اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-10-15-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 15-10-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: به نام اول بي‌ابتدا و به نام آخر بي‌انتها. سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيزم. خانم‌ها و آقايان، بيننده‌هاي خوب و نازنين‌مان و شنونده‌هاي خوب ما که از راديو قرآن شنونده‌ي برنامه ما هستند. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.  
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. ولادت حضرت عبدالعظيم حسني را تبريک مي‌گويم. تهراني‌ها يک نعمت ويژه‌اي دارند که انشاءالله قدرش را بدانند. وجود نازنيني که زيارتش ثواب زيارت کربلا را دارد. اميدواريم خدا به همه ما توفيق بندگي خودش و توفيق خدمت به خلق خودش را دائماً عنايت بفرمايد. دعاي سلامتي امام زمان را همه با هم بخوانيم. (قرائت دعاي فرج) دسته گل صلوات را هم به محضر آقايمان امام زمان و براي عرض تبريک هديه کنيم.    
شريعتي: امروز به سؤالات شما که به دست ما رسيده پاسخ خواهيم داد. مي‌توانيد سؤالات خودتان را از طريق پيامک به ما ارسال کنيد يا اينکه از طريق ايميل براي ما بفرستيد.
گفتند: پسري هستم که بيش از 25 سال دارم. ليسانس دارم. خدمت رفتم و بيکار هم نيستم. جايي که مشغول هستم فعلاً يک حقوق حداقلي وزارت کار دارم که کفاف رفت و آمد و هزينه‌هاي اوليه خودم را هم شايد ندهد. وارد دانشگاه که شدم طبق صحبت‌هايي که پاي منبرها شنيده بودم، خواستم زودتر در همان ترم‌هاي اول تحصيلم در دانشگاه توسط خانواده اقدامي در مورد ازدواجم صورت بگيرد. سيگنال‌ها و کدهايي هم مي‌فرستادم و با آنکه خانواده مخالفت آنچناني نداشتند، اما يکي که پر تجربه بود مي‌گفت: بعد از سربازي انشاءالله! يکي ديگر هم که هم سن بود مي‌گفت: هنوز دانشگاهت مانده و کاري هم نداري. يکي ديگر مي‌گفت: زود است و فرصت داري. خلاصه هرکسي يک حکمي مي‌داد. البته مطمئن هستم که همه از سر دلسوزي بود. ولي نمي‌دانستند ممکن است نظرات اينها من را از عاقبت بخيري دور کند. گذشت و گذشت و درسم تمام شد. خدمتم هم تمام شد. الآن هم مشغول به کار هستم. ايشان مي‌گويد: الآن بر خلاف ميل باطني‌ام مجبور هستم صحبتي از ازدواج نکنم. حتي خودم را هم گول بزنم که الآن وقتش نيست. درد من و سؤالي که دارم اينجاست. درست است من ابتداي دوران دانشجويي‌ام وضعي که داشتم از الآنم براي ازدواج و حتي نامزدي بدتر بود، ولي با خودم مي‌گويم: دايه‌هاي مهربان‌تر از مادر الآن کجا هستند که ببينند وضع من بدتر از آن موقع است. کجا هستند که الآن جوابگوي حسرت‌هاي من باشند؟ کجا هستند که غمي را از دل من برطرف کنند؟ ايشان مي‌گويند: مقصر خود من هستم يا ديگران؟ اگر مقصر ديگران هستند، چه کسي مقصر است؟ جامعه، اطرافيان، پدر و مادر، يا دلسوزان و باتجربه‌ها؟ من الآن چه کار کنم؟ دلم پر است و انتظار خاصي هم ندارم. فقط کاش پيام من خوانده شود و در موردش بحث شود تا کساني که مي‌شوند و در ابتداي دوران دانشجويي باشند بدانند بايد چه کار کنند. و کساني که در اين پيام گفتم، بدانند که حرف‌هايشان ممکن است چه سرنوشتي را براي يک جوان رقم بزند و دست از اين اظهار نظرهاي هميشگي‌شان بردارند.
حاج آقاي ماندگاري: من هم خدمت اين جوان سلام مي‌کنم. اين سؤال فراواني زياد دارد. در مشاوره‌هايي که داريم، هم پيامکي و حضوري، خيلي از آقا پسرها و دخترخانم‌ها مدل اين جوان گلايه‌مند هستند. من اول آن قسمت سؤالشان را جواب بدهم که چه کسي مقصر است؟ من مي‌گويم: همه مقصر هستند. تقسيم تقصير مي‌کنيم. هم ما آخوندها مقصر هستيم. يعني مسئولين فرهنگي جامعه مقصر هستند. دولت مقصر است. فضاي عمومي جامعه مقصر است. خود اين جوان هم مقصر است. خانواده‌ها هم مقصر هستند. اما بگذاريد من از يک شاه کليد ولادت حضرت عبدالعظيم حسني استفاده کنم چون نکته‌ي قشنگي در سؤالش بود. هرکسي يک نظري داد. الآن کجا هستند آنها که با نظراتشان من را در اين وضعيت قرار دادند؟ اشکال کار کجاست؟ اشکال ما اينجاست که مدل حضرت عبدالعظيم حسني عمل نکرديم. مدل ايشان اين بود که همه عظمت اين وجود نازنين اين بود که خدا ثواب زيارت کربلا را برايش گذاشته است. امام هادي(ع) فرمودند: زيارت ايشان ثواب زيارت کربلاي امام حسين را دارد. مدل ايشان اين بود که دائماً مي‌پرسيد. نمي‌دانست مي‌پرسيد تا بداند. مي‌دانست مي‌پرسيد تا بداند نظرش طبق دين هست يا طبق دين نيست. اگر همه کساني که در مسير اينگونه جوان‌ها هستند، درست مانده ازدواج نکن، شغل نداري ازدواج نکن، سربازي نرفتي ازدواج نکن، اينها يکبار بيايند بپرسند، آقاي کارشناس دين آيا نظراتي که ما داريم به جوان و دختر و پسرمان مي‌دهيم ديني است؟ آيا ما داريم طبق دين عمل مي‌کنيم؟ اگر خود اين جوان مي‌گفت: الآن به من مي‌گويند: ازدواج نکن. الآن مي‌گويند: هنوز خيلي مانده است. سربازي نرفتي. شغل نداري. درست تمام نشده است. خود اين جوان مي‌آمد مي‌پرسيد. اين مشورت‌هايي که به من مي‌دهند ديني است؟ اينکه مي‌گويم: خودش هم مقصر است. پدر و مادر هم مقصر هستند. اين همه از طريق رسانه‌ها و فيلم‌ها دارد القاء مي‌شود، اول شغل داشته باشيد، بعد برويد. چرا نمي‌آيند بپرسند؟ ما مي‌خواهيم درس بگيريم، قرار نيست ولادت حضرت عبدالعظيم حسني را تبريک بگوييم و يک پرچمي هم يک جايي نصب کنيم و چهار تا شيريني و شربت بدهيم و حرم را چراغاني کنيم. سبک زندگي حضرت عبدالعظيم حسني آنقدر واضح و قشنگ به مردم سبک زندگي ديني ياد مي‌دهد با يک اصل، فقط برويد بپرسيد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) برويد بپرسيد پدر و مادرها مشورت‌هايي که به بچه‌هايتان مي‌دهيد را بپرسيد. معلم‌ها و اساتيد بزرگوار، محاسن سفيدها، هر مشورتي مي‌خواهيد به جوان‌ها در مورد ازدواج بدهيد اول بپرسيد. مطمئن شويد اين مشورت ديني است. جوان‌ها هرکسي به شما راه حلي داد بپرسيد: اين راه‌حلي که به شما دادند ديني است؟
مگر ما نمي‌گوييم: «وَ لا رَطْبٍ‏ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (انعام/59) اين جوان خودش دارد اعتراف مي‌کند که من اگر آن زماني که بيست سالم بود و مي‌خواستم ازدواج کنم، همه مشکلاتي را جلويش گفتند. اي کاش اين جوان آن موقع مي‌آمد مي‌پرسيد. من طلبه به او مي‌گفتم جوان خدا گفته: تو امروز تکليفت را انجام بده. حل مشکلات تو با من. اين حديث قدسي که مي‌گويد: «يَا ابْنَ آدَم تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي» (کافي/ج2/ص83) تو بنده‌ِ من باش. ما گفتيم: ازدواج چه وقت واجب است؟ آن زماني که شما بترسيد اگر ازدواج نکنيد به حرام بيافتيد. به قول حاج آقاي قرائتي عزيز که انشاءالله خدا عافيت کامل به ايشان عنايت کند، نمي‌توانيم بگوييم: در خانه همه ساعت دو مي‌خندند، تو هم مجبور هستي ساعت دو بخندي. اين الآن خنده‌اش گرفته است. در اين خانه همه ساعت دو ناهار مي‌خورند. تو هم بايد ساعت دو گرسنه شوي. بابا اين آقا و خانم ساعت دوازده گرسنه شدند. ازدواج چه وقت واجب است؟ ساعت ندارد. سن ندارد. لحظه‌اي که مي‌ترسي به گناه بيافتي. «تفرّق لعبادتي» تو عبادت و بندگي خودت را بکن که ازدواج براساس تکليف مي‌شود عبادت و بندگي. «وَ عَلَيَ‏ أَنْ‏ أَسُدَّ فَاقَتَكَ» (کافي/ج2/ص83) من خدا مشکل تو را برطرف مي‌کنم. حالا يک راهش اين است که خدا مي‌گويد: مشکل را از سر راهت برمي‌دارم. يک راهش اين است که اينقدر بزرگت مي‌کنم که بتواني خودت مشکل را راحت حل کني. چرا اين جوان آن روز مشاوره‌ها را با دين چک نکرد. اين تقصير خودش است. حالا خودش دارد اعتراف مي‌کند. اگر ما امروز تکليف را انجام نداديم به اميدي که فردا مشکل امروز من حل شود غلط است. فردا مشکل بيشتري سر راه انجام تکليف من است. اگر بيست سالگي با حداقل ازدواج مي‌کرد، امروز 25 سالگي خيلي توقع‌ها بالاتر رفته است. تو ديگر سربازي رفتي و شغل هم داري، خيلي توقع‌ها بالاتر مي‌رود. ولي شايد آن روز يک نفر با کمترين امکانات ساخته بود. تو هر روزي به تکليفت عمل کن، خدا کمکت مي‌کند. همه دخترها و پسرها اگر احساس کرديد ازدواج براي شما واجب است، به هر طريقي که شده پدر و مادر را راضي کنيد. اما پدر و مادرهايي که به امثال اين جوان‌ها تند تند مشورت مي‌دهيد، فکر مي‌کنيد مشورت‌هاي شما ديني و درست است، شما که گفتيد: صبر کن درست تمام شود، سربازي‌ات تمام شود و شغل پيدا کني، در اين مسير گناه‌‌هايي که اين جوان کرده را چه کسي جواب مي‌دهد؟ اين فقط حسرت‌هايش را گفت. يک عده گناه کردند. اين جوان در اين سن هفت، هشت سال شادابي جواني‌اش مي‌توانست زيباترين لذت‌هاي حلال را ببرد، حالا دارد حسرت مي‌خورد. چه کسي اينها را پاسخ مي‌دهد؟ مي‌توانست در اين هفت، هشت سال با يک آرامش بهتري درس بخواند، وقتي از اينها مي‌پرسيم پيشرفت مهم‌تر است يا آرامش؟ همه مي‌گويند: آرامش. مي‌گويم: چرا ازدواج نمي‌کني؟ مي‌گويد: مي‌ترسم جلوي پيشرفت مرا بگيرد. چه کسي جواب اين آرامش نداشته‌ي جوان را مي‌دهد؟ چه کسي در اين خسارت‌ها مقصر است؟ وقتي 35 سالگي ازدواج کند، نشاط 20 سالگي را ندارد. آن شادابي و نشاط و انگيزه و تحرک و انبساط خاطر را ندارد. همه اينها را از دست داده است. آيا با آن امکاناتي که مي‌خواهد گير بياورد، ارزش دارد آدم اينقدر زيبايي‌ها را از دست بدهد؟ اين باز تقصير اطرافيان است.
من مي‌خواهم بگويم: آن روزي که اين جوان آماده‌ي ازدواج بود هم مسئوليت پذيري‌اش بيشتر بود و هم مقاومتش در برابر مشکلات بيشتر بود. ولي امروز مسئوليت پذيري‌اش کمتر شده است. من بارها به محضر شما عرض کردم که سن ازدواج از 25 به 35 رسيده است، من از شما به عنوان يک مخاطب سؤال کردم. سن ازدواج ده سال عقب رفته است، مسئوليت پذيري‌ها بيشتر شده يا مفت خوري‌ها؟ همه چيز برايش فراهم بوده، حالا سر 35 سالگي مي‌گويد: خانه و ماشين و امکانات مي‌خواهم. همه چيز هم در فريزر بگذاريد تا من آماده‌ي ازدواج شوم! اينکه راحت‌خوري‌اش بيشتر شده است. وقتي وجود پيغمبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: هفت سال سوم هفت سال وزارت بچه است، يعني سن مسئوليت پذيري است. يعني بعد از هفت سال سوم بچه آماده شده مسئوليت خانواده را به دوش بکشد. اگر سن ازدواج را هم بپرسند، مي‌گوييم: حدود بيست سالگي!
بارها شده در جلسات به پدر و مادرها گفتم: شما الآن براي دخترتان خواستگار قبول نمي‌کنيد، که مي‌گوييد: هنوز امکانات ندارد. براي پسرها هم مي‌گوييد: ازدواج نکند تا امکانات‌دار شود. گفتم: تو را به خدا، آنهايي که از اول زندگي همه چيز داشتند دست بلند کنند؟ يک دهم جمعيت دست بلند نمي‌کنند. مي‌گويم: آنهايي که اول ازدواج هيچي نداشتند دست بلند کنند؟ همه دست بلند مي‌کنند. مي‌گويم: خوش انصاف‌ها! شما که با اين شيريني و همت خودتان و عنايت الهي هم قناعت کرديد و تلاش کرديد و صاحب همه چيز شديد، چرا اين نسخه را براي بچه‌هايتان اجرا نمي‌کنيد. نسخه خودتان ديني‌تر بود. ولي همان را الآن به بچه‌هايتان سفارش نمي‌کنيد. چرا؟ مي‌ترسند. ترس براي چيست؟ ضعف ايمان است. ايمان به خدا کم شده است. خدايي که سي سال پيش به پدر شما کمک کرد، بازنشسته نشده است.
يکبار جواني به من گفت: شما با چقدر ازدواج کردي؟ گفتم: ده، پانزده هزار تومان بيشتر نداشتم. گفت: الآن حداقل ده، پانزده ميليون پول مي‌خواهد. خدايي که مي‌خواهد کمک کند پانزده هزار تومان با پانزده ميليون تومان برايش فرق دارد؟ نه! تو کار خودت را انجام بده. تو به تکليفت عمل کن.
لذا جوان‌هاي عزيز من از شما خواهش مي‌کنم اين چيزها شما را نترساند. از اينکه تو موفق نمي‌شوي. از اينکه معلوم نيست بتواني زندگي‌ات را بچرخاني، شما را نترساند. پدر و مادرها شما هم عمل خودتان را براي بچه‌هايتان بگوييد. نه نظر خودتان! همه را هم با دين تطبيق بدهيم.
شريعتي: بعضي از پدر و مادرها هم مي‌ترسند و مي‌گويند: مي‌ترسم بچه‌ام در زندگي کم بياورد.
حاج آقاي ماندگاري: آيه 174 سوره‌ي آل عمران مي‌گويد: يکي از شگردهاي شيطان ترساندن مردم است. ترساندن مردم از اينکه کارت به نتيجه نمي‌رسد. من اين را با شهداء جواب دادم. گفتم: روزي که شهدا مي‌خواستند جانشان را بدهند، نگفتند: ما جانمان را بدهيم، اين جنگ به نتيجه مي‌رسد يا نه. گفتند: ما تکليفمان را انجام مي‌دهيم. هرچه مي‌خواهد بشود. ولي امروز بعضي‌ها مي‌خواهند بچه‌شان را عروس و داماد کنند، مي‌گويند: چه مي‌شود؟ بابا او جانش را گذاشت نگفت: چه مي‌شود؟ بعضي‌ها مي‌خواهند يک رأي بدهند و انگشت بزنند مي‌گويند: چه مي‌شود؟ ما رأي بدهيم چه کسي مي‌خواهد بخورد؟ تو تکليفت را درست انجام بده، نتيجه دست خداست. آن حرفي که پير ما ياد داد: ما مأمور به انجام وظيفه‌ايم نه کسب نتيجه! پدر و مادرهاي متدين، جوان‌هاي متدين، اگر احساس کرديد تکليف بچه شما ازدواج است، شما تکليفتان را انجام بدهيد خدا نتيجه را تنظيم مي‌کند. نمي‌خواهد ما به فکر نتيجه باشيم. تدبير و تلاش خودتان را بکنيد. ولي در حد تلاش باشد و بقيه را به عهده‌ي خدا بگذاريم. الآن يازده ميليون جوان پشت سد ازدواج هستند. سالي يک ميليون ازدواج دارد صورت مي‌گيرد. يک ميليون دختر و يک ميليون پسر، نه ميليون ديگر ماندند.
وقتي من دختر و پسرم را سر سفره‌ي حلال ازدواج ننشانم، طبيعتاً اين جوان همدم عاطفي و فکر مي‌خواهد. همدم درسي مي‌خواهد. در کلاس دانشگاه چرا پسر با پسر نمي‌رود درس بخواند؟ پسر با دختر مي‌رود. خوب يک نيازي در وجودش داد مي‌زند. پدر و مادر مي‌گويند: اشکال ندارد رابطه‌ي علمي است. بابا شيطان کارگردان است. به بهانه علم دارند به کوه و دشت و سفر مي‌روند. شيطان براي اينها برنامه‌ريزي مي‌کند.
آيه‌اي در سوره‌ي تبارک است، که ديروز مي‌ديدم، روز قيامت خزانه‌دار جهنم مي‌پرسد: «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ‏ نَذِيرٌ» (ملک/8) يک نفر نبود به شما تذکر بدهد؟ خدا را شکر مي‌کنيم که برنامه‌ي سمت خدا يک توفيق دارد که به من و شما تذکر مي‌دهد. همه مي‌گويند: «قالوا بلي» (ملک/9) خدايا به ما تذکر دادند، ما تذکر را پشت گوش انداختيم. خدا را گواه مي‌گيرم در اين روز عزيز که مهمان امام رضا و امام جواد و امام هادي هستيم، روزي که در ايام ولادت حضرت عبدالعظيم حسني هستيم، از شما خواهش مي‌کنم به عنوان يک طلبه کوچک هر نظري مي‌خواهيم به بچه‌ها بدهيم با دين چک کنيم. روز قيامت گير هستيم. اين همدم‌هاي فضاي مجازي به خاطر قصه‌ي ازدواج است. حتي راحت بگويم اين فضاي بي‌حيايي جامعه ما به خاطر تأخير ازدواج است. اگر آسان شود و به موقع بشود، اگر درست انجام شود، پنجاه درصد از آسيب‌هاي جامعه حل مي‌شود. بياييد همه کمک کنيم براي ازدواج آسان و به موقع، به خدا جوان‌هاي ما همه خوب هستند و هيچکدام دوست ندارند گناه کنند. ولي گاهي وقت‌ها ندانم کاري من و شما پدر و مادر، اينها را در دام مي‌اندازد.
شريعتي: دختر خانمي پيام دادند و گفتند: من يک دختر هفده ساله هستم و در يک خانواده مذهبي بزرگ شدم. من هم مثل همه‌ي هم دوره‌اي‌هاي خودم علاقه دارم به تفريحاتي مثل پارک و سينما بروم. اما پدرم مي‌گويد: نه، چون زن‌ها و دخترهاي بدحجاب اينطور جاها زياد هستند. بارها شده گفتم: من هم به تفريح نياز دارم. دلم مي‌خواهد گردش بروم. رستوران بروم. اما قبول نمي‌کند. مي‌گويد: خدا و قرآن گفته: تفريح سالم! اينهايي که تو مي‌گويي، تفريح سالم نيست. وقتي هم تفريح سالم نيست پس بايد بنشيني در خانه. من هم گفتم: پس انتظار نداشته باشيد وقتي هيچ چيز سرگرم کننده‌اي در خانه نيست، من هم سرم را از گوشي و تبلت بيرون آورم. آنوقت او در جواب من مي‌گويد: من کاري به تو ندارم، هرکاري دلت مي‌خواهد بکن. بارها شده خودم را لعن کردم چون در چنين خانواده‌اي بزرگ شدم. نمي‌دانم چه کار کنم. وقتي مي‌بينم دوستان من از پارک و گردش مي‌گويند، دلم مي‌گيرد و بغض مي‌کنم. همه بخاطر اينکه زن و دختر بدحجاب در خيابان است. آخر وضعيت آنها که تقصير من نيست. چرا من بايد تقاص پس بدهم؟ نمي‌دانم بايد چه کار کنم؟
حاج آقاي ماندگاري: اين هم از سؤالاتي است که فراواني زياد دارد. من سه مطلب را اشاره مي‌کنم. 1- دخترخانم درست مي‌فرمايند، تفريح سالم حق همه است. از جمله دخترها و پسرهاي جوان جامعه ما، تفريح سالم حق اينهاست. خدا و اهل بيت سفارش به تفريح سالم کردند. به دشت و کوه برويد. به کنار جوي برويد. ورزش کنيد. بازي کنيد. انواع تفريحات سالم را بکنيد و لذت ببريد. استفاده درست از نعمت‌هاي الهي بکنيد ولي گناه نکنيد. اسراف نکنيد. پس حرف دخترخانم اين مقدار درست است. حرف پدر هم از اين جهت درست است که ورود به گناه حرام است. پرهيز از زمينه‌هاي گناه هم حرام است. امروز بعضي از محيط‌هاي تفريحي ما آنقدر ناسالم شده به تعبير اين پدر دلسوز که انسان واقعاً مي‌ترسد خودش برود، چه برسد به بچه‌هايش! طبيعتاً مثل اين است که محيط‌هاي بي‌حيا و کم حيا مثل آتش سوزي است. در آتش سوزي حتماً بايد جليقه‌ي نجات داشته باشيد.
اما يک تبصره به حرف پدر و يک تبصره به حرف دختر خانم داريم. يک مشکلي در خانواده‌ها به نام اختلاف نسل‌ها داريم. اين دخترخانم و امثال اين دختر و پسر با پدر و مادرهايشان بيست، سي سال اختلاف زماني دارند. اين اختلاف نسل را بايد با تفاهم و حکميت دين حل کرد. با هم گفتگو کنند و دين را حکم کنند. اي پدر بزرگوار دين به شما اجازه داده به دخترت بگويي: من به تو کاري ندارم، هرکاري دلت مي‌خواهد بکني، بکن!؟ باز اين پدر نپرسيده است. قسمت اول را دين گفته است. اجازه ورود به گناه را نداريم. پرهيز از زمينه‌هاي گناه هم بايد داشته باشيم. اما دين به شما گفته: من ديگر کاري به اين کارها ندارم. فکر مي‌کني اگر سر دخترت در تبلت و موبايل رفت، آسيبش گاهي از محيط‌هاي بي‌حيا کمتر است؟ اين را نمي‌دانم و نمي‌پرسم. دختر گل آنجايي که گفتي من تفريح لازم دارم، درست است. اما اينکه خداي نکرده آرزو کني اي کاش در چنين خانواده‌اي نبودي، درست است؟ پدر و مادرها درست است کار را به جايي برسانيم که بچه‌هاي ما آرزو کنند اي کاش در خانواده ديني نبودند؟ در حالي که بايد کاري کنيم بچه‌هاي ما بگويند: الحمدلله! در يک خانواده ديني هستيم. هم تفريح ما بجاست. هم تکليف ما بجاست. هم ارتباطا‌تمان بجاست. تقيد‌ات ديني هم بجاست. اين پدر و اين دختر بايد يک هزينه‌اي را براي ديانت بپردازند. يعني هم دختر خانم، هم پدر و مادر قبول کنند تفريح لازم است. قبول کنند حفظ ديانت هم لازم است. حالا براي تفريحي که با حفظ ديانت است بايد هزينه‌اي بپردازيم. مثلاً الآن غذاي ناسالم گران‌تر است، يا غذاي سالم؟ غذاي سالم را هم بايد بگردي و هم يک پولي بدهي بگويي: مي‌خواهيم غذاي تر و تميز به ما بدهي. پول بيشتر مي‌دهيم. اگر تفريح سالم مي‌خواهيد يک مقدار وقت بيشتر بگذاريد. يک مقدار هزينه کنيد. در اکثر شهرها، پارک‌هايي مخصوص بانوان هست. پدر بزرگوار دختر خانمت را سوار کن، پارک بانوان ببر آنجا ورزش کند. با همديگر به تفاهم برسيد. من تو را تا دم پارک مي‌آورم، پارک مخصوص بانوان راحت ورزش کن، محيط هم امن است. اينکه دختر مي‌خواهد سينما و پارک برود، سينماهايي نيست که خانواده‌هاي سالم مي‌روند و خيلي محيط سالم دارد. پدر بزرگوار بگو: باشد دخترم من هم مي‌آيم. من هم دوست دارم يک فيلم را همراه دخترم ببينم. با خانواده بلند شويد برويد سينما، چون نمي‌توانيد او را حبس کنيد. فضاي مجازي آسيبش از بيرون بيشتر نباشد، کمتر نيست. پس وقت بگذاريم وقت سالم، وقت بگذاريم سينماي سالم، وقت بگذاريم چند تا خانواده ديني با هم ديگر يک باغي برويم. زمان انقلاب و جنگ هم اين کار را مي‌کرديم. خانم‌ها با هم غذا مي‌پختند. آقايان سفره جدا مي‌انداختند. وقت نماز، نماز جماعت مي‌خواندند. هم تفريح و هم عبادت و هم تقيدات ديني بود.
نکته چهارم اينکه اصلاً اگر متدين‌ها فضاهاي تفريحي را خالي کنند، حکومت دست غير متدينين مي‌افتد. شما خانواده‌هاي ديني با هم به پارکي برويد که خانواده‌ها مي‌آيند. اگر شما هم چند تا خانواده شديد، موقع اذان با هم نماز خوانديد، با افتخار هم اذان گفتيد، دخترها و خانم‌هاي ما با افتخار چادر سرشان بود. بازي و تفريح هم بکنيد تا عرصه را براي آنها خالي نکنيد. رنگ تفريح‌گاه‌ها رنگ اسلامي باشد. با بچه‌هايم کوه بروم. دختر قطعاً تفريح لازم دارد. پدر گل پرهيز از زمينه‌هاي گناه قطعاً واجب است. بنشينيد با هم گفتگو کنيد. وقت بيشتري بگذاريد. تفريح سالم در جامعه ما قطعاً پيدا مي‌شود. شما پدر نگوييد: من کاري به کارت ندارم، فقط از خانه بيرون نرو. شما دختر خانم هم افتخار کنيد در يک خانواده مذهبي هستيد که هم دنيايت سالم است و هم آخرتت! باز هم بپرسيد. قبلش بپرسيم. بيان امام هادي است که فرمودند: «آخِذٌ بِقَولِكُمْ ، عامِلٌ بِأمْرِكُم» اول بپرسيم و بعد عمل کنيم.
شريعتي: گفتند: من 35 سال سن دارم. يک فرزند هشت ساله دارم. دو سه سال است سرايدار هستم با شرط اينکه بتوانم سر کار بروم، ما را پذيرفتند که بياييم. ناگفته نماند که کلاً يک اتاق دوازده متري داريم و زندگي مي‌کنيم. در مورد امکانات و رسيدگي‌اش بحث نمي‌کنم. من پسرم را در يک مدرسه نزديک مجتمع ثبت نام کردم و پيگير کار بودم و حالا که کاري پيدا شده که از صبح تا دو بعداز ظهر مي‌خواهم آنجا بروم، اينها مخالفت کردند و تهديد کردند که حق سر کار رفتن ندارم و مستقيماً قولي که داده بودند را انکار مي‌کنند. بخدا قسم با اين شرايط سخت و ماهي ششصد تومان امثال ما چگونه امرار معاش کنيم؟ درد دلها و کمبودها بسيار زياد است که نياز به توضيح ندارد. من از شما عزيزان مي‌خواهم در اين برنامه بگوييد چرا اينقدر وقتي يک نفر مجبور هست و کاري از او ساخته نيست، به او فشار مي‌آورند و هر روز تهديد مستقيم و غير مستقيم مي‌کنند، امثال ما زياد هستند که متأسفانه هميشه عده‌اي از صاحبکارها و سرکارگرها از ضعف اين کارگران سوء استفاده مي‌کنند و پايشان را از روي گلوي ما برنمي‌دارند. در حال حاضر که مي‌دانند ديگر دست و پاي ما هم بسته است و مجبور هستيم شرايط را تحمل کنيم. اينها ظلم نيست؟
حاج آقاي ماندگاري: اين مورد هم خيلي فراواني دارد. ما هرجا رفتيم که عزيزان کارگر شبانه روزي يک مجموعه هستند از اين گله‌ها زياد داشتند. «الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم» آدم کافر باشد مي‌تواند کارش را ادامه بدهد ولي ظالم باشد ادامه پيدا نمي‌کند. آدم با ظلم خيلي زود درگير مي‌شود. اميرالمؤمنين(ع) به مالک اشتر فرمودند: از ظلم به زيردست خودت بترس. اين ظلم به زير دست است. مدافع حق مظلوم خداست. قطعاً در برابر خدا مشکل پيدا مي‌کنيم. کارگرهايي که در جامعه ما هستند، هيچکس اجازه ندارد حق کارگر را ضايع کند، اين کارگرها دو دسته هستند. يک دسته اينکه من امروز دو ساعت يک کارگر مي‌گيرم و مي‌فرستم. خواهش مي‌کنم حق اينها را ضايع نکنيد. کارفرما حق کارگر را ضايع نکند. کارگر هم حق کارفرما را ضايع نکند. کار درست انجام بدهد. کارفرما هم زود حقوقش را بدهد و درست هم بدهد، زود هم بدهد. اما يک دسته کارگر هستند مثل اينکه من دو ساعت راننده مي‌گيرم در اختيار من است. اين براي روزيش خودش تلاش مي‌کند. يک کارگري را دو ساعت بياورم، بقيه‌اش را خودش کار مي‌کند. اما يک مدل از کارگرها هم مدل اين عزيز بزرگوار که تقريباً 24 ساعت در اختيار شماست، حتي با اينکه شرط کرديد اجازه بدهد کار ديگر بکنيد، الآن زير شرط خودتان زديد، اين آقا 24 ساعت در اختيار شماست. اين درواقع درست است رازقش خداست، ولي واسطه‌ي رازق شما هستيد. خوش انصاف باشيم. نمي‌دانم چند نفر خانواده در اين مجموعه ساختماني زندگي مي‌کنند. دوازده تا، بيست تا، چهل تا، کدام يک از شما زندگي‌تان با ماهي ششصد هزار تومان مي‌گذرد؟ وقتي هم داستان برده‌داري قديم را مي‌گفتيم، همه بينندگان مي‌گويند: عجب بي‌انصاف بودند. يک نفر را 24 ساعت در اختيار داشتند، فقط پول خوراک و پوشاک و خوابش را مي‌دادند. همين سه مورد هم از دوران برده‌داري حساب کنيم، امروز خوراک و پوشاک و محل خواب يک کارگر بيشتر از ماهي يک ميليون مي‌شود. شما ششصد هزار تومان به اين مي‌دهيد آن هم با خانواده! مي‌گوييد: هيچ جا هم نرو و هيچ کاري هم نکن. بعد از خدا توقع برکت هم داري؟
ماشيني را 24 ساعت به عنوان راننده مي‌گيرم. عيبي ندارد. شما کارتان زياد است، راننده بگيريد. ولي به اين راننده 24 ساعت بگويم: خرج بنزين با خودت، خرج ماشين هم با خودت، بعد ماهي هفتصد تومان براي اين بنده خدا بماند. ماهي هفتصد تومان با اجاره خانه و بچه دانشجو و محصل و دو تا قسط و يک مريض هم داشته باشد، چه کار کند؟ اين ظلم مسلم است. نداريم بيشتر از اين بدهيم، نرخ هم همين است، روز قيامت بگوييم: نرخ همين بود، قبول است!؟ خدا مي‌گويد: انصافت کجا رفته بود؟ الآن يک اتفاقي که در مملکت ما افتاده شرکت‌ها آمدند واسطه شدند براي مجموعه‌ها و کارگرها، شرکت کار کنتوراتي برمي‌دارد، يک پولي به اين کارگرها مي‌دهد. حقوق که دير مي‌دهند. حتي رفتگرهاي شهرداري هم شرکتي هستند. من به شهرداري گفتم: حواستان هست به اين رفتگر چهار ماه است پول نداديد؟ در همين مجموعه صدا و سيما بعضي از کارها به شرکتي‌ها واگذار شده است. آيا خبر داريد اينها به کارمندانشان کي پول مي‌دهند؟ نمي‌توانيم بگوييم: مي‌خواستند نيايند. آنها مجبور هستند بيايند. نمي‌توانيم بگوييم: نرخ همين است. ايمان من کجاست؟ وجدانم کجاست؟ من با ماهي سه ميليون، چهار ميليون زندگي کنم و کارگري که در خانه من کار مي‌کند، ششصد هزار تومان بگيرد؟ يکوقت مي‌گوييد: من به اندازه دو ساعت که با او کار دارم به او پول مي‌دهم، بقيه‌اش را خودش برود تلاش کند. ولي مثل اين آدم که تقريباً شبيه واجب النفقه‌ي من است.
مردم عزيز ما مي‌دانند در روايات آمده يک دسته از واجب النفقه‌هاي ما حيواناتي هستند که در خانه ما هستند. اين آدمي که بيست خانوار او را مأمور کردند سرايدار شود، نعوذ بالله کمتر است؟ خرج يک خانواده سه نفره، چهار نفره در تهران ششصد هزار تومان است؟ گاهي مي‌گوييم: چرا زندگي ما گره خورده است؟ چرا بچه من درد بي‌درمان گرفته است؟ الآن درد بي درمان زياد است. يکدفعه دختر 24 ساله فوت مي‌کند. پسر 17 ساله افتاده مرده است. مي‌گويند: چرا اينطور شد؟ مي‌گويم: دور و اطرافت بگرد ببين به چه کسي ظلم مي‌کني؟ اين صنف سرايدارها، نگهبان‌ها، کارگرها، راننده‌ها، شرکتي‌ها، همه جزء اين دسته هستند. يک واسطه آمده، رازق خداست، ولي يک واسطه رزق اينها را دست گرفته است. کارمندهاي ادارات هم نصف روز براي خودشان است، يک رانندگي مي‌کنند، نصف روز کار ديگري مي‌کنند، ولي اين بنده خدا 24 ساعت اسير است. چاره‌اي هم ندارد. يک خانه به او داديد ولي درست است. اين يک نوع ظلم بَيّن است. بترسيم از مکافات عمل غافل نشويم.
خانواده‌هايي که در اين ساختمان‌ها زندگي مي‌کنيد، شما وضعتان خوب است. هرکدام ماهي سه، چهار ميليون خرج مي‌کنيد. اين آدم لااقل نصف شما خرج دارد. خودش مي‌گويد: اجازه بدهيد ساعات وسط روز را که کار نداريد، بروم کار کنم. از ظلم بترسيم که عقوبت ظلم زود دامن مي‌گيرد. مخصوصاً آه مظلوم که کن فيکون مي‌کند.
شريعتي: حالا آن گره‌ها و گرفتاري‌ها، دختر 24 ساله و پسر هفده ساله افتادند مردند، اينها حتماً مرتکب ظلمي شدند که نه...
حاج آقاي ماندگاري: ممنون از تذکر شما. من نمي‌خواهم بگويم هر گرفتاري در زندگي آمد، يک احتمالش اين است که ظلم باشد. بگرديم ببينيم مرتکب ظلم شديم يا نه؟ يک احتمال اين است که به حق پدر و مادر کوتاهي کرده باشيم. يک احتمال اين است که واجبات مالي را انجام نداده باشيم. يک احتمال اين است در نمازمان کوتاهي کرده باشيم. يک احتمال اين است که مسير را اشتباه رفتيم. اينها هيچکدام نبود مي‌تواند ابتلاء و امتحان باشد. من مي‌خواستم ترس را در نظر بگيريم. بترسيم از بلاهاي آخر الزماني که سر ما مي‌آيد و نمي‌دانيم از کجاست. انشاءالله خدا همه ما را ببخشد.
شريعتي: امروز صفحه 450 قرآن کريم، آيات 103 تا 126 سوره مبارکه صافات، براي شما تلاوت مي‌شود.
«فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ «103» وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ «104» قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «105» إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ «106» وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ «107» وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ «108» سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِيمَ «109» كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «110» إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ «111» وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ «112» وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ «113» وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ «114» وَ نَجَّيْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ «115» وَ نَصَرْناهُمْ فَكانُوا هُمُ الْغالِبِينَ «116» وَ آتَيْناهُمَا الْكِتابَ الْمُسْتَبِينَ «117» وَ هَدَيْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ «118» وَ تَرَكْنا عَلَيْهِما فِي الْآخِرِينَ «119» سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ «120» إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «121» إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ «122» وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «123» إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ «124» أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ «125» اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ «126»
ترجمه: پس چون هر دو تسليم (فرمان ما) شدند و ابراهيم، گونه‏ى فرزند را بر خاك نهاد (تا ذبحش كند)، او را ندا داديم كه اى ابراهيم! حقّاً كه رؤيايت را تحقق بخشيدى (و امر ما را اطاعت كردى)، همانا ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى‏دهيم (و نيّت عمل خير آنان را به جاى عمل قبول مى‏كنيم).همانا اين همان آزمايش آشكار بود. و ما قربانى بزرگى را فداى او كرديم ودر ميان آيندگان براى او (نام نيك) به جا گذاشتيم. درود و سلام بر ابراهيم. ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم (كه براى آنان مدح و ثنا به جا مى‏گذاريم). همانا او از بندگان مؤمن ماست. و او را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود مژده داديم. و به راستى ما بر موسى و هارون منّت نهاديم. و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم. و آنان را يارى كرديم، پس غالب آمدند (و پيروز شدند).و به آن دو كتاب روشنگر داديم. و آن دو را به راه راست هدايت كرديم. و براى آن دو در ميان آيندگان (نام نيك) باقى گذاشتيم. سلام بر موسى و هارون. ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم. همانا آن دو از بندگان مؤمن ما بودند. و به راستى الياس از فرستادگان ما بود. آن گاه كه به قوم خود گفت: آيا (از خدا) پروا نمى‏كنيد؟ آيا (بتِ) بَعل را مى‏خوانيد و بهترين آفريدگار را رها مى‏كنيد؟ خدايى كه پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست؟
شريعتي: به اطلاع بيننده‌هاي عزيزمان مي‌رسانيم، دوستاني که دلتنگ فرمايشات و صحبت‌هاي حاج آقاي مهندسي نازنين هستند، اين بشارت را مي‌دهيم که روزهاي پنجشنبه اين ماه مزين به برنامه‌هاي حاج آقاي مهندسي خواهد بود. دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا به آبروي قرآن قسمت مي‌دهيم آنهايي که به حق کارگر و سرايدار و راننده و کارمند شرکت ظلم کردند، توفيق جبران عنايت بفرما. آنهايي که در حق ازدواج فرزندانشان کوتاهي کردند، توفيق جبران اين کوتاهي و توفيق ازدواج آسان را به همه مردم ما عنايت بفرما. خدايا آنهايي که براي تفريح سالم فرزندانشان کوتاهي کردند، فضا را سخت کردند، توفيق انجام وظيفه پدر و مادري را براي تفريح سالم فرزندان به آنها عنايت بفرما. دوستي پيام دادند که آقاي ماندگاري دعا کرد دوقلو دار شويم، الحمدلله خدا به ما يک دو قلو داد. لذا دعا مي‌کنيم خدايا به آنهايي که بچه ندارند، بچه عنايت کن. آنها که کم دارند، بيشتر عنايت کن. آنهايي هم که توفيق پرسش قبل از عمل ندارند، توفيق پرسش قبل از عمل عنايت بفرما. انشاءالله روزي بشنويم که در جمهوري اسلامي هيچکس به حق زيردست ظلم نمي‌کند.
شريعتي: فايل‌هاي صوتي برنامه و گزيده‌ي صحبت‌هاي کارشناسان برنامه را مي‌توانيد در کانال برنامه سمت خدا ببينيد. بهترين‌ها نصيب شما شود. به رسم چهارشنبه‌ها سلام مي‌کنيم به امام رئوف علي بن موسي الرضا(ع).