اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-12-13-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-معرفي ياران اميرالمومنين علي عليه السلام

حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – معرفي ياران اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: معرفي ياران اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 13- 12- 97
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فروغ بخش شب انتظار آمدني است *** رفيق آمدني، غمگسار آمدني است
ببين چگونه قناري به وجد آمده است *** مترس از شب يلدا، بهار آمدني است
به خاک کوچه ديدار آب مي‌پاشند     *** بخوان ترانه بزن تار يار آمدني است
صداي شيهه رخشش ز دور مي‌آيد *** خبر دهيد به ياران، سوار آمدني است
بس است هرچه پلنگان به ماه خيره شدند *** يگانه فاتح اين کوهسار آمدني است
«اللهم عجل لوليک الفرج» سلام مي‌کنم خدمت شما بينندگان خوب و شنوندگان نازنين‌مان، آنهايي که ورد زبانشان دعاي «اللهم عجل لوليک الفرج» است. ايام بر شما مبارک باشد. انشاءالله همه ما چشم به راه بهار واقعي باشيم، آن کسي که ربيع الانام و نضرة الايام است. به رسم اين روزها که خدمت يکي از کارشناسان عزيز هستيم، امروز خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم، حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.    
حاج آقاي ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحيم، من هم خدمت شما و همکاران خوب و سختکوش و قديمي اين برنامه و همه بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. (قرائت دعاي سلامتي امام زمان)
شريعتي: آقاي ماندگاري جزء اولين کارشناساني بودند که برنامه سمت خدا با حضور ايشان راه خودش را آغاز کرد و روزهاي چهارشنبه در سال گذشته خدمت ايشان بوديم و سؤالات دوستان را پاسخ مي‌دادند. قرار گذاشتيم در اين ايام در مورد ياران و نزديکان اميرمؤمنان صحبت کنيم. آنها چه ويژگي‌هايي داشتند که اينقدر توانستند به حضرت نزديک شوند. امروز به يکي ديگر از اصحاب اشاره خواهند کرد.
حاج آقاي ماندگاري: بحثم را در سه بخش در باب ياوري مولا اميرالمؤمنين(ع) تقديم مي‌کنم. يک بخش يک مصداق از ياران اميرالمؤمنين که عدي بن حاتم طاعي است که از ياراني است که حضرت او را دوست داشتند. چقدر خوب است که ما عظمت اميرالمؤمنين از تربيتشان نسبت به يارانشان درک کنيم. بخش دوم صحبت‌هايم خط‌کشي است که اميرالمؤمنين براي ياوري فرمودند. خطبه‌اي است که حضرت مي‌فرمايد. بخش سوم تطبيق اين خط‌کش با امروز است. شايد بعضي بگويند: عمار بود، مالک بود، سلمان بود،    اباذر بود، عدي بن حاتم بود، ما چه کنيم؟ راه براي ياوري ولي باز است. خاضعانه از مردم مي‌خواهم، حاج آقاي قرائتي مي‌فرمودند: من يک مشکلي دارم لا ينحل است، همه ما اين مشکل را داريم که اگر خدا به من بگويد: آ شيخ، تو خواستي حرف بزني، ما دلهاي مردم را به دستت داديم. چرا تو دو دقيقه، سه دقيقه خواستي نماز بخواني و عبادت کني دلت را دست ما ندادي؟ خواهش مي‌کنم دعا کنيد حال نماز ما بهتر شود. يقين بدانيد قرآن فرمود: اگر نمازهاي ما درست شود جامعه ما پاک مي‌شود. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ‏ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) احتمال بدهيم حال نمازهاي ما قشنگ نيست که دلهاي ما هرجايي شده، چشم‌هاي ما دور مي‌زند و زبان‌هاي ما کنترل ندارد. بياييم براي حال نمازمان دعا کنيم. براي حال نماز بچه‌هايمان و همه دعا کنيم. اهل‌بيت دعاي قشنگي به ما ياد دادند «الهي اذقني حلاوة ذکرک» خدايا شيريني ذکرت را بچشيم و با کسالت نماز نخوانيم.
اول مصداقي که از ياران اميرالمؤمنين مي‌خواهيم عرض کنيم، عدي بن حاتم فرزند حاتم طاعي است. اول داستان مسلمان شدن عدي بن حاتم را بگويم. جالب است تاريخ نوشته که خواهر عدي به وسيله مسلمانان اسير شد. اسير دست سپاه اسلام شد، به وسيله پيامبر اکرم خواهر عدي آزاد شد. اينقدر لطف و کرامت و ادب و بزرگي از پيامبر ديد که مسلمان شد. برادرش را مجاب کرد که به ديدار پيامبر بروند. گاهي به دوستان خوبم مي‌گويند: فرزندانتان را به ديدار علما ببريد. قط بگوييد ببين انشاءالله اين علما هم که همه خوب هستند مثل وجود نازنين پيغمبر پذيرايي کنند از جواني که مي‌خواهد شيريني اسلام را بچشد، با اخلاق قشنگ و با کرامت برخورد کند. خواهر، او را مجاب کرد که عدي به ديدار پيغمبر برود. از اينجا به بعد از زبان عدي در تاريخ مي‌خوانيم. مي‌گويد: به سوي مدينه رفتم و خودم را به شهر مدينه رساندم. به محضر حضرت محمد رسيدم، حضرت در مسجد بودند. به محضر حضرت شرفياب شدم که من فلاني هستم. چون حضرت پدرش را مي‌شناختند و به نيکي از پدرش ياد مي‌کردند. به حضرت سلام کردم، حضرت فرمودند: کيستي؟ عدي بن حاتم، رسول خدا که مرا شناخت از جا بلند شدند. اي کاش من طلبه ياد بگيرم که وقتي جوان يا دانشجويي نزد من مي‌آيد با سنگيني با او برخورد نکنم. ما داريم بعضي‌ها را فراري مي‌دهيم. حضرت آقا که جانشين ائمه معصومين است دائماً مي‌فرمايد: اسلام به ما ياد داده جاذبه ما از دافعه ما بيشتر باشد. رسول خدا آن شخصيت بزرگ از جا بلند شدند و مرا به سوي خانه بردند، رفتار رسول خدا چقدر قشنگ است. همچنان که در راه مي‌رفتيم پيرزني سر راه ما آمد. پيغمبر را ديدم که زماني طولاني روي پا ايستادند و پاسخگوي اين پيرزن بودند. اين جريان را ديدم با خود گفتم: به خدا سوگند اين مرد داعيه پادشاهي ندارد. اين مرد داعيه خدمتگزاري دارد، اين مرد از طرف خدا آمده به مردم کمک کند. سپس مرا به خانه بردند و زيرانداز مناسب چرمي داشتند که ميانش ليف خرما بود، آن را خود پيغمبر با دستان مبارکشان پهن کردند و مرا روي آن نشاندند. من گفتم: رسول خدا شما روي زمين نشستيد. فرمود: نه، من با خدا گفتم: به خدا سوگند اين مرد داعيه پادشاهي ندارد. حضرت فرمود: اي عدي شايد آنچه تو را از پذيرفتن اسلام باز مي‌دارد فقر مسلمان‌هاست. سه تا علت مي‌گويند. بخدا سوگند طولي نمي‌کشد که اينقدر مال در ميان آنها بريزد که براي گرفتن آن کسي پيدا نشود. کنايه از اين است که اگر مسلمانان به دستور خدا عمل کنند، خمس و زکات بدهند، انفاق کنند و صدقات بدهند، يک فقير پيدا نخواهد شد. مشکل اقتصادي امروز جامعه ما، يک علتش تحريم‌هاي دشمنان است.
يک علتش حرام‌خوري است که در مملکت مي‌شود. خدا دست حرام‌خورها را از مملکت کوتاه کند. يک علتش تنبلي‌هايي که انجام مي‌شود، اما يک علت تنها خوري حلال خورها است. قرآن مي‌فرمايد: اگر واجبات مالي و مستحبات مالي را انجام بدهند يک فقير پيدا نمي‌شود. اين حرف پيغمبر کنايه از اين است. بعد مي‌فرمايند: شايد مانع تو از پذيرفتن اسلام زيادي دشمنان و کمي افراد مسلمان باشد. ولي به خدا سوگند طولي نمي‌کشد که تو مي‌شنوي زن مسلماني از قادسيه بر شتر خويش سوار شده و بدون هيچ ترسي به زيارت خانه خدا رود که اين اتفاق افتاد. يا سوره نصر که فرمودند: «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ‏ فِي‏ دِينِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) به سرعت اسلام جهاني مي‌شود و شايد دليل مسلمان نشدن تو آن باشد که مي‌بيني قدرت و سلطنت دنيا دست ديگران است ولي طولي نمي‌کشد که مي‌بيني قصرهاي سفيد سرزمين بابل به دست ايشان فتح مي‌شود. عدي بن حاتم مي‌گويد: من مسلمان شدم. به خدا سوگند از آن سه چيزي که پيغمبر فرمودند دو مورد اول محقق شد. ولي شک ندارم مورد سوم هم محقق خواهد شد که با اين دعاي «اللهم عجل لوليک الفرج» که خدا وعده است، «وَ نُرِيدُ أَنْ‏ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» (قصص/5) يا «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» (نساء/105) داريم استشمام مي‌کنيم انشاءالله به زودي زود اين انقلاب به انقلاب جهاني حضرت بقية الله الاعظم متصل شود و ما آن شيريني و جهاني شدن اسلام را ببينيم.
در زمان اميرالمؤمنين(ع) عدي بن حاتم يک پيرمرد مي‌شود و تاريخ سن او را حدود نود سال ذکر کرده است ولي با نود سالگي در سه جنگي که اميرالمؤمنين داشتند پا به پاي اميرالمؤمنين جنگ مي‌کنند در جنگ جمل، صفين و نهروان پا به پاي اميرالمؤمنين حضور دارد. دو فرزندش در رکاب اميرالمؤمنين به شهادت مي‌رسند. يک فرزندش هم به معاويه مي‌پيوندد. امروز مادر يا پدري مي‌گويد: ما تمام تلاشمان را کرديم، بچه ما به راه راست نيامد. مي‌گويم: اگر شما کوتاهي نکرديد تقصير شما نيست، برايش دعا کنيد. در تاريخ داريم کساني که بخشي از فرزندانشان در مسير درست بودند و بخشي در مسير غلط بودند. اين يک اصلي را به ما ياد مي‌دهد که تعصب ما به اسلام از تعصب به خانواده بيشتر باشد. تعصب به اسلام و دين از تعصب به خانواده و قوم و خويش و همسايه بيشتر باشد.  مشکل امروز ما اين است که گاهي اسلام را به خانواده مي‌فروشيم، به حزبمان مي‌فروشيم، به رفيق‌هايمان مي‌فروشيم. خط‌کش ما اسلام نيست، خط‌کش ما ارتباطات خويشاوندي است. عدي اينجا با اينکه در رکاب اميرالمؤمنين است و دو فرزندش شهيد شده و يک فرزندش هم به دشمن پيوسته ولي همچنان در رکاب اميرالمؤمنين(ع) است.
در جنگ جمل حضرت علي رو به عدي کردند و فرمودند: آيا تو با ما خواهي بود و در اين کار که گرفتار آن هستيم با ما همراهي خواهي کرد؟ عدي مي‌گويد: من در هر صورت با شما خواهم بود. قبيله من هم با شما خواهند بود. شمشيرها را براي شما آماده کرديم به نفع شما در جنگ زده شود. اسب‌ها را آماده کرديم در رکاب شما و پيکان‌هاي نيزه‌هاي ما تيز شده و شمشيرها را در آتش سرخ نگه داشتند و هر دستوري بدهيد در رکاب شما انجام وظيفه مي‌کنيم. من اينجا مي‌خواهم يک اصل را استخراج کنم، گاهي ما مردم براي اسلام حمايت کرديم، بارها از خودم پرسيدم آيا حق نصرت را ادا کرديم؟ عدي بن حاتم قائل است که حق نصرت اميرالمؤمنين را ادا نکردم. خودش آمده، دو فرزندش را آورده، قبيله‌اش را آورده ولي حق نصرت را ادا نکرده، از کجا مي‌گويم؟ از محاجه‌اي که با معاويه مي‌کند. معاويه مي‌خواهد عدي بن حاتم را اذيت کند. عدي بعد از شهادت اميرالمؤمنين اينقدر به او وفادار بود.
روزي معاويه با لحني تمسخر آميز از عدي پرسيد: پسرانت را چه شده؟ همان جمله‌اي که ابن زياد به حضرت زينب مي‌گويد: ديدي خدا با تو و برادرانت چه کرد؟ تعبير حضرت زينب که بعدها در تاريخ مطرح مي‌شود قبلش به عبارت ديگري گفته است. معاويه به عدي مي‌گويد: علي با تو منصفانه رفتار نکرد، فرزندان خود را نگه داشت، امام حسن و امام حسين زنده هستند ولي فرزندان تو را به دم تيغ فرستاد. عدي مي‌گويد: نه، به خدا من با انصاف با او رفتار نکردم که علي کشته شده و من هنوز زنده‌ام. يعني عدي با تمام وفاداري‌اش مي‌گويد: من حق نصرت را ادا نکردم.
اينجا مي‌فهمم آن مادري که نزد امام مي‌آيد و مي‌گويد: سه فرزندم را در راه اسلام فدا کردم و خودم با دستانم در قبر گذاشتم، امام گريه مي‌کنند. مي‌گويد: آقا گريه نکنيد من تکليفم را انجام دادم. اجازه بدهيد من خودم لباس رزم مي‌پوشم. من مادر چهار شهيد را ديدم گريه کرد. گفتم: چرا گريه مي‌کنيد، شما چهار شهيد دادي؟ مي‌گويد: اي کاش بيشتر داشتم. اين فرياد و وفاداري به امام حقشان خيلي قشنگ است. معاويه گفت: از علي و شيوه حکومتش همچنان که از نزديک ديده‌اي برايم سخن بگو. معاويه خيلي عجيب و زيرک بود. در عين اينکه حبّ دنيا همه وجودش را گرفته و کورش کرده، وقتي از فضايل اميرالمؤمنين بحث مي‌شود منکر نمي‌شود. نمي‌شود خورشيد را پنهان کرد. عدي گفت: بهتر است مرا معاف بداري. معاويه نپذيرفت. عدي زبان به ستايش اميرالمؤمنين گشود و گفت: به خدا سوگند که علي(ع) مردي بسيار دور انديش است. از اينجا به بعد دوست دارم مسئولين گوش بدهند. مديران جامعه ما بايد الگويشان اميرالمؤمنين باشد. چون اميرالمؤمنين الگو بود. ما اعتقاد داريم رهبر عزيزمان امروز واقعاً الگويش اميرالمؤمنين است. معصوم نيستند ولي به تمام وجود تلاش مي‌کند از وجود نازنين اميرالمؤمنين الگو برداري کنند و پياده کنند. عدي مي‌گويد: به خدا سوگند علي(ع) مردي بسيار دورانديش و پرتوان بود. امروز حضرت آقا مي‌فرمايد: کسالت و خمودگي براي گام دوم انقلاب به درد نمي‌خورد. سخنانش بر پايه عدل و داوري‌اش همانند حقيقت بود. خدا نکند کسي بر پايه ظلم حرف بزند. براي اينکه بخواهد حزبش برنده شود، خودش برنده شود و اسم و رسمي در جامعه داشته باشد پا روي حق بگذارد. چشمه‌هاي حکمت و دانش در اطراف وجودش مي‌جوشيد و درياي علم در وجودش موج مي‌زد. از جهان ماده و زرق و برق فريبنده آن تنفر داشت و در عوض با تاريکي شب و مناجات شبانه مأنوس بود.
حضرت آقا و امام ديروز ما مي‌فرمودند: هرچه مسئوليت شما بيشتر مي‌شود بايد شب زنده داري شب شما بيشتر شود. من براي همه طلبه‌ها و مديران گفتم: وجود نازنين پيغمبر و اميرالمؤمنين و اولياي خدا براي اينکه شارژشان تمام نشود شب با نماز شب و انس با قرآن خودشان را شارژ مي‌کردند. آنهايي که امروز از موبايلشان خيلي استفاده مي‌کنند، پاور همراه خودشان دارند. مديران خيلي شارژ مصرف مي‌کنند. پاور نياز دارند، پاورشان ذکر و استغفار است. انس با قرآن داشته باشند، ذکر کمک کننده است. اميرالمؤمنين با توسل به معنويات مثل شير صحبت مي‌کرد. ما اعتقاد داريم اگر بعضي امروز از دشمنان ترسيدند ولي رهبر ديروز و امروز ما هيچ ترسي ندارند چون پاورشان قوي است و با معنويات خودشان را خوب تقويت کردند. از تهديدهاي نفسمان و دشمن نترسيم.
عدي مي‌گويد: به خدا قسم اشک‌هاي فراوان از ديده او فرو مي‌ريخت، چرا بعضي از مسئولين ما با گريه و روضه ارتباط کمي دارند. انقلاب ما با توسل جلو رفت. ما قبل از انقلاب و حين انقلاب انشاءالله تا زمان ظهور بايد با توسل جلو برويم. من بارها اين خاطره امام را گفتم. حضرت آيت الله رسولي محلاتي هروقت گره‌اي در انقلاب مي‌افتاد، امام مي‌فرمودند: بگوييد يک روضه خوان بيايد. روضه جد مظلومم حسين را بخواند، من گريه کنم و قصه حل شود. حضرت آقا فرمودند: من گره‌هاي طول سال را در فاطميه از روضه مادرم زهرا مي‌گيرم. حضرت امير گريه مي‌کردند تا مي‌توانستند در قلعه خيبر را بلند کنند. گريه مي‌کردند تا مي‌توانستند گره‌ها را باز کنند. امروز اين معنويات در مديران و مسئولين کم شده است. او بسيار مي‌انديشيد و در تنهايي نفس خود را بازخواست مي‌کرد. مسئولين بزرگوار اگر نفسمان امير شود، عقل اسير مي‌شود و توجيه کننده هر کثافت کاري، ولي اگر عقل امير شد، نفس مي‌شود اسير، نفس لوامه مي‌شود. همين کاري که اميرالمؤمنين مي‌کردند، در تنهايي نفس خود را بازخواست مي‌کرد. مدير بايد هرشب يقه خودش را بگيرد. آيا تو مدير جمهوري اسلامي هستي با خانه چند هزار متري؟ آيا تو مدير جمهوري اسلامي هستي با چند رقم غذا که بعضي يک رقم غذا هم ندارند؟ آيا تو مدير جمهوري اسلامي هستي با چند ماشين؟ از خودت حساب بکش، تو مدير نظام اسلامي هستي. مدير نظام اسلامي يعني کسي که با پايين‌تر افراد سطح جامعه خودش را برابر مي‌کند. امروز پايين‌ترين افراد سطح جامعه يک و نيم ميليون تومان پول حقوق کارگري است. من به مديران گفتم: يک ماه بيا با يک و نيم ميليون تومان زندگي کنيد. مي‌توانيد؟ نه اينکه بعضي با افتخار بگويند: با اضافه کار ماهي بيست ميليون تومان مي‌شود. ما داريم قناعت هم مي‌کنيم. اين کجا نماينده اميرالمؤمنين است!
در آستانه ولادت اين آقا هستيم، انقلاب ما فرياد «اشهد ان اميرالمؤمنين علياً ولي الله» را سر داده است و با اين شعار ولايت مي‌خواهد به ظهور برسد. رسم آقا اميرالمؤمنين بايد باشد. نفس خود را درست مي‌کرد و بر گذشته‌ها حسرت مي‌خورد. لباس کوتاه و خشن و زندگاني سخت داشت. نزديک عيد است، آدم خجالت مي‌کشد براي يک خانواده يک جفت کفش ببري دخترش کفش را روي چشم‌هايش بگذارد و بگويد: يا اميرالمؤمنين ممنونم نگذاشتي جلوي همکلاسي‌هايم خجالت زده شوم! بچه‌هاي مسئولين هم اينطور هستند؟ در ميان مردم با رعيت به حسب ظاهر فرقي نداشت. به تمام پرسش‌هاي ما پاسخ مي‌داد و نياز ما را برمي‌آورد. با اينکه ما را فوق العاده به خود نزديک مي‌ساخت اما هيبت و شکوه آسماني‌اش همچنان باقي بود. ما پرواي سخن گفتن نداشتيم. اجازه مي‌داد همه حرف‌هايشان را بزنند. مؤمنان را بزرگ مي‌داشت و يار مستضعفان بود. در حکومتش قدرتمند از ستم او نمي‌ترسيد و ناتوانان از عدالتش مأيوس نبودند. به خدا سوگند شامگاهان که سياهي شب سايه مي‌گسترد علي(ع) را در محراب عبادت مي‌ديدم که چنان مار گزيده به خود مي‌پيچيد و از ديدگانش اشک چون دانه‌هاي مرواريد به گونه‌هايش مي‌غلتيد و به سان انسان داغ ديده ضجه مي‌زد. گفتارش هم اکنون در گوشم طنين افکن است که مي‌گفت: اي دنيا از چه رو متوجه من شدي؟ از ما فاصله بگير و ديگري را بفريب که من تو را سه طلاقه کردم و در آن رجوعي نيست. بعد فرمود: آه از کمي توشه و دوري راه آخرت و تنهايي، «آن من قلة الزاد و طول الطريق» سخنان عدي آنچنان معاويه را تحت تأثير قرار داد که حاکم ستمگر شام به گريه افتاد. از عدي سؤال کرد فراق علي را چگونه تحمل مي‌کني؟ عدي گفت: در فراق علي به زني مي‌مانم که فرزندش در دامنش کشته شده و هرگز اشک چشمش خشک نمي‌شود و ياد فرزند را فراموش نمي‌کنم. معاويه سؤال کرد: چه وقت به ياد علي مي‌افتي؟ گفت: روزگار به من فرصت نمي‌دهم او را فراموش کنم.
بخش دوم عرايضم، خط‌کش است. حضرت در خطبه‌اي مي‌فرمايند: «أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ‏ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ» کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ انقلاب ما براي اقامه حق آمده است. انقلاب ما نه براي حزب بازي آمده نه براي پول بازي آمده است. نه براي شهوت بازي و شهرت بازي آمده است. انقلاب ما براي ابطال باطل و اقامه حق است. کجاست عمار، کجاست پسر تيهان، کجاست ذو الشهادتين، کجايند برادراني که پيمان جانبازي بستند و سرهايشان را براي ستمگران فرستادند؟ يعني آنهايي که اهل شهادت هستند. بعد حضرت دست به ريش مبارک کشيد و زماني گريست و فرمود: دريغا از برادرانم که قرآن خواندند. مردم و مسئولين اينها شاخصه‌هاي ياران اميرالمؤمنين است. انس با قرآن براساس قرآن قضاوت کردند. بچه‌هاي راهيان نور به ما گفتند: چه فرقي بين ما و بچه‌هاي زمان جبهه هست؟ گفتم: الآن شما را امتحان مي‌کنم. در گردان‌ها معمولاً سيصد نفر بودند، يک شب عمليات به بچه‌ها گفتم: چند نفر قرآن‌هايشان همراهشان نيست؟ پنج نفر دست بلند کردند. همه همراهشان بود. به بچه‌هاي راهيان گفتند: چند نفر قرآن در جيبتان هست؟ پنج نفر دست بلند کردند. گفتم: اين تفاوت است. حالا خجالت مي‌کشم بگويم: چند نفر از مسئولين قرآن در جيبشان است! چند نفر با قرآن روزانه انس دارند. چند بار شب‌هاي قدر قرار هست قرآن را جلوي چشم بگيريم. حضرت مي‌فرمايد: 1- ياران من اهل تلاوت قرآن هستند. 2- اهل قضاوت با خط‌کش قرآن هستند. قرآن مي‌گويد: «فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ‏ وَ الْمَحْرُوم‏» (معارج/24و 25) آي مردم همه کوچک و بزرگ در اموالمان يک سهمي از فقرا هست. قرآن مي‌گويد: بياييم قضاوت‌هايمان را قرآني کنيم. زندگي‌مان را قرآني کنيم. 3- در واجبات الهي انديشه کرده وآنها را برپا داشتند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: وقتي حکومت اسلامي مي‌شود «اقاموا الصلاة» نماز بايد به پا داشته شود. چقدر همه ما و مسئولين براي اقامه نماز در وجود خودم و خانه‌ام و جامعه، چه شهدايي براي نماز داشتيم. براي نماز شهيد داديم، براي امام حسين مي‌گوييم: «اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتيت الزکاة» 4- سنت‌هاي الهي را زنده و بدعت‌ها را نابود کردند. سنت ازدواج که اينقدر فرياد مي‌زنيم. سنت‌هاي وجود نازنين پيغمبر که اينقدر فرياد زده مي‌شود. امام زمان قرار است بيايد که سنت‌هاي اسلامي و ديني و نبوي را احياء کند. خط‌کش اين است. دعوت جهاد را پذيرفته و از همه مهمتر است، به رهبر خود اطمينان داشته و از او پيروي کردند.
حضرت آقا بيانيه گام دوم را فرمودند، آقا فرمودند: انقلاب ما براساس اسلام و قرآن و ولايت است. 2- چهل سال اول همين اسلام و قرآن و ولايت يک دانشگاهي شد که آمار قبولي‌هايش از مردودي‌هايش خيلي بيشتر است. شهدا، جانبازان، ايثارگران، آمار قهرمان شده‌ها خيلي بيشتر است. 3- براي گام دوم انقلاب نسل جوان و نوجوان نگاه کنند ببينند آيا اعتماد به اين اسلام و قرآن و ولايت عامل موفقيت است يا بي اعتمادي؟ ما هرجا در اين چهل سال به حرف قرآن و خدا و اسلام و ولايت اعتماد کرديم جلو افتاديم، هرجا اعتماد نکرديم چوب خورديم. وسط جنگ بود ناوهاي آمريکا در خليج فارس آمدند. از امام سؤال کردند: چه کار کنيم؟ امام فرمودند: من جاي شما باشم مي‌زنم. بعضي فکر کردند امام مرجع تقليد است و فن نظامي را خيلي نمي‌داند. امام ولي خداست و از طرف خدا با عنايت امام زمان حرف مي‌زند. کلي توجيه براي امام کردند که اگر بزنيم جنگ مي‌شود. امام فرمود: نزنيد ولي يک روز پشيمان مي‌شويد. امروز تحليل گران جنگ مي‌گويند: اشتباه کرديم به حرف امام گوش نکرديم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: کجايند ياراني که به حرف ولي‌شان اعتماد کردند؟ امام امروز شما مي‌گويد: به آمريکا و اروپا اعتماد نکنيد. اينها دوست شما نيستند. اينها عهدشکني‌شان بر همه عالم ثابت شده است. الآن مي‌گويند: اروپا قابل اعتماد نيست. به رهبرتان اعتماد کنيد.
در جنگ صفين به اميرالمؤمنين اعتماد نکردند. آمدند حکميت را بر علي تحميل کردند. ابوموسي اشعري را هم انتخاب کردند. نتيجه چه شد؟ علي ماند و تنها با عده‌اي از ياران کم، اميرالمؤمنين کشته شد، چرا؟ چون مردم آن کسي که مي‌خواهد حکميت کند را اشتباه انتخاب کردند. به جاي انتخاب ولي، به حکم‌ها اعتماد کردند. امروز هم مردم اگر اشتباه کنند، حکميت را بر ولي تحميل مي‌کنند. ولي امروز ما قدر تر از اميرالمؤمنين نيست. از اين بيان نوراني اميرالمؤمنين درس بگيريم و به ولي اعتماد کنيم چون نمي‌توانيم بگوييم پشت  هيچ‌کسي خدا و امام زمان است غير از ولي، با اين آيه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) اين خط‌کش است. به ولي اعتماد کنيم. از عدي بن حاتم گفتيم که با آن زيبايي پاي اميرالمؤمنين ايستاد حتي بعد از شهادت، من مي‌گويم: در اين چهل ساله انقلاب ما قبول شده‌ها کساني هستند که به ولايت اعتماد کردند. شهدا، جانبازان، ايثارگران و زن و مرد، ما 36 هزار شهيد دانش آموز داشتيم و پنج هزار تا زير پانزده سال بودند ولي از اعتماد به ولايت ستاره شدند. بزرگاني که به ولايت اعتماد نکردند و فکر کردند خودشان بيشتر مي‌فهمند، الآن مايه تأسف شدند. انشاءالله خدا به همه ما توفيق بدهد، يار ولي کسي است که به ولي اعتماد کند. براي گام دوم به اعتماد به ولي بيش از همه نياز داريم.
شريعتي: صحبت کردن از اميرالمؤمنين که ميزان اعمال ما هستند خيلي کار سختي است ولي انشاءالله به اندازه وسع و توانمان خودمان را به حضرت نزديک کنيم که انشاءالله ما هم جزء نزديکان اميرالمؤمنين باشيم. هر روز قرار گذاشتيم تا دوره جديد ختم قرآن شروع شود، يک سوره از سوره‌هاي قرآن را بخوانيم، چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به اميرالمؤمنين قرآن ناطق هديه کنيم. امروز سوره مبارکه بروج را تلاوت خواهيم کرد. سوره‌اي که پيامبر در تمام نمازهايشان مداومت داشتند و مي‌فرمودند: هرکس مي‌خواهد از سختي‌ها و ترس‌ها در امان بماند، اين سوره را زياد تلاوت کند که خداوند در امان نگه مي‌دارد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ‏ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4» النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‏ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ «9» إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ «10» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ «11» إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14» ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16» هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ «17» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «18» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ «19» وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ «20» بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ «21» فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ «22»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏، سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است. به روز موعود سوگند. به شاهد و مشهود سوگند. مرگ بر صاحبان گودال (پر آتش). همان آتش پر هيزم. آنگاه كه آنان بالاى آن نشسته بودند. و تماشاگر شكنجه‏اى بودند كه نسبت به مؤمنان روا مى‏داشتند. آنان هيچ ايرادى به مؤمنان نداشتند، جز آنكه به خداى عزيز و حميد ايمان آورده بودند. آن كه حكومت آسمان‏ها و زمين براى اوست و خداوند بر هر چيز گواه است. همانا كسانى كه مردان و زنان با ايمان را مورد آزار و شكنجه قرار دادند و توبه نكردند، پس براى آنان عذاب دوزخ و همچنين عذاب سوزان است. همانا براى كسانى كه اهل ايمان و عمل صالح هستند، باغ‏هايى بهشتى است كه نهرها از زير آن جارى است، اين است رستگارى بزرگ. همانا قهر و مجازات پروردگارت شديد است. بى ترديد اوست كه (آفرينش را) آغاز مى‏كند و باز مى‏گرداند. و هموست بخشنده و دوستدار (مؤمنين). صاحب عرش و داراى مجد و عظمت. آنچه را اراده كند حتماً انجام مى‏دهد. آيا سرگذشت آن سپاه به تو رسيده است؟ (سپاه) فرعون و ثمود. آرى، كافران (پيوسته) در تكذيب (حق) هستند. و خداوند از هر سو بر ايشان احاطه دارد. آرى آن قرآن مجيد است. كه در لوحى محفوظ ثبت است.
شريعتي: نکات شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي ماندگاري: خيلي ميلاد پيش رو داريم، ميلاد مادر را پشت سر گذاشتيم و ميلاد پدر، ميلاد امام باقر، امام جواد، ميلاد امام حسين، ميلاد امام سجاد، تا ميلاد وجود نازنين امام زمان تا ميلاد امام حسن مجتبي(ع)، وقتي از اوصاف اولياي خدا مثل     اميرالمؤمنين مي‌گوييم من خيلي احساس خلأ مي‌کنم، اين همه به ما ياد دادند،
آب دريا را اگر نتوان کشيد *** پس به قدري بايد چشيد
نمي‌توانيم مثل اميرالمؤمنين باشيم ولي بياييم در يک صفت اين وجودهاي نازنين يک گام برداريم. من از ولادت حضرت زهرا هرجا رفتم گفتم تا ولادت امام مجتبي که قبل از شب‌هاي قدر است که مي‌خواهيم خدا ما را ببخشد اين آيه قرآن، آيه 22 سوره نور است «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (نور/22) ببخشيد تا بخشيده شويد. در جمهوري اسلامي که حکومت اميرالمؤمنين است حيف است بدهکار در زندان باشد. بدهکار مهريه در زندان باشد، بدهکار چک و ديه در زندان باشد. کسي که اختلاف داشته در زندان باشد. مي‌توانيم با اقتدا به صفت گذشت و عفوي که اميرالمؤمنين داشتند، فرمودند: اگر من زنده بمانم خودم قاتلم را مي‌بخشم. در مورد امام حسين ديديم همه مي‌گويند: ترسم که شفاعت کند از قاتل خويش، از بس که کرم دارد و آغاز حسين! بياييم خوشحال کنيم اولياي خدا را که خشنود کرديم خدا را، خودمان بخشيده مي‌شويم و مردم هم ما را مي‌بخشند. بياييم هرکس مي‌تواند واسطه شود خودش طرف حساب خودش ببخشد و ثوابش را هديه به نيازمندان کند. از حضرت زهرا گرفته تا امام مجتبي(ع)، اگر کسي را بخاطر مهريه در زندان نگه داشتيم بخاطر ديه و چک و اختلاف و تصادف، بخاطر يک دعوا، حتي بخاطر يک قصاص، اينها را آزاد کنيم حالا اگر کلاً بخشيديم خيلي عالي است و الا آزادش کنيم بگوييم: کار کند و طلب ما را بدهد. نگذاريم در اين ايام ميلاد و عيدي زنداني بخاطر اينها در زندان بماند. آدم مفسد بايد در زندان باشد، ولي زندان غير از مفسد في الارض هيچکس نبايد در زندان بماند. همه بايد آزاد شوند و تلاش کنند جبران کنند. اگر مي‌خواهيم کدورت و کينه‌ها در جامعه ما برطرف شود، گذشت و عفو را ثوابش را هديه کنيم به ارواح مقدس معصومين، اين همه پاداش خودمان هم بخشيده مي‌شويم و خدا هم ما را مي‌بخشد و جامعه ما هم شاداب مي‌شود. ببخشيم تا بخشيده شويم. اين را تکرار کنيم تا يک اتفاق شيرين و گوارا در ايام ولادت‌ها در جامعه نوراني و علوي ما بيافتد.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. فردا با حضور حاج آقاي حيدري کاشاني در خدمت شما هستيم. حضرت آيت الله صالحي خوانساري از خطباي خوب و به نام کشورمان به رحمت ايزدي پيوستند. به خانواده ايشان و جامعه مبلغين کشور و دوستان عزيزمان تسليت مي‌گوييم. دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم، خدايا توفيق بخشش به همه ما عنايت بفرما. توفيق اصلاح ذات البين، توفيق واسطه شدن براي بخشش و گره گشايي به همه ما عنايت بفرما. باران رحمتت را بر سر ما نازل بفرما. مريض‌ها لباس عافيت بپوشان. آنهايي که مشکل ازدواج دارند، مشکل اولاد و مشکل خانوادگي دارند، قرض دارند برطرف بفرما. فرج آقاي ما را برسان. هرکس به انقلاب امام زمان خدمت مي‌کند، به ويژه رهبرمان ياري بفرما. اموات و شهدا را غريق رحمتت بفرما. به برکت صلوات بر اميرالمؤمنين(ع).
شريعتي:
راز خلقت همه پنهان شده در عين علي است
کهکشان‌ها نخي از وصله‌ي نعلين علي است