اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-07-12-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري- دينداري

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

- دينداري

90-07-12
يک دو دهن شور بخوان شور، اي سوره ي اعراف من اي قبله ي هشتم، در ظلمت من پنجره اي باز کن ازنور، اي طوس تو ميقات همه چله نشينان، آبي تري از نور، درخشان تري از طور، در حادثه موساي به جوش آمده ماييم، سبحانک يا نور تر از نور تر از نور

رابطه دينداري با ديدن نقش خداوند در زندگي چيست؟
صبح به امام رضا (ع) مي گفتم که ياري شما و به توفيق الهي خيلي از افراد به اين برنامه دل بسته اند. آنها فکر مي کنند که ما همه کاره هستيم. درحالي که نمي دانند همه ي خبرها از طرف امامان است. اشتباهاً خيلي اوقات انگشت اشاره ي آنها به سمت من و امثال من مي آيد. من از همه ي مردم مي خواهم که انگشت اشاره هاي خود را به سمت ما نگيرند. در بعضي از روايات داريم که اگر يک نفر در عالم بخواهد بنده شود، خدا اسباب آن را فراهم مي کند. وقتي خدا يک بنده اي را دوست دارد يعني او هم خدا را دوست دارد. همه ي افراد توقع دارند که ما جواب آنها را بدهيم اما نمي توانيم. من و امثال من يک نفر هستيم. اين افراد اشتباه مي کنند چون فکر مي کنند که خبر مربوط به من است. نمي دانند که خبر مربوط به خداوند و اولياء او است. تنها خدا است که ميليون ها نفر مي توانند در يک لحظه با او صبحت کنند، اشتباه هم نکند. ولي اگر دو نفر از من دعوت کنند، اشتباه مي کنم. يکي از آنها را مي روم و يکي را نمي روم. بعد افراد از من دلخور مي شوند. لحظه ي اذان صبح در کنار ضريح امام رضا(ع) بودم و از ايشان خواستم که کساني که به اين برنامه دل بسته اند، نامه مي نويسند، زنگ مي زنند و يا به هر طريقي گله هاي خود را مي گويند، جواب آنها را بدهد و به ايشان بفهماند که جواب مربوط به شما است نه به ما.

اميرالمومنين (ع) يک تعبير زيبايي دارند، ايشان به خدا مي فرمايند که خدايا مي شود نعمت هاي خود را بي واسطه به من بدهي. من غير از تو مديون هيچکس ديگري نشوم. مردم باور کنند که تمام آن چيزي که در اين برنامه مي گذرد، فاعل آن ما نيستيم، بلکه خدا است. خدا مي داند که چگونه توسط فرد ديگري و در برنامه ي ديگري همان فيض را به مردم برساند. مثلاً افراد مي گويند که الان فلان آقا را پيدا کرده ايم نبايد او را از دست بدهم. سوال ما را فقط او بايد جواب بدهد. اما بايد گفت که امثال من از کجا آمده اند؟ چه کسي اين حرف ها را دردهان آنها گذاشته است؟ چه کسي به فکر آنها کمک کرده است؟ يک بار وقتي من خواستم در جمعي صحبت کنم، اللهم کن لوليک را که يک بچه ي پنج ساله بلد است، سه بار خواندم اما اشتباه خواندم. چون فکر کردم که خودم هستم. بعد که يک لحظه تلنگر خورده و بيدار شدم، فهميدم که همه چيز خدايي است. ما نبايد فکر کنيم که ما کاري انجام مي دهيم، همه ي کارها از طرف خدا است.

زيبايي امام رضا(ع) به همين است. هر گرهي که از کار ما باز مي کند از جانب خدا است. اهل بيت اين تعبير را زياد گفته اند که هرکاري ما مي کنيم از جانب خدا است. هرچه توفيق، توان، گره گشايي، بيان، حل مسئله و پاسخ دهي است، مربوط به خداوند است. يک موقع فکر نکنيد که مربوط به خود شما است. اگر اين فکر را کرديد زود استغفار کنيد. اگر ما اين تعبير را در تمام لحظات زندگي خود داشته باشيم، شرک هاي ما کم مي شود. الان خيلي از ما در حال مشرک شدن هستيم. بچه فکر مي کند که همه کاره و عامل موفقيت او، مادر او است. به مادر و پدر خود مي گويد شما نباشيد من چکار کنم؟ کارمند فکر مي کند که همه کاره رئيس او است. شاگرد فکرمي کند همه کاره استاد است. غفلت ما از خداي واقعي کم شده و خداهاي مصنوعي زياد شده اند. مردم فراموش نکرده اند که بيست ودو يا سه سال پيش که امام در حال از دنيا رفتن بودند، ما مانده بوديم چه اتفاقي مي افتد. آيا يک شخصي مانند امام پيدا مي شود؟ همان خدايي که حضرت روح الله را موفق کرده بود، همان خدا بلد بود که يک نفر ديگر را درست کند و به ما نشان دهد. چرا باور نمي کنيم که زمان روح الله، خدا بود و زمان رهبر عزيز ما هم خدا است. خدا انشاء الله عمر ايشان را تا ظهور امام زمان طولاني بگرداند. حضرت زينب (س) غصه ي عصر عاشورا را مي خوردند ولي نگران نبودند. چون مي دانستند روزي که با امام حسين (ع) است، با خدا است. روزي که امام حسين (ع) شهيد شوند باز هم خدا است.
سوال – مشخصه هاي افراد دين دار در مسير بندگي، چه چيزهايي است؟
پاسخ – بزرگترين آسيب ما اين است که گاهي براي استفاده ي دين، در زندگي به سراغ آن نمي رويم. واقعاً اگر کسي دين را براي استفاده کردن و عمل کردن بخواهد، دين زيباترين استفاده را به ما مي دهد. يکي از استفاده هاي آن ارتباط با انسان ها است. هرکس بخواهد شاخصه هاي دين داران را بداند در چند جاي قرآن گفته شده است. درآيات آخر سوره ي فرقان، حدود ده تا دوازده شاخصه را خداوند بيان مي کند. در جاي ديگري در خطبه ي متقين، اميرالمومنين (ع) صد و ده ويژگي را براي دينداران بيان مي کند. در آنجا گفته شده که منطق اين افراد راستگويي است. دين دار کسي است که در ارتباط با خدا، خود را بدهکار مي داند، نه طلبکار. بعضي از افراد خود را طلبکار خداوند مي دانند. عده اي از افراد به نماز ها و دعاهاي ماه ذي القعده مسلط هستند. برخي از آنها به گونه اي رفتار مي کنند که گويي مدام در حال پرکردن حساب خود هستند، بنابراين از خدا طلبکاري مي کنند. امام صادق (ع) فرمودند: به گونه اي در ارتباط با خدا رفتار کنيد که اگر به اندازه ي جن و انس عبادت کرديد، هنوز اميد نجات نداشته باشيد. نمونه ي آن حضرت اميرالمومنين (ع) است که يک ضربت ايشان در خندق از عبادت همه ي جن و انس بهتر است. اما ايشان در دعاي کميل مي فرمايد که خدايا من کاري نکرده ام که آن را در همه ي عالم پخش کرده اي. چون عبادت خود را با نعمت هاي خداوند مقايسه مي کند. ما بايد همه ي عبادات خود را با الطاف الهي مقايسه کنيم. با بزرگي خدا و بي نهايتي قيامت و آخرت مقايسه کنيم. پس اگر خود را طلبکار خداوند بدانيد دين دار واقعي نيستيد. فردي نزد امام صادق (ع) آمد و گفت که ما واجبات و مستحبات خود را انجام مي دهيم. محرمات را هم ترک مي کنيم، خدمت هم مي کنيم. اما فلاني مشروب مي خورد، گناه هم مي کند. حضرت به ايشان يک تذکري دادند. البته اين تذکر حضرت مجوزي براي مشروب خوردن و يا تأييد آن نيست. چون همه مي دانند که مشروب خواري گناه است. اما حضرت مي خواهند که اين روحيه را از اين فرد بگيرند. ايشان مي فرمايند که تو احتمال مي دهي که همين الان که در حال گفتن ليست خدمات و عبادت هاي خود هستي، آن فرد در حال توبه باشد؟ اولين ويژگي دينداران اين است که خود را نه بدهکار مي دانند و نه طلبکار. لذا هيچوقت به عبادت خود تکيه نمي کنند. انسان وقتي که دارا است، تلاش براي دارايي بيشتر نمي کند. خيلي از افراد پولدار به دنبال کار نمي روند. چون فکر مي کنند که پول دارند و ديگر احتياجي به کار ندارند. اما فرزند يک کارگر چون احساس مي کند که پدر او حتي خرج خانه را نمي تواند بدهد، حتماً شروع به کار مي کند. من اگر در ارتباط با خدا فکر کنم که دارا هستم، ديگر به عبادات خود اضافه نمي کنم. کسي که خود را بدهکار بداند در هر موقعيتي، هرکاري براي خدا مي کند، باز هم شرمنده است. مصيبتي که حضرت زهرا (س) در فوت پيامبر(ص) و همينطور مصيبت هايي که بعد از مرگ ايشان ديدند خيلي سخت بود. اما حضرت زهرا (س) چون خود را بدهکار خدا مي دانند، نه تنها واجبات را خوب انجام مي دهند، بلکه مستحبات را هم از دست نمي دهند. تنها کاري که اين مصيبت ها توانست در مورد حضرت زهرا(س) انجام دهد اين بود که نماز نافله ي شب و مستحبي ايشان را از ايستاده به نشسته تبديل کند. در مورد حضرت زينب (س) هم همين اتفاق افتاد. مصيبتي که ايشان در عصر روز عاشورا داشتند، خيلي عظيم بود. اين مصيبت کوه را پودر مي کند. حضرت زينب (س) واجبات خود را کنار نگذاشتند و قطعاً نمازهاي واجب را راحت مي خواندند. امام سجاد(ع) فرمودند: شب يازدهم ديدم که عمه جان نماز شب خود را نشسته مي خواندند. سوال کردم چرا نشسته مي خوانيد ؟ فرمودند در زانو هاي من توان نمانده است. ما وقتي خود را بدهکار خدا بدانيم، براي انجام اعمال بعدي کسالت داريم. در واقع يک حالت منت داريم. من وقتي احساس کنم خيلي دارا هستم براي ديگران قيافه مي گيرم. اما وقتي خود را دارا ندانم قيافه نمي گيرم. اگر نماز شب خوان هم باشم براي يک جواني که اهل گناه است قيافه نمي گيرم. آدم هاي دين دار بايد در محضر خدا خود را بدهکار بدانند. شاخصه ي آن اين است که اين افراد هر چقدر بتوانند عمل انجام داده و خدمت مي کنند، اما خود را صاحب آن نمي دانند. صاحب را خدا مي دانند. امير المونين (ع) مي فرمايند که من اگر تو را عبادت مي کنم به اين خاطر است که حس مي کنم هرچقدر تو را عبادت کنم قشنگ تر است. شاخصه ي اول دينداران در ارتباط با خدا بود. شاخصه ي دوم دينداران در ارتباط با دنيا است. آنها در سلوک خود دنيا را موقتي مي بينند. و به آن وابسته نيستند. داشتن با دلبستن متفاوت است و از رفتار انسان ها هم مشخص مي شود. آدم هاي ديندار کساني هستند که دلبسته نيستند، نه اينکه ندارند. در ارتباط با خدا هرچقدر دارند، خود را ندار مي بينند. در ارتباط با دنيا هرچقدر مي توانند جمع مي کنند، اما دل نمي بندند. خود را صندوقدار مي دانند. اشتباه است که برخي افراد مي گويند در دين ما گفته شده که براي دنيا تلاش نکنيد. اميرالمومنين (ع) بيشترين تلاش را براي دنيا مي کردند. کشاورزي مي کردند. باغداري داشتند. نخل داري داشتند. امير حکومت بودند. عبادت و يتيم داري هم مي کردند. قرض الحسنه هم داشتند و. .. اما هرکاري مي کردند در جاده ي بندگي بود. درآمد اميرالمومنين به پول امروز ماهيانه چند ميليون تومان بوده است. جهاد اقتصادي يعني تلاش در حد زياد، براي توليد پول، ثروت و کار. اما مصرف در حداقل. اگر درآمد زياد است بايد خيرات در حد زياد باشد. پس علامت دينداري پز دادن به عبادات نيست بلکه کوچک شمردن آنها است. فرد ديندار دارايي هاي معنوي را متعلق به خود نمي داند. درخصوص دارايي هاي مادي خود را امانت دار مي داند. بنابراين اگر ثروت خود را از دست بدهد سکته نمي کند. اگر هم زياد بدست بياورد از خوشحالي سکته نمي کند. ما صندوق دار بانک هستيم. صندوق دار بانک يک روز پنجاه ميليون دريافتي دارد، يک روز هم پنجاه ميليون پرداختي دارد. اما هيچکدام از اينها براي او تفاوتي ندارد. چون نه آن چيزي که بدست آورده مربوط به او است. نه آن چيزي که از دست داده به او ارتباطي دارد. بنابراين اي کساني که تظاهر به دينداري مي کنيد، اگر دلبسته به دنيا باشيد، ديندارنيستيد. پيامبر (ص) به اباذر فرمودند: زهد اين نيست که دنيا را دردست خود نداشته باشي. زهد اين است که دنيا در دل تو نباشد. ما دو متاع داريم، دو مکان هم داريم. يکي خدا و يکي هم دنيا است. جاي خدا در دل ما است. جاي دنيا در دست ما است. بعضي از افراد جاي اين دو را جابجا کرده اند. دنيا را در دل خود برده و خدا را در دست خود گرفته اند. تظاهر به طرفدار خدا بودن هم زياد مي کنند. بعضي از افراد به راحتي قدم خير برداشته و خيرات مي کنند. اما برخي نيز موقع خيرات، گويي جان آنها را مي گيرند.
سوال – درخصوص آيات 137 تا 159 سوره ي شعرا توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه اي دو بار در اين صفحه تکرار شده است به اين مضمون که مردم اگر قرار است با خدا رابطه داشته باشيد، حرف هاي خدا را بشنويد. نه فقط بشنويد و بگوييد که چقدر قشنگ بود. بشنويد که اطاعت کنيد. خيلي اوقات ما مي شنويم و مي گوييم چقدر زيبا بود. حيف نيست که اين قرآن به اين زيبايي، اين برنامه هاي معارفي، اين زيارت ها، اين نهج البلاغه ها و اين صحيفه ها را بشنويم و فقط بگوييم که چقدر زيبا بود. اگر شنيديم و عمل کرديم، تبليغ کننده مي شويم. فردي که شنيده و عمل نکرده، مي ترسد که تبيلغ. چون تا بگويد، از او مي پرسند که خود تو عمل کرده اي ؟
سوال – در مورد شاخصه ي سوم دينداران توضيح بفرماييد.
پاسخ – توفيق دينداري يک گوهر و عنايت است. شما اگر بر روي شيشه خط بيندازيد زياد از ارزش آن کم نمي شود. چون خود شيشه ارزش آنچناني ندارد. ولي اگر بر روي يک دُر، عقيق يا برليان يک خط کوچک ايجاد شود کلي از ارزش آن کم مي شود. اين تذکراتي که براي دينداران مي گوييم، براي اين نيست که بگوييم دينداري ارزش ندارد. و کساني که در اين مسير قرار گرفته اند، انسان هاي بي ارزشي هستند. مي خواهيم بگوييم که مراقب باشند روي اين گوهري که خدا به آنها عنايت کرده، خش نيفتد. کساني که اين گوهر را ندارند، خيلي افسوس خواهند خورد. نمي خواهيم بگوييم اصل دينداري ارزش ندارد و تا اين شاخصه ها را پيدا نکرده ايم به سراغ آن نرويم. پس شاخصه ي اولي که دينداران دارند اين است که خود را بدهکار مي دانند. اگر خود را طلبکار بدانند در واقع روي گوهرآنها خش افتاده است. البته اگر ما ديانت را به نيت کسب بهشت و فرار از جهنم هم انجام دهيم، هيچ اشکالي ندارد. دوم اينکه تلاش بسيار براي کسب دنيا مي کنند. اما از طرفي تلاش بسيار هم مي کنند که به دنيا نچسبند. کسب دنيا خوب است اما چسب دنيا بد است. اگر اهل رد کردن بوديم به ما نمي چسبد. اگر نگاه داريم به ما مي چسبد. در روايت داريم که اميرالمومنين (ع) هر شب ته مال و اموال خود را جارو مي زدند و مي گفتند که خدايا تو شاهد باش که علي هيچ چيزي را براي فردا نگاه نداشت. آينده ي دنياي فرزندان ما براي ما مهم است اما آيا آينده ي آخرت خودمان نيز براي ما مهم است. شما بايد براي آينده ي آخرت خود فکر کنيد، فرزند شما خدا دارد. ما الان نوه ها را نيز به خود وابسته مي کنيم بجاي اينکه به خدا وابسته کنيم. بنابراين فرزندان ما تا همه ي امکانات زندگي را براي آنها فراهم نکنيم، ازدواج نمي کنند. ما خداي آنها هستيم. بايد از اول به آنها مي گفتيم که تو خدا داري و خودت را. تلاش بکن تا خدا به تو کمک کند. قرار نيست که آينده ي تو را من تأمين بکنم. آينده ي تو با تلاش خودت و توفيق و کمک الهي امکان پذير است. اما الان ما مي خواهيم نوه و نتيجه ي خود را نيز تأمين کنيم. با اين کار اين بچه چه زماني به خدا تکيه کند ؟ براي همين هرچقدر جمع کنيم مي خواهيم حبس کنيم. چون فکر مي کنيم که در آينده لازم خواهيم داشت. طبيعي است که وقتي حبس کرديم نمي توانيم از آنها دل بکنيم.
سوال – آيا مسلمان بودن، با مومن بودن متفاوت است؟
پاسخ – مسلماني پذيرش زباني است. يعني مسلمان قبول کرده است. اما مومن بر اساس اين قبول، عمل مي کند. بزرگان مي گويند که همه مي دانند و پذيرفته اند که دروغ بد است. اما همه به آن عمل نمي کنند. پس ما مسلمان هستيم اما مومن نيستيم. مرحله ي نازله ي دينداري مسلمان بودن است. بنابراين قرآن به پيامبر (ص) مي فرمايد که بگو اينها مسلمان شده اند. ابوسفيان هم مسلمان شد، فقط به اين خاطر که در امان باشد. به محض اينکه من شهادتين را به زبان آوردم، جان، مال و ناموس من حرمت دارد. من مي توانم مسلمان باشم، اما هيچ عملي نداشته باشم. مثل خيلي از افرادي که فقط از اسلام اسم آن را دارند. آن هم به اين خاطر که جان آنها در امان باشد. در روايات داريم که ايمان سه رکن دارد: اقرار به زبان، عمل به جوارح و تصديق قلبي. يعني با تمام وجود قبول کنم. حد اعلاي اسلام، ايمان است. پيامبر (ص) فرمودند که ايمان ده درجه دارد. سلمان ده درجه ي آن را داشت.
سوال – من دختري هستم که در طول زندگي خود گناهان زيادي کرده و مي کنم. از طرفي نماز و عبادات من هم ترک نمي شود. شما گفته ايد که اگر کسي به باطن گناه پي ببرد از گناه کردن مي ترسد. صفحاتي از قرآن را گفتيد که من به آنها مراجعه کردم. ابتدا اينکه چيز زيادي از آنها دريافت نکردم. دوم اينکه نمي توانم باطن گناه را درک کنم. من دوست دارم که به حرف هاي شما عمل کنم. زماني که آنها را مي شنوم تصميم مي گيرم که ديگر گناه نکنم. ولي وقتي برنامه تمام مي شود همه ي آنها را فراموش مي کنم. از اين دوگانگي و گناه کردن خسته شده ام. ديگر دوست ندارم در اين دنيا باشم. لطفاً من را کمک کنيد.
پاسخ – گاهي اوقات ما در مرحله ي شوق قرار مي گيريم. مطلبي را مي شنويم و مي گوييم چقدر زيبا است. تصديق هم مي کنيم که منطقي است. اما لوازم و بستر ترک گناه را فراهم نمي کنيم. مثلاً من مي خواهم گناه نکنم اما نمي خواهم ماهواره راهم از خانه ي خود بيرون ببرم. مانند کسي که مي گويد من نمي خواهم بسوزم، اما از اين مسير که آتش دارد عبور مي کنم. انسان عاقل اين حرف را نمي زند. بنابراين اول بايد بستر را فراهم کرده و ابزار گناه را از خانه ي خود دور کنيم. همنشيناني که ما را وادار به گناه مي کنند عوض کنيم. هر انساني دوست دارد که گناه نکند. دوست داشتن يک بحث است، تدارک ديدن بحث ديگري است. اگر قرار است خدا به ما توفيق دهد که گناه نکنيم، بايد از يک طرف بسترهاي گناه را کم کنيم. از طرف ديگر بسترهاي عبادت و بسترهايي که مي تواند ما را از گناه حفظ کند در زندگي خود زياد کنيم.