حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – پاسخ به پرسشهاي بينندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 31-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
هرجا که سر زدم، همه در مرز بودن است *** کو مرز تازهاي که فراتر ز بودن است
پروانه وار بال و پر گُر گرفتهام *** پروانهي عبور من از مرز بودن است
کو عمر خضر، رو طلب مرگ صلح کن *** کين شيوه جاودانهترين طرز بودن است
خاموش ميشويم و فراموش ميشويم *** ما را اگر که وسوسه در سر ز بودن است
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم، بينندهها و شنوندههاي عزيزمان. اين ايام را تبريک ميگويم. عيد بزرگ ولايت و اين عيد آسماني را به محضر همه شما تبريک ميگويم. در ايام هفته دفاع مقدس هستيم. آغاز سال تحصيلي را در پيش داريم که به همه دانش آموزان عزيز تبريک ميگوييم. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همکاران خوب اين برنامه و همه شنوندگان عزيز عرض سلام دارم و ايام با سعادت دهه ولايت، عيد سعيد غدير و ميلاد با سعادت امام کاظم را تبريک ميگويم. هفته گراميداشت دفاع مقدس و ياد و خاطره بهترينهايي که توانستند با مرگ مبارزه کنند را گرامي مي داريم. اميدواريم که خداوند به همه ما توفيق فرهنگ و معرفت جهاد و شهادت را به همه ما عنايت کند. اعتقاد من اين است که فرهنگ جهاد و شهادت معجزه ميکند. هم نظام و مملکت و وطن ما را حفظ ميکند، هشت سال دفاع مقدس گواه بر اين است. آسيبهايي هم که به نظام وارد ميشد غير از جنگ خيلي کم بود. هم نسل جوان ما را به شدت تحت تأثير قرار ميدهد. چون در فرهنگ جهاد و شهادت جوش و خروش هست، نسل جوان هم به اقتضاي سنش جوش و خروش دارد. فرهنگ جهاد و شهادت اين جوش و خروش را جهت ميدهد.
يکبار به جوانان گفتم: ميدانيد فرهنگ جهاد و شهادت يعني چه؟ گفتم: دوست داريد بدويد، فرهنگ جهاد و شهادت ميگويد: رو به جلو بدويد. دور خودتان ندويد. خاصيت سومي که اين فرهنگ دارد اين است که بستر ساز ظهور است. هم ايمني بخش نظام و مملکت و وطن است. هم تربيت کننده و جهت دهنده نسل جوان است. هم بستر ساز ظهور امام زمان(عج) است. چون همه اماماني که تنها ماندند، يارانشان فرهنگ جهاد و شهادت را هم از لحاظ عده و هم از لحاظ تفکري نداشتند. امام حسين و يارانش فرهنگ جهاد و شهادت داشتند که تا زنده بودن به امام آسيب نرسيد. ما به حد نصاب براي فرهنگ جهاد و شهادت آدم ميخواهيم براي ظهور امام زمان(عج) و حس ميکنم اولين کساني که بايد با اين فرهنگ انس بگيرند، مسئولين هستند. ما روحيه جهادي ميخواهيم، مديريت جهادي ميخواهيم، روحيه جهادي يعني معامله کردن با نديدنيها! شهدا با آنچه ديده نميشود معامله کردند. يک عده با مردم معامله ميکنند، آنها را ميبينيم. لذا با تفاوت در مردم معامله ما هم تفاوت ميکند. با پولدار يک طور معامله ميکنيم و با بيپول يک طور ديگر معامله ميکنيم. با رئيس يک طور معامله ميکنيم با مرئوس يک طور ديگر، ولي شهدا به خدا معامله ميکنند که نديدني است. خيلي قشنگ است اگر مسئولين مملکت با خدا معامله کنند. فرهنگ و جهاد و شهادت يعني معامله با خدا.
دومين نديدني بهشت و قيامت است. بعضيها با پايان کار دنيا معامله ميکنند. بعضيها با پايان کار آخرت معامله ميکنند. شما ديديد ورزشکاراني که به المپيک رفتند تمام هدفشان پايان کار بود. رسيدن به مدال بود. يکي گرفت و يکي نگرفت. هدف شهدا هم مدال بود. ولي مدال آخرتي بود. يکي با پايان کار دنيايي کار ميکند که مدال به او بدهند. اضافه کار بدهند. تشويقي بدهند. ندهند کار نميکند. ولي شهدا با پايان کار آخرت کار کردند. «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد» (آلعمران/9)
فرهنگ جهاد و شهادت يک نه بزرگ به دشمن است. اگر دشمن انگشت در عسل هم بکند، اينها نه ميگويند. چون ميدانند پشت اين عسل يک زهر است. ولي در دنيا اين را متوجه نميشوند. وقتي گرگ يک شاخه گل در دستش ميگيرد، گولش را ميخورند. فرهنگ جهاد و شهادت معامله با نديدني به نام خداست. معامله با پايان کار نديدني به نام آخرت است. اين يک نه بزرگ به دشمن است. هم دشمن درون و هم دشمن بيرون. دشمن بيرون هم در ميدان جنگ، هم در ميدان زندگي است. «فَلا تُطِعِ الْكافِرِين» (فرقان/52) براي ميدان زندگي است. همه تصوير آن آزاده عزيزي که دست بسته مرگ بر صدام ميگويد، يادشان هست. اينجا بعضيها از ترس اينکه دشمن اذيتشان نکند، برايش آغوش باز ميکنند.
فرهنگ جهاد و شهادت نميگويد: هرکس مسئول تر است، حقوق او بيشتر است. امتياز او بيشتر است. افتخارش بيشتر است. در فرهنگ جهاد و شهادت دروغ نيست. اگر در جبهه کسي خلاف کرده بود ميخواستيم او را تنبيه کنيم، قشنگ تنبيه ميکردند براي اينکه تربيت شود. فرهنگ جهاد و شهادت ميگويد: مشکلات را با همه تقسيم کنيد، امکانات را هم با همه تقسيم کنيد. قرار نيست يکي حقوق نجومي بگيرد و يکي هم چهار ماه حقوق نگيرد.
همه ما مستأجر شهدا و جانبازان هستيم. چون قرار بود اين مملکت از دست برود و اينها ايستادند و حفظ کردند. پس صاحب اين مملکت اينها هستند. براي همين خدا ميگويد: «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً» (نساء/95)
شريعتي: امروز هم به سؤالات شما پاسخ ميدهيم. پرسيدند: به نظر من اينکه ميگويند: آدم بايد خودش خوب باشد و براي رسيدن به کمال به هيچکس ديگر نياز ندارد، حرف غلطي است. پنجاه درصد خود آدم بايد خوب و مقيد باشد. پنجاه درصد هم بايد خانواده کمک کنند. تمام بچههايي که خانوادههاي بدي دارند در مشقت تمام زندگي ميکنند، اگر پدر و مادرشان به هر دليلي از هم طلاق بگيرند، آن بچه در ازدواجش هم با هزار مشکل مواجه ميشود. آن بچه چه گناهي کرده که بايد چوب پدر و مادرش را بخورد؟ وقتي کتابها را مي خوانم، نوشته که همه علما در يک خانوادهي مذهبي و متدين به دنيا آمدند. نمينويسد که در خانوادهاي متولد شد که مقيد نبودند. شما نميداني وقتي پدرت به خاطر چادري بودنت تحقيرت ميکند، وقتي به خاطر عقايد خودش شما را از رفتن به حوزه منع ميکند، شما مجبور هستي سالها چيزي را بخواني که از آن متنفر هستي. وقتي خواستگارهايت را به خاطر عقايد خودش رد ميکند و حتي نظر تو را نميپرسد، وقتي شما را به اجبار به مجالس گناه ميبرد يعني چه؟ اگر خدا ما را دوست داشت، هيچوقت ما را به والديني که خون ما را در شيشه ميکنند، نميداد. اين انصاف است که فرزندان شما روحانيها بدون دغدغه گناه در منزل زندگي کنند، ولي ما هيچ جايي را نداشته باشيم که براي ترک گناه به آنجا پناه ببريم؟ بالاخره جهنم بايد با ما پر شود!
حاج آقاي ماندگاري: از امام زمان مدد بگيريم که انشاءالله پاسخهاي ديني را بر زبان ما جاري کنند. دعاي سلامت امام زمان را همه با هم بخوانيم. (قرائت دعاي فرج) دسته گل صلواتي هم به شهداء و وجود نازنين امام زمان هديه کنيم. (اللهم صل علي محمد و آل محمد)
اولاً خداي تبارک و تعالي هيچکس را بيدليل به جهنم نميبرد. اين آيه قرآن است. هيچکس هم بي دليل به بهشت نميرود. خداي متعال از هرکسي بهتر نوع مشقتهاي انسانها را در بندگي و امتحانات بندگي خبر دارد. در کنکور همه برگها بايد مساوي تقسيم شود. از يک جهت خوب است و از يک جهت غير عادلانه است. کسي که تصحيح ميکند نميداند اين بچه بالا شهري بوده، کلاس کنکور رفته، استاد خصوصي داشته، امکانات داشته، يا کسي بوده که هيچ امکاناتي نداشته، در روستا زندگي کرده، کار هم ميکرده، در کنکور سربرگها را ميکنند، ولي خدا سربرگها را نميکند. تنها هديهاي که ميخواهم به اين خانم بدهم، اين است که وقتي خدا برگه امتحان شما را تصحيح ميکند با برگه امتحان من کاملاً تفاوت دارد. من در خانواده مذهبي بودم و شما نبوديد. براي همين ميگويند: خدا هفتاد گناه را از کسي شرايطش سخت بوده يا جاهل بوده، ميبخشد قبل از اينکه يک گناه را از عالم ببخشد. لذا خدا پاداش آنهايي که با شرايط سخت بندگي کردند، با پاداش کساني که در شرايط راحت بندگي کردند، متفاوت ميدهد.
اما مطلب دوم يک مقدار در درصد بندي اين خانم مشکل داريم. ايشان ميگويند: پنجاه درصد خانواده و پنجاه درصد خود شخص. محيط چند درصد است؟ محيط را لحاظ نکردند. ما ميگوييم: يک درصد را به خانواده بدهيم که اسمش در شکل گيري شخصيت همان وراثت است. يک درصد هم به محيط بدهيم و يک درصد هم به اراده فرد بدهيم. آيه 11 و 12 سوره تحريم که خيلي معروف است. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» (تحريم/11) شرايط حضرت آسيه تا خانه فرعون خيلي شرايط سختي بود. ايشان اگر در يک خانواده کم مذهبي است، حضرت آسيه در کفرستان زندگي ميکرد. اما اراده خودش بر بندگي خدا تعلق گرفت.
خدا قرار گذاشته که اگر همه جمعيت کره زمين کافر شوند، يک نفر هم قصد بندگي خدا را داشته باشد، خدا براي او آغوش باز ميکند و کمکش ميکند. پس به نيت و اراده خودمان مراجعه کنيم. حضرت آسيه(س) در کفرستان فرعون که بستري براي بد شدن بود. ارادهاش براي بندگي خدا بود. خدا راه بندگي را برايش باز گذاشت، بنا به شهادت، آن آيهاي که ميگويد: خدايا مرا از دست فرعون نجات بده. حداقل راه نجات هم ندارم، شهيدم کن. از اين شکنجههاي فرعون به شهادت رسيد. شهادت هم نابودي نيست و افتخار است. پس خدا شنوندهي حرفهاي ايشان در شرايط سخت هست. به تعبير من اراده شصت درصد است. ده، بيست درصد براي محيط است، ده، بيست درصد هم براي خانواده است. ما منکر بحث خانواده نيستيم. اگر اراده من بر بندگي خدا باشد، به قول ايشان خانواده من مذهبي باشند، سرعت بندگي خدا بيشتر است. اگر اراده من بر بندگي خدا باشد و خانواده من مذهبي نباشد، مثل ايشان، خدا يک جايي نشان من ميدهد که به اينجا پناه ببر. آنجا ميتوانم در مسير بندگي به تو کمک کنم. ايشان يقين بدانند اراده خودشان را در مسير بندگي خدا تقويت کنند. براي يک لحظه هم شده دل پدر را براي اين خواستگار نرم ميکند، همان خدايي که دل فرعون را براي گرفتن موسي از رود نيل نرم کرد، دل پدر ايشان را هم نرم ميکند. فقط رابطهشان با خدا کم نشود. از خدا هم نا اميد نشوند. اين قاعدهاي که ايشان گفتند، کليت ندارد. لذا بعضي وقتها پسر پيغمبر خراب شده، مثل پسر نوح! «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوط» (تحريم/10)
در زمان قبل از انقلاب بستر براي بد بودن بود. بستر براي بندگي خدا نبود. ولي يک عده اراده براي بندگي داشتند. مثل شهيد صياد شيرازي، آب شناسان، اردستاني، ستاري، فلاحي، فکوري، شهداي ارتش که سنشان بالا بود. شهداي بسيج و سپاه کم سن و سال بودند. چون اراده بندگي داشتند خدا آنها را با انقلاب و دفاع مقدس نجات داد. اما در جمهوري اسلامي با اينکه بستر براي مسلمان شدن و مؤمن بودن هست، بعضيها اراده بندگي ندارند. در خانه امام هادي جعفر کذاب بزرگ ميشود. پس ما ميگوييم که اولاً خدا شرايط سخت شما را ميبيند. شما با ديگران تفاوت داريد. ثانيا رابطهتان را با خدا قطع نکنيد، دلسرد نشويد.
شريعتي: پرسيدند: بنده ارادت ويژهاي خدمت شما داشتم، من به اين جمله که انسان دين کاملي است، ايمان دارم. اما دچار مشکل شدم. دختري 24 ساله هستم که از تمام جهات نياز به ازدواج دارم. اما تا به حال خواستگاري که مناسب من باشد، نيامده است. يک نفر هم که من قبول کردم، بدون دليل رفتند. الآن اسلام چه جوابي براي من دختر جوان که خيلي نگران حفظ ايمانم هستم دارد؟ من تا کي صبر کنم؟ چقدر بايد دعا کنم؟ چقدر بايد تحمل کنم؟ ازدواج غلط هم هزار عواقب بدتر دارد. چطور اسلام براي پسرها راه را باز گذاشته که هرجا خواستند بروند و دخترهاي مورد علاقهشان را پيدا کنند ولي دخترها فقط بايد انتظار بکشند. من خواهش ميکنم به بنده کمک کنيم. اصلاً هم انتظار شوهر پولدار ندارم. حتي يک مورد هم که به نظرم مناسب بود، مخالفت کردند. ديگر من نميتوانم حکمت خدا را در اين شرايط درک کنم.
حاج آقاي ماندگاري: اول يک دعا کنيم. خدايا وسايل ازدواج آسان را براي جوانهاي ما فراهم کن. موانع ازدواج را برطرف بفرما.
اسلام به ذات خود ندارد عيبي *** هر عيب که هست از مسلماني ماست
چند سؤال ميپرسم. اگر ما به اين پنج دستوري که خدا در باب اسلام داده، درست عمل ميکرديم، باز هم دختر 24 ساله معطل ميماند؟ اولين دستور اين آيه 32 سوره نور است که موقع خطبه عقد ميخوانند. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْوَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ» (نور/32) خدا به مؤمنين و مؤمنات امر ميکند. دخترها و پسرهايتان را ازدواج بدهيد. اصلاً در دين ما نيامده که فقط پسرها خواستگاري بروند. قصه ازدواج از اين آيه و آيه «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده/2) چون هفته دفاع مقدس است. در شلمچه هشت عمليات انجام شد. خلي سخت بود. هشت عمليات شد، تا اين فتح شد. اين خط شکسته شد. آخر به اين نتيجه رسيدند که اين خط را محاصره کنند. ما در قصه ازدواج بايد همه مشکل ازدواج را محاصره کنيم. همه مؤمنين و مؤمنات واسطه ازدواج شويم. اين دختر خانم بدون قوم و خويش نيست.
ما در زمان جبهه ازدواج کرديم. بچههاي خوبي بودند که ميآمدند در جبهه به من ميگفتند: نميخواهي داماد شوي؟ من يک خواهر خوب دارم. اشکال دارد؟ اين خانم برادر و عمو هم دارد. چه اشکالي دارد اگر هرکس از يک دختر خوبي مثل ايشان اطلاع دارد به کساني که پسر نيازمند ازدواج دارند اطلاع بدهد، حتماً با تحقيق هم جلو برويد. خوب بود انشاءالله شاکر خدا باشيد. پدر و مادرها و خواهر و برادرها، عموها و داييها و خالهها، همه بياييد واسطه شويد. خانمها به من ميگويند: پسر من از دختري خوشش ميآيد، به ما نميخورد. چه کنم؟ ميگويم: اول استغفار کن. ميگويد: يعني چه استغفار کنم؟ ميگويم: چرا زودتر نيت فرزندت را نفهميدي، تو ازدواجش بدهي. اگر ما خودمان بچههايمان را ازدواج ندهيم، خودشان ازدواج ميکنند. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى» يعني وقت شناس باشيد. کمک کنيد. موارد را معرفي کنيد.
در مورد قصه ازدواج همه ميترسند. ميترسند واسطه شوند. نترسيد! مطلب دوم اين است که بايد دست به دست هم بدهيم و اجرا کنيم، از اين طرف ازدواج دير شده، تحريک در جامعه زياد شده است. بيحيايي زياد شده است. پسر و دخترها در خيابان تحريک ميشوند و نوع انتخابشان آسيب ميبيند. من هميشه ميگويم: گزينش عاقلانه و زندگي عاشقانه! دستور اسلام است. ولي وقتي در جامعه تحريک زياد شود، گزينش عاشقانه ميشود. زندگي عاقلانه ميشود. ميگويند: حاج آقا ما اول برويم ببينيم که ميتوانيم با هم دوست شويم؟ آيه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) قرار است خدا با خواندن خطبه عقد در دلها مودت و رحمت بگذارد. قبل از ازدواج معرفت و بعد از عقد محبت، محبت قبل از ازدواج سفارش نشده است. متأسفانه وقتي بيحيايي زياد شود محبت و عاشقي مطرح ميشود، وابستگي زياد ميشود، کور ميشود. اميرالمؤمنين فرمود: هرکس عاشق ميشود کور ميشود. عاشقي بعد از ازدواج خوب است. لذا کوري بعد از ازدواج قشنگ است. کور که شدي ديگر عيبهاي همديگر را نميبينيد. هي به هم گير نميدهيد. پس اين دستور اسلام روي زمين مانده است. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى» همه دست به دست هم بدهند. بيرون از خانه همديگر را تحريک نکنيد. بيحيا نشويد که بعد گزينشها عاشقانه ميشود. به پسر ميگويم: براي چه انتخاب کردي؟ ميگويد: براي خوشگلي!
سومين نکتهاي که اين دستور اسلام روي زمين مانده است، بحث تجملات است. اصلاً کجاي اسلام گفته به شغل و پول و ميزان پول پدر دختر و پدر پسر نگاه کنيد؟ اين چيزهايي است که از خودمان درآورديم و ازدواج سخت شده است. کجاي اسلام گفته: به اينها نگاه کنيد. اين زياده خواهيها، سنگين بودنها کجاي اسلام است؟ اسلام يک چيز گفته، عمل ما يک چيز ديگر است. وقتي به مشکل ميخوريم، يقه اسلام را ميگيريم. تابلوي مغازه اسلام است. کاسبي با کس ديگر است. سود سرمايه گذاري را از اسلام ميخواهيم. وقتي عمل من شبيه ديگران است بروم سود را هم از کس ديگر بگيرم. چرا از خدا طلب ميکنم؟ پس جمعي بياييم در امر ازدواج کمک کنيم. حياي در جامعه بيشتر شود که تحريک کم شود. گزينشها عاقلانه شود. زيادهخواهيها را کم کنيم.
حتي در ازدواج مجدد و ازدواج موقت که حکم خدا هست، آيا حکم خدا ايراد دارد؟ ولي الآن در جامعه ما اين از کفر بدتر است. چرا؟ چون بد عمل شده است. اسمش هوس بازي شده است. اين دو ازدواج براي هوس بازي نبود. آنقدر در تجملات کار را سخت کرديم که حلال خدا دارد به تأخير ميافتد. به هر جواني بگوييم: شيرينترين دوران عمر شما کي بود؟ دانشجوها ميگويند: دوران دانشجويي، ما بچههاي جبهه ميگوييم: دوران رزمندگي.
من از شما سؤال ميکنم، در دوران دانشجويي بيشترين امکان يک دانشجو در اتاقش چه بود؟ يک ماهيتابه و يک مقدار ظرف و يک گاز کوچک. پس شيريني زندگي به امکانات نيست. دويست هزار زوج فقط به خاطر جهيزيه حداقلي معطل هستند. شيرينترين سالهاي عمر و زندگيشان را دارند از دست ميدهند. اسلام ميگويد: همه دست به دست هم بدهيد. دستورات اسلام را درست عمل کنيم، بعد کمال اسلام را ميفهميم. بالشت ما رزمندهها کيسه شن بود. چهار تا ليوان پلاستيکي داشتيم. امکاناتي نداشتيم. خيلي کم بود.
شريعتي: امروز صفحه 345 قرآن کريم، آيات 43 تا 59 سوره مبارکه مؤمنون در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ «43» ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ «44» ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ «45» إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ «46» فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ «47» فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ «48» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «49» وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ «50» يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «51» وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ «52» فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ «53» فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ «54» أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ «55» نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْراتِ بَلْ لا يَشْعُرُونَ «56» إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «57» وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ «58» وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ «59»
ترجمه: هيچ امّتى از اجل (وقت انقراض) خود، نه پيش مىافتد و نه پس مىماند. سپس پيامبرانمان را پى در پى (براى هدايت آن امّتها) فرستاديم، هر بار كه پيامبر هر امّتى به سراغ قومش آمد، مردم او را تكذيب كردند، پس ما نيز آن گروه را هلاك كرديم وگروه ديگرى را دنبال آنان آورديم، وما آنان را زبانزد مردم قرار داديم (تا عبرت گيرند) پس قومى كه ايمان نمىآورند دور (از رحمت خدا) باد. سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و دليلى روشن فرستاديم. به سوى فرعون و اشراف قوم او، ولى تكبّر ورزيدند و آنان مردمى برترىجوى و گردنكش بودند. پس (در پاسخ موسى و هارون) گفتند: آيا ما به دو انسان مانند خودمان ايمان آوريم در حالى كه قوم موسى و هارون بردهى ما بودند؟ پس آن دو پيامبر را تكذيب كردند، و از هلاك شدگان گشتند. و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم، شايد (مردم به واسطه آن) هدايت شوند. و ما (عيسى) فرزند مريم و مادرش را معجزه قرار داديم و آن دو را در سرزمينى مرتفع كه داراى آرامش و امنيّت و آب گوارا بود جاى داديم. اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه (و پسنديده) بخوريد و كار نيكو انجام دهيد، همانا من به آنچه انجام مىدهيد آگاهم. و البتّه اين امت شما امت واحدى است، و من پروردگار شما هستم؛ پس، از من پروا كنيد. امّا مردم كارشان را در ميان خود به پراكندگى كشاندند، هر گروهى به راهى رفتند؛ و هر حزب و دستهاى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند. پس آنان را تا مدّتى (كه مرگشان فرا رسد يا به عذاب خدا مبتلا شوند) در ورطهى جهل و غفلت رها كن. آيا گمان مىكنند كه آنچه از مال وفرزند به آنان مدد مىكنيم (براى اين است كه) شتاب مىكنيم كه خيرهايى به آنان برسانيم؟ (هرگز چنين نيست) بلكه آنان نمىفهمند (كه مال و فرزند وسيلهى امتحان آنهاست). همانا كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند، آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان دارند. و به پروردگارشان شرك نمىورزند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: آيه 45 سوره مؤمنون ميخواهم برکات غدير را در زندگي بگويم. «ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ» خدا ميگويد: چون قصه پيغمبر و اميرالمؤمنين و اهل بيت روايت گفتند خيلي شبيه قصه حضرت موسي و هارون است. خدا ميگويد: من اينها را به عنوان راهنما به شما دادم تا انتخابهاي شما در تاريکي نباشد. امام کاظم ميفرمايد: خدا دو حجت و هديه به ما داده است. يکي عقل داده است، يکي قدرت انتخاب داده است. عقل ما ميخواهد انتخاب کند. من در تاريکي انتخاب کنم، نميتوانم بين ليوان آب و کاغذ را تشخيص بدهم. وقتي نور باشد، ميتوانم. امام کاظم(ع) ميفرمايد: هرکس انتخابش با نور ولايت نباشد، اشتباه انتخاب ميکند. من ميگويم: پنج انتخاب در زندگي را اگر با نور ولايت انجام دهيم، بهرهمند از غدير هستيم. «وَ مَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ» هرکس خود بزرگ بين باشد، از نور ولايت استفاده نميکند. من اگر باور کردم که ولايت از من به من آگاهتر است و اين حق تقدم را باور کردم، تسليم ميشوم.
ما بايدهاي زندگيمان را از کجا انتخاب ميکنيم؟ يکي ميگويد: همسرم گفته بايد، يکي ميگويد: بچهام گفته بايد، يکي ميگويد: رئيسم گفته باشد، خدا و رسول و اهل بيت گفتند: بايد. يعني خطکش بايدها اينها باشند. خطکش نبايدهايم اينها باشد. از خانه بيرون ميآيم، نبايد تيپ من اينطور باشد. نبايد کفش من اينطور باشد. اگر خطکش نبايد ما قرآن و عترت و ولايت شد، ترک محرمات ميشود. اگر خطکش نبايد ما عرف شود، خطکش بيحيايي ميشود. خطکش نبايد ما نفس باشد، حرامخواري ميشود. بياييم خطکش انتخابهايمان را ولايت بگذاريم. خطکش بايدهاي ما انجام واجبات ميشود. «اللهم ارزقنا توفيق الطاعه» گسترش طاعت ميشود. خطکش خدماتمان، الآن همه مردم به هم خدمات ميدهند ولي يکي زوري است، يکي پولي است و يکي کلکي است. يک وقت هم خطکش خدمات ما ولايت ميشود. شما اگر کم پول بدهيد من کم خدمت نميکنم. چون خطکش من خدا است. خطکش مقاومتهاي ما خدا و ولايت شود. کجا مقاومت کنم و کجا مقاومت نکنم. در برابر تجملات مقاومت کنيد.
خطکش خرج کردنهاي ما ولايت شود. در کشورهاي اروپايي براي يک کفش فوتباليستي که گل زده است، صدها هزار دلار ميدهند. اما بارک الله به مردم عزيز ما که براي امام حسين خرج ميکنند. براي عتبات خرج ميکنند. براي فرهنگ جهاد و شهادت خرج ميکنند. براي تبيين معارف دين خرج ميکنند. براي خدمت به محرومين خرج ميکنند.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.