اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-03-17-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 17-03-96

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
من بي تو دمي قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يک شکر تو از هزار نتوانم کرد

شريعتي: خيلي خوشحاليم و شاکر خداي متعال هستيم که دوازدهمين روز از ماه مبارک رمضان را داريم درک مي‌کنيم و لحظاتش را تجربه مي‌کنيم. سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. افتخار داريم به رسم چهارشنبه‌ها خدمت حاج آقاي ماندگاري باشيم و ايشان به سؤالات شما پاسخ بدهند. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله، و سلام علي رسول الله و علي آله آل الله. من هم خدمت شما و همکاران خوب برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز، روزه‌داران مؤمن عرض سلام و ادب و احترام دارم. يک تذکر به خودم و همه عزيزان بدهم. ماه رمضان نزديک به نيمه رسيده است. اين فرصت نوراني به نيمه رسيد، حواس ما پرت باشد ماه رمضان از دست ما رفته است و معلوم نيست چقدر برداشت کرديم. از وجود نازنين امام زمان(عج) مدد مي‌خواهيم که همه در بهره‌برداري از ماه رمضان به ما کمک کند و هم در پاسخگويي به عزيزان بيننده و شنونده. (قرائت دعاي سلامت امام زمان) دسته گل صلواتي را به محضر آقايمان و به مولود نيمه رمضان، امام مجتبي(ع) هديه کنيم.
شريعتي: پيام اولي که انتخاب کرديم درد دل يکي از مخاطبين عزيز ماست. سلام و احوالپرسي کردند و از برنامه تشکر کردند. گفتند: مدت‌هاست دنبال جواب سؤالم هستم اما هنوز هيچکس به من پاسخ روشني نداده است. اميد دارم کارشناسان محترم برنامه شما پاسخي به من حقير بدهند و مرا و يکسري از همکاران ديگر مرا از سردرگمي و عذاب وجدان نجات بدهند.
من يک خانم کارمند بانک هستم، که حدود بيست سال تمام سعي‌ام را کردم که حتي ثانيه‌اي در محيط کارم بيکار نباشم که نکند حقوق من حرام باشد. امثال من بخاطر اين طرز فکر دچار بسياري از بيماري‌ها مثل آرتروز گردن، ديسک کمر يا سنگ کليه و ضعف اعصاب شدند. اما ديد نادرستي که برخي از مردم خوب ما به بانکي‌ها دارند که متأسفانه بعد از جريانات حقوق‌هاي نجومي بدتر هم شده است، درد و رنج ما را دو چندان کرده است، مخصوصاً از زماني که فرمايشات برخي مراجع محترم تقليد در خصوص حرام بودن حقوق کارمندان بانک را شنيديم، سردرگمي فوق العاده‌اي تمام وجود ما را گرفته و حتي بنده هم بارها به فکر استعفا افتادم اما وقتي به فکر شرايط بسيار دشواري که با وجود دو کودک خردسال و شلوغي شعبي که طي اين سالها نصيب بنده و يکسري از همکاران بي پارتي و مظلوم ما شده بود که اغلب خانم‌ها بودند و نمي‌توانستند مثل مردها از حقشان دفاع کنند و هميشه سخت‌ترين و پر حجم ترين کارها روي سرشان مي‌ريختند، مي‌افتم، منصرف مي‌شدم. باور کنيد حقوق‌هاي نجومي را به ما کارمندهاي پشت باجه نمي‌دهند. فقط زحمت‌هايش را به گردن ما مي‌اندازند. نجومي‌ها نه زير فشار کار سنگ کليه گرفتند و نه آرتروز گردن، نه ديسک کمر و نه فحش و ناسزاي ارباب رجوع را به جان خريدند و اين کمال بي انصافي است که ما چون جلوي چشم ملت هستيم، تصور نجومي بگير را با چهره ما در ذهنشان بسازند، و با کوچک‌ترين معطلي يا مواجه شدن با مشکلي فحش‌ها و بد و بيراه‌ها را نثار ما کنند که حقوق‌هاي نجومي را خوب مي‌گيريد، لااقل کار مردم را هم مثل حقوق‌هايتان خوب راه بياندازيد. به لطف مسئولين محترم چهار سالي هست که حتي ساعت کار هم در ماه مبارک رمضان حتي پنج دقيقه هم کم نشده است و ما از ساعت هفت صبح تا چهار عصر بايد بي وقفه کار کنيم. شايد دلشان خنک شود که روزه دارها پدرشان از کار کردن دربيايد تا آنها باشند که ديگر روزه نگيرند. با اين وجود آيا باز هم حقوق ما حرام است؟ خواهش مي‌کنم مرا نااميد نکنيد و جواب مرا بدهيد چون چندين بار تا به حال به شما و اشخاص صاحب نظر ديگر پيام دادم ولي جواب ندادند.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم. اجازه بدهيد اول به بخش آخر سؤال اشاره کنم. ايشان فرمودند: به لطف و عنايت مسئولين پنج، شش سال است که پنج دقيقه هم از وقت کار در ماه رمضان را کم نکردند، بعضي‌ها هم فرمودند: ماه رمضان را مثل ماه‌هاي ديگر بايد کار کنند. قابل توجه مسئولين بزرگواري که مي‌گويند: ماه رمضان را مثل ماه‌هاي ديگر هست، اين است که خدا مي‌گويد: ماه رمضان مثل ماه‌هاي ديگر نيست. اصلاً تصريح داريم در روايات که مؤمنين و مؤمنات از دوازده ماه سال يازده ماه را خيلي کار کنيد، اما زمان کار را در ماه رمضان کم کنيد تا توان روزه را از دست ندهيد. اين دستور اسلام است، نه از بابي که «هذا شهر عظمته و فضلته و شرفته علي الشهور» از بابي که سفارش دين است. يعني خدا به دستوراتش براي ماه رمضان تسهيلات فراهم کرده که کار کم کنيد تا عبادت بيشتري کنيد ولي مسئولين بزرگوار لااقل براي بندگي خدا، دين داري را آسان کنيم، الحمدلله رب العالمين هيچکس گوش نداد. گفتيم: يک مقدار امتحانات بچه‌ها را عقب بياندازيد. امتحان‌هاي کنکور را مقداري عقب، جلو کنيد. امسال که گذشت انشاءالله سالهاي بعد. اميدواريم خدا به همه دغدغه‌ي دينداري بدهد. لذا ما تقاضا کرديم براي کارمندها، دانش‌آموزان، براي کارگران و کارفرماها ستاد تسهيلات بگذاريد. مسئول کارخانه‌ها، مسئول کارگاه‌ها، بياييد به شاگرد و کارمند و کارگر بگوييد: دوازده ماه در سال، يازده ماه روزي هفت، هشت ساعت براي من کار کرديد. من مي‌خواهم با خدا معامله کنم، در ماه رمضان براي من پنج ساعت کار کن که تو راحت روزه بگيري.
بخش اول سؤال ايشان يک دردي است و همه هم قبول داريم. خانم محترم و همه شما که دغدغه‌ي دينداري داريد. دغدغه‌ي دينداري اين خانم ستودني است. نظام بانکي ما اشکال دارد همچنان که نظام اداري ما اشکال دارد. همچنان که نظام صدا و سيما و شهرداري‌هاي ما اشکال دارد. بدون تعارف نظام قوه قضاييه ما، نظام‌هاي ما اشکالاتي دارد. ما توقع داريم روز به روز اشکالات کم شود ولي گاهي وقت‌ها خبرهاي بدي مي‌شنويم و کارهاي ناخوب دارد بيشتر مي‌شود. من مي‌خواهم به اين خانم بزرگوار بگويم: دغدغه‌ي مراجع تقليد نسبت به نظام بانکي بيشتر مخاطب مسئولين هستند که مسئولين بزرگوار همچنان که يک نفر يک غذايي را مي‌خواهد به مهمان‌ها بدهد، مراقب يک فضله موش است که همه غذاها را آلوده نکند، شما هم مراقب باشيد در صندوق دولت که همه کارمندان دولت دارند از اين صندوق حقوق مي‌گيرند و رزق و روزي مردم با اين است، فضله موش نيافتد. فضله موش چيست؟ معاملات حرام، قراردادهاي شبهه ناک، همين رباها و نزول خوردن‌ها و اشکالات! دغدغه مراجع و توقع مراجع و همه متدينين از مسئولين سيستم بانکي است. نظام اسلامي است که دغدغه‌ي اصلاح اينها را داشته باشد.
من بارها شنيدم که رهبر معظم انقلاب و مراجع اعظام تقليد به مسئولين سيستم بانکي فرمودند: تا جايي که مي‌توانيد تلاش کنيد اشکالات کم شود. پر از اشکال است. هچنين که مسئولين بايد دغدغه‌ي اصلاح اين سيستم را داشته باشند، اصلاح سيستم يکبار به عقود اسلامي است. ما مي‌گوييم: همه عقدها و قراردادهاي بانک‌ها اسلامي است اما اجرايش هم اسلامي است؟ در عقود نبايد شرايط غير اسلامي باشد. حالا مضاربه است، سپرده‌گذاري است، پولي که به مردم مي‌دهيد و پولي که از مردم مي‌گيريد، بايد قراردادهاي شرعي داشته باشد. اجرايش هم بايد شرعي باشد. اين هم يک دغدغه است.
نکته بعدي اين است که دغدغه‌ و توقع مراجع اعظام تقليد که توقع خداست. توقع پيامبر و آل پيغمبر از ماست. همچنان که مسئولين دنبال اصلاح اين سيستم باشند، تک تک کارمندها هم به دنبال اصلاح اين سيستم باشند. يعني خانم محترم و کارمند محترمي که دارد مي‌گويد: وقتي يک نفر به بانک مي‌آيد، من او را به سيستم غلط راهنمايي نکنم. يک فاکتورسازي و يک شاهد الکي بياور، يک سند الکي بياور من به تو وام بدهم. اين خودش سوق مي‌دهد. من به روند غلط کمک نکنم. من تلاش کنم در حد خودم اصلاح امور داشته باشم. من تذکر بدهم، من فرياد بزنم، مسئولين دغدغه‌ي اصلاح داشته باشند. کارمندان دغدغه‌ي تلاش حلال و دغدغه‌ي تذکر و دغدغه‌ي اصلاح داشته باشند، قطعاً هيچ مرجع تقليدي نگفته حقوق‌ها حرام است. ولي اگر همه بي خيال شدند، مسئولين بي خيال شدند. کارمند هم بي خيال شد، هرچه پيش آيد خوش آيد. نه اين درست نيست! اين قطعاً حقوق را شبهه ناک مي‌کند.
من مي‌خواهم اين خانم را به عنوان الگو بگويم. مسئولين بزرگوار از يک کارمندي که اينقدر دغدغه‌ي ديني شدن زندگي‌اش را دارد، شما ياد بگيريد در اصلاح کارها از آن بالا تلاش کنيد، از منشأ کارها و قوانين و اجرا، مديريت‌ها و نظارت‌ها، شما تمام تلاشتان را بکنيد که بانک‌ها    اصلاح شود. تمام ادارات ما اصلاح شود. شما هم بي خيال و بي دغدغه نباشيد و مثل اين بانوي بزرگوار و بانوي متدينه که اينقدر دغدغه دارد تلاشش حلال باشد و لقمه‌اش حلال باشد شما هم تذکرتان را بدهيد. به روند غلط کمک نکنيد، راهنمايي براي روند غلط نکنيد. با اين نگاه قطعاً حقوق‌ها اشکالي ندارد.
يک تذکر ديگر هم بدهم اينکه چرا ما مردم هرجا يک مشکلي پيش مي‌آيد مي‌خواهيم به همه انگ بزنيم و نيش زبان بزنيم؟ ماه رمضان است. شما يقين داريد اين خانم حقوق نجومي گرفته که از پشت باجه بانک بگوييد: شما که حقوق‌هاي نجومي مي‌خوريد، کار مردم را هم راه بياندازيد. آيا شايسته است يک مسلمان در ماه رمضان با دهان روزه اينطور به يک مسلماني که دارد خدمت مي‌کند انگ بزند؟ نيش بزند و زخم زبان بزند و خستگي را در تن او نگه دارد؟ اينقدر دين سفارش مي‌کند که زبانمان را کنترل کنيم براي همين است.     خدايا به آبروي محمد و آل محمد مسئولين بزرگوار را در اصلاح سيستم‌ها و تمام مردم ما را در کمک به اصلاح ياري بفرما.
شريعتي: انشاءالله اين اتفاق مثبت و سازنده چه در سيستم بانکي ما چه در سيستم آموزشي ما و در تمام نظام ما اتفاق بيافتد، و انشاءالله بتوانيم به آنجايي برسيم که بايد برسيم.
سلام کردند و گفتند: خانمي هستم 32 ساله، 16 سالگي ازدواج کردم و سه تا بچه دارم. شوهرم فقط خرجي خورد و خوراک را مي‌دهد و الحمدلله نه بيکار است و نه معتاد است. يکسره کار مي‌کند و يکسره هم مي‌نالد. از اول زندگي ندارم، ندارم. چون پول ندارم براي لوازم مدرسه و لباس‌هاي بچه‌هايم، مجبور هستم ساختمان را جارو و تميز کنم يا خيارشور و ترشي بفروشم تا بلکه پولي دربياورم. از وقتي بچه سوم ما به دنيا آمد ناشکري کرد که چرا اين به دنيا آمد و حتي مي‌خواست سقطش کنيم. هنوز که کلاس اول است همين‌ها را مي‌گويد. از بس جوش زدم عمل قلب باز انجام دادم. الآن هم که بچه‌هايم بزرگ شدند مي‌گويم: دو دست لباس بخر، مي‌گويد: ندارم. پس وظيفه تو چيست؟ دائم مي‌گويد: کرايه مغازه دارم و قسط دارم. حتي يکبار در زندگي نگفته دارم، خدا را شکر! يا اينکه بگويد: همين که خدا سلامتي داده کافي است. تصميم گرفتم تا پايان امتحانات بچ‌ها صبر کنم و بعد هم جدا شوم. ديگر از زندگي سير شدم. از مهريه هم مي‌گذرم. مشکل من پول نيست، اخلاق و محبت مهم است که اين براي من مثل يک عقده شده است. من ديگر صبر ندارم. لطفاً پاسخ سؤال مرا بدهيد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم. من اول يک تذکر به اين خواهر بزرگوار بدهم. حتماً با آن آقا صحبت خواهم کرد. اما اين خواهر بزرگوار يک مقدار از بيماري شوهرش به ايشان هم سرايت کرده است. در نقلي که کردند اول نکات خوبي از شوهرشان گفتند که اهل کار است، معتاد هم نيست، حتماً اهل نماز و روزه هم هست، لااقل از داشتن اين خوبي‌ها شکر کند. ما اگر به ناشکري يک نفر تذکر مي‌دهيم، خودمان ناشکرانه تذکر ندهيم. بارها گفتيم دستور دين اين است که هميشه بگوييم: «الحمدلله علي کل نعمة» يا به تعبيرعلامه اميني که مي‌فرمودند: الحمدالله بهتر از بدترم! من از اين خواهر بزرگوار که خسته شدند و مي‌خواهند به سمت طلاق بروند يک تقاضا مي‌کنم. مي‌خواهم بگويم: خواهر بزرگوار! من از شما شرايط سخت تري هم سراغ دارم. ولي به اين زودي تصميم به طلاق نگرفتند. پس شما هم يک مقدار داري ناشکري مي‌کني. با اين چيزهايي که شما گفتي، شوهر شما مصداق «قليلاً ما تشکرون» است. «قليل من عبادي الشکور» است. شما مصداق نشو! بگو: الهي شکر، تن بچه‌هاي من سالم است. الهي شکر شوهرم بيکار نيست. معتاد نيست. الهي شکر دارد کار مي‌کند فقط يک مقدار خسيس است. خواهش مي‌کنم تصميم به طلاق نگيريد. سه تا بچه را بي پدر و مادر نکنيد. چون بچه‌هاي طلاق نه پدر درست حسابي دارند، نه مادر درست حسابي دارند. اين زندگي را به هم نريزيد، من قول مي‌دهم زندگي شما به دعاي خوبان عالم خوب مي‌شود. انشاءالله زندگي شما و امثال شما اصلاح شود. اميدوارم همسر بزرگوار شما و همه همسراني که اين مشکل را دارند، اين نکته را دقت کنند.
من قبل از اينکه سه تذکر به اين آقا بدهم، يک تذکر به کل جامعه بدهم. از شما سؤال مي‌کنم: فقر امروز بيشتر است يا تفاقر؟ تفاقر يعني خودمان را به فقر بزنيم. متأسفانه تفاقر خيلي زياد است. يعني عليرغم اينکه داريم، مي‌گوييم: نداريم. روايت از پيغمبر داريم «من تفاقر افتَقَرَ» هرکس خودش را دروغي به فقر بزند، خدا او را به فقر مي‌اندازد. هميشه بگوييم: الهي شکر! نان خالي هم مي‌خوريم الهي شکر بگوييم. داستان معروفي که حاج آقاي قرائتي مي‌گفتند: يک کسي کفش نداشت گفت: اي خدا من کفش ندارم! بعد ديد يکي پا ندارد، گفت: الهي شکر من پا دارم! همين سلامتي که داريد، همين که بچه‌هاي سالم داريد، مي‌خواستي شيطان گولت بزند و بچه سومت را از خودت بگيري. الحمدلله نگه داشتي و الآن دسته گل است و نگاهش مي‌کني و کيف مي‌کني! چرا اينقدر خودمان را به نداري مي‌زنيم. بعضي از مردها فکر مي‌کنند هرچه بگويند: ندارند خانم‌ها بيشتر ملاحظه‌شان را مي‌کنند. نه! راست حسيني به خانمت بگو: اين مقدار توان بالقوه من است و اين مقدار توان بالفعل من است. الآن اين مقدار را مي‌توانم بگيرم، ولي اگر صبر کني بعداً بهترش را برايت مي‌گيرم. نمي‌خواهد دروغ بگوييم: ندارم ندارم! رسم ندارم گويي در زندگي ما رسم قشنگي نيست. اين رسمي که همه مي‌خواهيم خودمان را به فقر بزنيم وقتي يک امتيازي مطرح مي‌شود، وقتي پاي پز است، همه دارا هستند. ولي يک جايي که بساط ندارم است، همه از همه ندارتر مي‌شوند. اين رسم قشنگي نيست. روحيه گدا صفتي خيلي بد است. در دين ما مي‌گويند: مستحق واقعي کسي است که صورتش را با سيلي سرخ نگه دارد و عزتش را حفظ کند.
اما به اين مرد بزرگوار و امثال ايشان سه تذکر بدهم. در دين ما گفتند: سه حق در مال شما هست. 1- حق خدا و پيغمبر که همان خمس است. هرکس بدهد خدا به او مي‌دهد. 2- حق العيال، يعني برادر عزيز حق خانواده واجب شماست و اينها واجب النفقه شما هستند. تا زماني که خرج اينها را مي‌دهي اگر اضافه نداري حج بر شما واجب نيست. صدقه بر شما واجب نيست. انفاق بر شما واجب نيست.
کسي نزد پيغمبر آمد، گفت: پولي به دست آوردم مي‌خواهم خيرات کنم. براي آخرتم پس انداز کنم. فرمود: زن و بچه داري؟ گفت: بله، فرمود: براي زن و بچه‌ات خرج کن. بار دوم محضر پيغمبر رفت، فرمود: پدر و مادرت هستند؟ گفت: بله، فرمود: براي آنها خرج کن. بار سوم فرمود: براي اقوام و بار چهارم فرمود: همسايه‌ها و بار پنجم فرمود: به فقراي ديگر بده. يعني اينها واجب‌تر هستند.
توصيه بر عيال سفارش شده است. امروز زن و بچه شما يک وسيله براي رفاهشان مي‌خواهند، سفارش شده است. يک وسيله براي آسايش بيشتر مي‌خواهند. مستحب است و ثواب دارد. پس حق العيال هم واجب است و هم يک بخش آن سفارش شده به حکم استحباب.
شريعتي: بعضي از خانم‌ها در نامه‌ها مي‌نويسند که دلمان لک زد براي اينکه يک جفت جوراب فقط براي ما بخرد!
حاج آقاي ماندگاري: من اسم اين را ظلم مردها مي‌گذارم که دارند و خانواده‌هايشان معقول مي‌خواهند، اينها اجابت نمي‌کنند. به اسم اينکه اينها اگر بفهمند من چقدر پول دارم ديگر پدر مرا در مي‌آورند. براي زن و بچه خرج نکني مي‌خواهي براي چه کسي خرج کني؟ وقتي اين واجب است يعني ضمن اينکه داري براي زن و بچه و عزيزانت خرج مي‌کني، پس انداز قيامتت هم مي‌شود چون داري امري واجب را انجام مي‌دهي.
حق سوم حق فقراست، «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ، لِلسَّائِلِ‏ وَ الْمَحْرُومِ» (معارج/24 و 25) اگر ما اين سه حق را انجام بدهيم، بعد خواستيم هرکار ديگر بکنيم آزاد هستيم، البته آن موقع هم براي آخرتمان پس انداز مي‌کنيم. نه اينکه بخواهيم خداي نکرده هوس بازي کنيم. خدايا روحيه سخاوت و بخشش مخصوصاً براي خانواده‌ها به همه مردهاي عزيز عنايت بفرما. اين روحيه ندارم، ندارم را هم از جامعه ما ريشه کن بگردان.
شريعتي: سؤال جالبي پرسيدند، سلام کردند و گفتند: پسر من تصميم گرفته به حوزه برود و در آينده روحاني شود. من دوست دارم پسرم لباس پيامبر را بپوشد و سرباز امام زمانش شود. ولي به او گفتم: اگر حوزه مي‌روي شيخ انصاري و آيت الله قاضي طباطبايي و يا امام خميني بيرون مي‌آيي، برو! و گرنه اگر از اين روحاني‌هايي مي‌شوي که مي‌بينيم، از اينها خيلي داريم. چرا ديگر از حوزه‌هاي ما مثل قديم، از اين بزرگان بيرون نمي‌آيند؟ اگر من اشتباه مي‌کنم جواب مرا بدهيد که مسير پسرم اشتباه نشود.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، در اين سؤال چند نوع جواب مي‌خواهم بدهم. نکته اول اينکه در قديم اگر از حوزه‌ها خروجي قشنگ بود، از بازار هم خروجي قشنگ بود. ما کساني را داشتيم که خياط بودند، بقال بودند، عطار بودند و جزء اولياي خدا بودند. از معلم‌ها و قشر فرهنگي ما هم خروجي‌هاي ويژه‌اي بود. از ادارات هم خروجي‌هاي ويژه داشتيم. از همه مشاغل ما، حتي از زراعت و صنعت هم خروجي‌هاي ويژه‌اي داشتيم. ما در زمان بزرگاني مثل شيخ انصاري، شيخ مفيد، علامه مجلسي، علامه بحرالعلوم، امام بزرگوارمان، همه اينها مراقبت‌ها به تناسب وسوسه‌ها بود. در زمان آ سيد علي آقاي قاضي، نه ماهواره بود. نه فضاي مجازي بود و نه خيابان‌ها اينطور بود. به تناسب وسوسه‌هاي آن زمان آ سيد علي آقاي قاضي براي خودش مراقبت تعريف کرده بود آ سيد علي آقاي قاضي شد. هرچه زمان جلوتر آمد، وسوسه‌ها بيشتر شد. مراقبت‌ها به جاي اينکه به تناسب وسوسه‌ها بيشتر شود، کمتر شد.
ما ديديم که بعضي محضر بزرگان مي‌آمدند و مي‌گفتند: ما مي‌خواهيم براي درس خواندن خارج از کشور برويم. علما و بزرگان به اينها مي‌فرمودند: اگر اينجا نيم ساعت قبل از اذان صبح بلند مي‌شدي نماز شب مي‌خواندي، آنجا مي‌روي چون وسوسه‌ها بيشتر از بايد يک ساعت و نيم قبل از اذان صبح بيدار شوي! يعني بايد بيشتر تلاش کني چون هجمه دشمن بيشتر شده است. من خيلي از شهدا مثال مي‌زنم. زمان ما که دفاع مقدس بود، يکي از جوان‌هاي ما اين صحنه‌ها را در خيابان‌ها نمي‌ديدند. اين ماهواره‌ها را نمي‌ديدند. اين فضاي مجازي و موبايل در جيبشان نبود ولي مراقبت به تناسب وسوسه‌ها بود. الآن وسوسه‌ي شياطين خيلي بيشتر و سنگين‌تر شده است. بايد مراقبت بيشتر شود.
حالا سؤال را به خانواده برمي‌گردانم. مادر بزرگوار آيا در زمان که وسوسه‌ها براي فرزند شما و من بيشتر است، من و شما سعي کرديم مراقبت خودمان را در لقمه‌ها بيشتر کنيم؟ شما مادرها سعي کرديد مراقبت را در شير پاک بيشتر کنيد؟ سعي کرديم مراقبت را در بستر تربيت بيشتر کنيم؟ مراقبت را براي دعا و چهار قل و آيت الکرسي سعي کرديم بيشتر کنيم؟ آن روز پدر کشاورز پول زحمت کشي سر سفره مي‌آورد، خمس و صدقه هم مي‌داد، آن پول زحمت کشي مي‌شد فلان عالم! الآن آيا همه پدر و مادرها سعي مي‌کنند لقمه حلال و خالص سر سفره بياورند که توقع داريم پسر ما اگر حوزه رفت، امام خميني شود؟ حواسمان باشد! چون در سالگرد ايام رحلت امام بزرگوارمان هم هستيم، واقعاً آيا مراقبت‌هايي که مادر امام در آن زمان به تناسب زمانش کرد، ما به تناسب زمانمان داريم مي‌کنيم؟
شريعتي: حاج آقاي عباسي در برنامه گلبرگ يک تعبيري داشتند که الآن بشقاب‌هاي ماهواره بشقاب سر سفره ما شده است!                        
حاج آقاي ماندگاري: واقعاً همينطور است. وقتي جوان من و شما روزي پنج ساعت پاي فضاي مجازي است و انواع خوراک مصموم دارد مي‌آيد، اين بچه هاضمه‌اش حلال مي‌شود؟ اين فکر مي‌خواهد فکر شهيد مطهري و امام خميني و شهيد بهشتي و شيخ انصاري شود؟ مادر و پدر من و شما چقدر مراقبت کرديم و جامعه چقدر مراقبت کرده است؟
نکته سوم اينکه ما يک روز داستان علامه جعفري را گفتيم و خيلي هم جالب بود. علامه محمد تقي جعفري مراقبت کرد. ديد همه دوستانش نگاه کردند به آن عکس زيبا، دست و پايشان را گم کردند. مراقبت کرد و گفت: نمي‌خواهم نگاه کنم. من انتخابم را از قبل کردم. من يک لحظه نگاه به اميرالمؤمنين و چهره نوراني آقايم اميرالمؤمنين را به هزار سال با اين زن ولو حلال نمي‌دهم! چون مراقبت داشت.
امام صادق در روايتي به تناسب هفت سنگي که در رمي جمرات مي‌زنيم، انشاءالله اسبابش به عافيت براي همه دوستداران کربلا و مکه و مدينه آماده شود، امام صادق مي‌فرمايد: شما براي اين هفت سنگي که مي‌زنيد يعني هفت مراقبت، مراقبت بر چشم، مراقبت بر گوشتان، مراقبت بر زبانتان، مراقبت بر شکمتان، مراقبت بر شهوتتان، مراقبت بر دستتان، مراقبت بر پا، هفت مراقبت را بکنيد راه باز است. امروز مراقبت خيلي سخت‌تر از ديروز است ولي راهش بسته نيست.
نکته آخر اينکه ايشان از اينها زيبا ياد کردند، در زمان حياتشان گمنام بودند و کسي اينها را نمي‌شناخت. بعد از مرگشان فهميدند شيخ انصاري چه کسي بود. شهيد مطهري چه کسي بود. علامه محمد تقي جعفري چه کسي بود. وقتي از دست دادند فهميدند. لذا الآن هم يقين داريم شايد مثل آنها نباشد، ولي انشاءالله شبيه آنها در حوزه‌ها هستند. در بازار هم هستند، در معلم‌ها هم هستند، در مديران هم هستند، در همه اصناف هستند. در جوان‌ها هم هستند ولي گمنام هستند. من جواني را مي‌شناسم که باور کنيد حداقل حضور در خيابان‌ها را دارد، مي‌گويم: براي چه؟ مي‌گويد:     بخاطر اينکه فضاي خيابان‌ها آلوده است. همه کارهايم را در خانه انجام مي‌دهم و براي ضرورت مي‌آيم.    
من يک سفر اروپايي داشتم، در اتاق يکي از دانشجوهاي اردبيلي بود، خيلي صفا کردم، ديدم او زودتر از من قبل از اذان صبح بيدار شده است. گفتم: چطور؟ گفت: در اروپا مراقبت بيشتر لازم است. راه باز است. «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) بچه‌هاي من و شما مي‌توانند با مراقبت پدر و مادر، با مراقبت خودشان و اساتيدشان، انشاءالله شيخ انصاري‌هاي بزرگي را تحويل جامعه بدهند. از آمدن بچه‌تان سر سفره امام زمان ممانعت نکنيد.
شريعتي: در بهار قرآن، نشستن سر سفره قرآن يک لذت ديگر دارد. امروز از جزء دوازدهم قرآن کريم، صفحه 231، آيات 82 تا 88 سوره هود را به اتفاق تلاوت مي‌کنيم.
«فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82» مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ «83» وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «84» وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «85» بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ «86» قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ «87» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‏ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ «88»
ترجمه: پس هنگامى كه فرمان (قهر) ما آمد، آن سرزمين را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ‏هايى از گِل‏هاى لايه لايه بر آنها فرو ريختيم، (سنگ‏هايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بودند، و اين (كيفر سنگباران) از (ساير) ستمگران (و فاسدانى كه در خط قوم لوط باشند،) دور نيست. و به سوى (منطقه و مردم) مدين، برادرشان شعيب (را فرستاديم، او) گفت: اى قوم من! خدا را پرستش كنيد (كه) جز او خداى ديگرى براى شما نيست، و پيمانه و ترازو را (در هنگام خريد و فروش) كم نگذاريد، همانا (در اين صورت) من شما را به خير (و صلاح) مى‏بينم و براستى كه من از عذاب روز (قيامتى كه) فراگير (است،) بر شما مى‏ترسم. و (حضرت شعيب تأكيد كرد كه) اى قوم من! پيمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر كنيد (وتمام دهيد) و (از) اشيا (واجناس وحقوقِ) مردم (چيزى) را نكاهيد و فسادكنان، در زمين تباهى مكنيد. (مال و سرمايه‏ى حلالى كه) خداوند (براى شما) باقى گذارده (از مال و ثروتى كه در اثر كم فروشى بدست مى‏آوريد) برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد، و من نگهبان شما (بر حفظ ايمانتان و پذيرش اين راه) نيستم. (امّا مردم مدين در جواب) گفتند: اى شعيب! آيا نمازت به تو فرمان مى‏دهد كه (به ما بگويى) آنچه را كه پدرانمان مى‏پرستيدند رها كنيم؟ (و) يا اينكه (نتوانيم) آن گونه كه خود مى‏خواهيم، در اموالمان تصرّف كنيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميده‏اى هستى! (اين چه توقّعى است كه از ما دارى؟) (شعيب) گفت: اى قوم من! آيا انديشيده‏ايد كه اگر من دليل روشنى از طرف پروردگارم داشته باشم و او مرا رزق نيكويى (مثل نبوّت) از سوى خود عطا كرده باشد، (چگونه مى‏توانم مخالفت او كنم؟) و من نمى‏خواهم نسبت به آنچه شما را از آن نهى مى‏كنم، خود مخالفت كنم (ومرتكب آن شوم). من به جز اصلاح به مقدار توانم، خواسته‏ى ديگرى ندارم و جز به لطف خداوند، توفيقى براى من نيست، (از اين روى) بر او توكّل كرده‏ام و به سوى او بازگشته‏ام.
شريعتي: انشاءالله به برکت اين آيات نوراني زيارت مشاهد مشرفه نصيب دوستان عزيز ما شود. اشاره قرآني را بشنويم.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، اجازه بدهيد ثواب تلاوت آيات قرآن را هديه به روح بلند امام بکنيم و شهداي پانزده خرداد که سالگردشان را پشت سر گذاشتيم. آيه 86 سوره هود آيه عجيبي است که همه مردم نصف آن را بلد هستند. «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» تکه آخر آيه پيامش اين است که خدا مي‌فرمايد: من براي هر چيزي سببي خلق کردم. سبب حفاظت انسانيت شما، ديانت شما، دنيا و آخرت شما امام زمان است. عنصر ولايت است. اگر شما ايمان داشته باشيد، شما بايد بفهميد امام سبب حفاظت انسانيت شماست، انسانيت شما را حفظ مي‌کند و دنيا و آخرت و سعادت شما را حفظ مي‌کند. حالا که خدا براي شما سبب خلق کرده است، شما بايد دنبال سبب‌تان باشيد. شما بايد تشنه وجودش باشيد. اين روايت را هروقت در حرم امام رضا خواندم، يک اعتراضي شده است.
يک پيرمردي يکبار مرا ديد و گفت: حاج آقا اين روايت را نخوانيد، آبروي ما مي‌رود. روايت اين است که امام زمان فرمودند: اگر شيعيان ما به اندازه يک ليوان آب منتظر ما بودند، ما مي‌آمديم. من و امثال من شب غذاي شور بخورم که تشنه بخوابم، حتماً تا صبح بلند مي‌شوم و چند بار دنبال آب مي‌گردم ولي نمي‌دانم چند بار من شيعه و منتظر امام زمان بلند شدم سر به ديوار بگذارم و بگويم: «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» (يوسف/88) آقاجان داريم از غيبت مي‌ميريم، خدا مي‌گويد: تا تشنه وجود امام زمان نشويد از آمدنش خبري نيست. لذا ما هميشه مي‌گوييم: براي آمدن امام زمان لازم است از وضع موجود خسته شويم، تشنه وضع مطلوب شويم، اين مي‌شود پذيرنده حضورش، اگر انشاءالله آماده شديم و وابستگي‌هايمان را کنار گذاشتيم، رزمنده جهادش مي‌شويم و اگر متخصص شديم و تعهد و تخصص پيدا کرديم و لياقت پيدا کرديم، فرمانده حکومت مي‌شويم.
شريعتي: من سؤال آخر هم بخوانم. سلام کردند و گفتند: من فردي 20 ساله هستم که از يک خانواده فقير و روزهاي خيلي سختي داريم با پدري معتاد که فقط به فکر خودش است. همه بار زندگي روي دوش مادرم است. مادرم از بس کار کرده پا درد گرفته است. شب‌ها با گريه مي‌خوابد. راست مي‌گويند که بهشت زير پاي مادرهاست! من هيچوقت پدرم را نمي‌بخشم بخاطر مادرم و تمام حسرت‌هايي که خوردم و خجالت‌هايي که کشيدم و به آقايان مسئولين که مي‌توانستيد در مورد قاچاق مواد کاري کنيد و نکرديد مي‌گويم، شايد در اين دنيا نتوانم حقم را بگيرم، ولي روز قيامت که مي‌توانم. شما که اينجا به حسابتان نمي‌رسيد، آنجا به حساب شما مي‌رسند. انشاءالله! اگر برنامه‌هايي مثل برنامه شما نبود من هم نبودم. ممنون از همه کارشناسان شما به خصوص آقاي ماندگاري.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، اين از سؤال‌هايي است که دغدغه ايجاد مي‌کند. مرض اعتياد اگر يک دغدغه جمعي نباشد، حل نمي‌شود. مسئولين مملکت همچنان که ايشان گله کرده است، بايد واقعاً بدانند اگر جلوي اين آتش خانمان سوز را نگيرند، سر از درون خانه‌هاي خودشان در مي‌آورد. مرزبانان عزيز و فداکاري که هر روز دارند براي دفاع از اين مرز الهي و اسلامي شهيد مي‌دهند هم بايد دغدغه مند باشند. اگر خداي نکرده يک نفر براي حاجات دنيايي خودش يک رشوه‌اي بگيرد و بگذارد محموله وارد مملکت شود، او فکر کرده کسي به فکر ما نيست، لااقل من خودم به فکر خودم باشم يک پولي بگيرم و زندگي خودم را درست کنم، ولي نمي‌داند صدها زندگي را نابود مي‌کند احتمالاً در آن صدها زندگي چهار پنج تا قوم و خويش‌هاي خودش و زندگي خودش هم باشد. پس يک دغدغه‌ي عمومي مي‌خواهد براي جلوگيري از اين بلاي خانمان سوزي که متأسفانه تلفاتش در مملکت ما بالا است.
نکته دوم را به جوان‌هايي مي‌گويم که به بهانه‌ي تفنّن، يک پُک بزنيم، يک کام بگيريم، يک شبي را صفا کنيم، با يک شب مشکلي پيش نمي‌آيد، يک شب هزار شب نمي‌شود، آنها بدانند آن يک قدم برداشتن در مسير خلاف نتيجه اين مي‌شود که يک پدري مبتلا مي‌شود، يک خانواده‌اي تباه مي‌شود. اين آقا پسر است، اگر دختر خانم باشد کسي براي خواستگاري بيايد، بفهمد پدر معتاد است، عقب نشيني مي‌کند. به پسر اين خانواده هم کسي دختر نمي‌دهد. کار هم به او نمي‌دهند. پدر تو معتاد است، احتمال مي‌دهيم تمام زندگي ما را ببرد. يعني کساني که دارند در ابتداي اين مسير خطرناک مي‌روند، به بهانه تفنّن و همراهي با دوستان، بدانند چه تباهي براي خودشان و اطرافيانشان درست کردند.
يک نکته هم به اين ماد فداکار و آقا پسر صبور بگويم، ما بارها گفتيم: يقين بدانند خدا برايشان جبران مي‌کند. همين که خانواده را از هم نپاشيدند و متفرق نشدند و آبرو را حفظ کردند، همين که مادر با تمام سختي‌ها سعي کرده قوام زندگي را نگه دارد، اين مجاهدت مادر، اين صبوري مادر و فرزندان قطعاً در دستگاه خدا گم نمي‌شود.
بياييم همه تلاش کنيم، باور کنيد اگر براي بعضي از معتادها دست به دست هم بدهيم مي‌توانيم در مراکز ترک اعتياد اينها را درمان کنيم. مي‌توانيم به اينها شغل بدهيم که سمت اعتياد نيايند. مي‌توانيم به اينها محبت کنيم. به اينها کمک کنيم تا همه دست به دست هم بدهيم اين بلاي خانمان سوز از جامعه ما رخت ببندد. اميدواريم خدا ريشه کن کند، انشاءالله!
شريعتي: من جاي اين آقا پسر نيستم، اگر جاي ايشان بودم احساس نمي‌کرديد که بايد خودم هم به مادرم کمک مي‌کردم؟     
حاج آقاي ماندگاري: من حس کردم اين آقا پسر قطعاً فهم اين مسأله را دارد، آقا پسري که مي‌بيند مادرش آنقدر تلاش کرده که به اين دردها مبتلا شده است، ما بچه‌هايي را سراغ داريم که از دوازده سالگي رفتند کار کردند و کمک مادر کردند. قطعاً ايشان هم بخشي از بار زندگي را برداشتند. قطعاً در مسير درمان پدرشان را ياري کردند. انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله اين پيام‌هايي که خوانده مي‌شود، گرچه شايد تلخ باشد و به کام ما خوش نيايد، ولي اميدواريم طرح اين پيام‌ها در برنامه و پاسخ حاج آقاي ماندگاري که از منظر دين پاسخ مي‌دهند گره‌هاي زيادي را باز کند و خبر خوش هم به ما برسد و حال همه ما و حال جامعه ما را خوب کند. دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي ماندگاري: «أَمَّنْ يُجِيبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ» دوست دارم ماه رمضان هر هفته اين دعا را بکنم. خدايا حوائج امام زمان ما، چون اگر خواسته‌هايمان را به امام زمان بسپاريم قطعاً ايشان بهتر و بيشتر براي ما مي‌خواهد، حوائج مؤمنين و مؤمنات، حوائج دردمندها، قرض‌دارها، مريض‌دارها، زنداني‌دارها، بي‌بچه‌ها، بي‌خانه‌ها، بي‌شغل‌ها، حوائج همه را فوق رغبتشان عنايت بفرما. احياء و اموات و امام و شهداي ما، شهداي مظلوم پانزده خرداد را از همه عبادات و زيارات بهره‌مند بفرما. عيدي ولادت امام مجتبي را بهره‌مندي ما از شب‌هاي قدر قرار بده، فرجي براي مسلمين و شيعيان مظلوم جهان، شيعيان حجاز، بحرين، يمن، عراق، سوريه، لبنان، فلسطين، افغانستان، پاکستان، نيجريه و ميانمار، در اقصي نقاط عالم که در شديدترين حالات هستند، خدايا به حق صاحب اين ماه امام زمان، همه شيعيان را با نابودي دشمنان نجات عنايت بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: کمتر از يک هفته تا اولين شب قدر فرصت باقي است. تا اولين شب قدر تنها شش شب باقي مانده است. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»