اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-10-29-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 29-10-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
آغوش سحر تشنه‌ي ديدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشيد که در اوج فلک خانه‌ي اوست *** همسايه‌ي ديوار به ديوار شماست

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوب و نازنين‌مان. انشاءالله هرجا که هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.  
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. فرا رسيدن ماه بهمن، ماه پيروزي انقلاب يادآور همه قشنگي‌هاي تاريخ نظام مقدس جمهوري اسلامي را تبريک مي‌گويم. در اين 38 سال ياد گرفتيم تا ماه بهمن مي‌آمد، مي‌گفتيم: در بهار آزادي جاي شهدا خاليست! اميدواريم هم مسئولين، هم مردم، هم همه‌ي ما توفيق پاسداري از ميراث گرانقدر شهدا يعني نظام همراه با امنيت نظام جمهوري اسلامي را داشته باشيم. قبول دارم خيلي مشکل و گرفتاري داريم، اما خوشحاليم که 38 سال است مستأجر نيستيم. صاحبخانه هستيم به برکت خون شهدا. وقتي آدم صاحبخانه باشد، گوشه و کنار خانه هم خراب شود، هم آستين بالا مي‌زنند و کمک مي‌کنند و حل مي‌شود. بياييد همه آستين بالا بزنيم، مسئولين عزيز که خدمت مي‌کنند و توفيق خدمت در نظام جمهوري اسلامي را دارند، همه بياييم کمک کنيم تا مشکلات را رفع کنيم. مشکلات را گردن هم نياندازيم و فرا فکني نکنيم. بياييد کمک کنيم مشکل بيکاري حل مي‌شود. مشکل گراني حل مي‌شود. مشکل ازدواج حل مي‌شود. مشکلات خانوادگي حل مي‌شود. همه مشکلات حل مي‌شود. تا بتوانيم يک جامعه اسلامي را به دنيا معرفي کنيم و محيا براي ظهور آقايمان امام زمان شويم. (قرائت دعاي فرج) دسته گل صلواتي هم هديه به ساحت مقدس آقايمان کنيم.
شريعتي: بدون مقدمه وارد سؤال اول شويم. دوست نازنيني نوشتند. من جواني نوزده ساله هستم و خيلي وقت است اين سؤال نه تنها ذهن من، بلکه ذهن بسياري از دوستان مرا به خود مشغول کرده است. خواهش مي‌کنم به سؤال ما پاسخ بدهيد چون يک سؤال جمعي است و همينطور پايه‌ي اعتقاد و باور ما جوان‌ها به اين سؤال بستگي دارد. شايد سؤال خيلي از همسن‌هاي من باشد. من خواهش مي‌کنم سؤال من را در نهايت منطق پاسخ بدهند. چون ما در پاسخ به اين سؤال جواب‌هايي مثل قسمت بوده، خدا خواسته، ناشکري نکن، کفر نکن، يا سنت ابتلاء و استدراج را شنيديم. گفتند: چرا بين بندگان خدا در اين دنيا اين همه تفاوت و تبعيض يا به تعبير بعضي‌ها ناعدالتي هست؟ به عنوان مثال چرا يک نوزاد به محض تولد در يک خانواده بسيار ثروتمند متولد مي‌شود که بعدها وارث کل اين ثروت مي‌شود. ثروتي که برايش زحمت نکشيده و پاداش هيچ کار او محسوب نمي‌شود. چون کاري نکرده است. و در مقابل نوزادي که در يک خرابه و با پدر و مادري معتاد و به شدت فقير متولد مي‌شود که هيچ آينده‌اي ندارد. حتي اگر خيلي زحمت بکشد. البته او هم هيچ گناهي مرتکب نشده که مستوجب اين عقوبت شود. دهها پرسش ديگر که مثل اين در زمينه عدالت خدا در ذهن جوان‌هايي مثل من به وجود مي‌آيد. خواهشاً ما را از اين برزخ دربياوريد. باور کنيد ما ناشکر نيستيم. فقط اين سؤال ذهن ما را درگير کرده است. آيا ما حق پرسش درباره‌ي دينمان را نداريم، که بعضي‌ها مي‌گويند: کفر نگوييد؟
حاج آقاي ماندگاري: قديم‌ها وقتي عزيزي سؤال مي‌کرد مي‌گفت: من چيزي نمي‌دانم. شما جواب بدهيد. الآن خيلي سخت شده است. چون واقعاً اطلاعات اين نوجوان‌هاي عزيز خيلي اطلاعات زيادي است. مي‌گويد: حاج آقا حواست باشد اگر ده تا جواب مي‌خواهي بدهي، نه تا را مي‌دانم. جمله‌ي قشنگ استاد قرائتي عزيز را مي‌گويم که الحمدلله عافيت پيدا کردند و خداوند عافيت کامل به ايشان بدهد. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» من تمجيد مي‌کنم و اين روحيه‌ي پرسشگري را ستايش مي‌کنم. همينطور که فرمودند: خواهش مي‌کنم معلم‌ها، پدر و مادرها، استادها، روحانيون بزرگوار، هر جواني آمد از اين سؤال‌ها از او کرد، انگ به کفر و ناشکري و تو چرا خلاف قضا و قدر الهي حرف مي‌زني، نزنيد. ذهن پرسشگر خوب است. از اين قشنگ‌تر آن است که پرسش‌ها در مباحث اعتقادي باشد. بحث عدالت خدا يک بحث اعتقادي است. اين از سؤالات خيلي خوب است. گاهي وقت‌‌ها بعضي از جوان‌ها با هم قرار مي‌گذارند يا در اين کانال‌ها و سايت‌ها يا حضوري مي‌گويند: يک سؤالي بکنيم حاج آقا را گير بياندازيم. بد نيست در قالب لطيفه يکي از اين سؤالات را بگويم؟ صداي کدام دراز گوش است که نماز را باطل مي‌کند؟ از هر آخوندي مي‌پرسيدند بلد نبود. رفته بود جوابش را پيدا کرده بود. دو نفر هستند در بيابان مي‌خواهند نماز بخوانند. هرچه مي‌گردند آب پيدا نمي‌کنند. اين مي‌گويد: من از اين طرف مي‌روم. تو هم از اين طرف برو. اگر به جايي رسيديم که هيچ آبي پيدا نکرديم، وقت تنگ بود ديگر با تيمم نماز بخوان. هرچه گشتند آب پيدا نکردند، وقت تنگ بود شروع به تيمم و نماز خواندن کردند، صداي يک الاغي را شنيدند. صداي دراز گوش که آمد معلوم شد آب هست. چون حيوان باشد، آب هم هست. تا صداي الاغ بلند شد نماز اين دو نفر باطل شد.
گاهي وقت‌ها از اين سؤال‌ها پيدا مي‌کنند مي‌خواهند در سايت مطرح کنند، يا از ما مي‌پرسند که حال حاج آقا را بگيرند. خواهش مي‌کنم از اين سؤال‌ها براي شوخي باشد بد نيست. اما سؤال اين جوان خيلي سؤال قشنگي است. سؤالي کرده که براساس آنچه مي‌بيند با اعتقاداتش جور درنمي‌آيد. مي‌گويد: از اين طرف مي‌گويند: خدا عادل است. «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَ‏ النَّاسَ‏ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (يونس/44) اصلاً جز اعتقادات ماست که خدا عادل است. «لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد» (آل‌عمران/182) خدا به بنده‌هايش ظلم نمي‌کند. ولي من آنچه مي‌بينم اين بچه در فقر است. اين بچه در ناز و نعمت است. اين بچه سالم است و اين معلول است. اين سياه است و اين سفيد است. اين تفاوت‌ها يک مقدار عدالت نيست. من براي جواب مي‌خواهم از بينندگان کمک بگيرم. فرض مي‌کنيم خدا مي‌گويد: اداره‌ي هزار نفر را دست تو مي‌دهم. ببينم چطور عدالت برقرار مي‌کني؟ خدا کنار نکشيده است. هزار نفر را به من و شما سپرد که مديريت کنيم. من و اين آقاي نوزده ساله آمديم امورات اين هزار نفر را برقرار کنيم، مي‌خواهيم به تساوي باشد. به هزار نفر مي‌گوييم: نفري صد ميليون مي‌دهم که هيچ تبعيضي بين شما نباشد. برويد ببينم چه مي‌کنيد؟ خوب يکي ظرفيتش بالاتر بود و يکي ظرفيتش پايين‌تر بود. يکي صد ميليون را يک ميليارد و دو ميليارد و ده ميليارد کرد. يکي صد ميليون را از بين برد و نابود کرد. تازه صد ميليون را قرض هم بالا آورد. آن آقايي که صد ميليونش ده ميليارد شد، با آن آقايي که صد ميليون بدهي بالا آورد، هردو بچه دار شدند. اين تفاوت را مي‌خواهيم چطور حل کنيم؟ دائماً مي‌خواهيم نسل به نسل به اينها پول و امکانات بدهيم؟ خدا براي اينکه اين دنيا ظرفيت متفاوت‌‌تر است و انسان‌ها رفتارهاي متفاوتي دارند، عملکردهاي متفاوت و نگاه‌هاي متفاوتي دارند، خدا قرار نيست به همه، همه چيز مساوي بدهد. هردو با يک استعداد به مدرسه آمدند. يکي استعدادش را رشد داده و بالا رفته و يکي پايين آمده است. باز نسل بعد را مي‌خواهم چه کنم؟ خدا براي اينکه اين تفاوت‌هاي دنيا را جبران کند يک آخرت کنارش گذاشته است. خدا مي‌گويد: اين تفاوت‌هاي در دنيا را نمي‌توانيد صفر کنيد. هرکاري کنيد در نسل بعدي هست. نسل اول ما هابيل و قابيل بودند. حضرت آدم و حضرت هوا و هابيل و قابيل بودند. ازدواج و ازدواج صورت گرفت و تکثير شد و الآن هفت، هشت ميليارد جمعيت کره‌ي زمين شد. مساوي بودند، ولي تفاوت‌ها در اين سير طبيعي به وجود آمده است. نمي‌توانيم بگوييم: باز مي‌خواهيم در هر نسلي مساوي برقرار کنيم. اين اقتضاي زندگي در اين دنياست.
يک مسابقه است و چند تا وسيله ايستادند که مسابقه بدهند. بنز است، پيکان است، ژيان است، موتورسيکلت است، دوچرخه و سينه خيز است. در نگاه اول اين مسابقه عادلانه است يا غير عادلانه است؟ غير عادلانه است. اما طراح مسابقه مي‌گويد: هرکدام از شما يک مسافتي را بايد برويد. تو که بنز هستي بايد در يک ساعت 120 کيلومتر بروي. تو که پيکان هستي صد کيلومتر بايد بروي. از ظرفيت تو کمتر است. تو که ژيان هستي هشتاد تا، تو که موتور سيکلت هستي 60 کيلومتر، تو که دوچرخه هستي سي کيلومتر، پياده پنج کيلومتر و سينه خيز يک کيلومتر. اينکه سينه خيز بود، سينه خيز يعني همين بچه‌اي که خرابه به دنيا آمده و من يک مقدار غمناک مي‌کنم. پدر و مادر هم ندارد و بچه سر راهي است و هيچي ندارد. اين سينه خيز است. تو به اندازه‌ي يک کيلومتر در اين دنيا تلاش کني، به تو مدال طلا مي‌دهند در حالي که بنز بايد 120 کيلومتر برود تا به او مدال طلا بدهند. پس خدا يک قاعده در اين دنياي پر از تفاوت گذاشته است. جوان نوزده ساله عزيز! تفاوت‌هاي دنيا را نمي‌شود صفر کرد. اقتضاي دنيا اين است. اصلاً اگر تفاوت نبود، خسته کننده بود. اين تفاوت اينقدر رقابت ايجاد کرده و پويا مي‌کند. پس تفاوت را نمي‌شود صفر کرد. اما خدا براساس اين تفاوت يک آخرت گذاشته است، گفته: شما نه به اندازه‌ي دارايي‌تان، به اندازه ظرفيت خودتان «لا يُكَلِّفُ‏ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها» (طلاق/7) به هرکس هرچقدر دادم، به همان اندازه به او ظرفيت دادم مي‌شود «لا يكلّف‏ اللّه نفساً الّا وسعها» (بقره/286) به مقداري که دادم، ظرفيت ايجاد شده است. به مقداري که ظرفيت ايجاد شده مسئوليت آمده است. به مقدار مسئوليت آنجا از او سؤال مي‌کنم. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَ‏ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» (تکاثر/8) حالا کسي که دارايي‌اش به قول ايشان کم است. ظرفيتش کمتر، مسئوليتش کمتر، سؤال‌هايش کمتر، ولي نمره‌اش فرقي نمي‌کند. آن کسي که داراتر است، دارايي‌اش بيشتر، ظرفيتش بيشتر، مسئوليت بيشتر، سؤالات روز قيامت بيشتر، باز هم نمره‌اش فرقي نمي‌کند. آيه 69 سوره‌ي نساء، «مَنْ‏ يُطِعِ‏ اللَّهَ وَ الرَّسُول‏» ملاک همين است. هرکس هستي، در هر کجاي عالم به دنيا آمدي، هر زماني و با هر امکاناتي به دنيا آمدي، کاري ندارم که لحظه‌اي که به دنيا آمدي پانصد ميليون به تو ارث رسيده است، يا پنج قران ارث رسيده است. تو در اين پولي که به تو رسيده است، اطاعت خدا و رسول را بکن. «وَ مَنْ‏ يُطِعِ‏ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» اسم اين آيه را نور بيست‌ها، مدال طلاها! پيغمبران آنجا بنز سوار و امامان بنز سوار هستند. شهداء پيکان سوار هستند. علما پيکان سوار هستند. ولي من و شما شايد سينه خيز باشيم ولي «وَ مَنْ‏ يُطِعِ‏ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» باشيم. ملاک تو اين باشد که با هر امکاني به تو دادند، بروي ببيني بندگي خدا چيست؟ حالا يک نفر بندگي خدا به اين است که خدا صدها ميليون به او داده است.
يک نکته ديگر هم بگويم، آن کسي که خدا به او امکانات مادي داده است، رأفت و محبت هم داده است. درست است او از امکانات مادي‌اش با رأفت و محبتي که خدا به او داده براي خودش سرمايه‌گذاري آخرتي مي‌کند، از اين طرف آن کسي که خدا به او امکانات مادي نداده، اميد هم به او داده است. چون اميد به او داده نااميد نمي‌شود و مي‌گويد: الهي شکر! چه بسا جلو مي‌زند. امتحان داراها سنگين‌تر از امتحان ندارهاست. پس دارايي و نداري ملاک نيست. نوع نگاه تو به دارايي و نداري ملاک است. آن کسي که دارد بگويد: خدا داده و از من مسئوليت مي‌خواهد. آن کسي هم که ندارد بگويد: خدا نداده و باز هم از اين مسئوليت مي‌خواهد.
شريعتي: اگر يک نفر يک ميليون پول داشت و يک نفر ديگر يک ميليون نداشت. او بايد اين يک ميليون را جواب بدهد و او اين حسابرسي را ندارد. تنگدستي هم با قيامت و آخرت جبران مي‌شود.
حاج آقاي ماندگاري: گفتم: نداري او اقتضاي دنياست. يکي چهره زيبا ندارد. جيب پر پول ندارد. خانه بزرگ ندارد. ماشين شاسي بلند ندارد. امکانات آنچناني ندارد. اگر در اين نداري «وَ مَنْ‏ يُطِعِ‏ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» باشد، در قيامت کاملاً جبران مي‌شود. حواله قيامت دارد. آن کسي هم که دارد اگر درست استفاده کرده باشد، او هم از اين استفاده در قيامت بهره مي‌برد.
شريعتي: گفتند: من تقريباً فرد محجبه و معتقد به دين هستم. تازگي متوجه ارتباطاتي از شوهرم شدم که شرع و عرف به هيچ عنوان آن را تأييد نمي‌کند. هرکسي از اطرافيان من که اين ماجرا را از من شنيده است به من مي‌گويد: تو هم برو آرايش کن. بيرون برو، لباس‌هاي سنگين نپوش که شوهرت بفهمد کارش چه معني مي‌دهد. شايد چشمش دنبال خانم‌هاي رنگ و وارنگ بيرون است و با اين کار مي‌تواني نظر شوهرت را جلب کني. من نمي‌گويم خيلي آدم مقيدي هستم. اما هرچه فکر مي‌کنم هم نمي‌توانم يک چنين آدمي باشم. شما بگوييد: من بايد چه کار کنم؟
حاج آقاي ماندگاري: پناه بر خدا از اين مشاوره‌هاي غير تخصصي! حضرت عباسي همين قوم و خويش‌ها، اين خانم پيششان برود و بگويد: من قلب مادرم مشکل دارد، مي‌گويند: بيا ما ايشان را جراحي کنيم؟ نسخه مي‌دهند. يا اگر مي‌خواهند کمک کنند، اينها مشاوره و کمک را اشتباه گرفتند. خانم بزرگوار، آقاي بزرگوار شما که متخصص نيستيد، کمک شما اين است. آدرس دکتر اينجاست. ماشين من آماده است شما را دکتر ببرم. من که متخصص نيستم ماشينم را در اختيار مي‌گذارم. آدرس دکتر بدهم و بگويم: اگر پول هم براي دکتر رفتن لازم داريد تقديم کنم. از اين مشاوره‌هاي غير تخصصي بترسيم. اينها دارند درست همان بلايي را تشويق مي‌کنند که اين آقا بخاطر همان بلا به آن گرفتار شده است. کدام بلا؟ رنگ و وارنگ شدن جامعه! اگر صد تا خانم در جامعه رنگ و وارنگ راه مي‌روند، اينها دارند يک نفر ديگر هم به اين رنگ و وارنگ‌ها اضافه مي‌کنند. اين خانم رنگ و وارنگ شود چشم شوهرش را پر مي‌کند يا چشم ده تا مرد هوس باز ديگر؟ اين چه مشاوره‌اي است مي‌دهيم؟ اسلام گفته شما بايد چشم شوهرت را در اتاق خواب پر کني. نه در خيابان! در خيابان که پر کني که چشم ده نفر ديگر را هم پر مي‌کني. اين همان حق الناسي است که همه شما از آن مي‌ترسيد. همه ما از آن مي‌ترسيم. به هم زدن زندگي ديگران!     
شريعتي: اگر من جاي اين خانم بودم هيچوقت سفره دلم را نزد کسي باز نمي‌کردم.
حاج آقاي ماندگاري: مشکلاتمان را جار نزنيم. قرآن مي‌گويد: «فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ‏ أَهْلِهِ‏ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» (نساء/35) برويد سراغ يک آدم متخصص، يک کارشناس دين. اگر هردو بتوانيد يک نفر را قبول کنيد خيلي خوب است. حرف بين همه نگردد. اگر نشد يک نفر شما و يک نفر همسر پيدا کنيد و بنشينيد براساس خط‌کش دين مشکلات را حل کنيد. خواهر بزرگوار، برادر بزرگوار! مادر شما تنگي نفس دارد شما به مغازه‌دار محل مي‌گوييد؟ نزد دکتر مي‌بريد! پس دو نکته بگويم. تو را به خدا آنهايي که متخصص نيستند، مشاوره‌ي غير تخصصي ندهند. مي‌خواهند کمک کنند ماشين در اختيار بگذارند، پول بدهند، آدرس دکتر بدهند. تو را به خدا مشکل خودتان را بين همه جار نزنيد. پر نکنيد.
مشکل اين خانم از کجا شروع شد؟ از اينکه در جامعه ما حياء و عفت کم شده است. اين مشاوره‌هاي غير تخصصي دارند بي‌حيايي را اضافه مي‌کنند. من تقاضا مي‌کنم وقتي سراغ مشاوره ديني رفتيد، مشاوره ديني مي‌گويد: خانم شما وظيفه خاص خودت را انجام مي‌دهي يا نه؟ آقا شما حواست هست بايد چشم و گوش و زبانت را در جامعه ببندي يا نه؟ «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ‏ أَبْصارِهِم‏» (نور/30) «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ‏ أَبْصارِهِن‏» (نور/31) اينها براي چه کسي است؟ مؤمنين و مؤمنات را مي‌گويد.
ماه رمضان آدم 17، 18 ساعت غذا نمي‌خورد. نان خالي هم افطار سالار است. در خيابان‌ها زن و مرد چشم‌شان روزه باشد، بخدا همسرشان زيباترين است. ديگر برايش بهانه‌گيري نمي‌کند. توصيه مي‌کنم هر خانمي احساس مي‌کند سر و گوش شوهرش مي‌جنبد، هر آقايي احساس کرد نعوذ بالله يک چنين مشکلي در خانه پيش آمده است، سراغ کارشناس دين برويد. يک مقدار کالبد شکافي کند. آزمايش و بررسي کند. ببيند خانم در وظايف کوتاهي مي‌کند. آقا کوتاهي مي‌کند؟ کجاي کار مي‌لنگد که اين ماشين درست کار نمي‌کند؟ خانواده مثل يک دستگاه است. آسيب شناسي کند که کجاي رفتار اين زن و شوهر مشکل پيدا کرده که اين خروجي را مي‌دهد؟ ما نسخه ندهيم بگوييم: شما هم بي‌حيا شو و به بي‌حياهاي جامعه اضافه کنيم. وقتي جامعه بي‌حيا شود همه خانواده‌ها به هم مي‌ريزند. خانمي که بي‌حيا يا کم حيا کنار خيابان ايستاده است، صد نفر که اين را مي‌بينند، 99 نفر شب در خانه به همسرشان بهانه مي‌گيرند. چون مقايسه مي‌کنند. تقاضاي ما اين است اين کار را نکنيد.
توصيه آخر من اين است که اين خانم يا آقا، گاهي براي مشکلات اينچنيني که پيش مي‌آيد، مي‌گويند: سر و گوش همسرمان مي‌جنبد، حاضر هستند ميليون‌ها تومان خرج کنند تا اين مشکل از زندگي‌شان دور شود. من مي‌گويم: به جايي که خرج کنيد مشکل از زندگي ما دور شود، بياييم اين پول‌ها را براي کساني که سنشان بالا رفته و همسر ندارند، خانم هايي که همسرشان را به هر طريقي از دست دادند، بياييم در ازدواج اينها کمک کنيم. تا خداي نکرده اينها مورد وسوسه‌ي شيطان قرار نگيرند، بعضي‌هايشان در خيابان بيايند، و چشم و گوش شوهر شما را بربايند. هزينه درمان را بدهيم و پيشگيري کنيم. الآن سراغ رماّل و جادوگر و سر کتاب باز کن مي‌روند، پول‌هاي زياد مي‌دهند که اين قصه از سر شوهر من دفع شود. من مي‌گويم: اين پول‌ها را خرج ازدواج جوان‌هايي کنيم که بخاطر مسائل مالي پشت سد ازدواج گير کردند. خرج ازدواج کنيم. چون وقتي ازدواج گران شد، دير شد، سخت شد، اين ناامني خانوادگي در خانواده‌ها و جامعه ما اتفاق مي‌افتد. خواهش مي‌کنم مشاوره غير تخصصي نکنيد. مشکلات خودتان را جار نزنيد. در بحث آسان سازي ازدواج کمک کنيد تا جامعه باحياتر شود. آمار ازدواج بالا برود، آمار ارتباط پايين مي‌آيد و ديگر جامعه امن مي‌شود. ديگر شما خانم يا آقا نگران نيستي همسرت بيرون برود شايد با يک نگاه ديگري برگردد. انشاءالله خدا حيا و عفت را به جامعه ما برگرداند.
شريعتي: خانمي گفتند: من 27 سال دارم. دو سال پيش مدرک فوق ليسانسم را از يکي از دانشگاه‌هاي معتبر تهران گرفتم. بعد از اينکه درسم تمام شد ازدواج کردم و زود هم بچه‌دار شدم. در اين مدت بخاطر بچه سر کار نرفتم. الآن بچه من دو سال دارد و شرايط براي رفتن سر کار يک مقدار بهتر شده است. اما من ترديد دارم که سرکار بروم يا نه؟ حقوق شوهرم کفاف زندگي ما را مي‌دهد اما وقتي يادم مي‌آيد که من اين همه شب‌ها بيدار ماندم و درس خواندم، مي‌گويم: اگر سر کار نروم تمام تلاش‌هاي من بي فايده مي‌شود. از طرفي مي‌ترسم با رفتن من سر کار آن آرامشي که اين مدت در منزل داشتم را ديگر نداشته باشم. لطفاً مرا ياري کنيد. يک تذکري هم به مردم بدهيد که اينقدر در زندگي ديگران سرک نکشند. هي نگويند: چرا سر کار نمي‌روي؟ حيف نيست اين همه درس خواندي!؟ اين سؤالات خيلي مرا آزار مي‌دهد و بعضي مواقع فکر مي‌کنم به خاطر حرف ديگران مي‌خواهم سر کار بروم. لطفاً به سؤال من پاسخ بدهيد که از اين سردرگمي بيرون بيايم.
حاج آقاي ماندگاري: فضولي بد است. فضولي‌هاي اين شکلي خيلي بد است. يکوقت کسي مي‌پرسد: ازدواج کردي؟ بخاطر اينکه مي‌گويد: اگر ازدواج نکردي من گزينه‌هاي خوبي دارم. اين خوب است. کمک است. يکوقت مي‌پرسد و بعد مي‌گويد: اِ... سي سال است هنوز شوهر پيدا نکردي؟ الهي بميرم! همين پدر بنده خدا را درمي‌آورد. يا مي‌گويد: سر کار نمي‌روي؟ من دو نفر را سراغ دارم براي کار، مثلاً يک کارشناس خانم لازم دارند. محيطش مخصوص خانم‌هاست مي‌خواهم معرفي کنم. اشکال ندارد. اما اين موردي که ايشان فرمودند، حقيقتاً دين ما اين را فضولي مي‌گويد. يعني ما مهرباني داريم. فضولي داريم، تجسس داريم. تجسس حرام است. فضولي هم قطعاً ناشايست است. مهرباني خيلي خوب است. دلسوزي خيلي خوب است. من به کسي که ازدواج نکرده مي‌خواهم کمک کنم. به کسي که شغل ندارد مي‌خواهم کمک کنم. به کسي که خانه ندارد، مي‌خواهم آدرس خانه بدهم. اِ شما اين همه کار کردي هنوز خانه نداري؟! هنوز ماشين نداري؟! اين خيلي بد است. فقط نيش زدن است.
من بارها گفتم. در روايت داريم وقتي در قبر قرار بگيرند، يک حيوان کريه المنظر نيش زننده کنارشان است. در آن عالم مي‌پرسد: تو چه کسي هستي؟ مي‌گويد: من همان اخلاق گند شما هستم. به هرکسي رسيدي يک نيش زدي. اگر نيش مي‌ارزد که براي عالم بزرخ خودمان يک گزنده‌اي را کنار خودمان استخدام کنيم، از بو و نگاهش و نيش‌هايش منزجر و در اذيت باشيم، به همه نيش بزنيم! امروز فراوان است. صدها هزار نفر دختر و پسر ازدواج نکردند، شغل ندارند، خانه و کار ندارند، به هرکسي برسيم مي‌توانيم يک نيش بزنيم. انتقاد هم بايد با دلسوزي باشد. نيش زدن تخريب است. چيزي عايد انسان نمي‌شود. ما به مسئولين نيش بزنيم که او دلسرد شود و کار نکند، کار خرابتر مي‌شود. لذا بياييم يک مقدار فکر کنيم چطور زبانمان را به کار مي‌گيريم.
اما در رابطه با سؤالي که مطرح کرده بودند که بحث کار بود. ما در کار بارها اين بحث شده است، وقتي من کار مي‌کنم و سر کار مي‌روم يک سرمايه و هزينه‌اي را مي‌پردازم و يک چيزي گير من مي‌آيد. يکبار يک خاطره‌اي را گفتم. از خانمي که فروشنده بود سؤال کردم: شما از آن طرف شهر به اين طرف شهر مي‌آييد و فروشندگي مي‌کنيد، چقدر به شما مي‌دهند؟ يک رقم خيلي پاييني را گفت. گفتم: اين کرايه‌ي اياب و ذهاب شما هم نمي‌شود. گفت: بله! کم مي‌آورم. گفتم: چه چيزي گير شما مي‌آيد؟ گفت: پُزش! اين مادر، معلوم نيست وقتي خسته از سر کار مي‌آيد براي شوهرش چقدر انجام وظيفه مي‌کند؟ براي فرزندش چقدر مادري مي‌کند؟ روزي هفت، هشت ساعت مشغول کار و رفت و آمد است. هيچ چيز هم گيرش نمي‌آيد. اين هزينه به پُز مي‌ارزد؟ من سه حالت را براي اين خواهر بزرگوار و مشابه ايشان بگويم.
شما يکوقت مي‌خواهيد کار کنيد. از مادري و همسري و عمر و جانتان هم بگذريد. براي يک ضرورت زندگي خودتان که خيلي از خانم سر کار مي‌روند که کمک خرج همسرشان باشند. اين اشکال ندارد، حدود شرعي را رعايت مي‌کند و سر کار رفته است. يا براي ضرورت جامعه است. مثلاً ايشان فوق ليسانس گرفته، دکترا گرفته، خانواده لازم ندارند، ولي جامعه نياز به پزشک زن دارد. يا براي ضرورت زندگي خودم يا براي ضرورت زندگي جامعه است. پيش خدا سربلند است. اگر يک مقدار براي مادري بچه‌ام هم کم گذاشتم، براي همسرم کم گذاشتم، اينجا احساس وظيفه کردم. درس خواندي و برو يک کاري بکن. اما اگر مي‌گويي: ضرورت ندارد. اما يکوقت مي‌گويي: مي‌خواهم سر کار بروم، که تجملات زندگي را تکميل کنم. من اگر سر کار نروم معلوم نيست سه چهار سال يکبار هم بتوانم وسايل زندگي را عوض کنم. ولي اگر بروم مي‌توانم سالي يکبار مبلم را عوض کنم. من مي‌گويم: ارزش دارد در مادري و همسر بودن او نقص ايجاد شود، که به تجملات برسد؟ اين ارزش ندارد. چه دادي و چه گرفتي؟ بخدا براي تأمين تجملات سر کار رفتن به درد نمي‌خورد.
يا اينکه براي هوس خودش سر کار برود. براي پز دادن سر کار برود. اين اصلاً ارزش ندارد. فقط در يک حالت ارزش دارد. يا ضرورت زندگي تو است. يا ضرورت جامعه است. و الا خواهر من در دست شما دُرّ است. داري مادري مي‌کني. داري همسري مي‌کني. درس هم خواندي فهمت بالا رفته است.
شريعتي: پس در رابطه با اين سؤال حاج آقاي ماندگاري يک معيار دادند و کلي نگفتند. ما زندگي‌مان را بسنجيم. چه مي‌دهيم و چه مي‌گيريم؟ خودمان حساب و کتاب کنيم.
حاج آقاي ماندگاري: اگر براي تجملات است، توصيه نمي‌کنيم. براي هوسيات است مي‌گوييم: اصلاً نرو.     
شريعتي: امروز صفحه 464 قرآن کريم، آيات 48 تا 56 سوره مبارکه زمر در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد.
«وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «48» فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «49» قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «50» فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِينَ «51» أَ وَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «52» قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «53» وَ أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ «54» وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ «55» أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ «56»
ترجمه: و (در آن روز) براى آنان بدى آن چه (در دنيا) كسب كرده‏اند روشن خواهد شد و آن عذابى كه به مسخره مى‏گرفتند آنان را فرا خواهد گرفت. پس چون سختى و ضررى به انسان رسد ما را مى‏خواند، سپس همين كه از جانب خود نعمتى به او عطا كنيم گويد: «بر اساس علم و تدبيرم نعمت‏ها به من داده شده» (چنين نيست) بلكه آن نعمت وسيله‏ى آزمايش است، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند. به راستى كسانى كه قبل از آنان بودند (نيز) اين سخن را گفتند، ولى آن چه را (در دنيا) كسب مى‏كردند كارى برايشان نكرد. پس (نتيجه) اعمال بدى كه مرتكب شده بودند به آنان رسيد و كسانى از اينان (كافران مكّه) كه ستم كردند به زودى بدى آن چه را انجام داده‏اند به ايشان خواهد رسيد و آنان نمى‏توانند ما را درمانده كنند (و از ما بگريزند). آيا (هنوز) ندانسته‏اند كه خداوند روزى را براى هر كه بخواهد گسترده يا تنگ مى‏سازد؟! البتّه در اين امر براى كسانى كه ايمان مى‏آورند نشانه‏هايى (از حكمت و قدرت الهى) است. بگو: «اى بندگان من كه بر نفس خويش اسراف (و ستم) كرده‏ايد! از رحمت خداوند مأيوس نشويد، همانا خداوند همه‏ى گناهان را مى‏بخشد، زيرا كه او بسيار آمرزنده و مهربان است.» و پيش از آن كه عذاب به سراغ شما آيد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان باز گرديد (و توبه كنيد) و تسليم او شويد. و از بهترينِ آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب، ناگهانى و در حالى كه از آن بى خبريد به سراغ شما آيد. تا مبادا (در قيامت) كسى بگويد: «دريغا بر من بر آن چه در (كارى كه) جهت الهى (داشته) كوتاهى كرده‏ام و همانا من از مسخره كنندگان (آيات او) بودم.»
شريعتي: من سؤال پاياني را هم بخوانم. گفتند: سؤالي که هفته گذشته در مورد خواستگاري که اهل نماز نبود و قبلاً هم اهل مشروب و روابط نامشروع بود و قول داده بود اين کارها را کنار بگذارد، مطرح کرديد. دقيقاً اين سؤال من بود. فقط تفاوت ما اين است که همسر من همه اينها را بعد از عقد به من گفتند. الآن يک سال و نيم است ازدواج کرديم ولي ذهن من دائم مشغول است که ازدواج من با اين شخص درست بوده يا نه؟ آيا من گناهکار هستم يا خير؟ آيا بايد جدا شوم يا نه؟ البته الآن همسر من به لطف خدا هم مشروب را کنار گذاشته و هم اهل نماز شده است؟ من چه کار کنم؟ من با پاسخ شما احساس کردم که نمي‌بايست با اين مرد ازدواج مي‌کردم.    
حاج آقاي ماندگاري: دين ما اينقدر پوياست و قشنگ است، يک توصيه براي قبل از ورود به هر کاري را به ما مي‌گويد. حالا کسي اين توصيه را رعايت نکرد. آنچه هفته گذشته گفتيم براي قبل از ورود بود. اين خانم گفته: ما هنوز در آستانه‌ي گفتگو هستيم، گفتيم دين مي‌گويد: اين دقت‌ها را بکن. ولي براي ايشان بعد از ورود است. ايشان مي‌گويد: من ازدواج کردم. شوهرم الحمدلله رعايت کرد. من سه نکته به ايشان مي‌گويم. خدا را شکر کن! شما موفق شدي يک آدمي را که مبتلا به مشروب بوده و اهل نماز نبوده از مشروب جدا کني و به نماز وارد کني. مرحبا به شما! من به شما تبريک مي‌گويم. 1- خدا را شکر کن. همان خدايي که تا اينجا به شما کمک کرده، اميدت را از خدا قطع نکن. باقي زندگي هم به تو کمک مي‌کند. 2- شما مي‌تواني گذشته شوهرت را هم ترميم کني. 3- تلاشت را قطع نکن. تلاشت را براي روز به روز بيشتر شدن خودت و شوهرت قطع نکن. زندگي شما بايد مثل اوج گرفتن يک هواپيما باشد. الحمدلله هواپيماي شوهرت در حال سقوط بود و شما در حال صعود قرار دادي. بارک الله! من به شما خيلي تبريک مي‌گويم. سعي کن آرام آرام تقيدات ديني و شيريني آن را در زندگي خودت و شوهرت با هم بچشيد. صاحب اولاد هم بشويد. اين شيريني ديانت را به فرزندان خودتان هم بچشانيد. انشاءالله زندگي شما سرمشقي براي ديگران بشود که مي‌شود به عنايت الهي با انساني که اهل گناه بوده ازدواج کرد ولي براي اصلاحش مصمم بود و مقاومت در مسير اسلام. پس اصلاً نااميد و پشيمان نباشيد. اصلاً نگران هم نباشيد.    
شريعتي: برنامه‌ي فرداي ما را از دست ندهيد، جلسات و مباحث مرحوم مهندسي که هفته‌هاي گذشته پخش کرديم خيلي مورد استقبال قرار گرفت. دعا مي‌کنيم که ايشان مهمان سفره‌ي اهل‌بيت(عليهم السلام) باشند. حاج آقاي ماندگاري دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا توفيق تقويت ايمان و معرفت ديني را به همه جوان‌ها و نسل جوان ما عنايت بفرما. خدايا توفيق فضولي در زندگي مردم را از همه ما بگير. هيچکس در زندگي ديگران فضولي نکند و نظر غير کارشناسي ندهد. ولي توفيق کمک کردن به ديگران را به همه ما عنايت بفرما. توفيق حيا و عفت را بيش از پيش به همه ما عنايت بفرما. خدايا آنهايي که در مسأله‌ي ازدواج گير کردند. در مسأله‌ اولاد گير کردند، نداشتن اولاد، اولاد نا سالم، در مشکلات زندگي، به آبروي امام رضا مشکلاتشان را حل بفرما. خدايا فرج صاحبمان را برسان. شهداي عزيز ما، شهداي انقلاب و دفاع مقدس، شهداي مدافع حرم، امام شهيدان و همه کساني که بر گردن ما حق داشتند و از دنيا رفتند، از ثواب اين مجلس ما بهره‌مند بفرما. به برکت صلوات بر امام رضا(ع).
شريعتي: اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي.