حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 03-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
من بيتو دمي قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يک شکر تو از هزار نتوانم کرد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم، بينندهها و شنوندههاي عزيزمان که از طريق راديو قرآن شنونده برنامه ما هستند. خدا را شکر ميکنيم که روزهاي چهارشنبه ما منور به نام و ياد امام رضا(ع) است که کمکم به روز زيارتي آن حضرت هم نزديک ميشويم. امروز در خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همه بينندگان و شنوندگان عزيز سلام عرض ميکنم. اميدواريم سر سفره امام کاظم، امام رضا و امام هادي متنعم به نعمتهاي الهي باشيم. در آستانه 23 ذيالقعده يعني روز جمعه، روز زيارتي مخصوص امام رضا(ع) هستيم. روز 25 ذيالقعده که روز دحوالارض است. از بالاترين اعمال در روز دحوالارض زيارت امام رضا(ع) است. اميدواريم در اين ايام همه دعاها با محوريت دعاي فرج بالا برود. (قرائت دعاي فرج)
شريعتي: اولين سؤال را با هم بشنويم. اعتراف کردند و گفتند که شما که ميفرماييد: دخترخانمها براي حل شدن موضوع ازدواجشان دنبال يک هنر بروند، ميخواستم به شما بگويم: که من دو هنر دستي را خيلي خوب بلد هستم. خيلي هم حرفهاي هستم. از اين راه هم ميتوانم براي خانواده کسب درآمد کنم. ولي در اين شش سالي که خواستگار ميآيد ميرود، يادم نميآيد هيچ کدام از آنها در مورد هنر من پرسيده باشند. پشت تلفن از قد و رنگ چشم و چهره و محل سکونت و تعداد خواهرها و برادرها سؤال ميکنند، شاغل بودن هم برايشان مهم است. ولي اين هنري که شما گفتيد براي هيچکس مهم نيست. ميشود به من بگوييد: اين هنري که شما توصيه ميکنيد کجاي خواستگاريهاي امروزه جاي دارد؟
حاج آقاي ماندگاري: ممنون هستيم که بينندههاي عزيز به ما اعتماد ميکنند و دردهاي خودشان که بخشي از دردهاي جامعه است را با صفا و صميميت و زيبايي براي ما ارسال ميکنند. من هميشه به خودم و همه مبلغين عرض کردم که اين دعاي قشنگ حاج آقاي قرائتي را در ذهنمان مرور کنيم. «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي» خدايا آنچه مايهي هدايت و رعايت تقواست که گواهينامه بندگي هست بر زبان ما جاري شود.
ايشان راست ميگويند، متأسفانه در بخشي از جامعه چه آقايان که به خواستگاري دخترها ميروند و چه دخترخانمهايي که ميخواهند از آقا بپرسند، از اين نوع سؤالها ميشود. پسر يا خانواده پسر از قد و اندازه و شغل و ثروت و شهرت ميپرسند. ما هم از اين دخترخانم گل ميپرسيم: شما از چه سؤال ميکنيد؟ براي شما چه مهم است؟ آيا اول از شغلش ميپرسيد يا از دينش؟ اول از ثروت پدرش سؤال ميکنيد يا از همتش؟ از اينکه الآن در يک اداره و شرکت شاغل است، سؤال ميکنيد يا از عرضه داشتن او؟ چون گاهي تا ميگوييم: ملاکهاي ديني، فکر ميکنند نماز و روزه را ميگوييم. قطعاً نماز ستون دين است و روزه يکي از واجبات است. ولي ملاکهاي دين بارها گفتيم: ملاکهايي که خدا براي تمام بخشهاي زندگي ما گفته و در واقع راه موفقيت ما است. يک آقايي کارمند يک شرکت يا ادارهاي است. آمده خواستگاري دختر خانم. يک حقوقي هم ميگيرد. اما نميدانيم چقدر عرضه دارد. فردا اين شرکت تعطيل شود. نميداند وضعيت اين آقا چه ميشود. يک آقاي ديگر هم آمده عرضه دارد. همت دارد. اين آقا کارمند است و پدرش هم پولدار است. اين آقا هم عرضه و همت دارد، اين دختر خانم به کدام جواب ميدهد؟ نوع سؤالهايمان بايد روي ملاکهاي دين برود. بارها ملاکهاي دين را هم گفتيم. ايمان است، اخلاق است، طهارت است، لياقت و عرضه است. همت است، پشتکار است. مقاومت است. اين خانم الآن هنر دارد. آقايان! اين خانم هنرمند با ايمان را اگر بگيريد، اين خانم عرضه دارد. اگر خداي نکرده يک روز شما را از کارخانه و اداره جواب کردند، فشار اقتصادي به شما وارد شد، اين خانم به داد شما ميرسد. آن موقع قد اين خانم معلوم نيست به داد شما برسد. رنگ چشم او به داد شما نميرسد. ولي هنرش به داد شما ميرسد. اگر دين ميگويد: خانمي را انتخاب کن، آقايي را انتخاب کن که هنرمند باشد، با حيا باشد و با اخلاق باشد. با عرضه و با همت باشد، چون در واقع اينها مسير موفقيت شما در زندگي است. ما نميگوييم چهره و قد و قواره را نگاه نکن. اتفاقاً در روايت هم داريم که صورتش زيبا باشد. اما بين دو نفر که يکي فقط قيافه دارد و يکي عرضهاش عالي است. ما ميگوييم: ضريب همت را بالاتر بگيريد. ضريب عرضه را بالاتر بگيريد. ضريب ايمان را بالاتر بگيريم. پس خانمهاي با حيا، خانمهاي با لياقت، ملاکهاي شما چيست؟ اگر سؤالهاي شما هم از جنس سؤالهاي آن آقا و خانوادهاش باشد، پس شما هم خيلي با او فرق نداريد.
حرف دوم من اين است که ما بارها ميگوييم: اگر ميگوييم با ملاکهاي دين جلو برويد، شما هم با ملاکهاي دين جلو ميرويد، آيا معتقد شديد به اين ملاکها يا ميخواهيد دين را امتحان کنيد؟ گاهي وقتها هنوز باور نکردند. خدا هم ملاکهايي که گفته را با هم گفته است. «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) آي دخترها و آي پسرها! اگر شما اين ملاکها را در وجود خودتان تقويت کنيد. ايمانتان، طهارتتان، اخلاقتان، لياقتتان، همت و جديتتان،حيا و عفتتان، اگر اينها را در خودتان محقق کنيد، «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا» ميشود. «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» خدا کُفو شما را سر راهتان ميآورد. در بين هفت ميليارد نفر جمعيت کره زمين، يک نفر خدا را باور کند، خدا راهش مياندازد. اگر خدا راهمان نمياندازد، يک ذره در ايمان خودمان شک کنيم. استغفار کنيم.
پاسخ سوم اينکه خانمها گله ميکنند از خدا و ميگويند: خدا، روحانيت شما گفتيد: ما ملاکهاي خدا را مد نظر بگيريم، خدا هم اينطور پاسخ ما را ميدهد. ما سي سالمان هست و هنوز خواستگار نداريم. به کارمان گره افتاده است. سر دو راهي هستيم و در اين دو راهي، دو راه بيشتر هم نداريم. يا با خدا باشيم، يا بيخدا باشيم. من جواب اينها را نميتوانم بدهم. چون من در اين شرايط قرار نگرفتم. در اين دو راهي که هستيم، با خدا باشند آرامششان با وجود مشکل بيشتر است. چون اگر بيخدا باشند هي اضطرابشان زياد ميشود. «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (اعراف/182) مشکلات نه تنها رشدشان نميدهد، عقب گرد هم ميکنند. ولي با خدا که باشند، شايد مشکل بماند، اما آرامش و رشد ميآيد.
شريعتي: با توجه به فرمايشات شما به طور مختصر ميتوانيم بگوييم: ما اولويتهايمان متأسفانه يک مقداري جابهجا شده و رنگ و بوي الهي و ديني ندارد.
پرسيدند که آيا صبر کردن در مقابل همسري که واقعاً به تمام معنا بد اخلاق، بد دهان، چشم چران است راه درستي است و اين راه رسيدن به کمال است؟ آيا آن دنيا به من نميگويند: نبايد تحمل ميکردي؟ ما راه طلاق را براي امثال شما گذاشته بوديم؟ همه ترسم از اين است که تحملم در مقابل اين همسر کار لغو و بيهودهاي باشد. البته يک پسر هفت ساله دارم که او تنها دليل صبر کردن من است.
دوست ديگري هم پرسيدند که پنج سال است ازدواج کردم. شوهرم آدم خوب و با حيايي است. شغلشم هم بد نيست، شکر خدا ميگذرانيم. خانوادهدار هم هست. ظاهر زندگي ما خوب است. اما شوهر من با من خيلي سرد برخورد ميکند. انگار يک غريبه است. اصلاً اظهار علاقه نميکند. بارها به او از نيازم گفتم و گريه کردم. اما متأسفانه هميشه تنها هستم. ميترسم احساساتي شوم و به کس ديگري پناه بياورم. او هيچ تغييري نميکند و يکبار هم ابراز هم دلتنگي نکرده است. نگفته: دوستت دارم. شوهرم ناهارش را در عرض پنج دقيقه ميخورد و بدون تشکر و با سکوت تمام ميرود و شب برميگردد. باز هم همان حالت و همان سکوت هميشگي را دارد. در طول روز نه زنگي، نه پيامي، نه حرفي، انتظار دارد من هم همان زني باشم که ميخواهد و به او آرامش بدهد. اين زندگي بدون عشق براي من بيمعني است. شما بگوييد: جدايي راه خوبي است؟ شوهرم خيلي بيمنطق است و اصلاً تغيير نميکند.
حاج آقاي ماندگاري: دو دسته مشکل را اين دو سؤال مطرح کرد. يکي مردان بياخلاق، يکي هم مردان بيتوجه يا کم توجه. راست ميگويند. دين هم طلاق را گفته است ولي به عنوان اولين راه گفته يا آخرين راه؟ طلاق چيست؟ آخرين راه است. ما ميگوييم: اگر دين را به ديد يک پازل نگاه کنند آيا قطعات ديگر اين پازل را درست چيدند؟ يک قطعهي اين پازل را گفتيم، دوران جواني خوب است. اگر دوران جواني ما خوب نبوده، يک استغفار کنيم. نکند اين کفارهاش است. يک قطعه ديگر پازل انتخاب درست بوده است. آيا انتخاب من درست بوده است؟ خانواده درست تحقيق کردند؟ يا الآن بيتوجه و بد اخلاق شده است. اينها خصوصياتي است که ميتوانستند با تحقيق به دست آورند. نسبت به اين قطعه پازل هم که درست نگذاشتيم بياييم استغفار کنيم. استغفار کوتاهيهاي قبل ما را ترميم ميکند. دعا کنيم. چهار قل و آيت الکرسي بخوانيم. روزي هفتاد بار سوره حمد بخوانيم.
يک قطعه ديگر پازل اين دوراني است که اينها ميگويند زندگي کردند. حاج آقاي ابوترابي که خدا رحمتشان کند و ايشان در دوران زيارتي امام رضا به رحمت خدا رفتند، ميفرمود: يک موقع در دانشگاه بعد از شش ماه خوشحال به دفتر ناهار رفتم. گفتند: چه شده حاج آقا؟ گفت: يک نفر بود که شش ماه به او سلام ميکردم و امروز بعد از شش ماه جواب سلام مرا داد. بالاخره از رو بردمش! اي کاش ما هم بتوانيم اينطور از رو ببريم.
شوهر بد اخلاق است. شوهر بيتوجه است. آيا شما خوش اخلاق بودي و شما توجه کردي؟ او تلفن نميزند. شما تلفن زدي؟ او ابراز محبت نميکند. شما ابراز محبت کردي؟ کم نياوريد. قرار نيست بخاطر عدم انجام تکليف ديگران من هم در تکليفم کوتاهي کنم. او اينگونه بود، من چه کردم؟ من تکليفي دارم. اگر اين را هم انجام نداديم، استغفار کنيم.
آيا از درمانهاي ديني استفاده کرديم؟ بداخلاقي و بيتوجهي يک مريضي است. براي اينکه به اين مريضيها مبتلا نشويم، اول يک پيشگيري با واکسن ميکنيم. همان اول نميگويند: بيا جراحي کنيم. بعد عمق درد را يک شناسايي ميکنيم. بعد سراغ درمان با دارو ميرويم. آخرين مرحله ميگوييم: جراحي، که شايد جراحي هم جواب ندهد. ديگر مرگ است. مرگ آخرين راه است. طلاق هم بايد آخرين راه باشد.
الآن خيليها گله ميکنند و ميگويند: برخي از مشاوران غير ديني متأسفانه در اولين مرحله دخترها و پسرها را به طلاق تحريک ميکنند. من ميخواهم به پدر و مادرهاي بزرگوار بگويم. به خدا پدر و مادرهاي ديني قديمي به دخترشان ميگفتند: با چادر سفيد رفتي، بايد با کفن برگردي. اينها بيرحم نبودند. اينها بيعاطفه نبودند. اينها ميخواستند بچهشان زندگي نگهدار باشد. آن پدر و مادرهايي که زندگي بچههايشان را خودشان به سمت طلاق هول ميدهند، فرداي قيامت چه جواب ميدهند؟ پسر و دختر همديگر را دوست دارند. دخالتهاي پدر و مادر خراب ميکند. پدرها و مادرها! تا زماني که از شما راهنمايي نخواستند، شما حرف بزنيد، اسمش راهنمايي نيست. دخالت است! دخالت نکنيد. فقط توصيه به مقاومت کنيد.
پدر من به دخترهايش ميگفت: عروس خانمي ناراحت از خانه شوهرش آمد. گفت: شوهرم به من درشتي کرده است. پدر هم گفت: بگذار يک مجلسي راه بياندازم و درست و حسابي، حسابش را برسم. همه محرمهاي دختر را جمع کرد. شوهرش، پدر شوهرش، پدربزرگش، برادرهايش، يک لباس کمي هم تن دخترش کرد. نگفت در اين مجلس چه کساني هستند. به همه آنها هم يک عبا داد که دور تا دور مجلس بايستند. به اين دختر گفت: وارد مجلس شو. دختر تا وارد شد، عموها و داييها و پدر شوهر و شوهرش را ديد، خجالت کشيد و خودش را جمع و جور کرد. خدا مرگم بدهد! من تا به حال اينطور جلوي اينها نبودم. هرکدام گفتند: بيا عبايمان را روي دوشت بياندازيم از خجالت دربيايي. به همه نگاه کرد، زير عباي شوهرش رفت. پدرش گفت: اينها همه محرم بودند. چرا زير عباي شوهرت رفتي؟ گفت: اين محرم تر به من بود. گفت: حالا که محرمتر است، لذتهاي زندگي را با هم ميبريد، برويد مشکلات خودتان را هم با همديگر حل کنيد.
زود به طلاق توصيه نکنيد. طلاق حلال خداست ولي خوب نيست. جراحي و بريدن استخوان است. قطع عضو است. چند سال با هم زندگي کردند و قلبهايشان به هم پيوسته شده است. الآن يک مقدار دعوا ميکنند، اما ميگذرد. بگذاريد خودشان مشکلاتشان را حل کنند. اينها خبر ندارند. الآن يک دعوا کردند. اطرافيان فکر ميکنند دعوايشان جدي است، توصيه به طلاق کردند. خانم جدا ميشود ميرود به يک آقاي ديگر، آقا جدا ميشود پيش يک خانم ديگر ميرود. آن موقع يکي سرد بود حالا هردو سرد هستند. براي چه؟ چون هنوز دلش بند همسر قبلي است. دلش آنجاست. از هم لذت بردند و آرامش گرفتند. امام بزرگوار وقتي خطبه عقد را ميخواندند، سه مرتبه ميگفتند: با همديگر بسازيد و بسازيد و بسازيد. اين توصيه براي خانمها بود.
اما توصيه براي آقايان، من سه توصيه ميکنم. آقايان! خانمها زيردست شما هستند. اگر با زيردستتان ظلم کرديد که بداخلاقي قطعاً مصداق ظلم است، بيتوجهي مرد قطعاً مصداق ظلم است. اميرالمؤمنين فرمود: با خدا طرف هستيد. خدا وکيل مدافع مظلوم است. اگر از پس خدا برميآييد به ظلمتان ادامه بدهيد. اگر ظلمي به زن و بچه کنيد با بداخلاقي و بيتوجهي، يک جايي مکافاتش را ميبينيد. در عين حال که با خدا طرف ميشويد، مکافاتش به خودتان برميگردد، لذت از زندگي هم نميبريد. الآن اين دو مدل آقايان چه لذتي از زندگي ميبرند؟ از چه چيز اين زندگي لذت ميبرند؟ يک ذره فکر کنند و عاقلانه نگاه کنند، وجدانشان را قاضي کنند، رفتار عوض ميشود. پيغمبر خدا فرمودند: بهترين شما کسي است که با عهد و عيالش خوش اخلاقترين باشد. و من بهترين شما هستم چون بهترين رفتار را با همسرانم دارم. پيامبر همسران متعددي داشتند. همسرانشان هم همه حضرت خديجه نبودند. ولي پيغمبر با همه آنها خوش رفتار و خوش اخلاق بودند.
شريعتي: پرسيدند که برخي مواقع در مورد برنامه شما دچار شک ميشوم. به عنوان مثال آقاي ماندگاري در يکي از برنامهها در رابطه با جواني که ميخواست ازدواج کند و خانواده عروس به او گفته بود که بايد کار داشته باشي، براي کار هم پارتي نداشت. گفتند: آيا خدا قويتر است يا پارتي؟ برويد از خدا بخواهيد که مشکل کار و ازدواج شما را حل کند. ايشان ميگويند: بنده اعتقاد قوي دارم که منشأ و علت العلل همه خوبيها و نعمتها خداي متعال هستند. اما برادر بزرگوار پس اسباب و وسايل در قاموس خلقت چه وظيفهاي دارند؟ مگر در داستان بيماري حضرت موسي خداوند نفرمود: برو نزد حکيم تا با فلان دارو مداوا شوي؟ درمان تو در فلان داروست. آقاي ماندگاري عزيز جنابعالي با اين حرف داريد بيکفايتي و بي لياقتي برخي مسئولين را در تأمين معاش و کار و اداره کشور توجيه ميکنيد. پس وظيفه حکومت ديني چيست؟ حکومت که تمام منابع مالي کشور را در اختيار دارد و از مردم عوارض مختلف و ماليات ميگيرد چه وظيفهاي در قبال مردمش دارد؟ من تعجب ميکنم که اينگونه ضعفها را توجيه و مردم را به خدا حواله ميدهيد. همين صحبتهاي شما باعث ميشود تا در کشور روزانه دهها تخلف اتفاق بيافتد و مجازاتي هم صورت نگيرد. چرا؟ چون خدا بايد مجازات کند. شلاق بزند، اعدام کند و زندان بفرستد. زن بدهد و کار ايجاد کند! حکومت هم حتماً مسئوليتي ندارد. جامعه ما هم ناشي از همين تفکرات و باورها است. در جامعه ما امروز شاهد بيحجابي، بيبند و باري و اختلاس هستيم. فرهنگ غربي در خيابانها و خانوادههاي ما رسوخ کرده و عملاً داريم ميبينيم که خون شهدا پايمال ميشود. چرا؟ چون اگر احکام اسلامي دقيق اجرا ميشد و قانون شکنان بر اساس حدود اسلامي مجازات ميشدند و نور چشميها و آقازادهها از قانون نميگريختند، شاهد اين معضلات نبوديم. گذشته از اين برخي از افراد به جاي تنوير افکار مردم و مقابله فرهنگي و اعتقادي با اين هنجار شکنيها به توجيهات آسماني نميپرداختند. حداقل زخم دل مردم خوب ميشد. اميدوارم اگر من اشتباه ميکنم با منطق و استدلال صحيح شما هدايت شوم و اگر شما اشتباه کرديد، شهامت عذرخواهي در رسانه ملي را داشته باشيد.
حاج آقاي ماندگاري: ممنونم از اين همه اظهار لطف و محبتي که به ما کردند. احتمال بدهند که ما وقتي خدا را ميگوييم، اين برنامه اصلاً دارد دين را در زندگي ارائه ميکند. اسباب و علل مادي و معنوي و ارتباطش را با هم ميگوييم. ما نگفتيم: اگر خدا بخواهد کار کند، خلق خدا بازنشسته هستند. قطعاً اين حرف عاقلانه نيست. اگر برداشت ديگري از حرف من کردند بله، من عذرخواهي ميکنم. اما ما ميخواهيم بگوييم: مسئولين در ذهن مردم فقط از رده وزير به بالا هستند. من ميخواهم بگويم: اگر در خيابانهاي ما مشکل ترافيک است و من ماشينم را بدجايي پارک ميکنم. من سرعت غير مجاز ميروم، اين هم مربوط به مسئولين است؟ يا من نسبت به اين امکاني که به من دادند، مسئوليتم را رعايت نميکنم. اصلاً ميخواهيم بگوييم بيننده محترم! آحاد مردم همه مسئول هستند. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» (اسراء/36) يعني هر نعمتي خدا به تو داده است، تو مسئول هستي. اول از خودت سؤال کن. «كُلّكم راع و كُلّكم مسؤل عن رَعيّته» الآن در يک روستايي يک اشکالي اتفاق ميافتد. اينجا هم مربوط به آقازادههاست؟ اينجا هم پاي وکيل زاده و وزير زاده است؟ ما وقتي ميگوييم: مسئولين، مردم فکر ميکنند وزيرها درست شوند. رئس قوه قضاييه و رئيس مجلس و امام جمعههاي کل 32 استان و 600 شهرستان درست شوند، مملکت درست ميشود. قطعاً مؤثر است. من از طرف مسئولين، از طرف رسانه ملي و حوزههاي علميه، ائمه جمعه، وکلا، وزرا، رؤسا به اندازه خودمان کوتاهي کرديم عذرخواهي ميکنم. همين کسي که از ما اين سؤال را پرسيده در مورد خودش مسئول خوبي بوده است؟
ما فرض ميکنيم اگر در کشور ما همه آدمها کارشان را درست انجام بدهند. اينجا ديگر ما نيازي به خدا نداريم؟ نياز به امداد الهي نداريم؟ نياز به برکت الهي نداريم؟ همه در خيابان منظم شدند. همه قانون مدار شدند. همه راستگو شدند. ضمن اينکه اينجا خوب شدن با توصيه خداست و خدا به همه اينها برکت ميدهد، اما از بابي که گفتيم سبب ساز و سبب سوز خداست. در همين خوبيمان هم بخواهيم خدا برکت بدهد، باز بايد بگوييم: يا الله! ما نگفتيم: آن جوان همه اسباب را رها کند و سراغ خدا برود. گفتيم: از کانال خدا سراغ اسباب برود. همه مردم مسئول هستند. مسئولين فقط چند هزار مديري که هستند، نيستند. همه مسئول هستيم! هرکسي نسبت به موقعيت و فرصتها و امکاناتي که دارد مسئول هست. هرکسي امکاناتش بيشتر است، مسئوليتش هم بيشتر است. اگر همه درست عمل کنند و خدا هم عنايت کند، به نتيجه ميرسيم. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه» (اعراف/58) زمين همه چيزش آماده باشد. بذر آماده باشد. آب و مراقبت هم باشد، باز اذن رب ميخواهد. باز اتصال به خدا را لازم داريم. ما گفتيم هم اسباب را داشته باشيد و هم مسبب الاسباب. اگر اين حرف ما غلط است من عذرخواهي ميکنم.
شريعتي: امروز صفحه 317 قرآن کريم آيات 77 تا 87 سوره مبارکه طه براي شما تلاوت ميشود.
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى «77» فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ ما غَشِيَهُمْ «78» وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى «79» يا بَنِي إِسْرائِيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى «80» كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى «81» وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى «82» وَ ما أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يا مُوسى «83» قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى «84» قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ «85» فَرَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ يا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي «86» قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ «87»
ترجمه: وبه تحقيق ما به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه (از مصر) كوچ بده و براى آنان راهى خشك در ميان دريا بگشا تا نهاز تعقيب (فرعونيان) بترسى و نه (از غرق شدن،) بيمناك باشى.پس فرعون با سپاهيانش آنانرا دنبال كرد، پس (موجى) از دريا آنان را گرفت و به طور كامل غرق كرد.و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هيچ هدايتى نكرد. اى بنىاسرائيل! همانا ما شما را از (دست) دشمنانتان نجات داديم و با شما در سمت راست كوه طور، قرار و وعده گذارديم و بر شما (غذاهاى آمادهاى همچون) منّ و سلوى نازل كرديم. (اينك) از چيزهاى پاكيزهاى كه روزى شما كردهايم بخوريد، و (لى) در آن طغيان نكنيد كه قهر و غضب من بر شما وارد خواهد شد و هر كس كه قهر من او را بگيرد، قطعاً سقوط كرده است. و البتّه من، هر كس را كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، به هدايت برسد، قطعاً مىبخشم. و (به موسى گفتيم:) اى موسى! چه چيز سبب تعجيل (و پيشىگرفتن) تو از قومت شد؟! (چرا زودتر به وعدگاه آمدى؟) (موسى) گفت: آنها (قوم من) به دنبال من هستند و پروردگارا! براى خشنودى تو به سوى تو شتاب كردم. (خداوند) فرمود: همانا ما قوم تو را بعد از (آمدن) تو آزمايش كرديم و سامرى آنها را گمراه كرد. پس موسى خشگمين واندوهناك به سوى قوم خود بازگشت (و) گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعدهاى نيكو (نزول تورات) نداد؟ آيا مدّت (غيبت من) بر شما طولانى شد؟ يا اينكه مىخواستيد خشمى از طرف پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه با قرار و موعد من تخلّف كرديد؟!(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و ارادهى خود خلاف وعده نكرديم، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: با مدد از وجود نازنين امام رضا(ع)، آيه 82 کاملاً بحثي که قبل از تلاوت قرآن اشاره کرديم «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ» هرکس در بخشهاي قبلي زندگياش، قطعات قبلي، به دين عمل نکرده است، کوتاهي کرده است، توبه کند خدا ميبخشد. علامت توبه چيست؟ ديگر از حالا به بعد «وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» اگر در دوران جواني کوتاهي کردم. اگر والدين در انتخاب کوتاهي کردند. اگر در دوران اول زندگي کوتاهي کردم. اگر معلم کوتاهي کرده است. اگر مشاور کوتاهي کرده است. اگر خودم و همسرم کوتاهي کردم، توبه کنيم. حالا ايمان بياوريم که از اينجا به بعد به دين عمل کنيم. «عمل صالحا» يعني طلاق آخرين راه است و اولين راه نيست. بعد ميگويد: «ثُمَّ اهْتَدى» حالا دست تو را ميگيرم بقيه راه را ميبرم. با اينکه اول راه را با ما نيامدي. ولي توبهات جبران کرد. استغفار جبران کرد.
هفته دولت است ياد شهيدان رجايي و باهنر و همه شهداي خدمتگزار دولت را گرامي ميداريم. چرا ميگويند: شهادت کفاره همه گناهان است؟ به دليل اينکه شهيد با اينکه جانش را کف دستش ميگذارد، بالاترين اعلام براي ايمان و عمل صالح است. خدايا من از گذشته خودم که خودم را خرج تو نکردم استغفار ميکنم. حالا ميخواهم بقيه عمرم را خرج تو کنم. اين براي خدا «آمن و عمل صالحا» ميشود. خدا هم «ثُمَّ اهتَدي» تا کجا هدايتش ميکند؟ «َفَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» (نساء/69) اگر بحث تقوا به عنوان گواهي نامه بندگيام بوده است. من در جاده خلاف ميکنم. پليس مرا ميگيرد. ميگويم: نسبت به گذشتهام جريمه ميدهم. اما ماشين من متوقف نميشود. مگر اينکه خلافم خيلي سنگين باشد. که کفارهاش توقف ماشين من باشد. خدا هيچکس را متوقف نميکند. مگر اينکه مشرک باشد. آن هم باز توبهاش راه ديگري دارد. در جادهي صاف گفتيم: تقواي داراييهايم را رعايت نکردم. شکر و بخشش، تقواي نداريهايم را باور نکردم. صبر و عفت، تقواي واجباتم را رعايت نکردم، ديدن پاداش و همت. با ديدن پاداش همت داشته باشم. تقواي اين را رعايت نکردم، خدا مرا توقيف نميکند. ميگويد: بيا توبه کن. ولي ايمان بياور که بايد تقوا را رعايت کني.
به مناسبت ايام زيارتي امام رضا در اين فاصله بگويم که عمل صالح يعني چه؟ عمل صالح يعني عملي که با امام باشد. راجع به زيارت امام رضا مخصوص داريم «عارفاً بحق» راجع به انتظار امام زمان(عج) هم داريم «عارفاً بحق» آن چه حقي است از امام رضا که تا آن را نشناسم زيارتم به نقطه کمال نميرسد؟ چه حقي است از امام زمان که تا آن را نشناسم ياوري من به نقطهاي از کمال نميرسد؟ آن حق همين است که من عمل بدون امام را عمل صالح ندانم. يک بحثي را حضرت آقا چندين سال است مطرح کردند، تحت اين عنوان «جهاد کبير». مردم جهاد اصغر را ميدانند. جهاد اصغر در ميدان نظامي است. جهاد اکبر در مبارزه با نفس است. ولي جهاد کبير در ميدان زندگي است. ما در ميدان زندگي الگو لازم داريم. يا الگوي من امام رضا است. يا الگوي من غير امام رضا است. غير از امام رضا هرکس باشد من ضرر کردم. ما ميگوييم عمل صالح يعني اينکه حق امام رضا را بداني. حالا که خدا براي تو الگوي کاملي گذاشته و او را با اين عنوان معرفي کرده، «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب/33) امام رضا را به يکي شيشه عطر تشبيه کنم. مردم اين شيشه عطر خوشبو ترين است. يک ذره بوي بد ندارد. به هر موضوع زندگيتان بزنيد خوش عطر ميشود. امام رضا اگر بخواهد در زندگي من الگوي من باشد، حقش را ادا کردم. يعني معناي جهاد کبير اين است که ما در زندگيمان از دشمن امام رضا تبعيت نکنيم. از امام رضا تبعيت کنيم.
ما در پوششمان چه مرد و چه زن، حق امام رضا را به عنوان الگو ادا کرديم يا نه؟ الآن بسياري از خانمها ميگويند که ما با ديدن بعضي از پوششهاي خانمها در خيابان خجالت ميکشيم. آقايان هم همينطور است. شلوارهاي آقايان هم به گونهاي است که وقتي بخواهند رکوع و سجود بروند خيلي بدجور است. تو که محب امام رضا هستي چرا حق امام رضا را در الگوي پوشش خودت رعايت نميکني؟ ببين الگوي پوششي امام رضا چه ويژگي داشته است. لباس امام رضا لباس فخر نبوده است. لباس بيحيايي نبوده است. لباس اسراف هم نبوده است. با لباسمان پز ندهيم و اسراف هم نباشد. آيا در خوراکمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعايت کرديم يا الگوي ما کس ديگري است؟ آيا در خوابمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعايت کرديم يا الگوي ما کس ديگري است؟ آيا در ازدواجهايمان حق امام رضا را به عنوان الگو رعايت کرديم يا الگوي ما کس ديگري است؟ اگر سبک زندگي ما رضوي باشد حق امام رضا را ادا کرديم و الا همه آنهايي که به زيارت امام رضا ميروند و همه آنهايي که «عجل لوليک الفرج» ميگويند. اگر در زندگي الگويشان امام رضا و اهل بيت نباشد حق اين خاندان را ادا نکردند. کسي که حق اين خاندان را ادا نکند نه زيارتش به نقطه کمال رسيده و نه ياورياش و انتظارش.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا به آبروي امام رضا(ع) اول شيريني با امام رضا بودن را به همه ما بچشان. توفيق زيارتش را به همه ما عنايت بفرما. آنچه به زائرانش وعده دادي به همه ما کرم بفرما. به برکت امام رضا بيهمسرها را همسر، بياولادها را اولاد، بيخانهها را خانه و قرض دارها را اداي قرض، گرفتارها را حل گرفتاري، فرج امام زمان را تعجيل و خدمتگزارهاي اسلام و مسلمين را طول عمر، دشمنان را نابودي عنايت بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.