برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پاسخ به پرسش هاي بينندگان
92-04-19
سوال – در مورد بندگي و عبدخدا بودن توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ –خداوند هر چه را که بگويد باش مي شود. خدا به ما اختيار و آزادي داده است. من مختار هستم که يک ليوان آب را روي دستم بريزم يا نريزم ولي اگر روي دستم بريزم دستم خيس مي شود و اگر نريزم ،دستم خيس نمي شود. نمي توانم بگوييم که من دوست دارم آب روي دستم بريزم ولي دستم خيس نشود يا اينکه بگويم :من دوست دارم آب روي دستم نريزم و دستم خيس بشود .
خداوند در اين عالم به ما اختيار داده است که مي توانيم از خدا اطاعت بکنيم يا نکنيم. اما اگر اطاعت کرديد فلان تبعات را دارد و اگر اطاعت نکرديد تبعات ديگري را دارد. خالق از تبعات خبر دارد.
بعضي ها مي گويند که اگر ما مختار هستيم چرا در بعضي مواقع احساس مي کنيم که هيچ اختياري از خودمان نداريم. جواب اين سوال را امام صادق(ع) داده اند که ما نه مطلقا مجبور هستيم و نه مطلقا آزاد هستيم. يعني حدوسط جبر و اختيار. ما اختيار داريم که کليد برق را روشن کنيم يا خاموش کنيم ولي در اداره ي برق سيمي وجود دارد که اگر قطع بشود، ديگر اين کليدهاي برق خانه با دست ما کار نمي کند. اراده و اختيار ما در حد کليد هاي برق خانه مان است. ولي سوئيچ دست ما نيست و در دست خداست.
پس ما مي توانيم کارهايي را انجام بدهيم يا ندهيم. ما مي توانيم بنده ي خدا باشيم يا نباشيم. اگر ما بنده ي خدا شديم يک آثاري دارد و اگر بنده ي خدا نشديم آثار ديگري دارد. نمي شود که ما بنده ي خدا نباشيم و آثار بندگي را در وجودمان داشته باشيم.
امام کاظم (ع)از کوچه اي عبور مي کردند و شنيدند که از خانه اي صداي ساز و آواز حرام مي آيد. خدمتکار بيرون بود. امام از او پرسيد که صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ( يعني صاحبخانه در قيد اوامر الهي است يا بي قيد است). خدمتکار گفت که صاحب آزاد است. و تعدادي غلام دارد. امام فرمود: او آزاد است که اين صداها از خانه اش بلند مي شود. ارباب از خدمتکار سوال کرد که چرا دير به خانه آمدي و خدمتکار داستان را توضيح داد. صاحب خانه فردي بنام بشر حافي بود که از متمولين بود. او پاي برهنه از خانه بيرون آمد( درعرب به پاي برهنه حافي مي گويند) و دنبال امام رفت و گفت که من تا امروز آزاد بودم ولي از الان مي خواهم عبد باشم. کساني که آزاد هستند فکر مي کنند آزاد هستند زيرا يا بنده هستند يا برده. زيرا انسان موجودي وابسته است. يکي از نيازهاي فطري ما پرستش است.
در سوره يوسف داريم که مي خواهيد يک خدا داشته باشيد يا چندين خدا؟ راضي کردن يک خدا راحت تر است. کساني که بنده ي خدا هستند، يک خدا دارند که نامش سريع الرضا است. و کساني که بنده ي اين خدا نيستند، بنده ي خداهاي ديگر هستند. براي تک تک امور زندگي شان يک خداي جداگانه دارند خوراک ،سيرت، شهوت و ... روايت داريم که هر کس که چند خدا داشته باشد بيچاره مي شود. اگر مردم يک خدا داشته باشند آرامش بيشتر و اضطراب کمتري دارند. ماه رمضان ماه بندگي است.
بزرگان ما اول عبد بودند و بعد کارشناس مذهبي وعالم بودند. خداوند مي فرمايد که تو عبد باش ما همه ي عالم را در تسخير تو قرار مي دهم.
سوال – دوستي دارم که مي گويد: اگر در ايران هم مثل کشورهاي غربي حجاب را آزاد مي گذاشتند، ما ديگر نگران چشمهاي ناپاک نبوديم و بي حجابي براي همه ي ما عادي مي شد، آيا اين نظر درست است؟
پاسخ – جواب دادن به اين سوال سخت است. اگر ايشان مطالعاتي در جوامع غربي داشتند نظرشان اين نبود. اگر بي حجابي براي آنها عادي شده است چرا در تبليغ کالاها و شبکه هاي تلويريوني شان از زن هاي برهنه استفاده مي کنند؟ معلوم است اين موجود لطيفي که خدا آنرا خلق کرد هنوز لطافت خودش را دارد که مورد تبليغ قرار مي گيرد. شايد در نگاه هايشان عادي شده است ولي در وجودشان عادي نشده است. پس هنوز براي آنها بي حجابي و برهنگي جذابيت دارد که از آن استفاده مي کنند. خداوند اين جذابيت را گذاشته است و اين جذابيت جايگزين ندارد.
اگر بي حجابي عادي شده است، چرا براي تنوع طلبي بدنبال لذت بردن مرد از مرد رفته اند؟ از لذت بردن از همجنس بدنبال لذت بردن از حيوان رفته اند ولي سير هم نشده اند.
شايد آنها مثل ما به بي حجابي نگاه نکنند، و بي حجابي در جامعه ي اروپا عادي شده باشد، پس چرا هنوز خيانت هايي در محيط کاري و اداري ديده مي شود؟ چرا کسي که به همه ي لذت ها دسترسي دارد به منشي خودش رحم نمي کند؟ اگر آزادي جنسي عادي شدن را بدنبال دارد، چرا تبليغات ،تنوع طلبي، هم جنس بازي ،حيوان بازي و خيانت؟ پس در غرب بي حجابي عادي نشده است و ما فکر مي کنيم که فضاهاي خيابان شان عادي شده است ولي اين طور نيست. نگاه هايي که مردم به بي حجاب ها مي کنند عادي نيست، فکرهايي که در سرها مي گردد عادي نيست. زيرا خدايي که ما را خلق کرده است فرمود که دو جنس مخالف براي همديگر عادي نمي شوند. زيرا قرار است که اين دو جنس مخالف با نگاه هاي خاص به يکديگر نگاه کنند. پس بياييد بنده خدا بشويد تا از نگاه هايتان لذت ببريد. گناه نکنيد زيرا بنده ي شيطان مي شويد. و شيطان شما را به سمت تنوع طلبي مي برد. و شما را مضطرب مي کند. آنها حاضرند خودشان را به سخيف ترين و زشت ترين قيافه ها در بياورند زيرا از زيبايي لذت نمي برد. آنها آنقدر زيبايي ديده اند که مي خواهند مدل ديگري ببينند. اگر انسان زيبايي ها را در يک مورد حلال خودش مي ديد، به اين بلاها گرفتار نمي شد.
فرد تشنه با يک نصف ليوان آب شيرين تشنگي اش برطرف مي شود ولي کسي که آب شور دريا را مي خورد هيچ وقت تشنگي اش برطرف نمي شود. حرام آب شور و حلال آب شيرين است. خدا فرموده است که نياز جنسي ات را با حلال تامين کن تا سيراب بشوي. در قرآن داريم :مرد و زن مومن چشمهايشان را پايين بياندازند.
سوال – آيا حجاب فقط براي خانم ها است و فقط خانم ها هستند که با پوشش نامناسب آقايان را به طرف خودشان مي کشند يا براي آقايان هم حجاب وجود دارد. لباس هاي تنگ آقايان همان بلا را سر خانم ها مي آورد که پوشش نامناسب خانم ها سر آقايان مي آورد. آيا آقايان هيچ مسئوليتي ندارند؟ البته پوشش خانم ها خوب نيست ولي خوب است که به پوشش آقايان هم نگاهي داشته باشيم.
پاسخ – خطاب حجاب يک خطاب مشترک براي خانم ها و آقايان است. در سوره نور داريم: اي پيامبر، به مردم بگو که مردان مومن و زنان مومن چشم هايشان را بپوشانند و شهوت هايشان را کنترل کنند. براي آقايان خطابي بالاتر از عفاف هم آمده ست بنام غيرت. آقامجتبي تهراني مي فرمود: غيرت از باب محبت است.زيرا وقتي چيزي براي ما مهم است سعي مي کنيم آنرا از آسيب ها دور کنيم. غيرت ريشه ي محافظت است. چون ما براي خدا مهم بوده ايم خدا چيزهايي را براي ما حلال و چيزهايي را حرام کرده است. خدا به مردان فرموده که اگر زن تان را دوست داريد نبايد به او آسيبي برسد. نگاه چشم هاي هوس باز به زن تو آسيب مي رساند.
آقاياني که بگونه اي همسران شان را در خيابان ها و مجالس مي برند که چشم هاي ناپاکان از آنها عکس مي گيرند، اگر بدانند هنگامي که آنها مي خواهند از همسرشان لذت ببرد، تصوير همسر آنها در آرشيو هزاران مرد است ، چه حسي دارند ؟
پس خطاب حيا مشترک است و براي مردان يک خطاب مضاعف بنام غيرت آمده است که مواظب ناموس شان هستند که آسيبي به آنها نرسد. اگر دوست داشتن واقعي است، بايد غيرت در مردان ديده شود. آقايي با همسر بدحجابش مي رفت. فردي به اين آقا گفت که شما اجازه مي دهيد که من به همسر شما نگاه کنم، شوهر عصباني شد و دعوايي براه افتاد. طرف گفت :همه بدون اجازه نگاه مي کنند، من خواستم با اجازه نگاه کنم. مرد به خودش آمد.
پليس به دزدها مي گويد که در کمين آنهاست و آنها را دستگير مي کند ولي بيشتر به مردم توصيه مي کند که مواظب مال شان باشند. از اين جهت است که دين ما به خانم ها بيشتر هشدار مي دهد. زيرا زيبايي، طنازي، عشوه گري و ناز براي خانم هاست. بنابراين به خانمها بيشتر هشدار مي دهد که مواظب دارائي هايشان باشند تا سارقان آنها را ندزدند تا آرامش بيشتري داشته باشند.
خداوند به دختران عالم که جواهرفروش هستند بيشتر توصيه مي کند تا به يک پيرزن، همان طور که پليس به مغازه هاي جواهر فروشي بيشتر توصيه مي کند.
سوال – من هميشه با خودم فکر مي کنم کساني که حجاب مناسب ندارند در زندگي شان خوشبخت هستند، با همه بگو و بخند دارند و از زندگي شان لذت مي برند و به خودشان سخت نمي گيرند که جلوي نامحرم خودشان را بپوشانند، راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – من تجربه هاي مشاوره اي در اين مورد دارم. آيا خوشبختي اين است که انسان با ديگران بگو و بخند داشته باشد ؟ اگر اين افراد در عالم باطن خودشان(من از طريق مشاوره ها از عالم باطن بعضي افراد خبر دارم) و عالم آخرت هم خوشبخت بودند، حرف ايشان درست است. در شب معراج وقتي خدا زن هاي مسلمان را به پيامبر نشان داد، آنها بدجوري عذاب مي شدند. پيامبر فرمود: اينها چه کساني هستند ؟ فرمودند: اين ها بي حياها هستند.
موارد بسياري براي تجربه به سراغ ما آمده اند. کساني که شما فکر مي کنيد خوشبخت هستند باطن مضطرب و زندگي متزلزل دارند. من به آنها مي گويم که ظاهر شما نشان مي دهد که خوشبخت هستيد ،آنها مي گويند که چون غرق گناه هستيم مي خواهيم ظاهرمان را خوب نگه داريم زيرا از سرزنش ها مي ترسيم. کسي که آب روي دستش مي ريزد دستش خيس مي شود. اگر نأموس ما بدحجاب بيرون آمد ما نمي توانيم جلوي مقايسه ها را بگيريم. هم مردها به زن من نگاه مي کنند و هم من به زن هاي ديگران نگاه مي کنم. مقايسه يعني زلزله و آتش. مرد و زني که حلال شان (ناموس شان) را با حرام مقايسه کنند، A شيطان نمي گذارد که يک لحظه آرامش داشته باشند. اين همان خيس شدن با آب است. اگر شما بي حجاب هستيد نمي توانيد جلوي مقايسه را بگيريد. امروزه يکي از علل هاي طلاق مقايسه است. حضرت زهرا (س) فرمود: بهترين زنان امت پدرم زناني هستند که نامحرمان او را کمتر ببينند و او هم نامحرمان را کمتر ببيند. اين بخاطر اين است که مسئله ي مقايسه اتفاق نيفتد. زن دوست دارد جلوه نمايي کند ولي بايد براي شوهرش اين کار را بکند و اگر براي ديگران جلوه نمايي کند ،در واقع همان خيس شدن با آب است.
بدحجاب نمي تواند خودش را از افشاء مصون بداند. مثلا دخترخانمي خواستگار دارد ولي مي ترسد که مبادا خواستگارش از ارتباط پيامکي که قبلا با آقا پسري داشته است اطلاع پيدا کند و خواستگاري بهم بخورد. چرا آن موقع اين خانم فکر نکرد که افشاي اين ارتباط طبيعي است؟
سوء ظن لازمه ي طبيعي بدحجابي است يعني خانم مي گويد که شوهرم به زن هاي ديگر نگاه مي کند و شوهر هم مي گويد که خانمم به آقايان ديگري نگاه مي کند. هر دوي اينها بدحجاب هستند. آنها احساس مي کنند که A اگر خودشان بد نگاه مي کنند همسرشان هم بد نگاه مي کند. دختراني که به رابطه ي حرام افتاده اند مي گويند که شوهر پاک پيدا نمي شود و مي گويند که اين پسرها به درد هوس بازي مي خورند نه ازدواج .
لازمه ي ديگر بدحجابي سوء هاضمه است. آشپزها وقتي غذا مي پزند چون دائم آنرا مي چشند هنگام خوردن غذا سير هستند زيرا ريزه خوري کرده اند و اشتهاي شان کور شده است. وقتي جامعه بي حيا باشد، مرد و زن ريزه خوري شهواني مي کنند و وقتي به حلال خودشان مي رسند، اشتها ندارند. و نتيجه ي آن طلاق عاطفي و سردي است.
خانمي مي گفت که من تازه ازدواج کرده ام و با شوهرم سرد هستم. به او گفتم: علت اين است که شما با همکارتان خيلي گرم هستيد، با همکارت سرد شو تا با همسرت گرم شوي .نياز ارتباطي در اينجا دست خورده مي شود و طبيعي است که سردي ايجاد کند. آيا اسم اينها خوشبختي است ؟
سوال – در مورد تکليف حجاب توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - بيستم تيرماه روز حجاب وعفاف نامگذاري شده است. تکليف حجاب مثل تکليف نماز،روزه ،حج و جهاد سخت است. چادر سرکردن سخت است. کسي که از ما بندگي خواسته نياز به بندگي نداشته است بلکه براي تامين نياز هاي ما بندگي و تکاليف را گذاشته است. او براي کرامت زن واجبات را گذاشته است. خدا هم ظاهر و هم باطن ،هم ماديات و هم معنويات و هم دنيا و آخرت ما را مي بيند .بعضي ها فقط نگاه ظاهري مي کنند و مي گويند :نمي ارزد که در تابستان حجاب داشته باشيم. خدا به ما دستور داده که روزه بگيريد تا رشد کنيد .وA براي حيات جاودانه ي آخرت ظرفيت پيدا کنيد. اگر ما خودمان را در حد يک حيوان تنزل بدهيم و بخواهيم مثل يک حيوان زندگي کنيم، در آخرت حيات زيبايي نخواهيم داشت. بايد بدانيم که سختي طاعت به برکات دنيوي و آخروي مي ارزد.