برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پرسش و پاسخ بينندگان
92-10-18
مرا از اين همه اندوه تيره راحت کن کجاست سمت سپيده مرا هدايت کن ،نگاه کن چه شب و روز تنبلي دارم سکوت پشت دلم را شکست صحبت کن ،هزار جمعه ي بي روح بي تو جان کندم بس است بي تو نشستن بس است حرکت کن، تو از سلاله ي نوري تو از نبض باراني نگاه ملتمس خاک را اجابت کن ،مرا به عشق بکوچان به مست حض حضور مرا به جشن بزرگ ظهور دعوت کن ،به نقش خوني آلاله ها ستاره بپاش قناريان نفس مرده را حمايت کن ،بيا گرم کن روزهاي برفي را بهار گمشده را بين خلق قسمت کن.
سوال – من پزشک متخصص هستم . به خدا و ائمه اعتقاد دارم و هميشه سعي مي کنم که در طبابتم خدا را در نظر داشته باشم و تابه حال به فضل خدا موفق بوده ام. وقتي بيمار من يک مرض صعب العلاج دارد و مي پرسد: چرا من ؟من در جواب مي مانم. البته توضيح مي دهم که اينها امتحان خداست و شفا و بيماري دست خداست. اصل زندگي آن دنياست و ... ولي وقتي بيمار مي گويد که من پول ندارم و هزار تا مشکل دارم، چرا بايد من گرفتار باشم ،نمي دانم چه بگويم؟ بعضي وقت ها فکر مي کنم که درست است که دنيا به اندازه ي يک بعدازظهر بيشتر نيست ولي چرا بعضي ها بايد با اين سختي زندگي بکنند و زندگي سختي را تجربه کنند؟ وقتي اطرافم را مي بينم :کساني که کارهاي بد مي کنند، دارند راحت زندگي مي کند ولي هر آدمي که بهتر است مشکلاتش هم بيشتر است. خيلي کتاب خوانده ام ولي هنوز توجيه نشده ام، راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – بعضي ها مي خواهند فقط کار مرتبط به خودشان را انجام بدهند يعني پزشک فقط مي خواهد طبابت کند و معلم فقط مي خواهد درس بدهد ولي دين ما مي گويد:
بني آدم اعضاي يکديگرند/ که درآفرينش زيک گوهرند
چوعضوي به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
اگر من پزشک ،راننده، روحاني و... هستم وقتي يک انسان دردمند را مي بينم نبايد بي تفاوت باشم. پيامبر فرمودند: هر کس صبح کند و به فکر گرفتاري مسلمانان نباشد مسلمان نيست. ايشان اقتضاي مسلماني و انسانيت خودشان را فراموش نکرده اند.
وقتي که در محاسبات مان سه عنصررا پر رنگ ببينيم اين طور قضاوت نمي کنيم. ما در محاسبات مان بايد در نظر بگيريم که بنده ي خدا هستيم، درخوشي و ناخوشي، در فقر و پولداري ،يک وجودي است که آفريدگار ماست و ناظر است و دارد ما را نگاه مي کند. با اين ديد، درد ما کمتر مي شود. تا وقتي ما خدا را داشته باشيم در مورد دارايي دارندگان و نداري ندارندگان قضاوت نمي کنيم. يعني بدانيم که ما از چشم خدا دور نيستيم و از صفحه ي مونيتور خدا پاک نشده ايم و تمام لحظات زندگي ما در محضر خداست. ديگر اينکه ما آخرتي هم داريم. بعضي مي گويند: کساني که خدا ندارند همه چيز دارند و کساني که خدا دارند ،ماديات ندارند. ما بايد در معادلات مان آخرت را داشته باشيم .فقرايي که بر فقرشان صبر کنند(البته نه به اين معنا که گدايي کنند بلکه تلاش خودشان را بکنند ولي بر فقرشان راضي باشند و خدا را محاکمه نکنند)،بيمارهايي که بر بيماري شان صبر کنند، و بطور کلي کساني که بر امتحان شان صبر کنند، بي حساب و کتاب به بهشت مي روند. وقتي فردي دارايي نداشته، نياز نيست که جواب آنرا بدهد. يعني نسبت به چيزهايي که نداشته بي حساب و کتاب به بهشت مي رود. اين افراد در قيامت اعتراض نمي کنند که چرا بي حساب و کتاب به بهشت مي روند. پس در دنيا هم نبايد اعتراض کنند که چرا من ؟ پس نبايد خدا و آخرت در محاسبات ما کم رنگ بشود. فردي نزد امام صادق (ع) آمد و گفت که ما پول نداريم ولي شما را داريم. امام سوال کرد که آيا حاضري از محبت ما دست برداري و بجاي آن بر سرت جواهر بريزند ؟او گفت: نه. امام فرمود: پس تو سرمايه دار هستي. پس ارزش خدا و اهل بيت بيشتر از طلا و جواهرات آنهاست. ديگر اينکه باور داشته باشيم که ويژگي اين دنيا، پس دادن امتحان است. دنيا خوابگاه و تفريحگاه نيست بلکه مدرسه است. اساس دنيا براي تعليم و تربيت است البته خوابگاه، بوفه و رستوران هم دارد. اگر اين سه تا باور را پررنگ کنيم(خدا ،آخرت و دنيا محل امتحان)،براي سوالات بالا پاسخ خواهيم داشت. يعني تمام سختي ها و نداري ها قابل توجيه است. اگر اين سه باور را پاک کنيم نمي توانيم سختي ها را تحمل کنيم. حضرت نوح داشت کشتي مي ساخت و همه به او متلک مي گفتند. خدا فرمود: خدا تو را مي بيند، صبر کن. پس خدا هست، ما را فراموش نکرده است ،آخرتي هم هست و دنيا ظرفيت ساز است و محل استراحت نيست. به مشکلات بزرگ بگوييد: خداي بزرگي دارم، آخرت زيبايي دارم و در دنيا ظرفيت سازي زيبايي دارم. در برابر مشکلات همديگر را تسلي بدهيم تا آرام بشويم و اگر مي توانيم کمک هم بدهيم تا مشکلات حل شود. اگر فردي شکايت کند و ما هم شکايت مان را روي آن بگذاريم و به جنگ خدا برويم، دل هاي مان تاريک مي شود زيرا باورها را در دل هاي مان خاموش کرده ايم. ولي اگر فردي مشکلش را گفت و شما او را اميداور به خدا و قيامت و حل مشکل کرديد ،چراغ ايمان روشن مي شود.
سوال- شوهر من کار نمي کند و ما از لحاظ اقتصادي بسيار در مضيقه هستيم. وقتي به او مي گويم که چرا کار نمي کني، مي گويد: ما به دنيا نيامده ايم که کار کنيم و پول جمع کنيم، بايد به فکر آخرت مان باشيم. شما بگوييد که فرزندان من چه گناهي کرده اند که پدرشان اين قدر به فکر آن دنياست؟
پاسخ- فردي که براي فرزند و همسر کار نمي کند، چه چيزي را عبادت مي داند؟ ايشان ظاهراً معتقد به آخرت هستند. بعضي باورها غلط است مثل :چراغي که به خانه رواست به مسجد حرام است. اگر اين باور درست باشد ،کار اشتباهي بوده است که حضرت علي(ع) و خانواده اش غذايشان را به مسکين و اسير و فقير دادند. اين شعار غلط است.شما بايد به اندازه ي خودتان بخوريد و به ديگران هم بدهيد. اگر از لقمه ي ي خودتان به ديگران بدهيد اين ايثار است و کار خوبي است. اين شعار مخالف ايثار و انفاق است. شعار ديگر اين است که از دري که فقر مي آيد ،ايمان از در ديگر مي رود که اين هم اشتباه است. زيرا خيلي اوقات ثروت از دري آمده و بعد ايمان، از در ديگر رفته است. آمار کم ايمان ها در ثروتمندان خيلي بيشتر از آمار با ايمان ها در فقراست .زيرا فقير اگر پول ندارد خدا را دارد ولي بعضي از ثروتمندان ثروت دارند ولي خدا را ندارند. اين گفته ي پيامبر است ولي منظور پيامبر اين نبوده است که هر فقري ايمان را مي برد. شعار غلط ديگر اين است که اگر ما از صبح تا شب سر سجاده نشستيم و نماز مستحبي انجام داديم آخرت مان را آباد کرده ايم. بهترين عبادت کسب روزي حلال است. اگر عبادت ده جز داشته باشد نُه جز آن کسب روزي حلال است. يعني مردي که براي کسب روز حلال زن و فرزندش تلاش مي کند نه تنها عبادت مي کند بلکه مثل مجاهد در راه خداست. توسعه براي رفاه زن و فرزند بشرطي که به اسراف نرسد، هم عبادت است. داريم: دختر خانمي را که از خانه ي پدرش به خانه ي خودتان( شوهر) مي آوريد بايد پذيرايي شما بهتر از خانه ي پدري آن دختر خانم باشد. پيامبر فرمودند: از رحمت خدا به دور است(سه مرتبه) کسي که بار زندگي خودش را به دوش ديگران بيندازد. پس اگر کسي بخواهد تنبلي کند ملعون است. پيامبر وارد خانه ي دو برادر شد که يکي دائما عبادت مي کرد و ديگري دائماً در زمين مشغول کار کشاورزي بود.و يک برادر خرج برادر ديگر را مي داد. وقتي پيامبر داستان زندگي آنها را شنيدند عصباني شدند و فرمودند که ملعون است کسي که بار زندگي اش را به گردن ديگران بيندازد. بايد تنبلي را کنار گذاشت. ما براي جوانان کار را فقط کار علمي مطرح کرده ايم. لذا الان مشکل اشتغال داريم. اگر کار کشاورزي ،صنعتي ،خدماتي و توليدي را کار با عزت بدانيم، اين همه مشکل کار نخواهيم داشتم. ما بستر کار داريم ولي از آن استفاده نمي شود.
سوال – من خيلي برنامه ي شما را نگاه نمي کنم ولي وقتي مادرم آنرا گوش مي دهد آنقدر صدايش بلند است که من در اتاق ديگر مي شنوم. من پسري 19 ساله و دانشجو هستم که زندگي ام پر از فراز و نشيب است. يک ماه هر روز نمازم را درمسجد مي خوانم و يک ماه دعاي عهد مي خوانم و از طرفي بعضي از گناهان را انجام مي دهم. خيلي خسته شده ام . فکر مي کنم که يک طرف شيطان ايستاده و يک طرف خودم. من اين وسط گير کرده ام و نمي دانم بايد کدام طرفي بروم. براي من انجام دادن گناه لذتي ندارد ولي انجام ندادن آن هم سودي ندارد. گاهي اوقات جلوي خودم را مي گيرم و گناه نمي کنم ولي بعدا مي گويم :فکر مي کني شيطان ديگر سراغت نمي آيد و تمام شد. در مورد شهدا بايد گفت :به خدا شهدا به جبهه رفتند و يک لحظه تير خوردند و ديگر تمام شد و وقت پشيمان شدن نداشتند. يا فرصت اينکه شيطان بتواند آنها را دوباره وسوسه کند. کاش خدا يک قانون مي گذاشت که اگر يک ماه گناه نکنيد ديگر شيطان کاري به شما ندارد.حداقل انسان اميدوار مي شد ولي الان هيچ اميدواري ندارم که گناه نکنم. تا دل تان بخواهد در پايگاه و کانون مسجدمان پست و مقام و فعاليت دارم ولي حال و روزم اين است که براي تان گفتم، خسته شدم. آخرين جمله اي که قرار است به يک فرد گناهکار بگوييد، را به من بگوييد.
پاسخ – بعضي ها فکر مي کنند که به شهدا، رزق شهادت بي حساب و کتاب داده شد. شهادت امتحان کلاس دوازدهم بود. آنها يازده کلاس امتحان دادند تا به آنجا رسيدند. شهدا از گناه گذشتند. يک وقت فردي به يک نامحرم نگاه نمي کند زيرا آن نامحرم زيبا نيست يعني اگر زيبا بود نگاه مي کرد. اين فرد از گناه دل نکنده است که بگويد چرا شيطان دوباره مي آيد. اگر واقعا اهل اين باشد که به نامحرم نگاه نکند و خدا او را امتحان کرد و ديد که واقعا به نامحرم نگاه نمي کند، شايد ديگر خدا امتحاني سر راه او نگذارد. يعني او را کلاس بالاتر ببرد. پس شهدا از گناه گذشتند، از خانواده شان هم گذشتند ،از پست و مقام هم گذاشتند و در آخر از جان شان هم گذشتند. اگر کسي از اصل رشوه بگذرد يعني اگر به او پنجاه ميليون هم پيشنهاد کنند بگذرد، ديگر در رشوه امتحان نمي شود.يعني او را کلاس بالاتر مي برند. اين طورنبود که شهدا از راه برسند و تيري به آنها بخورد و شهيد بشوند. خيلي از شهدا سيري از امتحانات را پاس کرده اند تا شهادت رزق آنها شد. چرا به بعضي ها رزق شهادت ندادند؟
قطعاً جهاد اکبر از جهاد اصغر سخت تر است. بخاطر همين پيامبر فرموده که اگر جواني مي تواند گناه کند ولي عفت پيشه مي کند مقامش از شهيد در راه خدا هم بالاتر است. پس اگر شيطان هنور دارد شما را از اين مدل گناه اذيت مي کند، مشخص است که شما هنوز از اين گناه دل نکنده ايد. صبحِ بر لب توبه بر کف دل پُر از شوق گناه، معصيت را خنده مي آيد زاستغفار ما. پس هنوز در کلاس بالاتر نرفته ايم که دارند ما را در کلاس پايين تر امتحان مي کنند. يعني وقتي من دارم با اين گناه امتحان مي شوم مشخص است که از اين گناه دل نکنده ام. شما از اين نوع گناه دل بِکنيد تا شما را به کلاس بالاتر ببرند. ما هنوز تلخي گناه را به کام مان نچشانده ايم. تا عذاب گناه را با چشم دل مان نبينيم، تلخي گناه نمي رود. وقتي بدانيم که نگاه به نامحرم چقدر براي دنيا و آخرت آسيب دارد ،و تلخي اين کار به کام ما تلخ آمد، ما را کلاس بالاتر مي برند. شهدا را با جان شان امتحان کردند. حتي امتحان حضرت ابراهيم هم پله پله بود. اي دله صد دله، دل يک دله کن ،مهر هر چه گناه است زدل خود يله کن ،يک دم تو زاخلاص بيا در برما، گر کام تو بر نيامد آنگه گِله کن. اگر ما يک گناه را مطلق ترک کنيم و از گناه بدمان بيايد و به فرمايش امام سجاد(ع)،حب گناه از دل ما بيرون برود و زير چتر پيامبر قرار بگيريم، آنگاه خدا به ما گارانتي مي دهد. ما نبايد از حرف زدن و نگاه کردن با نامحرم لذت ببريم. ايشان هنوز بين خدا و شيطان ايستاده است و بايد به سمت خدا برود. يک راه به سمت خدا رفتن نماز شب است. يکي از شهدا به امام زمان(عج) مي گفت که اگر تو مرا نخري شيطان مرا مي خرد، پس تو مرا بخر. از امام زمان (ع) بخواهيم که ما را در آغوش بگيرد.
سوال – صفحه 566 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه قاعده استدراج توضيح داده شده است. استدارج يعني خداوند به گناهکاران آنقدر مهلت مي دهد تا وقت شان تمام بشود.و اتمام حجت بشود، براي کساني که بي خدا هستند ولي ثروت دارند.
بياييم مدير پروژه ي زندگي مان را پيامبر اهل بيت قرار بدهيم. آيا مدير پروژه ي محبوب هاي ما پيامبر و آل پيامبر است؟ يعني آيا دوست داريم آنچه را که آنها دوست دارند؟ اگر مدير همه ي دوست داشتني هاي ما پيامبر و آل پيامبر باشند خيلي خوب است. يعني محبوب هاي ما با پيامبر يکي بشود. گاهي ما پيامبر را دوست داريم ولي يک کار ضد پيامبر را هم در زندگي مان دوست داريم.
پيامبر شاد کردن همديگر را دوست داشتند. ايام ولادت پيامبر نزديک است. پدر يکي از دانش آموزان يک جعبه شيريني به فرزندش بدهد و بگويد که آنرا در کلاس تان پخش کن. چون پيامبر شيرين کردن کام ديگران را دوست دارد، ما يک کار عملي در جهت دوست داشتن پيامبر انجام مي دهيم. اگر مي خواهيم عيدي به فرزندمان بدهيم در اين ايام بدهيم. اگر مي خواهيم کسي را شاد کنيم به مناسبت روز تولد پيامبر اين کار را بکنيم. پس ديگران را در اين ايام شاد کنيم و اعلام هم بکنيم تا اين کار تبليغ بشود.
خدايا به همه ي ما دغدغه ي دين دار کردن و پاسخگويي به مشکلات ديگران، توفيق کار کردن و توفيق گناه نکردن را عنايت بفرما.