اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

89-01-31-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-پرسش وپاسخ

برنامه سمت خدا

حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

-پرسش وپاسخ

89-01-31

سوال – درباره ي امتحان الهي صحبت کنيد.
پاسخ - ما بايد اين باور را در وجود خودمان تقويت کنيم که هر چه که در سر راه ما قرار مي گيرد، موضوع امتحان ماست. ما تا بحال مي گفتيم بر اساس نداده هاي الهي امتحان مي شويم، بياييد باور کنيم که بر اساس داده هاي الهي هم امتحان مي شويم. لا يکلف الله نفسا الا... در سوره ي طلاق: ما به هرکس هر چه داديم از آن امتحان مي گيريم. يکبار شد که داده ي الهي را بشماريم و از نداده هايش گله نکنيم. اولين چيزي که خدا به همه ي ما داده است، حيات است، من زنده ام، به من فطرت پاک داده است، عقل داده است، پدر و مادر خوب داده است و نعمت طهارت و پاکيزگي داده است. با تمام مشکلاتي که سر راهم بوده است ولي آلوده به گناه نشده ام. خيلي ها آلوده به گناه شده اند. به من وجود پيامبر اکرم و اهل بيت را داده اي و قرآن را به ما عطا کرده اي. لا يکلف اله نفس الا وسعها. من از اين يک فرمول درست کرده ام. داده هاي الهي براي انسان ظرفيت درست مي کند. ظرفيت براي انسان مسئوليت و تکليف درست ميکند. تکليف براي انسان امتحان توليد مي کند. امتحان زمينه ي سوالات قبل از قيامت را مي دهد. پس از نداده هاي الهي از ما امتحان نمي گيرند. به ما نمي گويند: چرا پولي را که به تو نداديم خرج نکردي ؟ چون نداشتم که خرج کنم. خوب حالا به تو چشم داريم، پس از چشم سوال مي کنند، بله بپرسيد. بياييد باور کنيم که اين دنيا يک ميدان مسابقه است. چند تا مورد براي مسابقه تعيين شده است. يکي با ماشين بنز، يکي با يپکان، يکي با ژيان، يکي با موتور سيکلت، يکي با دوچرخه، يکي پياده و يکي سينه خيز است. آيا اين مسابقه عادلانه است ؟ يکنفر از من نمي پرسد قانون مسابقه چيست ؟ قانون مسابقه همين آيه است. از بنز سوار مي خواهد با سرعتصد و پنجاه کيلومتر در ساعت برود و از پيکان سوار مي خواهد که با سرعت صد کيلومتر درساعت برود و از آقاي ژيان سوار ميخواهد با سرعت هشتاد کيلومتر در ساعت برود و از موتورسوار ميخواهد با سرعت شصت کيلومتر در ساعت برود و از دوچرخه سوار مي خواهد با سرعت سي کيلومتر رد ساعت برود و از پياده سوارمي خواهد با سرعت پنج کيلومتر در ساعت برود و از آقاي سينه خيز ميخواهد با سرعت يک کيلومتر در ساعت برود.

خوب حالا بقيه شرط چيست ؟ آقاي سينه خيز اگر تو يک کيلومتر در ساعت رفتي و از تمام داده اي که به تو داه شده استفاده کردي، نمره اتبيست است. آقاي بنز اگر تو هم با سرعت صد و پنجاه کيلومتر در ساعت رفتي، نمره ات بيست است. شما دو تا را بنابر اين آيه قرآن يک جور پاداش مي دهم. يعني با اين شرط ها مسابقه عادلانه ميشود. يعني کسي که يک کيلومتر رفته چون امکاناتش کمتر بوده، داده هايش کمتر بوده با کسي که صد و پنجاه کيلومتر بوده، يکسان پاداش مي دهم. او بر اساس داده هاي خودش اطاعت از رسول کرده است. حالا شايد بگويند: شما که اين ها را مي گوييد و شعار مي دهيد حتما در خانه مشکل نداريد. خيلي اين طور نيست. اگر به خانه سري بزنيد بچه ي بيمار، اجازه خانه، مشکلات جوانان همه ي اين ها هست. خوب اين ها نداده ها است. شما داده ها را بشمار تا تکليفت را در مقابل آنها بداني، چون اين از تو سوال ميشودلذا به هر کس بيشتر دادند، تکليفش بيشتر است.در نداده ها هم يک جور امتحان است که ببينم خدا را محاکمه مي کنم يا نه ؟ با امتحان سه تا باور ما بايد تقويت ميشود و اين باور را بايد تلقين کنيم کهخدا نگاه ميکند، اتقو الله و قرار است در قيامت حساب و کتاب ذره اي بشود، فمن يعمل مثقال ذرة خيره يره. و باور به اينکه شيطان يک لحظه من را ول نمي کند. با اين وضعيت فقط به داده هاي خودم مي پردازم. روايت داريم: هر کس اين امتحانات را با معرفت بگذراند، او را کلاس بالاتر مي برند و الا به کلاس پايين تر مي افتد. نه تنها اين امتحان مايه رشد من نميشود، بلکه باعث سقوط من هم ميشود.

عزيزان من، براي يکبار هم که شده تعدادي از داده هاي الهي را بشماريد. و ان تعدو نعمت الله لا تفسواها. حضرت موسي از برکه اي رد ميشد و انسان عليلي را ديد که چشم، دست و زبان سالمي نداشت. موسي ديد که زير لب زمزمه مي کند: اي کسي که يک لحظه لطف خودت را از من قطع نکرده اي. موسي تعجب کرد و گفت: خدايا به او چه دادي که اين قدر تعجب مي کند. حضرت موسي با سختي از او پرسيد. او گفت: خدا همه ي چيزهاي مادي را از من گرفته ولي خودش را به من داده است. خدا به من مي گويد: مي خواهم به تو نعمت بدهم. ميگويم: اينجا که به من ندادي، خدا مي گويد: هنوز که حيات تو تمام نشده است. حيات اصلي تو آن طرف است. اگر حيات آخرت هم تمام شد و هيچي به تو ندادم، آنوقت بگو خدايا به من ندادي و به بقيه دادي. اين حيات تو سه تا اتاق دارد. اتاق اولش دنيا است و چهار ديواري است. اتاق دوم آن نيز برزخ است و چهار ديواري است. اتاق سوم قيامت است و اصلا ديوار ندارد. اگر من در اتاق اول چيزهايي به تو ندادم و به ديگران دادم، تو بايد بگويي من را با ديگران فرق گذاشتي، هنوز اتاق دوم و سوم هم هست. اگر آنجا به تو ندادم بگو. براي خروج سالم از امتحانات سه کلمه شد. درست است که امتحان به ندادن هم ميشود اما آن چيزي که براي ما تکليف درست مي کند، داده هاي الهي است.

من اگر تکليف خودم را راجع به داده هاي الهي و نعمات الهي انجام بدهم، نداده هاي را از ما سوال نميکنند. نداده ها شما را ناسپاس نکند. نداده ها شما را به کفر و سوءظن نکشاند. با ياد اين ها: خدا، قيامت و وسوسه هاي شيطاني مي توانيم به سوء ظن کشيده نشويم. باور کنيم که معلوم نيست امتحانات تکرار بشود. اگر امتحانات را خوب پاس کرديم به بالاتر مي روييم. اگر کسي با بحث امتحان هم قانع نشد چه کار کند؟ باز من مي گويم بايد در بحث امتحان حل بشود. بايد پاسخ را پيدا بکنند. پيامبر از قول ادريس مي گويد: من آمده ام که مردم را با گناهان هلاک کنم. در مقابل اين تهديد، ابليس پيامبر فرمودند: عليکم بلاستغفار: استغفار زياد کنيد. آيه 23 سوره ي انفال ميفرمايد: تا تو در ميان امت هستي و تا وقتي استغفار مي کنند، ما آنها را هلاک نمي کنيم. البته الان حضور فيزيکي حضرت نيست ولي استغفار هست. شيطان مي گويد: تا مردم در دنيا از گناهانشان استغفار مي کنند من نمي توانم آنها را هلاک کنم. اما شيطان دست بردار نيست و گام به گام است و گفت: اين دفعه به سراغ احوالشان مي روم. يعني حالتهايي که دارند. آنهايي که نعمت زيادي دارند، مست شان مي کنم. آنهايي که نعمت کم دارند، نااميدشان مي کنم. هم مستي و غفلت ما را از جاده خارج ميکند و هم نااميدي ما را از جاده خارج ميکند. پس به سراغ احوالشان مي روم و بر اساس نعمتها، يا مست شان مي کنم يا نااميدشان مي کنم. حالا سراغ اعمالشان مي روم. يا قبل از عمل نمي گذارم وارد عمل بشوند يا عمل آنها را پوچ و توخالي مي کنم يا عمل آنها را تخريب ميکنم. با ريا و عجب تخريب مي کنم و نمي گذارم عمل شان براي آنها بماند. شايد من نتوانستم شما را قانع بکنم که نسبت به خدا سوء ظن نداشته باشيد چون اين مکر شيطان است.

سوال - مسير زندگي ام به سمتي باز شده که سختي هاي آن برايم قابل هضم است. ولي شوهرم راه من را نمي پسندد و به واجباتش عمل نمي کند. او چهل سال دارد و ميگويد: هر وقت وضع مالي ام خوب شد نماز مي خوانم. من بايد چگونه با او برخورد بکنم؟
پاسخ - در صورت مسئله ي سختي قرار گرفته ايد. خيلي از زندگي ها اين جوري است. مرد نسبت به همسرش اين حالت را دارد و يا خانم نسبت به اين آقا، اين وضعيت را دارد. اولا طبيعي است و اتفاق مي افتد و ثانيا عرض مي کنم که قطعا در اين قصه بايد توسل به اهل بيت داشته باشند تا با کمک آنها بتوانند کار را پيش ببرند و صدقه يادشان نرود. به حضرت حق توکل داشته باشند و مشاور هم داشته باشند چون جراحي است و يک تيم لازم دارد. يک انساني که اين جوري با خدا معامله مي کند، در واقع با خدا معامله مادي مي کند. مگر نعمت هاي خدا فقط پول است. اگر خدا هرچه پول بخواهي به تو بدهد و سلامتي تو را بگيرد خوب است ؟ پول به تو بدهد و ايمان تو را بگيرد، خوب است؟ خدا به حضرت موسي فرمود: بعضي ها را که ميخواهم عذاب کنم، کاري ميکنم که صبح تا شب مشغول کار دنيا بشوند و يک لحظه هم ياد خدا نيفتند. مي گويند که چرا نماز نخواندي؟ ميگويد: تا دوازه شب سر کار بودم و وقت نماز خواندن پيدانکردم. اين عذاب است. اگر فرزند تو هم بزرگ شد و گفتچقدر خرج من کردي؟ حساب کند. به مادر هم حساب نه ماه در شکم بودن و شير دادن را حساب کند و با پدر خرج بيست سال را حساب بکند و بعد چهار تا حرف بي ربط به تو بزند، خوب است ؟ بچه تو هم با تو مادي برخورد ميکند. يا اينکه بچه ات بگويد: به من پول بده تا به حرفت گوش کنم. اين رفتاري که با خدا مي کني، همين است. گاهي ميگويند زشتي عمل کسي را به او نشان بدهيد. با يک عکس، داستان و يا نمايشنامه يا خاطره خودش را ببيند و بعد اشتباه خودش را مي فهمد. انشاءالله اثر مي کند.

سوال – چرا وقتي مي گوييم: خدا بين بنده هايش فرق مي گذارد، شما قبول نمي کنيد ؟
پاسخ - دختري خانمي گفتند: خدا بين ما فرق ميگذارد. گفتم: ببخشيد، آيا غذاي شما که بيست ساله هستي با غذاي برادر دو ساله ات، يک اندازهاست ؟ گفت: نه. گفتم: چطور مادرت بين شما فرق مي گذارد ؟ گفت: ظرفيت شکم او کمتر است. گفتم: آفرين عدالت اين نيست که به همه مساوي بدهند، عدالت آن است که به هر کس به اندازه ي ظرفيتش به اوبدهند. هر کس شکر نعمت بکند، ظرفيتش بيشتر ميشود و جا براي نعمت بعدي بيشتر ميشود. ما جلوي خانه ي امام رضا (ع) صف ميکشيم. هر ظرفي داريم به همان اندازه به ما مي دهد. اگر بيشتر از ظرفيت به ما بدهد مست مي شويم. حضرت موسي ديدند بچه ها شنا ميکنند. نابينايي هم آنجا آه مي کشيد. حضرت موسي گفت: خدايا او گناه دارد چه فرقي با آنها دارد ؟ مبيشود به او چشم بدهي ؟ خدا خطاب کرد: اين ظرفيت چشم داشتن را ندارد. چشم نداشته باشد بهتر است. حضرت موسي که به اندازه خدا به اسرار آگاهي نداشت، اصرار کرد و به دعاي موسي، چشمش بينا شد و به داخل آب پريد و تمام ضعيف ها را داخل آب مي کرد. حضرت موسي گفت: خدايا او را برگران. خدا گفت: نميشود. من که خدا هستمبيشتر مي فهمم که ظرفيت چشم داشتن را ندارد و به او چشم ندادم. مردي در صف اول نماز نشسته بود و گفت: من ندارم، فقير هستم. پيامبر چند درهم به او داد و گفت: به نفع خودت است که فقير باشي. با آن پول ها پارچه فروشي در جلوي مسجد راه انداخت. و کاسبي را شروع کرد. در روز دوم به نماز اول نرسيد و در روزهاي بعد اصلا مسجد نيامد و کاسبي ميکرد. پيامبر او را ديد و گفت وضعت چطور است ؟ گفت: کار مردم را راه مي اندازيم. پيامبر گفت: آن چند درهمي که روز اول به تو قرض دادم را به من برگردان. همه ي برکت به خاطر آن پول بود. دوباره فقير شد و به صف اول مسجد آمد. پيامبر گفت: ديدي به تو گفتم که ظرفيت پولدار شدن را نداري. اگر ما از خدا بيشتر مي خواهيم اول ظرفيتش را پيدا کنيم. حالا مي گويند: ما مي خواهيم ولي ظرفيتش را نمي دهد ؟ نه اين طور نيست. من الان به باشگاه ورزشي مي روم تا وزنه بردار بشوم. اول به سراغ وزنه ي صد کيلويي مي روم ولي مربي مي گويد: بايد از وزنه ي پنج کيلويي شروع کني. پس اول من بايد توي راه بيايم و از راهنما، راه را بپرسم. دوم گام ها را بر اساس ظرفيت خودم تعريف کنم و کم کم به آن اضافه کنم. مثلا با دانشجويان مسجد مي روييم. بعضي ها شروع مي کنند، روزي پنجاه رکعت نماز و طواف. مي گويم: کجا مي روي ؟ ميگويد: بايد فرصت ها را پر کنيم. بله ولي بايد آرام آرام پر کرد. مسير زندگي ما مثل نوار قلب است. گاهي بالا مي رود و گاهي پايين ميآيد. يا مثل مار پله است بالا مي روييم و نيش مي خوريم و پايين مي آييم. رهرو آن نيست که گهي تند و گهي خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پيوسته رود. ما بايد راه را پيدا کنيم و گام ها را بر اساس ظرفيت خودمان برداريم. خيلي از انسان هاي که فکر ميکردند اگر پول گيرشان بيايد بنده ي خدا ميشوند، از خدا دور شدند. پول يک نعمت الهي است. آمار کسانيکه با پول بهشت خريدند بيشتر است يا آنهايي که جهنم خريدند؟ قدرت يک نعمت الهي است. در طول تاريخ آنهايي که قدرت پيدا کردند درست استفاده کردند ؟ چون براي استفاده ي اين نعمت سراغ راهنما نرفته ام. اين نعمت را در بيراهه مصرف کردم و حقش را به جا نياوردم و تکليفم را درباره ي اين نعمت بجا نياوردم. شهرت و قدرت و پول نعمت نسبي است و اگر درست مصرف بکنيم، نعمت است و اگر غلط استفاده کنم، نقمت است. حتي قرآن هم همين جور است. و ننزل من القرآن هو شفا... همين قرآن در کساني که در بيراه بودند مايه خسارت است. اگر خوارج نهروان قرآن نمي خواندند، آسانتر سقوط مي کردند. چون قرآن خوان شدند، تندتر سقوط کردند. نفهميدند که از اين قرآن چه جوري استفاده کنند. هر کس نعمت بيشتري مي خواهد، بايد ظرفيت بيشتري پيدا کند. هر کس ظرفيت بيشتري مي خواهد بايد بداند که با چه گامي هايي و با چه راهنمايي حرکت کند که جز ولايت و قرآن باشد. از اين ها راه را بپرسيم و بعد اين نعمت را با راهنمايي آنها در همين مسير استفاده کنم، بعد ببينم ظرفيتمي دهند يا نه ؟
سوال – چرا مي گوييد: خدا بين بنده هايش فرق نمي گذارد ؟ دخترهاي اطراف من گناهي نيست که نکرده باشند و بياييد ببينيد که خدا چطور حاجاتشان را مي دهد و زندگي خوبي دارند. خدا هواي آنها را دارد.
پاسخ - خواهر خوبم اول از خدا تشکر کن که در اين فضاي آلوده که مي بيني، تو آلوده نشده اي. پاکدامني صفتي است که يوسف به خودش مي باليد و مي گفت: کمک خدا بود. اگر خدا در اتاق برزخ و اتاق آخرت سهم بيشتري به توداد، باز مي گويي فرق گذاشته است ؟ نعمتهاي دنيا مثل خود دنيا کوچک است. به اين مثال توجه کنيد. بچه ها خانه سازي مي کنند، بزرگترين خانه اي که مي سازند 50 سانتي متر است. اتاق خواب خانه 4 سانت است و بقيه اجزاي خانه کوچکتراز اين است زيرا خانه کوچک است و خالي است. حالا خانه ي بعدي 500 متر است و صد تا اتاق، پنجاه اتاق آن پر است. خانه ي بعدي ديوار ندارد و بي نهايت است و همه جاي آن پر است. حالا شما خبر داري آنها در آخرت چه دارند؟ شما بخاطر نعمت پاکدامني در برزخ و آخرت پاداش زيادي داري و خودت نميداني. تو خودت را حفظ کردي و درست است که پول نداري و درست است که هر وقت هم که سراغ امام رضا (ع) رفتي حاجت نگرفتي چون دوستت دارد و نمي خواهد در اين خانه ي کوچک به تو بدهد بلکه مي خواهد در خانه ي بزرگتر به تو بدهد. مي خواهي با امام رضا (ع) دعوا کني؟ با خدا قهر کني؟ در عالم رويا يک نفر از امام علي (ع) سوال کرد که ما که دوستدار شما هستيم هر چه مي گوييم به ما نمي دهي ولي يک مسيحي که از تو ميخواهد به او ميدهي. امام فرمودند: من اگر به او ندهم جاي ديگري مي رود ولي ميدانم که اگر به تو ندهم، باز هم پيش ما مي آيي و جاي ديگري هم نمي روي. اين خانه ي کوچک دنيا را با آن اسباب بازي مقايسه کنيد و يادتان نرود. خدا مي فرمايد: اينجا را دوست دارند و آخرت را فراموش کرده اند. بايد ديدمان را وسيع تر کنيم. ما مي گوييم که در مسير تبديل زندگي به بندگي بايد اول آگاهي مان را نسبت به هر موضوع درست کنيم. براي اين آگاهي نگاه بلند لازم داريم. اگر نگاهم دنيايي باشد فقط همين چهار ديواري دنيا را مي بينم. اگر نگاهم بي نهايت باشد آگاهي من هم به بي نهايت مي رود. دومپرسش است از اهل بيت. شيطان دوتا کار مي کند. اول اينکه روحيه پرسش گري را از ما مي گيرد. از پيامبر روايت داريم: دو نوع حيا داريم: حياي عاقلانه و حياي احمقانه. در محضر خدا گناه نکنم، اين حياي عاقلانه است. حياي احمقانه آن است که سوال هايي که نمي دانم نمي پرسم. چقدر سوال داريم که نمي پرسيم؟ پس پرسش کنم و اهل بيت را بشناسم. سوم اينکه روحيه پذيرش و تسليم داشته باشم. اگر بپذيرم که خدا از من وسيع تر، عميق تر، زيباتر و متناسب مي بيند، تسليم مي شوم.