حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – روز عرفه و آداب و اعمال
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: روز عرفه و آداب و اعمال
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 21-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
کيست تا کشتي جان را ببرد سوي نجات *** دست ما را برساند به دعاي عرفات
موسي من، تو به دنبال کدامين خضري *** گوشه چشم تو ابري است پر از آب حيات
خوش به حال شهدايي که نمردند هنوز *** که دلي دارند بشکسته تر از پير هرات
دردشان دردي است از درد ابوالفضل علي *** تشنه لب با تن پر زخم لب شت فرات
يا حسين بن علي عشق دعاي عرفه است *** عشق آن عشق که بيرون بروم از ظلمات
تو همه اصل و اصولي، تو همه فرع و فروع *** تو همه حج و جهادي تو همه صوم و صلاه
شعر ناقابل من چيست که نذر تو شود *** جان ناقابل من چيست که گويم به فدات
جبل الرحمه همين جاست همين جا که تويي *** پاي اين سفره که نور است و سلام و صلوات
شريعتي: صلي الله عليک يا اباعبدالله. سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم، خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي عزيزمان. آنهايي که در روز عرفه بيننده و شنوندهي برنامه سمت خدا هستند. خيليها از شب قدر براي درک امشب و ديروز لحظه شماري کردند. از خداي متعال ميخواهم که قدر امروز و امشب را بدانيم و بهره کامل را ببريم. آرزو ميکنم در هر کجا که هستيد تنتان سالم و قلبتان سليم باشد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. اجازه بدهيد در روز عرفه که لازم ميدانم از همه بينندهها و شنوندهها التماس دعا داشته باشم و از صاحب امروز حضرت مهدي(عج) مدد بخواهيم هرکس در هر جايگاهي هست، امروز را سرافکنده نباشيم. سربلند باشيم و نهايت بهره را از اين مهماني قشنگ ببريم. (قرائت دعاي فرج)
شريعتي: امروز حاج آقاي ماندگاري از عرفه و روز عرفه براي ما خواهند گفت و سرا پا گوش هستيم.
حاج آقاي ماندگاري: اجازه بدهيد که اينطور بحث را آغاز کنم که عرفه در رتبه بعد از مهماني شبهاي قدر است، لذا به ما گفتند: هرکس شبهاي قدر جا مانده است، منتظر شب و روز عرفه در صحراي عرفات باشد. از کرم خدا به دور است که فقط به صحرانشينان عرفات نگاه کند. هرکس در عرفه متوجه باشد، متذکر باشد، خداوند او را نگاه خواهد کرد. امسال کافرين به ظاهر مسلمان «صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّه» (نساء/167) کردند و نگذاشتند زائران ايراني در صحراي عرفات باشند. يک عدهاي خودشان را به حرم امام حسين ميرسانند. يک عده حرم امام رضا و يک عده حرم حضرت معصومه ميروند. يک عده حرم امامزادگان ميروند. ولي حس ميکنم که از کرم خدا به دور است که فقط به افراد خاص در نقطه خاص نگاه کند. «وسعت کل شي رحمة» کرمش «وسعت کل شي» است. خدايي که عرفه را تالي تِلو شب قدر گذاشته است، ميخواهم همان زمزمه شب قدر را براي کساني که مشتاق نشستن سر اين سفره هستند، بگويم. در شب قدر خدا بار عام سر داده است، در شب و روز عرفه هم خدا بار عام سر داده است. توبه شکستي بيا! هرآنچه هستي بيا! اميدواري بجوي. هيچکس هم حق ندارد کسي را نا اميد کند. در طول تاريخ انبياء و اولياء، هيچ ولي خدايي گنهکاري را نااميد نکرده است. فقط بايد دعوت کني بيايند. هرکس هم سر اين سفره بيايد، دست خالي برنميگردد. تماشاچيان امروز سفره عرفه هم يک چيزي نصيبشان ميشود. چون وقتي دور خانه خدا طواف ميکني، در دور چهارم و پنجم در دعا اين است، اي کسي که دعاي مغبوضترين خلقت، يعني ابليس را مستجاب کردي. ابليس مغبوضترين خلق خداست. ابليس از خدا درخواست کرد، خدايا تا روز قيامت به من مهلت بده. خدا کاسهاش را پر نکرد، ولي خالي هم برنگردان. تا روز قيامت به تو فرصت ميدهم. خدايي که ابليس را نااميد نکرده است، ما را نااميد ميکند. با اينکه رو سياه هستيم. پيغمبري که ابليس را نااميد نکرده است. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» (انبياء/107) اين آيه که نازل شد ابليس خدمت پيغمبر آمد. «يا رحمه للعالمين أنا من العالمين» تو رحمة للعالمين هستي. من هم يکي از عالميان هستم. موجود هستم ديگر، سهم مرا بده. پيغمبر تعجب کردند! اين چه ميگويد! خطاب شد سهمش را به او بده ما تو را رحمة للعالمين قرار ميدهيم. پيغمبر فرمود: از من چه ميخواهي؟ ابليس گفت: يا رسول الله خدا از آن روزي که مرا از درگاه خودش بيرون کرده است، يک مأمور گذاشته که مرا روزي يکبار تنبيه ميکند. از شما ميخواهم اين تنبيه هر روز من برداشته شود. در تنبيه دنيايي تخفيف بگيرم. پيغمبر دستان مبارکشان را بلند کردند و برايش تخفيف گرفتند. حالا امروز وقتي ميخواهيم با امام زمان حرف بزنيم، بگوييم: تو پسر همان رسول الله هستي! تو پسر اميرالمؤمنين هستي.
يک پيرمرد آمد به اميرالمؤمنين گفت: اميرالمؤمنين من عاشق شما هستم. ولي يک پسر من با شما دشمن است. حضرت فرمودند: ميتواني در مسير من قرارش بدهي. پيرمرد پسرش را در مسير حضرت قرار داد. حضرت يک نگاه ولايتي در او کردند. در وجودش تصرف کردند. از اسب خودش را به قدمهاي اميرالمؤمنين انداخت و گفت: آقا غلط کردم! آقا عاشق شما شدم. پيرمرد خوشحال شد.
امروز به امام زمان بگوييم: تو پسر همان اميرالمؤمنين هستي. امروز خدا آماده لطف است. پيغمبر و اولياي خدا آماده لطف هستند. امام حسين آماده لطف است. امام زمان آماده لطف است. «گر گدا کاهل بود تقصير صاحبخانه نيست» اين نکته اول بود. پس باور کنيم امروز مهماني ويژهاي است. در هم باز است. هيچکس را هم شناسايي نميکنند. ابليس را هم کمک کردند. هيچکس را شناسايي نميکنند. پس هرکس نيايد تقصير خودش است. همه هم دعوت هستند. مهماني را قدر بدانيم.
همه بساط اين مهماني عرفه است. براي معرفت است. اگر سر سفره دعاي عرفه امام حسين مينشينيم، اين دعا فرازهاي مختلفي دارد. بخش اول آن کاملاً معرفت است. تو عجب خدايي هستي. معرفت هم به ما ياد دادند. معرفت به چه پيدا کنند؟ به خوردنيها و پوشيدنيها و ديدنيها! اگر اصل معرفت را نبينند، اينها هيچکدام به درد من نميخورد. اصل معرفت چيست؟ «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ» (کافي/ج1/ص337) امروز سر سفره معرفت قرار بگيريم. باور کنيم خدا خيلي مهربان است. ظلم به خود کرديم اگر مهرباني و بزرگي خدا را دست کم بگيريم. وقتي بزرگي خدا را دست کم بگيريم در ازدواج مسائل اقتصادي سر راهمان ميآيد و بزرگ ميشود. در بچه آوردن مشکلات اقتصادي برايمان بزرگ ميشود. چون بزرگي خدا را کوچک کرديم. چون بزرگي خدا را نديديم بزرگي دشمن براي ما ديده ميشود. چون رحمت خدا را نديديم مأيوس ميشويم. چون کرم خدا را نديديم خسيس ميشويم. چون پاداشهاي خدا را نديديم کم عبادت ميکنيم. چون وعدههاي خدا را نديديم صبر نميکنيم. همه اينها مربوط به معرفت خدايي ما است. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ» من تا تو را نشسناسم که فرستاده تو را هم نميشناسم. مجبور هستم به پيغمبر بگويم: ميخواهم تو را ببينم و ضريحت را ببوسم. دستت را ببوسم. آيا معرفت پيغمبر اين است که فقط او را ببوسم؟ من چون خدا را نشناختم رسولش و نبي او را هم نشناختم. نفهميدم براي چه سراغ پيغمبر بروم. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً» (احزاب/45) ما همه باطن عالم را به تو نشان داديم، تو شاهد شدي. حالا به مردم بگو: مبشر باش. بگو اين راه سود دارد و بهشت را در پس دارد. در اين راه بروي جهنم است. همه ميگويند: پيغمبر را دوست داريم، ولي بشارت و انذارش را گوش نميدهند. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَك» من اگر خدا را بشناسم به غير خدا تکيه نميکنم. اگر نبي را بشناسم از غير نبي خبر نميگيرم. حالا اگر بخواهم نبي را بشناسم، «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي» (کافي/ج1/ص337) خدايا جانشين پيغمبر و ولي و سرپرست خودم را به من بشناسان. بارها گفتيم: حجت و ولي خدا صاحب اجازه ما است. امروز و هر روزي که ميگوييم: «اللهم عجل لوليک الفرج» درکارهايمان چند درصد اجازه از امام زمان داريم؟ نکته دوم در روز عرفه، اين است که امروز سفره معرفت است. حتي اگر ميخواهم توبه هم بکنم بايد با معرفت توبه کنم. زيارت ميخواهم بکنم بايد با معرفت زيارت کنم. بايد با معرفت دعا کنم. بايد با معرفت عبادت کنم.
باور کنيد در عالم «المعروف بقدر المعرفه» هرکس فهمش بيشتر باشد، سهمش بيشتر و خسارتش کمتر است. هرکس بفهمد در اين عالم چه خبر است، شهدا فهميدند در اين عالم چه خبر است. دست و پا زدند تا شهيد شوند. چون شهادت جاودانگي است. اين فهم ميخواهد. يکي که نميفهمد ميگويد: جوان ناکام! بفهممم از خدا چه ميخواهم. هميشه داريم چوب بيمعرفتيهايمان را ميخوريم که يا جهل است يا غفلت است. «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) اين غفلتها ما را از حيوان هم پستتر ميکند.
بايد معرفت پيدا کنم صاحب اين عالم کيست؟ صاحب من کيست؟ خبرگزاري کجاست؟ صاحب اجازه من کيست؟
ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود *** به کجا ميروم آخر ننمايي وطنم
ما اينها را نميدانيم. آيا ما به اين دنيا آمديم به هر قيمتي زندگي کنيم؟ بعضيها دارند به هر قيمتي زندگي ميکنند. بيحيا باشند که بيننده داشته باشند و زندگي کنند. دست درازي به بيتالمال کنند که پولدار شوند و زندگي کنند. با هر دروغي محشور شوند که زندگي کنند. با هر کلکي به پست و مقام برسند که زندگي کنند؟ آيا عالم واقعاً اين بود؟ يا آمديم به نقطهاي برسيم «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى،فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» (نجم/8 و9) حاج آقا اين آيه مخصوص پيغمبر است. آيه 69 سوره نساء که مربوط به پيغمبر نيست. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» ما آمديم معرفت پيدا کنيم که من و شما که ميدانيم معصوم نيستيم، ميتوانيم برويم کنار معصومين قرار بگيريم. اين معرفت ميخواهد. سلمان ميتوانست «منا اهل البيت» شود. ميتوانيم منا اهل البيت شويم. به ما اجازه دادند. اين معرفت ميخواهد. چون خيليها ميگويند: آن امتيازاتي که خدا به اهلبيت داده است، به ما هم بدهد جاي خوب ميرويم. ميگويم: اين آيه ميگويد: امتيازات اهل بيت لازم نيست. همت ميخواهد. بفهم در عالم چه خبر است. شهدا که معصوم نبودند. پس نکته اول اينکه امروز مهماني است و در باز است. نکته دوم پذيرايي معرفت است. از خدا بخواهيم به ما معرفت بدهد. خدايا عالم را آنطور که هست به من نشان بده. خدايا خودت و پيغمبر و اوليائت را به من بفهمان. خدايا به ما فهم بده. بارها گفتيم که فهم داشته باشيم همه چيز نصيب ما ميشود. ميفهمم چقدر پول لازم دارم ولي وقتي فهم نداشته باشم، نميفهمم چقدر پول لازم دارم. با همين پول پدر خودم را درميآورم.
نکته سوم اينکه چطور فهم بدست آوريم؟ اين معرفت را چطور کسب کنيم؟ در سرزمين عرفات که بوديم به حاجيها گفتم: ميدانيد گفتند در سرزمين عرفات چه کنيد؟ گفتند: بايد زانو بزنيد. حتي مستحب است زيرانداز نباشد و روي خاک باشيد.
افتادگي آموز اگر طالب فيضي *** هرگز نخورد آب زميني که بلند است
يک کلامي خيلي زيبا است که از آيه قرآن است و حضرت آقا در کلامشان فرمودند. فرمودند: ما از شاگردي کردن هيچ ننگ و اِبايي نداريم. افتخار ميکنيم هميشه شاگردي کنيم. «کَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق/6 و7) روزي که احساس کنم من ديگر دکتر شدم، مهندس شدم، وزير شدم، وکيل شدم، آيت الله شدم ديگر نيازي به پاي منبر نشستن ندارم، آن روز، روز بدبختي من است. بايد بنشيني تا چيزي نصيب تو شود. زانو بزن تا نصيب تو شود. بخواهم، بدانم، اقدام کنم، هزينهاش را هم پرداخت کنم. لذا در سرزمين منا زانو بزن و با ادب باش. اين سلوک کسب معرفت است. با تکبر چيزي نصيب تو نميشود. پسرها و دخترها! زانو بزنيد و از پدر و مادرهايتان تجربه بخواهيد. خيلي از مشکلات پسرها و دخترها امروز با يک تقاضا از پدر و مادرها حل ميشود. ولي متکبرانه نميخواهند از پدر و مادر بخواهند. چرا؟ من تحصيل کرده هستم و آنها بيسواد هستند. تجربه دارند! دختر متواضعانه از مادرش بخواهد که چطور مشکلاتش را حل کند. نکته سوم اينکه يکي از آداب کسب معرفت زانو زدن و تواضع به خرج دادن است. دوم اينکه سراغ قرآن برو، «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين» (بقره/2) اين کتاب معرفت است. «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم» (اسراء/9) اين کتاب معرفت است. از طرف خدا هم هست. قرآن کلام خداست. قرائت شده پيغمبر است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر/9) محافظش هم خداست. يعني دست نخورده است. آئين نامه زندگي است و به دست ما رسيده است. محضر قرآن صامت و ناطق برو که محمد و آل محمد (ص) هستند. در خانه اينها برو. اگر در خانه اينها رفتي حتماً چيزي نصيبت ميشود. دشمنان در خانه اينها رفتند و چيزي نصيبشان شده و گفتند: ما از اينها عالمتر و کاملتر کسي را پيدا نکرديم. از قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه چيزي کاملتر پيدا نکرديم.
نکته چهارم اينکه براي معرفت کسب کردن التماس کن. هرچه در آن عالم ميخواهيد بايد با التماس بگوييد. قد و قوارهاش کوچک بود و کنار گلوله توپ ايستاده بود. به او گفتند: با اين قد و قواره کوچک چطور جبهه آمدي؟ گفت: با التماس! اين گلوله کوچک را چطور جلوي قبضه ميبري؟ گفت: با التماس! گفتند: حتماً اينجا آمدي دنبال شهادت ميگردي، گفت: آن ديگر خيلي التماس ميخواهد! وقتي داشتند بدن تکه پاره اين بسيجي کوچک را جمع ميکردند، فهميدند عجب التماسي کرده خدايا حيت جاودان به او داده است. ما بايد با تمام وجودمان التماس کنيم. امام حسين(ع) التماس کردن را در دعاي عرفه به ما ياد داده است. در دعا ميفرمايد: تو اگر ميخواهي عطا کني کسي نميتواند جلوي تو را بگيرد. تو اگر بخواهي يک چيزي را به عنوان حکم قطعي بگويي، کسي نميتواند مانع شود. تو دوست داشتي حسين را بلند کني. آنها حسين را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند و بدن مبارک را زير سم اسب انداختند و لباسهايش را غارت کردند. اما توانستند ياد و نام حسين را از دلها ببرند؟ «اين حسين کيست که عالم همه ديوانه اوست» قضاي تو بر اين قرار گرفته است و هيچکس نميتواند مانع شود.
قضاي خدا بر اين است که هرکس عزت ميخواهد از خدا عزت بگيرد، کسي نميتواند ذليلش کند. عزت ما با ثروت و شهرت نيست. عزت ما با وصل شدن به پرتو بندگي خداست. امام حسين التماس کردن را ياد ما داده است. اول التماس کن و بگو: خدايا من ميدانم تو همه کاره هستي. اينجا در بخش اول دعا امام حسين ميگويد: خدا تو در وجود من همه کاره هستي. وجود من هم که اختيارش دست من است، پلک چشم من مثل کليد پريز است. کليدش دست من است ولي سوييچ دست خداست. سوييچ را از مرکز قطع کند ديگر دست من بالا و پايين نميرود. صاحب اختيار من خودت هستي. فکر و زبان من دست تو است.
در بخش دوم دعا هست که حضرت ميفرمايد: بالاترين عزت من اين است که عبد تو هستم. همان کلام اميرالمؤمنين که ميفرمايد: «كفى بى عزّاً ان اكون لك عبدا» (بحارالانوار/ج74/ص402) بالاترين عزت من اين است که عبد تو هستم. «و كفى بى فخراً ان تكون لى ربّا» بالاترين افتخار من اين است که تو خداي من هستي. تو خدايي هستي که من او را دوست دارم. شايسته خدايي هستي. من را طوري قرار بده که دوست داري. فراز دوم اين است که التماس بنده به خداست. ميشود کمک کني آنطور که ميخواهي شوم؟
اي يک دلهي صد دله، دل يک دله کن *** مهر دگران را ز دل خود يله کن
يک دم تو ز اخلاص بيا در بر ما *** گر کام تو برنيامد آنوقت گله کن
باور کنيم در حق خدا کوتاهي کرديم. همه ما يک استغفار کنيم. امروز براي التماس کردن، لازمهاش يک استغفار است. خدايا در حق تو کوتاهي کردم. دوست دارم آنطور که تو ميخواهي شوم. خدا بد من را نميخواهد. به بد من راضي نيست. او رب العالمين است. بهتر از همه مرا ميشناسد. قبل و بعد مرا ميداند. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (حديد/3) دلسوزتر از همه است و قدرتش از همه بيشتر است.
فراز سوم عشق بازي امام حسين با خداست. «أنت الذي... أنا الذي» عشق بازي است. يک تعبيري امام حسين(ع) دارند. خدا را در التماسهايشان به انبياء و اولياء، به نامهاي مقدس، به قرآن و کتابهايي که نازل شده قسم ميدهد. بعد از «أنت الذي و أنا الذي» به جايي ميرسد که ميگويد: خدايا من قرار است برنامهريزي کنم و تو هم قرار است برنامهريزي کني. «الهي اغنني بتدبيرک عن تدبيري» خدايا تو به من اختيار دادي. ميشود اختيار مرا در راستاي اختيار خودت قرار بدهي. قبل از اينکه من برنامهريزي کنم تو به من برنامه بدهي؟ خدا برنامه داده است. برنامه خدا چيست؟ انجام واجبات و ترک محرمات، خدمت به مخلوقات، تحمل مشکلات، ايثار و فداکاري. اينها برنامههايي است که خدا به ما داده است. گفته: اين برنامه را انجام بدهي، تو را بالا ميبرم.
برايش بستني چوبي خريده بودند. در آستين کرد و نخورد. وقتي به خانه رسيد. مادرش گفت: بستني آب شد و چوبش ماند. گفت: مامان بستني آب شد و دل بچههاي يتيم آب نشد! الآن همه بستني و نوشيدني ميخورند و يک ذره توجه ندارند آن کسي که نگاه ميکند شايد خانم باردار باشد. شايد آن کسي که نگاه ميکند بچه يتيم باشد. پدر نداشته باشد برايش بخرد.
شهيد غلامعلي پيچک که خاطرهاش را گفتم. گفت: خدايا تدبير تو چيست؟ خدا فرمود: تدبير من اين است که جلوي چشم بيننده غذا نخور. جايي برو که کسي نبيند. لذا قديمها نان هم در پارچه ميپيچيدند که کسي در راه نبيند. خدايا در خريدهايم تو بگو چه کنم. در زندگي تو بگو چه کنم؟ من ميخواهم يک زندگي آرام داشته باشم. تو بگو من چه کنم. امروز التماس کنيم به خدا که خدايا مرا مؤمن به دين خودت که اسلام است قرار بده.
بعد امام حسين در ادامه ميفرمايد: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك» آن کس که تو را دارد، چه ندارد و آن کس که تو را ندارد، چه دارد؟ وقتي اين اتفاقها بيافتد با خدا ميشوم. بعد ميگويم: با خدا باش و پادشاهي کن. بيخدا باش هيچ غلطي نميتواني بکني.
پس عرفه مهماني است. اين مهماني را از دست ندهيد. غروب عرفه در عرفات خيلي سخت است. چون در اين صحراي عرفات امام زمان هم هست. آدم صاحبخانه را نبيند خيلي سخت است. خوش به حال کساني که در عرفات امسال صاحبخانه را حس ميکنند. دوم اينکه اين مهماني براي کسب معرفت است. در اين مهماني بايد متواضعانه بروي. از منبع قرآن و عترت، معرفت بگيري و التماس هم بکني. نکته چهارم اين است که التماس واسطه ميخواهد. خدا به حضرت آدم هم که اولين خطا را کرد، جبرئيل آمد به او کمک کرد گفت: بگو «يا حميد بحق محمد، يا عالي به حق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين» نام امام حسين که آمد حضرت آدم گريه کرد و حاجتش داده شد. امروز واسطه را براي ما گذاشتند. دعاي امام حسين، زيارت امام حسين، نام امام حسين، امام زمان هم که امروز صاحب مهماني است، فرموده: هرکس روضه جدم را بخواند برايش دعا ميکنم. لذا معروف است در سرزمين عرفات به حضرت گفتند: آقا، کدام خيمه شما هستيد؟ فرمود: خيمهاي که روضه عمويم عباس خوانده ميشود.
تشنه لب در آب رفتم، اين سخن با خويش گفتم *** من چگونه آب نوشم، شاه را عطشان ببينم
مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم که بايد *** راه نزديکي براي خيمه رفتن برگزينم
ميخواستم راه نزديکي بروم، از ميان نخلستان رفتم. «ليک از شمشير دشمن قطع شد دست علمگير از يسار و از يمينم» وجود نازنين حضرت ابالفضل مشک را به دندانش گرفت. اما دلم خوش بود آب دارم. وقتي خيمه ميروم سکينه جلو ميآيد و ميگويم: عموجان اگر دست ندارم، آب برايتان آوردم.
ناگهان ديدم که در ره ريخت آب و سوخت جانم *** تير زد بر مشک آن خصمي که بود اندر کمينم
همين که آب روي زمين ريخت ديگر اميد ابالفضل نا اميد شد.
«ديگر از ديدار اطفال حسين شرمنده بودم» گفتم: بروم چه بگويم؟ نه دست دارم و نه آب دارم. يقين دارم به اين بيت که امام زمان گريه ميکنند.
ديگر از ديدار اطفال حسين شرمنده بودم *** تير زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبينم
گفتم اکنون خوب شد، خوب است برگردم به خيمه *** ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنينم
اينجا بعضيها ميگويند: فاطمه زهرا بغل باز کرد براي حضرت ابالفضل، واسطه امروز ما بعد از محمد و آل محمد، امام حسين، قمر بني هاشم، ابالفضل العباس است. خدا را قسم ميدهيم به آبروي اين آبرودار در خانه اهلبيت امروز احدي را از در خانهاش، نا اميد برنگرداند.
شريعتي: امروز صفحه 335 قرآن کريم آيات 24 تا 30 سوره مبارکه حج در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ «24» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ «25» وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «26» وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ «27» لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ «28» ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ «29» ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعامُ إِلَّا ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ «30»
ترجمه: و (اهل بهشت) به سخنان پاك (و دلنشين) هدايت مىشوند، و به راه خداوندى كه شايستهى ستايش است رهبرى مىگردند. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و (مؤمنان را) از راه خدا و مسجدالحرامى كه آن را براى همهى مردم، ساكنان مكّه و يا (مسافران) باديهنشين مساوى قرار داديم بازمىدارند (گرفتار قهر ما خواهند بود) وهر كس در مسجدالحرام اراده انحراف وظلم كند، ما به او عذاب دردناك مىچشانيم. و (به يادآور) آنگاه كه مكان كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم (به او گفتيم:) هيچ گونه شركى نسبت به من روا مدار و خانهى مرا براى طواف كنندگان وقيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاكيزه دار. و در ميان مردم بانگ حج برآور تاآنان، پياده و سوار بر مركبهاى چابك از هر راه دورى به سراغ تو بيايند. (مردم از هر منطقهاى به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام مخصوص حج خدا را ياد كنند، به خاطر چهار پايان زبان بستهاى كه رزقشان شده؛ پس از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را اطعام كنيد. (زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قربانى كردند) سپس بايد آلودگى خود را بر طرف سازند وبه نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانهى كهن و آزاد (كعبه) طواف نمايند. اين است (مناسك حج) وهر كس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است، و چهار پايان براى شما حلال شده است، مگر آنچه (حرام بودنش) بر شما خوانده شده باشد پس، از پليدى بتها دورى كنيد و از كلام باطل اجتناب ورزيد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: در آيه 25 سوره مبارکه حج از خدا بخواهيم همين وعده را براي کافران و ظالمان به زودي محقق کند. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» آل سعود خبيث کفاري در لباس اسلام بودند که صد عن سبيل الله و صد از مسجد الاحرام شدند. هزاران زائر ايراني را مانع شدند و از اين فيض محروم ماندند. «الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ» ما همين را از خدا ميخواهيم. خدايا تو وعده عذاب به کساني دادي که مانع از حج شدند. اين عذاب را از تو ميخواهيم. به آبروي اوليائت، به آبروي امام حسين هرچه زودتر عذابت را بر آل سعود و اربابانش يعني آمريکا و اسرائيل نازل بفرما.
خدايا همه دعاهاي ما و همه دعاهايي که بالا ميرود در حق فرج مستجاب بفرما. موانع فرج آقايمان را برطرف بفرما. ما را براي فرجش تربيت بفرما. به دعاي امام زمان همه گرهها باز بفرما. همه مريضها لباس عافيت بپوشان. همه مشکلات برطرف بفرما. به دعاي امام زمان همه خدمتگزاران مؤيد و منصور بدار. اموات و شهدا و امام ما را غريق رحمتت بفرما. توفيق معرفت به دين و اولياء دين را بيش از پيش به همه ما عنايت بفرما. توفيق طاعت و بندگي و ترک معصيت را به همه ما عنايت بفرما.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.