-برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
- بندگي در کلام امام حسين
90-09-08
اگر چه مثل محرم نمي شوم هرگز جدا زحلقه ي ماتم نمي شوم هرگز، مرا ببخش مرا چون که خوب مي دانم توبه کرده ام و آدم نمي شوم هرگز، اسير جاذبه ي حُسن يوسف ياسم که محو در گل مريم نمي شوم هرگز، گناهکارم و اما بدون اذن شما نصيب خشم جهنم نمي شوم هرگز، دمي فرات بياور چرا که من قانع به سلسبيل به زمزم نمي شوم هرگز، قسم به قلب سفيدت سياه پوش کسي به جز شهيد مُحَرم نمي شوم هرگز.
سوال – بندگي در آئينه کلمات امام حسين (ع) را براي ما تبيين کنيد.
پاسخ – بندگي يعني دست در دست ولي خدا گذاشتن و در مسير بندگي خدا قرار گرفتن با معيت ولي خدا. اگر پيام غدير درست دريافت مي شد حادثه ي کربلا بوجود نمي آمد. اگر پيام غدير درست دريافت مي شد مردم اين همه مشکلات در زندگي نداشتند. يعني مردم اين قدر ظرفيت پيدا مي کردندکه مشکلات را مشکل نمي ديدند زيرا پيام غدير قبل از اينکه پيام ولايت باشد پيام بندگي است. پيام غديرهمان سخنان امام رضا (ع) است که بندگي قلعه ي امن الهي است. اين قلعه ي امن يک صراط مستقيم هم بيشتر ندارد. در روز غدير خم خدا فرمود: من امروز دين را بر شما تمام و کامل کردم. قرار است که ما با امام حسين (ع) در کرب و بلا زندگي کنيم. داده ها، نداده ها و گرفته هاي الهي امتحان است. داده هاي الهي مسئوليت آور است، نداده هاي الهي حکمت آميز است، گرفته هاي الهي هم تربيت بخش است. اگر انسان قرار است که در روند زندگي دستش در دست ولي خدا باشد، شرايطي دارد. هر کس مي خواهد با امام حسين (ع) اين مسير را بيايد بايد شرايطي داشته باشد. هر دانشگاهي براي گزينش استاد و دانشجو شرايطي دارد. مدرسه ي کرب و بلا (زندگي) هم گزينش دارد و اِلا شما تماشاچي مي شويد. کساني که در کربلا با امام حسين (ع) نبودند تماشاچي بودند. شهيد آويني تعبيري دارد که کربلا در مسير زمان جاري است. هر کس پيام غدير را دريافت نکرده باشد در بين دوراهي کوفه و کربلا گير مي کند.در زندگي ما دائما دو راهي وجود دارد. در ازدواج، انتخاب، ارتباطات و معاملات دو راهي داريم. اگر کسي دستش دردست امام نباشد به حق جلوه ي باطل نما هم مي دهند.
يکي از تلاش هاي امام حسين (ع) اين بود که مردم سخنانش را بشنوند. از تلاش هاي حضرت حق اين است که مردم حرفهاي اولياء حق را ببينند و بشنوند. خدا گوش و چشم را به ما داده و هرکدام مسئوليتي دارند. يکي از کارهايي که خط باطل مي کند اين است که ارتباط چشم و گوش ما را با حق ببندد. در تاريخ اسلام داريم که هنگام ظهور اسلام دم دروازه ي مکه مي ايستادند و به مردم پنبه مي دادند تا هنگام طواف خانه ي کعبه صداي رسول اکرم را نشوند زيرا سخنان حق روي انسان تاثير مي گذارد. عمروعاص به معاويه مي گويد که اگرمي خواهي با علي دست و پنجه نرم بکني بايد سه کار بکني. يکي کاري بکني که جوانها صورت علي را نبينند و ديگر اينکه حرفهاي او را نشوند و ديگر اينکه براي او شايعه پخش کني. يکي از علتهاي کشتن امام حسين (ع) بخاطر بُغضي بود که از شايعات در دل اميرالمومنين آمده بود. امام حسين در روز عاشورا امام حسين (ع) مي گفت که مگر نمي دانيد پدر بزرگ من پيامبر و مادرم زهراست؟ دشمنان گفتند: بله. امام فرمود: پس چرا قصد ريختن خون من را کرده اي ؟ آنها گفتند: بخاطر بغضي که از پدرت علي داريم. اين بغض بخاطر دروغ ها و شايعات بود. امام حسين (ع) در روز عاشورا بعد از نماز صبح تا عصر عاشورا دوازده مرتبه سخنراني کرد. آيه ده سوره ي تبارک مي فرمايد: اگر ما کمي اهل شنيدن و تعقل بوديم الان جهنمي نمي شديم. در قرآن داريم که بشنويد. الان در روضه هاي امام حسين (ع) گريه برقرار است اما شنيدن به اندازه ي گريه کردن مهيا نيست. پس اولين شرط براي اينکه ما بخواهيم همراه امام حسين (ع) در کرب و بلاي زندگي مان باشيم اين است که ما باد اهل شنيدن باشيم. امام حسين (ع) وقتي خواستند از مدينه در صبح 28 رجب حرکت کنند فرمودند: هر کس اهل جود و بخشش جان است (انسان خسيس نمي تواند همراه امام حسين (ع) باشد. خسيس بودن فقط در مال نيست در جان و آبرو هم هست) و در اين جان دادن خالص باشد با ما آماده ي کوچ کردن باشد. ما بعد از نماز صبح حرکت مي کنيم. در بعضي مواقع به ما مي گويند که از جان يا مال خودت بگذر. شرط دوم اين است که خدا مي فرمايد: اين کتاب هدايت کننده و روشن است. هر کس مي خواهد اين کتاب او را راهنمايي کند بايد به غيب ايمان داشته باشد. امام حسين (ع) مي گويد که هرکس با ما مي آيد بايد ايمان به غيب داشته باشد. هر کس ايمان به غيب دارد دنبال معلم غيب شناسي مي گردد. و امام حسين (ع) معلم غيب شناسي است. امام که از مدينه حرکت کردن هزار نفر به دنبال ايشان بودند. مردم ظاهر را در آين مي ديدند که امام با يزيد مي جنگد و حکومت را بدست مي گيرد و آنها به حکومت مي رسند. بنابراين کساني که باطن اين کاروان را نمي ديدند از کاروان جدا مي شدند زيرا از کاروان بوي خون و مرگ مي آمد. در کرب و بلاي زندگي ما دائم امتحان است. امتحانات پشت سرهم است و ما سِّر امتحانات را هم نمي فهميم و به خدا معترض مي شويم. کسي که ايمان به غيب داشته باشد با اينکه نمي فهمد، مي گويد که اين کار سِّر دارد و از امام مي پرسد. تمام موفقيت ما اين است که دنيا را با آخرت ببينيم و آخرت هم غيب است. بنا به نقلي امام حسين (ع) از لابلاي دوانگشت شان جاي شهدا را در غيب نشان دادند. چون آنها ايمان به غيب دارند. کساني که ايمان به غيب نداشتند امام حسين (ع) را ترک کردند و به سمت زن و بچه هايشان رفتند و دنيا را بزرگتر ديدند. در اين جنگ امام وعده ي دنيايي به کسي نداد و وعده هاي آخرتي وغيبي دادند. وقتي علي اکبر به امام گفت که عطش دارد من را مي کشد و سنگيني اسلحه من را از پاي درمي آورد. امام زبان علي اکبر را در دهان گرفت تا هم لب او را ببوسد و هم به او بفهماند که پدرهم تشنه است و فرمود: تو از حوض کوثر سيراب مي شوي. وقتي علي اکبر شهيد شد، گفت: جدم بالاي سرمن آمد تو ديگر غصه ي تشنگي من را نخور. من سيراب شدم. پس ما بايد ايمان به غيب خودمان را قوي کنيم. امام صادق (ع) مي فرمايد: هرچه ايمان مومن بالاتر برود کفه ي بلايش بالاتر مي رود. پس اهل شنيدن، تعقل و ايمان به غيب باشيم.
سوال – سوره سبأ آيات 8 تا 14را توضيح بفرماييد.
پاسخ- در آيه سيزده مي فرمايد: کساني که شاکر باشند کم هستند. اين نشان مي دهد که ما نمازخوان و روزه گير ناسپاس داريم. کساني که حق نعمت را ادا کنند خيلي کم هستند.
سوال – در مورد خطبه ي صبح عاشوراي امام حسين (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - آيا مردم حق ولايت امام حسين (ع) را ادا کردند ؟ امام در صبح عاشورا به مقابل لشگر عمرسعد آمدند و به عمرسعد نگاه کردند. عمرسعد با خاندان امام بزرگ شده بود. او همبازي امام و پسر سعد وقاص بوده است. او از سرداران سپاه اسلام بوده است. امام فرمود: حمد و سپاس خدايي را که دنيا را خلق کرد و دنيا را زوال يافتني قرار داد. حمد و سپاس خدايي را که با اهل خودش بازي مي کند و آنها را از حالي به حال ديگر در مي آورد. مغرور و بيچاره کسي است که گول دنيا را بخورد. ( در زيارت اربعين امام صادق (ع) مي فرمايد: کساني که مقابل امام حسين (ع) ايستادند دنيا آنها را گول زد. وقتي ظاهر با باطن فرق داشته باشد کلمه ي گول مطرح مي شود. اگر دست ما در دست ولي خدا نباشد قطعا ظاهر دنيا ما را گول مي زند. ظاهر دنيا عمر سعد، شمر و کوفيان را گول زد. ) مواظب باشيد که دنيا شما را گول نزند. هر کس که به دنيا اميد بسته است، دنيا اميدش را قطع کرده است. قرآن مي فرمايد: مقداري از دنيا را به آنها مي دهيم ولي همه ي آنرا نمي دهيم. هر کسي به دنيا تکيه کرد دنيا پشت او را خالي کرد. دنيا طمع و آرزوي دنيايي را نابود مي کند. من شما را مي بينم که به امري جمع شده ايد که خشم خدا را بر مي انگيزد.( پيامبر فرزندي بنام قاسم و ابراهيم دارند که پاره ي تن پيامبر هستند ولي حسين حجت خداست.) نگاه رحمت خدا از شما برداشته مي شود. شما روي واجب الهي پا مي گذاريد. خداي ما خداي زيبايي است و شما بد بندگاني هستيد. شما بالاترين نعمت الهي را باناسپاسي جواب مي دهيد. ( شما با نور مي جنگيد) شما اقرار کرديد که طاعت خدا مي کنيد. و به پيامبر بعنوان رسول الهي ايمان آورديد. شما براي کشتن پاره تن پيامبر برنامه ريزي کرده ايد. ( ما خدا و پيامبر را قبول داريم ولي از آنها اطاعت نمي کنيم. آنها در مورد توصيه هاي پيامبر در مورد امام حسين (ع) عمل نکردند. ما اگر بدون ولايت که نور است به سراغ احکام برويم تاريک است. نماز بدون ولايت ظلمت است. آنها نماز و قرآن خواندن شان هم ظلمت بود. توحيد بي ولايت اشتباه است.) شيطان بر شما مسلط شده است. ( الان نماز و حجاب کنار رفته است و به مال يتيم بي توجهي مي شود، اينها ذکر الله است.) هلاکت بر شما و بر آنچه که اراده کرده ايد. ما از او هستيمAA و به سوي او مي رويم. ( حسين اين حرفها را براي نجات جان خودش نمي زند بلکه براي شما مي زند که داريد با خدا مبارزه مي کنيد. ) بعد حضرت به يارانشان فرمودند: اينها مسلمان شده بودند ولي حالا کافر شدند. پس کفر مبارزه با ولايت است. درآيه 54 سوره مائده، ارتدادي که خدا به پيامبر و اطرافيانش گوشزد مي کند ارتداد ولايت و پشت کردن به ولي خداست. آنها نماز و روزه شان را کنار نگذاشتند ولي امام گفت که آنها کافر شده اند. بعد از رحلت پيامبر دشمنان اول به مبناي ولايت حمله کردند زيرا ولايت از طرف خداست. آنها ولايت را در حد رئيس حکومت پايين آوردند و رئيس حکومت انتخاب کردند. امامت و ولايت را به خلافت تبديل کردند. بعد ولي را خانه نشين کردند. عمرسعد به اطرافيانش مي گويد که او فرزند علي است. او مي تواند يک روز براي شما سخنراني کند. عمرسعد مي گويد که مواظب باشيد که او با سخنانش شما را عوض نکند. شمر در جنگ جمل و صفين کنار اميرالمومنين بود. شمر به امام مي گويد: اينها چيست که تو مي گويي ؟ چيزي بگو که ما بفهميم. حضرت فرمودند: از خدا بترسيد و دست خودتان را به خون من آلوده نکنيد که کشتن من و هتک حرمت من برشما روا نيست. من فرزند دختر پيامبر شما هستم. جده ام خديجه همسر پيامبر شماست. آيا فرموده پيامبرتان را فراموش کرده ايد که فرمود: حسن و حسين سروران اهل بهشتند. امام از راه تعقل،منطق، فطرت، استدلال علمي و آخرين حربه ي بيدار کردن آنها از راه احساسي بود که قنداقه ي حضرت علي اصغر بود. يکي از علماي اهل سنت مي گويد که اينها انسان نبودند زيرا اگر با حسين جنگ داشتند چرا بچه ي شش ماهه را کشتند. پس سخنان اهل بيت را بشنويم و تعقل کنيم، يک بار نهج البلاغه را بخوانيم. جرجي جردان مسيحي دويست مرتبه نهج البلاغه را خوانده است. ما در ماه محرم از بزرگان بخواهيم که کلمات امام حسين (ع) را براي مان بخوانند، خطبه ي حضرت زينب (س) و حضرت سجاد (ع) را يکبار بخوانيم.
سوال – آيا امام حسين (ع) هنوز هم نگران هدايت انسانها است؟
پاسخ – امام خودش را به بلا مي اندازد که امتش به بلا نيفتد. مثل پدري که خود را حائل بچه اش مي کند که بچه اش آسيب نبيند. بزرگان مي گويند: بلايي که امام حسين (ع) در کربلا تحمل کرد سپر کدام بلاي امت تا قيامت بود که اين قدر شديد و سخت بود.
همه ي کساني که عشق به امام حسين (ع) مي ورزند به امام بگويند: اگر آن روز مردم هل هله کردند و صداي تو را نشنيدند، گوش و دل ما در اختيار توست که سخنان تو را بشنويم و بفهميم و در زندگي مان مورد استفاده قرار بدهيم.
اللهم جعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد.
AA