برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پاسخ به پرسش بينندگان
92-10-04
سوال – من احساس مي کنم که اگر نمازم را به زبان فارسي بخوانم ارتباط بيشتري با خدا پيدا مي کنم. چرا هر کس نبايد نمازش را به زن بان خودش بخواند و چرا بايد همه نمازشان را به زبان عربي بخوانند؟
پاسخ – اصل ريشه ي اين سوال اين است که جوانان مي خواهند از ارتباط با خدا لذت بيشتري ببرند. آنها با فهم و درک خودشان اين طور مطرح مي کنند که به زبان خودشان نماز بخوانند. ما بايد بدانيم نماز که گفته شده بايد به زبان عربي خوانده شود، حکم خداست يا خير؟ عربي خواندن نماز حکم خداست. تمام اجزا،شرايط، ويژگي ها و زمان نماز حکم خداست. پيامبر فرستاده اي از طرف خدا بود. پيامبر فرمود: شما مکلف هستيد نماز بخوانيد همچنان که من نماز مي خوانم. اهل سنت معتقد هستند تغييراتي که در نماز داده اند توسط بزرگان شان انجام گرفته است. يعني آنها اذعان دارند نمازي که پيامبر مي خوانده نمازي نيست که آنها دارند مي خوانند، نماز پيامبر نمازي بوده که ما داريم مي خوانيم. در کنار پيامبر فردي مثل سلمان فارسي بوده که زبانش عربي نبوده، افرادي از روم ايران و شهرهاي مختلف هم بوده اند. حتي وقتي پيامبر نامه (يا اميرالمومنين والي) به شهرهاي مختلف مي فرستادند، چنين چيزي نفرموده اند که هر کس نمازش را به زبان شهر خودش بخواند. درهر صورت پيامبر چنين فرماني نداده است. پس مشخص است که چگونگي خواندن نماز حکم خداست. قرار است که ما بنده ي خدا بشويم. ما مي خواهيم لذت بندگي را بچشيم. پس بايد همان طور که خدا فرموده، نماز بخوانيم.
نماز از باب تشکر از خداست. معمولا وقتي ما مي خواهيم از کسي تشکر کنيم با ذائقه ي طرف تشکر مي کنيم نه با ذائقه ي خودمان. وقتي فرزند مي خواهد براي مادر هديه اي بگيرد، رنگي را انتخاب مي کند که مادر مي پسندد. يعني به خواست مادر توجه مي کند. پس در نماز بايد دستوري که خدا داده، عمل کنيم. نماز معراج مومن است. ممکن است که مادر به رنگ جوراب و کفش شما کاري نداشته باشد ولي دوست دارد که شما پيراهن زرد بپوشيد. خداوند هم به قنوت(در قنوت مي توان به هر زباني صحبت کرد) ما کاري ندارد. ولي مي خواهد قسمت هاي خاصي را با زبان خاص بخوانيم.
مدير به دانش آموز مي گويد که فلان ساعت به دفتر من بيا يا فرمانده به سرباز مي گويد که فلان ساعت نزد من بيا. ممکن است که دانش آموز يا سرباز سوال کند که چرا بايد بيايم و اين کار چه نفعي براي من دارد. معلم مي گويد: مي خواهم هديه اي بدهم، فرمانده مي گويد مي خواهم چند روز مرخصي بدهم. قطعاً اين دانش آموز يا سرباز سريع نزد معلم يا فرمانده مي رود. در اينجا دانش آموز يا سرباز بخاطر هديه از بزرگتر خودش اطاعت کرده است. اگر دانش آموز يا سرباز بدون سوال نزد معلم يا فرمانده برود، اين اطاعت محض است. گاهي ممکن است که دفعه ي اول معلم به دانش آموز بگويد که فلان ساعت به دفتر من بيا و نگويد که هديه مي دهد و دانش آموز هم نيايد و در دفعه ي بعدي که معلم مي گويد هديه مي دهد، شاگرد با گفتن بله قربان مي آيد ولي اين با دانش آموزي که دفعه ي اول مي آيد فرق دارد. خدا منفعت دستورهايي را که داده در قرآن بيان کرده است زيرا بيشتر آيات قرآن در مورد بهشت و جهنم است. و آسيب ها و منفعت هاي دستورات را بيان کرده است. در بعضي موارد منفعت ها و آسيب ها را بيان نکرده است مثل عربي خواندن نماز يا دو رکعتي بودن نماز صبح. اگر ما اين دستورات را اطاعت کنيم بنده ي خدا هستيم البته اگر در دستوراتي که نفع آن بيان شده از خدا اطاعت کنم باز بنده ي خدا هستم ولي بيشتر نفع مورد توجه قرار گرفته است. و اين دو بنده با هم فرق دارند. به فرض اينکه خداوند هيچ منفعتي را در نماز براي ما در نظر نگرفته است، ما بايد از خدا اطاعت کنيم.
اگر در موبايل مشکلاتي پيش بيايد، ما بايد در تنظيمات برويم و آن قسمت به زبان کارخانه اي است که با آن ارتباط دارد و آنرا ساخته است. پس ممکن است که ما موبايل را به زبان فارسي بکنيم ولي تنظيمات اوليه به زبان انگليسي است. ما بايد باور داشته باشيم که نياز به يک تنظيمات اوليه داريم. گاهي اوضاع ما بهم مي ريزد و آن به زبان خداوند خلقت است. همه ي موجودات با اين زبان خدا را تسبيح مي کنند: سبحان الله و الحمدالله و لااله الاالله والله اکبر. تمام موجدات عالم مي گويند: الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحيم. پس ما بايد با زبان تنظيمات اوليه با خدا حرف بزنيم تا خدا، روزي پنج بار ما را تنظيم مجدد بکند. در آخر نماز هم سلام مي دهيم يعني از ميهماني موجوداتي که تسبيح مي گويند بيرون مي آييم.
زبان عربي زبان دين است و خدا با اين زبان با ما ارتباط برقرار کرده است. اين زبان را بايد از ملت هاي عرب جدا کنيم. همه ي امت ها هم خوب دارند و هم بد. هر زباني براي خودش هويتي دارد. زبان عربي يک وسيله اي براي ارتباط با خداست. البته ارتباط با خدا صرف زبان عربي نيست. انسان با هر زباني و در زمان و مکاني مي تواند با خدا ارتباط برقرار بکند ولي اين پنج وعده نماز را آن طوري که خدا دستور داده انجام بدهيم تا مورد پسند خدا قرار بگيرد.
سوال – من يک نوجوان شانزده ساله هستم که در يک خانواده ي مذهبي بزرگ شده ام. هميشه سعي مي کنم بنده ي خوبي براي خدا باشم و زندگي ام را تبديل به بندگي بکنم. مشکل من اين است که عاشق گوش کردن به آهنگ هستم. سعي مي کنم به آهنگ هاي مجاز گوش کنم ولي آهنگ هاي غيرمجاز را هم گوش مي کنم. متاسفانه نمي توانم آهنگ گوش کردن را کنار بگذارم. گاهي اوقات وقتي در خانواده مان صحبت از گوش کردن به آهنگ مي شود مادرم مي گويد: برو فلش را بردار و بياور و بعد همه ي آهنگ هاي مرا پاک مي کند. من هم چند کپي از آهنگ هايم گرفته ام و در رايانه گذاشته ام که وقتي مادرم آنها را پاک کرد باز آنها را داشته باشم. من مي خواهم کارشناس برنامه بيشتر به نفع من صحبت کند و بگويد که اگر به سمت گناه کشيده نمي شويد اشکالي ندارد. که من هم راحت بشوم که کارشناس برنامه اجازه داده اند. تو را به خدا نگوييد که بجاي آهنگ، روضه گوش کن البته آنها را هم گوش مي کنم. ولي آهنگ را بيشتر گوش مي کنم.
پاسخ – اين نشان مي دهد که جوانان ما بي دين نشده اند. اين جوان دوست دارد که زندگي اش را به بندگي تبديل کند. در وجود همه ي ما هم غرايز وجود دارد و هم فطريات. غريزه ها ما را شبيه حيوانات مي کند مثل غريزه خوردن، آشاميدن، جنسي. اما فطريات بُعد الهي وجود ماست. تمام کار برد وجود ما غريزه نيست. ايشان دوست دارد که بر اساس فطرياتش رشد کند ولي تمام توجهش به تامين غريزه هاست. اگر ما فقط پاسخگوي غرايزمان باشيم مي شويم حيوان. و اين ما را رشد نمي دهد. قفسه هاي يخچال محل گذاشتن کتاب نيست. آنچه که در غرايز ما وجود دارد با برنامه ريزي هاي ساده بر اساس دين حل مي شود و نيازي نيست که تمام وقت و استعدادمان را براي تامين غريزه ها مصرف کنيم. ما مي توانيم سر سفره ي الهي نيازهاي غريزي مان را تامين کنيم و در کنار آن تجارت هم بکنيم. سفره ي شيطاني هم نيازهاي ما را تامين مي کند ولي به ما خسارت هم وارد مي کند. ما به يکسري لذت ها نياز داريم. مثل نشاط ولي وقتي غريزه مي خواهد به اين نشاط پاسخ بدهد، چارچوب ندارد. قطعا گوش کردن آهنگ هاي غيرمجاز حرام است. ما مي توانيم از سفره ي فطرت مان براي تامين نيازهاي غريزي استفاده کنيم. اگر غرايز را از فطريات جدا کنيم، نمي توانيم زندگي مان را به بندگي تبديل کنيم. اين کار با بندگي منافات دارد. مثلا فرد به کارهاي حرام مي پردازد و از طرفي نماز مي خواند و به حج هم مي رود. فردي مي تواند براي تامين نيازهايش از بُعد بندگي سوال کند.(مثلا دين خوردني هاي ما را محدود مي کند ولي مي گويد که چيزهاي پاکيزه و حلال را بخور) پس نمي توانيم بگوييم که ما نمي توانيم حد را رعايت کنيم ولي مي خواهيم بندگي خدا را بکنيم. کسي نمي تواند بگويد که من نمي خواهم حدود رانندگي را رعايت کنم ولي مي خواهم سالم به مقصد برسم. يا اينکه بگويد من نمي خواهم حدود سلامتي را رعايت کنم ولي مي خواهم تن سالمي داشته باشم. کسي که نمي خواهد در غرايز خودش حدود الهي را رعايت کند، نمي تواند بندگي کند. در مسير بندگي فرمول نشاط وجود دارد که بهترين آن گفتگو با دوستان، سير در طبيعت و بازي کردن است. اين نشاط کاذب است که ما بنشينيم و يک هدفن در گوش مان بگذاريم و صداهاي ناهنجار گوش کنيم. اگر غريزه را رها کنيم، از حيوان بدتر مي شويم. غريزه بايد در کنار فطريات و دين باشد. دين نمي خواهد شما را از شادي و نشاط محروم کند. هيچ ميلي در دين ناديده گرفته نشده است. اگر انسان خودش را محدود کند بهتر از اين است که خودش را محروم کند. پس ما فقط پاسخگوي غرايز نيستيم و بايد با فطريات رشد کنيم.
سوال – وقتي من به ميهماني دعوت مي شوم و لباس نو مي پوسم و طلا دستم مي کنم خجالت مي کشم. اگر آنجا کسي باشد که لباس نويي نداشته باشد يا طلايي نداشته باشد و من نتوانم به او کمک بکنم احساس فخرفروشي به سراغ من مي آيد، راهنمايي بفرماييد.
پاسخ- پولدار بودن يک امتياز نيست، يک امتحان است. بعضي ها از اين آيه هذا من فضل ربي سوءاستفاده مي کنند و مي گويند که مال و دارايي هاي ما از فضل خداست.و در دلش اين است که خدا به من داده ولي به شما نداده است. ادامه اين آيه مي فرمايد: ليبلوني تا امتحان بشوند، آيا شاکرهستند يا کفران مي کنند.
اگر شما دارا باشيد و فقط بخواهيد براي کساني که فقير هستند غصه بخوريد خيلي زيبا نيست. غصه قدم اول است و گام هاي ديگري هم وجود دارد. بعضي ها فقط غصه مي خورند يعني نه کمک مي کنند و نه دعا مي کنند و نه... قدم ديگر اين است که به خاطر دارايي مان تفاخر نداشته باشيم. کساني که ثروت دارند يا قدرت دارند يا علم دارند، نبايد تفاخر داشته باشند. لباس آنچناني پوشيدن و سوار ماشين آنچناني شدن تفاخر مي آورد و دين دستور داده که تواضع کنيد. دارايي همراه با تواضع زيباست. استاد عالم است ولي بايد تواضع کند. بعضي از استادها توي سر دانشجو مي زنند تا بالا بيايد و بعضي از استادها دست دانشجو را مي گيرند تا بالا بيايد. تواضع اين است که اگر شاگرد سوال اشتباهي هم کرد، استاد سوال درست را در دهان شاگرد بگذارد و پاسخ را هم بدهد. تواضع قدرتمندان اين است که از قدرت شان براي خدمت استفاده کنند. تواضع پولدارها اين است که از پول شان براي انفاق و احسان استفاده کنند. آنها نبايد فقط براي فقرا پول بفرستند بايد کنار آنها بنشينند. در روز قيامت از ما مي پرسند که آيا سرسفره ي فقرا هم نشستيد؟ تواضع کساني که جمال دارند به حيا و عفت است. تواضع کساني که جايگاه دارند گره گشايي است. پس ايشان غصه بخورند،تواضع کنند و شکر موقعيتي را که دارند بجا بياورند.
سوال – صفحه 552 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.
پاسخ – در اين صفحه داريم: اي کساني که ايمان آورده ايد آيا مي خواهيد شما را به تجارتي پُرسود راهنمايي کنم، به خدا ايمان بياوريد و با اموال و جان تان در مسير ايمان جهاد کنيد. يعني نبايد فقط با نگاه هاي دنيايي، نيازهاي مان را تامين کنيم. زيرا خسارت مي بينيم. اگر با نگاه آخرتي و غيبي تجارت کنيد، هم نيازتان تامين مي شود و هم منفعت بدست مي آوريد.
سوال – وظيفه ي فرزندان وقتي پدر و مادر دعوا مي کنند چيست؟ بارها و بارها امر به معرف و نهي از منکر کرده ام اما اثري نداشته و مادرم از من راضي نيست،مي گويد که اگر تو از من دفاع بکني اين مشکلات پيش نمي آيد. اما من مي ترسم که از مادرم دفاع کنم و پدرم ناراحت بشود و مرا نفرين کند. زندگي ام مختل شده است و نمي توانم درس بخوانم، راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – هيچ زن و شوهري نيستند که با هم اختلاف نداشته باشند ولي بايد هنر به خرج بدهند و اختلافات شان را جلوي فرزندان بروز ندهند. زيرا فرزندان دچار تعارض و مشکل مي شوند. آنها مي توانند در خلوت شان با هم جر و بحث کنند. وقتي پدر و مادر در بين فرزندان دعوا مي کنند آسيب زيادي به آنها مي رسد. دعوا کردن در جلوي فرزندان مثل دو تکه کردن آنهاست زيرا آنها هم متعلق به پدر و هم متعلق به مادر هستند. پس شما داريد فرزندان تان را تکه و پاره مي کنيد. اگر دعواي پدر و مادر دعواي ساده و لفظي است فرزندان محل را ترک کنند. زيرا فرزند نمي تواند قاضي خوبي براي پدر و مادر باشد. پس فرزندان به سراغ کار خودشان بروند تا پدر و مادر مشکل را حل کنند. اگر دعواي پدر و مادر بالا گرفته است، فرزندان کاري کنند که دعوا ختم بشود. يعني از هيچ کدام طرفداري نکنند و فقط دعوا را تمام کنند. اگر دعواي پدر و مادر به جاهاي باريک کشيده شد، از بزرگترهاي ديگر کمک بگيرند. در هر صورت فرزند خيلي نمي تواند قاضي خوبي براي پدر و مادر باشد. فرزندان مي توانند مشورت هم بکنند.
خدايا محبت و خوش اخلاقي، صلح و صفا را به همه ي خانواده ها عنايت بفرما.