حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 20-05-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
خوشا چشمي که بارانش تو باشي *** خوشا باغي که ريحانش تو باشي
سمرقند و بخارا بيگزند است *** اگر شاه خراسانش تو باشي
شريعتي: سلام به امام رئوفمان، علي ابن موسي الرضا، و سلام ميکنم به همه شما که در دلتان شوق زيارت پر ميزند و کبوتر دلتان هوايي حرم امام رضا(ع) است. انشاء الله زيارت مشهد الرضا نصيب شما شود. سلام ميکنم به همه شنوندههاي عزيزمان که از طريق راديو قرآن شنونده برنامه ما هستند. در آستانه عيد ميلاد حضرت علي بن موسي الرضا هستيم. انشاءالله بهترينها نصيب شما شود. امروز در خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همه بينندگان و شنوندگان عزيز سلام عرض ميکنم. اميدوارم خداي تبارک و تعالي بهترينها از جمله فرج آقا امام زمان، نصرت اسلام و مسلمين، رفع گرفتاريها، شفاي مريضها، آمرزش گناهان اموات، علو درجات شهدا و حفاظت از خادمان اسلام و مسلمين را نصيب اين امت خوب و امام رضايي بگرداند. (قرائت دعاي فرج)
شريعتي: بخش اول بحثمان با حاج آقاي ماندگاري جلسه توجيهي براي گواهي نامه تقوا در مسير بندگي است و بخش دوم هم انشاءالله به سؤالات شما پاسخ خواهند داد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، دين ما بارها ميگويد: اگر يک راننده سؤالاتش براي ياد گرفتن راه و رانندگي باشد، سؤال بکند اين راه چطور است. مشخصات اين راه را به من بگوييد و بگوييد چطور بايد رانندگي کنم. معمولاً در سراشيبيها ميگويند: با دنده سنگين برويد. در سربالاييها هر کدام يک قواعدي دارد. ديگر طبيعتاً سؤال براي اينکه من فلان جا گير کردم، کمتر خواهد داشت. ما بخش اول صحبتهايمان در اين برنامه بيشتر در مورد اين است که بياييم آدرس راه و چگونگي پيمودن راه را از دين و قرآن و عترت بپرسيم. در بخش دوم هم سؤالات را پاسخ ميدهيم. که اکثراً سؤالها به يک گير کردن ميرسد. اين گير کردن علتش چيست؟ اگر آيين نامه و طريقه پيمودن راه را بهتر ياد بگيريم، سؤالات به اين سمت ميآيد، بيشتر ميخواهيم ياد بگيريم.
گفتيم تقوا يعني گواهي نامه بندگي در جاده زندگي. بندگي را به رانندگي در جاده زندگي معنا کرديم. گواهينامهاش تقوا است. هرکس هم گواهينامه داشته باشد، آخر به مقصد ميرسد. مرحله جاده صاف زندگي را گفتيم که داراييهاي ماست. من خلاصه بحث گذشته را بگويم. گفتيم در جاده دارايي، بخشي از دارايي ما که ما غم و غصه کم داريم. تقوا در جاده داراييها يعني شکر نعمت. هرکس ميخواهد بداند در داراييهايش تقوا دارد يا نه، ببيند شکر نعمت دارد يا نه. شکر نعمت هم يعني استفاده درست از اين نعمت، براي روز نداري خودت. چون امروز که اين نعمت را داري، روزي احتمال دارد که نداشته باشي و آن روز قيامت است. براي اينکه خوب به خدا نشان بدهي، به خودت هم نشان بدهي، دارم قشنگ شکرانه ميکنم، از اين دارايي براي آنهايي که همين دارايي را ندارند استفاده کن. در واقع داري براي او در ظاهر استفاده ميکني، در واقع داري براي روز نداري خودت ذخيره ميکني. اين معني شکر است. حالا آبرو داري، خانه داري، ثروت داري. امضا داري، همت داري، هرچه داري که براي خودت هم نيست و خدا به تو داده است، «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر» (نمل/40) بارها گفتيم به اين آيه ظلم ميشود. بخش اول آيه خوانده ميشود و بخش دوم خوانده نميشود. هيچ چيزي را خدا بي حساب و کتاب به کسي نداده است. اگر سلامتي داده، با حساب و کتاب داده است. پدر و مادر داده با حساب و کتاب است. ميگيرد با حساب و کتاب است. کمش ميکند با حساب و کتاب است. زيادش ميکند با حساب و کتاب است. هيچ چيزي در اين عالم بدون حساب و کتاب نيست. حتي برگ درخت هم با حساب و کتاب ميريزد. يک قطره باران روي يک نقطه بدون حساب و کتاب نميريزد. حالا که حساب و کتاب است، گفتند: اگر ميخواهي در جاده سالم به مقصد برسي، به داراييات مغرور نشوي. که مثل راننده در جاده صاف خوابت ميبرد. به گاردريل ميزني و چپ ميکني، هرکس هم همراهت است نابود ميکني. نه سرعت برو و افراط کن، نه خوابت ببرد و غفلت تو را بگيرد. پس تقواي داراييهاي ما يعني شکر، اين دارايي يعني از اين دارايي براي آنهايي که ندارند استفاده کن تا ذخيره روز نداري خودت بشود. حتي اگر براي خودت و خانوادهات هم درست استفاده کردي، اين هم ذخيره روز نداري خودت ميشود. اين معناي تقوا است در داراييها. پس آن سؤالهايي که مطرح ميکردند، آن داراها خوش به حالشان هم دنيا را دارند، هم آخرت. آيا از همين داراييشان درست براي ندارها استفاده کردند؟ تقوا را رعايت کردند يا نه؟ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) نگفته: «والعاقبة» براي کسي که هم دنيايش خوب بود، هم آخرتش. نه، عاقبت براي کسي است که تقوا را درست رعايت کند. آقاي دارا تو امتيازي نداشته که خدا به تو داده و امتحانت کرده است. به تو دو زار بيشتر و به کسي دو زار کمتر داده است. تو دو زار تکليفت بيشتر و او دو زار تکليفش کمتر است. اين همان چيزي است که پليسها ميگويند: جاده صاف براي درست رسيدن است نه براي نرسيدن! داراييها براي اين است که شما خوب به آخرت برسيد و ديگران هم بتواني بياوري، من اگر دارايي داشته باشم، براي ندارها که ندارهاي ما اموات ما هستند، اموات من که زير خاک رفتند، دستشان خالي است. اين معني خيرات پيدا ميکند. خودت هم يک روزي ندار هستي، براي خودت، براي اطرافيانت که ندارند استفاده کني، تقوا ميشود.
قرار شد اين جلسه بگوييم، اسم جاده نداري چيست؟ گفتيم: جاده پر سنگلاخ است. جاده خاکي که آسفالت نشده است. احتمال گير کردن ماشين و خودت هست. اين کدام وضعيت ما است؟ اين نداري ما است؟ فشارهاي ماست. همينها که متأسفانه اين شعارها را درست کردند. حاج آقا ما اصلاً شانس نداريم. حاج آقا ما بدبيار هستيم. دست به هرچه ميزنيم خراب ميشود و برکت نميکند. پايمان به هرجا رسيده، دريايش خشک شده است. گليم کسي را که بافتند، سياه شدند و با آب کوثر و زمزم سفيد نميشود. هرچه سنگ است، جلوي پاي آدم لنگ است. اين عبارتها براي اين گروه است.
حاج آقا ما دعا کرديم پدرمان خوب شود، مادرمان هم از دنيا رفت. اين چه وضعي است. تقواي اينجا چيست؟ تقواي اين جاده چيست؟ اگر بايستي و نروي به مقصدت نميرسي. تقواي مسير چيست؟ شايد الآن خيلي سؤال در اين زمينه باشد. اگر بچه ما معلول به دنيا آمده، مريض داريم، گرفتاريم، يکوقت يک مشکلاتي داريم که براي همه هم هست و يک وقتي هم نه باران مشکلات در خانه من ريخته است. يک نفر حرف کفر آميز ميزد و ميگفت: خدا دريچه بلا را در خانه من باز کرده است و يادش رفته ببندد. همين که ميگويند: از در و ديوار براي من بد بياري ميبارد. دنيا به کام من نيست. روز خوش در اين دنيا نديديم. تقوا اينجا چيست؟ تقوا اينجا قطعاً جزع و فزع نيست. قرآن ميگويد: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» (معارج/20) اين قطعاً جزع و فزع نيست. قطعاً نبايد کم بياورم. بابا خودت بيا ببين، من گاهي وقتها سراغ بعضيها رفتم، واقعاً گرفتاريهاي عجيبي داشتند. گفت: حاج آقا صداي شما از جاي گرم بلند ميشود. وضع شما خوب است. کيف شما کوک است. زندگي شما رو به راه است. نشستيد و صحبت ميکنيد. من گفتم: نميدانم اگر جاي شما بودم بيشتر از شما ناله ميزدم يا نه. ولي دين گفته اين کار را کنيد. قرآن و عترت گفته اين کار را کنيد. اگر اين کار را کنيد، اين ميشود تقوا و بعد پاداش تقوا ميگيريد. چه کار کنيد؟ 1- خدا گفته: جزع و فزع نکنيد. تقوا در جاده نداري که همان جاده خاکي زندگي ما است، سنگلاخ زندگي ما است، احتمالاً براي همه ما پيش بيايد، جزع و فزع نکنيد.
2- حسادت نکنيد. بعضيها دارند، بعضيها ندارند به داراها حسادت ميکنند. ميگويد: الهي نداشته باشي. حالا که من ندارم تو هم نداشته باشي. همسر نداشته باشي. بچه نداشته باشي. حسادت بکني از اين نداري چيزي گيرت نميآيد و گناه هم کردي. اگر خواسته غبطه داشته باشي. غبطه ورژن سالم حسادت است. با حسادت فرق ميکند. هر چيز بدي در مکتب ما گفتند بد است، خوبش را هم به ما معرفي کردند. گفتند: بگو الهي خدا داراييت را برايت حفظ کند و به ما هم بدهد. مثل بعضي از بزرگان که به ما ياد دادند، وقتي ميخواهيد دعا کنيد اول براي ديگران دعا کنيد و بعد بگوييد: از صدقه سر آنها به ما هم بده. يک نفر گفت: حاج آقا بچه من يک مريضي خاص دارد. گفتم: خدايا هرکسي از اين مريضيها دارد شفا بده، از صدقه سر آنها بچه مرا هم شفا بده. اين خيلي قشنگ است. پس جزع و فزع نکنيم. حسادت نکنيم. غبطه داشته باشيم.
3- اين شرايط سخت را صبوري کن. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) ما در بعضي از زندگيها يک مقدار بلا کمتر ريختيم، يکوقت در بعضي از زندگيها بلا را بيشتر ريختيم. خدا براي بعضيها پشت و روي زندگي بلا ريخته است. بعضي از اين بلاهايي که اينجا گفته، يکي را داده است. «مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِين» (بقره/155) شايد به بعضيها همه را داده باشد. حضرت زينب ام المصائب بود. ميگويد: صبر کن، تقوا در نداري صبر است. صبر معنياش توقف نيست. اينجا تقوا شايد نماز شب خواندن نباشد. نماز اول وقت خواندن نباشد. تقواي اينجا صبوري است.
تلاش کن، مشکل را حل کن. ماشين در گل مانده است، کنار جاده بايستي ماشين در نميآيد. تو تلاش کن ولي جزعو فزع نکن. نگو: عجب آسفالتي درست کردند. عجب جادهاي درست کردند. عجب وضعيتي است؟ عجب آسماني است. حالا همينجا باريدن گرفت! تلاش کن! اينجا دين سفارش کرده، آنهايي که دور گود اين مصيبت هستند، آنها هم تقوايشان کمک به اينها است. آنها بنا نيست بنشينند بدبختي يک انسان را تماشا کنند.
در اتوبان قم تهران تصادف ميشود. ماشين دارد ميسوزد. ماشين چپ شده است، آدمها در ماشين هستند، ايستادند با موبايل عکس و فيلم ميگيرند. اين آدمها دارند ميسوزند، برويد نجاتشان بدهيد. بعضيها الآن در گرفتاريهاي قوم و خويششان تماشا ميکنند. ميخواهيد زمين خوردنشان را تماشا کنيد. آستين بالا بزنيد. پس تقوا در جاده خاکيهاي زندگي يعني باران مشکلات، يعني صبوري. تو صبوري کن، تلاش هم بکن. ديگران هم کمکت بکنند. تقوا اينجا يعني اگر احتمال ميدهي، اشکال «بما کسبت ايديهم» است، اشکال براي بيبرنامگي خودت است، روشت را عوض کن. تقوا يعني بيبرنامگيات را درست کني. توکل و توسلت هم قطع نشود. در همان لحظه بدان خدايي که ناظر است دارد تماشا ميکند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَ اللَّهَ يَرى» (علق/14) خدا دارد نگاهت ميکند. پيغمبر مدد ميرساند. امام رضا و اهل بيت مدد ميرسانند. تقوا در جاده نداري، نه جزع و فزع است که آدم را نا اميد ميکند. نه حسادت است. بلکه غبطه است. صبر است. تلاش است، تغيير برنامه است براي اينکه تغيير برنامه به سمت دين است. اگر هم مشکل براي بندگي ما است، ما مقابل دشمن ايستاديم و دشمن ما را تحريم کرده است. اگر مشکل براي بندگي ما است، آنجا صبرت را ادامه بده.
پس عدم جزع و فزع و عدم نا اميدي، غبطه بخور ولي حسادت نکن. صبر بکن، تغيير برنامه داشته باش. مدد الهي ميرسد و فرج ميرسد. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (انشراح/6) چرا خدا اينطور فرموده؟ بخاطر اينکه ما باور کنيم اين گرفتاريهاي ما بيحساب و کتاب نيست و همه امتحان است. خدا به آبروي پيغمبر توفيق صبوري و تلاش را به همه مشکل دارها عنايت بفرمايد.
شريعتي: امروز صفحه 303 قرآن کريم آيات 84 تا 97 سوره کهف از جزء شانزدهم براي شما تلاوت ميشود. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به امام رضا، حضرت معصومه(س) و حضرت شاهچراغ هديه کنيم.
«إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً «84» فَأَتْبَعَ سَبَباً «85» حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْناً «86» قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذاباً نُكْراً «87» وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً «88» ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً «89» حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً «90» كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً «91» ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً «92» حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا «93» قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا «94» قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً «95» آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً «96» فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً «97»
ترجمه: همانا ما در زمين به او (ذوالقرنين) قدرت داديم و از هر چيزى وسيلهاى به او عطا كرديم. پس او در پى سبب رفت (وسفر خود را آغاز كرد). تا آنگاه كه به (منطقهى) غروب خورشيد رسيد، چنان يافت كه آن در چشمهاى تيره وگلآلود فرو مىرود ونزد آن قومى را يافت. گفتيم: اى ذوالقرنين! يا آنها را عذاب مىكنى يا ميان آنان راه نيكى پيش مىگيرى (وهمه را مىبخشايى). (ذوالقرنين) گفت: امّا هر كس ستم كند، او را عذاب خواهيم كرد، سپس به سوى پروردگارش باز گردانده مىشود، او هم وى را به سختى عذاب مىكند. و امّا هر كس ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهد، پس پاداش بهتر براى اوست و براى او از سوى خود، آسانى مقرّر خواهيم داد. سپس (ذوالقرنين براى سفر ديگر) سببِ (ديگرى) را پيگيرى كرد. تا آنكه به محلّ طلوع خورشيد رسيد، آن را چنان يافت كه بر قومى طلوع مىكند كه جز خورشيد براى آنان پوشش وسايهبانى قرار نداده بوديم. و ما اينگونه به آنچه از امكانات و برنامه نزد او (ذوالقرنين) بود، احاطه داشتيم (و كارهايش زير نظر ما بود). سپس (براى سفرى ديگر از اسبابى كه در اختيار داشت) سببى را پيگيرى كرد. تاآنگاه كه به ميان دو سدّ (كوه) رسيد، پشت آن دو كوه مردمى را يافت كه گويا هيچ سخنى را نمىفهميدند. (آن مردم) گفتند: اى ذوالقرنين! همانا (قوم) يأجوج ومأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند، آيا ما براى تو خرج و هزينهاى قرار دهيم تا ميان ما وآنان سدّى ايجاد كنى (تا از شرّشان ايمن شويم)؟ (ذوالقرنين در پاسخ) گفت: آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، (از كمك مالى شما) بهتر است. پس مرا با نيرويى كمك كنيد تا ميان شما و آنان سدّى محكم بسازم. پارههاى آهن براى من بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه (با انباشتن پارههاى آهن) برابر شد، گفت: بدميد؛ تا وقتى كه آن را (مانند) آتشى گرداند، گفت: مس گداخته و آب شده بياوريد تا روى آهنها بريزم. (پس از ساختن اين ديوار آهنى، يأجوج ومأجوج) نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند در آن رخنهاى پديد آورند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: آيه اول را به مدد امام رضا اشاره ميکنم. «وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً» جاده صاف هم ميخواهي به نتيجه برسي سبب دارد. جاده سنگلاخ هم بخواهي به نتيجه برسي، باز هم سبب دارد. اگر مردم ميخواهند به نتيجه برسند سبب دارد. سبب آن هم تقوا است. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/ 27)
شريعتي: هفته گذشته گفتيم که سؤالات خودتان را که پيرامون فضاي مجازي است براي ما بفرستيد. سؤالات زيادي به دست ما رسيده است.
گفتند: بنده و دوستانم در راستاي مخالفت با ترويج فرهنگهاي اشتباه در فضاي مجازي ايدهاي به ذهنمان رسيد و آن را عملي کرديم. ايده ما هم براي اصلاح وضعيت تصاوير شخصي افراد در پروفايلشان بود. خيلي از اطرافيان ما که اتفاقاً متدين هم هستند، عکسهايي که براي صفحه خودشان انتخاب کردند، بدون حجاب است و يا اينکه تصوير مناسبي نيست. اين ايده به اين صورت بود که متني را تهيه کرديم و براي همه دوستان و آشنايان و فاميل ارسال کرديم. عکسالعملهايي هم دريافت کرديم. بعضي بيتفاوت بودند. بعضي تأييد کردند و بعضي هم بالافاصله حرف ما را تأييد و عملي کردند. با اين کار توانستيم بر روي تعدادي از افراد تأثير بگذاريم. البته لازمه اينگونه تصميمات صبر و برخورد نرم است. اميدواريم با توکل به خدا و ياري ائمه بتوانيم گامي مثبت در اين راستا برداريم. ايشان گفتند: اينترنت و وسايل ارتباطي دور را به تو نزديک ميکند. اما مراقب باش تو را از خدايي که از رگ گردنت به تو نزديکتر است دور نکند!
خانمي نوشتند که من سعي کردم در دانشگاه، جامعه و محيط کار حد و حدود را رعايت کنم. با حفظ شئونات دو سالي است که در فضاهاي مجازي حضور دارم. اما چند وقت است دچار ترديد شدم که آيا اين کار درست است يا نه؟ حضور در گروههاي کاري، فاميلي، مذهبي که خانمها و آقايان با هم حضور دارند. اين درست است؟ ميگويند: خانواده من ميگويند چون اين شبکه را خارجيها ساختند، ميخواهند فرهنگ خودشان را به ما تزريق کنند. دنبال اين هستند که افراد مذهبي را به اين شبکهها بکشند و اهداف خودشان را پياده کنند. يا مثل اينکه بخواهيم با پول حرام کار خوب انجام بدهيم. الآن بعد از دو سال و نتيجه نافرجام حضور در بعضي گروهها دچار ترديد شدم. گروه فاميلي ما که با هدف خوب و خدا پسندانه و تبادل اطلاعات علمي و مذهبي تشکيل شده بود، عملاً به چهار مطلب طنز و غيره تبديل شده است. آن هم در فاميل ما که مذهبي هستند. يا حتي يک گروه مذهبي که با تعداد محدودي از دوستان ما براي خودسازي و ياري امام زمان بود، الآن تبديل به چت و حرفهاي بيخود شده است. ديگر کسي دنبال عمل کردن نيست و همه تنبل شدند. در گروههاي مختلف و مختلط عضو شدند. پستهاي جنس مخالف هم باعث شده وقت بيشتري بگذارند براي کلکل کردن تا امور مذهبي و خودسازي. با همه مواردي که گفتم حضور در اين فضاها براي من به يک تهديد جدي تبديل شده است. شما بگوييد که من بايد چه کنم؟
حاج آقاي ماندگاري: در مورد پيام اول که در مورد پروفايل کانالها مطرح کردند. بعضي عکس زن خارجي گذاشتند. خودتان گفتيد: اگر کسي زن را نشناسد، اشکالي ندارد. اگر امام زمان بگويند: اين صفحه را باز کنيد من ببينم. خجالت نميکشيد؟ قرار نيست هرچيزي را فقط به حرام و حلالش دقت کنيم. عکس فحه موبايل و تبلت، عکسي که به اتاق زديم، همه از اين جنس است. شايد صد دليل از مراجع بياوريم که اين حرام نيست. خيلي خوب حرام نيست اما مايه خجالت هم نيست؟ مايه سرافکندگي هم نيست؟
مطلب دوم در مورد اصل سؤال ايشان است که آيا اصل فضاي مجازي که ساخته و پرداخته غربيهاست که هدفشان تبليغ فرهنگ خودشان است مثل پول نجس است که ميخواهد با آن کار خوب کند؟ نه. فرق دارد. يک مسجدي است، باني اين مسجد خيلي خالص بوده است. قطعاً نماز در اين مسجد نسبت به مسجدي که باني آن ميخواسته کار خير کند، ولي مسجد ساخته، قطعاً برکت نماز اولي را ندارد. ما ميگوييم: حتي تبليغ دين خدا از طريق فضاي مجازي هيچ اشکالي ندارد. اما قطعاً آن برکتي که بايد داشته باشد ندارد. نميگوييم تعطيلش کنيم و يا به همين بسنده کنيم.
نکته سوم که ايشان اصرار داشتند که بارها در بحثها گفتيم. دين ما يک دين خيلي اعتدالي است. اعتدال هم باز بين حق و باطل نيست. اعتدال تصوير زيبا خط حق است. دين ما ميگويد: افراط در عبادت هم بد است. يک کسي از صبح تا شب در مسجد عبادت کند. دين ما افراط در کار کردن را هم بد ميداند. يک کسي در روز بيست ساعت کار کند. اشتباه است. اگر دين ما گفته افراط در عبادت بد است، افراط در کار بد است. افراط در شوخي بد است. به نظر شما افراط در فضاي مجازي قطعاً بد است. «مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ خَطَوه» (نهجالبلاغه/حکمت349) آخر حديث ميگويد: «وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّار» هرکس حرف زياد بزند، حرف زدن در فضاي مجازي هم حرف زدن است. وقتي من حرف زياد بزنم، پشتباني براي حرفهايم نداشته باشم. اينها ميخواهند در فضاي مجازي کار تبليغي کنند، از کجا دارند خشاب پر ميکنند؟ از کدام منبع مطالعاتي، از کدام مجلس و کارشناس گرفتند؟ چقدر نشستند خشاب پر کنند که حالا در فضاي مجازي حرف به درد بخور بزنند؟ وقتي حرف به درد بخور نداشتند حرف زدن زياد ميشود. حرف که زياد شد، حرفهاي بيربط و شوخيهاي بيربط و مبتذل زياد ميشود، خطاها زياد ميشود. ما خشاب اعتقادي و فکريمان را پر کنيم، بعد حرف بزنيم. کارهاي خير ميماند. اگر باقيات الصالحات ميماند، باقيات السيئات هم هست. کارهاي بد ما هم در فضاي مجازي ميماند. ميليونها نفر ميخوانند و ميبينند.
فضاي مجازي هم يک موضوعي در زندگي ما است که بايد مديريت ديني شود. افراط غلط است. عدم رعايت حدود شرعي غلط است. بيبرنامگي غلط است. بدون پشتباني فکر فقط حرف بزنيم و بنويسيم غلط است. اختلاف محرم و نامحرم غلط است. ارتباطات کاملاً حقيقي است و خيلي اتفاقات حقيقي به واسطه همين فضا رخ ميدهد.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: خدايا به آبروي محمد و آل محمد همه آنهايي که مشکل دارند به آنها صبر عنايت بفرما. همه آنهايي هم که دارايي دارند به آنها توفيق حل مشکل ديگران و مشکل مستأجرها و قرض دارها و زندانيها و مريضدارها، هرکسي دارايي دارد توفيق حل مشکلدارها را به او عنايت بفرما.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.