اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-06-08-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-پرسش و پاسخ

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

-پرسش و پاسخ

90-06-08
جشنواره ي فطرت هاي پاک و سربلند حالا ديگر وقتش است که کم کم حرير نازک رمضان را از روي دل هايم مان برداريم و ترمه ي شوال را بپوشيم. يا رمضان و ياد روز و روزه هايش بخير، ياد سحر و سحري هايش و غروب و افطاري هايش بخير، چقدر زود گذشت از بس که گل بود. گفت: عيد است و دلم خانه ي ويرانه بيا اين خانه تکانديم زبيگانه بيا، يک ماه تمام ميهمانت بودم يک روز به ميهماني اين خانه بيا.
سوال – براي من عجيب است که شما از بين همه ي گناهاني که در جامعه رواج دارد به گناه تمسخر پرداخته ايد. در ماه مبارک چند نفر از يک شرکت دولتي براي تعمير به منزل ما آمدند. وقتي ما علت تاخير کارشان را پرسيديم، گفتند که ما تا صبحانه مان را نخوريم کار را شروع نمي کنيم. آيا روزه خواري مسئله ي مهمي نيست که شما به آن بپردازيد. آيا همه مشکلات ما با مسئله ي تمسخر که شما گفتيد حل مي شود؟

پاسخ – ما وقتي حرف دين را پذيرفتيم، يسلموا تسليما بشويم.هر وقت ما در اين برنامه در مورد گناهي صحبت کرديم، مثلا وقتي در مورد بي حيايي و بي حجابي صحبت شد، عده اي مي گفتند که شما در مورد غيبت چيزي نمي گوييد. وقتي درمورد موسيقي صحبت شد،عده اي مي گفتند گناهي بدتر از موسيقي نيست که در مورد آن صحبت بشود يا عده اي مي گويند به چند تا موي مردم چسبيده ايد. در اين مملکت اگر کسي به نماز توهين کند کسي رگ غيرتش به جوش نمي آيد، اگر کسي به چادر يا قرآن اهانت بکند کسي ناراحت نمي شود يا خيلي منفعل نمي شود. هر کس مي خواهد آن گناهي که انجام مي دهد، کسي به آن کاري نداشته باشد و به گناهان ديگر بپردازد. اگر شما چند تا بيماري داشته باشيد و نزد پزشک برويد و پزشک روي همه ي بيماريهاي شما دست بگذارد شما مي گوييد که چرا به اين بيماري چسبيده اي. بيماري يک مرض است.روزه خواري و بي حيايي هم يک مرض است، دروغگويي و تهمت هم يک مرض است، استهزا و تمسخر هم يک مرض است.

ما عمل زشت را زير سوال مي بريم نه اين که فردي را زير سوال بيريم. پيامبر فرمودند که شما زشتي ها را زير سوال ببريد. انسان زشت را دعا بکنيد که خدا هدايتش بکند. ما بجاي اينکه زشتي را تحقير بکنيم، دست روي انسانهاي زشت گذاشته ايم. انسان گناهکار را به خدا بسپاريم و دعا کنيم که توبه کنند. ما مي خواهيم گناه را بررسي بکنيم. قرآن مي فرمايد: قومي را مسخره نکنيد. شخصي که نقصي در وجودش است، آن نقص را به رخ او نکشيد. در تقليد صدا اگر طرف بگويد که من راضي هستم اشکالي ندارد. اگر شما عيب من را به تمسخر بکشيد گناه است. اين هم حق الناس است و هم حق الله است. بعضي ها مي گويند که اجازه گرفته ايم. شما از حق الناس اجازه گرفته ايد ولي حق الله را چکار مي کنيد. الان جامعه ي ما بيماريهاي زيادي دارد. اگر ما مي گوييم که اين بيماري در جامعه است نگوييد که چرا دست روي اين مرض يا گناه مي گذاريد. اگر اين بيماري در جامعه است ما بواسطه ي بيماري ديگر نمي توانيم از اين بيماري چشم بپوشيم. شما مدافع اين گناه نشويد. گاهي ما مي خواهيم خودمان را توجيه کنيم. وقتي کسي غيبت مي کند مي گويد که طرف واجب الغيبت بود و غيبت او اشکال نداشت و در واقع مي خواهد از خودش دفاع کند و خودش را تبرئه کند. کسي که مي خواهد دروغ بگويد، مي گويد: دروغ مصلحتي. کسي که مسخره مي کند مي گويد که چون به من ظلم شده بود من فرياد زدم. امام صادق (ع) فرمودند: عده اي دين را ياد مي گيرند که راههاي در رفتن آنرا ياد بگيرند. زيرا هر حکمي راه در رفتني دارد. خوردن گوشت مرده حرام است ولي يک راه جواز دارد و آن اين است که اگر در بيابان چيزي پيدا نشود که من بخورم و نجات پيدا کنم خوردن گوشت مرده براي من حلال مي شود. اين طورنباشد که همه ي ما مي خواهيم يک راهي براي توجيه گناهان مان پيدا بکنيم. روزه خواري، بي حيايي، دروغ و استهزا گناه است. خودمان را مدافع گناهان نکنيم بلکه خودمان را مدافع واحبات بکنيم. در جامعه گويي واجب اصلا مدافع ندارد. کسي که دزدي مي کند به او مي گوييم که چرا دزدي مي کني، مي گويد از ديوار مردم بالا رفتم، آدم که نکشتم. به طرف مي گوييم که چرا چشم چراني مي کني، مي گويد: مال مردم را که نخورده ام. امام باقر (ع) مي فرمايد: بزرگترين گناه، گناهي است که صاحب گناه آنرا کوچک بشمارد. اين کارهاي ما کوچک شمردن گناه است. در مفاسد اجتماعي مي گويند که شما ريشه ها را نمي زنيد و شاخه ها را مي گيريد. بايد هم ريشه ها گرفته بشود و هم شاخ و برگ اصلاح بشود. روايت داريم که ما گناه صغيره نداريم زيرا گناه نافرماني از خداست. پس همه ي گناهان کبيره است.
سوال – من وقتي برنامه هاي ديني را مي بينيم احساس مي کنم که دين و مبلغان ديني هيچ رابطه اي با خنده ندارند و بنظر آنها ما بايد هميشه گريه کنيم. آيا دين اسلام دين عزا و گريه است ؟
پاسخ – دين آمده است که زندگي را براي ما شيرين بکند. روايت داريم که وقتي پيامبر به معراج رفتند، خدا از پيامبر پرسيدند که فرمول زندگي شيرين را مي داني ؟ پيامبر فرمودند: خير. شيريني يعني چه ؟ شادي يعني چه ؟ کارگري که شش ماه کارکرده است و حق او را خورده اند، بنظر شما با دو تا جوک که قومي مسخره بشوند، آيا اين کارگر شاد مي شود ؟ آيا زندگي او شيرين مي شود و بدهي هايش پرداخته مي شود ؟ خانمي که از دست شوهرش کتک خورده است و حقش ضايع شده است، آيا با دو تا لطيفه دلش خوش مي شود ؟ کسي که هر گوشه ي دلش يک غمي است آن هم غم به خاطر ظلم عده اي يا اجحاف يا کوتاهي خودش، آيا با اينها شاد مي شود. تمام ريشه هاي غصه هاي مردم به گناه برمي گردد. تا ما ريشه ي اين غم و غصه را پيدا نکنيم، آيا با جوک گفتن شادي ايجاد مي شود ؟ جواني که ده سال از ازدواجش گذشته و اوضاعي که دارد به خاطر کوتاهي جامعه است، آيا با جوک مشکلش حل مي شود ؟ اين مثل مواد مخدر است. موادمخدر درمان نمي کند. ممکن است شما چلوي يک فرد مشکل دار جوک بگوييد، او بخندد ولي بعد دوباره غصه ها شروع مي شود زيرا شما ريشه ها ي آنرا خشک نکرده ايد. جوک حتي مُسکن هم نيست بلکه خيال و توهم است. قرآن مي فرمايد: براي اينکه کسي را خوشحال بکني به او اطعام بده. ما در دين، بجاي شادي ادخال سرور در قلب مومن را داريم. شما براي جوان کار پيدا بکن، بستر ازدواج فراهم بکن، حق کارگر را از صاحبش بگير. اين شادي واقعي و ماندگار است. فرد يک غده ي سرطاني دارد و شما او را مي خندانيد. اسلام آمده که زندگي ما را شيرين کند. گاهي صورت مسئله ي ما آب است و اسلام با يک قاشق شکر آنرا شيرين مي کند. گاهي صورت مسئله قهوه است و اسلام با دو تا قاشق شکر شيرين مي کند و به شما مي دهد. گاهي صورت مسئله زهر است. اسلام نمي خواهد که زهر را شيرين بکن و ما بخوريم. گناه زهر است. خيلي ها توقع دارند که اسلام گناه را با شکر برايشان شيرين کند و بگويد بخوريد، اشکالي ندارد. مسخره کردن و موسيقي مبتذل و.. . خوردني و سير شدني نيست. مَثل آب دريا، مَثل آب درياست. هرچه بخوري سير نمي شوي، خسته مي شوي. کساني که به نگاه کردن سايت هاي مستهجن و فيلم هاي مبتذل مي پردازند سير نمي شوند ولي خسته مي شوند. القاء غلطي هم د رجامعه ما مي کنند که مي گويند: برو آزاد باش، اين آخوندها مي خواهند شما را به زنجير بکشند. آيا کسي با آزاد بودن به مدرک دانشگاهي رسيده است يا حتما بايد در چارچوب سيستم وارد بشود تا مدرک بگيرد ؟ پس ما بايد حتما چارچوب را بپذيريم. آيا کسي با آزاد بودن توانسته دوره ي سربازي اش را بگذراند يا بايد چارچوب آنرا بگذراند ؟ خدا مي گويد که تو چارچوب لازم داري يا چارچوب بندگي من را بپذير يا چارچوب بندگي شيطان را بپذير.اگر بندگي خدا را بپذيري سير مي شوي. اميرالمومنين از زبان گناهکاران مي فرمايد که هر چه گناه کردم خسته شدم، سير نشد. خدا ماه رمضان را گذاشت. هم نفس را ضعيف کرد ه و هم دشمن ما را در بند گذاشته است و ما را قو يکرده است. باز ماه رمضان دارد تمام مي شود و دشمن مي آيد. ما بايد با نفس مان مبازه کنيم. کسي که گناه مي کند هيچ وقت رشد نمي کند و آزاد نمي شود. اسلام نشاط و شادي دارد. خنده اي به درد ما مي خورد که نشاط واقعي بياورد نه نشاط کاذب. در اسلام مزاح و خنده دارد. اصل ادخال سرور و انبساط خاطر است. خيلي ها با مسخره کردن شاد مي شوند ولي بعد از آن عذاب وجدان مي گيرند. به تعبير اميرالمومنين اين شادي حماقت است. شادي ما هم چارچوب دارد. نماز خواند و لباس پوشيدن ما هم چارچوب دارد. ما بايد درهمه ي مراحل زندگي از دين سوال کنيم. ما هم در دارايي ها و هم درنداري ها، بايد از دين بپرسيم. مردم فقط در مور شکيات از ما سوال مي کنند يا در مورد کفن از ما مي پرسند. شما بايد تمام مسائل زندگي تان را از ما بپرسيد. تقوا يک رانندگي در مسير زندگي است. ما بايد در تک تک زندگي مان از دين بپرسيم. يک جاده از زندگي دارائي هاي ماست. آيا در دارائي ها از دين مي پرسند که بايد چکار بکنند ؟ ما معمولا در فقدان ها از دين مي پرسيم. يادآوري پاداش هاست. تقوا در دارائي هاي ما ياد نداري هاي مان است. و سرمايه گذاري در هنگام نداري هاي ست. در سربالايي هاي زندگي که واجبات است تقوا چيست ؟ در اينجا تقوا نگاه به پاداش هاست. تقوا در دست اندازهاي زندگي چيست ؟ همان پيچ و خمهاي زندگي است که ظرفيت ما را بالا مي برد. مصيبت ها در زندگي هم ما را پاک مي کند و هم ما را رشد مي دهد. حالا اگر من گناه کردم تقوا در اينجا استفاده از دوربرگردان توبه است. بنابراين دين فقط مسئول پاسخگويي به مسائل عبادي مردم نيست. تمام زندگي مردم دو بخش است يکي تعاملات و يکي عبادات مردم است. ما بايد در اين دو بخش به سراغ دين برويم. يکي از تعاملات اين است که ما مي خواهيم شاد باشيم. خوب است که شما يک رفيق طلبه داشته باشيد و در جلسات آنها شرکت کنيد، حتما نشاط را در آنها مي بينيد. شادي ما از چارچوب الهي خارج نيست، تعدي به حقوق ديگران نمي کند و عذاب وجدان هم ندارد. پس شادي بايد اين سه نکته را داشته باشد. و اگر اين سه نکته در شادي نباشد شما از آن سير نمي شويد.
سوال – سوره حج آيات 47 تا 55 را توضيح بدهيد.
پاسخ – دين مي خواهد بگويد که براي شيرين کردن زندگي تان نسخه ي زيباتري دارم. در ماه رمضان چقدر شاد بوديد. وقتي ما دعا مي کرديم خوشحال بوديم زيرا مي گفتيم که خدايا همه اسيرها را نجات بده. شادي هاي همراه با گناه خودتان را هم اذيت مي کند. البته اشکال من روحاني هم هست که مي خواهم در عيد هم روضه بخوانم. مبلغين بايد شرايط جلسات را در نظر بگيرند. در ولادت ها روضه نخوانيم. روضه ها را همه جا خرج نکنيم، آن را در جايش خرج بکنيم. منبر خوب است که با توسل تمام بشود و در آخر مجلس يک سلام بدهيم.
سوال – براي وداع ماه مبارک رمضان چه توصيه هايي داريد؟
پاسخ – در دعاي چهل و پنج صحيفه ي سجاديه، امام سجاد (ع) با ماه رمضان خدا حافظي مي کند. مي فرمايد: تو از همه ي ماهها بزرگتر بودي، تو عيد بودي براي آنهايي که دوستان خدا بودي، تو بهترين همنشين در زمانها بودي زيرا در اين زمان دست شيطان بسته بود و نفس ما بسته بود، ما در اين ماه به آرزوهاي معنوي مان رسيديم و به خدا نزديکتر شديدم. در اين ماه خوبي منتشر شد، قدر و منزلت تو خيلي بزرگ بود، دور شدن از تو دردناک است، در اين ماه همه مواظب بودند که گناه نکنند، در اين ماه چقدر بندگان خدا آزاد شدند. روايت داريم که در اين ساعات آخر به اندازه ي همه ي ماه رمضان خدا بندگان را مي بخشد.
بهترين دعا در اين لحظات آخر همان اهدنا الصراط المستقيم است. خدا مي فرمايد که من راه صراط مستقيم را براي شما گذاشته ام. اگر باور داريم که ماه رمضان شيرين بود يکي از علت هايش سحرها بود. بعد از ماه رمضان مي توانيد ده دقيقه قبل از اذان صبح بلند بشويد و يک رکعت نماز شب بخوانيد و بخدا بگوييد که من هم هستم. شيريني ديگر ماه رمضان لذت انس با قرآن و اهل بيت است که سعي کنيم اين را قطع نکنيم و بعد از هر نماز، ده آيه قرآن بخوانيم. ديگري روزه گرفتن است. سعي کنيم در ماه سه روز را روزه بگيريم. اين سه تا اساسي ترين علت شيريني ماه رمضان است. بياييم ديوار رمضان را برداريم.