برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 24-09-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم. بينندهها و شنوندههاي عزيزمان. انشاءالله هرجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. باغ ايمانتان آباد باشد و زندگيتان پرنشاط باشد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام دارم. ايام نوراني ولادت آقا رسول الله و امام صادق(ع) و هفته وحدت را تبريک عرض ميکنم. انشاءالله همه امت اسلامي قابل باشيم که امت واحدهي پيامبر عظيم الشأن اسلام باشيم. تا امت واحده نباشيم قابل براي ظهور نخواهيم شد. انشاءالله همه اين معنا را بفهميم که دو قطرهي آب که به هم ميرسند منيتهايشان را کنار ميگذارند، با هم ادغام ميشوند. اي کاش همه مسلمانها اين معنا را به خوبي بفهمند که ما پيغمبر نازنيني به نام محمد مصطفي (ص) داريم که ما را به وحدت دعوت کردند. اهل بيت نازنيني داريم که ما را دعوت به وحدت کردند. امام ديروز ما و امام امروز ما هردو ما را دعوت به وحدت کردند. باور کنيم ابليس از روزي که ابليس شد سياستش تفرقه بيانداز بود. نوچههاي ابليس هم امروز همان سياست را دنبال ميکنند. انشاءالله ما عاقل باشيم، هم شيعيان و هم اهل سنت و خوبان همه عاقل باشند، آب به آسياب دشمن نريزند. امروز قطعاً وحدت بين آحاد اسلامي از اوجب واجبات است. قطعاً همه اين را ميفهمند که هرچه امت اسلامي قويتر باشد، دشمنان ذليلتر خواهند بود. دشمنان ضعيفتر خواهند بود. بستر ظهور آقايمان هم فراهم ميشود. (قرائت دعاي فرج) صلواتي را هم هديه به امام زمانمان داشته باشيم.
شريعتي: امروز به سؤالات شما که به دست ما رسيده پاسخ خواهيم داد.
گفتند: پسري 21 ساله و دانشجو هستم. پدرم يک مرد 50 ساله است که سي سال از عمرش را صرف کار کردن براي زن و بچه و در آوردن روزي حلال کرده به طوري که زانوها و دستهايش به خاطر کاري که انجام ميداد به سختي آسيب ديده است. الآن کار کردن برايش خيلي سخت شده است. پدر من نکات خيلي مثبتي دارد. خانواده دوست است و عشق به همسر و فرزند دارد. نماز ميخواند. عاشق امام حسين است. اما در کنار تمامي اين خوبيها يک عيب بزرگ دارد. متأسفانه پدر من سيگاري است. از جواني تا الآن سيگار ميکشد و ترک نميکند. در اعضاي خانوادهي ما کساني هم بودند که سيگار ميکشيدند، اما به راحتي ترک کردند. الآن تنها فرد سيگاري در فاميل پدر من است. من و مادرم بارها از روشهاي مختلف به شيوههاي گوناگون، با مهرباني، خشم، تذکر به او در اين مورد تذکر داديم و گفتيم: ترک کند. اما هيچ فايدهاي نداشته است. من به او ميگويم: به فکر خودت باش. چند سال ديگر بدجوري مريض ميشوي. اما اثري ندارد. خلاصه شب موقع خواب و صبح موقع بيداري، عصر موقع برگشت از دانشگاه من فقط بوي سيگار استشمام ميکنم. ديگر نميدانم با چه منطقي با پدرم صحبت کنم. اگر ميشود مرا راهنمايي کنيد.
حاج آقاي ماندگاري: در اين سؤال بايد با پدر ايشان و پدرهاي نازنيني که به اين مشکل دچار هستند، صحبت کنيم. من با سيگاريها يک شوخي ميکنم، ميگويم: از دست روزگار ميکشي، ديگر سيگار نکش! بعضي از عزيزان ميگويند: چطور ترک کنيم؟ به آنها ميگويم: کم کم ترک کنيد. اگر نميتوانيد يکباره ترک کنيد، بياييد هفتهاي يک عدد کم کنيد. اگر بيست تا ميکشيد، اين هفته نوزده تا بکشيد. هفته بعد يکي، بيست هفته طول ميکشد، سم اين از بدن شما بيرون برود. شما آقا پسر گل که اينقدر به فکر پدرت هستي، دعا کن انشاءالله سفر مکه نصيب خانواده شما بشود، من هم در اين سفر باشم، آنجا کمک پدر ميکنيم و ترکش ميدهيم.
يک صحبت هم با شما آقا پسر گل و دختر خانمها و خانمهايي دارم که همسر سيگاري داريد. يک گل خيلي براي ما زيبايي دارد؟ ولي يک خار هم دارد. هيچ عاقلي گل را بدون خار بيرون نمياندازد. بخاطر زيبايي گل، خار را هم تحمل ميکند. من خواهش ميکنم پدر شما به اندازه کافي زجر ميکشد. پدر شما به اندازه کافي تلاش ميکند که ترک کند. شما که پدرتان اينقدر ويژگيهاي زيبا دارد، فرض کنيد سيگار کشيدن او هم خار است. چرا تحملش نميکنيم؟ چرا به رويش ميآوريد و اذيتش ميکنيد؟ يک دستور ديني است که وقتي عزيزي از عزيزان شما اشکالي داشت، نقصي داشت، او را تحمل کنيد. اين تحمل از زيباترين ويژگيهاي اخلاقي است. ما يک انسان صد در صد نرمال را تحمل کنيم هنر نکرديم. يک کسي که اشکالي دارد را تحمل کرديم و به رويش نياورديم و کمکش کرديم که او از راه غير مستقيم خودش را اصلاح کند، خيلي زيباست. مخصوصاً وقتي آن فرد پدر ما باشد. شما گفتيد پدر من يک عيب بزرگ دارد، فکر نميکنيد گير دادن شما هم به پدر يک عيب بزرگ شماست؟ من سيگار کشيدن ايشان را تأييد نميکنم. پدر شما يک ناراحتي دارد، چطور شما با ناراحتي پدر کنار ميآييد، پدر است ديگر عزيز است. با اين موضوع هم کنار بياييد. پدر مثل گل را به خاطر يک خار کوچولو ناراحت نکنيد. من يقين دارم پدر شما به خاطر اين همه خوبي شما تلاش ميکند. بايد حريم را رعايت کنيم. خداي نکرده اين قصه باعث نشود شما فرزندان گل حريم پدر را خداي نکرده بشکنيد. هرچه به پدر بيشتر احترام بگذاريد پدر براي فرزندش بيشتر دعا ميکند. مخصوصاً اين پدر که من فکر ميکنم دل شکسته است. چون خودش از پس مشکلش برنيامده است. اين پدر ميگويد: خدايا بچههايم را که مرا تحمل ميکنند، تو روز به روز بر عزت و توفيقاتشان بيفزا. دعاي پدر و مادر سوخت معمولي هواپيما است. دعاي پدر و مادر دلشکسته سوخت موشک است.
شريعتي: پيامي است در پاسخ شما به سؤالات يکي از بينندههاي خوبمان. گفتند: من دختري مقيد هستم و هميشه با مادرم برنامه شما را نگاه ميکنم. هفته گذشته آقا پسري از آقاي ماندگاري سؤال کردند که چطور ميتوانند دختري را که دو سال با او رابطه داشتند را به دليل نارضايتي خانواده رها کنند و از طرفي اظهار با خدا بودن و عذاب وجدان هم ميکردند؟ آقاي ماندگاري هم تنها توصيهاي که کردند اين بود که خدا از تو مهربانتر است پس او را رها کن. چون کار ديگري براي اين دختر نميتواني بکني. شايد بهترين کار در اين مرحله کاري است که آقاي ماندگاري ميفرمايند. ولي سؤال من اين است که تکليف اين دختر چه ميشود؟ آيا اين دختر با اين شرايط از دين زده نميشود؟ دل و روحش چه ميشود؟ من خودم يکي از قربانيان هستم. يکي از هزاران دختري که در جامعه ما همين اتفاق برايشان ميافتد. پسري با هزاران وعده و وعيد وارد زندگيشان ميشود و با احساسات آن دختر بازي ميکند و به راحتي از زندگي او ميرود. من بعد از به هم خوردن رابطهام زندگي را رها نکردم. درسم را ادامه دادم. کار ميکنم. ولي ديگر عاشق نميشوم و ديگر هيچ اعتمادي به هيچ مردي ندارم چون با توجه به اکثر روابطي که اطرافم ميبينم، از اين گونه مردها زياد هستند و همين مسائل است که اکثر خانمها از اين جامعه زده ميشوند و به چيزهاي ديگر مثل آرايش و عملهاي زيبايي و هزاران کار خلاف عرف روي ميآورند. در خاتمه ميگويند: اميدوارم به جايي برسيم که بتوانيم اينطور مشکلات را اساسي حل کنيم و فقط به اينکه خدا مهربانتر است بسنده نکنيم.
حاج آقاي ماندگاري: من هم خيلي از ايشان تشکر ميکنم. چون ايشان باعث شدند من يکبار ديگر جواب را مرور کنم. اگر ميشود اين سؤال را در تالار گفتگو بگذاريد، تا مردم هم نسبت به اين سؤال اظهار نظر کنند. نسبت به جواب بنده و انتقاد ايشان هم اظهار نظر کنند. هفته گذشته گفتيم: راه ارتباط غلط است. در فضاي مجازي با هم آشنا شده بودند. در پارک، در رستوران، در کوچه و پس کوچه دانشگاه، در يک مسير غير رسمي و غير اعلام شده از دين، اين حرف ما غلط نيست. نگو من به هيچ مردي اعتماد نميکنم. بله، هر مردي دوباره از طريق فضاي مجازي آمد، به او اعتماد نکن. هر مردي در خيابان آمد از شما خواستگاري کرد، به او اعتماد نکن. هر مردي خواست غير رسمي و غير ديني از شما خواستگاري کند، اعتماد نکن. ولي اگر شما گل بودي و گفتيم آمدند شما را از باغبان تقاضا کردند، با گلدان تقاضا کردند، به اين اعتماد کن. چون مسيرش ديني است.
راه حل اساسي اين است که دختر خانمهاي گل اگر کسي غير رسمي سراغ شما آمد، نميگوييم: آقا پسرها آسيب نميبينند، آن کسي که بيشتر آسيب ميبيند شما دخترها هستيد. اگر قصه آقا پسري که ايميل زده بودند، برعکس بود. به جاي اينکه خانواده پسر مخالفت کنند، خانواده دختر مخالفت ميکردند. قرباني پسر بود ولي آمارش کمتر است. پس فرقي ندارد. چه قرباني پسر باشد و چه قرباني دختر باشد، ميگوييم: راه اشتباه است. راه حل اساسي اين است که بياييم خواستگاري ديني کنيم. گزينش عاقلانه، زندگي عاشقانه! بياييم انتخابمان را درست کنيم. اگر درست سراغ دخترخانمها بيايند، درست همديگر را ببينند. درست حرف بزنند و درست تحقيق کنند. همه اينها درست انجام بشود، چرا اعتماد نکنيم؟ حتماً اعتماد کنيد. اين منافاتي با توکل هم ندارد چون اين تلاشي است که خدا و دين ما گفتهاند. پس انتخابهاي ما غير ديني و غير معقول نباشد.
دوم اينکه وقتي يک اتفاق غلط افتاده است، جبرانش هم بايد در يک مسير غلط باشد، يا مسير درست برويم؟ ما گفتيم: آن آقا پسر به اين دختر خانم آسيب زده است. اما اگر او بخواهد بيايد آسيب زده را خودش جبران کند، چه اتفاقي ميافتد؟ مثلاً شما با يک آقايي آشنا شديد و بعد در ارتباط آسيب ديديد و ازدواج انجام نشد. فردا شما انشاءالله ازدواج ميکنيد، بعد از ازدواج هم براي اينکه آقا پسر آسيب نبيند، هنوز ارتباط پيامکي با هم داشته باشيد، حتي ارتباط حضوري هم با هم داشته باشيد براي اينکه بنده خدا دلش نشکسته باشد. يا آقا پسر ازدواج کرده، هردو ازدواج کردند. بيايند به خاطر دلهايي که از قبل شکستند، براي ترميمش، دل شکسته را نميتوان ترميم کرد. براي همين ميگويند: سراغ خدا برو! براي اينکه خدا ميتواند دل شکسته را ترميم کند.
من پاي يک بچه را شکستم. بعد بگويم: چون خودم شکستم، خودم ميخواهم آتل ببندم! من بلد نيستم. من هم به شما ميگويم: حالا که اشتباه جلو رفتيم و دل شکسته شده، قبول است. استغفار کن. از خدا بخواه خطاي شما را خدا جبران کند.
نکته سوم اين است که شيطان اينجا دخترها و پسرها را وادار به وفاداري ميکند. وفاداري عنوان قشنگي است. ما يک وفاداري الهي و يک وفاداري شيطاني داريم. وفاداري شيطاني چيست؟ من دل تو را شکستم و خودم هم بايد دل تو را به دست آورم. بابا او ديگر همسر و صاحب پيدا کرد. تو مرد نامحرم ميخواهي با اين خانم ارتباط برقرار کني حرام است. در واقع داري او را نسبت به همسرش سرد ميکني. اين با وفاداري شيطاني دارد دو زندگي را به هم ميريزد. «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِين» (اعراف/21) سعي ميکند ظاهر را زيبا جلوه بدهد. پس مسير انتخاب ما ديني و عاقلانه باشد. اگر خراب کرديم از مسير ديگر رفتيم، ترميمش را به خدا بسپاريم. ذهن خودم را چگونه پاک کنم؟ دستوري که دين و اولياي خدا و بزرگان به ما دادند اين است که هر چيزي که يادآور آن محبوب شيطاني است، چون اين رابطه غير خدا پسندانه شد. هرچيزي ميخواهند او را به ياد من آورد، از خودم دور کنم. مثلاً يک گل يا هديه براي من آورده است، کنار بگذارم. شماره تلفن و عکسهايش را پاک کنيد. هرچيزي که ميخواهد او را در ذهن شما بياورد، پاک کنيد. سعي کنيد خودتان هم رابطه را با خدا تقويت کنيد و از خدا بخواهيد از دلتان برود. کار قشنگي که اين خواهر بزرگوار کردند. کار کردند و درسشان را ادامه دادند. زندگي کردند. خواستگار بعدي آمد منطقي جواب بدهيد. نگوييد به همه مردها بياعتماد شديد. هر مردي از طريق ديني و عاقلانه آمد، جوابش را بدهيد.
من در جلساتي که در دانشگاه دارم، به خانمها ميگويم: شما در انتخاب بيشتر از پسرها دقت کنيد. ميگويند: براي چه؟ ميگويم: چون پسرها پوست کلفت هستند. از جواب نه زود شکسته نميشوند. ولي شما دخترها روحيهتان لطيف است. جواب نه که ميشنويد ميشکنيد. قدم اول را بايد محکم برداريد. در فضاي مجازي دقت نيست. چون دقت نيست دخترها بيشتر ضربه ميخورند. خدايا همه دخترها گل ما و آقا پسرها را در معرض انتخاب ديني و صحيح قرار بده.
شريعتي: يک خبر خوش بدهم و آن اينکه کانال برنامه سمت خدا در اپليکيشن ايراني سروش هم افتتاح شده است و يکي از ويژگيها و مزيتهاي اين اپليکيشن ايراني بودن آن است. شما ميتوانيد برنامه و مطالب ما را در اين کانال دنبال کنيد.
گفتند من يک نوجوان شانزده ساله و يک بنده معمولي خدا هستم. با انجام دستوري که در مفاتيح آمده شبي از خدا خواستم که مولايم حضرت علي(ع) را ببينم و از ايشان بخواهم سفارشي و نصيحتي به من بکنند. خاطرم نيست که در خواب توانستم چهره حضرت را ببينم يا نه؟ اما در خاطرم هست که يک صدايي شنيدم مبني بر اينکه به پدر و مادرت نيکي کن! يک جملهي ديگري که بعد از بيداري فراموش کردم. ميگويند: با توجه به اينکه والدين من تارک الصلوه هستند و آشکارا گناه ميکنند و مرا هم دعوت به گناه ميکنند، چگونه به آنها نيکي کنم؟
حاج آقاي ماندگاري: اين سؤال از دو جهت خيلي زيباست. من جداً از شما نوجوان شانزده ساله تشکر ميکنم و به تو التماس دعا ميگويم. من بُعد اول را بگويم. ما قائل هستيم در عالم هيچ چيزي تصادفي نيست. يک نفر ميگويد: يک سؤالي در ذهنم بود. تا وارد خانه شدم تلويزيون را روشن کردم، يک کارشناس مذهبي يک جملهاي گفت. اين تصادف نيست. باور کنيم کارگردان عالم هستي اينها را تنظيم ميکند که آن روايت معنا پيدا کند. «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِى أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» (بحارالأنوار، ج 68، ص 221) مواظب باشيد از دستش ندهيد. گفت: من يک شبي نصف شب خانه آمدم. يک بحراني داشت مرا ديوانه ميکرد. تلويزيون را باز کردم. ديدم يک کارشناس مذهبي داشت يک روايتي ميخواند اين قطعهي گم شده پازل من ميشود. اينها را اتفاقي نبينيم. يک خبري به ما ميدهند. يک صحنهاي را ميبينيم و يک جملهاي را ميشنويم. در روايات ما هست که خواب هم براي بينندهي خواب يک پيامي دارد. مخصوصاً خوابي که آن سفارشي که در خواب شده مؤيد است به سفارشهايي که در بيداري به ما کردند. يکوقت در خواب به ما يک چيزهاي عجيب و غريب ميگويند. معنايش را نميدانيم. ولي ايشان تلاش کرده وجود نازنين حضرت علي(ع) را ببيند. وجود نازنين حضرت را ديده و سفارش کردند که به پدر و مادرت نيکي کن. من ميگويم: قطعهي گم شده پازل اين جوان اين بوده است. حتماً اين جوان در مسجد و بسيج به بچههاي ديگر کمک ميکند. به همسايهها کمک ميکند. در مدرسه به معلم کمک ميکند. در ذهن خودش اين بوده که حالا که پدر و مادر من نماز نميخوانند و اهل گناه آشکار هستند، نبايد به آنها کمک کنم. يا با آنها خوش اخلاق نباشم. اين يک قطعهي گم شده پازل اوست و موفقيت او تکميل نميشد. دوستش داشتند و در خواب يک تلنگر به او زدند. در سوره لقمان آيهي 15 خداوند ميفرمايد: «وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» اگر حتي پدر و مادر شما را وادار به کارهاي کفر آميز کردند، «فَلا تُطِعْهُما» اطاعت نکن. اما زود خدا ميگويد: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً» مواظب باشيد با آنها بد رفتار نکنيد. چون سه چهار بار در قرآن فرموده: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» اين را امام صادق ميفرمايد: سه چيز در مکتب ما هيچ قيدي ندارد. ولي مطلق است. يکي رد امانت است. امانت از آدم مسلمان، خوب يا بد گرفتي بايد رد کني. يکي وفاي به عهد است. با هرکس عهد و پيمان بستي بايد وفا کني. يکي احسان به والدين است. اين آقا پسر تمام پازل خوبيهايش مرتب بوده يک قطعهاش گم شده بوده است. در خواب به او ميگويند. ميخواهم از اين قصه براي سؤال اول هم استفاده کنم.
جواني که ميگفتي: پدرم سيگار ميکشد. اين پدر و مادرش نماز نميخوانند. گناه آشکارا انجام ميدهند، اميرالمؤمنين در خواب به اين جوان گفتند: به پدر و مادرت احسان کن. شما که پدر و مادرت اينقدر نازنين و قشنگ است. فقط سيگار ميکشد، شما بايد چه کار کني؟ پس اين سؤال دو پيام داشت. 1- ما در روال عادي زندگيمان هستيم. يک کلامي به گوش ما ميخورد. تلويزيون ميگويد، راديو ميگويد. دوست ما ميگويد. با هر پيامي که برخورد ميکنيم يک تأملي داشته باشيم. ما اعتقاد داريم يک برگ بدون اجازه خدا نميريزد. پس اگر اين برگ آمد سراغ ما، بدانيم اين يک عنايت الهي است. من براي رفع مشکلم يک قطعه گم شده داشتم، خدا لطف کرد و به من رساند. شايد گاهي اين الهام با خواب باشد، اين خواب يک دستوري به ما ميدهد که در آيات و روايات قبلاً به ما گفتند و ما فراموش کرديم.
کسي ميگفت: جنازهي عزيز ما از خارج از کشور آمده بود، رفتيم فرودگاه امام ساعت سه نيمه شب تحويل بگيريم. جنازه را تحويل گرفتم،تنها بودم. چطور در ماشين بگذارم؟ آقايي رد ميشد از او کمک خواستم. خدا خيرش بدهد آمد کمک کرد و جنازه را در ماشين گذاشتيم. با خودم گفتم: تشکر کنم و هديهاي هم بدهم. هديه ندادم. جدا شديم. او خواست سوار ماشين شود برود، گفت: آقا بيا! گفت: اين بنده خدا نميدانم چه کاره شما بود. ولي دستش از اين عالم کوتاه شده، اگر ميتواني برايش کاري بکن. اين شخص ميگويد: تا شش ماه انگار جملهي يک آدم معمولي نصف شب ساعت سه در فرودگاه امام آمده، تلنگري بود که داشت به من اين انرژي مثبت را ميداد که مراقب خودت باش يک روزي دست خودت هم از اين عالم کوتاه ميشود.
تعبير قشنگي از يکي از بزرگان امروز به دستم رسيد. زمين يک حقيقتي است. روي آن پر از غفلت است. درون زمين که در خاک است پر از حسرت است. همين که داخل قبر رفتيم، تازه ميفهمم چه کارهايي ميتوانستم بکنم که نکردم. اين پيامهايي که اعتقاد داريم از عنايات الهي است، دست کم نگيريم.
شريعتي: حاج آقاي عابديني ميفرمودند: حتي صفحه قرآني که روزانه ميخوانيد براي شما يک پيامي دارد. بگرديد و ببينيد کجاي اين صفحه گرهي زندگي شما را باز ميکند. انشاءالله بتوانيم با تأمل گرههاي زندگيمان را باز کنيم. امروز صفحه 429 قرآن کريم، آيات 8 تا 14 سوره مبارکه سبأ براي شما تلاوت ميشود.
«أَفْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذابِ وَ الضَّلالِ الْبَعِيدِ «8» أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ «9» وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ «10» أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «11» وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِيرِ «12» يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ «13» فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ «14»
ترجمه: آيا او (دانسته) بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست؟ (نه، چنين نيست) بلكه كسانى كه به آخرت ايمان ندارند در عذاب و گمراهى دورى (از نجات و حقّ) هستند. آيا به آن چه از آسمان و زمين، پيش رو و پشت سرشان است نگاه نكردند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مىبريم يا قطعههايى از (سنگهاى) آسمان را بر سرشان فرود مىآوريم، همانا در اين (تهديد) براى هر بندهى توبه كارى عبرت قطعى است. و همانا داوود را از سوى خود فضيلتى داديم (و گفتيم:) اى كوهها! با او (در تسبيح خدا) هم نوا شويد و (اى) پرندگان! (همراهى كنيد) و آهن را براى او نرم كرديم. (و گفتيم:) زرههاى كامل و فراخ بساز و بافت آن را درست اندازهگيرى كن.و كار شايسته انجام دهيد، همانا من به آن چه عمل مىكنيد بينا هستم. و براى سليمان باد را (رام و مسخّر كرديم) كه صبحگاهان مسير يك ماه را مىپيمود و عصرگاهان مسير يك ماه را، و براى او چشمهى مس (گداخته) را روان ساختيم و گروهى از جنّ پيش روى او به اذن پروردگارش كار مىكردند؛ و هر يك از آنان كه از فرمان ما سرپيچى مىكرد او را از عذاب فروزان مىچشانديم. جنّيان، هر چه را كه سليمان مىخواست از محراب و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضچه و ديگهاى ثابت برايش مىساختند. اى خاندان داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد. امّا اندكى از بندگان من سپاسگزارند. پس چون مرگ را بر سليمان مقّرر داشتيم، كسى جنّيان را از مرگ او آگاه نساخت مگر جنبندهى زمين (/ موريانه) كه عصايش را (به تدريج) مىخورد، پس چون سليمان به زمين افتاد جنّيان دريافتند كه اگر غيب مىدانستند، در آن عذاب خوار كننده (كارهاى سخت) نمىماندند.
شريعتي: دو نکته را تذکر بدهم. اول سنت حسنهي وقف کتاب است که در ايام ماه ربيع در برنامهي سمت خدا رقم خورد. دوستاني که دوست دارند نماينده ما باشند به سايت ما مراجعه کنند. دوم هم اينکه به رسم پنجشنبهها برنامه سمت خدا در ماه ربيع ميزبان آقاي دکتر رفيعي هست. اشاره قرآني را ميشنويم.
حاج آقاي ماندگاري: آيهي «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور» اگر خاطر شما باشد هر بار که من يک نکته از قرآن را ميگفتم، همان صفحه از قرآن ميآيد و مؤيد بحث ما ميشود. اين همان لطف الهي است. اين آيه يعني آقا پسري که گفتي: پدرم سيگار ميکشد و اين همه خوبي دارد. شکر نعمتي که اينقدر خوبي دارد، تحمل اين مشکل است. دختر خانمي که گفتي ازدواج ما صورت نگرفت، خدا برايت رقم زد که اينطور شود. شکر اين نعمت اين است که در مراحل بعدي دقت کني و از خدا بيشتر کمک بگيري. آقا پسر گلي که در خواب صداي حضرت علي را شنيدي، شکر اين نعمت اين است که توصيه را خوب انجام بدهي و پدر و مادرت را احترام کني. ما اگر شکر نعمت را انجام بدهيم، ديگر کار به گله نميکشد. اگر شکر نعمت کنيم خيلي از مشکلات ما حل خواهد شد. بخش عمدهاي از مشکلات ما زياده خواهي است. آقايان و خانمها نسبت به همسرانتان شاکر باشيد. خانوادهها نسبت به بچههاي گلتان شاکر باشيد. شاکر باشيد تا خدا ما را زياد کند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم» (ابراهيم/7) الهي خدا به همه ما توفيق شکر بدهد، شکر زبان است، شکر قلب است، شکر درست استفاده کردن است.
شريعتي: سلام ميکنيم به پيامبر رحمت و مهرباني حضرت محمد(ص).