حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري – تقوا
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تقوا
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 06-05-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
صبحي گره از زلف تو باز خواهد شد *** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آيه وحدتي که با آمدنت *** هر قطب نما قبله نما خواهد شد
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم و همينطور شنوندههاي خوب و نازنين ما. انشاءالله در هر کجا که هستيد زير سايه خداوند متعال و در پناه اهلبيت عليهالسلام باشيد. امروز در خدمت حاج آقاي ماندگاري هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله. بسم الله الرحمن الرحيم. السلام علي رسول الله و علي آله آل الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان و شنوندگان عزيز سلام عرض ميکنم. تقاضا ميکنم همه دست به دعا برداريم و دعاي سلامت حضرت را بخوانيم. تا حضرت دعا بفرمايند آنچه خير است بر زبان ما جاري شود. (قرائت دعاي فرج)
شريعتي:آنهايي که دنبال برکت و آثار متعدد تقوا در زندگيشان هستند حتماً برنامه امروز را گوش بدهند. امروز حاج آقاي ماندگاري از تقوا براي ما ميگويند و در بخش دوم گفتگوها هم انشاءالله به سؤالات شما پاسخ خواهند داد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، بحث خوبي را انشاءالله شروع کرديم که مفيد و کاربردي است. زندگي را به جادهاي تشبيه کرديم، وقتي اين جاده ما را به آرامش و مقصد ميرساند که ما گواهينامه داشته باشيم. در رانندگيها بايد گواهينامه رانندگي داشته باشيم. در زندگي بايد گواهينامه بندگي داشته باشيم. چون جادهاي که خدا براي ما آماده کرده، جاده زندگي است. در اين زندگي هم ميتوانيم بندگي کنيم و هم ميتوانيم بردگي کنيم. حواسمان باشد اگر بنده خدا نباشيم، مجبوريم بنده صدها خدا شويم. چقدر زيبا حضرت يوسف به همسلوليهاي در زندان فرمود: «أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (يوسف/39) آدم يک خدا داشته باشد، آرامشاش بيشتر، اضطرابش کمتر است. وقتي آدم بخواهد هزاران خدا را راضي کند، هم پدر و مادر را راضي کند، هم برادر و خواهر، هم اولاد، هم دوستانش، هم بالا دستيها، هم پاييندستيها، هم رفيقها، هم غربيها و شرقيها، هم شهوت و هم غضبش را راضي کند، همه آنچه در درون و بيرونش هست، از لشگريان جهل و ابليس را بخواهد راضي کند، خودش کلافه ميشود. پس بياييم خدا را راضي کنيم که سريع الرضا است و چقدر هم زود راضي ميشود. يک آقاي مهربان هم که روزهاي چهارشنبه بايد يادي از آن حضرت بکنيم، امام رضا است که مظهر مهربانيهاست. خدا از امام رضا زودتر راضي ميشود. لذا گفتيم در زندگيمان با گواهينامه بندگي راه بيافتيم.
قرار شد اين زندگي را به جاده و مراحل مختلف زندگي را با هم تطبيق بدهيم و بگوييم: تقوا در اين مراحل يعني چه؟ اما قبل از اينکه وارد آن بحث شوم. امروز ميخواهم اول آثار قشنگ تقوا را بگويم. آثار تقوا خيلي زياد است. 259 آيه در قرآن کلمه تقوا و مشتقات تقوا آمده است. من چند مورد را انتخاب کردم براي مردم بخوانم. يکي آيه 96 سوره اعراف است. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) اين آيه علاوه بر اينکه آثار تقوا را ميگويد، فرمول ديگري را هم به ما ياد ميدهد. اين آيه ميفرمايد: اگر شما ميخواهيد موفقيت داشته باشيد، سه عنصر بايد در حد بالا قرار گيرد. يکي انگيزه، يکي برنامه و يکي امکانات است. معمولاً وقتي ما به نتيجه نميرسيم، ميگوييم: امکانات نبود. هرکسي ميخواهد در هر امري موفق شود، پروژه اشتغال، تحصيل، ازدواج، سياست، مباحث اجتماعي و در همه حوزهها موفق شود، خوب گوش کند. اينجا خدا در اين آيه ميگويد: دو تا از عناصر موفقيت را آن مدلي که من ميگويم، تو بياور. بيا با هم قرارداد ببنديم. سومي که دغدغهي توست من ميآورم. ميگويد: انگيزه و برنامه را مدلي که من ميگويم، تو بياور. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا» انگيزهات را براساس ايمان به خدا تنظيم کن.
انگيزه موتور محرک کار است. انگيزه من کوچک باشد، همت من کوچک است. انگيزه من بلند باشد، همت من بلند است. اگر بخواهي همه دنيا را به تو بدهند، انگيزهات کوچک است. «متاع قليل» زود تمام ميشوي. ديديد بعضي ميگويند: من فقط زندگي ميکنم که يک خانه و يک ماشين و همسر و دو تا بچه و شغل داشته باشم. اينها را که داشته باشد، ديگر احساس ميکند بقيه زندگي برايش پوچ است. ميگويد: خوب پس بميرم و منتظر مرگش است. اما بعضيها خيلي انگيزهشان بلند است. اگر انگيزهات آدمها و دنيا باشند، کوچک است. اگر پول باشد، همه پولهاي عالم هم به تو بدهند، باز هم کوچک است. همه پستهاي عالم را به تو بدهند، باز هم کم است. شهرت عالم را به تو بدهند، باز هم کوچک است. خوب پس چه کنيم انگيزه ما آنطور که تو دلت ميخواهد باشد. آمنوا باش، انگيزهات خدا باشد. تو ارزان فروش نباش، گران فروش باش. شهدا خوب گران فروشي کردند.
امروز خيليها خودشان را به يک نگاه هوس آلود ميفروشند. بعضي خودشان را به پست ميفروشند. به يک سخنراني گفتند: بيا در دهه محرم سخنراني کن. آنقدر پول ميدهيم. ولي اسمي از امام و شهدا و انقلاب نبري. يک مقدار فکر کرد و گفت: اين پولي که شما ميدهيد از پولي که به ابن زياد دادند، خيلي کمتر است. من به چقدر بفروشم که بيارزم؟ اميرالمؤمنين ميفرمايد: دو انگيزه ما را بزرگ ميکند، يکي خدا و ديگري بهشت. قيمت خودتان را بالا ببريد.
يک بچه بسيجي گفت: به يکي از اين مشهورها زنگ زدم. حالا مداح بود يا هرکسي. گفتند: بايد اول يک مقدار پول به حساب ايشان بريزي تا بيايد. بچه بسيجي گفت: قيمت اين آقا اينقدر پايين است؟ حالا قيمت ميليوني بود. من فکر ميکردم قيمت اين آقا قيمت خدا و بهشت است. طرف دوزارياش افتاده بود، گفته بود: ببخشيد. گفت: نه،ما حاج آقا و مداح و منبري که قيمتش اينقدر پايين باشد، نميخواهيم.
شهدا قيمتهايشان را بالا بردند و خدا هم گفت: خودم خريدارم. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» (توبه/111) اصلاً کسي که گواهينامه بندگي بگيرد، خودش را به غير خدا نميفروشد. اين آمنوا است. تو انگيزهات را از ازدواج خدا بکن، بعضيها انگيزهشان از ازدواج پول پدر و مادر همسرشان است. بعضيها پست و بعضي شهرتشان است. بعضي فقط زيبايي طرف است. بعضي مدرک است. بعضي قدرت است. اما يکي ميگويد: بخاطر خدا من با اين ازدواج ميکنم. اشکالي ندارد زيبا و پولدار هم باشد، ولي بخاطر خدا من با اين ازدواج مي کنم. يعني اگر اينها را هم نداشت باز با اين ازدواج ميکردم. اين احساس پوچي و بي معني شدن زندگي و بن بستها همه به دليل کوچک بودن انگيزه است. خدا ميگويد: ميخواهي موفق شوي؟ بيا انگيزهات را بالا ببر. انگيزه خدا ميشود. بعد انگيزه که خدا شد، يک اتفاق خوبي ميافتد. من امکانات و فرصتم محدود است ولي نيت من نامحدود است. خدا به اندازه عملکرد من به پاداش ميدهد يا به اندازه نيت من؟ نيت کردم ماه رمضان پنج نفر را افطاري بدهم. ولي انگيزهام اين بود اگر پول داشتم پنج هزار نفر را افطار ميدادم. خدا به اندازه پنج هزار نفر به من ثواب ميدهد. به شرطي که راست بگويم. اگر روزي امکاناتش را داشتم انگيزه من پنجاه هزار نفري شود. انگيزه را که بالا ببري، همت خودت بالا ميرود. قيمت خودت بالا ميرود. لذا يک آيه ديگر ميگويد: لحظه به لحظه انگيزههايتان را رشد بدهيد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/136) بچه کلاس اولي انگيزهاش اين است که مدرک کلاس پنجم را بگيرد. حالا پنجم را گرفتي بيا سيکلت هم بگيرد. سيکل هم گرفتي، بيا ديپلم بگير. بيا ليسانس بگير، بيا فوق ليسانس بگير. اگر انگيزهات در هرکاري حتي آب خوردن، خوابيدن، الهي بود، اينکه خدا خريدار باشد، اين انگيزه ميشود. اين تلاوت مرا خدا خريدار باشد. اين برنامه ما را خدا خريدار باشد. اين خوردن، خدمت کردن، خنداندن مرا خدا خريدار باشد. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» يعني بايد برنامه داشته باشيم. اگر ميخواهي در جاده بندگي رعايت کني، بايد خطکشيهاي بندگي را رعايت کني. يک جا خط ممتد است. يکجا سبقت ممنوع است. يکجا پارک ممنوع است. يکجا عبور ممنوع است. يکجا توقف ممنوع است. الآن همه در مملکت ميگويند خدا، مي گويند: همه کارهاي ما خدايي است. حالا ببينيم راست ميگويي يا نه؟ چهارچوبها را رعايت ميکني يا نه؟
«وَ اتَّقَوْا» يعني حدود الهي رعايت شود. در خوردن، خوابيدن، ازدواج، ارتباط، اقتصاد، تمام گرفتاريهاي ما براي اين است که اين حدودها رعايت نميشود. در چهارچوب نيستيم. توپ اگر از اين طرف خط شوت شود و در دروازه برود، گل حساب نميشود. ولو همه بلند شوند اعتراض کنند. داور ميگويد: قبول نيست! خدا داور است ميگويد: در خطکشي بازي کن، هرچه گل بزني چند برابر قبول ميکنم ولي از پشت خط گل بزني قبول نميکنم. خدا ميگويد: من مشتري تو هستم. خودم ميخرم. اين چقدر عظيم است که خدا مشتري ما شود. فقط متاعت را طوري کن که من مشتري بپسندم. عيب ندارد ميخواهي به شيطان بفروشي، بفروش. ولي شيطان روز قيامت ميگويد: « فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم» (ابراهيم/22) من الکي خريدم. خريدار نبودم. به مردم هم بفروشي، « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) هيچکس به تو کمک نميکند. فقط بيا به من بفروش. امکانات را خودم دادم. عالم را خودم دادم. تو انگيزهات را خدايي کن، چهارچوبي را که گفتم رعايت کن. «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) از آسمان و زمين برايت برکات ميريزم و درها را برايت باز ميکنم. گشايش به تو ميدهم. «وَ لكِنْ كَذَّبُوا» (اعراف/96) مردم اين فرمول مرا قبول ندارند. ميروند با ديگران معامله ميکنند. من هم مجبورم «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» به نتيجه کارهاي خودشان مبتلايشان کنم. با اين آيه خدا ما را عذاب نميکند. خودمان، خودمان را محروم ميکنيم. تقوا يعني معامله با خدا. اگر با خدا معامله کرديم خدا به فکر ما، به نگاه ما برکت ميدهد. به کلام ما برکت ميدهد. به دست و پول ما و همه وجودمان برکت ميدهد. اگر همه وجود ما برکت شود، در آستانه تولد امام رضا(ع) هستيم. امام رضا فرمودند: اگر خدا به کسي برکت بدهد، براي برکت خدا هيچ نهايتي وجود ندارد. ديگر اين آدم بينهايت ميشود. خداي شيريني تقوا را به همه ما بچشان.
شريعتي: صفحه 289 قرآن کريم آيات 67 تا 75 سوره مبارکه اسراء براي شما تلاوت ميشود.
«وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً «67» أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا «68» أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْرى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً «69» وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا «70» يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا «71» وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا «72» وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا «73» وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا «74» إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً «75»
ترجمه: وهرگاه در دريا به شما محنت و رنج رسد، هر كه را جز خداوند مىخوانيد، محو وگم مىشود، پس چون شما را نجات دهد و به خشكى رساند، از او رومىگردانيد. وانسان بسيار ناسپاس است. پس آيا ايمن شدهايد از اينكه شما را در ناحيهى خشكى (به قهر خود) فرو برد، يا باران ريگ بر شما بباراند، سپس نگهبانى براى خود نيابيد؟ يا اينكه ايمن شدهايد از اينكه خداوند دوباره شما را به دريا ببرد و طوفانى شكننده بر شما بفرستد، پس شما را به خاطر كفرتان غرق كند. آنگاه براى خودتان هيچ دادخواه و پيجويى در برابر قهر ما نيابيد!؟ وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا (بر مركبها) حمل كرديم و از چيزهاى پاكيزه روزىشان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم. روزى كه هر گروهى از مردم را با پيشوايشان فرامىخوانيم، س هر كس نامهى عملش به دست راستش داده شود، پس آنان نامهى خود را (با شادى) مىخوانند و كمترين ستمى بر آنان نمىشود. و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراهتر خواهد بود. و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم غافل كنند تا چيز ديگرى غير از وحى را به ما نسبت دهى، و آنگاه تورا دوست خود گيرند. واگر ما تورا استوار نكرده بوديم، هر آينه نزديك بود كه اندكى به آنان تمايل پيدا كنى. آنگاه دو برابر (كيفر مشركان) در زندگى و دو برابر در مرگ، عذابت مىچشانديم و براى خويش در برابر قهر ما ياورى نمىيافتى.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد وارد فضاي سؤالات شويم.
حاج آقاي ماندگاري: آيه 71 و 72 سوره اسراء ميفرمايد: اگر ميخواهيد گواهينامه بندگي داشته باشيد بايد امامتان را پيدا کنيد. خدا براي اينکه ما اهل تقوا باشيم فرمود: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين» (بقره/2) اين کتاب فقط قرآن صامت نيست، قرآن ناطق هم هست. هرکس امامش قرآن و اهلبيت باشد، حتماً گواهينامه بندگي هم ميگيرد. در اين کلاس به ما گواهينامه بندگي ميدهند. دو تا مربي يک حقيقت است و دو نمود است. اين مربي مکتوب و او مربي شفاهي است. اين دو مربي به ما گواهينامه بندگي را ياد ميدهند. کسي که اينجا اينها را پيدا نکرده، روز قيامت هم مقصد را گم ميکند. «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»
هرچه بخواهيم گواهينامه بندگي ما دقيقتر و بهتر باشد بايد سراغ قرآن و عترت برويم. اين را به ما ياد داده و خدا معرفي کرده است. اينها براي متقين هستند. «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون» (بقره/157)
شريعتي: با سلام و عرض خسته نباشيد خواهشمندم بفرماييد چگونه ميتوانم خمس مالم را بپردازم در حالي که بنده دو سال پيش در هنگام رفتن به مکه در طول عمر 37 سالهام يکبار اين کار را کردم. تمام زندگي من از دم قسطي و قرض است. آيا باز هم من بايد براي پرداخت خمس اقدام کنم يا خير؟
حاج آقاي ماندگاري: از شما سؤال ميکنم که تکليف نماز براي همه است يا فقط براي سالمهاست؟ ولي هرکس به اقتضاي استطاعت بدني که دارد نماز برايش واجب ميشود. يعني آدم سالم نماز را ايستاده ميخواند و هر روز بايد بخواند. آدم معلول نميتواند ايستاده نماز بخواند. ما جانبازي داريم که فقط چشمهايشان تکان ميخورد. اين تکليف نماز را دارد. براي اينکه به خدا بگويد: تو گفتي «اقيموا الصلاة» من هم در حد تکليف خودم اقيموا الصلاه را ادا ميکنم. من معلول هستم با اشاره دارم نماز ميخوانم. اگر سالم بودم بلند ميشدم و ايستاده ميخواندم. آنهايي که زندگيشان از دم قسط است. فقير هستند، ندار هستند، خمس واجب است مثل نماز است. « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» (انفال/41) خمس هم يکي از واجبات است. حالا نماز روزي پنج بار واجب است. خمس هم يکبار واجب است. از روزي که صاحب درآمد شد هر سال بر او خمس واجب است. حالا ممکن است به او تعلق نگيرد. وقتي دفتر نماينده مرجع تقليدش، مثل کسي که با بدن معلول در سجاده خوابيده است، آدم بيپول از دم قسط هم دفتر مرجع تقليدش ميرود و ميگويد: من اعلام آمادگي ميکنم که بياييد حساب و کتاب مرا رسيدگي کنيد اگر خمس بدهکار هستم ميخواهم واجبم را ادا کنم. اعلام آمادگي براي يک واجب به معناي انجام کاملش نيست. همچنان که کسي که نميتواند با يک اشاره نماز ميخواند. شما ميروي ميگويي: من اعلام آمادگي ميکنم. چه خانم، چه آقا، چه مجرد، چه متأهل، چه مکه برود چه مکه نرود، درآمد دارد واجب سراغش ميآيد. نماز از پانزده سالگي آقايان، نه سالگي دخترها سراغشان ميآيد، خمس از روزي که درآمد در جيبت آمد، سراغت ميآيد. داري پرداخت ميکني و نداري اعلام آمادگي ميکني. در خمس نبايد خود محاسبهاي کرد. دفتر مرجع تقليد برو، بگو: من ماهي يک ميليون درآمد دارم. ماهي يک و ميليون و پانصد هزار تومان قسط ميدهم. ماهي پانصد تومان کم دارم. خوب يک کارهايي ديگر هم ميکني زندگيات ميچرخد، دو کيلو برنج در خانه داري، يک کيلو نخود داري، تمام آنهايي که داري همه دويست هزار تومان ميشود. خمس همين خوراکيهايت را حساب کن بيست هزار تومان! ميتواني يکجا بدهي؟ نه، من ماهي دو هزار تومان ميدهم. اين يعني اعلام آمادگي. يعني اگر من روزي دويست ميليون تومان درآمد داشتم يک چهارمش را خمس ميدهم. عددش مهم نيست اعلام آمادگياش مهم است. همان «آمنوا و اتقوا» است که گفتيم.
نماز که خوانديم برکت به زندگي ما آمد، خمس هم بدهيم برکت به زندگي ما ميآيد. زکات هم بدهيم برکت ميدهد. هر واجبي اعلام آمادگي ميخواهد. اداي واجب در حد توان ميخواهد. اعلام آمادگي اينکه ميگويم: خدايا هرچه بيشتر به من بدهي، من پاي کار هستم. خدايا الاآن دم قسط هستم خمس ميدهم، وضعم بهتر شود باز هم خمسم را ميدهم. اين را باور کنيم و ضمن اينکه باور کنيم واجبات مالي را که خدا نياز ندارد. واجبات مالي براي موزانه اقتصادي است. شما که ماهي يک ميليون قسط ميدهي، ماهي بيست هزار تومان خمست ميشود. شايد کسي يک پله از شما پايينتر باشد که آن بيست هزار تومان خرج زندگي او شود.
شريعتي: در مورد لاک پرسيدند. هروقت به امامزادهها ميرويم متوجه ميشويم بعضي خانمها لاک دارند. وقتي تذکر ميدهيم ميگويند: از مراجع سؤال کرديم با همين لاک وضو و غسلشان را هم انجام ميدهند و نماز هم ميخوانند. واقعاً مراجع آيا چنين فتوايي دادند که با لاک ميشود غسل کرد و وضو گرفت يا خير؟
حاج آقاي ماندگاري: مراجع زميني ما که از اين فتواها ندادند. آن چيزي که مراجع گفتند اين است که فرمودند: اگر انگشتان پايتان را لاک زديد ولي به اندازه يک انگشت جا براي مسح پا بود، لازم نيست مسح شما روي همه پنج انگشت باشد. به اندازه يک انگشت هم جاي مسح پا بدون لاک بود وضوي شما درست است. مسح روي لاک، وضو روي لاک، غسل روي لاک اصلاً درست نيست. در غسل بايد به تمام بدن آب برسد.
شريعتي: سلام. همسرم اجازه نميدهد به ديدن مادرم بروم. يا حتي تماس بگيرم. چهار ماه است خانه نشين شدم و تمام مشکل من همين مسأله است و مادرم بسيار گريان و ناراحت است. آيا من گناهکار هستم در صورتي که شيوههاي بسياري به کار بردم براي رفع مشکلم، اما موفق نشدم. تکليف من چيست؟
حاج آقاي ماندگاري: من ميخواهم به دو گروه تذکر بدهم. اين خانمي که چهار ماه است تحمل کرده، معلوم ميشود اهل صبوري است. خدا خيرش بدهد. اميدوارم تصميم شوهر ايشان براي اينکه ايشان را از رفتن به خانه مادرش منع کرده است از باب اين نباشد که ايشان در رفتن به آنجا زيادهروي کرده باشد. آنقدر خانه مادرش رفته باشد که حق شوهرش را کم گذاشته باشد. اما دو توصيه ميکنم يکي به مادر اين خانم که دخترش را نميبيند و واقعاً برايش سخت است. به هر طريقي که ميتواند دخترش را به صبوري دعوت کند. ديدن مادر و اينکه مادر و فرزند همديگر را ببينند خيلي خوب است. خيلي ثواب و برکت هم دارد. اما حفظ اين زندگي بالاتر است. مادر فداکاري کند و ايثار کند به دخترش توصيه کند که در اين شرايط سخت صبوري کند. مادرها زياد دادم که ميگويند: مادرجان شما با هم خوش باشيد، ما هم شما را نديديم اشکالي ندارد. آتش را شعله نکشند. بگذارند زندگي حفظ شود. اما يک توصيه به آقاي بزرگوار بکنم. خبر داري چه تجارتي را از دست ميدهي؟ ميداني از خدمت به پدر و مادر چيزي بالاتر نداريم؟ شما سي سال به پدر و مادرت خدمت کني و به پدر و مادر خانمت خدمت کني که پيغمبر فرمود: پدر مادر همسر پدر و مادر تو به حساب ميآيند، خدمت کني، ميداني چه تجارتي کردي؟ خودت که نميرسي به مادر زنت خدمت کني همسرت را هم محروم کردي؟ که اگر همسرت با اجازه و تشويق تو برود براي تو هم ثواب حساب ميشود؟ آنوقت اسم خودمان را عاقل ميگذاريم؟
شريعتي: در تمامي کشورهاي پيشرفته دنيا بهرهمندي از بيمه بيکاري و استفاده از وامهاي با بهره کم يک چيز مرسومي است و اين موجب شده مردم مبتلا به ربا و اينگونه مشکلات نشوند. چرا اين کشورها که حکومتشان فاقد بهرهمندي از اصول مترقي اسلام هست، حکومتشان اسلامي نيست اين امر را به درستي درک کردند و دارند از قوانين دين ما استفاده ميکنند و آن را به صورت قانون درآوردند ولي نه مسئولين و نه علماي ما به اين موضوع در کشور ما کوچکترين اهميتي نميدهند. آيا استفاده از ربا ميتواند براي فرد گرسنه و بدهکار مفيد باشد؟ آيا غفلت از اين مهم موجبات ايجاد دين براي مسئولين و علماي محترم در پيشگاه خداوند متعال نميگردد؟ اين پيام را يک برادر رزمنده که در دوران دفاع مقدس بودند، براي ما فرستادند.
حاج آقاي ماندگاري: در برابر حرف حق بايد همه تسليم باشيم. اميرالمؤمنين هم فرمودند: «الله الله فى القرآن لا يسبقنكم فى العمل به غيركم» مواظب باشيد به دستورات قرآن و اهلبيت ديگراني که اسم مسلمان رويشان نيست بر شما سبقت نگيرند. در دين ما ميگويد: اگر به پولي که خوابيده سود زياد تعلق بگيرد، کسي رغبت براي کار کردن با پول پيدا نميکند. همه مي روند پولهايشان را به نزول و ربا ميگذارند. من نميخواهم بگويم همه عمليات بانکي ما به نزول و ربا است. نه! اسمش اسلامي است. بارها هم در اين برنامه گفتم شکل تمام قراردادها اسلامي است. ولي به اين قراردادها معمولاً عمل نميشود. آنچه در جامعه ما اتفاق ميافتد اين است که به پولهاي خوابيده سودهاي آنچناني داده ميشود، و به پولهايي هم که کمک ميکنند سودهاي آنچناني گرفته ميشود. ما ميخواهيم بگوييم: آنچه در کشورهاي ديگر اتفاق ميافتد که براي سپردهها سود کم ميدهند و براي تسهيلات هم سود کم ميگيرند، حقيقت کار به اسلام نزديکتر است تا حقيقت کاري که در جمهوري اسلامي اتفاق ميافتد. مثل موضوعات ديگري که ميگوييم: در جوامع ديگر رعايت ميشود. حضرت آيت الله جوادي آملي ميفرمايد: هيچ اشکالي ندارد بگوييد: ديانت در بعضي جاها از اينجا بهتر رعايت ميشود. ولو انگيزه ديني ندارند. انگيزه خدايي ندارند. ولي نسخه خدا و پيغمبر را در دنيايشان رعايت ميکنند. دنيايشان سالمتر ميشود. به نفعشان است. من براساس درد اين رزمنده عزيز ميگويم مسئولين اقتصادي مملکت! تا موقعي که سودها و سپردهها آنقدر بالا باشد، سود تسهيلات آنقدر بالا باشد، چرخ اقتصادي اسلامي نخواهد گشت. براي همين قرآن گفته: ربا جنگ با خداست. تسهيلاتي که به توليد ميدهند هجده تا بيست و پنج درصد سود ميگيرند. سود توليد پانزده درصد است. پس براي چه در توليد برود، پولش را در بانک ميگذارد، سودش را بگيرد. يعني همه مردم بيايند سود بگير شوند. نزول خور شوند! ربا خوار شوند. اين سيستم بانکي ما ولو اسمش اسلامي است، قراردادها همه شرعي است. لذا همين الآن به بعضيها وام هشتصد ميليوني با سود يک درصد دادند، يعني هيچي! به يک بدبخت بيچاره هم ده ميليون وام ميدهند با سود بيست و پنج درصد! اين سيستم بانکي چرخ اقتصاد را اسلامي نميکند. قرآن ميگويد: خدا نابودتان ميکند. رهبري هم تذکرات را فرمودند ولي اجرا نميشود.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: اميدواريم به حق محمد و آل محمد همه مردم و مسئولين بخواهند اسلام اجرا شود. خدا برکاتش را بر زمين و آسمان ميريزد. اميدواريم طعم شيرين مسلماني را بيشتر بچشيم.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.