اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-08-21 -حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري - پرسش و پاسخ بينندگان

موضوع برنامه: پرسش و پاسخ بينندگان

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

تاريخ پخش: 93/08/21

 

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي هم وطنان خوب خانم‌ها و آقايان خيلي خوشحاليم که در اين لحظات همراه شما هستيم. حاج آقاي ماندگاري سلام عليکم و رحمة الله عزاداري هايتان قبول باشد

حاج آقا ماندگاري: سلام عليکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله و السلام و الصلوه علي رسول الله و علي آله آل الله من هم خدمت شما و همکاران خوب و بينندگان عزيز و ارادتمندان به ساحت مقدس سيدالشهدا سلام الله عليه عرض سلام و ادب و تسليت ايام را دارم تقاضا مي‌کنيم به عنوان توسل و تسلاي دل آقايمان امام زمان سلام الله عليه دعاي سلامت حضرت را با هم تلاوت کنيم اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في کل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فيها طويلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خيره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک صلواتي را هم به عنوان تسلاي دل آقايمان امام زمان تقديم مي‌کنيم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: روزهاي چهارشنبه حاج آقا ماندگاري حضور دارند به بخشي از سوالات پاسخ دهند 20000303 شماره پيامک ما است نظرات و پيشنهادات را دريافت مي‌کنيم بسياري از سوالات شما هم در طراحي مباحث آينده به ما کمک مي‌کند. اگر حاج آقاي ماندگاري اجازه بدهند اولين سوال را مي‌خوانم. بسم الله الرحمن الرحيم با سلام و احترام به اهالي سمت خدا اين روزها همه‌ي ما عزادار امام حسين هستيم و براي ما يقين شده که اگر آن زمان بوده از طرفداران آن حضرت بوديم کربلا براي ما يک معادله‌ي حل شده است اما در آن زمان هم خيلي از افراد بودند از متدينين و موجهين که امام را تنها گذاشتند با اين وضع ما چطور مي‌توانيم بگوييم اگر آن روز بوديم امام را ياري مي‌کرديم ايشان در خاتمه گفتند من يکي از بيننده‌هاي برنامه‌ي خوبتان هستيم و خواهش مي‌کنم درباره‌ي اين که يک پزشک زن چطور مي‌تواند در مکتب امام باشد و به راه او خدمت کند توضيح دهيد خيلي ممنون از پيام تان

حاج آقا ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم ما ممنون هستيم از بينندگان عزيزي که اين قدر دقت مي‌کنند اولا دنبال ملاک هستند در جواب‌ها و مي‌خواهند يک راه حل و برنامه بگيرند ثانيا و به اين صفا و صميميت هم برنامه را مورد توجه قرار مي‌دهند ما ممنون هستيم. اگر ما بياييم واقعه‌ي کربلا را از اين اصطلاح مي‌خواهم استفاده بکنم امروز در علم پزشکي ما دارند سلول‌هاي بنيادين را شناسايي مي‌کنند و بر اساس سلول‌هاي بنيادين مشابه سازي مي‌کنند روي حيوانات انجام دادند روي گياهان که خيلي وقت پيش انجام دادند روي انسان‌ها هم مي‌خواهند پياده بکنند روي جسم آدم‌ها دارند کار مي‌کنند ما مي‌گوييم واقعه‌ي کربلا يک سلول‌هاي بنياديني دارد يک حقيقتي دارد وراي پيکر و اين که خدا خواسته کربلا اين قدر بزرگ شود معلوم مي‌شود اين آن قدر ظرفيت دارد که همه‌ي زندگي بشر را راهنمايي کند واقعه‌ي کربلا چيست؟ تقابل حق و باطل است ولي در واقعه‌ي کربلا هم حق به جلوه‌ي نهايي خودش رسيد با همه‌ي مظلوميت و هم باطل به نهايت خباثت خودش و حقيقت اش را نشان داد حد اعلي هر دو جبهه ما در زمان هيچ معصومي اين قدر واضح نشد حق و باطل شما ببينيد سپاه عمر سعد آيه‌ي قرآن مي‌گويد «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/14) يک خبرهايي از سپاه عمر سعد به ما مي‌رسد خواستند خيمه‌ها را آتش بزنند عمر سعد صدا زد ديد که هيچ کس آماده نمي‌شود اين‌هايي که خودشان را بر حق مي‌دانند بروند آتش بزنند درنگ نکنند مي‌خواستند بچه‌ي امام حسين را از بابا جدا کنند آماده نمي‌شدند لذا مي‌گويد عده اي از اعراب که اراذل و اوباش هستند ابن زياد يک عده از اراذل کوفه را آورده بودند کساني که هيچ آييني ندارند پول مي‌گيرند هر غلطي بکنند آن‌ها را آورده بود براي کتک زدن بچه‌ها سپاه عمر سعد با تمام خباثت شان مي‌دانستند بر حق است يعني حق بر هيچ کسي پوشيده نبود باطل هم بر هيچ کسي پوشيده نبود حب الدنيا اميرالمومنين مي‌فرمايد هم کور مي‌کند هم کر مي‌کند پس يک: واقعه‌ي کربلا تقابل زيباي نگوييم زيبا تقابل واضح حق و باطل است حق و باطل فقط در واقعه‌ي کربلا است يا در تمام موضوعات زندگي ما است؟ زيارت آل يس روايت است فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَ الْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ يا آيه‌ي قرآن مي‌گويد حق آن چيزي است که خدا مي‌گويد باطل آن چيزي است که شيطان مي‌گويد يا به عبارت ديگر در روايات داريم حق آن چيزي است که خدا به آن امر کرده باطل آن چيزي است که خدا از آن نهي کرده امر به معروف و نهي از منکر يا امام صادق سلام الله عليه فرمودند هر مطلبي که در زندگي‌تان پيش آمد ما را آن جا کنار آن مطلب حاضر غايب کنيد اگر ما با آن مطلب بوديم آن حق است اگر نبوديم آن باطل است خريد باشد شنيدني باشد ديدني باشد گفتني باشد خوردني باشد دوست داشتني باشد پس ما در تمام موضوعات زندگي‌مان تقابل حق و باطل را داريم همان تقابل حلال و حرام تقابل واجب و حرام تقابل امر و نهي خدا.

شريعتي: نوعا هميشه سر دو راهي هستيم.

حاج آقا ماندگاري: دائما راجع به نماز خدا گفته نماز بخوانيم پس انجام نماز حق است ترک نماز باطل است يا سهل انگاري نسبت به نماز باطل است من راجع به نماز اگر دارم انجام نماز را به بهترين وجه انجام مي‌دهم دارم حق را در رتبه‌ي عالي خودش انجام مي‌دهم کوتاهي نمي‌کنم پس اين يک نکته واقعه‌ي کربلا تقابل حق و باطل است اولا حق و باطلي که بر هيچ کسي پوشيده نشد در قصه‌ي امام حسن سلام الله عليه و درگيري شان با معاويه يک کم براي بعضي‌ها حق و باطل مشتبه شد فتنه شد راجع به اميرالمومنين و معاويه هم همين طور است راجع به امام رضا و مامون هم همين است چون امام رضا رفته اند کنار مامون نشسته اند در ظاهر به عنوان ولي عهد اما راجع به امام حسين هيچ کس ديگر شبهه ندارد حتي آن‌هايي که ترسيدند و بعد آمدند گفتند ما ترسيديم شکي در حقانيت حسين نداشتيم شکي در باطل بودن يزيد نداشتيم لذا امام حسين مي‌فرمايد اي مردم فکر حسيني با فکر يزيدي جمع نمي‌شود احساس حسيني با احساس يزيدي جمع نمي‌شود حب حسيني با حب يزيدي جمع نمي‌شود حب يزيدي يعني چه؟ يزيد حب به حرام دارد حسين حب به حلال دارد نگفت من با يزيد بيعت نمي‌کنم يک خط کش داد يک ميزان و شاخص داد واقعا هر کس بخواهد با کربلا زندگي کند به زيبايي مي‌تواند در هر شغلي در هر موضوعي در هر زماني در هر مکاني در هر قصه اي حسيني باشد و حسيني و يزيدي را تشخيص بدهد من بارها مثال زده ايم در عروسي من مي‌توانم عروسي حسيني و يزيدي را تشخيص دهم عروسي که شاد باشد ولي گناه نباشد قطعا حسيني است يک جا گفتيم گناه نباشد گفتند پس مي‌خواهيم دعاي توسل کميل بخوانيم و سينه زني راه بيندازيم نه عروسي مي‌تواند شادي باشد نشاط داشته باشيم خندان باشيم يک هفته هم شاد باشيم بهترين پذيرايي را هم از همديگر داشته باشيم و هديه بدهيم هيچ مشکلي ندارد خيلي هم سفارش شده گناه نباشد اختلاط زن و مرد نباشد بزن برقص نباشد اختلاط زن و مرد نباشد و بزن به رقص نباشد نمي‌شود؟ بچه‌هاي زمان جنگ انجام دادند و شد که. من خودم در آن دوره ازدواج کرديم حضرت عباسي شيرين ترين ازدواج‌ها و مجالس آن جا بود يک عروسي حسيني است آن عروسي که به هر ميزان گناه وارد شود يزيدي است درجه‌ي يزيدي بودن بعضي‌ها بيست درجه بعضي‌ها ده درجه بعضي‌ها صد درجه است. در کاسبي‌مان هم همين طور است در کاسبي که مي‌خواهد دروغ باشد نزول باشد بي انصافي باشد گران فروشي باشد اين کاسبي يزيدي است حالا اي آقاي کاسب صد السلام عليک يا اباعبدالله هم در مغازه اش زده باشد کاسبي اش يزيدي است نمي‌خواهم بگويم اين کاسب يزيد است من چنين جسارتي نمي‌کنم حتما دوستدار اهل بيت است ولي اين مدل مدل امام حسيني نيست کارش را جدا مي‌کنيم ما فعلش را جدا مي‌کنيم کاسبي که در آن انصاف باشد اصلا در روايات نگفته اند چند درصد سود بکنيد من ديروز از يک کارشناس پرسيدم که باز مطمئن باشم از يک کارشناس احکام جاي بينندگان عزيز خالي کنار حرم امام رضا سلام الله عليه بوديم از يک کارشناس احکام پرسيدم اصلا در دين دستور نرخ درصد سود را گفته اند؟ گفتند نه گفتند انصاف را رعايت بکنيد حالا انصاف هر شي و جنسي هر شهري هر فروشنده اي هر خريداري به حسب خودش. در کاسبي انصاف باشد دروغ نباشد غل و غش نباشد اين کاسبي حسيني است شايد فروشنده اش هيچ اعتقادي به امام حسين نداشته باشد اين که‌ مي‌گوييم حسيني است يعني حق است يعني خدا پسند است. در رشته‌ي اين خانم دکتري که يا آقاي دکتري که بخواهد زير ميزي بگيرد يا اباعبدالله بزند در مطب اش ولي به مريض بگويد تا پول واريز نکنيد عمل نمي‌کنم اين طبابت طبابت حسيني نيست من نمي‌گويم همه‌ي دکترا صلواتي کار کنند دکتر زحمت کشيده درس خوانده تجربه دارد حق الزحمه بايد بگيرد ولي انصاف داشته باشد با مريض راه بيايد در صنف دکتري از شما تعهد گرفتند قسم خوردند که مهربان باشند به جان انسان‌ها احترام بگذارند اين رفتار يزيدي است گاهي وقت‌ها ما مي‌گوييم فکر يزيدي است اين احساس يزيدي است پس الآن ببينيم من اين شاخصه‌ها را سه دسته عرض کردم يک اين که کربلا تقابل عيني حق و باطل است دو در زندگي ما در هر موضوعي ما تقابل حق و باطل را داريم حق و باطل کوچک کوچک که مي‌گويم براي فهم است اين حق و باطل‌هاي جزئي شايد به آن عظمت کربلا باشد که تقابل امام حق با امام باطل است امام نور با امام نار است مثلا مي‌خواهم دروغ بگويم نيش بزنم تهمت بزنم اين گفتار يزيدي است گوينده را کار ندارم اما اگر در کلام‌ام صداقت را رعايت کنم محبت و ادب را رعايت کنم اين گفتار حسيني است يعني خدا پسند است.

شريعتي: اين مدت يک پيامکي در گوشي‌هاي ما مي‌آمد که آن‌ها چند هزار درهم و دينار گرفتند به پول امروز و معيارهاي امروزي حساب مي‌کردند رقم بسيار بالايي مي‌شد که آن‌ها نتوانستند در مقابل مالي که به آن ‌ها پيشنهاد مي‌شد مقاومت کنند لذا رفتند به لشکر عمر سعد پيوستند امروز ما وظيفه‌ي ما چيست يعني واقعا چگونه مي‌توانيم در مقابل يک مالي که به آن عظمت به ما پيشنهاد مي‌شود دين‌مان را ايمان‌مان را و حق را ناديده بگيريم و در مقابل سپاه امام قرار نگيريم.

حاج آقا ماندگاري: من گاهي وقت‌ها در جمع جوان‌ها گفتم به قول خودشان برق از چشمان شان پريد گفتم جواني از يک عالمي پرسيد شما آخوند‌ها مي‌گوييد معصومين گناه نمي‌کنند قبول اما شما آخوندها مي‌گوييد اين‌ها فکر گناه را نمي‌کنند اين به کت ما نمي‌رود چطور مي‌شود يک نفر فکر گناه را هم نکند الآن در خيابان يک نامحرمي را مي‌بينيم چشم‌مان را مي‌اندازيم پايين گناه نمي‌کنيم اما گاهي وقت‌ها در فکرهايمان يک چيزهايي مي‌گذرد اين عالم يک لحظه تامل کرد و به اين جوان گفت ببخشيد شما تا به حال فکر کرديد نجاست بخوريد؟ من مي‌دانم شما در عمرتان لب به نجاست نزديد فکرش را هم نکرديد؟ گفت نه گفت براي چه فکرش را نکرديد؟ گفت چون نجاست نجس است کثيف است خيلي پليد است آدم بدش مي‌آيد گفت آهان معصومين هم گناه در نظرشان اين طور است نجاست است رجس است «رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ» (مائده/90) ‌آيه‌ي قرآن است «اِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» (احزاب/33) اگر پول حرام نجس است کثيف است پليد است ببخشيد مي‌شود مثل يک ماشيني که بارش کثافت است يک ماشين کثافت به ما پيشنهاد بکنند يک قاشق چايخوري هم پيشنهاد بکنند هم قبول نمي‌کنم مي‌گويم کسي که باطن را نبيند امروز به اندازه‌ي دو هزار پول حرام بخورد و برايش شيرين باشد احتمالا پول گنده‌ي حرام که به او پيشنهاد بشود با حرص و ولع مي‌رود مي‌خورد چون نجاست بودنش را نمي‌بيند پس بگذاريد معيارم را کامل کنم نکته‌ي اول کربلا تقابل عيني و واضح حق و باطل است اين تقابل حق و باطل در زندگي ما موج مي‌زند در همه‌ي اصناف در همه‌ي آدم‌ها در همه‌ي زمان‌ها و مکان‌ها و موضوعات زندگي و درجاتش فرق مي‌کند آن چيزي که خدا به آن امر کرده واجب است آن چيزي که خدا نهي کرده حرام است يا مستحب يا مکروه يا مباح مباح را خدا امر علي السويه داده اگر ما در اين‌ها داريم رعايت مي‌کنيم ان شاء الله به آن مورد کربلا هم برسيم اهل کربلا هستيم نمي‌توانيم خاطر جمع هم بگوييم چون بعضي‌ها در مسابقات محلي مقام مي‌آورند استاني مقام مي‌آورند ملي هم مقام مي‌آورند به جهاني که مي‌رسد خراب مي‌کنند کربلا يک نبرد فينال بود بعضي‌ها تا فينال مي‌روند فينال را خراب مي‌کنند ولي کسي که اصلا اولش خراب کرده قطعا در فينال هيچ راهي ندارد.

شريعتي: همين هم مي‌تواند تمرين باشد.

حاج آقا ماندگاري: ما بايد تمرين کنيم يک بحثي را خيلي فهرست وار مي‌گوييم بايد چند جلسه حرف بزنيم توفيق داشتيم در دهه محرم در حرم حضرت معصومه در جاهاي ديگر محضر مخاطبان عرض کرديم. يک تمرين کنم اگر من اهل گذشت‌ام يکي از شاخصه‌هايي آن‌هايي که پاي امام حسين در فينال ايستادند اين است که اهل گذشت بودند گذشت خود چهار شاخه دارد گذشت از گناه چشمک گناه من را جذب نکند چون گناه ارزان است هم فراوان است هم جذاب است هم عمومي شده در منزل گناه نايستم دو گذشت از خطاي ديگران براي انتقام براي تلافي کردن نايستد الآن چقدر دعواهاي خانوادگي همسايگي دعوا در محيط کار دعواهاي اجتماعي به خاطر يک عدم گذشت است حتي گاهي وقت‌ها به قتل و جرح هم مي‌کشد عصباني مي‌شوند شيطان مسلط مي‌شوند مي‌زنند داغون مي‌کنند سه گذشت از عزيزان کربلا يعني گذشت از هر چه هست مال عزيز آدم است امتحان کنم ببينم سر خمس که مي‌رسد از مالم مي‌گذرم در زکات از مالم مي‌گذرم چون بايد بدهم در انفاق از مالم مي‌گذرم؟ امروز غصه مي‌خوريم براي اسراف پول خرج مي‌کنم براي مهماني‌هاي آن چناني پول خرج مي‌کنم يک مادري هم امروز بعد از نماز ظهر جلوي من را گرفته حاج آقا تو را به خدا تذکر دهيد کجاي دنيا در تالارها هفت هشت نوع غذاي گوشتي درست کنند اين قدر اسراف مي‌کنند بعد يک خانواده براي دويست هزار تومان مانده حاضر نيستند گذشت کنند گذشت از مال کنند گرهي راه بيفتد يک جوان براي دويست هزار تومان براي دو ميليون تومان گذشت از عزيزانمان را حاضر نيستيم تمرين کنم من اگر اين جا از مال عزيزم بگذرم از فرزند عزيزم لازم شد بگذرم گذشت از فرزند عزيزم فقط مثل حضرت ابراهيم و اسماعيل نيست که چاقو بگذارم نه هميشه نظر فرزندم را بر نظر خدا ترجيح ندهم اين يعني گذشت از فرزند يعني به فرزندم بگويم اين جمله اي که شما مي‌گويي غلط است خدا به اين جمله و حرف شما راضي نيست پسرم دخترم همسرم خواهرم برادرم پدرم مادرم خاله عمه دايي عمو قوم و خويش همکار اين کاري که شما از من مي‌خواهيد خدا راضي نيست من اين کار را انجام نمي‌دهم ولو شما ناراحت باشيد.

شريعتي: گذشتي که خانواده‌هاي شهدا کردند.

حاج آقا ماندگاري: آن‌ها جان عزيزانشان را گذشت کردند من از رضايت عزيزانم هم بگذرم ما گاهي وقت‌ها رضايت عزيزانمان را مي‌خواهيم به سِخَط الهي که روايت امام جواد است واي به حال آن کساني که رضايت مخلوق را بخواهند به سِخط الهي از چند معصوم اين روايت آمده کساني که کربلا بودند رضايت خدا را خريدند ولو به سخط مخلوق ولو از ما ناراحت شوند خب بشوند به خاطر خدا ناراحت شوند چه اشکال دارد الآن در خانواده‌ها پا روي خدا مي‌گذاريم پا روي بچه هايمان نگذاريم آخرش هم گذشت از جان عزيز خودم است. يک گذشت تمرين کنيم گذشت را اين خاطره‌ي شهيد غلامعلي پيچک را خيلي جاها گفتم به دانش آموز‌ها گفتم کيف کردند مادر شهيد مي‌گويد زمان قبل از انقلاب برايش يک بستني چوبي خريدم آن موقع‌ها مي‌گفتند آلاسکا اين بستني چوبي را کرد در آستينش نخورد بستني عشق بچه‌ها است آمد خانه بستني آب شده بود سيخش مانده بود چوبش مانده بود به پسرم گفتم بستني‌ات آب شد گفت مامان بستني آب شد دل بچه‌هاي يتيم آب نشد گذشت از يک شکم. کيف شکمي تعارف نداريم لباست لکه شد مامان لکه‌ي لباس را مي‌توان شست لکه شکستن دل بچه‌ها را نمي‌شود شست من گاهي وقت‌ها امروز بچه‌ام خداي نکرده مي‌خواهد جلوي بچه يتيم يک چيزي بخورد جگرش را بسوزاند گاهي وقت‌ها جهيزيه‌ها را به نمايش مي‌گذاريد براي چه است؟ خانواده‌ها از جهيزيه‌ها و سيسموني‌ها نمايشگاه درست مي‌کنند شايد در خانواده‌هاي ما هم باشد متاسفانه پرسيدم براي چيست؟ براي آن که دارد روي دست شما بزند آن کسي هم که ندارد جگرش کباب شود؟ کجايش ديني است؟ جهيزيه تهيه کرد آمده خانه اش. وقتي هم مي‌چينند همه بايد بيايند همه‌ي سوراخ سنبه‌ها را نگاه بکنند در دکورش چه چيده؟ براي چه؟ براي اين که رو دست بزنند؟ ما بايد از يک سري چيزها گذشت کنيم. گذشت يعني ما در مسير بندگي خدا و رهروي راه امام حسين منازلي است که مي‌خواهد ما را متوقف کند از اين‌ها بگذريم تا سالک الي الله باشيم تا پيرو امام حسين باشيم در هر کدام از اين منازل چه منزل گناه چه منزل خطاي ديگران که منزل انتقام است چه منزل عزيزان که محبت‌هاي حلال است چه منزل جان خودمان گذشت کرديم فداي شهدا شوم از جان گذشتند خدا حيات جاودانه به آن‌ها داد‌ «أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ» (بقره/154) «أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل عمران/169) اين يک شاخصه است طول مي‌کشد ولي چون جدا سوال قشنگي بود دنبال اين مي‌گشتم يک نفر از اين سوال‌ها بپرسد من اين بحث را بگويم شاخصه‌ي دوم کربلايي بودن تنظيم زندگي با ياد مرگ و قيامت است بعضي از ياد مرگ و قيامت مي‌توانند فرار کنند از خودش که نمي‌توانند فرار کنند «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِيتَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ» (جمعه/8) هر کس از مرگ فرار کند خودش مرگ را ملاقات مي‌کند از يادش فرار مي‌کند مي‌روند مشهد کربلا کفن نمي‌خرند واي واي واي کفن بخريم مي‌ترسيم عزائيل بيايد سراغ‌مان وصيت نامه نمي‌نويسند با اين که بدهکارند ديون دارند يک سوم دارند يک سوم را براي خودت خرج کن بميري بچه هايت يک قران براي تو خرج نمي‌کنند يکي مرد باور کنيد پولدار بود جنازه اش را آمدند گذاشتند دم در مسجد گفتند مومنين پول جمع کرديم خرج کفن و دفنش را بدهيد فکر مي‌کنند اگر وصيت بنويسند اگر کفن بخرند اگر قبرستان بروند تشييع جنازه بروند مرگ شان عقب جلو مي‌شود اين‌ها فرار مي‌کنند يک دسته عاشق مرگي از جنس شهادت اند اين‌ها از اوليا خدا هستند اميرالمومنين مي‌فرمايد نسئل الله منازل الشهدا در يکي از شهدا مي‌فرمايند ما مي‌گوييم نه آن نه اين نه آن اوج صعود نه اين قعر سقوط اين‌هايي که مي‌خواهند رهرو راه امام حسين باشند بايد زندگي شان را با ياد مرگ و قيامت تنظيم بکنند خانم دکتر اگر تنظيم مي‌کنيد شما کربلايي هستيد تنظيم کردن يعني چه؟ سه علامت دارد دل نبستن اين‌ها توضيح مي‌خواهد دل نشکستن و بار بستن اگر آمادگي داريم در دنيا دنيا را باور کنيم مثل يک ميدان پر از خار است در خار لباس‌ها را بالا مي‌گيريم تا چيزي از خار نچسبد بچه‌مان هم به ما مي‌چسبد مي‌خواهد از دين مادرش بگيرد از دنياي ما فقط راضي نيستند به خدا مي‌خواهند دين ما را هم بگيرند نگذاريد بچسبد دوستش داشته باشيد در جايگاه خودش فرزند است پاره‌ي تن است ولي دلبسته نشويد جبرئيل به پيامبر اکرم صلوات الله عليه عرض کرد کتابي است مواعظ جبرئيل به پيغمبر گفت هر چه مي‌خواهي دوست داشته باشي دوست داشته باش ولي يک روز از آن جدايت مي‌کنند. به ياد بياوريد مرگي که شما را از عزيزان و لذت هايتان جدا مي‌کند پس دل نبنديم دل هم نشکنيم راجع به خدا مسامحه است دل خدا را نشکنيم دل خلق خدا را نشکنيم اگر شکستيم تدارک کنيم بار هم ببنديم اين مسير خيلي طولاني است مسير صد کيلومتري حتما بيست ليتر بنزين برمي داريم صدي يک ليتر بيشتر مصرف نداريم اما بيست ليتر برمي داريم اما ما يک مسير بي نهايت داريم چقدر بار بستيم؟ باور کنيم اين زندگي‌مان حساب کتاب دارد آيه‌ي سوره‌ي نبا پدر من را در آورده «إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا» (نبأ/27) آن‌هايي که بدبخت شدند در دنيا در قيامت مي‌گويند ما فکر نمي‌کرديم اين طور حساب کتاب باشد حساب کتابي به اين ذره اي «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزال/8) «لاَ يُغَادِرُ صَغِيرَه‌ً وَلاَ كَبِيرَه‌ً إِلآ َّ أَحْصََهَا» (اسراء/13) خدا ذره را هم حساب کرده اگر سرش در حساب کتاب باشد چه خانم دکتر باشد چه طلبه باشد چه آقاي شريعتي باشد چه فيلمبردار محترم باشد سرمان در حساب کتاب باشد سه اتفاق قشنگ در زندگي مي‌افتد قبل از کارهايمان برنامه ريزي ديني مي‌کنند مي‌گويند مشارطه در حين کارها مراقبت ديني مي‌کنيم بعد از کارهايمان هم محاسبه‌ي ديني مي‌کنيم اگر اين سه کار را مي‌کنيم ما کربلايي هستيم عنصر چهارم آن‌هايي که در مسير کربلا هستند باور دارند که در محضر هستند دارند نگاه شان مي‌کنند اين که باور کنيم در محضر هستيم من يک بار گفتم دوربين خدا پيغمبر امامان ملائک شهدا زمين زمان و اعضا و جوارح آياتش را بروند در بحث‌هاي قبلي دنبال کنند در قرآن دنبال کنند وقتي باور کنيم در محضر هستيم سه فايده دارد در انجام واجبات که مثل سربالايي است کم نمي‌گذاريم چون دارند نگاه مي‌کنند اگر داريم در واجبات کم مي‌گذاريم کربلايي نيستيم در سراشيبي زندگي‌مان که زمينه‌ي گناه است دنده خلاص نمي‌رويم ول نمي‌کنيم خودمان را ترمز را داريم مي‌شود حيا و عفت در دست انداز‌ها که گرفتاري‌ها و مصيبت‌ها است حواس‌مان است احتياط مي‌کنيم که دارند نگاه‌مان مي‌کنند استقامت‌مان مي‌رود بالا کمک فنرها قوي است خون‌هاي علي اصغر را امام حسين به آسمان ريخت فرمود اين داغ را بر من آسان مي‌کند همين چهار تا بس است گذشت، تنظيم زندگي با ياد مرگ و قيامت باور کنيم حساب کتاب دارد باور کنيم در محضر هستيم اين چهار ويژگي يکي اش هم ما‌ها را آدم مي‌کند ما اين چهار ويژگي را ببينيم در زندگي‌مان جدي گرفتيم يا نه اگر جدي گرفتيم هزار بار هم کربلا اتفاق بيفتد ان شاء الله از حسين فاطمه جدا نخواهيم شد اما اگر در کربلاي کوچک زندگي‌مان يزيدي باشيم در آن کربلاي بزرگ معلوم نيست حسيني باشيم آن‌هايي که در کربلاي جنگ جمل علوي بودند جنگ صفين علوي بودند در کربلاي امام حسين يزيدي شدند بعضي هايشان. آن‌هايي که اول هايش علوي بودند بعد بعضي هايشان يزيدي شدند ما اگر همه‌ي کربلاهاي کوچک زندگي‌مان حسيني باشيم در کربلاي بزرگ که ظهور آقايمان امام زمان است ان شاء الله حسيني و مهدوي خواهيم بود.

شريعتي: خيلي ممنون من يک مقدار نگران زمان بودم وگرنه نکات خيلي خوبي مي‌شنيديم اتفاقا من هم مي‌خواستم بپرسم همين که بارها شنيديم هر روز عاشورا است و همه‌ي زمين‌ها کربلا بايد ببينيم آيا بين ما و اصحاب سيدالشهدا سنخيتي است يا نيست اين نکاتي که گفتيد پاسخ سوال من بود واقعا ببينيم آن‌ها براي ما معيار باشند ببينيم که با آن‌ها سنخيتي داريم که شاخصه‌ها را اشاره کرديد. برمي گرديم در فرصت باقي مانده به سوالات شما پاسخ خواهند داد. صفحه‌ي 263 آيات 16‌ام تا 31‌ام سوره‌ي مبارکه‌ي حجر تلاوت مي‌شود. ثواب تلاوت آيات امروز را هديه مي‌کنيم به اصحاب با وفاي حضرت سيدالشهدا عليه السلام باز مي‌گرديم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ?16? وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ ?17? إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ ?18? وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ?19? وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ ?20? وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ?21? وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ ?22? وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ?23? وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ?24? وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ?25? وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ?26? وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ?27? وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ?28? فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ?29? فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ?30? إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ?31?

ترجمه:

به راستي که ما در آسمان، برج هايي قرار داديم و آن را براي بينندگان [به شکل صورت هاي فلکي] آراستيم. (??) و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ کرديم. (??) مگر آنکه دزدانه [خبرهاي عالم بالا را] بشنود، که شهابي روشن او را دنبال مي کند. (??) و زمين را گسترانديم و در آن کوه هاي استوار افکنديم، واز هر گياه موزون وسنجيده اي در آن رويانديم. (??) و در آن براي شما و کساني که روزي دهنده آنان نيستيد، انواع وسايل و ابزار معيشت قرار داديم. (??) و هيچ چيزي نيست مگر آنکه خزانه هايش نزد ماست، و آن را جز به اندازه معين نازل نمي کنيم. (??) و بادها را باردار کننده فرستاديم، و از آسمان آبي نازل کرديم و شما را با آن سيراب ساختيم و شما ذخيره کننده آن نيستيد. (??) و يقيناً ماييم که حيات مي دهيم، و مي ميرانيم و ما وارث [جهان و جهانيان] هستيم. (??) و بي ترديد [حالات، اعمال و شمار] پيشينيانِ شما و آيندگانتان را مي دانيم. (??) و مسلماً پروردگار توست که محشورشان مي کند؛ زيرا او حکيم و داناست. (??) و ما انسان را از گِلي خشک که برگرفته از لجني متعفّن و تيره رنگ است، آفريديم. (??) و جن را پيش از آن از آتشي سوزان و بي دود پديد آورديم. (??) و [ياد کن] هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشري از گِل خشک که برگرفته از لجني متعفّن و تيره رنگ است، مي آفرينم. (??) پس چون او را درست و نيکو گردانم و از روح خود در او بدمم، براي او سجده کنان بيفتيد. (??) پس همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند. (??) مگر ابليس که از اينکه با سجده کنان باشد، امتناع کرد. (??)

 

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: با افتخار و احترام خدمت شما هستيم اين سمت شما است که تقديم نگاه دريايي شما مي‌شود اشاره‌ي قرآني امروز را حاج آقاي ماندگاري مي‌فرمايند و بعد خدمت شما با پاسخگويي به سوالات خواهيم بود

حاج آقا ماندگاري: با مدد از وجود نازنين امام رضايي که صبح به محضر حضرت عرض کردم آقا جان کمک شما نباشد ما هيچ حرف هم بلد نيستيم بزنيم آيه‌ي آخر را مي‌خواهم بگويم آيه‌ي 31 «إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ» يک داستاني را نقل مي‌کنند هر طور باشد واقعي باشد يا فرضي باشد قشنگ است مي‌گويند شيطان با يک جواني همراه شد ديد اذان صبح گفتند تا طلوع آفتاب اين جوان نمازي نخواند ظهر شد اذان گفتند تا غروب آفتاب اين جوان باز هم نماز ظهر و عصر نخواند شب اذان مغرب گفتند تا نيمه‌ي شب ديد نماز مغرب عشا هم نخواند ابليس رو کرد به اين جوان گفت چرا نماز نخواندي؟ نديدم در طول روز نماز بخواني گفت تو که ابليسي چرا جوش نماز من را مي‌زني؟ گفت من يک سجده نکردم اين قدر دور شدم تويي که صبح تا شب پنج وعده نمازت 17 رکعت بود 34 سجده داشت انجام ندادي تو چقدر قرار است دور شوي مي‌خواهم برادرانه بگويم به هر کسي که مي‌گويد در کارم گير دارم به هر کسي که مي‌گويد گره دارم يک آيه‌ي ديگر همين صفحه‌ي نوراني است که خزائن همه چيز دست خدا است برويم در خانه‌ي خدا بيفتيم به مسئولين مي‌گويم اگر در کارهاي مديريتي شان گير کردند بيايند يک کم سجده کنند به صنف خودم مي‌گويم اگر در تبليغات تفهيم معارف ديني به مردم گير کرديم بياييم يک کم سجده کنيم به معلم‌ها مي‌گويم به پدر مادر‌ها مي‌گويم اگر در تربيت بچه‌ها گير کردند بيايند يک کم روي خاک بيفتند به کاسب‌ها مي‌گويم به جوان‌ها مي‌گويم جوان مي‌گويد حاج آقا خيلي گير کردم مي‌گويم من راهي بلد نيستم سجده کن سجده اي قشنگ تر از قبل از اذان صبح نداريم برو فقط به خدا بگو خدايا به من آدرس تو را دادند نمي‌دانم تو چه کسي هستي چه هستي امام حسين يک شب از دشمن مهلت گرفت که دو سجده بيشتر بکند معلوم مي‌شود در سجده خبرهايي است هر کس انجام ندهد خودش خودش را محروم کرده ابليس خودش را محروم کرد ‌خسرالدنيا و الاخره ‌شد هر کس مي‌خواهد دنيا و آخرت اش آباد شود حتي يک بار به ورزشکارها بستکباليست‌ها واليباليست‌ها گفتم قد هايشان خيلي بلند است گفتم شما دائم مي‌پريد تا قدتان بلند شود من بچه‌هايي سراغ دارم که روي خاک افتادند که خدا بلندشان کند اين قدر در شلمچه و طلائيه صورت هايشان را در خاک گذاشتند به زور مي‌رفتيم بلندشان مي‌کرديم آن‌ها را بايد به زور بلند مي‌کرديم حالا بايد به بعضي‌ها بگوييم يک لحظه سرت را بر سجده بگذار. خوش به حال آن‌هايي که اهل سجده باشند و با سجده شان ديگران را به سجده سوق دهند اشتهايشان را به ديگران باز کنند سجده‌هاي آيت الله بهجت بعد از نمازشان من شاهد بودم گاهي وقت‌ها 45 دقيقه اين پيرمرد صورتش را روي مهر گذاشته بود با خدا حرف مي‌زد البته يک بار من در دلم گفتم آقا نمي‌داند که دور سجاده اش کلي نشسته اند مي‌خواهند جواب بگيرند خودم جواب خودم را دادم گفتم تو رابطه‌ات با خدا کم است مي‌خواهي براي مردم حرف زياد بزني تا حرف هايت را بفهمند او رابطه اش با خدا زياد است يک کلمه مي‌گويد همه چيز را مي‌فهمند و خيلي چيزها درست مي‌شود با خدا باش پادشاهي کن.

شريعتي: بسيار خوب يک لطيفي هم همين روزها نوشته بودند در پيامک‌ها و جملات لطيفي که گاهي به دست ما مي‌رسد عرض مي‌کرد خدمت امام حسين عليه السلام که تا تو زمين سجده اي سر به هوا نمي‌شوم ان شاء الله سجده هايتان بر تربت سيدالشهدا مداوم باشد. اين سوال را بشنويم. بعد از سلام و احوال پرسي گفتند اين روزها اتفاقات مختلفي در دنيا و مخصوصا در منطقه خاورميانه اتفاق مي‌افتد و به عقيده خيلي‌ها اين نشانه آخرالزمان است با اين حساب و با اين نشانه‌ها و علامت‌هايي که هر روز دارد اضافه مي‌شود و همه دارند از آن‌ها حرف مي‌زنند احتمالا ما شايد جوانان و شايد بعد‌ها پيرمردان آخرالزماني باشيم از طرفي در احاديث آمده که نگاه داشتن ايمان در آخرالزمان از نگاه داشتن ذغال گداخته در کف دست سخت تر است چه کار کنيم تا از اين آزمون سر بلند بيرون بياييم. اين سوال خيلي‌ها است که در آخرالزمان واقعا بايد چه کار کرد براي دين داري مان.

حاج آقا ماندگاري: راجع به علائم آخرالزمان نمي‌توانيم قطعي بگوييم اما در مورد يک چيز مي‌توانم قطعي بگويم هر نفسي که ما مي‌کشيم به آخر زمان خودمان نزديک مي‌شويم يا نه؟ اين را چه کار کرديم؟ هر کسي آخر زمان خودش را آخر فرصت‌هاي خودش را يک روايت خيلي محشري است از هشتاد ساله‌ها شروع کرده آي هشتاد ساله‌ها هشتاد سال از يخ عمرتان آب شد چه کار کرديد؟ حالا آخرالزمان باشد يا نباشد باز پيوندش بدهم به سوال قبل از تلاوت قرآن من در هر جا و مکان اگر طرفدار حق باشم يعني طرفدار خدا باشم مقابل باطل باشم قطعا زمان امام حسين باشم در جبهه امام حسين هستم زمان پيغمبر اکرم باشم در جبهه پيغمبر هستم زمان امام زمان باشم در جبهه امام زمان هستم ولي واي به حال کسي که با حق دارد بازي مي‌کند با حق دارد کاسبي مي‌کند با حق دارد توجيه مي‌کند با باطل دارد لذت مي‌برد خدا بر درجات حاج آقا مجتبي تهراني بيفزايد فرمودند ما چهار تکليف داريم براي هر کسي مي‌خواهد اول زمان باشد وسط زمان باشد يا آخر زمان باشد درست است در روايات امام سجاد فرمودند سه مرتبه فرمودند آن‌هايي که زمان مهدي ما را درک مي‌کنند خوش به حالشان اما طوبا براي چه کساني؟ براي آن‌هايي که چهار تکليف را انجام بدهند يک حق و باطل را درست بشناسند امروز خط کش حق و باطل ولايت الهيه است اين‌ها در خط ولايت الهيه حرکت کنند آيات سوره هود قبلش خوانديم سه آيه را بارها گفتم خدا بر خودش يک سنت قرار داده. سنت الهي است که هر کسي کوچک ترين ابراز محبت به ابي عبدالله حسن بکند خدا به او پاداش مي‌دهد مي‌خواهد مسلمان باشد مي‌خواهد غير مسلمان باشد پاداش مي‌دهد اين پاداش نجات دنيا و آخرت نيست يک سنت الهي است هر کس دستش در دست ولايت الهيه باشد خدا نجاتش مي‌دهد نجات هم منظور نجات از مرگ نيست نجات از انحراف است انحراف در فکر انحراف در عمل انحراف در احساس من مي‌خواهم بگويم اگر من حق و باطل شناس بودم‌ يک و باور کردم براي رسيدن به حق راهي را بايد بروم يک راه رفتن مسير حق را پيدا کنم دو. در اين مسير با صرف شناسايي مسير حق در مسير حق نمي‌افتم بايد حرکت هم بکنم سه و در اين مسير من استقامت هم بکنم چهار. حالا باز برمي گردم به همان کربلاهاي کوچک زندگي‌مان را شناسايي کنيم در مسير حق استقامت کنيم تا کربلاي بزرگ هم اگر حضور کرديم احتمالا در آن کربلا هم استقامت مي‌کنيم مي‌خواهد آخرالزمان باشد مي‌خواهد اول الزمان باشد چون اين قصه‌ها گاهي وقت‌ها حواس آدم را پرت مي‌کند آخر زمان خودمان را نفس به نفس داريم به آخر زمان خودمان نزديک مي‌شويم حواس‌مان جمع باشد خدا هم مدد مي‌کند.

شريعتي: يک روايتي ظاهرا از امام صادق عليه السلام ديدم و آن روايت دعاي غريق است که حضرت فرمود در آخرالزمان که دينداري سخت مي‌شود اين دعا را بخوانيد يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک ان شاء الله بر دين‌مان ثابت قدم باشيم خيلي ممنون. وقت‌مان تمام شده است. حاج آقا دعا بکنند و همه‌ي ما آمين بگوييم.

حاج آقا ماندگاري: خدايا به آبروي ابي عبدالله الحسين و ياران با وفا توفيق تشخيص درست حق و باطل توفيق تشخيص مسير حق توفيق حرکت در مسير حق و توفيق استقامت در مسير حق را به ما عنايت بفرمايند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم.