گويد که اين آقا فقير است و اگر اين خانم با من زندگي کند غني ميشود، شوهرش را دوست ندارد ولي من او را دوست دارم و او را خوشبخت مي کنم. پس گاهي از روي دلسوزي و عشق است و گاهي از روي غفلت است که وارد زندگي افراد ميشوند. اين کار اشتباه است. اين کار يعني ارتباط برقرار کردن با يک زن شوهردار حرام است مخصوصا اگر به جاهاي باريک کشيده بشود. در ضمن اين از هم پاشيدن يک کانون است. شما بجاي اين يک راهکاري پيدا کنيد که محبت آنها بهم زياد بشود. طرف شوهر دارد مي گويد که طلاق بگير و بچه ات را هم به شوهرت بسپار و گاهي مي گويد که شوهرت را بکش و کار به قتل رسيده است تا من با تو زندگي کنم. اين نادر است ولي گاهي اوقات به اينجاها کشيده شده است. بجاي دلسوزي براي يک زن شوهردارداشته باشيد و يک کانوني را از هم بپاشيد و بدانيد که اين وسوسه ي شيطان است، يک زندگي جديد تشکيل بدهيد و اين محبت را به ديگري بورزيد و خودتان يک زندگي خوبي داشته باشيد و زندگي ديگري را هم از هم نپاشيد.
سوال – سوره ي انعام آيات 94 – 91 را توضيح دهيد.
پاسخ – دو نکته در اين آيات است. يکي تاکيد ايمان به آخرت است. اگر انسان ايمان به آخرت داشته باشد، بازدارنده است. بسياري از خطاهايي که ما در جامعه مرتکب مي شويم ناشي از ضعف معاد باوري است. لذا اين آيه مي گويد که اگر کساني ايمان به آخرت داشته باشند و اين باعث ميشود که اين ايمان در زندگي شان تقويت بشود و خطا نکنند. و مومنين کساني هستند که بر نمازشان محافظت مي کنند و اين نکته اي دارد. ما در قرآن اقامه نماز داريم. يقيمون ولي اينجا مي فرمايد: يحافظون. چه موقع مي گويند که چيزي را حفظ مي کنند ؟ وقتي به شما مي گويند که پولي را حفظ کن يعني سارق آنرا نبرد و از ان مواظبت کن. نماز را حفاظت کردن يعني از نماز سرقت نکنيد. روايت هم داريم که سارق ترين مردم، آن کسي است که از نمازش سرقت مي کند. يعني چيزي که مال خودش است کلاه سر خودش مي گذارد مثل اينکه کسي از جيب خودش دزدي کند. نماز در پرونده ي خود توست چرا از ان کم مي گذاري ؟ تاکيد مي کند بر نماز محافظت داشته باشيد.
سوال – دختر 18 ساله اي هستم که با وجود گناهکاري خودم مي دانم که خدا من را خيلي دوست دارد. زيرا تيرماه امسال من را به خانه اش دعوت کرد. حالا بدجوري عذاب وجدان از گناهان گذشته وجودم را پر کرده است. مي خواهم به خدا ثابت کنم که بنده ي ناسپاسي نيستم. دلم شکسته است مگر خدا نگفته در دلهاي شکسته خانه دارد ؟ من را راهنمايي کنيد تا جيران کنم.
پاسخ – اين سوال نيست يک اظهار احساس است. ما به اين خواهر و تمام کساني که در زندگي شان مرتکب گناه شده اند عرض مي کنيم که در روايات ما تاکيد شده که گناه را کوچک نشماريد. رسول خدا فرمود که چند چيز است که از گناه کردن بدتر است. يکي کوچکتر شمردن گناه و ديگري اصرار بر گناه و ديگري شادي کردن بر گناه است. خود گناه بد است. شما سنگي مي زنيد و شيشه ي ماشيني مي شکند. اگر جلو برويدو معذرت خواهي بکنيد طرف کمي آرام مي شود و مي گويد که حالا که عذر خواهي کرده اشکالي ندارد. حالا اگر بگوييد که طوري نشده، شيشه شکسته، نمرده اي. اينجا طرف عصباني ميشود و ميگويد که طرف خيلي پر رو است هم شيشه شکسته و هم دارد کار را سبک مي شمارد. روايت داريم که چند چيز گناه را بدتر مي کند. يکي کوچک شمردن گناه، يکي اصرا برگناه، يکي شادي بر گناه و يکي افتخار بر گناه است. اين خواهر هيچ کدام از اينها را ندارد. و مي گويد که ناراحت است و مي خواهد جبران کند. اين احساس عالي است و اين احساس نبايد از دست برود. وقتي حضرت يونس در شکم ماهي افتاد مرتب مي گفت: لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين. اين ذکر را در سجده زياد بگوييد. اين خواهر هم ذکر را زياد بگويند. اين ذکر، ذکر يونسيه است و مي گويند حجاب ها را از بين مي برد و باعث ميشود که دل انسان روشن و شفاف بشود. خداي جز خداي واحد نيست. خدا منزه است ولي من بد هستم و ظلم کرده ام. پس نبايد گناه را توجيه کرد. جبران گناه به اين است که يکي اينکه اين گناه ديگر تکرار نشود و ديگر اين که ضد آن را انجام بدهيد. مثلا کسي نگاه به نامحرم ميکرده، ديگر نگاه نکند و جبران آن قرآن بخواند. کسي بخيل بوده، ديگر بخل نورزد و جبران آن به مردم احسان کند. بد دهان بوده، ديگر فحش ندهد و جبران آن حرفهاي خوب بزند. پس دو راه دارد يکي ترک گناه و ديگر جبران آن با ضد آن. در پزشکي هم مي گويند که اول ويروس بيرون برود و بعد تقويت بشود که جبران مافات بشود.
سوال – در مورد امام حسن عسگري (ع) صحبت بفرماييد.
پاسخ – امام عسگري (ع) دومين امامي است که در سن کم به شهدت رسيده است. اول امام جواد(ع) است که در سن 25 سالگي و دوم امام عسگري (ع) است که در سن 28 سالگي به شهادت رسيده است. زندگي امام عسگري (ع) هم زندگي عجيبي است. ايشان يازدهمين امام است. آخرين پدر حجت و ولي خداست. لذا يکي از بخش هاي برجسته ي زندگي امام نهادينه کردن تفکر مهدويت است. اينکه مردم را با تفکر مهدويت و با امام زمان (ع) آشنا کند. ايشان بيشرت عمرشان را در سامرا به حالت کنترل و تبعيد گذرانده است. فوق العاده تحت نظر بود که حضرت مهدي (عج) متولد نشود و اگر متولد بشود مانع بشوند. به همين جهت امام يکي از کارهاي عمده اش اين بود که از امام مهدي (عج) حفاظت کنند وايشان را به شيعيان شان نشان بدهند. احمد بن اسحاق قمي مي گويد که من خدمت امام عسگري رفتم. همين که با آقا صحبت مي کردم ديدم آقا زاده سه ساله اي هم آنجا نشسته است وامام فرمود که به ايشان سلام کنيد او حجت خدا بعد از من و وصي من است. امام خصوص به افراد ايشان را نشان مي دادند و اين نکته ي مهمي درزندگي امام عسگري (ع) است و ديگر اينکه از زندگي ايشان يک سري احاديث و مناظره ها به ما رسيده است که من يک حديث کوتاه را اشاره مي کنم. امام مي فرمايد: بدترين بنده ي خدا، بنده اي است که دو چهره و دو زبانه باشد. يعني جلوي شما از شما تعريف مي کند و پشت سر غيبت مي کند و منافق هستند. در روايت داريم: کساني که در دنيا دو چهره و دو زبانه هستند در روز قيامت با دو تا زبان و چهره محشور ميشوند. رسول اکرم فرمودند: من بعد از مرگ خودم، از منافق دو چهره مي ترسم. خواهي که چو صبح صادق القدر شوي خورشيد صفت با همه کس يکرو باش. خورشيد که صبح بيرون مي آيد ديگر پشت ندارد و با همه صادق است و خورشيد را همه جا يک جور و يک سطح مي بيني مگر اينکه کسي خودش را محدود کند تا از آفتاب بهره نگيرد. ما هم در زندگي بايد اين طور باشيم. امام عسگري (ع) مي خواهد در اين حديث بفرمايد که يکي از ويژگي هاي بد بندگان اين است که در زندگي دو چهره و دو برخورد باشند. خوب است که انسان هم گفتارش و هم رفتارش با مردم يکسان باشد. بعضي ها جلوي رو چاپلوسي مي کنند و پشت سر مذمت مي کنند.