برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به پرسشهاي بينندگان
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 07/12/92
بسم الله الرحمن الرحيم
و صل الله علي محمد و آله الطاهرين
دلا تا باغ سنگي در تو فروردين نخواهد شد *** به روز مرگ شعرت سورهي ياسين نخواهد شد
فريبت ميدهند اين فصلها، تقويمها، گلها *** از اسفند شما پيداست فروردين نخواهد شد
مگر در جستجوي ربناي تازهاي باشيم *** وگرنه صد دست، يك نفرين نخواهد شد
مترسانديمان از مرگ، ما پيغمبر مرگيم *** خدا ما با كه دلتنگيم، سرسنگين نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشير سرخ شعله ور در باد *** بگوتا انتظار اين است، اسبي زين نخواهد شد
آقاي شريعتي: سلام ميكنم به همهي بينندههاي خوبمان، خانمها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما، آرزو ميكنم در هركجا كه هستيد، بهترينها نصيب شما شود. حاج آقاي ماندگاري سلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
حاج آقا ماندگاري: سلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
آقاي شريعتي: خيلي خوشحاليم كه در خدمت شما هستيم. خيلي از بينندههاي ما مشتاق هستند كه پاسخ سؤالاتشان را از زبان حاج آقاي ماندگاري بشنوند. به رسم چهارشنبههايي كه در خدمت شما هستيم. اگر نكتهاي نيست من با اجازهي شما اولين سؤال را بخوانم و انشاءالله پاسخ شما را بشنويم.
ضمن اينكه تشكر ميكنم از همهي دوستان خوبمان كه با پيامهايشان ما راهمراهي ميكنند و محبتشان به ما ميرسد خيلي خيلي ممنون و متشكر هستيم. هفتهي گذشته هم سؤالات و هم پاسخ هاي شما حاج آقاي ماندگاري بازتاب بسيار خوبي داشت و اين در پيامهاي مخاطبين كاملاً محسوس بود.من سوال يکي از مخاطبينAA را براي شما ميخوانم:
گفتند كه: حاج آقاي ماندگاري خوشحال شدند كه شما هفتهي گذشته در مورد امر به معروف صحبت كرديد. و البته متوجه شدم كه ظاهراً حرفهاي شما هم مثل حرفهاي من اثري در كساني كه بايد اين حرفها را گوش كنند، ندارد. ايشان گفتند كه خود من سي سال است كه با شوهري زندگي ميكنم، كه اهل نماز نيست. در اين سي سال از راههاي مختلف سعي كردم او را به نماز دعوت كنم اما دريغ از يك ركعت نماز. همه به من ميگويند: كه تو بايد امر به معروف كني. من ميخواهم از شما بپرسم كه واقعاً امر به معروف تا چه زمان؟ سي سال براي امر به معروف و نهي از منكر كافي نيست؟ بشنويم پاسخ حاج آقاي ماندگاري را، بفرماييد.
حاج آقاي ماندگاري: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، و صل الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
براي اينكه از وجود نازنين امام زمان براي پاسخگويي انشاءالله مدد ميگيريم دعاي سلامت حضرت را ميخوانيم. «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلي آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِي کُلِّ سَاعَهٍ وَلِياً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا"»
براي استمداد از حضرت دسته گل صلواتي خدمتشان تقديم ميكنيم. (اللهم صل علي محمدٍ و آل محمد)
ما ممنون هستيم از بينندگان عزيز كه هم ما را مورد تفقد قرار ميدهند و اظهار لطف و محبتشان، و اينقدر هم دقيق پيگيري ميكنند. و اميدواريم كه خداي تبارك و تعالي كه ناظر بر اعمال ما است، خودش به همهي ما توفيق انجام وظيفهاي كه فرمودند، عنايت بفرمايد. بگذاريد من با آخرين جملهي ايشان جوابم را شروع كنم. فرمودند: امر به معروف تا چه زمان؟ من از ايشان سؤال ميكنم نماز تا چه زمان؟ حجاب تا چه زمان؟ روضهي امام حسين تا چه زمان؟ دينداري تا چه زمان؟ ما تا موقعي كه زنده هستيم بايد به وظيفهمان عمل كنيم. هركس حياتي دارد و هركس عقل دارد، بايد وظيفهاش را انجام دهد. حالا اين وظيفهاي كه من دارم انجام ميدهم، به نتيجه ميرسد يا به نتيجه نميرسد مخصوصاً در قبال ديگران، اين وظيفهي اوست كه از حرف من نتيجه بگيرد. وجود پيامبران اعظام الهي سالهاي سال تبليغ كردند، در سورهي نوح داريم. نصيب حضرت نوح(ع) چيزي جز فرار مردم نبود. بعد آن همه تبليغ و رنج، ميگويند بيش از 950 سال پيامبري ايشان، 81 نفر تأثيرپذير افتاد. با وجود پيامبر نازنين عظيم الشأن اسلام(ص) در سيزده سال تبليغ مخفيانه و آشكارشان در مكه، 200 نفر بيشتر مسلمان نشدند. پيغمبر رو نكردند به خدا بگويند: تبليغ تا چه زمان؟ چون اثري كه ميخواستند نميديدند. اين خواهر بزرگوار آن اثري كه مطلوب نظر ايشان است در امر به معروفش نميبيند. يا حتي به ما هم كمك كردند و اينطور فرمودند كه ما آن اثري كه از امر به معروف و نهي از منكرهايي كه معمولاً در رسانه و اين طرف و آن طرف ميگوييم، آن اثر مطلوب را گاهي وقتها نميبينيم. آيا من بايد با ديدن اثر، امر به معروف را بالا و پايين كنم يا براساس وظيفه؟ همچنان كه وظيفهي من و شماست، نماز بخوانيم، وظيفهي من و شماست راجع به نماز به ديگران تذكر بدهيم. ولي نماز خوان كردن ديگران وظيفهي من و شما شايد نباشد. من امر به معروف را راجع به نماز دارم. اما اينكه او نماز بخواند يا نخواند وظيفهي او است. وظيفهي من نيست.
اي كاش سؤال ايشان اينطور ميشد، آقاي شريعتي من كمك اين بزرگوار ميكنم و عزيزان بزرگواري كه شبيه ايشان هستند. در رابطه با نماز، در رابطه با حجاب، در رابطه با گرانفروشي، در رابطه با بداخلاقي، در رابطه با بعضي از مسائل و منكراتي كه اطرافشان ميبينند، يا ترك واجبي كه ميبينند. امر به معروف كردهاند و خسته شدهاند. سؤال اين باشد. با اين خستگي چه كار كنيم؟ به قول خودمان در فارسي «كم آورديم».
اولاً من ميگويم كم آوردن طبيعي است. خواهر بزرگوار حضرت نوح هم به تعبير قرآن، من جسارت نميكنم. حضرت نوح پيغمبر، به خدا فرمود: كه خدايا ما داريم به امر تو كشتي ميسازيم. «كُلَّما مَرَّ عَلَيْه» (هود/38) هرگروهي كه رد ميشدند به حضرت نوح يك متلك ميگفتند. هرچه امر به معروفشان كرد، اثر نكرد. خدا به او امر كرد يك كشتي بساز، ميخواهم تو را جاي ديگر ببرم. حالا تعبير من است. شروع كردن به متلك گفتن، به تعبير من به برداشت ناقص من، فهم ناقص من، از قرآن اين است كه حضرت نوح كم آورد. خدايا ببين ما داريم به امر تو انجام ميدهيم، وظيفهمان را داريم انجام ميدهيم، متلك هم بايد بشنويم؟ ديگر خسته شديم. خدا فرمود: خدا سه تا داروي خستگي در كن داده است. من اگر اين داروي خستگي در كن را بگويم، فكر ميكنم هيچكس از امر به معروف خسته نشود، چه اثر بكند، چه اثر نكند. چون وظيفهي ما امر به معروف است. به تعبير اين خواهر سي سال، يك مادري ميگويد: من پنجاه سال است دارم ميگويم. به خواهر و برادري دارم بيست سال است ميگويم. براي اينكه خستگي در شود، خدا سه دارو عنايت كرده است.
1- اول اينكه خستگي سخت است. اين را قبول دارم. آدم بگويد و اثر نگيرد، سخت است. اين سختي را ميشود، شيرينش كرد. قابل تحملش كرد.
چطور؟ وقتي اين سختي عاشقانه باشد! حالا چطور ميشود عاشقانه باشد؟ خدا به حضرت نوح فرمود. اين ادبيات براي من است، ترجمه آزاد است. به حضرت نوح فرمود: نوح! مگر تو مرا دوست نداري؟ چرا. مگر تو عاشق من نيستي؟ چرا. وقتي تو داري سختي ميكشي، من دارم نگاه عاشقانه به تو ميكنم. معشوق نگاه عاشقانه به عاشق كند، عاشق بايد بال دربياورد و پرواز كند. «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى» (علق/14) يا در همين قصهي حضرت نوح فرمود: شما كشتيات را بساز. «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37) ما داريم نگاهت ميكنيم.
حتي آقاي شريعتي نگاه معشوقهاي مجازي، خستگيهاي عاشقها را در ميكند. در زندگيها ميبينيم و دوست هم ندارم مثال بزنم. چه برسد به عشق حقيقي! امثال اين بزرگوار اگر ميخواهد از امر به معروف خسته نشوند، ما هم همينطور هستيم. اگر ميخواهيم خسته نشويم، يك لحظه توجه كنيم. تا در اين سختي نيافتيم، سختي نكشيم، خدا نگاه عاشقانه و محبت آميز به ما نميكند؟ «وانظر اليَّ نظرتاً رحيمه» آن نگاه مهربانانهاي كه بايد به من بكني، چه زماني است؟ آن لحظهاي است كه من دارم به خاطر خدا، خودم را به سختي مياندازم. اين ميشود سختي عاشقانه! سخت است ولي چون عشق است، شيرين ميشود. اين خستگي را رفع ميكند. اين داروي اول است. پس توجه كنيد خدا دارد ما را نگاه ميكند. نه نگاه غضب آلود، نگاه مهربانانه و عاشقانه.
2- داروي دوم اين است که بدانم من تا سختي نكشم، رشد نميكنم و شيريني آن موفقيت بعد از سختي، به كام من شيرين نميآيد. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/6) چون باور نداريم، دوبار ميگويد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5) اين دارو است. همهي ما ميدانيم، ميگوييم: آقا، پولي كه با سختي بدست بيايد، خسته شده بس كه چكش زده است. بيل زده، قلم زده، تلاش كرده، وقتي مزدش را به او ميدهند، يك تبسمي ميکند. اصلاً همهي خستگي از بين ميرود، امام رضا (ع) كه امروز سفرهي كريمانهاش را مهمان هستيم، فرمودند: مزد كارگر را هنوز عرقش خشك نشده به او بدهيد. چون وقتي مزدش را به او داديد، آن خستگي كارگري را از تنش بيرون ميكنيد. شيرين است! لذا اين افرادي كه دارند امر به معروف و نهي از منكر ميكنند، همهي ما بدانيم كه امر به معروف نكنيم، شيريني رسيدن به آن معروف از طرف مقابل ما يا هركسي اينقدر به كام ما شيرين نميآيد.
بگذاريد من همينجا يك پيام از يك بينندهاي بخوانم. يك خانم بزرگواري فرمودند، خطاب به بنده كه حاج آقاي ماندگاري از خدا خواستم كمكم كند، و شوهرم را نجات بدهم. به لطف خدا بعد از چند سال، توانستم گناهانش را به او بفهمانم. چون اعتقادش اين بود كه اگر در خانه مشروب بخوري، كسي را اذيت نكني، حلال است. اعتقاد غلط است ديگر! حالا توبه كرده، نماز هم ميخواند، به لطف خدا اينقدر به او محبت كردم، كه اعتيادش را هم ترك كرد. يعني هم مبتلا به مشروب بود و هم مبتلا به اعتياد. من حالا فهميدم كه اگر من با يك مرد مؤمن ازدواج ميكردم و شوهرم با يك زني كه نماز برايش مهم نبود هيچوقت، شوهر من به راه راست هدايت نميشد. از خدا ممنونم كه در امتحانش موفق شدم. لطفاً پيام من را به جوانها بگوييد كه زود تسليم خستگي نشوند. اين شيريني فتح و ظفر، چه زمان به كام اين بزرگوار شيرين آمده، وقتي سختي سالها آن تبر زدن، چكش زدن را تحمل ميکند. چكش ميزند بازويش درد ميگيرد. حالا ببخشيد من اينطور ميگويم. حالا به تعبير آخوندي خودمان، فك ميزند ديگر، خسته ميشود بس كه به اين ميگويد. ولي انشاءالله ولو روز آخر آخر، اين مرد بلند شود و دو ركعت نماز بخواند... البته عرض كردم وظيفهي ايشان نمازخوان كردن او نيست، وظيفهي ايشان فقط امر به معروف است. ولي وقتي انشاءالله نتيجه بدهد، اين تمام خستگي اين سي ساله و چهل ساله از تنش بيرون برود.
آقاي شريعتي: و تازه يك نگاه قشنگي كه اين خانم داشتند اين بوده كه بودن در اين مسير را يك توفيقي از جانب خدا ميداند و شاكر هم هست.
حاج آقاي ماندگاري: ميگويد اگر شوهر من اينطور نبود، من توفيق هدايت يك انسان را پيدا نميكردم. پس ببينيد داروي دومي كه خستگي ما را در امر به معروف اين فريضهي بزرگ و سخت، فريضهي هزينه دار، فريضهي آبروبر، گاهي وقتيها آبروي ما را ميبرد. حال ما را ميگيرد. هزينهي زيادي از ما ميبرد. سي سال، چهل سال، پنجاه سال، بايد پاي آن بايستيم تا جواب بگيريم. خسته ميشويم. يك داروي خستگي در كن! آن ظفري كه بعد براي شما به وجود ميآيد، آن موفقيتي كه بعد از انجام وظيفه، چون ما ميگوييم: «اهدي الحسنيين» قائل هستيم چه به نتيجه برسيم، چه به نتيجه نرسيم، همين كه وظيفهمان را انجام داديم، پيروز هستيم. چشيدن طعم شيرين پيروزي خستگي را از ما در ميكند.
3- سومين خستگي در كن، توجه به تجارتي است كه ميكند. من الآن ميگويم آقا سي سال وقت گذاشتم، خوب در مقابل وقتم، چه چيزي به دست آوردم؟ ببخشيد ميخواهم يك مقدار چرتكهي مادي بياندازم. سي سال روزي پنج ساعت وقت گذاشتم. سي سال در پنج يك عددي درميآيد، ضرب در يك حقوق آن چناني، يك عددي ميشود. اگر اين حقوق را به اين فرد ميدادند، باز هم كسي خستگياش را اعلام ميكرد؟ كارمندهايي كه سي سال است دارند زحمت ميكشند، هيچوقت نگفتند: خسته شديم. چون هم حقوق ميگيرند، هم بيمه دارند، هم بازنشستگي دارند. دارند حقوق ميگيرند. ايشان اگر بداند خدا يك حقوق بينهايت در آخرت به او ميدهد، دنيا و آخرت دارد، اين هم خستگي در كن است. يعني «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة» (فصلت/30) يعني من باور كنم اگر در انجام وظيفهام (كه وظيفه را ايشان گفته، فقط امر به معروف) خسته نشود، خدا در اين دنيا ملائكي را به يارياش ميفرستد. كه به ذهنم اين تمثيل رسيد، يك ورزشكاري كه وسط ميدان خسته ميشود، ميبرند كنار و يك مقدار مشت و مالش ميدهند. رگهايش را ميگيرند و يك مقدار نرمش و ورزشاش ميدهند تا خستگياش رفع شود. خدا ملائك ميفرستد براي مشت و مال دادن. اگر اين را توجه كنم كه خدا خستگي مرا در كند، هم با ملائك، هم با پاداشهاي اخروي. باز هم انشاءالله اين خستگي اذيتمان نكند.
اما حالا اينها بعد اعتقادياش است. 1- خدا ميبيند، 2- من به موفقيت و رشد و ظرفيت و پيروزي ميرسم. 3- پاداش اخروي دارم. دو سه كار هم ميخواهم، به اين خواهر بزرگوار و به امثال ايشان توصيه كنم.
ما هرچه داريم از زمان جبههها داريم. جبههها يك شعار بود. شب دخلت را پر كن، روز خرج كن. حتي شهيد چمران، خدا بر درجاتش بيفزايد. وزير دفاع بود، يك پايش در جبهه بود، يك پايش در تهران بود. خانمش نقل ميكند. نصفه شب خانه آمد، يك خواب مختصري، دوباره بلند شد، نماز شب خواند. به او گفتم: مگر كارهايي كه ميكني عبادت نيست؟ گفت: چرا؟ گفت: اگر آنها عبادت است، يك كم استراحت كن. گفت: تاجر خوب اين است كه از سرمايه نخورد. به سرمايهاش اضافه كند. شب موقع پر كردن جيب است، آقاي شريعتي. خدا هم به پيغمبر فرمود: «قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً» (مزمل/2) بعد ميفرمايد: «وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً» (مزمل/4) بعد فرمود: «إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلاً» (مزمل/5) اگر ميخواهي بارهاي سنگين وظايف روز را برداري، شب يك دوركعت نماز بخوان. دو صفحه قرآن، صورت روي خاك بگذار، يك ذكر، يك دعا، يك انس با قرآن، در خلوت شب انرژي به انسان ميدهد كه انسان زود از كوره در نرود. براي انجام وظيفه امر به معروف كم نياورد.
الآن اعلام ميكنيم، روحانيت مثل بنده، همهي كساني كه ميخواهند امر به معروف اين فريضهي بزرگ را علمدار و پرچمدار و رزمندهاش باشند، كار كنند، بيايند يك كار كنند. شبها دخلمان را پر كنيم. با دو ركعت نماز، با دو صفحه قرآن، با ذكر و دعا، روز ببينيد چقدر راحت ميتوانيم خرج كنيم. ديگر دست كنيم در جيب تمام نميشود.
آقاي شريعتي: انشاءالله، خيلي خوب. خيلي ممنون و متشكرم حاج آقاي ماندگاري پاسخ خوبي شنيديم ، يك سؤال مهمتري باز هم در همين عرصه پرسيدند بعضي از جوانها كه در همين مسير هستند. گفتند: مدتها است داريم نهي از منكر ميكنيم، ولي اثر نميگيريم. اشكال كار در كجاست؟ واقعاً اين خلأ در كجاها حس ميشود؟
حاج آقاي ماندگاري: اين سؤال خيلي مهم است آقاي شريعتي، ببينيد قرآن و روايات ترتيب اين دو را اينطور فرموده است: امر به معروف، نهي از منكر. اين تقدم و تأخر يك پيام دارد. يك پيام خيلي قشنگ و واضحي هم دارد. خيلي پيچيده هم نيست. وقتي ميگويد: امر به معروف، «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (آلعمران/110) و بعد ميفرمايد: نهي از منكر! معنا و مفهومش اين است كه اگر معروفي در يك جامعه باز شود، خود به خود منكر از بين ميرود. معنا و مفهوم ديگرش اين است، اگر ميبيني در جامعه منكر پخش شده، يا منكرات، بدانيد معروفها قطع شده است. نمونهاش را ما خودمان در اين چند هفته داريم ميگوييم، در رابطه با سنت زيباي قرض الحسنه. يك امر به معروف است. من ميخواهم از خودم بپرسم. حتي از شما بپرسم، از تصويربرداران عزيز بپرسم، از تهيه كننده بپرسم. از همهي آنهايي كه اين بحث را شنيدند. اگر من و شما يك قدم براي قرض الحسنه برنداشتيم، اجازه داريم به بانكها نهي از منكر كنيم به حدي كه اعتقاد داشته باشيم بعد تأثير كند؟ اجازه داريم؟ نه! ما حرفمان اين است. بارها روايت و حكايت از وجود نازنين پيامبر اكرم(ص) در همين برنامه نقل شده است. كه مادري آمد براي بچه از پيامبر توصيهي خرما نخوردن خواست. حضرت فرمودند: برو فردا. چرا؟ خوب پيغمبر ميخواهد نهي از منكر كند براي بچه خرماي زياد خوب نيست. فردا براي چه بيايد؟ فردا كه آمدند فرمودند: ديروز هستهي خرما جلوي من بود. خوب من به اين بچه ميگفتم كه خرما نخور، ميگفت: اگر خوب است، چرا من نخورم؟ اگر بد است چرا خودش خورده است؟ الآن بانكها برگردند به من بگويند: من ميخواهم نهي از منكرشان كنند. آقا چرا قرضالحسنه نميدهي؟ حضرت حاج آقا شما كه ده ميليون تومان پولتان در بانك گذاشتيد و داريد از من سود ميگيريد، يك ميليون تومانش را برداشتيد در قرض الحسنه، خوب شما كه خودت هيچ كار نكردي، خواهش ميكنم شما نهي از منكر نكن. نميخواهم بگويم وظيفهي نهي از منكر نداري. ولي منتظر اثر نباش. اشكال اين عزيز اين است كه چرا اثر نميكند؟ از اول بحث هفتهي قبل بحث ما اين بود كه چرا حرفهاي شما اثر نميكند؟ من دست خودم را بالا ميبرم. دست صدا و سيما را هم بالا ميبرم. اول خودم بعد صدا و سيما. دست روحاينت را هم بالا ميبرم. شايد ما خودمان خيلي عمل نكرديم. اگر قرار است عمل كنم، قرآن را عمل كنم. «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ» (بقره/44) «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/3)
به عنوان مثال بحث، بحث اقتصاد مقاومتي است. شرايط ايران امروز ما كه هركس مسلمان باشد، انقلابي باشد، شيعه باشد، اهل سنت باشد، مسيحي باشد، كليمي باشد، هركس ايراني است، شرايط امروز ايران ما نسبت به شرايطي كه دنيا دارد، راه چارهاي جز اقتصادي مقاومتي ندارد. همه هم داريم به همديگر تذكر ميدهيم.صدا و سيماي عزيز، تمام زحماتي كه ميكشيد خدا خيرتان بدهد. مسؤولين بزرگوار، مسؤولين قواي سهگانه، تعارف كه ندارم. وزارتخانهها، نهادها، از امروز پرچم اقتصاد مقاومتي بالا ميرود. يك آينه جلوي خودتان بگذاريد. من ماندگاري و من طلبه آيا زندگيام براساس اقتصاد مقاومتي است؟ يا ميگويم: من كه استثناء هستم، من كنار هستم. ببينيم بقيه چه كار ميكنند؟ آيا حتي لباس پوشيدن من، پيام اقتصاد مقاومتي را ميدهد؟ ايام ديد و بازديدهاي عيد نزديك است. انشاءالله كه مردم ما حرمت فاطميه را هم نگه ميدارند، يقين ميداريم. در اين ديد و بازديدها آيا يك جوري نشان ميدهيم، كه امسال گل مجلس همهي ما اقتصاد مقاومتي باشد؟ يا نه فقط براي ديگران است؟ ما بخوريم و بريزيم و مصرف گرايي را تبليغ كنيم و تجملگرايي را تبليغ كنيم؟ اما همه بايد اقتصاد مقاومتي را رعايت كنند؟
رسانهي عزيز كه واقعاً زحمت ميكشيد، اقتصاد مقاومتي را يك اطلاعيه بدهيد، پيام مقاومتيتان را يك اطلاعيه ديگر بدهيد. پشت سر هم دارد پخش ميشود. آيا اين پيام تبليغاتي شما در راستاي اقتصاد مقاومتي دارد پخش ميشود؟ نگوييم. يك كم اولش را حذف كنيد.
من يك شوخي با بعضيها ميكنم. ما يكجايي رفتيم، آقاي شريعتي قبل از منبر ما در ماه رمضان بود، داغش به دلم مانده است که ميگويم. سي روز قبل از ماه رمضان، قبل از منبر من يک بزرگواري يك تذكر ميداد، راجع به استحباب افطاري دادن. ما كه مهمان آن روستا بوديم، يك افطاري خانهي آن آقا نخورديم. يك شب به او گفتم خوب بزرگوار، خيلي مستحبهاي ديگر داريم. وقتي خودت نميخواهي عمل كني، چرا ميگويي؟ من بابا اگر نميخواهم به صداقت و راستگويي عمل كنم خوب به بچهام هم توصيه نكنم. اگر خوب است چرا خودم عمل نميكنم؟ پس ببينيد ما حرفمان اين است. اول امر به معروف! من خواهش ميكنم اين كتاب را كه من هفتهي قبل يك اشاره كردم ولي مثل اينكه دوستان دوست داشتند، من جديتر معرفي كنم. «واجب فراموش شده» توصيههاي حضرت آقا است در باب اين فريضهي بزرگ. يك موضوع بندي خيلي زيبايي شده، قشنگ فهرست بندي و توصيههاي جداً كاربردي و دلسوزانه هست و همه را هم من به مردم عرض ميكنم كه برگرفته شده از آيات و روايت، البته ترجمهي آيات و روايات است.
يك بحث مهم اين كتاب مصداق شناسي معروف و منكر است. ما ميخواهيم چه بگوييم؟ من ميخواهم بگويم اگر قرار است، من امر به معروف و نهي از منكر بكنم، آيا حواسم هست اين معروف واقعاً معروف است يا فقط فكر ميكنم؟ مثال عاميانه بزنم. من ميخواهم يك قرصي را به مادر بدهم كه ناراحتي قلب دارد. آقاي شريعتي همينطوري ميدهم يا از يك دكتر ميپرسم؟ هيچوقت قرص و شربت و كپسول را به مريض قلب سرخود نميدهم. خوب ما معروف و منكر الهي را هم همينطور نگاه كنيم. يك نمونه من براي شما بگويم. اين كلمه خيلي گفته ميشود. كه آقا اين همه مسجد و حسينيه نسازيد. برويد به جاي مسجد به فقرا بدهيد. در ذهن خودش اين است كه دارد امر به معروف و نهي از منكر ميكند. اين باور غلط است. چون اگر يك مسجد ساخته شود، و در آن مسجد مردم خوب تربيت ديني شوند، دهها كمك كننده به فقرا آنجا تربيت ميشود. ولي در واقع در ذهن خودش يك چيزي معروف بود، اين را به عنوان معروف اعلامش كرد. اين معروف را تعطيل نكنم تا معروف ديگر جا بيفتد. اوليت بندي بين معروفها كار من نيست. كار حاكم شرع است. كار ولي خداست. اين را بايد بشناسيم.
من ميخواهم در اين سؤال قشنگي كه شما فرموديد، بگويم كه فكر ميكنم زبان حال همهي سؤالها همين است. چرا نهي از منكرهاي ما جواب نميدهد؟ من ميگويم: چون امر به معروف را ما خوب انجام نميدهيم. ما در امر به معروف پاي كار نيستيم. پاي كار بودنش شرايطي دارد.
1- معروف و منكر شناس باشيم. و معروف و منكر شناسي و الله آقاي شريعتي ارزشش كمتر از قرص و كپسول شناسي نيست. ما قرص و كپسول را از دكتر ميپرسيم. معروف و منكر را هم از كارشناس دين بپرسيم. يا آمده ميگويد: آقا نميخواهد نماز اينطوري بخواني! به گردن من! اي بابا! با مجوّز چه کسي ميگويي اينطوري نماز نخواند؟ نميخواهد روزه بگيري؟ به گردن من! با چه مجوّزي داري ميگويي؟ اين ذهنيتهاي خودش را به عنوان معروف و منكر ميخواهد مطرح كند. پس اول معروف و منكرشناس باشم.
2- قلباً و فكراً طرفدار معروف باشم و از منكر بپرهيزم. اين شعر را بارها هم شما خوانديد و هم عزيزان ديگر.
سبحه بر لب، توبه بر كف، دل پر از شوق گناه *** معصيت را خنده ميآيد ز استغفار ما
اينكه من خودم را ميگويم، در ماه رمضان مينشينم گريه ميكنم، بعد از ماه رمضان همان گناهي را كه به خاطرش گريه كردم، دوباره سراغش ميروم. خوب اين معلوم ميشود من هنوز دل از گناه نكندم. با قلبم بايد نسبت به معروف و منكر اقبال و ادبار نشان بدهم. يعني من قلبم معروف را دوست داشته باشد در هر كجاي عالم. از منكر بدش بيايد در هركجاي عالم.
يك خبري را در خبرها شنيديم، به مسلمانهاي آفريقاي مركزي ظلم ميشود. ظالمانه دارند آنها را ميكشند. مردم ما هم ميگويند: اي واي خدا! داد مظلوم را از ظالم بگير. ما به مظلومهاي آن طرف دنيا داريم ميگوييم: داد مظلوم را از ظالم بگيرد. به ظالمهاي آن طرف دنيا داريم نفرين ميكنيم. حواسمان هست من خودم در خانهي خودم، در ايران خودم، به اين همسايههاي اطرافمان كه مهمانمان هستند گاهي وقتها داريم ظلم ميكنيم؟ نمونههايش را در اين برنامه گفتيم. اگر ظلم به مظلوم بد است، حالا چه مظلوم در آفريقاي مركزي باشد، چه در فلسطين باشد، چه در افغانستان باشد، چه افغاني پناهنده به كشور ما باشد. چه در عراق باشد، چه در مصر باشد، در پاكستان باشد، چه در سوريه باشد، هرجا باشد، ظلم بد است. در خانهي من آخوند هم باشد بد است. من قلباً از ظلم بدم ميآيد. نه اينكه ظلم خودم را توجيه كنم به آن ظالم نفرين كنم. اين امر به معروف ناقص است، لذا نهي از منكرش هم اثر نميكند.
يكبار در همين برنامه گفتم، بعضيها دشمنان ديروز اهلبيت را دارند نفرين ميكنند، ولي در بغل دشمنان امروزي اهلبيت نشستهاند. خوب اين معلوم ميشود هنوز منكرشناس نيست. من بايد منكرشناس باشم. و از منكر بدم بيايد. بچهي خودم مرتكب شود يا كس ديگر.
در دانشگاهي يك اتفاقي افتاد، يك اتفاق بدي افتاد. من در جمع بچهها رفتم. يكي گفت: آقا اعدامش كنيد. يكي گفت: تكه پارهاش كنيد. يكي گفت: او را بگيريد. من فقط ايستادم. گفتم: اگر خود شما هم همين خطا را ميكرديد، همين حكمها را ميداديد. سرها پايين افتاد. والله قسم ميخورم. يكي از مشكلات در مملكت ما اين است. منكر از ديگران زشت است. از من و خانوادهي من که باشد توجيه شود. اينطور نميشود. با اين وضعيت امر به معروف و نهي از منكر جلو نميرود. فداي رسول الله شويم. فداي اميرالمؤمنين شويم. پيغمبر فرمودند: اگر فاطمهام... اميرالمؤمنين فرمود: اگر زينبم... خطا كنند حد خدا را جاري ميكنم. اين يعني انزجار از منكر، هركس ميخواهد باشد. اگر من معروف و منكر را قلباً باور كردم، معروف زيباست، يعني گاهي وقتها كار خوب، از من زيباتر است از شما نه.
فرض ميكنم الآن يك جملهي قشنگي در اين برنامه بايد گفته شود. جناب آقاي شريعتي بگويند: خوب بود، ولي وقتي من بگويم: خيلي قشنگ بود، اين يعني من معروف طرفدار معروف نيستم، طرفدار خودم هستم. من خودخواه هستم. من دنبال معروف نيستم.
من بارها در جمع روحانيون گفتم. يك روايت قشنگي را يك مبلغ روي منبر ميخواند. ميگويم: خوب بود بد نبود، ولي اگر خودم همين روايت را جايي بخوانم، آقا تركاندم! چه كردم! اين همان بود. اين درونش خودخواهي است. اين امر به معروف نيست؟ «وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ» (بحارالانوار/ج13/ص431) سر خدا را كه نميتوانيم كلاه بگذاريم. ما با تمام وجود معروف را بخواهيم، و منكر را نخواهيم.
همينجا بگذاريد من جمهوري اسلامي را معنا كنم. جمهوري اسلامي دو ركن دارد. يكي مردم، يكي مسؤولين.
1- مردم بايد بيايند، و اسلام را با تمام وجود، بخواهند. همينجا به مردم عزيز ميگويم: هرجا ديديد اسلام براساس نظر كارشناسي در حكومت رعايت نميشود داد بزنيد. بنويسيد، تلفن بزنيد، پيامك بدهيد، نامه بدهيد، بخواهيد اسلام پياده شود.
2- مسؤولين بخواهند كه اسلام به زندگي مردم بيايد و پياده شود. بايد همه اسلام را بخواهيم. معروف و منكر معنايش اين است. الآن داريم شعار ميدهيم و بازي ميكنيم. انتظار هم نداشته باشيم اثر كند. بگوييم، به بازيهايمان ادامه بدهيم. يك طور امر به معروف و نهي از منكر شناسي است ديگر چه اشكالي دارد؟
1- پس بشناسم. 2- قلباً طرفدار امر به معروف باشم، هركس انجام داد. هركجاي عالم كار خوب انجام دادند، بگويم: احسنت! هركجاي عالم كار زشتي انجام شد، بگوييم: بد بود. تقبيحاش كنيم. 3- خودم فاعل معروف باشم، و تارك منكر. اينكه گفتم آينه بگذاريم جلويمان. راجع به اقتصاد مقاومتياش، راجع به قرضالحسنه، راجع به خيرات، راجع به خادم معنوي. راجع به يتيم نوازي، راجع به ترك اسراف، راجع به هر مسألهاي ميخواهيم نهي از منكر كنيم، امر به معروف كنيم اول ببينم خودم دارم چه ميكنم. اگر خودم فاعلش بودم و تارك منكر بودم، تازه احتمال تأثير بدهم. كه البته تأثير در دراز مدت قطعي است. و الا اگر خودم نيستم، خوب كسي كه خودش جنسش را يك ذره ارزان نميدهد در اين وضعيت گراني، بعد ميخواهد گرانفروشي را زير سؤال ببرد؟ سوار ماشين شدم، ديدم كرايه را دادم، بيشتر ميگويد. گفتم: چرا بيشتر ميگويي؟ گفت: چون لاستيك گران خريدم. بنزين هم كه گران شده است. لوازم هم گران شده است. گفتم: اتفاقاً او هم ميداني چرا ميگويد گران كردم؟ ميگويد: كرايه گران است. گفتم: چرا دور باطل؟ گفت: آقا اگر من ارزان كنم، من به معروف عمل كنم، كسي كمكم نميكند. گفتم: خدا كه كمك ميكند. پس اگر من خودم فاعل بودم، من مخصوصاً ميگويم مسؤوليني كه ويترين هستند. صدا و سيما ويترين است. نهادها و وزارتخانهها ويترين هستند. وزرا، وكلا، علما، ائمهي جمعه، اينها ويترين هستند. اينها زير ذرهبين مردم هستند. اگر خودشان فاعل نباشند، اگر خودشان تارك منکر نباشند، حرفشان اثر نميكند. پس بشناسيم، قلباً انزجار از منكر داشته باشيم. عامل باشيم، و چهارمين مرحله هزينه خرج كنيم.
يك جواني آمده من به او ميگويم: گناه نكن. دنبال ناموس ديگران نرو. ميگويد: حاج آقا باشد، كمك من ميكني يك وام ازدواج براي من بگيري؟ بگويم: ببخشيد من صندوق قرض الحسنه ندارم. خوب واقعاً هم ندارم. ولي نميتوانم اين طرف و آن طرف آبرو بگذارم؟ نميتوانم بگويم: آقا لااقل بيا در زيرزمين خانهي من بگير، هزينهي تالار نده. نميتوانم؟ نميتوانم بروم با آن خانواده صحبت كنم، بگويم: يك خرده هزينهها را پايينتر بياوريد؟ آبرويم را بگذارم. از وقتم بگذارم. اگر قرار است معروف پخش شود بايد از همه چيز هزينه کرد. امام حسين همه هستياش را گذاشت تا معروف پخش شود، تا جلوي منكر را بگيرد. ولي بعضيها ميخواهند هيچ اتفاقي در زندگيشان نيفتد، هيچ هزينهاي هم ندهند، دنيا پر از معروف شود. شعر قشنگي خوانديد. «اگر انتظار اين است، اسبي زين نخواهد شد»! واقعاً اينطور است.
من خاطرهي آقا سيد مهدي قوام را يكبار ديگر در برنامه گفتم، سريع بگويم. حاج آقاي انصاريان نقل ميكردند. براي اينكه يك زن بدكاره را از گناه بيرون بكشد، رفت هديهاي را كه براي يك دهه محرم به او داده بودند، به اين خانم داد، گفت: اين براي شما. شما براي پول داري اين كار را ميكني. بيا ده شب به احترام مادرم زهرا گناه نكن. اين نهي از منكر ميشود. نهي از منكري كه از پولت بگذري، تا او از گناه بگذرد. تو از يك محبوبت بگذر، تا او هم از يك محبوبش بگذرد. اثر كرد. چون خودش عامل بود و هزينه هم داد.
ما اگر قرار است در رسانهمان، در حكومتمان، در قواي سهگانهمان، در مجلسمان... الحمدلله ما الآن داريم همه داريم داد معروف ميزنيم و فرياد جلوگيري از منكر، ولي نميدانيم كه داريم چه بلايي را در جاي ديگر سر خودمان ميآوريم.
آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم حاج آقاي ماندگاري، نكات خيلي خوبي را شنيديم. شايد دغدغهي خيليها بوده اين نكاتي كه شما بيان كرديد. انشاءالله به اميد آن روز، كه معروف در جامعهي ما حاكم شود كه حاكميت تمام زيباييها و خوبيهاست. صفحهي 13 مصحف شريف در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. آيات 84 تا 88 سورهي بقره كه دوباره برميگرديم و خدمت شما خواهيم بود.
«وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لَا تخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثمُ أَقْرَرْتمُ وَ أَنتُمْ تَشهْدُونَ(84) ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَ تخُرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالْاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَدُوهُمْ وَ هُوَ محُرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَالِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْىٌ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَاوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلىَ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(85) أُوْلَئكَ الَّذِينَ اشْترَوُاْ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا بِالاْخِرَةِA فَلَا يخُفَّفُ عَنهْمُ الْعَذَابُ وَ لَا هُمْ يُنصَرُونَ(86) وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسىَ الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ ءَاتَيْنَا عِيسىَ ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكلُّمَا جَاءَكُمْ رَسُولُ بِمَا لَا تهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ(87) وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفُA بَل لَّعَنهَمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ(88)»
ترجمه آيات:
«و آن هنگام را كه با شما پيمان نهاديم كه خون هم مريزيد و يكديگر را از خانمان آواره مسازيد و شما به پيمان گردن نهاديد و خود بر آن گواه هستيد. (84) پس شما چنين جماعتى هستيد كه يكديگر را مىكشيد و گروهى از خود را از خانمانشان آواره مىكنيد و بر ضد آنها به گناه و بيداد به همدستى يكديگر برمىگزيند خيزيد و اگر به اسارت شما درآيند در برابر آزاديشان فديه مىگيريد و حال آنكه بيرون راندنشان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از كتاب ايمان مىآوريد و بعض ديگر را انكار مى كنيد؟ پاداش كسى كه چنين كند در دنيا جز خوارى نيست و در روز قيامت به سختترين وجهى شكنجه مىشود و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست. (85) اينان همان كسانند كه آخرت را دادند و زندگى دنيا را خريدند. از عذابشان كاسته نگردد و كس ياريشان نكند. (86) به تحقيق موسى را كتاب داديم و از پى او پيامبران فرستاديم. و به عيسى بن مريم دليلهاى روشن عنايت كرديم و او را به روح القدس تأييد نموديم. و هر گاه پيامبرى آمد و چيزهايى آورد كه پسند نفس شما نبود سركشى كرديد، و گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد. (87) گفتند: دلهاى ما در حجاب است. نه، خدا آنان را به سبب كفرى كه مى ورزند مطرود ساخته و چه اندك ايمان مىآورند. (88)»
آقاي شريعتي: خيلي فرصت نداريم حاج آقاي ماندگاري، ظاهراً بايد خداحافظي كنيم. دعا بفرماييد.
دعا ميكنيم خداوند انشاءالله توفيق عمل به معروف ولو يك هفته، يعني لازم نيست براي تأثيرگذاري عامل عامل عامل باشيم. يك هفته، يك هفته با ماشينمان بوق نزنيم. بعد بگوييم: آقا بوق زدن خوب نيست. يك هفته پارك دوبله نكنيم، بعد بگوييم كسي پارك دوبله نكند، يك هفته محض رضاي خدا رسانهي عزيز ما تبليغ كالاهاي خارجي و تجملي و مصرفي را نكند، بعد بگويد: اقتصاد مقاومتي! خدا توفيق عمل به معروف و پرهيز از منكر را به همهي آنهايي كه دوست دارند دنيا پر از معروف شود و از منكر خالي شود عنايت بفرمايد. خداوند به همهي مريضان اسلام و همهي آنهايي كه التماس دعا گفتند، مخصوصاً استاد فرزانهي ما حضرت آيت الله شب زندهدار، عافيت كامل و شفاي عاجل مرحمت بفرمايند. خداوند همهي مظلومين عالم را به ويژه مظلومين آفريقاي مركزي را از دست ظالمان نجات عنايت بفرمايند و ما را هم جزء ظالمها قرار ندهند. خداوند ما را بستر ساز ظهور آقا امام زمان(ع) قرار بدهند.
آقاي شريعتي: انشاءالله! خيلي ممنون و متشكرم از شما. و از توجه فرد فرد شما دوستان خوب و گرانقدر. حسن ختام برنامه ما صلوات خاصه امام رضا(ع) هست.
اللهم صل علي علي ابن موسي الرضا المرتضي
کليدواژهها
اقتصاد مقاومتي
امر به معروف
نهي از منکر
عامل به معروف
خداوند نظارهگر
رشد همراه با سختي
پاداش اخروي