اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

91-04-13-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-تبديل زندگي به بندگي

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

-تبديل زندگي به بندگي

91-04-13

عشق از من و نگاه تو تشکيل مي شود گاهي تمام من به تو تبديل مي شود، وقتي به داستان نگاه تو مي رسند يکباره شعر وارد تمثيل مي شود، اي عابر بزرگ که با گام هاي تو از انتظار پنجره تجليلي مي شود، تا کي بر ديدگان سکوت مبهم شبهاي انتظار بر ديدگان غمزده تحميل مي شود، يک روز هم به پاس غزل هاي چشم تو بازار بزم و قافيه تعطيل مي شود آن روز ،هفت سين اهورايي بهار ،موعود با سلام تو تکميل مي شود.

سوال – آيا امام زمان (عج) هم مي خواهد که ما زندگي را به بندگي تبديل کنيم؟

پاسخ – امام زمان (عج) جز تبديل زندگي به بندگي از ما چيزي نمي خواهد. امام مي خواهد سه پيام را به مردم بدهد: يکي اينکه همه در اين عالم مي خواهيم بندگي کنيم. خدا براي انسانها شرط گذاشته است که اگر انسانها بندگي کنند، خدا همه ي مخلوقات را مسخر آنها قرار دهد. پس تا انسان بنده ي خدا نشودعالم بنده ي انسان نمي شود ، يکي اينکه براي بندگي نياز به نعمت داريم يعني بايد امکاناتي داشته باشيم تا بتوانيم زندگي کنيم مثل نعمت آب، هوا، خاک ،نور و...اين امکانات مي تواند دو تا خاصيت داشته باشد: حيات دهنده و حيات کشنده. مثل چاقو که اگر در دست جراح باشد بيماري را نجات مي دهد و اگر در دست بچه باشد فردي را زخمي مي کند. پس امکاناتي که خدا براي زندگي ما گذاشته است دو پهلو است ، ديگر اينکه اگر ما بخواهيم از اين امکانات براي حيات واقعي استفاده کنيم نياز به راهنما و نقشه داريم ،راهنما پيامبر و نقشه دين است. امام مي گويد که شما آمده ايد که در اين دنيا زندگي و بندگي کنيد، زندگي يعني استفاده از امکانات و ابزارهاي حيات که دو پهلو است. جواني به حضرت عيسي گفت که من مي خواهم همراه تو باشم. شرط همراهي با امام زمان (عج) داشتن صداقت است. حضرت عيسي مي خواست جوان را امتحان کند و به او پولي داد تا نان بخرد. او سه تا نان خريد ، يکي را در راه خورد و به حضرت گفت که من دوتا نان خريده ام يعني به حضرت دروغ گفت. او با اين کار شرط حضور در محضر حجت خدا را از دست داد. حضرت عيسي در راه معجزه اي به او نشان داد و باز سوال کرد که چند تا نان خريدي او گفت: دو تا. حضرت اين کار را تکرار کردند. آنها به محلي رسيدند که حضرت از زير خاک سه تا تکه ي طلا بيرون آورد. حضرت خواست که به او تکه هاي طلا را بدهد ، از او پرسيد: چند تا نان خريد؟ او گفت: سه تا. حضرت فرمود که تو براي همراهي با ما راست نگفتي ولي براي بدست آوردن طلاها راست گفتي و طلاها را به او داد. اين طلا، همان داستان چاقو است که اگر بدون حجت خدا باشد ،براي انسان خطرناک است. حضرت از جوان خداحافظي کرد و رفت. او براي نگهداري طلاها دوتا دوست پيدا کرد.اين سه نفر فکر کردند که با اين سه تکه طلا چکار کنند، بعد از مدتي گرسنه شان شد و قرار شد که يکي به بازار برود و دو تاي ديگر از طلاها نگهداري کنند. کسي که به بازار رفت مکر کرد ، انسان بي امام مکار مي شود. او گفت که غذاها را مسموم مي کنم و به دوستانم مي دهم تا بميرند و طلاها را بر مي دارم. از طرفي دو نفر ديگر هم مکر کردند که او را بکشند تا طلاي بيشتري بدست بياورند. ما فکر مي کنيم که فقط خودمان مي توانيم سر ديگران را کلاه بگذاريم ولي غافل هستيم که دست بالاي دست بسيار است. ما گاهي مي خواهيم سر خدا را هم کلاه بگذاريم. آن دو نفر، کسي را که غذا آورد کشتند و بعد غذاهاي مسموم او را خوردند و سه نفر با هم مردند و سه جنازه با سه تکه طلا باقي ماند. مدتها بعد حضرت عيسي با ياران شان از آنجا گذشتند و حضرت اين داستان را براي آنها تعريف کرد و تکه هاي طلا را هم زير خاک کرد. اصلي ترين عنصر تبديل زندگي به بندگي راهنما است. نعمت ولايت نور است. اگر ما امکانات زيادي داشته باشيم ولي اين نور را نداشته باشيم بيشتر به زمين مي خوريم. الان دنيا امکانات زيادي دارد ولي چون نور امام زمان (عج) را ندارد مشکلات زيادي دارد. تا امام خودش را در زندگي ما نشان ندهد، زندگي ما تبديل به بندگي نمي شود. امام صامت قرآن است و امام ناطق هم امام زمان است. آيا ما قرار گذاشته ايم که با اين قرآن و امام، زندگي خودمان را قانونمند بکنيم؟ به تعبيري زندگي خودمان را محدود کنيم تا از وعده هاي خدا محروم نشويم؟ در آستانه ي نيمه ي شعبان خوب است که ما همه دستورات اسلام را به دل خودمان عرضه بکنيم و ببينيم که چقدر پذيرنده و تشنه ي حکم خدا هستيم، چقدر تسليم حکم خدا هستيم ، چقدر دوست داريم که در عمل اين حکم را انجام بدهيم ،چقدر دوست داريم که اين اعمال را ادامه بدهيم. خيلي از مسلمانها در ماه رجب و شعبان و رمضان اعمال را انجام مي دهيم ولي آنها را ادامه نمي دهند. اگر من نه اهل تسليم، نه اهل عمل، نه اهل تداوم و نه اهل دفاع از حکم خدا هستم،کجاي وجود من منتظر امام زمان(عج) است؟ بياييم افکارمان را قانونمند کنيم. اگر ما فقط به ظاهر و زيبايي جسم مان توجه کنيم ، کشورمان از نظر جراحي زيبايي رتبه ي اول را در دنيا بدست مي آورد ولي به گفته ي رهبر، از لحاظ اخلاق و معنويت به اندازه صنعت پبشرفت نمي کنيم. همه در ماديات رشد مي کنند ولي به همان اندازه در معنويات رشد نمي کنند. علت اين است که هنوز فکر ما قانونمند نشده است و فقط ظاهر را مي بينيم و باطن را نمي بينيم. اگر ما باطن فکر را نبينيم عمليات فکر ما ناقص مي شود. براي تبديل زندگي به بندگي ، ما اول بايد محدوديت و قانونمندي دين و ولايت را در عرصه ي فکرمان بپذيريم. يعني فقط ظاهر و ماديات را نگاه نکنيم. فکري منتظر امام زمان(عج) است که نزديک به فکر امام زمان(عج) باشد. ما بايد فکرمان را به امام نزديک کنيم. هنوز نگاه ما ظاهري است حتي در جشن امام زمان (عج) که فکر مي کنيم جايي که شربت بهتر بدهند يا سکه بدهند خيلي خوب است. ما بايد بگوييم: مجلس آنقدر معنوي بود که عطر امام را در آنجا استشمام کرديم. اين فکر به امام زمان (عج) نزديک مي شود.اين انسان مي خواهد بنده بشود و پشت سر قانونمندي اسلام و عترت حرکت بکند. قانونمندي فکر،اعتقادات ماست و قانونمندي دل، اخلاقيات ماست و قانونمندي اعضا و جوارح احکام ماست. همه امام زمان (عج) را دوست دارند ولي بايد ببينم که چقدر در اعتقادات شان محکم هستند، در حب و بغض شان به امام زمان (عج) نزديک هستند. کسي که امام را دوست دارد محبوب حرام را دوست ندارد. در شب نيمه ي شعبان همه با هم دعا کنيم. خدا به عزت و جلالش قسم خورده است که در اين شب دعاي سائلي را رد نکند. در دعا کردن بايد چند نکته يادمان باشد. خدا بعضي از کارها را انجام مي دهد و ارتباطي به دعا کردن يا نکردن ما ندارد. خدا يک سفره عمومي براي همه مخلوقاتش چيده است و ربطي به دعا کردن ندارد. خدا يکسري عنايت ها را براي کساني گذاشته است که دعا مي کنند. يکسري امکاناتي هست که اگر همه ي عالم دعا کنند خدا آنرا برآورده نمي کند زيرا با تدبير و حکمت خدا منافات دارد. يعني اين دعاها مستجاب نمي شود.

مردم دوست دارند که با افراد داراي شهرت يا ثروت يا مقام ارتباط برقرار کنند. اگر انسان اهل ارتباط است و بدنبال کسي است که از همه بيشتر دارايي دارد آن خداست. دعا ارتباط با داراترين موجود است. اين ارتباط باعث هويت ما مي شود. شما دعا کنيد تا بگوييد که با بالاترين موجود هستي صحبت کرده ام. بعضي از دعاها فقط ارتباط است مثل دعاهاي اهل بيت. الهي انت مولا يا مولا... بالاترين افتخار من اين است که من بنده ي تو هستم و تو مولاي من هستي. پس دعا براي کسب هويت است. ديگر اينکه دعا ارتباط با خدا براي شارژ شدن است. در سوره مزمل داريم که اي پيامبر ،با من حرف بزن و قرآن را بخوان بعد بار سنگين را بردار. ديگراينکه دعا ارتباط با خداست براي تعليم و تربيت. خدا مي فرمايد که تو دعا کن ما تو را اجابت مي کنيم. دعا يعني عقد قرارداد با خدا به شرط حرکت تو و برکت خدا. ما حرکت را بايد با قانونمندي قرآن و عترت انجام بدهيم. هر حرکتي هدفمند نيست. تعريف حرکت را بايد در قرآن و عترت جست. دعا تنبل پروري و جري کردن انسانها براي گناه نيست. در آيه 80 سوره توبه داريم: اي پيامبر ،اگر تو هفتاد بار استغفار بکني من آنها را نمي بخشم و اين سنت الهي است. خدا به کاسبي که ربا مي خورد، برکت نمي دهد زيرا اين جزو سنت خدا نيست. حالا اگر ما نماز خوانديم ، روزه گرفتيم ، جهاد را انجام دادم و به پدر و مادر خدمت کرديم ولي کارهايمان کامل هم نبود، خدا آنرا تکميل مي کند.

دعا نامه نوشتن به آدرس خداست. ما دوتا اشکال در دعاهاي مان داريم: يکي اينکه کاغذ سفيد به خدا مي دهيم و ديگر اينکه آدرس خدا را هم نمي دانيم و آنرا به جاي ديگري مي فرستيم فبعد خدا را محاکمه مي کنيم. شما بايد مشکلات تان را به خدا بگوييد نه بنده ي خدا.

در بعضي از ايام خدا دعاها را مستجاب مي کند به برکت زمان و مکان و واسطه. دعا در زمان هاي ديگر بايد بررسي بشود که شرايط آن وجود دارد يا خير ولي در نيمه شعبان اين طور نيست. کافي است که شما با خدا صحبت کنيد و بخواهيد. اگر شما زير قبه ي امام حسين (ع) دعا کنيد خدا در آنجا امضا کرده است که اين دعا مستجاب بشود. پس دعا قرارداد بين من و خداست و يک کارهايي هم سهم من است که بايد انجام بدهم. دعا نامه نوشتن است و خدا هيچ نامه اي را بي پاسخ برنمي گرداند. خدا هيچ پاکتي را خالي برنمي گرداند. اگر خدا دعا من را برآورده نکند حتما بهتر از آن را براي من مي فرستد. در مناجات ماه شعبان داريم: خدايا من نمي توانم خودم را از معصيت جدا کنم ،تو به من کمک کن. آقايي گفت که من سيگاري بودم و نمي توانستم آنرا ترک کنم. وقتي به کربلا رفتم به گنبد ابوالفضل نگاه کردم و گفتم که من نمي توانم اين سيگار را ترک کنم ، تو خودت محبت آنرا از دل من بگير و بجاي آن نفرت بگذار. يک لحظه تمام نفرت در وجود من جمع شد. اين دعا است و واسطه ي آن ابوالفضل است و اين فرد تلاش هم نکرده ولي حضرت به اوعنايت کرد.

شايد فرج امام زمان (عج) مشروط به بيرون آمدن ما از گناه باشد. پس در نيمه شعبان از خدا بخواهيم که ما را پاک کند تا مقدمه ي ظهورآقا باشد.

سوال – صفحه ي دوازده قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – آيه 83 عهدهايي است که خدا از ما مي خواهد. خدا مي فرمايد که به جز من کسي را نپرستيد، به پدر ومادرتان احسان کنيد، به گرفتارها رسيدگي کنيد و با مردم خوب صحبت کنيد زيرا خودتان ضرر مي کنيد. ما هر چه بيشتر به توانايي خدا فکر کنيم نيازمنديهاي خودمان را بهتر مي فهميم. هر چقدر ما نيازمندتر باشيم پاکت بيشتري براي خدا مي فرستيم. ما نامه مي نويسيم که خدا پاکت ما را باز کند و چيزي در آن بگذارد. داريم: سلاح مومن دعا است. قبل از دعا و بعد از دعا يک صلوات بفرستيم و استغفار هم بکنيم و به حالت دل شکستگي دعا کنيم و اشکي هم بريزيم که اين اشک گدايي است نه ناراحتي. گدايي تخصص مي خواهد. بخاطر همين است که دعاها بايد قرين با روضه باشد. در مناجات شعبانيه داريم که خدايا تو گناهان من را در دنيا پوشاندي من دوست دارم که گناهان من را هم در آخرت بپوشاني. دعا با اشک و توسل به اهل بيت باعث مي شود که خدا پاکت نامه ي من را باز بکند. وقتي قنداقه ي امام زمان(عج) را به پدرش دادند امام عسگري فرمود: بابا، خوش آمدي منتظرت بودم. يعني حضرت زهرا ، رقيه و... انتظار تو را مي کشيدند.

ما در ماه شعبان و تا نيمه ي رمضان شهادت نداريم به جز شهادت حضرت خديجه ، خوب است که جشن ها ادامه پيدا بکند و در پايان ماه شعبان آنرا تمام نکنند و تا ماه رمضان ادامه بدهند. مسئولين هم کمک کنند تا جشن کامل تر بشود.

در روايت داريم که هم خودتان دعا کنيد و هم از دعاي ديگران استفاده کنيد. خيلي سفارش شده است که از دعاي پدر و مادرتان استفاده کنيد. از پيامبرداريم که در زنده بودن پدر و مادرتان، صورت تان را کف پاي آنها بگذاريد و اگر آنها فوت کرده باشند صورت تان را روي قبر آنها بگذاريد و بخواهيد که براي شما دعا کنند. خدا وعده داده است که دعاي پدر و مادر براي فرزند مستجاب بشود. يعني اين دعا پاکتي است که خدا آنرا باز مي کند و ديگر اينکه بگوييم: امام مان براي ما دعا کند. فرزندان يعقوب از او خواستند که براي شان استغفار کند. ديگر اينکه اگر ما براي گرفتاري ديگران دعا کنيم خدا گرفتاري هاي ما را رفع مي کند. وقتي من به فکر ديگران باشم، خداي ديگران هم به فکر من است. ما نبايد طلبکارانه با خدا برخورد بکنيم.

خدايا آنچه که ما گفتيم و شنيديم مرضي رضاي خودت قرار بده ،خدايا ما را مثل شهدا مايه ي آبروي امام زمان (عج) قرار بده ، خدايا همه ي دعاها را در حق فرج مستجاب بفرما.