حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسشهاي بينندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 03-09-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما و ايماني که از آن سرشار هستيد. سلام به شما و دلهاي پاک شما. انشاءالله هرکجا که هستيد زير سايه اهلبيت(ع) باشيد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام و ادب دارم. آرزوي قبولي همه عزاداريها را داريم. دعاي سلامت امام زمان را همه با هم قرائت کنيم. (قرائت دعاي فرج) هديه به آقايمان امام زمان صلواتي را هديه کنيم.
شريعتي: حاج آقاي ماندگاري از کربلاي معلي براي ما چه سوغاتي آورديد؟
حاج آقاي ماندگاري: سوغاتي که از امام حسين(ع) آوردم، اين است که داشتم در يک برنامه صحبت ميکردم، اين شعر را خواندم:
صد بار بدي کردم و ديدم ثمرش را *** خوبي چه بدي داشت که يکبار نکردم
تا ميخواستم بگويم: يکبار نکردم، ناخواسته گفتم: خوبي چه بدي داشت که تکرار نکردم. انگار خود امام حسين در دامن من گذاشتند. حس کردم سوغات اربعين کربلا تکرار خوبيهاست. واقعاً شنيدن کي بود مانند ديدن. اربعين واقعاً معجزه است. خدا به همه عالم ميگويد: من دارم با يک گل حسين همه عالم را بهار ميکنم. پس بلدم با گل مهدي هم همه عالم را بهار کنم. به شرطي که شما خوبي که در اربعين از خودتان نشان داديد را تکرار کنيد. شهادت پيامبر(ص) و امام حسين مجتبي و امام رضا(ع) را پيش رو داريم. همه مردم ايران عموماً خصوصاً بايد زيباييها را تکرار کنند. در شهادت امام حسن عسگري بايد تکرار شود. در همه زندگي بايد تکرار شود. من ديدم چقدر زيبايي در اربعين داريم. اينها را نوشتم.
يکي از زيباييها اتحاد و همدلي و همبستگي است. همه با يک شناسنامه آمده بودند، «اميري حسين و نعم الامير» ديگر سياه و سفيد و اين کشور و آن کشور و اين شهر و آن شهر و پولدار و فقير معني نداشت. همه با هم همدل بودند. اتحاد و همدلي چه بدي دارد که تکرار نکرديم؟ بياييم در خانه و شهر و ديار و جهان اسلام تکرار کنيم. شيعه و سني و مسيحي و کليمي و زرتشتي و ايراني و آفريقايي همه بودند. اين معجزه الهي است. خدا فرمود: شما سهم خودتان را در اتحاد انجام بدهيد، بقيهاش با من.
يکي ديگر از زيباييهاي اين سفر روحيهي خدمتگزاري است. باور کنيد در آن شلوغي که نميشد راه رفت، ديدم يک جواني پاي مرا گرفته است. ميگفت: بايست ميخواهم کفشهايت را واکس بزنم. پاهايت را ماساژ بدهم. اول پا را هم ميبوسد. به همه آنهايي که داشتند با همه توانشان خدمت ميکردند، «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاة» (يوسف/88) چرا اين شهر در خانه و اداره و شهر نباشد؟ بر همه عالم ثابت شد که مردم ايران همه دوستدار امام حسين هستند. اين روحيه خدمتگزاري فقط با «حب الحسين» امکان پذير است. حالا هم براي «حب الرضا» براي خدا «حب الله» اين روحيه خدمتگزاري را ادامه بدهيم. هرکسي در هرجايي مراجعه کننده شما هست بنده خداست. به او خدمت کنيد به حساب خدا. اينها به حساب ارباب به ما خدمت ميکردند.
يکي ديگر از زيباترين تابلوها ايثار بود. آدمهايي بودند که غذاي خودشان را ميدادند. آبي که خودش ميخواست بخورد را ميداد. اين ايثار و فداکاري، پتوي خودش را ميداد و خودش ميلرزد. ايثار چه بدي داشت که تکرار نکرديم! باور کنيد ايثار اين بچهها مرا ياد ايثار بچههاي جبهه ميانداخت. بعضي از بچهها گاهي مريض ميشدند و يکي ميگفت: من به جاي تو ميروم! ميرفت و ديگر برنميگشت.
يکي ديگر از زيباييها که مردم با تمام وجود حس کردند، خدا به همه عالم نشان داد باطل يک جولاني ميدهد. دولت پايدار براي حق است. يک روزي در اين سرزمين با امام حسين برخوردي کردند که آنهايي که سوار بر اسب شدند و بر بدن امام حسين تاختند، براي ابن زياد و يزيد نوشتند: چنان بر بدن حسين تاختيم که استخوانهاي سينه و پشت حسين را يکي کرديم. اينها ميخواستند حسن و حسين فاطمه را ذليل کنند. محو کنند. ولي ببينيد خدا به همه عالم نشان داد:
اين حسين کيست که عالم همه ديوانه اوست *** اين چه شمعي است که جانها همه پروانه اوست
همه فهميدند اگر در مسير حق باشند، دولت پايدار دارند ولو زير سم اسبان هم امروز لگد مال شوند. شهداي عزيز ما هم يک روزي زير شليک تانک لگدمال شدند. ولي وقتي 175 غواص آمدند، فهميدند دولت ايران براي اينهاست. همه عالم ميدانند دولت جمهوري اسلامي براي شهداست. آفريقايي مرا ميديد ميگفت: شما به برکت شهدا اينقدر قدرت داريد. بچههاي سوئد موکب زده بودند. شيعيان آمريکا موکب زده بودند. مردم بدانند باطل شايد جولاني داشته باشد، نزول خواري و رشوه خواري و دست درازي به بيت المال شايد جولان داشته باشد ولي دوام ندارد. يزيد و عمر سعد يک جولاني داشتند. هردو باطل بودند. ولي يک نفر امروز نام يزيد را به نيکي نميبرد. ولي همه عالم لبيک يا حسين ميگويند.
يکي ديگر از زيباييهايي که در اين سفر ديديم، مردم براي رسيدن به مقصدشان بي تکلف خودشان را نشان دادند. يعني خيلي مقيد به خوراک و مکان استراحت نبودند، يک چيز برايشان مهم بود. رسيدن به کربلا، وقتي مقصد براي آدم بزرگ شود همه سختيها برايش کوچک ميشود.
يکي ديگر از زيباييها اين بود که کربلا و اربعين به ما ياد داد «هيهات من الذله» آزاد مرد باشيد. زير بار ذلت نرويد. زندگي با ذلت هيچ ارزشي ندارد. چون خدا خيلي ما را بزرگ آفريده است و دوست ندارد ما براي چيزي خودمان را کوچک کنيم.
ميخواهم يک دلگرمي هم به کساني که نتوانستند به هر دليلي بروند بگويم، بعضيها پرستار بوديد، گرفتار بوديد، بعضيها کار مردم را راه ميانداختيد، اگر همه ميآمديد مملکت تعطيل ميشد. يقين بدانيد همين که گفتيد: صلي الله عليک يا أبا عبدالله، صلي الله عليک يا أبا عبدالله، صلي الله عليک يا أبا عبدالله! يقين بدانيد امام حسين شما را هم زائر حساب کردند. اينقدر رحمتشان واسع است که فقط به کربلا و زير قبه نگاه نميکند. هرکجا توجه به امام حسين باشد، اول توجه امام حسين به آنجا بوده است. انشاءالله خدا به آبروي امام حسين اين خدمات و زيارات را از همه قبول کند. توفيق تکرار اينها را به همه ما بدهد. امروز همه دنيا ميدانند دنيا با اربعين پر از عطر حسيني شده است. انشاءالله اين عطر حسيني وصل به عطر مهدوي شود.
شريعتي: دو پيام را در ابتدا ميخوانم. گلايه کردند و گفتند: حدود دو سال است ازدواج کردم و خدا را هزار مرتبه شکر زندگي و همسر خوبي دارم. مشکل زندگي من نداشتن ارتباط با پدرم است. پدرم با ازدواج من مخالف بودم و شرط ازدواج مرا قطع ارتباط من با خانواده گذاشتند. من هم چون فکر ميکردم بعد از مدت کوتاهي اين مشکل حل شود، قبول کردم. ولي هنوز بعد از دو سال ذرهاي از عصبانيت پدرم کم نشده و به هيچ عنوان اجازه ديدارشان را نميدهند. اين موضوع اثر خيلي بدي روي من گذاشته و مرا به شدت عصباني کرده است. من دختر بزرگ خانواده هستم و عاشق پدرم هستم. مادر و خواهرم هم خيلي از اين موضوع ناراحت هستند ولي کاري از دستشان بر نميآيد و به هيچ عنوان نميتوانند در مورد من با پدرم صحبت کنند چون پدرم حتي با شنيدن اسم من به شدت عصباني ميشوند. من دختر هستم و عاشق پدرم هستم. محبت پدرم را از دست دادم و دارم ميسوزم و ميسازم. به من کمک کنيد.
يک پيام ديگر هم بخوانم. نوشتند تقريباً سه سالي است که پدرم با يکي از خواهرهايم قهر کرده است. من قبول دارم اشتباه از جانب خواهر من بود و نبايد در عصبانيت با صداي بلند حرف ميزد. از همان روز به بعد بارها براي عذرخواهي اقدام کرده حتي بزرگان فاميل را واسطه کرده است. اما پدرم کينه شديد به دل گرفته و ميگويد غير ممکن است ببخشم. اشتباه از خواهرم بوده ولي يک پدر براي يک اشتباه بايد به طور کلي قيد بچهاش را بزند؟ مخصوصاً که بچهاش مادر هم ندارد. خدا را به عصمت حضرت زهرا قسم ميدهم گره اين مشکل باز شود. چون دارد در تک تک زندگي ما بچهها مشکل ساز ميشود. من ميدانم پدرم برنامه شما را ميبيند. من خواهش ميکنم شما واسطه شويد بلکه اين مشکل حل شود.
حاج آقاي ماندگاري: پيام دردناکي بود. انشاءالله اين پدر بزرگوار اگر برنامه را ميبينند من دست ايشان را ميبوسم و از ايشان خواهش ميکنم ما بايد الگوي بچههايمان باشيم، همچنان که خدا و پيغمبر و اهلبيت الگوي ما و بچههايمان باشند. ما اگر خداي مهرباني را نداشتيم که فرمود:
صد بار اگر توبه شکستي باز آي *** گر کافر و گبر و بت پرستي باز آي
حق داشتيم بگوييم: بچههايمان را نميبخشيم. اگر خدايي را نداشتيم که در قرآن با ما شرط کرده «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (يس/60) خدا که با ما عهد بسته بود ما بنده شيطان نباشيم. مگر ما هردو گناه بزرگ نداريم؟ حالا خدا بگويد: حالا که من شرط کردم اگر بندگي شيطان را کردي و گناه کردي، از در خانهام بيرونت کنم، ديگر تو را نگاه نکنم قشنگ است؟ تازه گفتي: وقتي توبه ميکني براي من عزيزتر ميشوي. اگر من و شما پيغمبر مهرباني را نداشتيم که قاتل حمزه را بخشيد، جواني که خاکستر روي سر پيغمبر ريخت را بخشيد. هرکار دلمان ميخواست ميکرديم. اگر من و شما آقا اميرالمؤمنين را نداشتيم که ظرف شير براي قاتلش فرستاد، شما هم هيچي به بچهات نده و نگاهش هم نکن. اگر فاطمه زهرا(س) را نداشتيم که اول براي همسايههاي بيوفايش دعا کرد و بعد براي خودش هرکاري دلمان خواست بکنيم. اگر امام حسن مجتبي را نداشتيم که مرد شامي را به او جسارت کرد، هرچه دلش خواست گفت و حتي همسرش که قاتلش بود، راه فرار نشان داد. فرمود: برو. الآن حسين ميآيد. هرکاري دلمان خواست بکنيم! اگر من و شما امام حسين را نداشتيم که در کربلا گفتم:
ترسم که شفاعت کند از قاتل خويش *** از بس که کرم دارد و آقاست حسين
يک نفر داد زد و گفت: يا امام حسين اگر ميخواهي شمر را ببخشي، من نميتوانم طاقت بياورم. اگر ما چنين آقايي را نداشتيم، هرکاري دلمان ميخواست ميکرديم. بچههايمان را نميبخشيديم. آنهايي که به ما بدي ميکردند نميبخشيديم. اگر ما امام رضاي رئوف و مهربان را نداشتيم هرکاري دلمان ميخواست ميکرديم. اگر اين قرآن و خدا و اين پيغمبر و امام را داريم، بد است براي ما بچههايمان را نبخشيم. اين رفتار زشت است. خدايي و پيغمبري و علوي و فاطمي و حسني و حسيني نيست.
خدا ميگويد: پدر و مادرها شما خداي کوچک خانه هستيد. همچنان که من براي بندههايم بخشنده هستم شما هم براي بچههايتان بخشنده باشيد. در آيه 21 سوره نور است، ميگويد: ببخشيد و بگذريد. پاک کنيد، «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم» دوست نداريد خدا شما را ببخشد؟ اگر دوست نداري خدا شما را ببخشد، پدر بزرگوار همينطور محکم بايست و کوتاه نيا. ولي اگر من جاي شما بودم حالا که بچهام جلو آمده، ميبخشيدم. اگر هم من جاي شما بودم يکي را ميفرستادم ميگفتم: برو بگو بيايد. ميخواهم او را ببخشم. آيه 159 آل عمران ميگويد: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم» خدا به پيغمبر ميگويد: من واسطه ميشوم تو اينها را ببخش. تو بيا واسطه شو من اينها را ببخشم. من اگر جاي شما بودم به مادر ميگفتم: برو به دخترم بگو بيايد يک احوالپرسي بکنم. اينطور نميکردم. يک نفر را بفرست به دخترت بگويد: بيايد. بگو: تو را بخشيدم. به اين پدر ميگويم: قول ميدهم خيلي زود دير ميشود. اگر فرصت دنيا تمام شود و در عالم آخرت برويم، ميفهميم نبخشيدن ما خيلي گران تمام شده است. آنجا هم خدا محکم ميايستد و نميبخشد. آنهايي که به گردن ما حق دارند محکم ميايستند و نميبخشند. آن کسي که از يک نفر ناراحتي دارد در اين ايام شهادت پيامبر و امام حسن و امام رضا(ع) بياييم ببخشيم و ثوابش را به ساحت اين وجودهاي نازنين هديه کنيم. بعد ببينيم چه گشايشهايي در زندگي ما ميشود.
شريعتي: گفتند همسر من با خانمهاي متعددي در گروهها آشنا شده و در فضاي مجازي ارتباط برقرار ميکند. البته من علاقه ندارم در گوشي ايشان تجسس کنم. ولي اتفاقي چند مورد را متوجه شدم. البته منظور من برخي ارتباطات احساسي و روابط عاطفي است. او به خانه و خانواده بسيار ابراز علاقه ميکند و فرد با ايماني است و به او اعتماد زياد داشتم. من نميدانم چطور ميتوانم اين موضوع را مطرح کنم. البته من نميخواهم او بداند من متوجه اين موضوع هستم. چون نميخواهم حرمتها شکسته شود.
حاج آقاي ماندگاري: نکات قشنگي در سؤال بود. اول اينکه خانم بنا بر دستور دين اهل تجسس گوشي شوهرش نبود. اين خيلي خوب است. خانمهاي بزرگوار دين گفته زن خيلي تجسس نکند. دوم اينکه اين مرد اهل ايمان بود. مرد اهل ابراز علاقه به خانواده بود. اين خانم عيب شوهرش را بزرگ نکرد. و بعد اينکه دوست دارد غير مستقيم بگويد و او نفهمد. اين خيلي زيباست. پنج نکته قشنگ تربيتي در ارتباطات خانوادگي در سؤال ايشان بود. خدا انشاءالله اين روحيه قشنگ ديني را براي شما و همه بانوان خوب ما نگه دارد.
فضاي مجازي يک حقيقتي در جامعه ما است. نميتوانيم تعطيل کنيم و نميتوانيم به همه بگوييم: سراغش نرويد. فقط بارها به همه گفتيم: بايد مديريت کنيم. به اين خانم سه کار را پيشنهاد ميکنم. نکته اول اينکه همين حالت تغافل را ادامه بدهند. به روي همسرشان اصلاً نياورند. ارتباط عاطفي با شوهرشان پررنگ شود که خداي نکرده خلأ عاطفي پيدا نشود که بخواهد جايي جبران شود. چشم و دل شوهرشان را از لحاظ عاطفي سيراب کنند. نکته دوم به شوهرشان ابراز کنند من به شما اعتماد دارم. بگويند: عزيز دلم من به ايمان شما اعتماد دارم. من به اينکه شما اگر در فضاي مجازي برويد، اگر با خانمها و آقايان پيامک بزنيد يقين دارم قصد شما خير است. يک پيام خوب و ديني است. اين را تلقين کنند. البته در فضاي مجازي هم اينطور نيست که همه پيامها بد باشد. خيليجاها يک نکته خوب و تربيتي و مذهبي رد و بدل ميشود. سوم اينکه اين خانم به شوهرش غير مستقيم بگويد: من به تو شک ندارم. پشت سرت هم نماز ميخوانم. ولي به شيطان اطمينان ندارم. همه آنهايي که از طريق فضاي مجازي به گناه افتادند کساني بودند که از اول فکر ميکردند به گناه نميافتند. فضاي مجازي مثل يک آتش سوزي است. آتش سوزي بايد با يک لباس ضد حريق باشي که بتواني آن افرادي که آنجا هستند را نجات بدهي. اگر لباس نداشته باشي شايد خودت آسيب ببيني. پس غير مستقيم بگويند. ابراز احساسات خودشان را بيشتر کنند. عدم تجسس و اعتماد هم ادامه بدهند. يک حکايتي از يک نفري که به خودش اعتماد داشت را تعريف کنند. به همه آقايان و خانمهايي که بدون جليقه نجات در فضاي مجازي ميروند ميگويم: مراقب باشيد. جليقه نجات هم ايمان است. آنقدر ايمان من قوي باشد که خاطر جمع شود آنجا آلوده نيست.
مردم ما در هر شرايطي قرار بگيرند، به نظر شما نعوذ بالله نجاست و کثافت ميخورند؟ نه، چون ايمان دارند کثيف است. ولي نميدانم چرا در بعضي شرايط که قرار ميگيرند مشروب ميخورند؟ چون به اندازهاي که ايمان دارد نجاست و کثافت کثيف است، به آن اندازه ايمان ندارد مشروب کثيف است. مردم ما با يک بيماري که بيمارياش واگيردار است و سريع منتقل ميشود در هيچ شرايطي تماس برقرار نميکنند. اما چرا محرم و نامحرم در بعضي شرايط با هم ارتباط برقرار ميکنند؟ چون به اندازه او ايمان ندارد. آن جليقه نجات ايمان است. من اگر آن ايمان را ندارم خيلي بيگدار نروم. يا زمان حضورمان در فضاي مجازي را محدود کنيم. گاهي خودمان را محاکمه کنيم و بگوييم: رفتي اينجا چه چيزي گيرت آمد و چه چيزي از دست دادي؟ به من ميگويند: حاج آقا دو ساعت در فضاي مجازي رفتم و نماز اول وقت از دستم رفت. آمده بود گريه ميکرد و ميگفت: چهل روز بود نماز شب ميخواندم. يک هفته در فضاي مجازي رفتم و نماز شب از دستم رفت. گفتم: خوب خودت را کنترل کن. از آدم ميگيرند و آرام آرام هم ميگيرند. تعبير قشنگي را حضرت آقا فرمودند: همچنان که کار فرهنگي خيلي کند است، تهاجم فرهنگي هم خيلي کند است. آرام آرام از ما ميگيرند. « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان» (نور/21)
شريعتي: امروز صفحه 408 قرآن کريم، آيات 33 تا 41 سوره مبارکه روم براي شما تلاوت ميشود.
«وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ «33» لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ «34» أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ «35» وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ «36» أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «37» فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «38» وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ «39» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «40» ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «41»
ترجمه: و هرگاه زيانى به مردم رسد، توبهكنان پروردگار خود را مىخوانند و به سوى او باز مىگردند؛ امّا چون خداوند از طرف خود رحمتى به آنان بچشاند، گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مىورزند. تا سرانجام دربارهى آنچه به ايشان بخشيدهايم كفران پيشه كنند، پس كام بگيريد كه به زودى خواهيد دانست (نتيجهى كفر و كفران چيست). آيا ما بر ايشان حجّت و دليل محكمى نازل كردهايم؟ دليلى كه دربارهى شرك آنان سخنى بگويد (آن را موجّه بداند)؟! و هرگاه به مردم رحمتى چشانيم، به آن شاد شوند و اگر به خاطر دستاورد گذشته (و اعمال بد) آنها، ناگوارى (و مصيبتى) به آنان رسد، ناگهان مأيوس مىشوند. آيا نديدند كه خداوند براى هر كس بخواهد (طبق حكمت)، روزى را گسترش مىدهد و (يا) تنگ مىسازد؟ البتّه در اين (توسعه و ضيق) براى كسانى كه ايمان مىآورند نشانههايى قطعى است. (اكنون كه دانستى توسعهى رزق به دست خداست،) پس حقّ خويشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا كن. اين (انفاق) براى كسانى كه خواهان خشنودى خدا هستند بهتر است، و آنان همان رستگارانند. و آنچه شما به رسم ربا داديد كه بر اموال مردم (رباخوار) افزوده شود، پس نزد خداوند فزونى نخواهد يافت، و آنچه را به عنوان زكات مىپردازيد و رضاى خدا را مىطلبيد پس آنان (كه چنين كنند پاداشى) چند برابر دارند. خداوند كسى است كه شما را آفريد، سپس به شما روزى داد، آنگاه شما را مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا از شريكهايى كه شما براى خدا گرفتهايد كسى هست كه ذرّهاى از اين كارها را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از آنچه شريكش قرار مىدهند. به خاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند، فساد در خشكى و دريا آشكار شده است، تا (خداوند) كيفر بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (به سوى حقّ) بازگردند.
شريعتي: عروج مداح اهلبيت حاج سليم مؤذن زاده اردبيلي که به رحمت خدا رفتند را تسليت ميگوييم. مطلع شديم که آيت الله موسوي اردبيلي هم دار فاني را وداع گفتند. انشاءالله روحشان شاد باشد.
حاج آقاي ماندگاري: من هم رحلت مداح و ذاکر اهلبيت حاج سليم مؤذن زاده اردبيلي و هم ارتحال حضرت آيت الله العظمي موسوي اردبيلي را تسليت ميگويم.
«فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» آخر آيه ميگويد: هرکس دوست دارد خدا به او نظر کند، هرکس دوست دارد جزء رستگاران باشد حق ذوي القربي را بدهد. در سؤالها بود که پدر محکم ايستاده و بچههايش را نميبخشد. يکي از حقهايي که ما به گردن خدا داريم اين است که اگر گفتيم: خدايا ما را ببخش، او ما را ببخشد. خودش گفته: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَة» (انعام/12) اگر من پدر و مادر خداي کوچک خانه هستم پس يکي از حقهايي که بچههاي من بر گردن دارند اين است که اگر آمدند گفتند: بابا، مامان، ما را ببخش، ما هم آنها را ببخشيم.
شريعتي: گفتند جوان 28 ساله هستم که علاقه به کارهاي خير و اردوهاي جهادي دارم. اما پدر و مادر من اجازه چنين کارهايي را به من نميدهند. راضي نيستند. من هم ناچار به حرفشان گوش ميدهم. در بسياري از کارهاي ديگر از جمله ازدواج بنده نيز سختگيريهاي بيمورد ميکنند. نميگذارند براي زندگي خودم تصميم بگيرم. پدر و مادر من شکر خدا سلامت هستند و نياز به مراقبت من ندارند. من تک فرزند نيستم و تنها گناه من اين است که فرزند آخر هستم. بقيه خواهر و برادرهايم هم ازدواج کردند و رفتند. والدين من زورشان به من ميرسد و اجازه هيچ کاري به من نميدهند. من هميشه به نظر آنها احترام گذاشتند اما تحمل اين موضوع که نميگذارند به آرزوهايم برسم سخت است. دوستانم ميگويند: تو زيادي به حرف پدر و مادرت گوش ميدهي و اين باعث شده توقع آنها روز به روز از تو بيشتر شود. وقتي ميبينم خدا اينقدر به پدر و مادرها امتياز داده و فرزند نبايد کاري را خلاف ميل آنها انجام بدهد حتي کارهاي خوب از خدا شاکي ميشوم. احساس ميکنم اسلام دست و بال مرا بسته است. من هميشه سعي ميکنم به آياتي که در مورد حقوق والدين است عمل کنم، ولي پدر و مادر نبايد از اين امتيازات ويژهاي که خدا برآنها قائل شده سوء استفاده کنند. اينقدر از اين سختگيريهايشان تحت فشار هستم که اصلاً دلم نميخواهد خودم صاحب فرزند شوم. چون ميترسم روزي من هم با سختگيري بيمورد فرزندم را اذيت کنم. ميترسم از ظلم کردن به کسي که حق دفاع از خودش را ندارد. يعني دين چنين حقي را براي فرزند در برابر زورگويي والدين قائل نشده است؟ فرزند حتي حق ندارد از پدر و مادرش ناراضي باشد؟ آيا اطاعت از پدر و مادر هيچ محدوديتي ندارد؟ من تا کي بايد از انجام کارهايي که به خوب بودنشان ايمان دارم محروم بمانم فقط به خاطر اينکه والدين من اين اجازه را به من نميدهند؟ بعضي از شهدا که بدون اجازه و رضايت پدر و مادرشان به جبهه رفتند و شهيد شدند، آيا بهشت نرفتند؟
حاج آقاي ماندگاري: من به شما قول ميدهم شهداي عزيز و گرانقدر ما که مقام بالا دارند ولي بدون اجازه پدر و مادرشان رفتند اگر رفتن برايشان واجب نبوده الآن در بهشت برزخي حسرت ميخورند که اي کاش با اجازه پدر و مادر آمده بوديم. قطعاً با شهدايي که با اجازه آمدند جايشان فرق دارد. اين را نگفتم که ايشان بگويد: ديدي گفتم خدا يک امتياز ويژه براي پدر و مادرها گذاشته است. نه! خدا امتياز ويژه براي پدر و مادر گذاشته براي اينکه ارتباط من و شما را با خدا درست کند. البته حرف ايشان راست است، خدا اگر به پدر و مادر امتياز ويژه داده و آنها را خداي کوچک کرده است، به همان پدر و مادر هم گفته از جايگاه ويژه خودتان سوء استفاده نکنيد و اگر خداي نکرده سوء استفاده کنند روز قيامت آنها هم معاقب ميشوند و حق ظلم ندارند. همچنان که رضايت پدر و مادر از فرزند مايه سعادت او ميشود، رضايت فرزند هم از پدر و مادر مايه آرامش پدر و مادر در دنيا و آخرت ميشود. خاطره عجيبي که حاج آقاي قرائتي هم فرمودند که پدرها ميتوانند بچهها را عاق کنند و بچهها هم ميتوانند پدرها را عوق کنند. لذا اول به پدر ايشان ميگويم: پدر بزرگوار من دست شما را ميبوسم! ارزش دارد که سختگيري شما بچه شما را به خدا بدبين کند؟ اين بچه شما دارد به خدا و دين و فرزند آوري و ازدواج بدبين ميشود؟ بچه شما اهل ديانت است. احترام به فهمش بگذاريم. پيغمبر خدا فرمود: اگر فرزندانمان را خوب تربيت کنيم، هفت سال سوم وزير ما هستند. مشاور ما هستند. هرکاري ميخواهيم بکنيم بگوييم: نظر تو چيست؟ به نظر بچههايمان احترام بگذاريم. اگر کاري که فرزند ما خواست بکند واقعاً خلاف دين است؟ به او بگويم: خلاف دين است. باز هم آنجا نميتوانيم تحکم کنيم. چون «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) عواقبش اينطور و اينطور است. قبول کرد که الحمدلله، قبول نکرد خودش عواقب ميبيند. ما درست تربيت کنيم و جايگاه پدر و مادري را اعمال کنيم. به بچه احترام بگذاريم و حق احترام به او بدهيم. اگر من و شما حق انتخاب را از بچههايمان بگيريم، خدا که حق انتخاب به ما داده است نعوذ بالله اشتباه کرده است؟ حق انتخابي که خدا داده شما از بچهها نگيريد. به آقا پسر هم ميگويم: تا زماني که پدر و مادر شما را از واجب نهي نکردند و به حرام وادار نکردند هرچه به حرفشان کني خدا برايت جبران ميکند.
مقام معظم رهبري يک شرايط بهتري را براي ادامه درسشان آرزو داشتند. ولي پدر و مادر خواستند ايشان در مشهد بمانند و دعا هم کردند، هرچه خدا ميخواهد در آن شرايط به تو بدهد، در اين شرايط بدهد و خدا داد.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.