اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-05-13-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – تقوا

حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 13-05-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تصوير مهتاب و شب و آينه بندان *** امشب صفاي ديگري دارد شبستان
گلدسته‌ها و آسمان سرمه‌اي رنگ *** نقش و نگار کاشي و گل‌هاي ايوان
شهر از هياهوها پر اما با حضورت *** آرامش باغ ارم دارد خيابان
جايزه غير از خانه امن شما نيست *** چتر امانيد بر سر ما بي‌پناهان
در ساحل آرامشت پهلو گرفتند *** دلهاي طوفان ديده جمعي پريشان
گنبد، کبوتر، اشتياق روشن ابر *** حس زيارتنامه خواندن زير باران
قلبم هوايي مي‌شود، پر مي‌کشد باز *** با شوق معصومانه‌اي سمت خراسان

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيزم. امشب شب ميلاد با سعادت فاطمه معصومه (س) عيد ميلاد بر همه شما مبارک باشد. تبريک ويژه به دخترخانم‌هاي سرزمينم دارم. انشاءالله همه سعادتمند و عاقبت بخير باشيد. آغاز دهه کرامت را تبريک مي‌گويم. امروز در خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.  
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله، السلام علي رسول الله و علي آله آل الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان و شنوندگان عزيز سلام عرض مي‌کنم. دهه کرامت و ولادت حضرت معصومه(س) را تبريک مي‌گويم. روز دختر را به دختر خانم‌هاي گل تبريک مي‌گويم. اميدوارم هر روز برايشان روز دختر باشد و هميشه موفق و سلعادتمند باشند. (قرائت دعاي فرج)
شريعتي: امروز هم قرار است در بخش اول صحبت‌ها از تقوا بشنويم که گواهي نامه بندگي است.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، من بحث را يک مقدار جلو ببرم چون بخش اول يک مقدار بحث‌هاي نظري است. اطلاعات است که مردم بدانند تقوا چيست، چه آثار و برکاتي دارد ولي چگونه مي‌شود تقوا را در زندگي پياده کرد، اين مهم‌ترين بخش است. فهميديم که الحمدلله تقوا گواهي‌نامه بندگي شبيه گواهي نامه رانندگي است. همچنان که کسي تا زماني که گواهي نامه رانندگي نداشته باشد معلوم نيست سالم به مقصد برسد. حتي اجازه ندارد در جاده رانندگي کند، ما هم اگر تقوا نداشته باشيم شايد نتوانيم در جاده بندگي قدم بگذاريم.
کساني که گواهي نامه رانندگي دارند اصلاً از پليس نمي‌ترسند. نه تنها نمي‌ترسند که او را هم راهنماي خودشان مي‌دانند. ولي کساني که مي‌خواهند بدون گواهي‌نامه رانندگي کنند، يعني سرعت غير مجاز داشته باشند و ورود ممنوع بروند، اينها اصلاً نمي‌خواهند پليس سر راهشان باشد. پليس راهنما را مزاحم مي‌دانند. چگونه مي‌شود معصومين ما که همه از جنس راهنما بودند، آنها را مزاحم ديدند و از سر راه برداشتند؟ مي‌خواهيم بگوييم: اگر خداي نکرده بي تقوا باشيم و بخواهيم با حالت بي تقوايي زندگي کنيم، امام معصوم راهنما را مزاحم خواهيم ديد. مي‌خواهيم از سر راه برداريم. چون مي‌خواهيم هرکاري دلمان مي‌خواهد انجام بدهيم. پليس راهنما هيچوقت اجازه نمي‌دهد، هرکس هرطور دلش خواست رانندگي کند. خدا و انبياي الهي که راهنماي اصلي هستند، اگر انسان آنها را مزاحم ببيند و بخواهد بدون گواهي نامه رانندگي کند، اينها را راهنما نمي‌بيند و مزاحم مي‌بيند. لذا مي‌خواهد حضور خدا را در زندگي‌اش کمرنگ کند. حضور اهل‌بيت را در زندگي‌اش کمرنگ کند. حس مي‌کند مزاحمت اينها به اين نحو کمتر است و او راحت‌تر است. غافل از اينکه هرچه آنها کمرنگ‌تر باشند تو به مقصد نمي‌رسي. شايد به پول و پست و مقامي در دنيا برسد، ولي وقتي چشم‌هايش را با مرگ از خواب باز مي‌کند مي‌فهمد به هيچ چيزي نرسيده است. دستش خالي خالي است.
اميرالمؤمنين فرمودند: وقتي چشمان آدم از دنيا بسته مي‌شود به حقايق باز مي‌شود. «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ‏ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/22) چشمش که باز مي‌شود بعد مي‌فهمد چرا عمرم را فنا کردم؟ من اين همه راه رانندگي کردم در جاده نبودم. چون انسان هرچه سرعتش هم بيشتر باشد از مقصد دورتر مي‌شود. من هفتاد سال زندگي کردم و از انسانيتي که روز اول خلق شدم دورتر شدم. بعضي انسان خلق شدند و روز آخر حيوان وارد آخرت مي‌شوند. آيه‌اش اين است: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ‏ هُمْ‏ أَضَلُ‏ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) امروز فقط بخاطر گواهي‌نامه بندگي در جاده زندگي رانندگي کردم. تقوا نداشتم. لذا بارها گفته: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏» (اعراف/128) من ديگر از گفتن آثار تقوا در قرآن گذشتم. به عنايت الهي شصت، هفتاد مورد را از قرآن جمع کرده بودم به عنوان آثار تقوا بگويم، اما حس کردم بيايم بخش کاربردي‌اش را زودتر بگويم بهتر است و شيريني‌اش به کام همه ما بنشيند و مشتري شويم.
در زندگي بايد همه قدم‌ها را با تقوا برداريم تا در زندگي عقب گرد نکنيم. اولين مرحله جاده زندگي را من به جاده صاف تشبيه کردم. جاده صاف و اتوبان جاده‌اي است که آسفالت آن مرتب و جاده دو باند و اتوباني است. معمولاً همه اين را مي‌دانند. اين جاده مزيت دارد که انسان را زود به مقصد برساند. اما يک خطراتي هم دارد که آدم خوابش ببرد. خداي نکرده سرعت برود و مستي کند. جاده صاف زندگي ما چه بخشي از زندگي ماست که تقوا را نسبت به او معنا کنيم. دين ما مي‌گويد: عافيت‌هاي ما جاده صاف زندگي ماست. عافيت يعني من دارا هستم و ندار نيستم. داشتن خودش يک عافيت است. من حيات دارم و مرده نيستم. من والدين دارم و يتيم نيستم. من ثروت دارم و صغير نيستم. من سلامتي دارم و مريض نيستم. تمام نعمت‌هايي که خدا به من داده است. آبرو و اعتبار دارم، بي‌نام و نشان نيستم. تقواي آدم‌هاي دارا فقط نماز و روزه نيست. تقواي اين نوع دارايي اين است که من مراقب باشم خوابم نبرد. عمده‌ترين خطري که در جاده‌هاي صاف وجود دارد اين است که خوابشان مي‌برد و به گاردريل‌ها مي‌خورند. در جاده عافيت‌ها بايد مراقب باشم خوابم نبرد. اگر کسي خوابش ببرد غفلت است. همان که فرمود: غفلت شايد شما را آنقدر پس بياندازد، آنقدر سقوط کنيد که از انسانيت به حيوانيت بيافتيد.
غفلت نسبت به اينکه تو حيات داري و احتمال دارد اين حيات به زودي از تو گرفته شود. «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (آل‌عمران/185) حالا که تو حيات داري، اين حيات دائمي نيست. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان‏» (الرحمن/26) همه بايد بروند. اگر دو مسأله از دينم را يادآوري کنم، يا ور دست من يادآوري کند. مثل راننده که يک وردست و شاگرد دارد. حالا وردست من مي‌تواند رفيق باشد. اينجا تقوا انتخاب رفيق مي‌شود. مي‌تواند شريک زندگي باشد. اينجا تقوا انتخاب شريک هشيار است که براي همه هست و براي اين جدي‌تر است. خودم بايد تذکراتي بدهم. امام جواد فرمودند: کسي به کمال مي‌رسد که واعظي از درون خودش داشته باشد. اين براي چه به من تذکر بدهد؟ دو چيز را به من تذکر بدهد. 1- اين حيات تو جاودانه نيست. 2- به آنهايي که از دنيا رفتند نگاه کنيم. يعني ياد مرگ و ياد مرده‌ها بيافتيم. پس دارايي حيات دو چيز است. تقواي دارايي حيات يا به مرگ است و يا به مردگان است. نتيجه اين است که از حياتت درست استفاده کن. از حيات دنيا براي حيات پس از مرگت استفاده کن. اين تقوا است.
پس همه شما که زنده هستيد، تقواي حيات معنايش اين است. امام صادق(ع) فرمودند: کسي که روزي بيست مرتبه ياد مرگ کند با شهدا محشور مي‌شود. ديگر حياتت جاودانه مي‌شود. «أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»‏ (آل‌عمران/169) چرا؟ چون وقتي در اتوبان راه مي‌رفتي، خوابت نبرد. به مرگ متذکر بودي. در جامعه ما معروف است پنج‌شنبه‌ها ياد مردگان مي‌کنند. روز جمعه ياد مردگان مي‌کنند. بايد هميشه ياد مردگان کنيم. هر اتفاقي افتاد بگوييد: خدا اموات ما را رحمت کند. حتي شنيدم هرکسي روزانه يکبار در قنوتش بگويد: «اللهم اغفر والمؤمنين و المؤمنات» چه پاداش‌هايي برايش در نظر گرفته مي‌شود. اين تقواي حيات است. پس تقوا هميشه به نماز و روزه خواندن نيست. ياد موت و ياد اموات! اين باعث مي‌شود تو در رانندگي خيلي خوابت نبرد.
تقواي سلامت اين است که تو ياد مريضي بيافتي، هر آن احتمال دارد اين سلامت از تو گرفته شود. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ‏» (بقره/155) يکباره سر سفره لقمه در گلويش گير کرد. مشکل‌دار شد. داغ بود، بيرون آمد اينطور کرد. يه دانه برنج در چشم يک نفر پريد، نابينا شد. داشتم راه مي‌رفتم پايم پيچ خورد. خداي نکرده آسيب ديد. هر آن احتمال دارد سلامتي از ما گرفته شود. تقواي سلامت شما اين است که ياد يک روز بيماري بيافتي و ياد مريض ها باشي. عيادت بروي. اولي قبرستان بروي و اينجا عيادت بروي.
اول انقلاب يک برنامه‌ي زيبايي بود. هفته يک روز مسجدي‌ها جمع مي‌شدند، حتماً که لازم نيست ديدن اقوام برويم. نزديک‌ترين بيمارستان محل مي‌رفتند يکي دو مريض بود، يک احوالپرسي مي‌کردند، اين براي خودش تذکر بود. هم آن مؤمن را خوشحال مي‌کرد و هم براي عافيت خودش شکر مي‌کرد. هم براي شفاي آن مريض و همه مريض‌ها دعا مي‌کرد. چقدر برکات دارد، اين تقواي سلامت است. جوان امروز چهار ستون بدنش سالم است. الهي که هميشه سلامت باشند. اما براي اينکه اين سلامت تو را مست نکند و خوابت نبرد عيب ندارد سالي يکبار هم عيادت مريض‌هاي بي کس و کار برويم.
پس تقواي حيات ياد مرگ و مردگان است. يعني از حياتم درست استفاده کنم. تقواي سلامت ياد مريضي و عيادت بيماران است. تقواي پولداري، الآن خيلي‌ها در اين قصه گير کردند. آقا پولدارها تقوايشان به اين است که فقط سالي يکبار دو بار حرم امام رضا مي‌روند؟ نه،اين خيلي خوب است. ولي فقط اين نيست. انشاءالله مکه و کربلا هم بروند. ولي تقواي پولدارها ياد فقر و فقرا است. امام حسين فرمود: اي پولدارها به روز قيامت فکر کنيد و اينکه روز قيامت جاي بعضي از فقيرها و پولدارها با هم عوض مي‌شود. امروز به فقرا کمک کنيد تا فرداي قيامت دست شما را بگيرند. تقواي آقاي پولدار اين است که ياد فقر خودش، در مناجات امام سجاد هست «ليوم فقري و فاقتي» من بعد از مرگ دستم خيلي خالي است. اي کاش مي‌شد و اجازه فقهي داشتيم بگوييم: آقا همه مرده‌ها را وقتي کفن مي‌کنيد، اين دستشان را از کفن بيرون بگذاريد، همه تشييع کننده‌ها بدانند اين آقا با دست خالي دارد مي‌رود. براي اين فقر خودت يک چيزي بردار ببر. اين تقواي پولدارها است. تقواي پولدارها مگر به آنچناني برگزار کردن نيست. آن هم خوب است بد نيست ولي تقوا نيست. براي اينکه پولداري مرا باد نکني. چون حيات آدم را باد مي‌کند. من مغرور مي‌شوم. سلامتي مرا باد مي‌کند. پولداري مرا باد مي‌کند. تقواي اينکه سايه پدر و مادر بالاي سر من است، يک روز پدر و مادرت را از دست مي‌دهي. حالا برو يک دستي به سر يتيم‌ها بکش. آن تقوايي که آن ثواب را گذاشتند، گفتند: دستي که روي سر بچه يتيم کشيده شود، به تعداد موهايي از باب کثرت است. يکوقت نگويي: بچه يتيم مو ندارد. به تعداد موهايي که از زير دست من رد مي‌شود، براي من ثواب مي‌نويسند و گناهان مرا مي‌ريزند. تقوا در جاده دارايي که همان جاده اتوباني زندگي ما است، هرکس هرچه دارد، پدر و مادر دارد، سلامتي دارد، پول دارد، آبرو دارد، جمال دارد، قدرت دارد، اعتبار دارد، تقوايش اين است که به ياد روزي بيافتد که اينها را ندارد. چون همه اينها موقتي است. به ياد آنهايي باشد که آنها را ندارند. اگر به ياد آن روزي باشد که اينها را ندارد، دست آنهايي که ندارند مي‌گيرد، تا سرمايه‌گذاري شود براي روز نداري خودش. اين معني تقواست.
تمام صفات حميده مصاديق تقوا هستند. شکر يکي از ابزار متقين و صفات متقين است. حالا که من تقوا دارم، پس تقواي من شکر در دارايي‌هاست. شکر کنم که خدايا به من دادي، من که طلبکار تو نبودم. در راه خدا خرج کنم، چون در راه خدا که خرج کردم، در واقع براي خودم پس‌انداز مي‌کنم. انشاءالله خداوند همه ما را جزء متقين قرار بدهد.
شريعتي: امروز صفحه 296 آيات 21 تا 27 سوره مبارکه کهف براي شما تلاوت مي‌شود.
«وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً «21» سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلَّا مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً «22» وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً «23» إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‏ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24» وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27» وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً «28»
ترجمه: و بدين گونه (مردم را) بر حالشان آگاه كرديم تا زمانى كه ميانشان درباره كارشان (معاد وقيامت) گفتگو بود، بدانند كه وعده‏ى خدا (درباره‏ى رستاخيز) حقّ است و اينكه در فرارسيدن قيامت ترديدى نيست، پس (از آشكار شدن اين حقيقت) عدّه‏اى گفتند: بر روى آنان بناى يادبودى بنا كنيد، پروردگارشان به حال آنان داناتر است، آنان كه بر كارشان آگاهى و دسترسى يافته بودند گفتند: ما بر آنان معبد ومسجدى مى‏سازيم (تا نشان حركتِ توحيدى آنان باشد). بزودى خواهند گفت: (اصحاب كهف) سه نفر بودند، چهارمينشان سگشان بود و (عدّه‏اى) گويند: پنج نفر بودند، ششمين آنان سگشان بود. (اين سخنى بى‏دليل و) پرتاب تيرِ گمان به گذشته‏اى ناپيداست. و (عدّه‏اى ديگر) گويند: هفت تن بودند و هشتمين آنان سگشان بود. بگو: پروردگارم به تعدادشان داناتر است (و شمار) آنان را جز اندكى، كسى نمى‏داند. پس درباره‏ى آنان جز به ظاهر (و آنچه آشكار كرده‏ايم)، مجادله مكن و درباره‏ى ايشان از هيچ كس از (اهل كتاب) نظر مخواه. درباره‏ى هيچ چيز و هيچ كار، مگو كه من آن را فردا انجام مى‏دهم،مگر آنكه (بگويى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش كردى (گفتن: ان شاءاللّه، همين كه يادت آمد) پروردگارت را ياد كن و بگو: اميد است كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك‏تر است، راهنمايى كند.و آنان در غارشان سيصد سال ماندند و نُه سال (نيز بر آن) افزودند.بگو: خداوند به مدّتى كه در غار ماندند، داناتر است. غيب آسمان‏ها و زمين از آنِ اوست. چه بينا و شنواست! جز او براى مردم هيچ يار و ياورى نيست و هيچ كس را در حكم و فرمانروايى خود شريك نمى‏گيرد. وآنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است (بر مردم) بخوان، (سنّت‏ها و) كلمات الهى را تغيير دهنده‏اى نيست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى يافت (كه به آن پناهنده شوى).وبا كسانى كه پروردگارشان را (همواره و در هر) صبحگاه و شامگاه مى‏خوانند و خشنودى او را مى‏جويند، خود را شكيبا ساز و ديدگانت را از آنان برمگير كه زيور دنيا را بطلبى و از كسانى كه دلشان را از ياد خود غافل كرده‏ايم و در پى هوس خويشند و كارشان بر گزافه و زياده روى است، پيروى مكن.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرمايند و بعد وارد فضاي سؤالات شويم.
حاج آقاي ماندگاري: «أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» مردم باور کنند قيامت هست. خدا مي‌گويد: قصه اصحاب کهف را براي شما گفتيم که باور کنيد زنده کردن مرده‌ها براي ما کاري ندارد. اکثر وعده‌هاي خدا آن طرف است. هرکس تقوا و گواهي‌نامه بندگي را رعايت کند، خدا هم به او برکت مي‌دهد. رزق واسع مي‌دهد. از همه مهمتر تشخيص حق از باطل را مي دهد. «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) به او مي‌دهد. هدايتش مي‌کند. «هُدىً‏ لِلْمُتَّقِينَ» از نشانه‌هاي خدا بهره‌مندش مي‌کند. من حس مي‌کنم که ما بياييم خدا را بيشتر باور کنيم. هرکس خدا را باور کند حتماً با گواهي‌نامه تقوا رانندگي مي‌کند. اميدواريم خدا اين توفيق را به همه ما عنايت کند.
شريعتي: عزيزي درد دلي کردند و گفتند: از نظر مالي خانواده متوسط رو به پايين هستند. ولي مذهبي هستند. به سختي معيشتمان را تأمين مي‌کنيم. بعضي از فاميل‌هايمان هم خيلي پولدار هستند. هم خيلي پولدار و خيلي مؤمن و معتقد هستند. خيلي سفرهاي زيارتي مشهد و کربلا مي‌روند. من هميشه فکر مي‌کنم خدا اين افراد را خيلي دوست دارد چون هم دنيا دارند، هم آخرت دارند. فکر اينکه خدا آنها را بيشتر از ما دوست دارد هميشه آزارم مي‌دهد. خيلي وقت است آرزوي سفر مشهد دارم. اما آنها علاوه بر اينکه در شهر تهران ساکن هستند، مشهد هم خانه خريدند و هروقت هم دلشان براي امام رضا تنگ شود، عازم سفر مشهد مي‌شوند. چرا بعضي‌ها اينقدر نزد خدا عزيز هستند. آنوقت ما حتي غذاي روزانه‌مان را هم به سختي بايد تهيه کنيم؟
حاج آقاي ماندگاري: يک قسمت از تقوا در زندگي جاده خاکي پر دست‌انداز است. اين قسمت را گوش بدهند. براي ندارها را هم بگوييم. اين نکته که مي‌خواهم در رابطه با تقوا عرض کنم فقط به مخاطب اين سؤال نمي‌گويم. به همه مردم مي‌گويم. مخصوصاً آنهايي که اينطور مشکلي دارند. حواسمان باشد داراها چون دارايي‌شان بيشتر است تکليفشان هم بيشتر است. مسئوليت‌شان هم بيشتر است. سؤال‌شان هم بيشتر است. بنده يک سواد حوزوي داريم. يک بياني دارم، يک آبرويي دارم. اگر من آمدم و از اين بيان و آبرويم فول تايم استفاده نکردم. چهار نفر را جهاز دادم و بقيه را به استراحت خودم پرداختم. دلم را به آن چهار سؤال خوش کنم يا نگران باشم که بگويم تو دو ساعت جواب دادي و هشت ساعت جواب ندادي. ايشان نمي‌خواهد به اين قسمت از قوم و خويش و داراهايش فکر کند. يک خانه‌اي در مشهد درست کردند ده روز را مي‌روند و 350 روز اين خانه خالي است. فکر نمي‌کند اينها بايد پاسخ آن 350 روز خانه خالي را بدهند. تو اين سؤال را نکردي؟ باز هم تو گرفتار تر هستي و آنها خوشبخت‌تر هستند؟ آن کسي که ميلياردي پول دارد، صد ميليونش را کمک کرده است. يک مقدارش هم خرج زندگي خودش بوده است. بخشي را به هوس‌هايش پرداخته است. فکر نمي‌کنند بخشي را که به هوس‌هايش پرداخته بايد روز قيامت جواب بدهد. من از صد سؤالي که مي‌توانستم جواب بدهم، بيست سؤال جواب دادم و هشتاد سؤال جواب ندادم. فکر نمي‌کنم آن هشتاد سؤالي که جواب ندادم بايد روز قيامت جواب بدهم. براي همين مي‌گويند: روز قيامت حسابرسي عالم از جاهل خيلي سخت‌تر است. من با همين سياق مي‌خواهم بگويم: حسابرسي پولدار از بي‌پول خيلي سخت‌تر است. چرا ما اينطور فکر مي‌کنيم که هرکس دارا‌ تر است خوشبخت‌تر است. حالا باز الحمدلله رب العالمين داراهاي قوم و خويش شما در مسير خوب يک مقدارش را استفاده مي‌کنند. من مي‌گويم: ده درصدش را در مسير خوب استفاده مي‌کنند. ده درصد هم براي ضروريات خودشان است. هفتاد هشتاد درصد باقي را بايد جواب بدهند. شما اين جواب را نداري. شما خانم يا آقاي بزرگوار اگر پولدار شدي و يک خانه در مشهد داشتي مي‌خواهي مثل آنها عمل کني يا نه الآن نيت شما اين است که خدايا اگر يک خانه قلک هم به من در مشهد بدهي، در طول سال مي‌گويم: هرکس مشهد مي‌رود و جا ندارد از اين خانه صلواتي استفاده کند. اگر اينطور هستي خدا همين الآن ثوابش را با نداري به تو مي‌دهد.
شخصي به يکي از جنگ‌هاي اميذرالمؤمنين دير رسيد. غصه خورد که چرا توفيق در رکاب اميرالمؤمنين نداشته است. حضرت فرمودند: تو دوست داشتي با ما باشي؟ بله آقا. فرمودند: تو با ما بودي. اسمت نوشته شد. جنگ نکرده اسمش جزء مجاهدين نوشته شد. بعد حضرت فرمودند: اسم کساني در اين جنگ با ما نوشته شد که هنوز به دنيا نيامدند.
مي‌خواهم بگويم با اين نگاه به روايت اميرالمؤمنين داراها بيشتر در معرض خطر هستند اگر از همه دارايي‌شان به درستي استفاده نکنند. و ندارها چقدر در معرض سرمايه گذاري هستند. فقط نيت کنند اگر دارا باشيم، به اندازه نياز ضروري خودمان برمي‌داريم و بقيه را در راه خدا مصرف مي‌کنيم. در دارايي تقوا شکر است. انشاءالله هفته ديگر که تولد امام رضا هست بقيه بحث را خدمتشان مي‌گويم.
شريعتي: گفتند که من يک دختر متولد سال 68 هستم. تا اين سن به يک نامحرم نه نگاه کردم، نه فکر کردم و نه در ارتباط بودم. درسم را خواندم و سعي کردم مطابق يک دختر فهميده رفتار کنم. اين همه سال خوب بودن يک دختر بچه متولد سال 81 به من مي‌گويد: اين املي است که در اين دوره زمانه يک پسر سالم پيدا نمي‌شود آدم بخواهد خوب باشد و خوب رفتار کند. فکر که مي‌کنم مي‌بينم دور و اطراف من هيچ خواستگار خوب نبود. همه اين خواستگارهاي محترم تا الآن هر کاري دلشان خواسته کردند، آنوقت موقع زن گرفتن که مي‌شود گفتند: برويم دختر سالم و عفيف بگيريم. پس عدالت خدا کجاست؟ اصلاً خوب بودن چه فايده دارد؟ وقتي همتاي آدم پيدا نمي‌شود؟
حاج آقاي ماندگاري: اولاً اينقدر عمومي نگوييم. همه آنهايي که الحمدلله خوب هستند و همتاي خوبي هم کنارشان هست، شاکر هستيم. پس همه خوب‌ها و عفيف‌ها بي‌ همتا نيستند. اين يک مورد. ثانياً ما چرا هر اتفاقي مي‌افتد و ديگران کوتاهي مي‌کنند، يقه خدا را مي‌گيريم؟ ما بارها گفتيم و باز هم مي‌گوييم: اگر قرار است دختران عفيف و پاکدامن مثل اين خواهر خوبمان در خانه شيطان سر به سرشان نگذارد و اين فکرهاي کفر آميز سراغشان نيايد، شما که اطلاع از اين دخترهاي خوب و پسرهاي خوب داريد، اينها را به هم وصل کنيد. من بد نيست نشان بدهم که لاي اين قرآن من کلي کاغذ است. شماره تلفن دخترها و پسرهاي خوب است. هر خانواده‌اي دختر خوب دارند نمي‌توانند اطلاعيه بزنند ما يک دختر خوب و عفيف و پاکدامن داريم، يکي بيايد. اما من روحاني محل که استاد اين دختر خانم هستم، کاسب محل، بزرگترها که از دختر و پسرهاي خوب اطلاع داريم، براي اينکه اينها در دام شيطان نيافتند اينها را به هم معرفي کنيم. واسطه شويم. اين واسطه شدن من تکليف شما را براي تحقيق و دقت پاک نمي‌کند. واسطه ازدواج يکي از کساني است که روز قيامت او را با نام زيبا صدا مي‌کنند.  
يک خاطره بگويم. پيشکسوتان يک مجموعه‌اي يک همايشي داشتند. دختردارها گفتند: ما دختر داريم پسر خوب سراغ نداريد؟ پسردارها هم مي‌گفتند: ما پسر داريم. در جلسه گفتم: دختردارها بلند شويد. پسردارها بلند شويد. گفتم: آدرس‌هايتان را به هم رد و بدل کنيد، ببينيد کدام به هم مي‌خوريد. مي‌شود به همين سادگي کارهايي کرد که دخترها و پسرها اينچنين ناراحت نشوند.
زماني ما خانه کاغذي مي‌ساختيم. خانه کاغذي را يک بچه کوچک هم مي‌تواند خراب کند. ولي الآن که بزرگ شديم خانه سيماني مي‌سازيم. خانه سيماني را به راحتي نمي‌شود خراب کرد. اين دختر خانم 27 ساله اعتقاداتش را چطور ساخته که دختر 14 ساله خرابش مي‌کند؟ يک دختر خانم 14 ساله گفته: رفتار تو اُملي است. بايد اعتقاد ايشان به هم بريزد؟ پس اعتقادات کاغذي بود. تو راحت درست است. تو براساس نظر خدا عفيف و پاکدامن بودي. مگر اعتقاد شما کاغذي است؟ پس اين سه نکته را در نظر بگيريم. اولاً تأمين ندهيم. ثانياً از واسطه‌ها تکليفشان را انجام بدهند. ثالثاً اعتقادات ما بايد آنقدر محکم باشد که دختر خانم 14 ساله آن را به هم نزند.
شريعتي: اگر يادتان باشد قديم‌ها ميوه فروش‌ها و سبزي فروش‌ها آخر شب اجناسي که امکان فاسد شدن داشت قبل از فاسد شدن بيرون مغازه مي‌گذاشتند تا احياناً افرادي که نياز داشتند و قدرت خريد نداشتند بيايند بردارند و استفاده کنند. حالا بعضي‌ها حاضر هستند مواد خوراکي را بيرون بريزند، حتي مثقالي از اين را به نيازمندها ندهند. بعد مي‌گويند: برکت از بين رفته است. خواهش مي‌کنم کمي مردم را آگاه کنيد. در اين زمانه نيازمند بيشتر شده و در مقابل اسراف هم بيشتر شده است.
حاج آقاي ماندگاري: مغازه‌دارها يک دارايي دارند. اين دارايي تا شب به فروش نرود. اين دارايي تا فردا بماند فاسد مي‌شود. فکر کرده اينها را خيرات کند چون اگر نگه دارد ديگر برايش پول نمي‌شود. پس از دارايي‌اش يک استفاده زيبا کرده است. جلوي در گذاشته که هرکس نياز دارد بردارد. امروز مردم نماز قضا زياد دارند. تنهايي هم حس نماز قضا خواندن ندارند. من روحاني ساعت يک بايد براي نماز جماعت ظهر بروم. ساعت دوازده ظهر بروم. يک ساعت زودتر بروم. اعلام کنم کساني که نماز قضا دارند بيايند من نماز قضا مي‌خوانم شما پشت سر من بخوانيد. هم جماعت است و هم ثوابش بيشتر است. هم وقتش را قشنگ استفاده کرده است. هم انگيزه‌هاي نماز قضا خواندن را براي مردم درست کرده است. هرکسي هر دارايي دارد، آن مقدار از دارايي‌اش را که حس     مي‌کند ديگر استفاده نکند از بين مي‌رود، دکتر، مهندس، معلم، روحاني، هرکسي بيايد براي وقتي که اگر خيرات نکني اسراف مي‌شود، وقت بگذاريد.
شريعتي: چند نفر از بيننده‌هاي خوبمان گفتند: ما زوج جواني هستيم، سه سال است ازدواج کرديم. صاحبخانه ما بسيار مراعات وضعيت ما را کرده است. در مورد اجاره و پول رهن اصلاً به ما سخت نگرفته است.
بيننده ديگري گفتند: بابت    اجاره خانه‌اي که حاج آقاي حسيني گفتند، من خودم مستأجر هستم. اگر صاحبخانه‌ها به اسم ائمه اطهار از زياد کردن اجاره گذشت کنند، باور کنيد اعتقادات مردم نسبت به دين بسيار قوي‌تر مي‌شود. به اميد روزهاي خوب.
بيينده ديگري گفتند: مستأجر من آشناست. پارسال خودش تقاضا کرد اجاره‌اش زياد نشود. امسال هم من بخاطر امام رضا و حضرت معصومه اين کار را کردم.
گفتند: سلام، به حاج آقا بگوييد: من صاحبخانه هستم. شما لطف کنيد قيمت مرغ و آب و برق و گوشت و گاز و لوازم تحرير و کتاب  و شهريه مدرسه را شما حساب کنيد و خيلي از چيزهاي ديگر را پايين بياوريد، ما صاحبخانه هم کافر نيستيم. ما اجاره ها را کم مي‌کنيم.
حاج آقاي ماندگاري: اين صاحبخانه خودش مي‌گويد: ما کافر نيستيم. مسلمان هستيد. آمديد حساب کرديد اين مقدار شهريه مدرسه، اين مقدار دارو و درمان دارم. اين مقدار براي باشگاه بدنسازي گذاشتم. اين را لباس بخرم. ببينيد اگر لباس نخريد ضرري به زندگي شما نمي‌خورد. اگر هم بدنسازي نرفتيد و در خانه ورزش کرديد، اين هم خيلي به زندگي شما ضربه نمي‌زند. ما مي فهميم شرايط شما سخت است. ولي يک ذره از خرج‌هايتان را کم کنيد شما به يکي رحم کرديد و خدا هم به شما رحم خواهد کرد.
مخارج زندگي ما سه دسته است. ضروريات، رفاهيات، هوسيات، هيچکس نگفته ضروريات را به ديگران بده. هيچکس هم نگفته رفاهيات را به ديگران بده. ولي مي‌گوييم: از هوسيات‌ خود کم کنيد و به مستأجران خود رحم کنيد. شما دارايي داري، پس از اين دارايي‌تان درست استفاده کنيد تا خوابتان نبرد. اين علامت تقوا است. ما گفتيم هميشه انفاق بايد به نزديک‌ترين کس‌ها باشد. اين مستأجر شما همسايه شما است. مؤمن و مسلمان است. از هوسيات خود بزنيد، از برج زندگي بزنيد، حالا کنار سفره گل نبود، شيريني نبود، لباس اضافي نبود. اينها را مي‌شود جبران کرد. به مستأجرها کمک کنيد تا بگويد: خدا انشاءالله به آبروي امام رضا در دنيا و آخرت دست شما را بگيرد. دعاي امام رضا را در حقت مستجاب کند که حضرت فرمودند: اگر خدا گره مؤمني را باز کند خدا هم گره او را در آخرت باز خواهد کرد.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: اميدواريم به حق محمد و آل محمد خدا توفيق استفاده درست از دارايي‌هايمان براي آخرت خودمان و براي گره گشايي خودمان به مؤمنين عنايت بفرمايند.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.