حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – راه امام حسين(ع)، راه نجات
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راه امام حسين(ع)، راه نجات
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 14-07-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
عشق هر روز به تکرار تو برميخيزد *** اشک هر صبح به ديدار تو برميخيزد
اي مسافر به گلاب نگهام خواهم شست ***گرد و خاکي که ز رخسار تو برميخيزد
تو به پا خيز و بخواه از دل من برخيزد *** حتم دارم که به اصرار تو بر ميخيزد
شعر ميخوانم و يک دشت غم و آهن و آه *** از گلوي تر نيزار تو برميخيزد
مگر آن دست چه بخشيد به آغوش فرات *** که از آن بوي علمدار تو برميخيزد
پاس ميدارمت اي باغ که هر روز بهار *** به تماشاي سپيدار تو برميخيزد
اي که يک غافله خورشيد به خون آغشته *** بامداد از لب ديوار تو برميخيزد
کيستم من که به تکرار غمت بنشينم *** عشق هر روز به تکرار تو برميخيزد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما خانمها و آقايان، عزاداريهاي شما قبول باشد. همين ابتدا دعا ميکنم که «اللهم اجعلني عندک وجيها بالحسين (ع)» انشاءالله هرکجا که هستيد ما را در اين روزها و شبها از دعاي خير خودتان بيبهره و نصيب نگذاريد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. ايام عزاي ابي عبدالله(ع) را تسليت ميگويم و براي سلامتي صاحب عزا هم همه با هم دعا کنيم. دعاي سلامت امام زمان را همه با هم بخوانيم. (قرائت دعاي فرج) براي تسلي دل آقايمان هم صلواتي بفرستيم. (اللهم صل علي محمد و آل محمد)
شريعتي: ما خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقاي ماندگاري: اگر قرار است در اين روزهاي آغازين ماه محرم سر سفره معارف عاشورا برويم، اين جمله از زيارت عاشورا را انتخاب کردم. معمولاً در اوج زيارت عاشورا مردم اين دعا را ميگويند. اوج زيارت عاشورا سجده زيارت عاشورا است. «اللهم لک الحمد حمد الشاکرين لک علي مصابهم» خدايا ميشود به ما هم عنايت کني، نه تنها بر نعمتها شاکر باشيم که بر مصيبتها و ابتلائات هم شاکر باشيم. اين سه باور عاشورايي ميخواهد. مخصوصاً آنهايي که گفتند: ميخواهيم حيات و ممات ما حسيني باشد، اين سه باور را دقت کنيد.
1- باور اول اين است که کل دنيا کربلا است. ميدان بلا است. «الدنيا دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ» (نهجالبلاغه/ خطبه226) امام حسين هم مثل ديروز وقتي به کربلا رسيدند، آخر صحبتها معلوم شد اسم اين سرزمين کربلا است، فرمود: اعوذ بالله من الکرب و البلاء! اين به اعتقاد من يک معيار است. بايد باور کنيم دنيا آسايشگاه نيست. دنيا تفريحگاه نيست. دنيا چراگاه نيست. دنيا محل تربيت است. مدرسه تربيتي است. مدرسه را هميشه با تکليف و امتحانش ميشناسند. تکليف هم سخت است. کرب هم به معني سختي است. بلا به معني امتحان است. تکليف و امتحان! پس اين فقط قطعه جغرافيايي کربلا و قطعهي زماني کربلا نيست. عاشورا نيست. «کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا» تفسير اين جمله امام حسين و اين همه رواياتي است که « خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُم» (ملک/2) اين «ليبلُوکُم»، «لَيَبْلُوَنَّكُم» در قرآن زياد آمده است. ميخواهيم شما را امتحان کنيم. امتحان با ناز و نوازش نيست. با سختي است. پس اين باور اول است. اگر اين باور عاشورايي باشد که تمام زمانها و مکانهاي ما تکليف و امتحان است.
شايد اين در ذهن بينندگان يک سؤالي ايجاد کند که اين چه حرفي است شما ميزنيد؟ بعضيها از خوشي دارند منفجر ميشوند. بعضي از سختي دارند مچاله ميشوند. يعني چه ميگوييد همه در امتحان هستند؟ امتحان آنها چيست؟ بارها گفتيم که امام صادق فرمود: امتحان به سه نوع است. هم در دادههاي خدا تکليف است، هم در ندادههاي خدا تکليف و امتحان است و هم در گرفتههاي خدا تکليف و امتحان است. بچه را داده و گرفته است. مال را داده و گرفته است.
مردم حواسشان باشد که اگر قرار است از مباحث تربيتي درس بگيريم، از تکرارش ناراحت نباشيم. شايد اين حرفهاي مرا کارشناسان ديگر اين برنامه هم تذکر بدهند. اين حرفها براي ما مثل خوراک است. اينکه دائماً ميگوييم: داده ها و ندادهها و گرفتههاي خدا هم امتحان است، پس ما يک لحظه خالي از تکليف و امتحان نداريم. حتي بارها گفتيم: امتحان به داده خيلي سختتر از امتحان به نداده است. لذا آمار آنهايي که با دادههايشان جهنمي شدند، بيشتر است يا با نداريشان جهنمي شدند؟ متأسفانه ما از اين وضعيت نظام هستي سوء استفاده ميکنيم. آن کسي که خدا به او داده است، قيافه ميگيرد و به ديگران ميگويد: خدا مرا دوست دارد به من داده، تو را دوست ندارد، به تو نداده است. از اين آيه هم بد استفاده شده است. « هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر» (نمل/40) در کربلا هم از اين قصه استفاده شد. ابن زياد ملعون به حضرت زينب(س) گفت: ديدي خدا با تو چه کار کرد؟ عزيزان تو را گرفت. آزادي تو را هم گرفت و تو اسير شدي. خدا اين کار را کرد! حضرت زينب نفرمود: خدا نکرد. چون خدا کرده بود. ولي فرمود: چون اينها امتحان است و او هم مورد امتحان است خيلي زيباست. فرمود: ابن زياد تو نميفهمي. من در حال امتحان هستم. به عشق مدرک بعدي کِيف ميکنم. فرمود: «ما رأيت الا جميلا» من جاي ديگر را ميبينم.
پس 1- باور کنيم همه عالم کرب و بلا است. همه حالات و زمان و مکانهاي ما همه تکليف و امتحان است. اگر امام حسين يکبار فرمود: «اعوذ بالله من الکرب و البلاء» ما بايد هزار بار بگوييم: «اعوذ بالله»! پس اولين باور عاشورايي ما در حيات دنيوي اين است که ميخواهيم در مصيبتها و امتحانها شاکر باشيم. اگر اين را باور کردم که تمام دنيا دار الامتحان و دار البلاء است. 2- در امتحانها طراح سؤال يکي است. ناظر و تصحيح کننده يکي است. تشويق و تنبيه کننده يکي ديگر است. در امتحان دنيا همه اينها خداست. طراح سؤال خداست. ناظر جلسه خداست. سربرگها را هم نميکند و هرکسي را با شرايط خودش ميسنجد. برگزار کننده امتحان هم خداست. نمره دهنده و خطکش هم خداست. داور و مصحح هم خداست. تشويق کننده و تنبيه کننده هم خداست. لذا امام حسين از اول تا آخر کربلا فقط با خدا حرف زد. اما ما گاهي وقتها در امتحانها فقط ميخواهيم با ديگران حرف بزنيم. فکر ميکنيم از دست ديگران کاري برميآيد. ما در مراجعه نکرده به خدا داريم به خودمان ظلم ميکنيم. او طراح سؤال است. با سؤال مشکل داري، به خودش بگو! ديديد که سر جلسه امتحان شاگرد به ناظر ميگويد: من اين سؤال را نميفهمم ميشود براي من توضيح بدهيد! امام حسين با اذن الهي براي دانش آموزان کربلا توضيح داد. بين اين دو انگشت مبارکش نشان داد. اين امتحان است. چقدر قشنگ شد. پس براي کشته شدن سبقت گرفتند. ما هرچه ميخواهيم از خدا بپرسيم.
خدا در قرآن کريم براي ما گفته است. «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (هود/7) امتحان ميکنم. حتي گفته با چه چيزي امتحان ميکنم. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) با گرسنگي، با ترس، با نقص اموال و نقص فرزند شما را امتحان ميکنم.
محضر امام سجاد آمدند و پرسيد: من دعا ميکنم خدا مرا امتحان نکند. حضرت فرمودند: اين از دعاهايي است که اصلاً مستجاب نميشود. من از ذاکرين عزيز خواهش ميکنم. خواهش ميکنم اين بيت شعر را نخوانند.
بيامتحان مرا به غلامي قبول کن *** رسوا شود دل من اگر امتحان دهد
از اين خبرها نيست. نه خدا بدون امتحان به بندگي قبول ميکند. نه امام حسين به غلامي و نه امام زمان به سربازي! همه بايد امتحان بدهند. امتحان سنت قطعي خداست. کسي که عقل ندارد امتحان ندارد. کسي که حيات ندارد، امتحان ندارد. کسي که حيات و عقل دارد، امتحان دارد. عقل يعني انتخاب، هر لحظه هم دارد امتحان ميشود. با همه مسائل و در همه مکانها و در همه زمانها، خدا به من و شما يک آبرويي داده است. من بايد با اين آبرو خدمت کنم، کار کنم. اينها امتحان است. لذا خدا بهترين نعمت خودش که قرآن است را براي ما براي امتحان گذاشته است. يک عده با قرآن بازي ميکنند. يک عده با قرآن کاسبي ميکنند. يک عده با قرآن هدايت ميکنند. اين امتحان است.
خدا امام حسين را به ما داده، يکي ميگويد: پس چون امام حسين را دارم، گناه ميکنم و ميروم هيأت پاک ميشوم. من ميگويم: اين ظلم به خودت و امام حسين است. آره ميروي پاک ميشوي. شکي نيست! کسي به اندازه يک ذره هم براي امام حسين گريه کند بدون پاداش نميماند. ولي حيف نيست امام حسيني که ميتواند تو را به عرش برساند، خودت را در چاه بياندازي. دوباره بيرون بيايي.
پس باور اول عاشورا اين است که دنيا دار الامتحان است. لذا براي همين است که اهلبيت قصه را خيلي سخت ميديدند. «الهى لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا» (کافي/ج2/ص581) يک لحظه من از تو غافل نشوم. در خواب و بيداري دارم امتحان ميشوم. آن کسي که پول دار است اجازه دارد پولش را هرطور که خواست خرج کند؟ آن کسي که بيپول است اجازه دارد به هرکس خواست بد و بيراه بگويد؟ آن کسي که مريض است اجازه دارد به همه اشکال بگيرد؟ آن کسي که سالم است اجازه دارد به همه فخر بفروشد؟ کدام يک از ما از اين اجازهها داريم؟ معني امتحان اين است. هيچکس در هيچ موضوعي بيتکليف نيست. تکليف و امتحان دارد. ممتحن و ناظر و مشوق هم خداست.
مردم در امتحانها سه دسته هستند. يک دسته جزع و فزع ميکنند. جزع و فزع هم واقعيت امتحان را عوض نميکند. ماشين من به ديوار ميخورد، بيايم داد و بيداد کنم. مگر چه خبر شده است! داد و فرياد کنم ماشين من درست ميشود؟ «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا» (معارج/20) هيچ کاري نميتوانم بکنم. يک بلايي سراغ من آمده، چه آن کسي که پولدار است، چه آن کسي که ندار است، جزع و فزع ميکند، هردو رفوزه ميشوند. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُم» (حديد/23) قرار نيست وقتي امتحان شد، سؤال زياد بدهند پز بدهيم. سؤال کم کنند نا اميد نشويم. بعضي را با يک سؤال امتحان ميکنند و بعضي را با صد سؤال امتحان ميکنند. پس گروه اول جزع و فزع ميکنند. اين باور سوم است. ما جزء جزع و فزعيها نباشيم. چون جزع و فزع که مرده را زنده نميکند. حالا بچه و جوان من خداي نکرده از دنيا رفت. داد و فرياد کنم بچه من زنده ميشود؟ جزع و فزع ميکنند يعني در امتحان دارند رفوزه ميشوند. هيچ چيز هم نصيبشان نميشود. نه واقعيت عوض ميشود و نه پاداش ميگيرند. از اينجا مانده و از آنجا رانده ميشوند. گروه دوم صبر ميکنند. اينها نمره قبولي ميگيرند.
يک گروه هم براساس درسي که ميگوييم بعضيها هم از امتحانات الهي تشکر ميکنند. براي چه تشکر ميکنند؟ اين درس عاشورايي امروز ماست. تشکر به اين معنا که خدايا تو مرا قابل دانستي خودت طرف امتحان من شدي. الآن شما ميخواهي گواهينامه رانندگي بگيري. معمولاً افسر ميآيد از شما امتحان ميگيرد. اگر رئيس راهور بيايد از شما امتحان بگيرد، خيلي پز ميدهيد. آقا من اينقدر پارتي من کلفت بود، رئيس راهور از من امتحان رانندگي گرفت. وزير علوم آمده از اين بچه کلاس اولي امتحان بگيرد. خيلي پز ميدهند. عکس ميگيرند. امام حسين ميگويد: 1- خدايا تو مرا قابل دانستي از من امتحان بگيري. خودت آمدي بالاي سر من ايستادي.
2- خدايا من از تو تشکر ميکنم اين امتحان را سر راه من گذاشتي که من بزرگ شوم. لذا تا ظهر عاشورا هرچه ميگذشت داغهاي امام حسين بيشتر ميشد. چهره حضرت برافروختهتر ميشد. يکي از امتحانهاي امام حسين اين بود که آخرين نفر شهيد شود. داغ ببيند. خيلي شعر زيبايي است.
الهي به هر قرباني به درگاهت سر آوردم *** نه تنها سر برايت، بلکه از سر بهتر آوردم
پي اجراي قد قامت به ظهر روز عاشورا *** براي گفتن الله اکبر، اکبر آوردم
علي را در غدير خم نبي بگرفت روي دست *** ولي من روي دست خود، علي اصغر آوردم
علي انگشتر خود را به سائل داد اما من *** براي ساربان انگشت با انگشتر آوردم
براي آنکه همدردي کنم با مادرم زهرا *** براي خوردن سيلي سه ساله دختر آوردم
هرچه اين مصيبتها جلوتر ميرفت، امام حسين برافروختهتر ميشد. در حديث کساء هست، که وقتي امام حسين وارد جمع کساء ميشوند، پيغمبر اينطور پاسخ ميدهند: «و عليک السلام يا قره عيني و ثمره فؤادي و يا شفيع امتي» يک جايي رفته که ميتواند همه امت را شفاعت کند. اين رشد است. ميگويد: امروز رفيق من خيلي بالا رفته است. دست چند نفر را ميتواند بگيرد؟ کار برايشان درست کند؟ دو نفر. شهداي رکاب امام حسين ميتوانند تا هفتصد هزار نفر را شفاعت کنند. اين مقام تشکر ندارد. ما به کجا رسيديم.
حاج احمد کريمي از گردان حضرت معصومه از لشگر هفده علي ابن ابي طالب ميگويد: من شنيدم آقايان روحانيون گفتند: امام سجاد فرمودند: درجه انسانها در قيامت به زخمهايي است که بر بدن برداشتند. درجه پدرم حسين از همه بالاتر است. چون زخمهاي بدنش غير قابل شمارش است. حاج احمد کريمي ميگويد: من خجالت ميکشم با يک گلوله شهيد شوم و در قيامت بيايم. ميشود من دعا کنم و شما آمين بگوييد؟ اين «اللهم لک الحمد حمد الشاکرين و لک علي مصابهم» را خوب ميفهمد. ترکش درد دارد. تير درد دارد. ميگويد: خدايا مرا مثل امام حسين تکه تکه کن. با گلوله توپ ايشان را ميزنند.
مرا اينقدر بالا بردي که ميتوانم دست هفتصد هزار نفر را بگيرم. اين تشکر دارد. اين سلامهايي که ما به امام حسين ميدهيم، «السلام عليک يا ثار الله و ابن ثاره» يعني چه که خون خدا است؟ شهداي حضرت هم شدند «السلام عليکم يا انصار ابي عبدالله» پاک کننده شدند. مقام پيدا کردند. اين تشکر دارد.
پس تشکر اول به دليل اينکه تو طرف حساب من شدي. تشکر دوم اينکه اينقدر مرا بالا بردي. خود امام حسين ميگويد: خدا مرا بالا برده است. اگر خدا دست مرا نگرفته بود من بالا نميآمدم.
3- اين امتحاني که داري از من ميگيري به مراتب پاداشهاي بيشتري به من ميدهي. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» (توبه/111) به همه شهدا ميگويد: جنت، ولي به امام حسين که ميرسد ميگويد: «فَادْخُلِي فِي عِبادِي، وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر/29 و 30) تو نزد خود من بيا، بهشت خودم بيا. پاداش او کنار حضرت حق تعالي است.
حالا به شما عزيزان، به شما خانم و آقاي محترم ميگوييم: هرگاه مصيبتي آمد، بگو: خدايا شکرت! با جزع و فزع مشکلت حل نميشود. ميخواهي کربلايي باشي، حسيني بودن يعني تشکر در ابتلائات. صبر در ابتلائات براي عموم مردم است. يعني شکر در ابتلائات، اميرالمؤمنين(ع) غير از امام حسن و امام حسين(عليهمالسلام) که معصوم هستند، يک عباس دارد. يک زينب دارد. چه دليل داشته که حضرت زينب و حضرت ابالفضل تالي تِلو معصوم شدند؟ همه به دليل اين بوده که شکر در ابتلائات اينها از بقيه بيشتر بوده است.
ميگويند: حاج آقا شما که ميگوييد ما حياء و حجاب داشته باشيم. نماز بخوانيم. روضه خواني داشته باشيم، همه مسلمان شويم، ببينيد چقدر بيچارگي داريم؟ نگاهش محدود به دنياست. «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُومِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِر» (کافي/ج2/ص250) اين دو معني دارد. يکي اينکه دنبال آسايشگاه در اين دنيا نباشد. اينجا سختي دارد. دنيا هرچقدر هم به مؤمن بدهيم، در مقايسه با بهشتي که به او بدهيم، اينجا زندان است. علامه طباطبايي ميفرمايد: وقتي مؤمنين پاداش صبر و تحمل و شکرشان را در آخرت ببينند، ميگويند: خدايا کاش آن ذرهاي که در دنيا به ما داده بودي، نميدادي. چون پاداش دنيا محدود و پاداش آخرت بيانتها است. دنيا هرچقدر هم براي کافر زجر آور شود، در مقايسه با جهنم بهشت ميشود.
پس يک درس عاشورايي گرفتيم. در ابتلائات شاکر باشيم. در ابتلائات شاکر بودن سه باور ميخواهد. 1- دنيا دار الامتحان است. 2- ممتحن خداست. 3- مردم در برابر امتحان و تکليف جزع و فزع ميکنند، رفوزه ميشوند. اگر صبر کنند قبول ميشوند. اگر شکر کنند، پرواز ميکنند. شکر هم به سه دليلي بود که گفتيم. شکر کنند چون طرف حساب خداست. اينقدر خدا رشدشان ميدهد. آنقدر پاداششان ميدهد.
ما اينجا بايد يک مديريت ابتلاء بپرسيم. چه کنيم در ابتلائات مديريت کنيم؟ حضرت زينب را ما سنبل مديريت ابتلاء از غير معصومين ميدانيم. ائمه معصومين جاي خودشان هستند. هنر حضرت زينب اين بود که دستش در دست ولي خدا بود. تا عصر عاشورا امام حسين ولي خدا بود. لحظهاي که امام حسين به شهادت رسيد، زينب سرگردان نبود. محضر امام سجاد(ع) آمد. اگر من خودم را در اين امتحانهاي سخت با راهنما ببينم، ممتحن خداست ولي «بشروطها و أنا من شروطها» اولياي خدا راهنماي اين امتحان هستند. ممتحن نيستند و راهنماي امتحان هستند. اگر دست ما در دست ولايت خدا باشد يعني چه؟ يعني هر امتحاني آمد، قبل از اينکه عکس العمل نشان بدهيم از اولياي خدا بپرسيم. ما بايد در اين امتحان چه کنيم؟ لذا به ما گفتند: مال ما را دزد برد. ماشين ما خراب شد و ضرر مالي خورديم. اولياي خدا گفتند: اول خودت را مقصر کن. استغفر الله و ربي و اتوب اليه بگو. براي چه؟ تو که بنده خوب خدا بودي، صد هزار توماني که به تو ضرر خورد، اين را يکجايي بايد ميدادي، ندادي. ما از اين آسيبها خيلي ديديم. فکر کردم ديدم بله جايي بايد خرج ميکردم، نکردم. اينجا به من نشان داد تو بايد اين انفاق مالي، اين رد مال را ميکردي، نکردي، خدا فرمود: مالي که به شما ميدهم مال من است. حق و حقوقي هم گذاشتم پرداخت کنيد. اگر پرداخت کرديد، به شما برکت ميدهم. اگر پرداخت نکرديد به زور از شما ميگيرم و به شما برکت نميدهم. واجب هم بر گردن شما مانده است. نود هزار تومان خمس بدهکار بود، با گردن کلفتي نداد. بچهاش تصادف کرد نهصد هزار تومان ديه بدهکار شد. برايش پيغام دادم نود تومان خدا را ندادي. اين نهصد هزار تومان را بده. براي تنبيهاش نود هزار تومان هم سر جايش باقي است. سراغ اولياي خدا برويم به ما ميگويند. داد و فرياد هم نکن. اين براي نقص مالي است.
نقص جاني چيست؟ جوان تو از دست رفت. سراغ اولياي خدا برو. خدا ميخواهد با داغ تو را پاک کند. خدا ميخواهد اين را از تو گرفت بهترش را به تو بدهد. مثل قصه حضرت خضر و موسي، حضرت موسي از حضرت خضر پرسيد: چرا بچه را کشتي؟ حضرت خضر فرمود: روزي هزاران نفر را خدا به عزرائيل دستور ميدهد، جانشان را بگير. يکي را هم به من دستور داد جانش را بگيرم. خدا پدر و مادرش را دوست داشت. خدا خواست اين را بگيرد و يکي ديگر بدهد. اگر دست ما در دست ولايت باشد. ولايت سر امتحانها را به ما ميگويد. لذا حضرت زينب گريه کرد ولي کم نياورد. لذا هر روضهاي بخوانند دلالت بر شکايت و کم آورده حضرت زينب باشد درست نيست. حضرت زينب گريه کرد و غصه هم خورد ولي نگفت: من کم آوردم. راضي به رضاي خدا بود. در جلسه امتحان است. اين درس عاشورايي است.
هرکه در اين باب مقربتر است *** جام بلا بيشترش ميدهند
شريعتي: امروز صفحه 359 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه نور و آيات ابتدايي سوره مبارکه فرقان براي شما تلاوت ميشود.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «62» لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «63» أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «64»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «1» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً «2»
ترجمه: مؤمنان (واقعى) تنها كسانى هستند كه به خدا وپيامبرش ايمان آورده و هرگاه با پيامبر بر كارى اجتماع نمايند، بدون اجازه او نمىروند. همانا كسانى كه اجازه مىگيرند، آنانند كه به خدا وپيامبرش ايمان دارند. پس (اى پيامبر!) اگر براى بعضى از كارهاى خود از تو اجازه خواستند، به هركس از آنانكه خواستى (ومصلحت بود) اجازه بده و براى آنان از خدا طلب آمرزش كن، كه خداوند بخشنده ومهربان است. آن گونه كه يكديگر را صدا مىزنيد پيامبر را صدا نزنيد. خدا مىداند چه كسانى از شما مخفيانه و با پنهان شدن پشت سر ديگرى از صحنه مىگريزد. پس كسانى كه از فرمان او سرپيچى مىكنند، بايد از اين كه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا به عذاب دردناكى گرفتار شوند، بترسند. آگاه باش! آنچه در آسمانها وزمين است براى خداست. بىشك آنچه (از افكار ونيّات) را كه شما بر آن هستيد، مىداند و روزى را كه به سوى او بازگردانده مىشوند، (مىداند) پس آنان را به آنچه عمل كردهاند آگاه مىكند و خداوند به همه چيز آگاه است.
به نام خداوند بخشنده مهربان. مبارك است آن كه قرآن، وسيلهى شناخت حقّ از باطل را بر بندهاش نازل كرد، تا براى جهانيان مايهى هشدار باشد. خداوندى كه فرمانروايى آسمانها و زمين براى اوست، و هيچ فرزندى اختيار نكرده و براى او شريكى در فرمانروايى نيست، و هر چيزى را آفريد و آن گونه كه بايد اندازهگيرى كرد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: با مدد از وجود نازنين امام رضا که فرمودند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِياً لِشَيْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع» اهل بيت در دههي اول محرم يک حال و هواي ديگري داشتند. اميدواريم اين حزن دروني را خدا به برکت دعاي امام رضا از همه ما بپذيرد. آيهي اول سوره فرقان راه حلي است که براي مديريت ابتلائات و بحرانها اشاره کرديم. «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً» خدا قرآن را به عنوان فرقان خلق کرده است. فرقان يعني جدا کننده درست از نادرست و حق از باطل و اين را به وجود نازنين پيغمبر داده است. پس قرآن خطکش است. راهنماها در جلسه امتحان جواب مسأله را نميگويند. ولي راهنماهايي که خدا در عالم هستي گذاشته جواب مسأله را ميگويند. واي به حال ما که اين جوابها را قبول نکنيم. پيغمبر اکرم دقيقاً ميگويد: در اين تکليف و امتحان جواب مسأله چيست؟ به تو نعمت داد، جواب مسأله چيست؟ نعمت را گرفت، جواب مسأله چيست؟ نعمت نداد، جواب مسأله چيست؟ «لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً» ميخواهد به ما هشدار بدهد يکوقت غلط ننويسيم. اگر خدا به تو زيبايي داده براي به هم زدن زندگي ديگران نيست. اگر به تو پول داده براي مستي نيست، براي گره گشايي است. اگر خدا به تو آبرو داده است براي گره گشايي است.
زينب کبري اينقدر قشنگ دستش به فرقان بود، امام حسين و امام سجاد فرقان بودند. اينقدر زيبا دستش در دست فرقان بود، يک قدم اشتباه برنداشت. تمام بچههاي امام حسين با اينکه معصوم نبودند يک قدم اشتباه برنداشتند. حضرت زينب در گودي قتلگاه هم که آمد، گريه کرد. گفت: آيا تو برادر من هستي. پسر مادر من هستي؟ گفت: خدايا اين قرباني را از ما قبول کن. با راهنمايي جدش، پدرش، مادرش، برادرانش، و پسر برادرش که همه معصومين و راهنماي الهي و فرقان بودند، زيباترين خروجي را از امتحانات حضرت زينب(س) و اهلبيت امام حسين است. امروز ما و شما هم قطعاً ميتوانيم اينطور باشيم. اميدواريم به آبروي امام حسين(ع) خدا توفيق تشخيص درست در امتحانها را با تبعيت از ولايت به همه ما عنايت بفرمايد.
شريعتي: در اين روزها و شبها ما را دعا کنيد. دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: اينقدر ماه محرم موقعيت قشنگي براي استجابت دعا است، در ماه رمضان واسطه قرآن است. در ماه محرم واسطه قرآن ناطق است. امام حسين است. از ريزترين حاجتها را بگوييد. خدايا آنهايي که بچه ميخواهند. کساني که ازدواجشان گير کرده است. آنهايي که خانه ندارند. آنهايي که شغل ندارد. آنهايي که زنداني دارند. گرفتاري خانوادگي دارند، آنهايي که گرفتاريهايي دارند که نميدانند چه کنند. به آبروي امام حسين دستشان را بگير تا بتوانند به تکليفشان درست عمل کنند. خدايا گره فرج را خودت به اشک امام حسين و اولادش باز بفرما.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.