برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 10-03-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما، سلام به ايماني که از آن سرشار هستيد. سلام به لحظات نوراني سحرتان، سلام به لحظات با صفاي افطارتان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله در اين روزها و شبها ما را از دعاي خيرتان بي بهره نگذاريد و به ياد همه آنهايي باشيد که با دل شکسته به شما التماس دعا گفتند. افتخار داريم به رسم چهارشنبهها خدمت حاج آقاي ماندگاري باشيم و ايشان به سؤالات شما پاسخ بدهند. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همه بينندگان و شنوندگان عزيز، روزهداران و بندگان خوب خدا در اين عيد رمضان عرض سلام و ادب و احترام دارم و اميدواريم خداوند توفيق حداکثر استفاده را در اين ماه به همه ما عنايت بفرمايد. از وجود نازنين امام زمان(عج) مدد بگيريم و بعد در اختيار بينندگان باشيم. (قرائت دعاي سلامت امام زمان) دسته گل صلواتي را به محضر آقايمان که صاحب اين ماه است، هديه کنيم.
شريعتي: براي آمدن آقاي سفرههاي افطار دعا ميکنيم و انشاءالله چشم ما به جمال نوراني ايشان روشن شود. ما سؤالات شما را که از طريق ايميل و يا پيامک به دست ما رسيده انتخاب کرديم. اولين سؤال را من بخوانم.
سلام و خسته نباشد، ايشان يک نوجواني هستند که اين سؤال را براي ما فرستادند و ما سرشار از ذوق و شوق ميشويم که دوستان نوجوان با ما در ارتباط هستند و نکاتشان را با ما در ميان ميگذارند.
من محمدرضا هستم، چهارده سال دارم و هنوز به سن تکليف نرسيدم. اما هميشه نمازم را به موقع ميخوانم و سعي ميکنم قوانين و تکاليف شرعي و ديني را رعايت کنم. چند ماه پيش برادرم ازدواج کرد و به علت مسائل و مشکلات مالي پيش ما زندگي ميکند و همسرش هم زن بسيار خوب و با حجابي است. در اين چند ماه من و زن داداشم مثل خواهر و برادر با هم صميمي شديم و بخاطر همين صميميت بعضي وقتها ايشان با من شوخيهايي ميکنند که دستشان به من ميخورد و من از اين موضوع ناراحت ميشوم و خجالت ميکشم ولي از اينکه بخواهم چيزي بگويم بيشتر خجالت ميکشم. از اين ميترسم که نتوانم به او چيزي بگويم و چند ماه ديگر که به سن تکليف رسيدم، باز هم اين برخوردها ادامه داشته باشد و گناهي پاي من نوشته شود. از آقاي ماندگاري کارشناس محترم برنامه ميخواهم که مرا راهنمايي کنند. هرطور که فکر ميکنم اين موضوع را به زن داداشم بگويم، خجالت ميکشم و دوست ندارم ايشان از دست من ناراحت شود. اميدوارم جواب مرا بدهيد چون اين مسأله خيلي براي من مهم است. شايد افراد ديگري باشند که اين مشکل براي آنها هم پيش آمده باشد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم. ما اسم اين حالت نوجوان را دغدغهي دينداري ميگذاريم. ما آرزو ميکنيم که همه ما، همه مردم و جوانها، همه دخترها و پسرها، همه پدرها و مادرها و همه مسئولين دولتي و نهادهاي لشگري و کشوري، همه برنامهسازان در رسانه نوراني صدا و سيما، اينطور دغدغه دينداري داشته باشند. که دارم تکليف دينيام را انجام ميدهم يا نه؟ اگر يک گوشهاش دارد خش برميدارد، ميتوانم جلويش را بگيرم؟ در ماه رمضان يک دعا کنيم. خدايا دل مشغولي دينداري و دغدغهي دينداري را به همه ما و همه مسئولين بيش از پيش عنايت بفرما. ما به اين نوجوان چهارده سال و آقا محمدرضاي گل تبريک ميگوييم. انشاءالله خداوند به آبروي صاحب اسمش که هم نام محمد را دارد، نام مبارک رسول الله و هم نام ولي نعمت ما علي بن موسي الرضا را دارد، خداوند همينطور با ديانت نگهش دارد و عاقبت بخيرش کند.
نکته اولي که به اين عزيز بزرگوار و پدر و مادرها ميگويم اين است که علائم بلوغ سه تا است، در رساله هم نگاه کنند نوشته است. سن آخرين علامت بلوغ است. سن فقط ملاک بلوغ نيست. اصليترين علامت بلوغ تغييرات هورموني است که در جوانها ايجاد ميشود و قشنگ پدر و مادرها متوجه ميشوند چه ميگويم. تغييرات هورموني يک تغييراتي است که در آنها ايجاد ميشود و پدر و مادرها ميتوانند به آنها تذکر بدهند که اين حالتها براي تو تکاليفي ميآورد. يکي هم روييدن موي زبر در بعضي جاهاي بدن است که باز پدر و مادرها ميتوانند توضيح بدهند. مرحله سوم سن است. پانزده سال کامل قمري براي پسرها، نه سال کامل قمري براي دخترها که تبديل به شمسي کردند حدوداً هشت سال و هشت ماه شمسي براي دخترها ميشود و چهارده سال و نيم براي آقا پسرها ميشود. پس اين مطلب اول که علائم بلوغ آخرينش سن است. سن را ملاک نگيرند. اگر در اين عزيز تغييرات هورموني ايجاد شده است، اين بالغ شده است. اگر تغييرات هورموني ايجاد نشد و علامت ديگر هم ايجاد نشد، سنش به پانزده سال قمري رسيد، ايشان مکلف هستند.
نکته دوم را به پدر و مادر و اطرافيان ميگويم. چون ايشان از اطرافيان گله داشت که رعايت نميکنند. بياييم رعايت حال بچههايي را که در مسير سن بلوغ هستند داشته باشيم. سفارش دين ما اين است که محارم رعايت کنند، چه برسد به نامحرمها! يعني مادر جلوي آقا پسرهايي که در سن بلوغ هستند رعايت بفرمايند. پدرها جلوي دخترهايي که در سن بلوغ هستند رعايت کنند. گهگاهي تلفني، پيامکي، نامهاي ميآيد از دخترها و پسرهاي خوبي که نميخواستند برايشان اتفاق بدي بيفتد ولي بخاطر عدم رعايت محارم يا نا محرمها برايشان اتفاق بد افتاده است. شما که دوست نداريد براي بچههايتان اتفاق ناخوبي بيفتد، پس رعايت کنيم. هم حکم عقل است، هم حکم شرع است، حکم منطق هم هست. هيچ پدر و مادري دوست ندارد اتفاق بد براي بچهاش فراهم شود. همچنان که وقتي ميگويند: يک ميکروبي آمده، يک ويروسي در جامعه آمده و همه رعايت ميکنيم، خواهش ميکنم پدر و مادرهاي گل و خانوادههاي محترم نسبت به پسر و دخترهايي که در معرض بلوغ هستند، رعايت کنيد.
نکته سوم اين است که شيرازيها وقتي ميخواهند نکتهاي را به طرف متوجه کنند، ميگويند: دلت ميآيد؟ من به اين زن داداش گل و همه اطرافياني که به اين آقا پسرهايي که در حال بلوغ هستند، نامحرم هستند. يا آقاياني که به دخترهايي که در حال بلوغ هستند، نامحرم هستند. من ميگويم: خدا اينها را بزرگ نگاه کرده است. چون تکليف يعني خدا اينها را جز آدم بزرگها دارد حساب ميکند. من بارها به دختر و پسرهايي که در سن تکليف هستند، ميگويم: اول وجود نازنيني که شما را قاطي بزرگها حساب کرده است، خداست. وقتي خدا اينها را قاطي بزرگها حساب کرده است، خودشان هم دوست دارند بزرگ ديده شوند، شما دلتان ميآيد با آنها معامله بچهگانه کنيد؟ اين آقا پسر دوست دارد بزرگ ديده شود. خدا هم دوست دارد بزرگ ديده شود. زن داداش بزرگوار و شوهر خواهر بزرگوار! دلت ميآيد اين دختر يا پسر را بچه نگاه کني؟ قطعاً دلشان نميآيد.
تذکر چهارم من اين است و بزرگان دين ما هم اين کار را ميکردند. وقتي دخترها و پسرهايشان به سن تکليف ميرسيدند يک مجلس شادي ميگرفتند. امروز اسمش را جشن تکليف گذاشتند و قشنگ هم هست. در اين جشن تکليف بزرگترهاي اين پسر و دختر به همه اقوام اعلام ميکنند. از امروز ديگر دخترم به سن تکليف رسيده است. قوم و خويشها، دامادها، پسرخالهها، از امروز ديگر حق نداريد دختر مرا بچه ديروز حساب کنيد! الآن براي خودش خانمي شده است. اقوام، زن داداشها، قوم و خويشها، دخترخالهها، از امروز پسر من مرد شده است. ديگر حق نداريد برخورد آقا پسر ديروز را با او داشته باشيد. در جشن تکليف بچهها اعلام کنيم از امروز شرايط دختر و پسر من عوض شده است، خواهش ميکنم شما هم به سن او احترام بگذاريد. به اين دستور خدا احترام بگذاريد. ايشان فرمود: زن داداش من خانم بسيار باحجاب و معتقدي است. حتماً دوست دارد به دستور خدا احترام بگذارد.
شريعتي: همينجا از فرصت استفاده کنم و به دخترخانمها و آقاپسرهايي که به سن تکليف رسيدند، دوباره تبريک بگويم، آنهايي که امسال روزه اولي هستند و انشاءالله در سحرهاي پرنورشان، وقت افطار ما را دعا کنند.
حاج آقاي ماندگاري: در انتخابات رأي اوليها را خيلي احترام کردند. من هم ميخواهم به دختر و پسرهاي رأي اولي بگويم: در آسمان دارند براي شما حساب ويژه باز ميکنند. قدر اين حساب ويژه را بدانيد.
شريعتي: لطف و محبت مردم شيراز همچنان بعد از گذشت يک هفته شامل حال ما ميشود و ما آن را احساس ميکنيم. مردم شيراز به ما سؤالها و نامههايي را دادند، آنهايي که مربوط به کارشناسان عزيز بود، ارجاع داديم. بعضيها را هم دوستان پاسخ ميدهند. بعضي سؤالات هم پيش روي من هست. يک سؤال را اينجا بخوانم از سؤالاتي است که دوستان در شيراز به ما دادند.
با سلام و خسته نباشيد خدمت عوامل محترم برنامه سمت خدا، بنده يک اعتراض و اعتقادي نسبت به جامعه مذهبي دارم که تصميم گرفتم حالا که به شيراز آمديد براي برنامه خوب شما مطرح کنم. من سي سال سن دارم و حدود پنج سال است که اگر خدا قبول کند واسطه خير براي امر ازدواج هستم و مورد معرفي ميکنم. اما در طول اين پنج سال با مسائل منفي روبرو شدم و تصميم گرفتم اين کار را براي هميشه کنار بگذارم و ترک کنم. از جامعه مذهبي بسيار گلهمند هستم. از کساني که اهل نماز و طاعت هستند و اعتراض من اين است که چرا اين قشر دچار مسائلي مثل پز و پرستيژ و زيبايي و غيره شدند. من چند دختر خانم عفيف و متدين و تحصيل کرده را به چندين نفر از خانوادههاي مذهبي معرفي کردم اما فکر ميکنيد چه کردند؟ بعضي گفتند: اين چه خانمي بود که معرفي کرديد؟ گفتم: چرا؟ گفتند: مادرش سواد نداشت. از يک خانم شصت، هفتاد ساله که نميشود توقع تحصيلات داشت. بيشترشان هم به دنبال زيبايي محض بودند و ادعايشان هم اين بود که حضرت زهرا هم حوراء الانيسه بودند. اين عجيبترين ادعايي بود که با شنيدن آن مخم سوت کشيد! بعضيها ميگفتند: خودش دختر خوبي بود اما پدرش نماز نميخواند. سؤال من اين است که اگر مذهبيها ميخواستند با يک دختر تازه مسلمان ازدواج کنند باز هم از دين و نماز پدر و مادرش سؤال ميکردند؟ نه، قطعاً نه! آخر در جامعه امروز ما کمتر کسي پيدا ميشود که با خانوادهاش هماهنگ باشد و خيلي از جوانها با خانوادههايشان تفاوت اعتقادي و فکري دارند و حتي گاهي اوقات در تضاد هم هستند. در خاتمه نامهشان نوشتند: آقاي ماندگاري من ديگر تصميم به تعطيلي واسطه گري در امر ازدواج گرفتم و ميخواهم که ديگر با اين کلام و رفتارهايي که ديدم خانمهاي متدين را تحقير نکنم، ولي از شما هم ميخواهم که به پسرهاي مذهبي و خانوادههايشان بگوييد و نصيحت کنيد که مسائل تأخير در ازدواج را به بهانه نبود امکانات و شرايط و يا مهريههاي بالا و توقع دخترها به گردن ديگران نياندازند. اول يک سوزن به خودشان بزنند و يک جوالدوز به ديگري.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، اول سؤال اين خواهر بزرگوار را اصلاح کنم. بعضي از خانوادههاي مذهبي، هروقت خواستيم در مورد گروهي صحبت کنيم، يک کلمه بعضي بياوريم احتياط آن بيشتر است چون ما که همه را بررسي نکرديم. نکته دوم اينکه خيلي زود پشيمان شدند. چون فرمودند سي سال دارند و چهار، پنج سال است که دارند اين کار مقدس را انجام ميدهند. بارها گفتم که در روايات داريم از معصومين(ع) نقل شده که يکي از بهترين جايگاهها روز قيامت و در بهشت براي واسطههاي ازدواج است. کساني که واسطهگري در ازدواج ميکنند يک جايگاه ويژهاي در روز قيامت و بهشت دارند. لذا شما آن جايگاه را با يک مقدار سختيهايي که با آن مواجه شديد از دست ندهيد.
سوم اينکه وقتي براي اينطور کارهاي سخت اينقدر پاداش الهي ميگذارند، زود خسته نشويد. «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» (فصلت/30) قطعاً استقامت کنيد. خدا به شما کمک ميکند و قطعاً به نتيجه ميرسيد. يکي واسطه گري ازدواج و يکي قرض الحسنه است. «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» (بقره/245) اينجا خدا به خودش نسبت ميدهد. ميگويد: شما به خلق من قرض ميدهيد، در واقع داريد به من قرض ميدهيد. نگران نباشيد من حساب و کتاب خودم را دارم. شما تلاش بکنيد، در دستگاه حق تعالي ثبت شده است.
اما نکته اصلي که ايشان اشاره کردند قبول داريم. اين دردي در جامعه ما هست. بارها گفتيم: مشکل ازدواج، مشکل فرهنگي است. قبل از اينکه مشکل اقتصادي، مشکل مهريه و بحث شغل و بحث سربازي و اينگونه موانع باشد، مشکل فرهنگي است. نگاه ما به ازدواج نگاه آسيب ديدهاي است. همچنان که اين خواهر بزرگوار فرمودند، اگر من متدين واقعاً متدين هستم، اين دختر ميخواهد با اين پسر ازدواج کند. خانوادهها اثر دارند ولي اصل کار پسر و دختر هستند. وقتي اين دو نگاهشان ديني است و هم کفو هم هستند، چه کار به بيسوادي مادرش داريد؟ حتي چه کار به مريضي پدرش داريد؟ چه کار داريد که يکي از اعضاي خانوادهشان در زندان است؟ يا معتاد است. يا يک نفر کارگر است. چه کار داريد؟ پدرش مسيحي است و مادرش مذهب ديگري دارد، خود اين دختر، خود اين پسر ملاکهاي ديني شما را دارد. اگر از لحاظ اعتقادي و فرهنگي هم کفو هستند، ديگر به حواشي کار نداشته باشيد.
ممکن است بگويند: خودت به چنين آدمي دختر ميدهي و پسرت را به چنين آدمي ميدهي؟ من ميفهمم که اگر اينگونه وصلتها انجام شود با اين اختلافاتي که اشاره شد، يک مشکلاتي دارد. مشکلات به معني اينکه يک مقدار کار براي عروس و داماد سختتر است ارتباط تفاهمي با يک خانواده برقرار کردن. انرژي بيشتري ميطلبد ولي اينها مانع ازدواج نبايد شوند. ايشان ميگويد: الآن اينها مانع شده است. خانوادههايي که پسر متدين دارند و خودشان هم متدين هستند، به اندک بهانههايي دارند در ازدواج بچه تأخير مياندازند. يک خانواده ميتوانند بگويند: ما بين اين خانوادهاي که دختر متدين بود و مادرش تحصيل کرده بود با دختر متدين و مادر بيسواد بود، تدين هردو مساوي بود خوب او رجحان دارد به مادر تحصيل کرده. عيب ندارد! ولي به ازدواج ختم شد. ايشان ميگويد: اين بهانهها دارد به تأخير ازدواج ختم ميشود. اين بهانههايي که به تأخير ازدواج ختم ميشود جلويش را بگيريم. اينها با تديني که اظهار ميکنيم سازگاري ندارد. اگر من اظهار تدين ميکنم و يک نفر هم يک فرد متدين و دختر يا پسري را به من معرفي کرده است، تدين او را بررسي کنيم. مشکل اقتصادي دارد کمک کنيم. مشکل خانوادگي و فرهنگي دارد کمک کنم. خودش تدين دارد و قرار است اين دختر و پسر با هم ازدواج کنند. خلاصه اينکه اين بهانهگيريها با تدين ما سازگاري ندارد.
شريعتي: يعني ميخواهيد بگوييد نکاتي که ايشان گفتند، ملاکهاي ديني براي انتخاب در ازدواج نيست.
حاج آقاي ماندگاري: به عبارت ديگر ميخواهم بگويم: اين بهانه گيريها دارد آبروي دينداري ما را ميبرد و به جامعه متدينين سرايت کرده است. ما دروغ ميگوييم، خلاف ميگوييم که دغدغهي اول ما دين است. دغدغهي اول ما زيبايي است. پول است، دغدغهي اول ما وضعيت خانواده و اسم و رسم خانوادهاش است. دغدغهي اول ما دين نيست، اگر دغدغهي اول ما دين بود، نبايد دخترهاي متدين و عفيفه و پاکدامني که پدرش کارگر است، مريض است، يا خداي نکرده معتاد است، يا در زندان است، خانوادهاش خانه کوچک دارند يا کم سواد هستند، نبايد اينها ميماندند و الآن خيلي از اينها غصه دار هستند و خانوادههايي هم که ادعاي تدين آنها عالم را پر کرده، اينها را ميبينند و انتخاب نميکنند و من ميترسم. چون خدا فرموده: هرکس يک ادعايي بکند ولي خلاف آن ادعا عمل کند رسوا ميشود. من ميترسم اين خانوادههاي متدين اين چنيني خداي نکرده سرشان به سنگ بخورد و رسوا شوند و آن روز بگويند: اي کاش ميرفتيم همان دختر خوب و پاکدامن را براي بچهمان ميگرفتيم. الآن ما داريم به شما کمک ميکنيم. اين برنامه دارد به شما کمک ميکند. اين برنامه کمک به دينداري مردم است. ما ميگوييم: ادعاي دينداري و ملاکهاي دينداري، اين ملاکها و بهانههايي که شما ميگوييد، ملاک دينداري نيست.
شريعتي: انشاءالله نگاه ما و معيارهاي ما منطبق با دين باشد و اين نگاهمان را اصلاح کنيم که جامعه اصلاح شود. انشاءالله.
حاج آقاي ماندگاري: انشاءالله واسطههاي ازدواج خسته نشوند. خواهران بزرگوار، مادران بزرگوار، پدران بزرگوار، مغازهداراني که گاهي گفتم اطلاع دارند کدام خانه دختر دارد، کدام خانه پسر دارد، ميتوانند آدرس بدهند. تو را بخدا پشيمان نشويد. روحانيت بزرگوار و ائمه جماعات بزرگوار، معلمين و اساتيد، نمازگزاران مسجد، همه بياييد کمک کنيد امر ازدواج، معروف ازدواج اگر رونق پيدا کند و راحت شود و سريع شود و تأخير نيافتد، کلي از منکرات از درون جامعه کم ميشود.
شريعتي: انشاءالله، سؤال بعدي را بخوانم. اين سؤال در مورد روزه است و ايشان يک گلايهاي از خداي متعال دارد. در اين روزهاي گرم تابستان که ما بايد طبق دستور اسلام روزه بگيريم، براي من يک سؤال پيش آمده که اينقدر که ميگويند: اسلام دين سهل و آساني است، کجايش آسان است؟ روزه گرفتن شانزده ساعت در گرماي تابستان، آسان است که ميخواهيد اسلام را دين سهل و آسان معرفي کنيد؟ بعضي وقتها فکر ميکنم بعضي دستورات اسلام براي اذيت کردن ما درست شده و اينها نميتواند از طرف خداي متعال باشد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي. چون سؤال سخت است بايد از طرف خدا جواب بگيريم. قطعاً دين ما دين سهل و آساني است. اما اين آسان بودن و سخت بودن، هرچيزي به تناسب است. درسهاي کلاس اول را همه گذرانديم. براي کلاس اوليها سخت است، ولي براي ديپلميها آسان است. آب، بابا که چيزي نيست. کسي که هوس ديپلم دارد به خاطر آن افق و به خاطر آن پاداش و آينده اينها برايش خيلي آسان است. به عبارتي ميخواهم بگويم که شنوندگان عزيز، سؤال کننده عزيز، تکاليف اسلام به تناسب آن افق سنجيده ميشود. افق چيست؟ افق يک آخرت بي نهايت استفاده است. بهشت بي نهايت است.
سه نفر ميآيند سه نسخه براي کنکور به ما ميدهند. يک نفر ميگويد: اگر ميخواهي در کنکور قبول شوي، ما تو را در يک آموزشگاهي ميبريم و بايد 24 ساعته درس بخواني. اجازه داري براي آب خوردن و سرويس بهداشتي بيرون برويد و برگرديد. سه تا پنج دقيقه هم وقت داريد سه تا ساندويچ بخوريد، بنشينيد 23 ساعت درس بخواند. در اين محدوده شما را ميبنديم. ما 24 ساعت شما را پر کرديم براي درس خواندن تا کنکور قبول شوي. يکي ميگويد: من يک برنامه ميدهم صبح تا شب بخوريد، بخوابيد و عشق کنيد و بعد هم کنکور برويد. هيچ کاري نميخواهد انجام دهيد. يک نفر هم ميگويد: من يک برنامهاي در 24 ساعت، شش ساعت به شما ميگويم. شش ساعت برنامه دقيق و منظم به شما ميدهم شبيه برنامهاي که ما براي درس خواندن پشت کنکوريها گفتيم. ما نگفتيم: همه ايام را درس بخوانيد. شش ساعت درس بخوانيد قول ميدهم در کنکور قبول شويد. هر شنونده و بينندهاي که اين سه برنامه را ببيند، ميگويد: آن دومي که گفت: بخوريد و بخوابيد، امکان ندارد. اين ميخواهد سر ما کلاه بگذارد و ما بخوريم و بخوابيم و بعد به ما وعده بدهد. آن اولي هم که 24 ساعت ميخواهد براي ما برنامهريزي کند، شايد خوب باشد ولي سخت است. اما اين برنامه سوم به تناسب کنکور، شش ساعت ارزش دارد. اين شش ساعت نسبت به کسي که 24 ساعت خوش گذراني کند، سخت است. ولي نسبت به اين 24 ساعت آسان است.
جوان عزيزي که روزه گرفتن سخت است. اصلاً تکليف يعني کلفت آور، سخت است. اينکه خدا گفته: دين ما سهل و آسان است معنايش اين نيست که 24 ساعت بخوريم و بخوابيم، اينکه تکليف نيست. ولي اگر دين ما گفته بود: 24 ساعت نماز بخوان و روزه بگير، حرف شما قبول بود. نعوذ بالله خدا بعضي از تکاليف را براي مردم آزاري گذاشته است! نماز صبح خيلي سخت است. روزه گرفتن سخت است. خمس دادن ديگر هيچي، پول دادن از جان دادن سختتر است! خدا گفته: هفده رکعت نماز در روز، هر رکعت دو دقيقه طول بکشد، 34 دقيقه ميشود. يک چهل و هشتم روزت را نماز بخوان. در سال يک ماه روزه بگير. در سال يکبار خمس بده، در کل عمرت يکبار حج برو. اين به تناسب پاداشي که ميخواهند به ما بدهند، هيچي نيست.
ميگويند: يک بنده خدايي تازه مسلمان شد. آمد نزد آقايي گفت: چه کار کنيم؟ گفت: نماز صبح بخوانيد. نماز صبح که تمام شد، ميخواست برود، گفت: بين الطلوعين خوابيدن مکروه است. يک مقدار با هم نماز نافله بخوانيم، دعا بخوانيم، طلوع آفتاب شد. گفت: تا نماز ظهر چيزي نمانده است. بيا يک مقدار قرآن و دعا بخوانيم، نماز بخوانيم، نماز ظهر نزديک شد و آماده شدند. گفت: اجازه ميدهي دنبال کار و کاسبي بروم؟ گفت: تا مغرب چيزي نمانده، بيا دعا کنيم، نماز بخوانيم، نماز و مغرب و عشا را خواندند. گفت: اجازه ميدهي بروم استراحت؟ گفت: نماز شب نزديک است. نافله شب بخوانيم. 24 ساعت بيشتر طاقت نياورد. گفت: دين شما براي بيکارها است، به درد من نميخورد.
اگر من آخوند يا هرکس ديگر يک چنين نسخهاي به شما داد، بگوييد: اينها ميخواهند مرا اذيت کنند. ولي هيچ مرجع تقليدي و هيچ عالم ديني چنين نسخهاي نداده است. به تناسب آيندهاي که از خدا توقع داريم، بهشت جاويدان، هر روز، روزي 17 رکعت نماز. سي روز يک ماه روزه، حج اگر مستطيع شديد، انشاءالله. خمس، اگر مال زيادي داشتيد. زکات، اگر امکانات داشتيد. اين مقدار تکاليف متناسب با آن مقدار پاداشها به اعتقاد من چيز سختي نيست.
براي بازيهاي ساده درون محل مسابقه ميگذارند، جايزه ميگذارند و نفري پنجاه هزارتومان! الآن ما براي مسابقه رمضان پنجاه هزار تومان جايزه ميدهيم. ولي بازيهاي جام جهاني چه ميشود. ميگويد: به تناسب اين جايزه، در باران و برف هم ميدود. در سختي هم ميدهد. چرا آنجا نميگوييد: تکليف سخت؟ چون ميگوييد: ارزش دارد. يک مقدار بسنجيد، به پاداشهايي که خدا ميدهد اين روزه چيزي نيست. لذا حضرت مريم(س) که از آن طرف براي ما خبر آوردند، حضرت عيسي مادرشان را زنده کردند. از آن طرف براي ما خبر آوردند، اين طرف خبرها را ديدند. گفتند: اگر بخواهي به دنيا برگردي، ميخواهي چه کار کني؟ چون پاداشها را ديده بود. فرمود: ميخواهم روزهاي بلند تابستان را روزه بگيرم و شبهاي بلند زمستان را نماز بخوانم. چون ارزش دارد. اين متاعي که ما به محضر خدا عرضه ميکنيم و توفيقش هم خودش به ما داده است، سلامت روزه گيري و توان نماز خواندن هم خودش داده است، به آن پاداش ميارزد.
شريعتي: من فکر ميکنم به برکت پيامبر(ص) و اهلبيت بزرگوارشان اين تکاليف به حداقل خودش رسيده است.
حاج آقاي ماندگاري: اينها تکاليف حداقلي براي پاداشهاي حداکثري است. براي رسيدن به آرمانهاي حداکثري، يک تلاش حداقلي هم نکنيد مثل نسخهاي ميشد که بخور و بخواب کار من است، الله نگهدار من است!
شريعتي: ما بعد از چهارمين دوره ختم قرآن کريم برنامه سمت خدا که در شاهچراغ برگزار شد، دور جديد ختم قرآن را انشاءالله بعد از ماه مبارک رمضان شروع ميکنيم و اين انتظار را داريم که اين بار يک عزم ملي همراه سمت خداييها باشد، همه مساجد و مدارس و ادارات همراه ما باشند و اين قرار، يک قرار ملي شود که روزي يک صفحه از قرآن کريم را تلاوت کنيم. با توجه به اينکه جزء خواني قرآن کريم در مساجد و مشاهد مشرفه در حال برگزاري است، البته طرح خانههاي نوراني که همچنان دوستان همراه ما هستند و خبرهاي خوشي از آن طرح به گوش ما ميرسد. انشاءالله همه خانهها منور به نور قرآن باشد. در ماه مبارک رمضان تصميم گرفتيم از هر جزئي يک صفحه را بخوانيم و از اين يک صفحه هم کارشناسان عزيز ما نکتهاي را بگويند، و هر هفته هم ما مهمان يکي از حضرات معصومين هستيم و در هفته اول ماه رمضان مهمان سفره کريمانه حضرت علي بن موسي الرضا امام رئوف هستم. از جزء پنجم قرآن کريم امروز صفحه 84 را با هم تلاوت ميکنيم.
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً «34» وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً «35» وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً «36» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً «37»
ترجمه: مردان داراى ولايت بر زنانند از آن جهت كه خدا بعضى از ايشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده (قدرت بدنى، توليدى واراده بيشترى دارند) و از آن جهت كه از اموال خود نفقه مىدهند، پس زنانِ شايسته، فرمان بردارند و نگهدار آنچه خدا (براى آنان) حفظ كرده، (حقوق واسرار شوهر،) در غياب اويند. و (امّا) زنانى كه از سرپيچى آنان بيم داريد، پس (نخست) آنان را موعظه كنيد و (اگر مؤثّر نشد) در خوابگاه از آنان دورى كنيد و (اگر پند وقهر اثر نكرد،) آنان را بزنيد (وتنبيه بدنى كنيد)، پس اگر اطاعت شما را كردند، بهانهاى بر آنان (براى ستم وآزار) مجوييد. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است. و اگر از (ناسازگارى و) جدايى ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داشتيد، پس داورى از خانوادهى شوهر، و داورى از خانوادهى زن برگزينيد (تا به اختلاف آن دو رسيدگى كنند) اگر اين دو بناى اصلاح داشته باشند خداوند ميان آن دو را به توافق مىرساند، زيرا خداوند، (از نيّات همه) با خبر و آگاه است. و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به بستگان و يتيمان و بينوايان و همسايهى نزديك و همسايهى دور و يار همنشين و در راه مانده و زيردستان و بردگانتان (نيز نيكى كنيد.) همانا خداوند، هر كه را متكبّر و فخرفروش باشد، دوست نمىدارد. (متكبّران خودبرتربين) كسانى هستند كه (هم خود) بخل مىورزند و (هم) مردم را به بخل فرمان مىدهند و آنچه را كه خدا از فضل خود به آنان بخشيده پنهان مىدارند. و ما براى كفرانكنندگان نعمتها عذابى خواركننده آماده كردهايم.
شريعتي: اشاره قرآني امروز را بفرماييد و بعد هم وارد سؤال بعدي شويم.
حاج آقاي ماندگاري: صفحه 84، آيه 34 سوره نساء نظام خانواده در اسلام است. به اساتيد بزرگواري که در جلسات قرآن و مساجد هستند، توصيه ميکنم يک صفحه از جزئي که مردم ميخوانند را برايشان توضيح بدهند. «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ» در خانه خداي متعال يک تکاليفي براي مرد گذاشته و يک تکاليفي براي زن، يک حقوقي براي مرد و يک حقوقي براي زن قرار داده است. اگر طبق دستور و نقشه خدا عمل کنيم، اصلاً ما نبايد مشکلات خانوادگي داشته باشيم، سه تکليف مرد را اشاره کنم. قرار است مرد ولي خانه باشد، هم نسبت به همسر و هم نسبت به فرزندان، ولي سه امتياز و سه تکليف دارد. خدا به مرد قدرت بيشتري داده است. چون ميخواهد بار بيشتري بردارد، اين قدرت به حسب ظاهر دافعه دارد. پيغمبر اکرم فرمودند: اگر اين قدرت با محبت عجين شود، اقتدار ميشود. پس تکيف اول مرد محبت است. هر مردي محبت کند نه بچههايش فراموش ميکنند و نه همسر خانه، خدا قدرتش از همه بالاتر است، ولي چون محبت دارد، ما از هرچيزي هم فرار کنيم در آغوش خدا ميرويم. اهل خانه بايد هر مشکلي داشته باشند سراغ پدر خانه بيايند.
2- خدا يک امتياز حکومت را به مرد داده است. باز حکومت به حسب ظاهر يک مقدار دافعه دارد. اينجا تکليف مرد عدالت است. مرد در خانه عدالت برقرار کند. عدالت مصاديق زيادي دارد. من در خانه خسته هستم. صداي تلويزيون را کم کنيد. فردا هم بچه خسته از امتحان آمده است، بخاطر او هم صداي تلويزيون را کم کنيد. همچنان که خستگي من خستگي است، خستگي بچه من هم خستگي است. اين عدالت است. اين عدالت مرد را در خانه خواستني ميکند.
3- خدا به مرد صولت و بزرگي داده است. اين صولت و بزرگي لازمهي تکليفش، سخاوت است. مردي که براي زن و بچه سخاوت داشته باشد، ديگر يک خبري نميآيد که مرد بگويد: بچههايم دست در جيب من کردند. خانم من دست در جيبم کرد. اگر شما درست سخاوت کني، ميبيني که اينها هيچوقت اجازه چنين کاري را به خودشان نميدهند. پس سه تکليف مرد شد: محبت، عدالت، سخاوت.
خانم چه کار کند؟ خانم صالحات باشد. خانم بنا بر دستور اسلام تمام وجودش زيبايي است و براي مرد است. صالحات يعني اين زيبايي و حق مردش را به کس ديگر نشان ندهد. در معرض استفاده کس ديگر حتي با نگاه قرار ندهد. اين صالحات است. صداي زن و نگاه زن، هرچه را براي ديگران قرار ميدهد بايد با آنچه براي شوهرش قرار ميدهد، فرق کند. اين صالحات است.
دوم اينکه قانتات باشد، قانتات يعني اينکه زن مطيع مرد باشد. قرار است مرد حاکم خانه و زندگي باشد. زن مطيع باشد. زن که مطيع باشد، بچهها هم مطيع ميشوند. تکليف سوم زن اين است که «حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ» باشد. آبروي شوهرش را حفظ کند. مال شوهرش را هم حفظ کند. اولاد شوهرش را هم حفظ کند. خانهاي که مرد سه تکليف را انجام داده و زن هم اين سه تکليف را انجام داده است، مدرسهي ولايتمداري ميشود. بابا از ولايت خودش يک خاطره خوش در خانه گذاشته است. مادر هم از ولايت پذيرياش يک آموزش خوبي به بچهها داده است. اين بحث آيه 34 سوره نساء بود.
شريعتي: اگر اين اتفاق بيفتد، ما از اين آيه قرآن کريم و حقي که خداوند براي ما قرار داده است خوب دفاع کرديم و ولايت اهلبيت را خوب معرفي کرديم.
حاج آقاي ماندگاري: چون فردا ميخواهيم به اين بچه بگوييم: امام زمان هم بر تو ولايت دارد. در ذهنش اين است که ولي پدرم بوده است. اگر پدرش شيرين ولايتش برايش اعمال شده باشد، ميگويد: پس اهلبيت از او بهتر هستند. ولي اگر نعوذ بالله پدر بد اعمال ولايت کرده باشد، يا مادر بدجوري اطاعت کرده باشد، اين بچه ميگويد: نکند ولايت اهلبيت هم نعوذ بالله مثل آن است.
شريعتي: با سلام و خسته نباشيد، گفتند: من دختري نوزده ساله هستم که براي سال دوم دارم براي کنکور ميخوانم. سخنان حاج آقاي ماندگاري را در هفته قبل شنيدم. همه از امتحانات در ايام ماه مبارک رمضان شکايت ميکنند که امتحانات در ماه رمضان است ولي باور کنيد ما کنکوريها هم بايد بيشتر از بقيه درس بخوانيم و يک هفته بعد از ماه مبارک کنکور داريم. پارسال هم همين وضعيت براي ما بود و يادم هست پارسال بچههاي ما خيليها فقط براي کنکور روزه نگرفتند. هميشه ميگفتند: نمي شود روزه بگيريم، چون سرمان درد ميگيريد و نميتوانيم درس بخوانيم. من واقعاً تعجب ميکردم چون چنين حالتهايي را داشتم و کلاً بازده درس خواندن من خيلي پايين ميآمد. يا ميگفتند: از عمد که نميخوريم. انشاءالله بعد از کنکور وقت زياد است قضاي روزه را ميگيريم. در حالي که من به آنها ميگفتم: چون عمداً ميخوريد، بايد براي هر روز شصت روز بگيريد، آنها ميگفتند: نه، خدا ميبخشد. فقط قضايش را بگيري کافي است. من پارسال به دلايل مختلف رتبه خوبي در کنکور کسب نکردم و امسال هم دوباره ميخواهم شرکت کنم. امسال هم مصمم هستم که روزه بگيرم، سؤال من اين است که حاج آقا فرمودند: خدا جبران ميکند حتي شده در قيامت، پس يعني من بنشينم به دوستهايي که بدون انجام واجب راحت وارد دانشگاه ميشوند نگاه کنم و حسرت بخورم و بگويم: خداوند در قيامت جبران ميکند؟ من اين را قبول دارم که خدا جبران ميکند ولي نميتوانم تا قيامت صبر کنم. امسال براي من خيلي سخت گذشت، تلاشم را خيلي بيشتر کردم ولي ميترسم که دوباره مثل پارسال شود. يک چيزي بگوييد که دلم قرص و آرام شود.
حاج آقاي ماندگاري: اول دعا کنيم براي همه کنکوريها، براي همه عزيزاني که دارند تلاش ميکنند، براي کنکور، دانش آموزان عزيز، مخصوصاً آنهايي که رعايت هواي خدا را بيشتر دارند، خدايا در کنکور موفقشان بدار.
آرام شدن ما براساس رضايتمندي است. ما مهماني ميرويم مخصوصاً مهمانيهاي جديد که ميز غذا ميچينند. دو سه تا پيرمرد هم نشستند. عموي من هم نشسته، من فقط ميتوانم هواي خودم را داشته باشم. بروم بهترين غذاها را براي خودم بردارم و هيچ اشکال شرعي هم ندارد، غذا هم خوردم. ولي وقتي هواي اين پيرمردها را داشته باشم، احتمالاً به همه غذاها آنطور که دلم ميخواهد نميرسم. هرچه خواستم بخورم تمام شده بود. مجبور شدم از سالادها استفاده کنم. ولي من احساس ميکنم آدمي که از غذاها کم خورده است، يک احساس رضايت قشنگي دارد. ميگويد: غذا کم خوردم اما به دو تا پيرمرد غذا رساندم. اين احساس رضايتمندي است. ولو در کنکور غذا خوردن کم آورده است ولي احساس ميکند با اين کار قشنگي که کرده است جبران شده است.
در جاده دارم ميروم، ميخواهم سريع به خانه برسم. بازي دو تيم مهم است، يک تصادفي در جاده شده و دو تا مجروح افتادند و هيچکس هم بالاي سرشان نيست. من گاز ميدهم بروم فوتبال تماشا کنم. به مهماني برسم، به وعدهام برسم. من فقط هواي خودم را داشتم اما يک احساس شرمندگي ميکنم ولي اگر به اين مجروح در حد توان خودم رسيدگي کردم و يک بخشي از بازي گذشته بود، بخشي از بازي را نديدم و لذت نبردم، ولي احساس رضايتمندي دارم. خدايا شکرت به يکي از اين مجروح ها رسيدم. از اين مثالها زياد داريم.
اين دختر خانم گلي که هم درس خوانده و هم روزه گرفته است، هم هواي خودش را دارد و هم هواي خدا را دارد. نگذاشته امر خدا روي زمين بماند. اما دخترهاي گل ديگري که فقط درس خواندند و هواي خودشان را داشتند و امر خدا را روي زمين گذاشتند، قطعاً همينطور که ايشان گفت: کفاره شصت روز را دارد. شک نکنند و حکم شرعي است. کفاره افطار عمدي را دارد. آنهايي که فقط هواي خودشان را داشتند قطعاً يک احساس شرمندگي ميکنند که امر خدا را زمين گذاشتند. دختر خانم گل تو بايد يک احساس رضايتمندي کني و بگويي: خدايا من پارسال با اينکه در کنکور موفقيت آنچناني نداشتم ولي خوشحال هستم که به امر تو بي اعتنايي نکردم. ضمن اينکه براي کنکور امسال از پارسال دوازده ماه فرصت داشتي و قطعاً تلاش بيشتري کردي، ما هم برايت دعا ميکنيم. چون روزه دار هم هستي و هواي خدا را داري، خدا هم قطعاً هواي شما را دارد. انشاءالله موفق ميشوي. پس اگر غير از خودمان هواي ديگران و هواي خدا را داشتيم، خود اين يعني جبران، يعني احساس رضايتمندي و يعني آرامش. دست ما از کنکور هم پر تر است! چون کنکور نتيجه دنيايي دارد. اين قطعاً نتيجه دنيايي و آخرتي دارد. شايد کسي که فقط هواي خودش را داشته تا آخر عمر عذاب وجدان داشته باشد، ولي شما عذاب وجدان نداري، يک آرامشي داري و اين پاداش شماست که انشاءالله آرامش به شما بدهد و انشاءالله خداوند شما را موفقتر بگرداند.
شريعتي: روزهاي پنجشنبه در ماه رمضان در خدمت حاج آقاي حسيني عزيز هستيم. از احکام براي ما ميگويند. حضور ايشان و مسائلي که مطرح شد خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت. دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ» خدايا حوائج امام زمان، حوائج مؤمنين و مؤمنات، حوائج رهبرمان،حوائج کنکوريها، حوائج ملتمسين دعا، حوائج رهبرمان، حوائج مريضدارها و قرض دارها، بيخانهها و بي همسرها، بي بچهها، حوائج همه روزهداران و مؤمنين و مؤمنات را فوق رغبتشان عنايت بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: سيزده شب تا اولين شب قدر ما باقي است. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»