برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام و المسلمين دکتر رفيعي
-پرسش و پاسخ
89-10-13
سوال – تبعيت از فرامين الهي براي من خيلي سخت است. خدا از ما کارهايي را مي خواهد که خودش دوست دارد ولي من اين کارها را دوست ندارم و از انجام آنها خسته شده ام. آيا بايد من اين کارها را فقط از ترس جهنم انجام بدهم ؟ آيا اين کافي است که ما به سمت خدا برويم ؟ اين کارها براي من لذت بخش نيست. خواندن نماز صبح به هنگام خواب شيرين، رعايت حجاب در گرما و سرما واقعا براي من خيلي سخت است. چکار کنم ؟ راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين درست مثل کسي است که مي خواهد اول ابتدايي برود و خيلي سختش است که حروف الفبا را ياد بگيرد. به خانه بيايد و بگويد چرا هر چه معلم مي گويد من بايد گوش بدهم. نوشتن کلمات درست کار مشکلي است. من دلم نمي خواهم هر روز صبح به مدرسه بروم. ساعت هفت صبح بايد از رختخواب گرم بلند بشوم، سوار سرويس بشوم و به مدرسه بروم. حتما بادي لباس فرم بپوشم و کيف پر از وسايل را دست بگيرم. اين چه مدرسه رفتني است ؟ اين دو تا سوال شبيه هم است. ما درمقابل خدا که نامحدود است، علم او مطلق است و هستي او هميشگي است، نقش آن بچه را بازي مي کنيم که علم مان محدود، اطلاعات مان ناقص، عمرمان کوتاه و همه ي وجودمان نياز است، به قول قرآن ما نمي توانيم يک مگس را از خودمان دور کنيم. وقتي محصل به پدر و مادرش اين حرفها را مي زند، پد رو مادر چه جوابي به بچه شان مي دهند ؟ مادر به فرزندش مي گويد که اي مادر معلم مي خواهد که تو با سواد بشوي و صلاح تو را مي خواهد، مي خواهد دانشگاه بروي، مدرک بگيري، درجامعه شغل خوب پيدا کني، عاقبت خوبي داشته باشي و سربار جامعه نشوي. ما در بدنيا آمدن مان مختار نيستيم. اصل بدنيا آمدن ما غير اختياري است. حالا که به اين دنيا آمده ايم فضايي بنام عمر داريم. يکسري اعمالي هم در کنار ما هست. اين دنيا بازار است. در اين بازار کالاهاي مختلفي است. خدا که مهربان است، ما را آفريده و اين همه نعمت به ما داده، هر چيز را جاي خودش تعبيه کرده است. و عقل و شعور داده است اگر به ما توجه نداشت مي توانست ما را هم مثل حيوانات ديگر بي درک و شعور بيافريند. وقتي انسان را آفريد و به او گفت که تو جانشين و خليفه ي من در روي زمين هستي. من براي تو فضايي مي بينم که اصلا قابل مقايسه با فضاي دينا نيست و فضاي دنيا در مقابل آن هيچ است. فضاي عالي تر بنام بهشت. من دوست دارم که در آنجا في عيشة راضيه باشي، دلم مي خواهد يا ايتها النفس المطمئنه باشي، دلم يخواهد در جايي باشي که در آنجا لغو و بيهودگي نباشد و در آنجا هر چه مي خواهي برايت فراهم باشد، حالا براي اينکه به آن فضاها برسي من توصيه هايي برايت دارم. مثلا يک توصيه ام اين است که نماز بخوان. همين نماز در دنيا هم باعث ميشود که دچار فحشا و منکر نشويم. من مي خواهم که تو دروغ نگويي. وقتي دروغ مي گويي به تواعتماد نمي کنند. دلم مي خواهد که غيبت نکني و آبروي کسي را نريزي. يک بايدها و نبايدهايي گذاشته که در دايره ي سختي هم نيست در در دايره ي يسر است. اگر کسي بخواهد گناه بکند و ثواب نکند، ثواب کردن برايش سخت است. مثل بچه اي که نخواهد درس بخواند. اگر يک معلم اول ابتدايي براي بچه فرمول شيمي را گفت، اين سخت است. به او آب بابا مي گويد. خداي متعال ازما نخواسته که معصوم باشيم. به من تکاليف شاق نگفته است. خدا مي فرمياد: اگر کسي پذيرش داشته باشد براي او آسان است. امام صادق (ع) مي فرمود: دو رکعت نماز شب براي من از تمام دنيا آسانتر است. بايد دنبال خشوع بودن رفت. اينها لذت هايي دارد. آقاي کارل کتابي بنام نيايش دارد. او غربي است و کتاب ديگري بنام انسان موجود ناشناخته دارد. در کتاب نيايش مي نويسد که دعا و رابطه با خدا مثل منبع راديو مي ماند و تشعشع دارد و اگر انسان در معرض آن قرار بگيرد يک نوع انرژي کسب مي کند. اگر کسي به آثار نماز برسد نمي گويد که نماز سخت است. اگر بداند که نماز چقدر شيرين است و لذت دارد. اگر ترک لذت بداني دگر لذت جسم لذت نداني. ما چون به آثار نماز و ترک گناه نرسيده ايم اينها براي مان سخت است. مثلا کسي شراب مي خورد و لذت مي برد و نخوردن برايش سخت است. حالا اگر بداني که مشروب نخوري حال معنوي پيدا مي کني، مسجد مي روي، دعا مي کني و اين لذت ها را درک کني هرگز مستي را جايگزين آن نخواهيد کرد. در اين عبادات جبر هم نيست. اختيار است مي تواني اين ها را انجام بدهي يا ندهي. منتها مي گويد: اگر اين راههايي را که من مي گويم نروي نتيجه اش جهنم است. يعني شما دل مردم را بشکني، آبروي مردم را بريزي، مال مردم را بخوري، خدا هم با شما کاري نداشته باشد. اين که بي عدالتي خدا ميشود. البته سوال اين بيننده از روي صداقت است و راستش را مي گويد. اگر به خودمان زحمت بدهيم و کارهاي سخت را انجام بدهيم، در جايي که انحراف داشته باشيم رحمت خدا آن را مي پوشاند. حديث هم داريم که بهشت با سختي بدست مي آيد و جهنم با آساني بدست مي آيد.
سوال – يکي از حقوق پدر و مادر بر فرزند گذاشتن نام نيکو است. آيا در روايت توضيح داده شده است که منظور از نام نيکو چيست ؟
پاسخ – خير. مثلا وقتي مي گويند خانه ي نيکو، اين مشخص است. خانه ي نيکو يعني خانه اي که شناژبندي باشد، محکم باشد، چاه هاي خوبي داشته باشد و لوله کشي خوبي داشته باشد. نام نيکو يعني بار مثبت و خوب داشته باشد. در روايات مصداق تعيين کرده اند. گفته اند که نام فرزندتان را محمد، احمد و فاطمه بگذاريد. مصداق تعيين کرد اند ولي تعيني نيست. فرمولي ندارد. اسمي که معاني خوبي داشته باشد. مثلا کسي در روايات يکي از صفات خدا را پيدا مي کنيد مثلا کافي که يکي از صفات خدا است. يکي از صفات ديگر خدا ناصر و هادي است. اين اسامي که از صفات خدا است پسنديده است. الان در جامعه اسامي انتخاب مي کنند که مفهوم و مصداق خوبي ندارد. يا تبليغ و ترويج اشخاص مثبت تاريخي نيست. از اين اسامي بايد پرهيز بشود.
سوال – شوهر من قبلا نماز مي خواند. الان مدتي است که نماز نمي خواند و وقتي ميگويم که چرا نماز نمي خواني ؟ مي گويد که انسان بايد اول ولايتش را درست کند. به دخترم مي گويم که چرا نماز نمي خواني ؟ مي گويد که هر وقت پدرم نماز خواند من هم مي خوانم. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – در مورد دختر هيچ کاري انجام ندهيد. اول پدر را راهنمايي کنيد بعد دختر خودش درست ميشود. ولايت يعني چه ؟ واژه ي وليه به معناي پشت سربودن، همراه بودن و تولي به معناي پذيرش ولايت است. من کسي را بعنوان ولي و سرپرست خودم مي پذيرم او را مراد قرار مي دهم و خودم را مريد مي کنم. او ميشود مطاع و من ميشوم مطيع. مثلا اگر ما بخواهيم ولايت حضرت امير المومنين را داشته باشيم محبت و دوست داشتن کافي نيست. ولايت اين است که عملکرد من مطابق با اميرالمومنين باشد. آقايي که گاهي هزار رکعت نماز در شب مي خوانده و از خوف خدا در نخلستانها از هوش مي رفته، ولايت اين آقا اين است که من نماز نخوانم ؟ در روايات داريم که فرموده اند: ولايت ما را کسي دريافت نميکند مگر به نمازش اهميت بدهد. دروغ مي گويد آنکسي که مي گويد ولايت ما را دارد ولي عملش با عمل ما منطبق نيست. در نهج البلاغه حضرت امير نامه اي به عثمان بن حنيف دارد و مي فرمايد: من را با نماز و تلاش تان ياري کنيد. ما مي خواهيم ولايت پيامبر را داشته باشيم. قرآن مي فرمايد: ولايت از پيامبر يعني کسي که از پيامبر تبعيت کند. پيامبر چکار مي کرد ؟ مي فرمود: من نماز مي خوانم شما هم نماز بخوانيد. لذا کسي که نماز نمي خواند و مي گويد ولايت دارم مثل کسي است که بگويد آيين نامه رانندگي مهم نيست، من رانندگي را دوست دارم. اگر شما رانندگي را دوست داريد بايد اين قواعد را رعايت کنيد.
سوال – آيا بهشت رفتن فقط به واسطه ي نماز و ذکر ظاهري است ؟ مادر من اگر بشنود که فلان ذکر و فلان نماز ثواب دارد آنرا انجام مي دهد اما با اينکه وضعيت مالي او بد نيست اگر بگويند که فلاني نياز مالي دارد مي گويد: به من ربطي ندارد. خدا بزرگ است. او با اينکه وضعيت مالي بد من و فرزندانش را مي بيند مي گويد که من پولي ندارم که به شما بدهم. او حتي ميهمانها را هم به خانه راه نمي دهد. اگر کسي هم به خانه او برود اين قدر بداخلاقي ميکند که طرف پشيمان ميشود. خواهش مي کنم به او بگوييد که خدا احتياج به نماز و ذکر زباني او ندارد. کمي با ديگران مهرباني بکند و خوش رفتار باشد.
پاسخ – من با بخشي از فرمايشات ايشان موافق هستم. يعني ما وقتي مي خواهيم يک جايي را اصلاح کنيم يک جايي را خراب نکنيم. ما به مادر ايشان مي گوييم که انفاق کنيد. ميهماني کنيد. به فقرا کمک کنيد. ما نمي گوييم که خدا به نماز و ذکر شما احتياجي ندارد، پس نماز نخوان و شما ميهماني کن. اين ها با هم منافات دارند. ما نبايد موضوع را اين طوري مطرح کنيم. اگر محصلي رياضي او 5 و عربي او 18 شده است. ما نمي گوييم که عربي به درد تو نميخورد آنرا کنار بگذار و رياضي را بخوان. اگر عربي را نخواند و رياضي را بخواند، اين دفعه رياضي او 18ميشود و عربي او 5 ميشود و باز معدل او پايين مي آيد. بهشت معدل ميخواهد. کسي که به مدرسه مي رود و مي خواهد نمره ي قبولي بگيرد. ورزش هم در کارنامه يک نمره دارد. انشاء و روخواني هم يک معدل دارد. هيچ درسي نبايد فداي درس ديگري بشود. گرچه اهم و مهم هستند. نماز پايه و ستون دين است. در سوره ي معارج خدا نمازگزار را با هشت صفت معرفي کرده است. مصلين بخشي از مال خودشان را به فقرا کمک مي کنند و دست اعطاء دارند. هر جا بحث از نماز ميشود به دنبال آن از انفاق و زکات هم صحبت ميشود. پس ما نمي گوييم که اين مادر نماز را کنار بگذارد، ذکر و دعا هم بخوان، اما بدان اين ها يک بخشي از دين است، يک لنگه ي در است. در دو لنگه دارد: يکي خدمت به خلق و يکي بندگي خالق. اگر هردو لنگه ي در با هم بسته شد جلوي عذاب را مي گيرد. اگر يک لنگه ي آن را باز بگذاري دشمن داخل مي آيد. داريم افرادي که حاشيه ي مفاتيح هم از دستشان در نمي رود. اين قدر مقيد هستند که بايد همه راانجام بدهند. آقايي با من تماس گرفته بودند و مي گفتند که خانم من ختم سوره هاي طولاني قرآن را در چهل شب انجام مي دهد. تا نيمه شب مزاحم خواب من ميشود. يا ميگويد که من چهل شب نذر کرده ام که نماز شب و صبح را بخوانم و مناجات هاي آن را هم بخوانم. ايشان مي گفتند که آيا در اسلام حق همسر و حق زناشويي ناديده گرفته شده است ؟ در روايات ما وارد شده است که اگر زني به همسر خود برسد و نيازهاي همسر را برطرف کند، ثواب هاي عظيم و زيادي مي برد و گناهانش مي ريزد. يا اين آقا مي گفت که خانم مي گويد که چهل شب نذر کرده ام که فلان امامزاده بروم. من بايد از خوابم بزنم و ايشان را به امامزاده ببرم و برگردانم. اين افراط ها و تفريط ها در اسلام پسنديده نيست. هم انفاق کن، هم ميهماني کن، هم به همسرت برس و هم فرزند داري کن. حضرت فاطمه (س) زبانش به ذکر بود، بچه داري هم مي کرد، شمشير حضرت را هم مي شست، از ولايت علي هم حمايت مي کرد. ايشان اين قدر عبادت کرده بودند که پاهايش درد مي کرد ولي در عين حال مدافع خوبي براي ولايت و همسرش بود و يک دختر خوب براي پدر است. بعضي ها اين قدر غرق در شوهر ميشوند که پدرش را فراموش مي کند يا برعکس شوهر را فراموش مي کند يا اينکه وقتي دو تا بچه مي آيد از مردشان غافل ميشوند. بعضي از مردها گله ميکنند که خانم ما اين قدر به بچه ها مي رسد، بهترين غذاها را براي آنها درست مي کند ولي به ما اهميت نمي دهد. هر چيزي بايد مطابق خودش باشد.
سوال – فردي بچه اش مبتلا به سندرم عقب ماندگي است و ايشان ميگويد که شايد گناهان من باعث اين اتفاق شده است و من مستحق چنين فرزندي هستم. آيا هر اتفاقي که در زندگي ما مي افتد، فرزند مان بيمارميشود و يا دچار مشکلات ميشويم، به اعمال خود ما برميگردد ؟ من عذاب وجدان دارم. اين مسئله را براي من حل کنيد.
پاسخ – اگر اين جور باشد بايد تمام بيمارستان ها و مراکز نگهداري بيماران بين کفار و منکرين خدا تعطيل بشود. اگر کسي قرار باشد صرفا بواسطه گناه خدا چنين بچه اي به او بدهد، بايد بگوييم که چون شما خدا را قبول داري و گناه کردي، خدا چنين بچه اي به تو داده است. پس آنهايي که به خدا اعتقاد ندارند نبايد بچه هاي عقب افتاده داشته باشند. در صورتي که اين طوري نيست و در بهترين و مجهزترين بيمارستانهاي غرب هم چنين بچه هايي بدنيا مي آيند. و اگر اين طور است بايد بگوييم که آنها يي که اصلا گناه نمي کنند، مومن و متدين هستند، نبايد در زندگي شان مشکلي باشد. در حاليکه در بين بچه اي انبياء بچه ي منحرف داشته ايم. مثل پسر نوح. مرگ در کودکي داشته ايم مثل ابراهيم پسر پيامبر. بيماري در فرزندان ائمه متعدد نقل شده است. عبدالله افتح فرزند امام صادق (ع) از نظر فکري و ذهني انسان خيلي قوي نبود ولي موسي بن جعفر ويژگي خاصي داشت. مي گويند کساني که طرفداران عبدالله افتح بودند و او را امام مي پنداشتند، نظرشان باطل است زيرا او از نظر جسمي و عقلي داراي خلا بود. اين ها در بين افراد کافر، مومن و متوسط جامعه بوده است و اين طور که شما مي گوييد نيست. هر کدام از اين اتفاقات علتي دارد. حالا ممکن است يک مسئله ي ژنتيکي باعث شده است که اين بچه عقب مانده ي ذهني بدنيا بيايد. ما بايد مصلحت ها را هم بسنجيم و دعا هم بکنيم. بايد با خدا بيشتر ارتباط برقرار کنيم و تضرع کنيم و هيچ گاه نبايد اين اتفاقات را پاي گناه و معصيت بگذاريم.
سوره نساء آيات 134-128خوانده ميشود.
سوال – همسري دارم که اهل نماز نيست و بسياري از محرمات را مرتکب ميشود. خيلي ها اين مشکل من را دارند و وقتي اين سوال را از کارشناس برنامه مي پرسند، آنها زنان خوبي که درخانواده هاي بد زندگي مي کردند نام مي برند مثل آسيه همسر فرعون. من مي خواهم بدانم يک روز زندگي آسيه با فرعون چگونه بوده است. مثلا وقتي فرعون در مقابل همسر خودش به پيامبر خدا اهانت مي کرده او چه عکس العملي نشان ميداده است ؟ اگر بر سر سفره طلب غذاي حرامي را مي کرده عکس العمل آسيه چگونه بوده است ؟ با اين همه چگونه وظايف زناشويي و محبت را که بايد نسبت به همسرش داشته باشد ابراز مي کرده است ؟ لطفا راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – البته ما از مسائل ريز زندگي آسيه خبر نداريم. قرآن مي فرمايد: اي مردم، يکي از زنان الگو براي شما آسيه است. وقتي موسي به خانه ي فرعون آمد و در آنجا بزرگ شد، فرعون بعدا متوجه شد ه آسيه پيرو موسي است و او را به ميخ کشيد و شکنجه داد و او را کشت. فرعون قبل از اينکه متوجه بشود که آسيه پيرو موسي است با او در آن خانه زندگي مي کرده است. زندگي يعني همان غذا خوردن و صحبت کردن و... است انسان نبايد در چيز حرام مشارکت کند و حضورداشته باشد. يک خانمي به من گفت که شوهر من مشروب خور و نزول خور است و به واجبات اهميت نميدهد. من 19 سال است که دارم با ايشان زندگي ميکنم. بچه و داماد دارم. نميتوانم از اين خانه بيرون بيايم چکار کنم ؟ او بعنوان يک زن بايد در آن خانه زندگي کند و روزي آن مرد را بخورد چه وظيفه اي دارد ؟ بنظر من وظيفه ي ايشان نهي از منکر است. بايد بگويد که شراب حرام است و نبايد براي او شراب تهيه کند. و نبايد در کارهاي خلاف او شرکت کند. با اين وضعيت نمي تواند طلاق بگيرد. اين جور افراد خودشان را حفظ کنند. نماز و روزه اش را انجام بدهد. غذاي حرام نخورد. اگر مرد فحاشي ميکند جواب او را ندهد، تامل کند، مدارا کنند و دعا کنند. در روايات توصيه به مدارا شده است. فردي به امام جواد (ع) گفت که پدر من به اهل بيت توهين مي کند. آقا فرمود: مدارا کردن بهتر از دوا کردن است. با هر سختي آساني است. ممکن است بين پدر و پسر هم اين مشکل باشد. مي توانداز اهرم فشار استفاده کند. به خانه پدر و مادرش به قهر برود. از دوستانش بخواهد که اين مرد را نصيحت کنند. اين مرد را رها نکنند. همه ي اهرم هايي که فکر مي کند روي او ميتواند تاثير بگذارد غير مستقيم نه با توهين و سرزنش انجام بدهند.