برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پاسخ به پرسش بينندگان
92-10-25
سوال – هر چه بيشتر مي گذرد به اين مي رسم که خدا به ما ظلم کرده است، بدون اينکه خودمان خواسته باشيم ما را به دنيا آورده و بعد مي گويد که بايد از من تشکر کنيد همان طوري که من مي گويم. و هر کاري که من دوست دارم انجام بدهيد البته مختار هستيد ولي اگر نخواستيد اين کار را نکنيد. واقعا خنده دار نيست ما که نخواستيم به اين دنيا بياييم که هم اين دنيا و هم آن دنيا جواب پس بدهيم. بچه که بوديم عروسک هاي مان را مي چيديم و بازي مي کرديم و از بالا به آنها نگاه مي کرديم و هر کاري که مي خواستيم با آنها مي کرديم کاري شبيه خدا، اين بار ما شده ايم عروسک و خدا شده عروسک گردان روزگار، راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – خدا مي فرمايد که ما ظالم نيستيم. اينکه ايشان دنبال حقيقت و سوال است زيباست. در محضر اهل بيت سخنان کفر آلود مي گفتند، اهل بيت زيبا جواب مي دادند و آنها هم مي پذيرفتند. عروسک هاي بازي، نامه نمي نوشتند و اعتراض نمي کردند که شما ظالم هستيد. و محاکمه هم نمي کردند. پس ما با عروسک ها فرق داريم.
پليس مي گويد: اگر قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت کنيد سالم به مقصد مي رسيد. ولي هر کس اين قوانين را رعايت نکند دچار سانحه مي شود. آيا پليس دستگاهي در جاده گذاشته که هر کس خوب رانندگي کرد، او را سالم به مقصد برساند و هر کس بد رانندگي کرد با دستگاهي او را به دره بيندازد؟ خير. پليس از واقعيت هاي جاده به ما خبر مي دهد. خداوند پليس اين عالم است و از واقعيت هاي دنيا خبر داده است. خدا فرموده: هرکس اين قوانين را رعايت بکند نتيجه اش سلامت، آرامش و بهشت است و هرکس رعايت نکند نتيجه اش جهنم است.
در مدرسه هر کس که نمره ي بد مي گيرد مي گويد که معلم به من نمره ي بد داده است،درحاليکه اين طور نيست. معلم مي گويد که اگر درس نخواني نتيجه اش نمره ي بد است. خدا رفتن به بهشت يا جهنم ما را طراحي نکرده است، خدا مثل پليس با ماعمل مي کند. بعضي ها مي گويند که ما دوست نداشتيم که به دنيا بياييم. اگر ما مطلوبي داشته باشيم، وقتي قدم به قدم به مطلوب نزديک مي شويم خوشحال مي شويم. اگر مطلوب ما صد ميليون پول باشد وقتي بيست ميليون به پول ما اضافه مي شود، ما بيست درصد به مطلوب مان نزديک شده و خوشحال مي شويم. عدم، مطلوب هيچ کس نيست. ايشان مطلوب را اشتباه گرفته اند. اگر ما قدم به قدم به عدم نزديک بشويم آيا خوشحال مي شويم؟ خدا به شما جسم سالم وعقل داده است. اگر خدا چشم يا عقل را از شما بگيرد، آيا شما خوشحال مي شويد؟ اگر ما از انسانيت به حيوانيت برويم يا تبديل به چوب يا سنگ بشويم بعد عدم بشويم، آيا اين مطلوب است؟ پس تصور ايشان در مورد اينکه نمي خواستم بيايم و اين مطلوب است غلط است. اگر ايشان در رفاه کامل بود باز به آمدنش به اين دنيا اعتراض مي کرد؟ پس اصل وجود خير است. اصل وجود بهتر از عدم است. پس به وجودمان اعتراض نکنيم؟ گاهي ما به مشکلاتي برمي خوريم که اين سخنان را مي گوييم. هيچ انسان عاقلي اگر از وجود به عدم برسد خوشحال نمي شود. بايد ببينم که چه چيزي باعث شده که وجودم برايم مضر وعدم برايم مطلوب شده.
دنيا عالم مسابقه است. بنز، ژيان، موتور، دوچرخه، پياده، سينه خيز در خط مسابقه ايستاده اند. شرايط انسان ها هم اين طور است، بعضي ها امکانات شان به انداز? بنز است و بعضي ها به اندازه ي دوچرخه. فردي مي گويد که خدا به من ظلم کرده که بنز نداده. بايد بدانيم که اين مسابقه سرعت و مسافت مساوي ندارد. اگر فرد سينه خيز يک کيلومتر برود، همان جايزه اي که به بنز( با 120کيلومتر مي رود)مي دهند، به او هم مي دهند. اگر انسان به اندازه ي امکاناتي که دارد تکليفش را درست انجام بدهد، در هنگام گرفتن جايزه او را در کنار جايز? بنز قرار مي دهند. ولي در دنيا اين طور نيست. پس اين ظلم نيست فضل است. تکليف هر کس به اندازه ي وسع اوست.
سوال- هفت سال پيش جواني روستايي با فوق ديپلم به خواستگاري من آمد. مدرک من از ايشان بالاتر بود و از نظر مالي خانواده ام از آنها بالاتر بودند. من او را دوست دارم و هفت سال منتظر هستم که خانواده ام او را قبول کنند. ايشان کار خوبي ندارند ولي خيلي زحمتکش هستند و حتي به خاطر من چند وقتي به تهران آمدند و منزل مردم را نظافت کردند. آيا من مجاز هستم که اگر در محضر خدا همديگر را همسر معرفي کنيم با ايشان ارتباط داشته باشم يا خدا وقتي ما را حلال مي داند که روي کاغذ نوشته شود؟ من الان 28 ساله شده ام، پدر و مادرم هم مخالف هستند، من بايد تا کي صبر کنم؟
پاسخ – از اين جوان تشکر مي کنيم با اينکه روستايي است و شغل آنچناني ندارد، اراده و لياقتش را نشان داده است. اين جوان به تکليفش(کار حد پايين) عمل کرده است. پيامبر دست کارگر را مي بوسيد. کار ايشان قابل تقدير است و ايشان مي تواند الگويي براي ديگران باشد. خانواد? متدين دوست دارد که در تبليغ دين مشارکت داشته باشد. ما فکر مي کنيم که اگر در ساخت مسجد و مدرسه شرکت کرديم کار تبليغي کرده ايم. در حاليکه شرکت در هر امر خدا پسندانه اي، تبليغ دين است. اگر شما اين جوان را که وضع مالي خوبي ندارد به ازدواج دخترتان در بياوريد، آيا اين کار تبليغ دين نيست؟ شما که پول داريد، آنرا وسط بگذاريد. آقا پسر بايد ديانت، لياقت وعُرضه بياورد که ايشان آورده است. شما مي توانيد سرمايه ي اشتغال را در اختيار ايشان بگذاريد. بعضي ها مي گويند که ممکن است داماد سوء استفاده کند. شما بايد به تکليف تان عمل کنيد اگر ايشان سوءاستفاده کرد، ايشان به تکليفش عمل نکرده است. ما مشکل اخلاص و تکليف داريم.
محاسبه ي نفس مهم است. مثلا ما مي گوييم: امروز غيبت نکرده ايم، تهمت نزده ايم، دزدي هم نکرده ايم، پس بنده ي خوبي بوده ايم. کساني که جايگاه مالي يا اجتماعي يا سياسي دارند بايد از خودشان سوال کنند که آيا از جايگاهي که داشته اند، حداکثر استفاده را کرده اند،آيا کاري را که از دست شان بر مي آمده انجام داده اند يا خير؟ شما هفت سال است که مي توانيد گره اي را باز کنيد ولي اين کار را نکرده ايد. تأخير انداختن در ازدواج دو جوان که چند سال منتظر هم هستند و به يکديگر فکر مي کنند و در خيال همديگر هستند، گناه نيست؟ شما باعث اين گناه نشده ايد؟ چرا شما اينها را جزو محاسبات تان نمي آوريد؟ بعضي مواقع ما با آبرويي که خدا به ما داده مي توانيم گره ي چند نفر را باز کنيم ولي اين کار را نمي کنيم. پيامبر فرمود: بنايي محکمتر از ازدواج نداريم. شماهفت سال است که اين بنا را عقب انداخته ايد. سعي کنيد اينها را جزو محاسبات تان قرار بدهيد. در دين ما بن بست وجود ندارد. اين دختر و پسر مي توانند مشکل ازدواج شان را با کارشناس ديني مطرح کنند تا مشکل شان حل بشود. البته يک ازدواج صحيح يعني اين آقا متدين است ولي جرمش اين است که روستايي است و شغل خوبي ندارد. خانواده هايي که چنين گره هايي در بين اقوام شان دارند هم مسئول هستند و بايد کمک کنند تا اين مشکل حل بشود.
سوال – صفحه 573 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه داريم: جز خدا، انبياء و اولياء هيچ کس از غيب خبر ندارد و راهي براي دسترسي به اخبار غيبي وجود ندارد.سوره جن با قل شروع مي شود و بعضي علما آنرا پنجمين سوره قل معرفي مي کنند و مي فرمايند که اين سوره را همراه به چهار قل بخوانيد تا گره مشکلات تان باز بشود.
سوال – من از بچگي به شهدا علاقمند بوده ام. من از هر کس که مي پرسيدم: چطور ما دانش آموزان و دانشجويان مي توانيم راه شهدا را ادامه بدهيم مي گفتند که شما بايد خوب درس بخوانيد. ما هم خوب درس خوانديم. من رشته ي مهندسي قبول شدم و براي خدمت به اين کشور ليسانس گرفتم. شهدا وظيفه شان مشخص بود،آنها به جبهه رفتند تا از کشورشان دفاع کنند.و بين شهادت و فداکاري و يک زندگي مرفه، شهادت را انتخاب کردند. امروزه جوانان تحصيل کرده ي هيچ انتخابي ندارند. باور کنيد دنبال پول و درآمد نيستم. براي کار و خدمت به وطنم به همه جا سرزدم ولي همه مي گويند: نياز نداريم. حتي حاضر شدم با درآمد بسيار کم معلم بشوم اما در آموزش و پروش هم جايي براي من بود. هيچ سازمان و مرجعي وجود ندارد که به ما بگويد، کجاي کشور به ما نياز دارد و ما چگونه مي توانيم به کشورمان خدمت کنيم. جوانان زيادي مثل من سردرگم هستند و نمي دانند بعد از خوب درس خواندن، چکار بايد بکنند. آيا امروز کشور به ما نياز ندارد نه به مدرک و نه تحصيلات ما ؟ شديم سربار خانواده، چطور مي توانيم راه شهدا را ادامه بدهيم و چه خدمتي از عهده ي ما برمي آيد؟
پاسخ – نوشته ي ايشان نشان مي دهد که شايد مسئولين در بکارگيري اين جوانان( که خوب درس خوانده اند، تحصيل و تهذيب خوبي داشته اند، با نشاط بار آمده اند، دغدغه ي خدمت کردن دارند) کوتاهي کرده اند. مسئولين براي اين جوانان چکار کرده اند؟ همه ي دولت ها اولين شعارشان ايجاد اشتغال است. آيا آنها در بکارگيري جوانان و تغيير فرهنگ اشتغال کاري کرده اند؟ بايد نگاه جامعه به اشتغال عوض بشود. مسئوليني که تکليف شان را در رابطه با اين جوانان انجام نداده اند يقين بدانند که اولين کساني که در قيامت جلوي آنها را مي گيرند، شهدا هستند. آيا درعزل و نصب ها قاعده را رعايت کرده اند يا پارتي بازي، باند بازي و حزب بازي کرده اند؟ آيا نصب ها بر اساس شايسته سالاري بوده است؟ بعد از 35 سال، آيا اين اتفاق افتاده است که جواناني که به سطحي از علم و دانش رسيده اند، بدانند بايد به کجا مراجعه کنند؟ مسئولين درد و دل اين جوانان را گوش بدهند و آمارهاي عجيب و غريب هم ندهند. اگر اين آمارها درست باشد، نبايد جوانان اين قدر نااميد باشند.
خانم ها زيور آلات را دوست دارند. اين زيور آلات، زينت واقعي است يا يک جوان موفق؟ قطعا يک جوان موفق. مادر خانواده اگر زيور آلاتش را بفروشد و آنرا سرمايه کار جوان قرار بدهد، باعث مي شود جامعه را زينت ببخشد. شهدا زينت جامعه بوده اند. اين جوان رهروي راه شهداست زيرا خوب درس خوانده و متدين است. اطرافيان اين جوان، اين جوان را دريابند. چرا ما اين کارها را کار خير نمي دانيم؟ چرا در محاسبات شبانه خودمان را توبيخ نمي کنيم که کار يک جوان را راه نينداخته ايم. ما کار راه اندازي يک جوان را جزوعبادت نمي دانيم. ويژگي شهدا اين بود که از جان خودشان دل کندند.
جوانان بدانند که شهدا نااميد نمي شدند ولي تلاش مي کردند و غصه مي خورند زيرا به خدا توکل داشتند. اين جوان بايد سراغ همه نوع کاري برود. شهدا بارهاي روي زمين مانده را برداشتند، شما هم اين کار را بکنيد و نااميد نشويد. جوانان نبايد احساس بن بست و نااميدي بکنند.
سوال – در مورد ميلاد پيامبر و امام صادق (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – ما بايد دغدغه ي عمل و تکليف داشته باشيم. به برکت ميلاد پيامبر بچه هاي کوچک را خوشحال کنيم. کساني که بچه اي مدرسه اي دارند مي توانند دانش آموزان را با يک جعبه شيريني خوشحال کنند. هرکس به بضاعت خودش مي تواند در اين کار مشارکت بکند. کسي که پول ندارد مي تواند ديگران را براي اين کار راهنمايي کند.
امروزه تکليف ما اين است که هم محبت مان را به اهل بيت اعلام کنيم و هم دشمني مان را به دشمنان اعلام کنيم. در اين کار هم بايد عمل به تکليف کنيم. زيرا عمل به تکليف مد نظر خداست. کسي که روزه مي گيرد به تکليف عمل مي کند و مسافري هم که روزه مي خورد به تکليف عمل مي کند. خوردن روزه به اندازه ي گرفتن روزه ثواب دارد زيرا فرد دارد به تکليف عمل مي کند. گاهي اوقات سکوت به اندازه ي فرياد ثواب دارد. تکليف را بايد ازعلما و کارشناسان دين پرسيد. امروز برائت بايد با سکوت اعلام بشود به دليل وحدت، شئون اسلامي، جلوگيري از مقابله به مثل و.. . بجاي اينکه مصداق را لعنت کنيم، ملاک را لعنت کنيم. بگوييم: خدا لعنت کند کفر و اهل کفر را، خدا لعنت کند ظلم و اهل ظلم را. صلح امام حسن(ع) عمل به تکليف بود، جنگ امام حسين(ع) هم عمل به تکليف بود. نبايد عمل به دل کنيم. عمل به تکليف مورد خشنودي خدا خواهد بود.
اگر ما به عمل مان تکليف کنيم خدا ما را عاقبت به خير مي کند. خدايا به همه ي ما توفيق عمل به تکليف عنايت بفرما.