برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژه برنامه شهادت امام رضا(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 10-09-95
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي
ميروم گاهي خراسان، گاه گاهي کربلا *** يک طرف شمس الشموس و يک طرف شمس الضحي
هردو تنها، هردو دور افتاده، هردو خون جگر *** کار عشق اين است آري، البلاء للولاء
از علي هرکس نشان دارد به غربت مبتلاست *** او حسين بن علي شد، اين علي موسي الرضاست
او جوانان بني هاشم شهيدانش شدند *** اي جوانان عجم جان من و جان شما
اصفهان، شيراز، مشهد، حله، خرمشهر، فاو *** سوريه، لبنان، فلسطين کل ارض کربلاء
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما و هموطنان عزيزم. بينندهها و شنوندههاي عزيزمان. از مشهد الرضا در سالروز شهادت امام رئوف، امام رضا(ع) به شما سلام ميکنم. نايب الزياره همه شما هستيم. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز و داغداران شهادت وجود علي بن موسي الرضا(ع) عرض سلام و ادب و تسليت دارم. بياييد براي سلامت امام زمان و صاحب عزا دعا کنيم. (قرائت دعاي فرج) براي تسلي دل آقايمان امام زمان هم صلواتي بفرستيم.
شريعتي: ياد و خاطره همه زائران مشهد الرضا که مسافر قطار سمنان بودند و شهداي حله را گرامي ميداريم. انشاءالله مهمان سفره امام حسين و امام رضا (ع) باشند. براي خانوادههاي آنها طلب صبر ميکنيم. امروز برنامه ما رنگ و بوي امام رضا خواهد داشت. اينکه شنيديم امام رضا غريب بودند، غريب الغربا بودند. اين غربت از کجا ميآيد؟ چه اتفاقي براي حضرت افتاد که غربتشان همچنان استمرار دارد؟
حاج آقاي ماندگاري: اول برنامه اجازه بدهيد يادي از همه شهدايي کنيم که باب معرفت به اين خاندان را براي ما باز کردند. همه اساتيد و بزرگان به ويژه حاج آقاي مهندسي عزيز که حق به گردن اين برنامه داشتند و دارند. از همه بالاتر امام شهيدان که فرمودند: آستان قدس پايتخت و مرکز ايران است. از همه آنهايي که ما را با اين حرم آشنا کردند، پدر و مادرها که ما را با اين خاندان آشنا کردند. يادي از همه بکنيم و هديه به روحشان صلواتي هديه کنيم.
يک بيت شعر شما مرا به هم ريخت، هرکس قرار است در عالم با علي رابطه داشته باشد بايد غريب باشد. بالاترين غربت را فاطمه زهرا دارد که رابطهاش از همه بيشتر با علي بود. اين بيت شعر را از صحن فاطمه زهرا براي عزاداران امام رضا هديه آوردم. بيت مشابهاش ميگويد:
اين حسين کيست، که عالم همه ديوانه اوست *** اين چه شمعي است که جانها همه پروانه اوست
امروز همه جانها پروانه حسين هستند. ولي آن روز 72 پروانه بيشتر نداشت. اما اميرالمؤمنين از امام حسين غريبتر بود. شاعر خيلي زيبا گفت:
اين علي کيست که عالم همه ديوانه اوست *** اين چه شمعي است که فقط فاطمه پروانه اوست
اينقدر غربت داشتند. يک موقع حاج آقاي عالي ميفرمودند: جبرئيل بر پيغمبر نازل شد. يا رسول الله به علي بگو: نميگذارم بعد از شما در جايگاه جانشيني پيغمبر قرار بگيرد. بايد صبر کند. حقش را ميخورند. بايد صبر کند. فاطمهاش را هم کتک ميزنند، بايد صبر کند. ضحاک ميگويد: از مدينه تا خراسان که با امام رضا آمدم، هر جا پياده شديم و سوار شديم، جمعيت کثيري دور امام آمدند. عرض ارادت ميکردند. سؤال ميکردند. اما چرا مأمون به خودش جرأت داد امام رضا را بکشد؟ چون احساس ميکرد، امام رضا فدايي ندارد. امام رضا از هر شهري رد شدند، خيلي استقبالش آمدند. معروف اين است که جاي پاي امام رضا را ميبوسيدند. قدمگاه در نيشابور هست. در نيشابور هزاران نفر به استقبال امام رضا آمدند و سه شب امام رضا در نيشابور بودند. چه اتفاقي افتاد که آقا غريب الغربا شد؟ به مشهد آمدند، در اين دو سال خيليها به امام رضا مراجعه کردند، حضرت گره خيليها را باز کردند. حرم امام رضا مشتري زياد داشت. حرم آن روز امام رضا هم خانه امام رضا بود. جغرافياي اطراف هرکس را حرم ميگويند. حريم امام رضا اگر مشتري زياد داشته باشد، کسي جرأت نميکند به ولي خدا آسيب برساند. در آيه 86 سوره هود داريم: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ» من يکبار ديگر اشاره کردم. امام اگر بخواهد حريمش پر باشد، بايد کساني که به حريم امام ميآيند همت حفاظت از امام را داشته باشند. لياقت حفاظت از امام را داشته باشند.
يک سلامي امام رضا در پايين پايشان دارند. دو خط است که مرحوم شيخ عباس قمي در مفاتيح آورده است. «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلى رُوحِكِ وَ بَدَنِك» بعد ميفرمايد: «لعن الله من قتلک لعن الله من ظلمک بالايدي و السن» با دست و زبانشان امام رضا را کشتند. يعني ميتوانستند با زبانشان از امام رضا دفاع کنند، نکردند. امام حسين اهل حريم داشت. نتوانستند به امام حسين آسيب برسانند. وقتي همه را شهيد کردند سراغ امام حسين آمدند. اميرالمؤمنين تا يک مدافع در حريمش به نام فاطمه داشت، نتوانستند آسيبي به علي برسانند. انشاءالله اين حکايت در تاريخ درست نباشد. ولي ميگويند: حضرت زهرا از يک طرف علي را ميکشيد و چندين نفر علي را از يک طرف ميکشيدند. حريف فاطمه نشدند. با تازيانه دست فاطمه را کوتاه کردند. اميرالمؤمنين مدافع داشت.
وقتي اميرالمؤمنين خواستگاري فاطمه زهرا آمدند، پيغمبر فرمودند: براي عروسي چه داري خرج کني؟ فرمود: يک زره دارم. سپر دارم. فرمودند: علي جان برو بفروش! ديگر با وجود فاطمه سپر نميخواهي. فاطمه سپر بلاي توست. امام رضا اگر مدافع در حريمشان داشتند، مأمون غلط ميکرد به خودش اجازه بدهد امروز به آقا زهر بدهد. مرحبا به همت مردم ايران! مرحبا به شما مردمي که خدا در آيه 54 سوره مائده ذکر خير شما را کرده است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ» مرحبا به اين همت، الحمدلله! 37 سال از عمر مقدس نظام جمهوري اسلامي گذشته است. دشمن جرأت نکرده به ولي زمان آسيبي برساند. خيلي تلاش کرده ولي نتوانسته. چرا؟ چون ولي زمان مدافع حريم دارد. مردم با زبانشان دفاع کردند. مردم با مالشان دفاع کردند. مردم با جان خودشان و عزيزانشان دفاع کردند. خدا هم محافظت ميکند فقط خدا ميخواهد من تکليفم را انجام بدهم.
من روز عاشورا گفتم: خدايي که بلد بود چاقو را روي گلوي اسماعيل از کار بياندازد. اين خدا بلد بود خنجر شمر را روي گلوي امام حسين از کار بياندازد. خدايي که بلد بود آتش را براي حضرت ابراهيم سرد کند، بلد بود آتش را در خانه فاطمه و خيمهها از کار بياندازد. چرا نکرد؟ چون مردم سهم خودشان را انجام ندادند و بيهمت بودند. ولي خدا امام بزرگوار ما را از پاريس تا تهران حفظ کرد چون مردم کار خودشان را کردند. همه مردم ميدانند فاصله فرودگاه تا بهشت زهرا و بهشت زهرا تا مدرسه علوي روز دوازده بهمن تمام دشمن تلاش کرده بودند که امام را بربايند. نابودش کنند، ولي نتوانستند. چون امام فدايي داشت و مردم سهم خودشان را انجام دادند. به خدا اگر آن روز در طوس هزار نفر سهم خودشان را در مورد امام رضا انجام ميدادند، امام رضا شهيد نميشد. امروز امام رضا پنجاه مرتبه از خانه مأمون تا حجره اش روي زمين نشستند. به خود پيچيدند. فدايي نداشت. امام رضا داشتند نماز عيد فطر ميرفتند. جمعيت پشت سر امام رضا ميآمدند. دستگاه مأمون امام رضا را محترمانه بازداشت کرد. اما مردم برنگشتند. اگر همه مردم با شعار برميگشتند، با زبانشان از امام رضا دفاع ميکردند. همين که مردم ما ميگويند: خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست! اينها با دفاع زبان است. همين شعاري که مردم ميگويند: ما رهسپاريم با ولايت تا شهادت! همين شعاري که 37 سال است مردم دارند ميگويند: خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما. دنيا ميفهمد اين کار انقلابش است. همين لبيک يا حسين و همين لبيک يا امام رضا، همين لبيک يا رسول الله و لبيک يا خامنهاي، اينها نشان ميدهد مردم پاي کار هستند. اين باعث ميشود دشمن به خودش جرأت ندهد. تلاش خودش را ميکند، ولي ميبيند موفق نميشود. خدا گفته: مردم سهم خودشان را انجام بدهند من هم «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) همه حرف من اين است. مردم امروز شهادت امام رضا تمام ميشود. حرم تمام ميشود. از حرم بيرون ميرويم. ولي از حريم امام رضا بيرون نرويم.
ريشه اين همت در چهار امر است. 1- همت کنيم محبتمان را به امام رضا به نقطهاي برسانيم. من امروز يک هديه از امام رضا گرفتم. قول دادم به مردم هم بگويم. همه ما ميگوييم: زيارت امام رضا آمديم به اميد اينکه امام رضا لحظهي مرگ بازديد ما بيايد. اگر خداي نکرده من بعد از ايام شهادت امام رضا و بيرون اين حرم هنوز گناه را دوست داشته باشم و هنوز با بيحيايي و حرام خواري و حرام خوري، با دست درازي به بيت المال و هوس بازي و انواع گناهاني که امروز در جامعه ما هست، رابطه من قطع نشده باشد، مراقب خودم نباشم و لحظهي گناه عزرائيل سراغ من بيايد، به نظر شما امام رضا بالين من ميآيد. مرا وحشت گرفت. ميتوانم آن لحظه که جناب عزرائيل سراغ من آمد، گفتم: ببخشيد من روزي زائر امام رضا بودم، امام رضا به من قول دادند لحظهي مرگ من بيايند. بگذار من از گناه بيرون بروم تا امام رضا بيايد. چون تا زماني که من در گناه باشم که امام رضا نميآيد. اگر محبت ما به امام رضا موانعي به نام گناه داشته باشد، اين محبت از من فدايي امام رضا درست نميکند. محب امام رضا هستم و تا نيشابور هم به استقبال امام رضا ميآيم و رد پاي امام رضا را هم ميبوسم ولي جانم را فداي امام رضا نميکنم. از حرم بيرون رفتيم همت کنيم محبت ما آنقدر به امام رضا زياد باشد که هيچ چيزي نتواند مرا از امام رضا جدا کند. نه گناه و نه محبت به دنيا و کسب و کار و پولم و حتي محبت به خودم.
جواني در جمکران با گريه به من گفت: حاج آقا من عاشق امام رضا و امام حسين و امام زمان هستم. دوست دارم فدايي اينها شوم. ولي در خواب صحنهاي به من نشان دادند. داشت خودش را ميزد. گفتم: چه چيزي به تو نشان دادند؟ گفت: خواب ديدم صحراي کربلا است. امام حسين به من فرمودند: تو ما را دوست داشتي و مي خواستي فدايي ما شوي؟ بيا جلوي من بايست من نماز بخوانم. امتحان محبت خيلي سخت است. گفت: جلوي امام حسين ايستادم. تير آمد، من جا را خالي کردم و تير به چشم امام حسين خورد. بلند شدم دارم خودم را ميزنم. ولي سعيد بن عبدالله هفده چوبه تير را با بدنش گرفت. آخرين تير داشت ميآمد، بدنش قفل شده بود با صورتش تير را نگه داشت. نماز امام حسين تمام شد در آغوش حضرت افتاد و گفت: خوب توانستم وفاي به عهدم کنم؟ محبتي که هيچ مانعي نداشته باشد. گناه نبيني و خانواده نبيني و بچهات را نبيني. اين محبت فدايي امام رضا درست ميکند و امام رضا فدايي نداشت و غريب الغربا بود. علي نداشت، غريب الغربا بود. جز فاطمه، سجاده از زير پاي امام حسن کشيدند. امام حسين نداشت. بعد از شهادت يارانش تکه تکهاش کردند. امام رضا به اين جهت غريب الغربا است. محرم و صفر تمام شد. آمار گناه نبايد در جامعه بالا برود. بايد به خاطر اين محبت پايين بيايد. بخاطر امام رضا از گناه بگذرم.
من داستاني را از مثنوي بگويم. عاشق و معشوقي با هم قرار گذاشتند. شما هم بياييد با امام رضا قرار بگذاريد. عاشق سر قرار رفت. هرچه نشست از معشوقش خبري نشد. خوابش برد. بلند شد ديد باز معشوق نيست ولي در جيبش چند گردو گذاشته است. نفهميد. نزد پير دانايي رفت و قصه را نقل کرد. پير دانا گفت: معشوق از اول تو را زير نظر داشته است. خوابت که برد گردو در جيبت گذاشت تا به تو بگويد: بچهاي، برو گردو بازي کن! عاشق خوابش نميبرد! ما هم بياييم از اين شهادت امام رضا تا سال آينده به همديگر اين تذکر را بدهيم. تا عزيزمان را در گناه ديديم بگوييم: بچهاي برو گردو بازي کن. عاشق خوابش نميبرد! تو در حرم امام رضا قول دادي گناه نکني. بيدار باش! تا ديديم يکي در نمازش دارد سهل انگاري ميکند، بگوييم: برو گردو بازي کن، عاشق خوابش نميبرد. تو قول دادي نمازت را اول وقت بخواني. خواهر خوبم تو به خاطر امام رضا قول دادي حياء خودت را حفظ کني. برادرم تو قول دادي چشمت را حفظ کني. مسئول جمهوري اسلامي تو به خاطر امام رضا قول دادي دستت را در بيتالمال حفظ کني. همه ما داريم به امام رضا قول ميدهيم. بياييد فدايي امام رضا شويد والا امام رضا با اين همه شلوغي که هست باز هم غريب الغربا ميشود.
دشمن تلاش ميکند در محبت ما ويروس بياندازد. ويروس گناه و وابستگي شديد به خانواده و دنيا و خود و جاه طلبي. اينها ما را زمين گير ميکند. انشاءالله خدا به آبروي امام رضا به همه ما توفيق بدهد فدايي امام رضا و فدايي پسرش مهدي باشيم. امام رضا که غريب الغربا است، امام زمان هم غريب الغربا است. اگر فداييهاي امام زمان به حد نصاب برسند خدا امام زمان را به ما ميدهد. ما هنوز فدايي امام زمان نشديم. مرد صابوني خيلي ميگفت: من ميخواهم امام زمان را ببينم و عاشقش هستم. ولي وقتي داشتند او را به ديدار امام زمان ميبردند، باران آمد. صابونهايش را بيرون گذاشته بود. گفت: عجب، ياد صابونهايش افتاد. دلي که قرار باشد عاشق امام زمان باشد بايد دل از صابون بريده باشد. وقتي نزد امام زمان رفت گفتند: چطوري مرد صابوني! خاک بر سر من اگر امام زمان به من بگويد: مرد صابوني! امام حسين به حبيب فرمود: «من الغريب الي الحبيب». امام زمان اين جمله را به ما هم بگويد. ما همه حبيبهايش باشيم. امام زمان خيلي غريب است. ميشود حبيب امام زمان باشيم. هروقت آقا دلش ميگيرد سر قبر شهداي گمنام ميرود. ديديد آقا هم سحرها سر قبر شهدا ميرود؟ پسر شهيد صياد شيرازي ميگويد: يک روز صبح رفتم ديدم سنگ قبر خيس بود. نگاه کردم ديدم محافظهاي آقا آنجا هستند. رفتم آقا را ديدم گفتم: سحر به ديدن پدر من آمديد؟ فرمودند: دل براي صياد تنگ شده بود. امام حسين هم ميگفت: دلم براي حبيب تنگ شده، اميرالمؤمنين ميگفت: دلم براي عمار تنگ شده. نميدانم چرا روز شهادت امام رضا ميخواهم بگويم:
کجاييد اي شهيدان خدايي *** بلا جويان دشت کربلايي
خدايا ما را هم مثل شهدا فدايي امام زمان و اهلبيت قرار بده. خدا لعنت کند کساني را که به امام رضا کمک نکردند. خدا لعنت کند آنهايي را که جد مظلومش حسين را ياري نکردند. خدا لعنت کند آنهايي را که جد مظلومش اميرالمؤمنين را ياري نکردند. خدا خير بده آنهايي را که نايب امام زمان را ياري ميکنند. انشاءالله ما هم جزء ياري کنندگان ولايت باشيم.
شريعتي:
قطعهي گم شدهاي از پر پرواز کم است *** يازده بار شمرديم يکي باز کم است
اين همه آب نه از جاري و اقيانوس است *** عرق شرم زمين است که سرباز کم است
انشاءالله جزء سربازان حضرت باشيم و امام زمانمان را از غربت دربياوريم. امروز صفحه 415 قرآن کريم، آيات 1 تا 11 سوره سجده براي شما تلاوت ميشود.
«الم «1» تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4» يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5» ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10» قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11»
ترجمه: الف، لام، ميم. نازل كردن اين كتاب كه شكّى در آن نيست، از سوى پروردگارِ جهانيان است. آيا مىگويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مىباشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهندهاى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند. خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست، آيا متذكّر نمىشويد (و پند نمىگيريد؟) (خداوند) امر (اين جهان) را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه مىشمريد، (نظام اين عالم برچيده مىشود و) به سوى او بالا مىرود. اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكستناپذير و مهربان است. كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس (بقاى) نسل او را از عصارهاى از آب پست و بىمقدار مقرّر فرمود. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مىگزاريد. و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند. بگو: فرشتهى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىگيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مىشويد.
شريعتي: امام رضا(ع) فرمود: هرکسي هر کاري کرد و گناهانش بخشيده و آمرزيده نشد، بسيار بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد. که صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را ميشکند. انشاءالله زندگي ما منور به ذکر صلوات باشد مخصوصاً در روزهاي پاياني ماه صفر و همينطور ورود به ماه ربيعالاول. اشاره قرآني را ميشنويم.
حاج آقاي ماندگاري: من با مدد از وجود نازنين امام رضا، نکتهاي از آيه 9 سوره سجده عرض ميکنم. خدا نسبت به شاکر بودن ما گله دارد. «قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ» بگذاريد در اين روز بگويم: خدا ميگويد بهترين خلقت را براي شما گذاشتم. بهترين نعمت هدايت را به شما دادم. بهترين راه جبران که توبه است را براي شما گذاشتم. چرا شما بهترين عمل را به من تحويل نميدهيد؟ «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) من ميخواهم نکته اساسي را اينجا بگويم. اگر ما بخواهيم شاکر نعمت ولايت امام رضا(ع) باشيم، چون خدا وقتي در آيه غدير فرمود: «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» مردم امام رضا و اهلبيت مثل چراغ هستند. مصباح الهدي هستند. ما در يک خانه وقتي ميتوانيم از امکانات خانه استفاده کنيم که نور داشته باشد. نور نباشد همه جا تاريک است. دنيا را يک خانه فرض کنيم، اگر در دنيا ما نور نداشته باشيم امکانات نه تنها به درد ما نميخورد که مزاحم هم هست. خدا اين شمس الشموس را به ما داده که تمام امکانات را بدانيم چطور استفاده کنيم. اگر بخواهيم درست استفاده کنيم چهار حق را بايد ادا کنيم.
1- ما محبت به امام رضا داريم ولي حق محبت را ادا نکرديم. در ديگ محبت امام رضا فضله موش نياندازيم. محبت به گناه در دلي که محبت امام رضا دارد مثل فضله موش است در يک ديگ که همه را خراب ميکند و نميگذارد ما فدايي امام رضا شويم. «القلب حرم الله» حرم خدا و حرم ولي خداست، محبت به گناه باشد حق محبت امام رضا ادا نشده است. ميشود در دلي که حب امام رضا است، جاي گناه هم باشد؟ بياييم تصميم بگيريم نسبت به گناهان گذشته استغفار کنيم. در ميدان گناه عفت نفس پيشه کنيم. حضرت يوسف وقتي مواجه با گناه شد، جلو گناه بود و پشتش خدا بود. ما اگر رويمان را از گناه برگردانيم، روي ما به طرف خدا ميشود. آن موقع هيچوقت احساس بدي نداريم. اين عفت نفس است. هروقت به گناه پشت کنم در آغوش خدا هستم.
پيغمبر خدا فرمودند: اگر در ميدان گناه شهوتي قرار گرفتي و پشت به گناه کردي و در آغوش خدا رفتي و خودت را به گناه آلوده نکردي، مثل شهيد بلکه بالاتر هستي. حتي روايت داريم که ملک ميشود. فرشتهي آسماني ميشود. بياييم حق محبت به امام رضا را آلوده نکنيم. نسبت به گناهان گذشته استغفار کنيم. نسبت به گناهي که سر راهمان قرار ميگيرد عفت نفس پيشه کنيم و نسبت به گناهان آينده ورع پيشه کنيم. از زمينههاي گناه پرهيز کنيم. خلوت با نامحرم زمينه گناه است. شکم پرستي زمينه گناه است. تأخير در ازدواج زمينه گناه است. پس حد محبت به امام رضا را ادا کنيم. محبت به حلال را هم کنترل کنيم. حق محبت امام رضا اين است که از پدر و مادرم بيشتر دوستش داشته باشم. از خودم هم بيشتر دوستش داشته باشم.
2- دومين رکني که شکر نعمت امام رضا است، حق معرفتش است. همه مردم ميدانند امام رضا 55 سال سن داشتند و بيست سال امامت کردند. پدرشان موسي بن جعفر هستند. ولي اين حق معرفت امام رضا نيست. حق معرفت امام رضا اين است که باور کنم امام رضا از ما بيشتر ميفهمد. وقتي اين را فهميدم هيچ کاري را بدون اجازه امام رضا و جانشينان امام رضا که علما و مراجع و روحانيت هستند انجام نميدهم. شکرانه نعمت يک استاد و يک عالم آل محمد اين است که بدون پرسش او قدم در راهي نگذارم.
3- ما نسبت به امام رضا همه اطاعت داريم. ولي حق اطاعت امام رضا را ادا نکرديم. در نماز جماعت وقتي پشت سر امام جماعت ايستادي حق اطاعت اين است که جلوتر از او نروي. خيلي عقب هم نماني. اقتدا کني. حق اطاعت امام رضا اين است که ما مأموم او باشيم. اقتدا کنيم. چقدر سبک زندگي و نوع پوشش ما شبيه امام رضا است؟ کاسبيهاي ما نبايد شبيه امام رضا باشد؟ ادارات ما و رابطه مردم با مسئولان هيچ شباهتي به امام رضا نداشته باشد؟ دست درازي به بيت المال به امام رضا شباهت ندارد.
جلسهاي بود که موضوع بحث ما با مردم اين بود: دردهاي زندگي ما و داروهاي اهلبيت، گفتم: براي کدام درد زندگي امروز اهلبيت دارو ندادند که ما سرگردان مانده باشيم؟ چرا بايد در جامعه ما نااميدي باشد؟ اختلاف باشد. خود شيفتگي باشد. نسيان از آخرت باشد. دعوا و طلاق باشد. پس حق محبت، حق معرفت، حق اطاعت و حق نصرت. حق نصرت هم اين است که هرچه دارم فداي امام رضا شود. «بابي أنت و أمي و نفسي و مالي» اين حق نصرت است.
خدايا به آبروي اين سينه زدنها و پياده آمدنها و به آبروي همه اين همتهاي قشنگي که همه دنيا را متحير کرد قسمت ميدهيم ما و نسل ما و همه بينندگان و دوستداران اهلبيت در دنيا و آخرت از امام رضا جدا نکن.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.