برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 18-05-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
يک نظر مستانه کردي عاقبت *** ابر را ديوانه کردي عاقبت
با غم خود آشنا کردي مرا *** از خودم بيگانه کردي عاقبت
در دل من گنج خود کردي نهان *** جاي در ويرانه کردي عاقبت
سوختي در شمع رويت جان من *** چارهي پروانه کردي عاقبت
قطرهي اشک مرا کردي قبول *** قطره را دردانه کردي عاقبت
کردي اندر کل موجودات سير *** جان من کاشانه کردي عاقبت
زلف را کردي پريشان خلق را *** خانمان ويرانه کردي عاقبت
در دهان خلق افکندي مرا *** فيض را افسانه کردي عاقبت
شريعتي: شعر بسيار زيبا و خواندني از ملا محسن فيض کاشاني. سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. هنوز ايام امام رضايي است. پشت سر ما ولادت امام رضا(ع) بود و پيش روي ما روز زيارت مخصوص امام رضا است. اميدواريم به آبروي حضرت، خدا به همه ما توفيق زندگي توحيدي را عنايت بفرمايد. (قرائت دعاي سلامت امام زمان) دسته گل صلواتي را به آقايمان هديه بدهيم. انشاءالله خداوند فرجش را نزديک بگرداند.
شريعتي: در روزها و ايامي که منور به نام امام هشتم، امام رضا(ع) است، يک تشکر ويژه از کساني که در طرح زائر اوليهاي ما شرکت کردند و قرار است که همه با هم در کنار هم دلي را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنيم. اگر شما کسي را ميشناسيد که تا به حال دلش به صحن و سرا و بارگاه امام رضا روشن نشده است، به سايت ما مراجعه کنيد و ثبت نام کنيد، دوستان شما را راهنمايي خواهند کرد که به زودي زود و دست در دست هم اين دوستان را به مشهد امام رضا برسانيم. من اولين سؤال امروز را بخوانم که گلايهي خيلي جدي است.
با سلام، گفتند: من از شما گلايه دارم، به خصوص از آقاي ماندگاري. اگر شما رسالتتان را درست انجام ميداديد، اينقدر بي حجابي در کشور امام زمان بيداد نميکرد. شما و کساني که لباس رسول الله را به تن دارند، مسئول هستيد. شما را به خدا کاري کنيد. اگر شما هميشه از لطف خدا نگوييد، کمي هم از خوف خدا بگوييد، فکر ميکنم همه چيز درست شود. شما را به خدا حديث معراج را به ما بگوييد. ما را از قيامت بترسانيد که بي حجابي بيداد ميکند در کشوري که ادعا ميکند پرچم را به دست صاحبش ميرساند. شما چه کار ميکنيد؟ شما مسئول هستيد که فقط از رحمت الهي گفتيد. گناه ميکنند اشکالي ندارد، بالاخره توبه ميکنند. ببخشيد که حرص ميخورم. از اين همه بي حجابيها بسيار ناراحت هستم و کسي کار ندارد. البته اين را بگويم که خودم يک زن هستم.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم. کاملاً انتقاد ايشان بجاست. با تمام شرمندگي بايد بگوييم که ما روحانيت کوتاهي کرديم و خدا از سر تقصيرات ما بگذرد. صدا و سيماي ما که دانشگاه عمومي بوده است در مورد حجاب چه کرده است؟ چقدر مبلغ حجاب بوده است؟ چقدر بد حجابي را آسان کرده است؟ دانشگاههاي ما که مرکز تعليم و تربيت جوانان و نسل ما هست چه کار کرده است؟ چقدر براي حجاب کار کرديم و چقدر بدحجابي را راحت گرفتيم؟ هيأتهاي ما، مساجد ما، نماز جمعههاي ما، روحانيت و معلمين و دلسوزان ما چقدر براي حجاب حرف زدند؟ چند فيلم براي حجاب ساختيم؟ چند سريال ساختيم؟ چند کتاب نوشته شده است؟ کار به بد حجابها نداشته باشيد، اينها دلهايشان پاک است. آدمهاي خوبي هستند، هيأت و مجالس ميآيند، شک نداريم درست است. ما شک نداريم دلهاي اينها پاک است ولي همچنان که نزول خور را از عذاب خدا ميترسانيم، همچنان که دست دراز کننده به بيت المال را از عذاب خدا ميترسانيم، همچنان که تجاوز کننده به حدود ديگران را از عذاب خدا ميترسانيم، همچنان که دزد را از عذاب خدا ميترسانيم، قاتل و همه کساني که کار خلاف ميکنند را از عذاب خدا ميترسانيم، واقعاً بايد بدحجاب و بي حجاب را از عذاب خدا ترساند. به بيان امام صادق اول انذار کن و بترسان، بعد بشارت به رحمت الهي بده. ما بخش اول را حلقه مفقوده کرديم و فقط بشارت ميدهيم. روحانيت معظم، علماي بزرگوار، مبلغين و مسئولين کوتاهي کردند. تا خواستيم در مورد بدحجابي حرف بزنيم، گفتند: به دو تار موي مردم چه کار داريد؟ به پوشش مردم چه کار داريد؟ هرکسي خواست حرف بزند، يکي از ضروريات دين بحث عفت و حياء و حجاب است. ما ميگوييم: در مورد هر گناهي چه حق الله، چه حق الناس هم بايد در مورد عذابش بگوييم که انذار باشد، هم بايد بشارت بدهيم که جايي براي جبران و توبه و بازگشت هست. آغوش و رحمت خدا باز است. اما بخش اول را همه ميگويند: بشارت، در قرآن کلمه بشارت و انذار، انذار يکي بيشتر است. پيغمبر (ص) که رحمة للعالمين، مبشر و نذير بوده است، يعني هشدار دادنش يک مرتبه بيشتر از بشارت است. چون ما انسانها بي دنگ ميدنگيم! ما همينطور قرار است يک مقدار بي موالاتي کنيم. راجع به نماز، راجع به حجاب، راجع به شراب، راجع به گناه، راجع به دروغ، راجع به رابطه با نامحرم قرار است بي موالاتي کنيم. يکي هم بگويد: به دو تار موي مردم گير ندهيد. چه کسي گفته: اگر دو تار مو ديده شود، روز قيامت آويزان ميکنند؟ اين را هم لباسهاي ما گفتند.
به يکي از آقايان گفتم: چرا اين حرفها را در نوارها و صحبتها ميزني؟ گفت: اصلاً آيات عذاب خدا براي ترساندن است و واقعيت ندارد. قرار نيست خدا کسي را عذاب کند. گفتم: فرض ميکنيم حرف شما درست باشد. براي ترساندن هست يا نه؟ گفت: بله. خدا با کسي شوخي نکرده است. اول دعاي افتتاح ميگوييم: «وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ» قرار باشد سفره رحمت تو پهن باشد که کسي از تو سفرهاش پهنتر نيست. قرار باشد سفره عذابت هم پهن باشد، کسي عذابش از تو شديدتر نيست. ما اينها را دست کم گرفتيم. کسي به اندازه گوگرد سر کبريت حاضر است آتش روي پيشانياش بيافتد. يک گوگرد به اندازه يک سر سوزن آتش ميسوزاند، يک تشت آتش هم ميسوزاند. يعني کسي که همه گناهها را ميکند با کسي که يک گناه ميکند در نافرماني خدا با هم مشترک هستند. ميزان نافرمانيشان با هم متفاوت است. کسي که يک تار مويش را بيرون مياندازد با کسي که همه بدنش را در معرض ديد نامحرم قرار ميدهد، در نافرماني خدا يکي هستند. ميزان نافرمانيشان فرق دارد. کسي که يک قران ميدزدد با کسي که يک ميليارد ميدزدد در دزدي، در اصل کلمه دزدي با هم شريک هستند. نافرماني خدا را کردند. کسي که يک دروغ ميگويد با کسي که هر روز دروغ ميگويد. خدا را شوخي نگيريم، آيات قرآن را شوخي نگيريم.
در اين هفته که توفيق داشتيم در حرم امام رضا(ع) بوديم، در مورد حديث توحيدي امام رضا حرف زديم که امام رضا فرمود. يک نکته اساسي اين بود. اين دنيا به اقتضاي اينکه هوسها زياد، امکانات کم، دسترسي کم، رقابت جدي است. به اقتضاي خود اين دنيا که هوسهاي آدم زياد است، آرزوها زياد است، دعوا ميشود، کشت و کشتار ميشود، فساد ميشود، همان چيزي که ملائک به خدا گفتند. آيا ميخواهيد کساني را خلق کنيد که کشت و کشتار کنند، به خاطر اينکه ميدانند امکانات اينجا محدود است، فرصت هم محدود است و هوسها نامحدود است. آدمها براي رسيدن به قدرت برادر کشتند. امين برادر مأمون است، مأمون برادرش را کشت تا به حکومت برسد. لذا امام رضا فرمود: تا در دايره زندگي توحيدي نرويم، از اين عذاب اضطراب و انحراف و سقوط مصونيت نداريم. در اين دنيايي که هوسهاي من زياد است، فرصت و امکانات من محدود است، براي رسيدن به آرزوهايم اضطراب دارم، هم احتمالاً منحرف ميشوم، هم سقوط ميکنم. اگر در دايره فرهنگ توحيدي نرويم، اين عذابها طبيعي اين عالم است. زندگي توحيدي چيست؟ فکر توحيدي، خانم بزرگوار اگر فکر کني با آرايش زيباتر هستي، فکرت منحرف است. ما برنامه توحيدي لازم داريم. برنامه توحيدي يعني بايد و نبايد، اگر بايدها و نبايدهاي خدا را رعايت نکنيم قطعاً به اضطراب و انحراف خودمان کمک کرديم. به پريشاني جامعه کمک کرديم. ما اگر آرزوهاي توحيدي نداشته باشيم، قطعاً به خودمان لطمه زديم.
اگر خدا يک بايدي را براي ما گذاشته است، گفته: عفت را حفظ کن به نفع خود ما هست. اگر يک نبايدي را حفظ کرده و گفته: بي حيايي نکن، به نفع خود ما هست. پس همه گناهان، روحانيت معظم، صدا و سيماي خدمتگزار، مسئول خدمتگزار، خادمين فرهنگي، براي همه گناهها هم بترسانيم، هم بشارت بدهيم. همه گناهها، چه حق الله، چه حق الناس، هم بترسانيم. هر گناهي به صرف گناه بودن مخالفت با خداست. اول بترسانيم، الآن بعضي به تعبيري دارند جَري ميشوند. به يک نفر در حرم امام رضا بگويند: چرا آرايش کردي؟ بگويد: به شما چه؟ براي امام رضا آرايش کردم! اين يعني چه؟ چطور ميشود تفسير کرد؟ در حرم امام رضا به روحاني معظمي بگويند: به شما چه ربطي دارد؟ اين جَري شدن است. بس که همه گفتند: کاري نداشته باشيد. رحمت خدا واسع است. همه اينها را ميبخشد. بله خدا قطعاً ميبخشد. ولي از عذاب خدا بترسيم. يک ذره حرامخواري، يک ذره حرام پوشي، يک ذره حرام بيني، يک ذره حرام شنيدن، بايد بترسيم! امام باقر فرمود: بزرگترين گناه، گناهي است که صاحبش آن را کوچک شمارد. بدحجابي و بي حيايي کوچک شمرده شده است. خدا به همه ما کمک کند.
شريعتي: نفس اين دغدغه داشتن باعث حرکت ميشود و جلو رفتن را به دنبال دارد. اميدوارم که جامعه ما شاهد اتفاقات خوبي باشد. يکوقتي شما در برنامه فرموديد: بدحجابي و بي حجابي به نوعي نامهرباني ما به همديگر است.
حاج آقاي ماندگاري: البته از اين جمله من استفاده نميشود که ما خداي نکرده با نامهرباني با آنها برخورد کنيم. گفت:
اگر بيني که نابينا و چاه است *** اگر خاموش بنشيني گناه است
ما به اينها بفهمانيم با اين کار با دست خودتان، داريد هيزم به جهنم ميبريد. «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِين» (بقره/24) دوست داريد هيزم جهنم شما پر باشد؟ اگر دوست نداريد رعايت کنيد.
شريعتي: در يک زماني در برنامه اشاره کرديم که اساساً وقتي ما بدحجاب و بي حجاب وارد فضاي جامعه ميشويم خيلي از ذهنها را پريشان ميکنيم. مراقب باشيم!
سلام کردند و گفتند: مادرم عقايد خاصي دارد. موقعي که کسي عطسه ميکند ميگويد: صبر آمد. اگر حتي کار مهمي داشته باشد آنروز آن کار را کنسل ميکند و نکتهاي که براي من جالب است اين است که کتاب استخاره با قرآن گرفته که براي کوچکترين کار استخاره ميکند و هرچه در کتاب آمد به آن عمل ميکند. من نميدانم اين عقايد او خرافات است يا نه؟ راهنمايي کنيد و شما بگوييد: من چه کار کنم؟
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، خطکش عقايد و احساسات و رفتار ما دين است. ديشب جمکران بودم. بنده خدايي آمد گفت: صداهايي ميشنوم که اين صداها حرفهايي به من ميزند. گفتم: دين گفته: تکاليفت را از اين صداها بگير. گفت: نه! گفتم: دنبال کارت برو! گفت: حاج آقا، گفتم: حاج آقا ندارد. دين گفته: شما سراغ مرجع تقليدت برو، به رساله مراجعه کن و کارت را بپرس. اين صداها ميترسم يکبار بگويد: صلوات بفرست. بار ديگر بگويد: کار ديگر بکن. خيلي اعتباري به آن نيست. در خواب اينطور گفتند، عطسه اينطور است. آيا من از اين مادر بزرگوار که به او احترام ميگذارم، يک فتواي مرجع، يک کلام بزرگان بياورند که گفتند: هروقت عطسه آمد صبر کنيد. ما تسليم هستيم. قديميها گفتند! خدا قديميها را رحمت کند. گاهي يک چيزي را از جيب خودشان درميآوردند و ميگفتند. ملاک ما قرآن و حديث و رساله مراجع است. هر فکري به ذهن ما آمد و در مجلسي مطرح شد، حتي اگر من روحاني روي منبر حرفي زدم، اين فکر را مستند نگفتم، کنار بگذاريم. اگر مستند قرآن، حديث و رساله مراجع تقليد داشت روي سر ما. من اين را دوست دارم، اين را دوست ندارم. با کدام مستند؟ من اين کار را بکنم، اين کار را نکنم. با کدام مستند؟ من اينطور فکر ميکنم و اينطور فکر نميکنم. با کدام مستند؟ به چه پايه و اساسي؟ خطکش افکار و احساسات و رفتار ما بايد دين باشد.
پس در رابطه با عطسه سند ديني نداريم. خدا شهيد مطهري را رحمت کند. ميخواستند از فريمان به قم براي عزيمت علمي بيايند، يک نفر عطسه کرده بود. فرمودند: مراقب باشيد بعضي اين عطسه را متوجه نشوند وگرنه اين سفر ما کنسل ميشود. بزرگان ما تابع اين قصه نبودند. اما در رابطه با استخاره، استخاره سند ديني دارد. اما به جايش برويم از دين بپرسيم. استخاره براي تعطيل کردن فکر است؟ نه. استخاره براي تعطيل کردن مشورت است؟ نه. پس استخاره براي چيست؟ ما قائل هستيم به اينکه هرکس درست فکر کند، يک کاري ميخواهند بکنند فکر کنند. مشورت هم بکنند. مشورت يعني از فکر و عقل ديگران استفاده کنم. فکر يعني از عقل خودم استفاده کنم. مشورت يعني از عقل ديگران استفاده کنم. اگر با اين دو به نتيجه رسيدم، خدا به همين فکر مرا ياري ميکند. «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) من فکر کردم، خطکش فکر من دين بود. از ديگران هم مشورت گرفتم. خطکش آنها هم دين بود. به ما گفتند: براساس دين شما اين کار را بکن. توکل و توسل کن، صدقه بده، چهارقل و آيت الکرسي بخوان و جلو برو. يا با فکر خودم و فکر ديگران گفتند: اين کار را نکن. اين کار را کنار بگذار. اگر فکرخودم، فکر ديگران، هرچه فکرها را روي هم گذاشتيم به نتيجه نرسيديم، سر دوراهي هستيم. در ازدواج دو مورد هست. در مسافرت دو تجارت هست. در يک معامله دو طرف مشتري هست. حالا قرآن را بردار، يا کتاب استخاره، استخاره ميکنم. الحمدلله خوب است! انجام ميدهم باز با توکل بر خدا، استخاره کردي نه اينکه دوباره فکر را تعطيل کن. بقيه هم با فکر باشد. استخاره کردي بد آمد، انجام نده. اما اينکه مادر بزرگواري، پدر بزرگواري ميخواهد آب بخورد استخاره ميکند، درست نيست. طلبهاي بود خيلي اهل استخاره بود. گفتم: ميخواهي بلند شوي؟ گفت: بله. گفتم: استخاره کن! استخاره کرد، بد آمد. گفتم: براي نشستن هم استخاره کن. آن هم بد آمد. گفتم: حالا بين زمين و هوا بمان! براي هر کاري بدون فکر و مشورت سراغ استخاره برويم، ديني نيست. بعد از فکر و بعد از مشورت سراغ استخاره برويم، اين ديني هست. خدا در قرآن نفرموده: هرکسي استخاره کرد «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» خدا فرمود: هرکسي فکر کرد و تلاش کرد، «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» (نجم/39) جهاد، جهاد فکري است. جهاد مشورتي است.
شريعتي: سلام کردند و گفتند: ببخشيد! همين آقاي ماندگاري دخترشان را به من که دانشجوي ارشد هستم با چهارده سکه طلا و مهريه به عقد من در ميآورند؟ من را به عنوان داماد خودشان قبول ميکنند؟ آيا خودشان اين کار را انجام ميدهند؟
حاج آقاي ماندگاري: بله، بارها گفتم: دختر اولم را به يک طلبه بزرگوار دادم که احتمالاً شرايط اقتصاديشان هم از اين دانشجو هم کمتر باشد. با چهارده سکه بهار آزادي. دختر بعدي هم باز به يک دانشجو مقطع کارشناسي دادم. باز هم با چهارده سکه بهار آزادي در حدود سن 17 سالگي، الحمدلله رب العالمين، خدا را شاکر هستم هم درسشان را ادامه دادند. هم زندگي کردند، هم آن مادري که آرزو داشت بچهدار باشد، هم مادر شدند و هم همسرانشان رشد تحصيلي خودشان را داشتند. خدا هم به زندگيشان برکت داده است. اميدواريم تا آخر در صراط مستقيم ثابت قدم باشند، خودشان و نسلشان، انشاءالله اين عزيز هم حاج آقايي را پيدا کنند که دخترشان را به دانشجو با چهارده سکه مهريه بدهند. من دادم و ميدهم و الآن در سن ازدواج ندارم. اگر داشتم حتماً ميدادم!
شريعتي: يک نکته که در اين سؤال توجه من را جلب کرد اين بود که آيا واقعاً صرف اينکه کسي کارشناسي ارشد خوانده باشد، ميتواند معيار و ملاک خوبي براي ازدواج باشد و براي معرفي خودش؟ يعني همين عامل ميتواند او را وادار کند که جلو بيايد و احساس کند که ميتواند خودش را خوب به شما معرفي کند؟
حاج آقاي ماندگاري: عزيزان بزرگواري که کارشناسي، کارشناسي ارشد يا دکترا بودند گفتند: ما ميخواهيم ازدواج کنيم. گفتم: ميشود توانمنديهاي خود را بگوييد. شما ديانت خود را نشان بدهيد. به پدر و مادر خود و طرف مقابل بگوييد: خطکش من دين است. چه کار کرديد؟ گفته بود: طرف چطور است؟ گفت: روزه خوردنش را ديدم اما نماز خواندن او را نديدم. اينطور باشد که نتيجه ندارد. ديانتتان را نشان بدهيد. چون ديانت يک امر دروني است. بايد با اعمال و جوارح نشان بدهيد. دوم اينکه لياقت و توانمنديتان را نشان بدهيد. شما قرار است با ازدواج کردن، چه دختر خانم و چه آقا پسر يک زندگي را اداره کنيد. مرد بايد خانم را اداره کند، بعد بچهها را اداره کند. خانم هم بايد مرد را کمک کند. مديريت دو طرفه است. به خيلي از جوانها گفتم: تابستان به پدرت بگو: من ميخواهم سه ماه خرجي خانه را بدهم. يا علي مدد! خرجي را دست من بدهيد مديريت کنم. چون گاهي بعضي جوانها دو ميليون در جيبشان بگذارند تا شب خرج ميشود. اين مديريت نيست. پس 1- ديانت خود را نشان بدهيد. 2-. لياقت و قابليت خودتان را براي اداره زندگي نشان بدهيد. 3- کفويت خودتان را با طرف مقابل نشان بدهيد. من اين ويژگي را دارم. ايشان هم اين ويژگي را دارد، هردو به هم ميخوريد. من در قصه ازدواج فرزندان خودم، با خودشان مشورت ميکنم. الآن فرزندان من در نزديکي سنين ازدواج هستند ولي با خودشان مشورت ميکنيم، آمادگي داريد؟ چه معيارهايي داريد؟ ما همچنان که براي ديگران مشاور بوديم ميخواهيم براي شما هم باشيم و هيچ تحکمي هم نداريم. اميدواريم همه جوانهاي عزيز خوشبخت شوند.
شريعتي: بارها اشاره کرديد که آنچه براي ازدواج مهم است، صرفاً مدرک نيست. تواناييها، لياقتها، جربزهي کار داشتن مهم است. معرفي اين جوان از خودشان خيلي ساده و سطحي بود. ميگويند: من يک جوان هستم که کارشناسي ارشد دارم. اين ملاک مهمي براي معرفي نيست.
حاج آقاي ماندگاري: مثل کسي که بگويد: من خيلي پولدار هستم. خانه دارم، ماشين دارم. اين براي ازدواج کافي نيست. ما ميگوييم: از ديانتت، از لياقتت، از کفويت چه داري؟
شريعتي: يک پيام بسيار خوشحال کننده و دلنشين از يکي از مخاطبين به دست ما رسيده است. سلام کردند و گفتند: در رابطه با بحث اجارهها و زائر اوليها پيامي بدهم شايد قدري شما را خوشحال کنم. دختري شانزده ساله هستم که طبيعتاً نه پولي از خودم دارم و نه خانهاي که بخواهم آن را اجاره بدهم و هواي مستأجرم را داشته باشم. خانواده من وضع نسبتاً خوبي از لحاظ مالي دارند. يعني الحمدلله به اندازه ما يحتاجمان داريم. خيلي دوست داشتم کاري براي امام رضا بکنم و يک چيزي که دوست دارم را ببخشم. چون خيلي امام رضا را دوست دارم. به فکرم رسيد که مبلغ صد هزار توماني که مدرسه بخاطر اينکه نفر دوم استانمان در يکي از رشتهها و آزمونهاي علمي شدم و ميخواستم با اين پول يک چيزي براي خودم بخرم را بخاطر امام رضا و به شکرانه اينکه به من در زندگي خيلي کمک کرده به خانوادهاي که توانايي مالي چنداني ندارند به عنوان عيدي بدهم. الآن هم اين پول را جدا کردم، تا در اولين فرصت به آنها بدهم. ميدانم مبلغ ناچيزي براي يک خانواده فقير است، ولي وسع من همين بود و اميدوارم امام رضا(ع) از من قبول کرده باشد. براي همه جوانها به خصوص براي حفظ دينشان دعا کنيد.
انشاءالله امام رضا(ع) قطعاً از شما خواهد پذيرفت و آن لطف رحيمانه و نظر پدرانه را شامل حال همه ما بکند. مخصوصاً شما که اينقدر زيبا اين حس را به ما منتقل کرديد و آن را وصف کرديد.
حاج آقاي ماندگاري: من ميخواهم بگويم که همچنان که شما فرموديد، مبلغ هديه ايشان خيلي بالا نيست. قيمتش خيلي بالاست. اميدواريم همه فرزندان ما در جامعه از اين روحيات قشنگ داشته باشند. اين همان چيزي است که اهلبيت فرمودند: به فرزندانتان ياد بدهيد. اين ديانت است. اين حس همنوع دوستي است. من به اين دختر گل اين هديه را ميدهم که بين همه هدايايي که از خراسان و نيشابور براي امام کاظم(ع) فرستادند، امام کاظم آن کمترين از لحاظ مادي بيشترين از لحاظ ارزش معنوي است، که هديهي بي بي شطيطه نيشابوري بود را قبول کردند. من ميترسم بين همه کمکهاي ميلياردي و ميليوني که به امام رضا ميشود، اين دختر خانم گوي سبقت را از همه ببرد و امام رضا صد هزار تومان ايشان را قبول کنند. اميدواريم اين دختر گل اين روحيه را بتواند به تمام هم سن و سالهاي خودش منتقل کند.
شريعتي: اين نيتهاي ما هست که اعمال ما را به توان ميرساند و اين قشنگي نيتهاست که اينقدر کار را ارزشمند ميکند و شايد اگر طور ديگري نگاه کنيم و همه همين حس و همين نگاه را داشته باشيم، شايد صد هزار تومان ايشان نه گره آن خانواده فقير بلکه گره کشور و مملکت ما را باز کند.
حاج آقاي ماندگاري: يک نفر در حرم امام رضا ده هزار تومان داد. يک دختر بچه هزار تومان داد. اين خيلي ارزش دارد.
شريعتي: امروز صفحه 41 قرآن کريم، آيات 249 تا 252 سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت ميشود.
«فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ «249» وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين «250» فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِين «251» تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِين «252»
ترجمه: پس هنگامى كه طالوت، سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: خداوند شمارا به يك نهر آب آزمايش مىكند، پس هر كه از آن بنوشد از من نيست و هركس از آن نخورد از من هست، مگر آنكه با دست، مشتى برگيرد (و بياشامد.) پس (همين كه به نهر آب رسيدند،) جز اندكى همه از آن نوشيدند، سپس هنگامى كه او و ياوران با ايمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را ديدند) گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. امّا آنها كه اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قيامت ايمان داشتند) گفتند: چه بسا گروهى اندك كه با اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است. و هنگامى كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروز فرما. سپس آنها (طالوت و ياران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شكستند و داود (كه جوانى كم سن و سال، ولى مؤمن، شجاع و از ياران طالوت بود،) جالوت را (كه فرمانده سپاه دشمن بود) كشت، و خداوند حكومت و حكمت به او عطا نمود و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خداوند (فساد) بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، قطعاً زمين را فساد مىگرفت. ولى خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد. اينها آيات خداوند است كه به حقّ بر تو مىخوانيم و براستى تو از فرستادگان الهى هستى.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و بعد هم ادامه سؤالات را بخوانيم.
حاج آقاي ماندگاري: با عنايت از وجود نازنين امام رضا، آيه «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» خيلي به آدم انرژي ميدهد. بعضي وقتها در بعضي فضاها ميگوييم: عدهي نمازخوانها کم است. با حجابها کم است. امر به معروف و نهي از منکر کنها کم است. آدم احساس غربت ميکند. اين آيه ميگويد: خدا به اذن الهي کم شما را زياد ميکند. اين براي دلگرمي ياران امام زمان در عصر غيبت است. اين تفسير آيه آخر سوره آل عمران است، «اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا» (آلعمران/200) آيه بعدش ميگويد: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا» امثال اينها «عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين» خيلي از بزرگان ميگويند: نه فقط خدا در قوم کافرين به ما نصرت داده است، در افکار کفر هم به ما نصرت بدهد. بر احساسات کفر آميز هم به ما نصرت بدهد. بر رفتارهاي کفر آميز هم به ما نصرت بدهد بتوانيم بر اينها غلبه کنيم فقط ملاکش صبر است. صبر هم وقتي انجام ميشود که بدانم خدا با ماست. وقتي آدم بداند خدا را دارد، «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» فکر نکنم هيچوقت خسته شود. هيچوقت نا اميد شود و کم بياورد. اميدواريم همه کساني که براي اسلام زحمت ميکشند و تلاش ميکنند، براي تبليغ دين تلاش ميکنند، خدا به آنها صبر و انرژي بدهد و کمکشان کند.
شريعتي: خيليها سراغ مباحث حاج آقاي عالي را ميگيرند، تا الآن شرايط حضور در برنامه براي ايشان فراهم نشده و نپذيرفتند. انشاءالله به زودي زود شاهد حضور پربار و پر برکت حاج آقاي عالي در برنامه سمت خدا باشيم. دوستاني که پيگير مباحث ايشان هستند به کانال برنامه مراجعه کنند. دوستان ما زحمت ميکشند مباحث ياد مرگ ايشان را به صورت اختصاصي در کانال قرار ميدهند به بحث شفاعت رسيديم.
با سلام و خسته نباشيد، گفتند: من يک دختر پنج ساله دارم که معلول است. اکثر اطرافيان من را مقصر ميدانند و ميگويند: چرا موقعي که باردار بودي سقطش نکردي؟ من ميگويم: پزشکي قانوني اجازه نداده است. اطرافيان مرا گناهکار ميدانند. آيا واقعاً من مقصر هستم؟ من بايد چه کار ميکردم که نکردم؟
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، يکي از مسائلي است که بعضي بخاطر عدم آگاهي و کمبود آگاهي خيلي باعث دل شکستن ميشوند و گناه کبيره انجام بدهند. مگر ميشود جنيني که روح در او دميده شده را سقط کرد؟ اين انسان زنده است. حالا همه دکترها گفتند: اين معلول است. باشد! الآن کسي بچهاي که در تصادف معلول شده را زير گيوتين ميگذارند تا بکشند؟ معلول حق حيات ندارد؟ حق زندگي ندارد؟ ما غافل هستيم از پشت پرده يک موجود معلول که چه امتحاني است و چه درجاتي براي خود و ديگران است؟ به صرف اينکه در جنين گفتند: احتمالاً اين بچه يک مقدار معلوليت دارد، دکترها همه گفتند. حالا پزشکان اجازه بدهند يا ندهند. من شرعاً اجازه دارم؟ حالا متأسفانه بعضي از اطباء راحت ميگويند: اين بچه قلب ندارد. معلول است، برويد سقط کنيد. من تقاضا ميکنم مادران بزرگوار که در اين شرايط قرار ميگيرند حتماً نزد اطباء ديگر بررسي کنند. وقتي روح در جنين دميده شده براي سقطش اجازه نداريم. قبلش هم گناه است. نطفه که بسته شد حق نداريم اين موجودي که خدا اجازه وجود به او داده را بکشيم و حق حيات را از او بگيريم. گناه،گناه است. همچنان که در بحث اول اشاره کرديم کسي که اختلاس کرده ميتوانيم بگوييم: با رحمت خدا با او معامله کنيد، حالا صد ميليارد اختلاس کرده، ولش کنيد! هيچکس اين حرف را نميزند. کسي هم که بي حجاب است گناه کرده است. اين هم حق الناس است. سقط جنين هم حق الناس است. به اين مادر بزرگوار ميگوييم: اين امتحان شماست. قطعاً هم براي تطهير شماست، هم براي ترفيع شماست. شما از اين امتحان استقبال کنيد. بارها گفتم اگر مقدر ما اين باشد که بچه معلول داشته باشيم، تمام ملاحظات پزشکي را بکنيم، بچه ما سالم سالم باشد، مقدر من اگر باشد، اين بايد با بچه معلول امتحان شود، بچه من سر هفده سالگي برايش اتفاقي ميافتد و معلول ميشود. مقدر من است. با مقدر نميتوانم بجنگم! بله اگر من خطا کردم، استغفار هم بکنم که همين ابتلاء براي استغفار است. براي تطهير است. حواسمان باشد نيش زدن و به مقدر الهي ايراد گرفتن مثل قصه اختلاس و بي حيايي همه گناه است.
شريعتي: خيلي وقتها از اين نيش و کنايهها داريم که ميگويند: ما با زندگي مشکل نداريم ولي اطرافيان ما هستند که زندگي را سخت ميکنند.
حاج آقاي ماندگاري: اينقدر اطرافيان ميتوانند ما را بر شرايط و مقدرات منطبق کنند، به اينها بگويند: مقدر شما اين بوده است. اگر مقدر شما اين باشد چه ميکنيد؟ اگر مقدر ما اين بوده بايد تسليم مقدر الهي باشيم. به جاي اينکه نيش بزنيم بگوييم:يک هفته بچه معلولتان را بدهيد کمک شما کنيم. ما نگه ميداريم شما يک زيارت برويد. يک مقدار کمک مالي بکنيم. يک مقدار کمک و پرستاري کنيم. به جاي نيش زدن ميتوانيم سهمي در کمک کردن به اينها داشته باشيم. سهمي از برکات اين امتحان داشته باشيم. هيچ چيزي در عالم بي حساب و کتاب نيست. از برکات اين امتحان سهمي داشته باشيم.
شريعتي: حالا که امروز منور به نام و ياد امام رضا(ع) است و اين ايام به امام رضا تعلق دارد، بياييم به برکت نام و ياد امام هشتم دعا کنيم و همه آمين بگوييم و يک دعاي ويژه و مخصوص براي همه جانبازان عزيز بکنيم که سالهاست با چه شرايط سختي زندگي ميکنند، جانبازهاي شيميايي، جانبازهاي اعصاب و روان، معلولين عزيز ما چه نوجوانها، چه بچههاي خردسال، چه بزرگترها که با اين معلوليتشان کنار آمدند و با اين امتحان کنار ميآيند و همينطور رشد ميکنند و بالا ميروند، براي سلامتي مخصوص اينها دعا کنيد و ما آمين بگوييم.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا اگر مصلحت معلولين و جانبازان عزيز و مريضها شفا هست، به آبروي امام رضا به آنها شفاي عاجل و کامل عنايت بفرما. اگر مصلحتشان بقاي معلوليت است، صبر و تحمل بيشتر در تحمل اين وضعيت به آنها عنايت بفرما. به پرستارها و عزيزان اينها صبر و تحمل عنايت بفرما و از همه مهمتر به اطرافيان فکر قشنگ براي برخورد زيبا با اينها عنايت بفرما. همه گرهها را با فرج باز بفرما.
شريعتي: ما قرار گذاشتيم که دلي را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنيم و همينطور که به پايان ماه ذيالقعده و ايام مخصوص زيارتي امام رضا نزديک ميشويم فکر ميکنم جا دارد بيشتر تلاش کنيم که اين گرهها محکمتر شود و تعدادشان بيشتر شود. شما هم کمک کنيد در فضاهاي ديگر ما را ياري کنيد که بتوانيم افراد بيشتري را به مشهد الرضا اعزام کنيم. اگر کسي از اطرافيانتان را ميشناسيد که تا به حال توفيق تشرف پيدا نکرده به سايت ما مراجعه کنيد، در آن بخش ثبت نام کنيدکه مقدمات سفرشان به مشهد را فراهم کنيد. با ارسال عدد 8 به 20000303 در اين طرح معنوي و پر برکت شرکت کنيد و بخشي از اين هزينهها را متقبل شويد.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»