برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-پرسش و پاسخ
90-07-26
از ميان تمام سالنامه هاي قمري و ميلادي تقويم دل من، در اين سرزمين تا ابد شمسي است وقتي نام کوچک تو خورشيد است. السلام عليک يا شمس الشموس.
سوال – من دختري 21 ساله هستم و دردي که امانم را بريده است تکبر در مقابل پدر است. با اينکه هيچ وقت درنماز سستي نکرده ام ولي نماز هم نتوانسته من را از تکبر باز بدارد. شايد تکبر نمي گذارد که نماز من را به جايي برساند. پدرم نماز نمي خواند. او متکبر است. من در هفته ده جمله هم با پدرم صحبت نمي کنم. مي دانم که جايگاه محبت در قلب انسانهاست ولي من بروز محبت از پدرم را سالي يک بارهم نمي بينم. مادرم مي گويد که او کم حرف است ولي من مي گويم که او کم حرف، کم مهر است. من پدرم را خيلي دوست ندارم. آيا من مورد خشم خدا هستم ؟ من مي دانم که عدم تواضع در مقابل پدر من را از رحمت خداوند باز مي دارد. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اين دختر خانم خودش، جواب خودش را داده است. پاسخ هاي خود ايشان زيباست. اين دختر خانم پدر و مرد نيستند که بدانند مردها محبت شان را خيلي زود ابراز نمي کنند. مردها محبت شان را با عمل ابرازمي کنند تا با زبان. همينکه شما دختر خانم نماز خواني شده اي بخاطر محبت پدر است. در روايت تاکيد شده است که محبت خودتان را ابراز کنيد. پيامبر در مورد همسر فرمودند: اگر شما به همسرت بگوييد که او را دوست داريد، اين کلمه هيچ گاه از دل او بيرون نمي رود. و بوسيدن فرزندان و نوازش کردن آنها هيچ گاه از ياد آنها نمي رود. اين پدر عادت کرده است که محبتش را ابراز نکند ولي ايشان بايد تلقين ابراز محبت بکند و اين دختر تلقين دست بوسي پدر را تلقين کند. اين خانم به نيت اينکه خدا او را دوست داشته باشد، چهل روز دست و صورت پدر را ببوسد. اگر اين دختر خانم بيماري مي گرفت و بايد داروي تلخي مي خورد حتما اين کار را مي کرد. پس بايد اين کار هم که برايش کمي تلخ است را انجام بدهد. اين دختر فکر کند که پدر جانبازي دارد که مي خواهد بخندد ولي نمي تواند بخندد. در اينجا دختر خانم چهره ي پدر را نبيند بلکه چهره ي خدا را ببيند. روايت داريم: لحظه اي که فرزند به چهره ي پدرش نگاه محبت آميز مي کند، لحظه ي استجابت دعاست. اين داروي تلخي در برابر تکبر شما در مقابل پدر است. اگر ايشان مي خواهند که دردشان را درمان کنند بايد اين داروي تلخ را مصرف کنند. خدا به ما اجازه داده که ما خودمان را در برابر خدا، پدر و معلم کوچک کنيم. دعا هم بکند. من اين صحنه را ديدم که پدري دخترش را زد ولي دختر دست پدر را بوسيد. در زمان جاهليت که مردها، دخترهايشان را زنده به گور مي کردند، وقتي پدري مي خواست دخترش را که بزرگ شده بود و نفهميده بود که فرزندش دختر است، زنده به گور بکند، در هنگام کندن زمين پدر عرق کرد و دختر عرق پدر را پاک مي کرد. ايشان نماز نخواندن پدر را هم بعنوان يک بيماري بگيرد و براي او دعا بکند. مي گويند که وقتي دختر به دنيا مي آيد مي گويد که سه روزمن را بيرون نکنيد، من خودم جاي خودم را در اين خانه باز مي کنم. دختر با رفتار محبت آميز خودش مي تواند چشمه ي محبت پدر را هم به جوش بياورد. اين دختر مي تواند پدرش را هم نمازخوان بکند ولي بايد به پدر و خدا خوش بين باشد.
سوال – من پسر 20 ساله اي هستم که دوسال است عاشق دختر هجده ساله ي همسايه مان هستم. با او تلفني صحبت مي کنم. نمي دانم چرا تا سر اين صحبت ها باز مي شود همه ي فکرها به سمت هوس کشيده مي شود. ما بيش از دوسال است که فقط تلفني با هم صحبت مي کنيم و گاهي هم او را در مراسم عمومي مي بينم. قصد ما ازدواج است. هر دو خانواده از اين موضوع خبر دارند. آيا اين رابطه گناه است ؟ بودن ما در کنار هم باعث شده است که ما از بسياري از انحرافات دور بمانيم. خدا اينقدر مهربان است که ارتباط ما را گناه نداند. بنظر من خدا او را سرر اه من گذاشته است.
پاسخ – چون نيت ايشان ازدواج است و نگران حرام هم هستند ولي بايد مواظب باشند که حدود را رعايت بکنند. يعني کلام شان، کلام دونفر محرم با هم نباشد. نظر آنها نبايد هوس باشد بلکه بايد شناخت وعشق معنوي باشد. اگر شما سه تا شرط را دارد مي تواند ازدواج بکند. يکي اينکه بلوغ عقلي و ديني را داشته باشند، بلوغ جسمي و توانمندي کار را هم داشته باشند ( در زمان جنگ نوزده ساله فرمانده بود ) بايدعرضه ي خودش را نشان بدهد که مي تواند خانواده اي را اداره کند و کفويت را هم داشته باشند. نشان دادن توانمندي ها خودش يک توانمندي است. ايشان مي تواند به پدرش بگويد که خرجي خانه را سه ماه به من بسپار. ايشان مي تواند پنجشنبه ها و جمعه ها سر کار برود و دسترنج خودش را نخورد، در خانه از خودش تنبلي نشان ندهد. اگر اين سه تا شرط را نداشت کمي کارش سخت مي شود. تلفني صحبت کردن چون بستر و مقدمه ي ازدواج است اشکالي ندارد ولي بايد رعايت حدود را بکنند. ايشان بايد پشت تلفن صحبتي بکنند که شناخت بيشتري از هم پيدا بکنند. کساني که در خيابان همديگر را پيدا مي کنند، طرف مي دانند که به درد ازدواج با يکديگر نمي خورند. ايشان با سناخت اين خانم را پيدا کرده است. اين وابستگي باعث شد است که اين پسر به دختر ديگري فکر نکند و اين از برکات ازدواج است. پس معلوم است که نيت ايشان زيباست. اگر ايشان رعايت حدود بکنند و نيت ازدواج داشته باشند اشکالي ندارد ولي ايشان سعي کنند که نظارت بزرگتر ها در اين کار بيشتر بشود و کار را بدست بزرگتر ها بسپارند.
سوال – من دختري 15 ساله هستم که صبح با نمازم، قرآن هم مي خوانم. هر چند وقتي هم نماز شب مي خوانم. من با شور و اشتياق زيادي اين کار را انجام مي دهم ولي نماز شب هيچ تاثيري در زندگي من نگذاشته است. چقدر طول مي کشد که نماز شب تاثيرش را روي زندگي من بگذارد؟
پاسخ – تغيير نبايد در زندگي خيلي نمايان بشود. همين که ايشان در نيمه شب با خدا و قرآن رفيق است کافي است. اگر اينها نبود جايگزينش يا خواب بود يا فکرهاي بد بود. اگر اين کارها نبود شايد آمار خطاهاي شما در روز بيشتر بود. اينها خودش تغيير است. بازماندگي از گناه خودش تغيير است. قبلا آمار ايشان در سَحَر جزو کساني بوده که خواب بوده اند ولي الان آمار ايشان در سحر جزو بيدارها و عبادت کنندگان است آيا اين تغيير نيست؟ هويت شما تغيير کرده است. ايشان جرو قائمين سحر است. تغيير نبايد حتما در قيافه ي من باشد.
سوال – من پسر 17ساله اي هستم. من شنيده ام که آهنگ شاد گوش کردن اگر باعث تحريک انسان بشود حرام است. الان هم سن و سال هاي من دلشان به اين چيزها خوش است. مي گويند که بجاي موسيقي، قرآن بخوانيد، بنظر من قرآن خواندن هم وقت مي خواهد. چرا بزرگترها فقط به تيپ و ظاهر جوان نگاه مي کنند ؟ آيا اگر ظاهر من مشکل داشته باشد يعني من نماز نمي خوانم؟
پاسخ – اين ويژگي همه ي بزرگتر ها است که به ظاهر جوانان نگاه مي کنند. اين عادت ماست. ديني که مي گويد آهنگ تحريک کننده گوش نکنيد حتما براي ما برنامه دارد. اگر شما ديديد که برنامه هايي که دين براي نشاط ما داده است ناقص است و نشاط شما را تامين نمي کند حق با شماست. نشاط جوانان الان بيشتراست يا زمان جوانان جبهه و جنگ ؟ در جبهه خون، باروت، مشکلات و درد بود ولي بچه ها با نشاط بودند. مهم اين است که انسان در کاري که مي کند هدف داشته باشد. اگر انسان رشد را ببيند نشاط پيدا مي کند. انسان از شنيدن نشاط پيدا نمي کند. اگر زندگي معنا داشته باشد در زير خمپاره هم فرد نشاط خودش را از دست نمي دهد و در گودي قتلگاه هم مي گويد: راضي به رضاي تو هستم. اگر زندگي معنا نداشته باشد، من در وسط رقص و پايکوبي خوش نيستم. ما نمي خواهيم دل شما به چيزي خوش باشد، ما مي خواهيم دل شما با يک زندگي با معنا باشد. بالاترين نشاط جوانان، انس با همسن و سالهاي خودشان است. ما از حرف زدن با ديگران در حاليکه هندس فري در گوش مان است لذت نمي بريم. هدف اين جوان از شنيدن اين موسيقي ها مشخص نيست ولي وقتي او به مسجد رفت، درآنجا نشاط خودش را جستجو مي کند. ما موسيقي ها حلال و سالم هم داريم.
سوال – سوره قصص آيات 14 تا 21 را توضيح بفرماييد
پاسخ – آيه 16 قول حضرت موسي است. خدا پيامبران الهي را طوري تربيت کرده است که وقتي آنها کوچکترين ترک اولي مي کردند در پيشگاه خدا استغفار مي کردند. فرهنگ عذرخواهي از خدا و خلق خدا از نشانه هاي بندگي است و از اين آيات اين فرهنگ فهيمده مي شود. موسي نافرماني کرد و گفت که خدايا من خطا کردم من را ببخش. ما از خدا دير طلب بخشش مي کنيم. اگر ما انگشت جوهري خود را زود پاک کنيم زود پاک مي شود ولي اگر بماند دير پاک مي شود. با توبه ي سريع گناهان ما پاک مي شود.
سوال – من معتاد به نگاه حرام هستم. چند بار توبه کردم ولي باز توبه شکستم. من که مطمئن هستم باز توبه ام را مي شکنم آيا نبايد دعا کنم؟
پاسخ – از آيت الله بهجت سوال کردند که ما گناه مي کنيم، ايشان فرمودند که گناه را ترک کنيد. باز همين سوال را کردند و در آخر آيت الله بهجت فرمودند: اگر نمي توانيد گناه را ترک بکنيد، استغفار را ترک نکنيد. اگر ما بتوانيم گناه نکنيم و به نامحرم نگاه نکنيم خيلي خوب است اما سعي کنيد هر بار که به نامحرم نگاه کرديد استغفار کنيد. آيا شما تابحال فکر کرده ايد که چکار کنيد که گناه نکنيد ؟ شما برويد نگاه حلال پيدا بکنيد. اگر ايشان ازدواج برايش مقدور است ازدواج بکند و اگر ازدواج مقدور نيست به حلال نگاه بکند. ايشان مي توانند چند گلدان گل بگيرد و در خانه آنها را پرورش بدهد و به آنها نگاه بکند. ايشان بايد به صورت مادرش نگاه بکند که قشنگ ترين صورت است. ما مي توانيم خودمان را دخيل به امام رضا (ع) ببنديم. زيرا اين چشم معيوب است. اين عزيز مي تواند يک جريمه اي هم براي خودش بگذارد. ايشان مي تواند به صفحه ي قرآن و جوي آب نگاه بکند. خواندن آيت الکرسي و گرفتن انگشتان روي چشم، چشم را حفاظت مي کند. ما نخواهيم که خدا همه ي کارها را براي ما بکند. خدا ما را خلق کرده است و گفته که شما تلاش بکنيد و من هم کمک مي کنم.
سوال – من مدتي است که گناهي کرده ام که خودم هم فکر نمي کردم اين کار گناه باشد. در ماه رمضان احساس کردم که کم کم دارم به يک انسان بد تبديل مي شوم. از خدا خواستم که من را ببخشد. مي دانم تا کينه ي ديگران را از دلم بيرون نکنم خدا هم ما را نمي بخشد. من قول دادم که ديگران را ببخشم ولي نتوانستم سر قولم بايستم و شرمسار هستم. چکار کنم؟
پاسخ – ما براي اينکه بتوانيم به دانسته هايمان عمل کنيم بايد آنرا به يقين تبديل بکنيم. ما علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين داريم.علم اليقين اين است که ما از دور علم به آتش مي بريم. بيشتر دانسته هاي ما عين اليقين است. چيزي که ما مي بينيم عين اليقين است. حق اليقين يعني کسي که دارد در آتش مي سوزد. هر سه نفر اينها آتش مي گويند ولي آتش هاي آنها با هم فرق دارد. ايشان هنوز به اين نکته نرسيده است که کينه پاک کردن چقدر لذت دارد.ايشان فقط مي داند و با احساس کردن آن فرق دارد. ايشان داستان گذشت ها و پاک کردن کينه ها را بخواند. حمزه براي پيامبر خيلي عزيز بود. قاتل او پيش پيامبر آمد و گفت که من را ببخش و پيامبر او را بخشيد.حر خطاي بزرگي کرد زيرا يکي از عامل هاي بوجود آمدن واقعه ي کربلا حُر بود. امام حسين (ع) حر را بخشيد. يوسف برادرانش را بخشيد.
به آبروي صاحب بيت الله الحرام، خداوند طعم زيباي بندگي را به ما بچشاند زيرا وقتي ما بنده شديم ديگر دارا و ندار با هم فرقي نمي کند. فرقي نمي کند که ما بچه داشته باشيم يا نداشته باشيم. گمشده ي همه ي ما طعم شيرين بندگي است.