اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-12-20 -حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري - پرسش و پاسخ بينندگان

موضوع برنامه: پرسش و پاسخ بينندگان

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

تاريخ پخش: 93/12/20

 

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

در يک بهار سبز خوشايند مي‌­رسي * * * يک روز در اواخر اسفند مي‌رسي

وقتي که دسته دسته کبوتر به اذن عشق * * * از آسمان فرود بيايد مي‌رسي

از نسل ارتفاعي و از پشت آسمان * * * بي هيچ واسطه به خداوند مي‌رسي

در اين سکوت سرد تو را داد مي‌زنم * * * پس کي به داد مردم دربند مي‌رسي

تا يازده ستاره برايت شمرده ام * * * با اين حساب با عدد چند مي‌رسي

از پشت روزهاي مه آلوده‌ي زمين * * * مي‌بينمت که با گل و لبخند مي‌رسي

شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي شما خانم‌ها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم خوشحاليم که در اين لحظات همراه شما هستيم خدمت حاج آقاي ماندگاري سلام عرض مي‌کنم.

حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما و همکاران و بينندگان اميدواريم در اين روزهاي پاياني سال هم چنان که به حساب و کتاب دنيايمان مي‌رسيم يک کم هم به حساب و کتاب عمرمان و به حساب و کتاب آخرتمان هم بيشتر برسيم نمي‌گويم برسيم الحمدلله مردم ما مردم متدين و خوبي هستند و براي اين که در اين قصه مدد بگيريم از وجود نازنين امام زمان سلام الله عليه همه با هم دعاي سلامت حضرت را تلاوت مي‌کنيم اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک دسته گل صلوات را هم به آقايمان ولي نعمت مان هديه مي‌کنم.

شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. از لطف و محبت بيکران شما که از طريق ايميل و پيامک مي‌رسد سپاسگزارم حاج آقا اين جا هستند تا به سوالات شما پاسخ بدهند. ما روز گذشته بحثي را با حاج آقاي حسيني داشتيم در مورد اداي واجبات مالي در هفته‌هاي گذشته مخصوصا ديروز که خيلي هم مورد استقبال دوستان خوب قرار گرفت خيلي‌ها درخواست داشتند از زبان شما در مورد اداي واجبات مالي بشنوند.

حاج آقا ماندگاري: بعد از صحبت‌هاي حاج آقاي حسيني عزيز صحبت کردن من شايد خيلي به جا نباشد ايشان الحمدلله استاد با فضل و خوش بيان هستند من هم از ديدگاه ساده‌اي که بنا دارم هميشه ساده بيان شود مي‌خواهم يک سوال را بپرسم. حدود شش صد آيه در مورد جهاد در قرآن آمده است که جهادي هم که قرآن مي‌گويد هم جهاد با مال است هم جهاد با جان است «وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» (انفال/72) حتي از آيات الاحکام بيشتر شما خودتان الحمدلله حوزوي هستيد مي‌دانيد همه‌ي آيات الاحکامي که فقها دارند احکام را بر اساس آن مي‌گويند پانصد تا است آيات جهاد ششصد آيه است اگر آيات جهاد اين همه باشد و در رابطه با جهاد مالي هم يک پايه اش باشد از طرفي هم ما يک واجب مالي داريم به نام زکات آيات زيادي هم دارد خب زکات مال همه‌ي اقشار مردم نيست مال يک گروه خاصي است گندم دارند جو دارند گاو گوسفند شتر کشمش طلا نقره دارند بقيه‌ي مردم بي بهره بايد باشند از جهاد مالي؟ آمار صدقات هم کميتش تعدادش زياد است ولي کميتش کم است من گاهي وقت‌ها شوخي مي‌کردم بعضي‌ها ده سال پيش هم هزار تومان صدقه مي‌دادند الان هم همان هزار تومان را صدقه مي‌دهند نمي‌دانند تورم يک مقدار فرق کرده پس اين همه تاکيد خدا براي جهاد مالي که جهاد بالاترين درجه است «وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» (نساء/95)، «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ» (بقره/261)‌ اين همه آيات مربوط به جهاد مالي بايد شامل حالي يک عده‌ي کوچک شود.

شريعتي: يا شايد تصور مي‌کنيم صدقه‌ي ما جهاد است.

حاج آقا ماندگاري: نه معلوم مي‌شود يک واجب مالي ديگري وجود دارد و يک آيه در قرآن دارد آن هم آيه‌ي 40 انفال به نام خمس من احساس مي‌کنم ريشه اش در رابطه با خمس زکات و همه‌ي واجبات مالي اين است که ما هنوز باور نداريم سرمايه دهنده‌ي ما خداست فکر مي‌کنيم خودمان هستيم من وقتي احساس مي‌کنم خودم يک مالي را جمع کردم با شما اصلا برادر و رفيق يک مالي را خودم جمع کردم شما يک پنجم اش را بده به من به چه دليل بدهم؟ اين سرمايه را من جمع کردم زحمت و فکر تلاش من بوده جمع کردم چرا يک پنجم را بدهم حتي پدر به بچه بگويد يک پنجم بده براي چه بدهم؟ اما اگر باور کرديم سرمايه دهنده مي‌گويد يک پنجمش را بده به من سرمايه دهنده دارد يک تکليف براي ما درست مي‌کند اين وضع فرق مي‌کند هم چنان آن‌هايي که دارند اعتبار مي‌دهند به سرمايه گذاران موسسات مالي و بانک‌ها دارند اعتبار مي‌دهند اين تکليف مشخص مي‌کند اين سود را بايد به ما برگرداني اين طوري قسط بايد بدهي صندوق‌هاي مختلف اعتبار مي‌دهند سرمايه از آن هاست کار از من است من اگر اين را در عالم باور کردم که سرمايه از خداست تلاش از من است تازه اين با آن مثال من فرق مي‌کند تلاش را هم خدا توفيق داده تلاش کنم توان کار کردن ما هم از اوست حاج آقاي قرائتي اين کار را کردند من هم اين کار را کردم مرده‌ي محترمي وسط بود دستش را گرفتم بالا گفتم اين دست ديگر کار نمي‌کند تا باقي دستتان کار مي‌کند يک کاري بکند اين زبان ديگر کار مي‌کند اين چشم اين پا کار نمي‌کند پس همين سرمايه هم که فکر مي‌کنم خيلي مال خود من است باز هم مال من نيست موقتي است مثالي مي‌زنم يک بابايي است به دو پسرش سرمايه مي‌دهد براي شروع کارش نفري ده بيست ميليون پدر هم پولدار است پنجاه ميليون که به هر کدام از پسرهايش مي‌دهد خيلي کار به سرمايه اش ندارد خيلي در دارايي او اثر ندارد ولي مي‌خواهد تربيت کند مي‌گويد سرمايه مال من است ولي کار مال شما برويد با اين سرمايه پول در بياوريد زندگي تان را بچرخانيد سرمايه‌ي من را کم کم به من برگردانيد يکي از پسر‌ها واقعا مودب و زرنگ است سر موعد که مي‌شود يک قسط از پول‌هايي که بابا داده را مي‌گذارد در پاکت يک جعبه شيريني يک شاخه گل مي‌گيرد مي‌آيد دست پدر را مي‌بوسد اگر تو سرمايه را نداده بودي من اين طوري نبودم الحمدلله مغازه زدم سرمايه گذاشتم رونق گرفت خيلي بازار آن چناني نيست ولي الحمدلله دارد مي‌چرخد اين قسط اول ان شاء الله وضع خوب مي‌شود قسط‌هاي بعدي را مي‌دهم پدر با ضرس قاطع مي‌گويد بارک الله معلوم مي‌شود آدم خوش حسابي هستي دفعه‌ي بعد هم پول خواستي روي پدرت حساب کن مي‌رود بقيه‌ي کارها را انجام مي‌دهد پسر دوم فکر مي‌کند زرنگ است بعضي‌ها زرنگ هستند بعضي‌ها فکر مي‌کنند زرنگ هستند «وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (اعراف/30)، «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (کهف/104)، «وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ» (مجادله/18) فکر مي‌کنند سر سال که مي‌شود فکر مي‌کند زرنگ است مي‌آيد براي پدر ننه من غريبم در مي‌آورد مي‌گويد بازار کساد است اوضاع خراب است يارانه‌ها را نريختند هنوز فلان پول را هم ندادن پول فلان قرارداد را نداده اند نمي‌توانم قسط را بدهم شرمنده ام پدر شايد در ظاهر سر تکان مي‌دهد که عيبي ندارد پسرم اما در دلش مي‌دهد پشت گوشت را اگر ديدي پدرت کمکت بکند اولي نفع برده دومي ضرر کرده فکر مي‌کرد اين جهل مرکب است من و شما و بينندگان اگر باور داريم سرمايه‌ي حياتمان را خدا داده سرمايه‌ي کارمان را خدا داده سرمايه‌ي زندگي مان را خدا داده حالا سرمايه گذار به من و شما گفته سرمايه از من کار از تو تازه توفيق کار و ذهنت را هم من مي‌دهم يک پنجم سر سال برگردان به ما اگر درست و حسابي برگرداندي روي ما حساب بکن دفعه‌ي بعد هم حساب بکن.

شريعتي: اگر دنبال خير و برکت هستي خير و برکت را ما بهت مي‌دهيم.

حاج آقا ماندگاري: اين مثال را گفتم حاج آقاي حسيني عزيز ديروز فرمودند هيچ مرجع تقليدي نه به زور مي‌گيرد نه مامور انتظامي مي‌آورد دم در خانه تازه قسط بندي هم مي‌کنند مي‌گويند ذره ذره بده سال 70 بود پنجاه هزار تومان بود دست گردان کرديم کم کم پرداخت شد سال 73 شد 350 هزار تومان کشاورز بود گفتم چه خبر است گفت خدا برکت داده جالب است ديدم يک چک 350 توماني کشيد گفت خدا برکتش را به من قسطي نداده به من يک جا برکت را داده من حق خدا را يک جا مي‌دهم اگر باور کرديم اشک هم در چشمانش است گفتم چرا اشک در چشمانت است گفت دو سه تا زمين اطراف من محصولشان آفت زده خاک يکي آب يکي اين محصول چند برابر آن‌ها آفت زده اين يعني کمک خدا ‌اي حاج آقا آن‌ها که دين و ايمان ندارند در کشورهاي ديگر هستند به آن‌ها برکت زياد داده خدا دو جا گفته برکت مي‌دهد يکي 96 اعراف «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ» يکي آن‌هايي که خوب قاعده را رعايت مي‌کنند خدا برکت مادي و معنوي مي‌دهد يک جا هم خدا گفته آن‌هايي که ايمان ندارند قاعده را رعايت نمي‌کنند برکت مي‌دهيم اما برکت مادي «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَيْ‏ءٍ» (انعام/44) برکت مادي مي‌دهم ولي همه اش همين جا است برکت روحي و معنوي و آخرتي ندارند.

شريعتي: ديروز حاج آقاي حسيني اشاره کردند يکي از ريشه‌هاي اين که ما از واجبات مالي فرار مي‌کنيم دلمان نمي‌آيد دل بکنيم همين ايمان مي‌تواند کمک بکند

حاج آقا ماندگاري: اگر همين آدم باور کند خمس دادن پرداخت نيست سرمايه گذاري است سرمايه گذاري در اعتبار خداست، خدايي که همه‌ي عالم از آن اوست مثلا پنجاه ميليون تومان پنج ميليون تومان هم ندهيم پانصد هزار تومان بخواهم خمس بدهم يا ندهم به پول خدا اضافه نمي‌شود ندهم از خزانه‌ي خدا کم نمي‌شود اين سرمايه گذاري است آن‌هايي که تا به حال نداشتند حتما اين ايمان را از خدا بخواهند و حتما شروع کنند هر جايي جلوي ضرر را بگيريم منفعت است آن‌هايي که شروع کردند اطرافيانشان تشويقشان بکنند آقايي که تا به حال خمس نمي‌داده واجبات مالي اش را رعايت نمي‌کرده حالا امروز آمده روزهاي اول سال حساب کتابش را انجام مي‌دهد پيش دفتر مرجع تقليدش خانمش خبر دار شد تشويق کند ماشاء الله آفرين اشک شوق بريزد مادر تشويق کند برادر تشويق بکند نه اين که بگويد تو دو دختر دم بخت داري پول رفتي به چه کسي دادي بعضي‌ها اين طور «وَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ» (نساء/167) مي‌شوند که ديده ايم تو خودت دفترچه‌ي قسط دادي چرا رفتي دادي خيلي بد است کسي که مي‌خواهد با ايمانش يک عمل خيري انجام بدهد طرح قشنگي هم که حاج آقاي حسيني باني شدند و برنامه‌ي سمت خدا باني اش مي‌شود اين است که ما بخواهيم شاکر باشيم در اين که يک عزيزي دارد کار خوبي انجام بدهد بارها گفتيم کسي که چهل سال کار خوبي انجام مي‌دهد از او تشکر نمي‌کنيم کسي که يک سال غلط مي‌کند تا چهل سال آبرويش را مي‌بريم چرا بايد اين حالت در زندگي‌هاي ما باشد حاج آقاي حسين فرمودند کارگراني که کارفرماهايشان آمدند اين حرکت قشنگ را انجام دادند نه تنها حق خدا را مي‌خواهند بدهند حق خلق خدا را هم مي‌خواهند بدهند الحمدلله خيلي کار قشنگي است.

شريعتي: فعلا به 110 نفر قرار است هديه‌اي به رسم يادبود که نهج البلاغه است هم سنت خوب ترويج نهج البلاغه‌ي شريف مستمر باشد و پا برجا شود و رواج پيدا بکند و هم اين که آن سنت تشکر که من فکر مي‌کنم دوستان کتاب را نشان بدهند دوستان زير نويس خواهند کرد جزئيات شرط را.

حاج آقا ماندگاري: من يادم است براي هديه‌ي قرآن گفتم هديه‌ي قرآن به چندين هزار رسيد من يقين دارم به چندين هزار خواهد رسيد تقاضا دارم دايره اش را باز کنيم کارگراني که مي‌بينند صاحب کارانشان دارند حق و حقوق گذشته‌ي آن‌ها را کوتاهي‌هاي گذشته را جبران مي‌کنند که يقينا کسي که حق الناس را مي‌دهد حق الله را هم مي‌دهد اين را به ما پيامک بزنند و آدرس و مشخصات کارفرماي محترم را که اين قدر قشنگ آمده در دامن و آغوش نيت الهي براي ما بگويند که ما بتوانيم اين هديه را تقديم بکنيم من يک گروه ديگر را اضافه مي‌کنم خانم‌هاي بزرگواري که خبر تسويه حساب مرد به ايشان مي‌رسد که مردشان رفت حساب باز کرد براي واجبات مالي اش مردم مي‌روند مي‌گويند به خانم هايشان خانم‌ها پيامک بدهند که مرد ما تا به حال حساب کتاب نداشت الحمدلله به برکت اين آيات و روايات نکته‌ها که گفته شد رفت حساب و کتاب مالي اش را با دفتر مرجع تقليدش حساب باز کرد من گفتم همه مان از امام زمان وام مي‌خواهيم امام زمان مي‌گويد برويد در بانک ما دفترچه باز کنيد مي‌گذاريم در نوبت وام بدهيم طرف رفته دفترچه باز کرده کم کم از ايشان مي‌گيرم اين خانم به ما يک پيامک بدهند به عنوان تشکر خانم‌ها از مردشان که وظيفه شناس شده دارد وظيفه‌ي ديني اش را انجام مي‌دهد يا خانمش يا دخترش يا مادر خواهرش يک پيامکي بدهند اگر از اداي حق الله از اداي حق الناس ما مي‌خواهيم هم مردم و خانواده‌ها تشکر بکنند هم کارگرها تشکر بکنند ما هم تشکر کوچکي داشته باشيم خدا هم که « فَإِنََّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ» (بقره/158) من قول مي‌دهم همين الآن به شما قول مي‌دهم به زودي زود باني براي نهج البلاغه‌ها هزاران نفر شود از اين طرف هم هزاران پيامک بيايد که ما از پس هديه دادن خيلي بر نياييم.

شريعتي: ان شاء الله شما هم که محدوده را گسترده کرديد باني شويد 110 تا قبول بکنيد

حاج آقا ماندگاري: 110 تا هم ما قبول مي‌کنيم

شريعتي: خدا خيرتان بدهد.

حاج آقا ماندگاري: حاج آقاي حسيني 110 تا قبول کردند ما بايد از ايشان کمتر قبول کنيم ما 109 + 1 قبول مي‌کنيم تا خيلي جسارت به حاج آقاي حسيني نکرده باشيم.

شريعتي: نکته‌ي خوبش اين است آن افرادي که در اين مسير گام برمي‌دارند تعدادشان زياد است. حاج آقا ماندگاري ممنون نکات خوبي بود. قبل از اين که مشرف شويم محضر قرآن کريم من يک سوال مي‌پرسم يک سوالي است در مورد نيت و من فکر مي‌کنم شايد سوال خيلي‌ها باشد گفتند هميشه براي من سوال بود چرا اسلام در انجام اعمال مدام تاکيد مي‌کند که بايد براي هر کاري نيت الهي داشته باشيد وقتي يک نفر به يتيم‌ها کمک مي‌کند و براي آن‌ها غذا و پوشاک تهيه مي‌کند چه فرقي مي‌کند که نيتش الهي باشد يا غير الهي آن يتيمي که سير مي‌شود آن کسي که صاحب لباس مي‌شود برايش چه فرقي مي‌کند سوال من بيشتر به اين دليل است مي‌بينم آدم‌هاي مذهبي کار خير کساني که با خدا رابطه‌اي ندارند را کم ارزش مي‌بينند.

حاج آقا ماندگاري: کار خير را آدم‌هاي مذهبي کم ارزش نمي‌بينند در حقيقت عالم مي‌گويند اندازه و قيمت کار به نيت است مثال مي‌زنم من و شما با هم ديگر يک محموله‌ي غذا براي گرسنگان بعضي از کشورهاي آفريقايي آماده کرديم سوار کشتي مي‌کنيم يک آقايي هم که خيلي اعتقادات مذهبي ندارد او هم در همين کشتي يک محموله غذا گذاشته او حتي بيشتر گذاشته اين کشتي راه افتاد هر دويمان نيت مان رساندن غذا به گرسنگان سومالي است اين کشتي راه افتاد در دريا خورد به طور دزدان دريايي تمام اين محموله‌ها را بردند و دزديدند من و شما ناراحت هستيم؟ خيلي ناراحت هستيم؟ نه ما کار خودمان را انجام داديم اما آن آقا چون به آن مقصدي که مي‌خواست نرسيد او نيتش اين بود غذا به گرسنه‌هاي سومالي برسد ما نيت مان اين بود اين غذا به نيت رضاي خدا به گرسنه‌هاي سومالي برسد امام سجاد براي من و شما که معتقد هستيم مي‌فرمايد شما که به نيت الهي صدقه مي‌دهيد و خيرات مي‌کنيد قبل از اين که به دست محروم و مستمند و يتيم برسد به دست خدا رسيده شما معامله تان تمام شده چون نيت شما خدايي بوده کارتان انجام شد ثبت شد پاداشتان و تشکر هم خدا از شما مي‌کند کار شما تمام شد ولي آن آقا منتظر تشکر مردم سومالي است ولي نرسيد وسط راه از دستش رفت اين دستش خالي است اين فرقش است چون نيت ايشان رساندن به آدم‌ها بود نه فقط براي رضاي خدا نيت من و شما رساندن به آدم‌ها بود در سايه‌ي رضاي خدا. اين دو با هم فرق ندارد؟ خيلي فرق دارد لذا من مي‌گويم خدايا من که وظيفه ام را انجام دادم خدا به من پاداش مي‌دهد لذا من نه منتظر پاداش مردم سومالي بودم نه منتظر هورا و تشکرشان بودم من چون با خدا معامله مي‌کردم اين بزرگوار هم منتظر پاداش بود هم منتظر هورا بود هم منتظر تشکر بود براي همين در سوره‌ي انسان مي‌گويد «لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُوراً» (انسان/9) اهل بيت «يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً» (انسان/8) بگوييم يک پنج نفر حضرت زهرا حضرت امير حضرت امام حسن حضرت امام حسين حضرت فضه سلام الله عليهم سه شب پنج قرص نان دادند بعضي از پولدارهاي عالم دارند ميلياردي کمک مي‌کنند به گرسنه‌ها براي اين پنج قرص نان سوره نازل شده براي اين‌ها يک آيه نازل نشده چرا؟ چون «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» (انسان/9) اين بزرگوار اطعام داده آفرين بعضي‌ها اطعام مي‌دهند بعضي‌ها اطعام مي‌دهند انتخاباتي است مردم راي دادند پاداش را دادند بعضي‌ها اطعام مي‌دهند کمک مي‌کنند براي شهرت است ايشان مشهور شده اند بعضي‌ها اطعام مي‌کنند براي اين که محبوب شوند خب محبوب شده اند بعضي‌ها اطعام مي‌کنند براي اين که مردم عکسشان را بيندازند خب عکسشان را زدند اما يکي اطعام مي‌کند براي خدا چون که صد آيد نود هم پيش ماست کسي که براي خدا اطعام کند انسان دوستي هم در آن است ‌ان «اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا» (مريم/96) محبوبيت هم هست همه چي در آن است ولي اين آدم آن‌ها را نيت نکرده اين آدم اوج را نيت کرده رضاي خدا «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/16) من قبل از اين که برسانم به فقير دم در خانه چون خدا از رگ کردن به من نزديک تر است صدقه ام را گرفت دريافت کرد من معامله قبض و اقباض به قول آخوند‌ها انجام شد معامله تمام شد ولي اين آقا تا به آن طرف ندهد به او راي ندهد محبوب و مشهور نشود هنوز معامله تمام نشده است قرآن هم مي‌گويد «مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا» (شوري/20) اين آدم چون براي دنيا انفاق کرد اگر به دزدان دريايي نخورده بود به سومالي مي‌رسيد يک چيزي مي‌رسيد شهرت و محبوبيت و عجب آدم انسان دوستي است اما آن آدم چون براي خدا کار کرد هم محبوب شد محبوب دنيا و آخرت هم مشهور شد همه چي شد ولي در سايه‌ي نيت. اين فرق نيست است حتي من در باب شهدا هم گفتم شهدا جز بهترين‌ها هستند همه‌ي شهدا شهيد هستند شهيدي که براي ناموس کشته مي‌شود شهيد است شهيدي که براي وطن کشته مي‌شود شهيدي که براي دفاع از ارزش کشته مي‌شود شهيدي هم که فقط براي خدا کشته مي‌شود شهيد است ولي کسي که براي خدا کشته مي‌شود قيمتش خدا است کسي که براي خاک کشته مي‌شود قيمتش خاک است براي همين کشته شد اين خاک تا است نام شهدايي که براي اين خاک کشته شده اند نامشان را به نيکويي مي‌برند مزدشان را هم مي‌گيرند چرا ناراحتيم ما؟ اين حقيقت که قيمت هر چيزي به نيت است هر کسي اين را باور دارد نيتش را ببرد بالاتر ما که جلوي کسي را نگرفتيم. مسلمان‌ها نيت آن آقاي بدون اعتقاد را گرفته اند که تو حق نداري به نيت خداي ما بدهي؟ نه اين آقا هم مي‌تواند به نيت خدا بدهد خدا که مال من و شما نيست اگر به نيت خدا داد خودش برد کرده شما غصه نخوريد خدا به هيچ کسي ظلم نکرده اين آقا نيتش کوچک بوده کارش هم کوچک مي‌شود تو نيتت بزرگ است کارت بزرگ است آيه‌ي قرآن «کُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِه» (اسراء/84) قيمت شما به اندازه‌ي نيتتان است حضرت زهرا و اهل بيت عليهم السلام پنج قرص نان را دادند سه شب پنج نان پانزده عدد نان دادند ولي چون نيست خيلي بزرگ بود در دنيا پيچيد بعضي‌ها ميليارد‌ها پول مي‌دهند چون نيت شان کوچک است به همان اندازه برد نيتشان است برد اعمال ما به اندازه‌ي نيست است براي همين گفتم دزدان دريايي مال را بردند نه تشکر رسيد نه شهرت ولي آن کسي که براي نيت خدايي بود همه چيز به او رسيد. همين قصه فکر مي‌کنم کافي باشد براي اين که بگوييم خدايا نيتمان را براي خودت پاک بفرماي در دعاي مکارم اخلاق مي‌خوانيم که نيت ما را خالص بفرما.

شريعتي: يک سوال مي‌پرسم. گفتند با سلام از برنامه‌ي خوبتان مچکرم شوهرم يا نماز نمي‌خواند يا اگر مي‌خواند تا چند روزي است بعد مي‌گويم چرا مي‌خواني مي‌گويي اين‌ها چرا حق و حقوق من را نمي‌دهند بيمه‌ي بيکاري من را نمي‌دهند اين چه ربطي به نماز تو دارد خواهش مي‌کنم به من بگوييد چه کار کنم.

حاج آقا ماندگاري: نمي‌دانم چه جواب بدهم واقعا چون خيلي واضح است اين‌هايي که حق و حقوق را نمي‌دهند آن‌ها تکليفشان را انجام نمي‌دهند تو هم اگر تکليفت را انجام ندهي مي‌شوي جزء همان‌ها حالا آن‌ها تکليفشان را هم نسبت به خدا هم نسبت به خلق خدا انجام نمي‌دهند به احتمالا اول نسبت به خدا انجام ندادند بعد افتادند در کوتاهي نسبت به خلق خدا شما که شروع کردي نسبت به خدا انجام نمي‌دهي بعد تو هم مي‌افتي در آن مسير خلق خدا و کوتاهي مي‌کني يک حکايت به ايشان مي‌گويم يک آقايي اوايل انقلاب آمده بود در خانه‌ي حاج آقاي قرائتي يا حاج آقاي قرائتي گفته بودند در خانه‌ي يکي از مسئولين ساعت يازده شب به خانمش گفته بودند ايشان نماز مي‌خواند همين طوري خانمش خنديده بود گفته بود اين چه حرفي است گفته بود دوستان ما که سرشان خيلي شلوغ مي‌شود اول از دوستان مي‌برند ايشان از دوستان مي‌برند ايشان از ما بريده بعد از خانواده مي‌برند از شما هم که بريده ساعت يازده شب نيامده خانه مي‌خواهم ببينم به مرحله‌ي سوم رسيده که از خدا ببرد پله پله آن‌هايي که دارند در کار خلق خدا سنگ اندازي مي‌کنند حق شما را نمي‌دهند اول در کار خلق خدا سنگ اندازي کرده اند در واقع در کار خودشان سنگ اندازي کردند به خودشان ظلم کردند در رابطه با خدا کوتاهي مي‌کنند و به خلق خدا کوتاهي مي‌کنند اگر آن کار بد است تو چرا اين مسير را شروع مي‌کني کوتاهي کردن در نماز يعني هم به خودت ظلم مي‌کني هم به خدا بي احترامي مي‌کني.

شريعتي: يک نکته‌اي هم است تا يک اتفاقي مي‌افتد ما زورمان به خدا مي‌رسد.

حاج آقا ماندگاري: بله در هر قصه‌اي ما اول يقه‌ي خدا را مي‌گيريم واقعا خدا از همه غريب تر و مظلوم تر است اين شعر را در برنامه‌ي سمت خدا گذاشتيم. از امام حسين هم خدا مظلوم تر است باران نمي‌آيد مي‌گوييم خدا بچه مان مريض مي‌شود کوتاهي‌هاي خودمان را نگاه کنيم من به اين آقا يا خانمشان مي‌گويم آن‌هايي که دارند در رابطه با خلق خدا کوتاهي مي‌کنند که شما يکي اش هستيد قبلا نسبت به خودشان و خدا کوتاهي کرده اند شما هم مي‌خواهي همين مسير را شروع کني واي به حالت خدا عاقبتت را به خير کند ولي اگر مي‌خواهي مثل آن‌ها نشوي و حتي دعايت به آن‌ها اثر بکند کلامت در آن‌ها اثر بکند به خودت و خدا ظلم نکن.

شريعتي: خيلي ممنون يک سوال ديگر است در مورد آبرو است ان شاء الله بعد از تلاوت قرآن برمي‌گرديم و خواهيم پرسيد. لحظه لحظه‌ي زندگي مان منور به نور اهل بيت باشد صفحه‌ي 382 قرار امروز ماست آيات 56 ام تا 3 ام سوره‌ي مبارکه‌ي نمل. باز مي‌گرديم به برکت صلوات برمحمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ?56? فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ?57? وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ?58? قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّـهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ?59? أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّـهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ?60? أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ?61? أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ?62? أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّـهِ تَعَالَى اللَّـهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ?63?

ترجمه:

پس جواب قومش جز اين نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بيرون کنيد؛ زيرا آنان مردماني اند که همواره خواهان پاکي اند. (??) پس او و خانواده اش را نجاتداديم مگر همسرش را که مقدر کرده بوديم در باقي ماندگان [در شهر براي هلاکت بماند.] (??) و باراني از [سنگ گِل] بر آنان بارانديم، پس بد بود باران بيم داده شدگان. (??) بگو: همه ستايش ها ويژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزيده است. آيا خدا بهتر است يا آنچه شريک او قرار مي دهند؟ (??) [آيا آن شريکان انتخابي شما بهترند] يا آنکه آسمان ها و زمين را آفريد، و براي شما از آسمان آبي نازل کرد که به وسيله آن باغ هايي خرم و باطراوت رويانديم، که روياندن درختانش در قدرت شما نيست؛ آيا با خدا معبودي ديگر هست [که شريک در قدرت و ربوبيت او باشد؟ نه، نيست]، بلکه آنان مردمي منحرف اند [که براي او شريک مي گيرند.] (??) [آيا آن شريکان انتخابي شما بهترند] يا آنکه زمين را [براي موجوداتش] آرام و قرارگاه ساخت و در شکاف هايش نهرهايي پديد آورد، و براي آن کوه هايي استوار قرار داد [تا زير پاي اهلش نلرزد]، و ميان دو دريا [ي شيرين و شور] مانع و حايلي قرار داد [که با هم مخلوط نشوند]؛ آيا با خدا معبودي ديگر هست [که شريک در قدرت و ربوبيت او باشد]؟! [نه، نيست] بلکه بيشترشان اهل معرفت و دانش نيستند. (??) [آيا آن شريکان انتخابي شما بهترند] يا آنکه وقتي درمانده اي او را بخواند اجابت مي کند و آسيب و گرفتاريش را دفع مي نمايد، و شما را جانشينان [ديگران در روي] زمين قرار مي دهد؟ آيا با خدا معبودي ديگر هست [که شريک در قدرت و ربوبيت او باشد؟!] اندکي متذکّر و هوشيار مي شوند. (??) [آيا آن شريکان انتخابي شما بهترند] يا آنکه شما را در تاريکي هاي خشکي و دريا [به وسيله ستارگان و ديگر نشانه ها] راهنمايي مي کند؟! و کيست که پيشاپيش [باران] رحمتش بادها را مژده رسان مي فرستد؟ آيا با خدا معبودي ديگر هست [که شريک در قدرت و ربوبيت او باشد؟!] خدا برتر است از آنچه براي او شريک قرار مي دهند. (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: نکته‌ي قرآني امروز را حاج آقا ماندگاري بفرمايند

حاج آقا ماندگاري: با مدد از وجود نازنين امام رضا عليه السلام در مورد اين آيه‌ي آشنا که همه‌ي مردم بلد هستند «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ» نکته‌اي مي‌گويم معمولا اين را در گرفتاري‌ها مي‌خوانيم وقتي کارد به استخوان برسد مي‌خوانيم حواسمان باشد از خدا بخواهيم ولي براي خدا تکليف مشخص نکنيم ما التماس بکنيم زجه بزنيم ولي اگر براي خدا تکليف مشخص نکرديم امر را واگذار کرديم به خدا خيلي قشنگ است همان طور که بارها گفته شده من و شما کنار مريض هايمان مي‌خوانيم حضرت زينب هم کنار بستر مادرش کنار بستر پدرش برادرش هم خواند کنار خيمه‌ي امام حسين هم خواند هيچ کدامشان دوباره به دنيا خيلي برنگشتند و شهيد شدند ولي حضرت زينب نااميد از خدا نبود چون تسليم بود امن يجيب بخوانيم اما با تسليم امام زمان 1200 سال دارد امن يجيب مي‌خواند براي ظهورش اما تسليم دارد عمر ما چون کوتاه است صبرمان کم است اما صبر خدا خيلي بلند است ضمن اين که امن يجيب مي‌خوانيم من نمي‌گويم نخوانيم براي هر گرفتاري ختم امن يجيب داشته باشيم تقاضا مي‌کنيم از همه‌ي مبلغين براي گرفتاري‌هاي همه‌ي شيعيان دوستداران اهل بيت گرفتاري‌هاي سياسي اقتصادي اولاد مسکن براي تمام مشکلات نظام امن يجيب را حتما آخر منبر بخوانند همه را نيت بکنند مريض‌ها گرفتاري‌ها ولي براي خدا تکليف مشخص نکنيم.

شريعتي: اين سوال را بشنويد. دوست عزيزي پرسيدند سلام خيلي ممنون از برنامه‌ي خوبتان گفتند خداوندي که به همه‌ي کارها تواناست آيا مي‌تواند آبرويي که از انسان رفته است دوباره برگرداند ايشان گفتند من بر اثر حادثه‌اي که بيشترين تقصيرش به عهده‌ي خودم بود آبرويم در بين خانواده دوستان آشنايانم رفته آيا من مي‌توانم به لطف خدا براي بازگرداندن آبرويم اميدوار باشم

حاج آقا ماندگاري: من يک فرمول مي‌گويم. در اين قصه دو نکته‌ي اساسي است ما از خدا بايد توقع معجزه داشته باشيم براي هر کاري؟ آبروي رفته مثل پاي قطع شده است خدا نمي‌تواند پاي قطع شده را بچسباند؟ مي‌تواند ولي نمي‌کند به معجزه کرده­اند، هم اولياي خدا کرده­اند، هم خدا کرده ولي ما بايد منتظر معجزه باشيم؟ از اين طرف منتظر معجزه نباشيم ماشين من خورد به ديوار خدايا نمي‌تواني بدون اين که دست صاف کار بخورد برگرداني و من پول خرج نکنم؟ مي‌تواند ولي اين اتفاق معجزه است همه‌ي کارها که نبايد با معجزه حل شود چون عالم عالم اسباب و مسببات است پس منتظر معجزه در هر کاري نباشيم ضمن اين که معجزه است ما ايمان به معجزه داريم معجزه گاهي اتفاق مي‌افتد که ايمان مردم از بين نرود ولي قاعده اسباب و مسببات است هر کاري سبب دارد دوم اين که از اين طرف نا اميد نباشيد بين اين که معجزه نخواسته باشيم و نا اميد نباشيم يک تکليفي داريم پس توقع معجزه نداشته باشيم پاي کنده شده را نخواسته باشيم خدا بچسباند البته خدا و اوليا مي‌توانند اين کار را بکنند

شريعتي: يعني ممکن است ولي قرار نيست براي ما معجزه رخ بدهد.

حاج آقا ماندگاري: بله يک روالي دارد قاعده اش اين است. پيش زمينه‌ي اين کار اين است که خدا مي‌داند خدا مي‌تواند و خدا مهربان تر از ما به خودمان است اما سه ويژگي خدا دو ويژگي خاصي هم کنارش دارد هم حکيم است هم مربي است پس هر چه ميتواند را انجام نمي‌دهد چون حکمت دارد قاعده‌اي دارد قاعده اش اسباب و مسببات است مربي هم است مي‌خواهد من را تربيت بکند اگر قرار باشد هر پاي کنده‌اي را خدا بچسباند همه شروع مي‌کنند به پا قطع کردن پس اين سه نتيجه به ما مي‌دهد يک به خدا اعتماد کنيم خدا گفته آبروي رفته را مگر خودت نمي‌گويي خودم مقصر بودم مثل ماشين قرق شده يک زحمتي مي‌خواهد برگردد زحمت مي‌خواهد هزينه مي‌خواهد فرصت هم مي‌خواهد اين سه لازمه اش است اين سه چيزي است از خدا معجزه نخواه از خدا راه حل بخواه اعتماد بکن به خدا راه حل بخواه نه معجزه.

شريعتي: ما يک اشتباهي مي‌کنيم براي اين که هيچ هزينه‌اي را نپردازيم دنبال اتفاق خاص و معجزه هستيم.

حاج آقا ماندگاري: بله مي‌گوييم اگر هم نکردي زود نا اميد مي‌شوم يک بلايي سر خودم مي‌آوريم فرمول اين است به خدا اعتماد کنيم راه حل بگيريم هر چه راه حل خدا گفت بگويم چشم راه حل‌هاي خدا را با خط کش‌هاي دنيايي نسنجم او عالم بالغيب است «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ» (انعام/59) هر چه راه حل گفت بپذيرم خدا مثلا فرموده براي آبروي رفته ات بايد اعتماد سازي کني بايد استغفار کني بايد رد مظالم بدهي بايد صدقه بدهي کار خير بکني اين راه حل خدا را نپذيرم بگويم نه خدا مگر تو قدرت داري بدون اين که اين کارها را بکنم درست کن اين خنده دار است آبروي رفته يک راه حل دارد مال رفته يک راه حل دارد عزيز رفته يک راه حل دارد براي هر کاري يک راه حل داريم «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي کِتابٍ مُبِينٍ» (انعام/59) اعتماد کنم راه حل خدا را گوش بدهد دوم اعتقاد پيدا کنم به راه حلي که خدا گفته عمل کنم گاهي وقت‌ها ما اعتماد به خدا داريم راه حل را از خدا مي‌گيريم ولي موقع عمل اعتقاد نيست يک چيزي هم خودمان قاطي مي‌کنيم مثل آن روايت معروفي که از امام صادق پرسيد يک راه حل به من بدهيد حضرت فرمودند بگو يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ  ‌ولي داشت مي‌رفت گفت يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ تو اگر به امام صادق اعتماد داري امام صادق کپسول 250 داده تو داري کپسول 500 مصرف مي‌کني پس هر کس آبرويش رفته راه حلش را از خدا بخواهد اين بايد حتما به کارشناس دين مراجعه بکند هر آبرو رفتني شبيه هم نيست در موقعيت‌هاي مختلف است در اداره بوده در محله بوده در خانواده بوده به خاطر مسائل مالي بوده به خاطر مسائل اخلاقي بوده به خاطر مثلا خداي نکرده مواد مخدري بوده اين‌ها هر کدام راه حل‌هاي خاصي دارد. يک توقع معجزه نداشته باشم راه حل بخواهم دوم به راه حل دقيق عمل کنم اعتقاد داشته باشم. ما به نسخه‌ي دکتر اعتماد داريم دکتر گفته اين قرص کوچک را چهار قسمت بکنيم نمي‌گويم اين اندازه‌ي عدس است بگويم اعتقاد دارم به حرف دکتر با قرص شکن‌ها چهار قسمت مي‌کنم به حرف خدا اعتقاد داشته باش همان طور که گفته عمل بکن قدم به قدم سوم نتيجه را واگذار کن به خدا شايد راه حل را انجام دادي هيچ چيزي هم اضافه نکردي ولي باز به نتيجه نرسيدي نتيجه را بگذار خدا انجام بدهد اين همان افوض امري الي الله ‌است براي هر گرهي اعتماد يعني از خدا راه حل بخواهم اعتقاد يعني دقيق عمل بکنم سوم نتيجه را واگذار بکنم به خدا تسليمي که فرموديد اين مال خود اين آدم است اين يعني يک راه حل منطقي نه از خدا معجزه خواستم افراط نه نا اميد شدم تفريط راه حل ميانه اش اين است که اعتماد کنم راه حل بگيريم دقيق عمل کنم تسليم نتيجه هم باشم حالا اطرافيان چه؟ اطرافيان من حس مي‌کنم در بازگشت آبرو خيلي دقت بايد داشته باشند کسي که آبرويش رفته سرزنش اش نکنند نيش و کنايه نزنند روايت داريم هر کس مومن و مسلماني را سرزنش بکند نمي‌ميرد تا سر خودش بيايد حداقل اگر حب ذات داريم خودمان را دوست داريم براي اين که بلايي که سر او آمده سر ما نيايد کسي را سرزنش نکنيم گاهي وقت‌ها مي‌گويند اين که... ميدان به او نمي‌دهند براي جبران يک نفر معتاد بوده رفته ترک کرده هنوز قيافه اش به حالت معمولي برنگشته کمک کنيم اعتماد بکنيم الآن بعضي‌ها برمي‌گردند مي‌گويند خودت اين کار را مي‌کنيم مي‌گويم به خدا اگر زمينه اش پيش بيايد ان شاء الله اين کار را مي‌کنم خدا فرصت جبران داده خلق خدا فرصت جبران بدهند خودش تلاش بکند سه عامل موفقيت اين آدم است که آبروي رفته را برگرداند فرصت جبران خدا فرصت بستر سازي و فرصت دهي مردم و خودش هم تلاش بکند نکته‌ي آخر پا قطع شد اين پا قرار نيست برگردد ولي اين پا بايد قوي تر شود اين دو دست و اين يک پا بايد جور پاي قطع شده را بکشند آقاي بزرگواري که يک جا پايت قطع شد و آبرويت رفت يک جاي ديگر اعتماد سازي کن توقع نداشته باش همان جا براي تو همه چيز درست برگردد سر جاي اولش ماشيني هم که صاف کاري مي‌کنند مثل اولش نمي‌شود پس برو يک جاي ديگر اين چشم رفت اين چشم ديگر بايد تلاش بکند دقتش را بيشتر بکند اين دست رفت دست ديگر بايد همت بکند دقتش را بيشتر بکند من حس مي‌کنم ما قائل به بن بست نيستيم قائل به معجزه نيستيم قائل به راه حل ديني هستيم که هر کسي در هر مشکلي مراجعه بکند يادمان نرود اگر نمي‌دانيم برويم بپرسيم اين شعار دائمي است اگر هم مي‌دانيم برويم عرضه کنيم چک کنيم بدانيم اين راهي که ما مي‌دانيم درست است يا نه ببينيم خدا کمک مي‌کند يا نه ان شاء الله خدا کمک بکند هم خلق خدا هم خودم همت بکنم قطعا آبروي رفته برمي‌گردد.

شريعتي: خيلي ممنون بايد خداحافظي بکنيم شنبه ان شاء الله با حضور حاج آقاي ميرباقري خدمت شما خواهيم رسيد خيلي کوتاه دعا بفرماييد.

حاج آقا ماندگاري: اللهم عجل لوليک الفرج واجعلنا من خير انصاره و اعوانه به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. صحن تو و ضريح تو بارگاه تو هر حاجت نگفته گمانم روا شود. السلام عليک يا علي بن موسي الرضا.