برنامه سمت خدا
حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-تقوا
90-05-18
ما گدايان خيل سلطانيم شهربند هواي جانانيم، بنده را نام خويستن نبود هر چه ما را لقب دهند آنيم، گر برانند و گر ببخشايند ره به جاي دگر نمي دانيم، چون دل آرام مي زند شمشير و رخ نگردانيم بوستان در هواي صحبت يار زر فشانند و ما سرافشانيم، هر گلي نو که در جهان آيد ما به عشقش هزاردستانيم تنگ دستان نظر به ميوه کنند ما تماشاکنان بوستانيم، تو به سيماي شخص مي نگري ما در آثار صنع حيرانيم هرچه گفتيم جز حکايت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم، سعديا بي وجود صحبت يارهمه عالم به هيچ نستاند.
سوال – در مورد گرفتن مدرک تقوا در زندگي و جزئيات آن، توضيحات بيشتري بدهيد.
پاسخ – تقوا يعني موتورروشن. موتور روشن هم مي تواند گاز بدهد و هم مي تواند دنده عوض بکند، سرعت و سبقت بگيرد و ترمز بکند. گواهينامه ي تقوا که فرصت نتيجه ماه رمضان است اين است که من با تکيه بر خدا مي توانم خودم، هستي و مال خودم را به سمت خدا ببرم. هر راننده اي که بتواند من را به خدا برساند، آن تقوا است. بعضي ها خودشان را مديريت مي کنند ولي سر از ناکجا آباد در مي آورند. تقوا يعني گواهينامه ي راننده ي خود. در نهج البلاغه داريم که وجود انسان يک مرکب است و روح انسان هم راننده ي آن است. زندگي انسان هم جاده ي آن است. ما در اين جاده مي خواهيم به خدا برسيم. من حالات زندگي را به جاده تشبيه کرده ام. بعضي از انسانها رباط شده اند، يکي ديگر بايد آنها را ببرد و نگه دارد. تقوا يعني اينکه من با کمک خدا قرار است يک کاري براي خودم بکنم. يک مرحله ي جاده، جاده ي صاف و اتوباني است. يکمرحله ي زندگي ما مثل جاده صاف است يعني نه دست انداز نه سربالايي و نه سراشيبي دارد. در جاده ي صاف راننده راحت است و ما اسم آنرا عافيت ها گذاشته ايم. من حيات، سلامتي، پدر و مادر، رزق، خانه، شغل و ماشين دارم. اين جاده ي صاف براي درست رسيدن است نه براي نرسيدن. بعضي ها از اين امکانات براي نرسيدن استفاده مي کنند. پس يک مرحله از جاده ي زندگي ما صاف است. تقوا در اين مرحله چه معنايي دارد ؟ گواهينامه در اين مرحله يعني چه ؟ حالا که من همه نوع امکاناتي دارم، تقوا در اين مرحله چه معنايي دارد ؟ آيا تقوا نماز شب خواندن يا روزه ي مستحبي گرفتن است ؟ خير. تقوا در اين مرحله يعني اينکه در جاده خوابم نبرد. خطر جاده ي صاف خواب آلودگي است. من فکرنکنم که چون خدا به من همه چيز داده، من بنده ي درجه يک خدا هستم و همسايه ي من که خدا چيزي به او نداده، بنده ي درجه دو خدا است. تقوا در اين مرحله يعني پُز ندادن دارايي. دارايي امتحان تو است نه فضيلت تو. عده اي به ديدن امام رضا (ع) رفتند و امام به يکي از آنها گفت که شما مي خواهيد بيشتر بمانيد ؟ او خوشش آمد که از ميان اين همه افراد امام او را دعوت کرده که بيشتر بنشيند. کمي بعد امام فرمود که شما مي توانيد غذا هم در اينجا بخوريد. بعد حضرت به او فرمود که شما مي توانيد منزل ما بخوابيد. او ديگر خيلي خوشحال شد. حضرت براي او رختخواب انداختند و رفت. او وقتي در رختخواب رفت فکر مي کرد که من فردا براي ديگران تعريف مي کنم که امام چه رفتاري با من داشت. امام در اتاق را زد و وارد اتاق شد و فرمود که شما فردا به رفيق هايت پُز ندهي. من اين را به تو داده ام که زودتر به مقصد برسي نه اينکه به خواب بروي. جاده را صاف مي کنند و گردنه ي آن را کم مي کنند و تونل مي زنند تا شما زودتر به مقصد برسي. کساني که دارايي اعم از مال و زندگي و سلامتي و. .. دارند مي دانند که مقصد خدا از دادن اين دارايي ها چيست؟ خدا به من تفضل کرد و به من دارايي داد تا من آنرا هم به ديگران بدهم. به من عنايت کردند که من هم به ديگران بدهم نه اينکه خودم را برتر از ديگران بدانم. پس يکي اينکه شما خوابت نبرد و ديگر اينکه مستي نکني. در جاده ي صاف احتمال مستي زياد است. بعضي ها با دارايي هاي شان خواب شان برده و بعضي ها با دارايي هايشان مستي مي کنند. تقوا در جاده ي صاف يعني اينکه من دائم فکر کنم که چرا خدا اين را به من داده است ؟ چرا خدا اين زبان را به من داده است ؟جاده ي صاف يعني دارايي ها و عافيت ها. پس عده اي در جاده ي صاف رانندگي مي کند و عده اي دارند آرزوي آنرا مي کنند. يک مرحله اي از جاده ها سربالايي است. سربالايي زندگي واجبات است. تکاليف سخت است. تکليف از کلفت يعني مشقت مي آيد. هفده ساعت روزه داري سخت است. خدا فرموده: روزه مال خودم است. راننده در سربالايي دنده سنگين حرکت مي کند و کمک مي گيرد. تقوا در اين مرحله چه معنايي دارد ؟ تقوا اين نيست که در سربالايي توقف کنم يعني هر جا واجبات ديدم بايستم. خيلي ها غير از ماه رمضان نماز صبح را نمي خوانند و در نماز خواندن توقف مي کنند.اگر در سربالايي بايستيم به عقب برمي گرديم. واجبات يا پول دادن يا جان دادن يا وقت گذاشتن است. يک مرحله جاده ي زندگي سراشيبي است. سراشيبي خيلي خوب است ولي خطرناک است. راننده ي ناشي در سراشيبي با دنده ي چهار مي رود و نمي تواند آنرا کنترل کند.. گاهي اوقات هم خلاص مي کند و ترمزش خوب نمي گيرد. در سراشيبي بايد با دنده ي سنگين حرکت کنيم. سراشيبي زندگي ما زمينه ي گناه است. بعضي ها مي خواهند در زمينه هاي گناه سبقت بگيرند. در اينجا بايد ترمز را امتحان بکنيم. يک مرحله ي جاده ي زندگي دست اندازد است. ماشين در دست انداز بايد آرام برود که جلوبندي ماشين خراب نشود. دست اندازهاي زندگي ما مصيبت و گرفتاري هاست. اگر در مصيبت ها حواس شما به تابلوي دست انداز نباشد خُرد مي شويد. يک نفر با ديدن يک داغ مي شکند زيرا تابلوها را نگاه نکرده است. در اينجا تقوا يعني صبر کردن و توجه به هشدارها. درمراسم هاي عزاداري ما بايد بگوييم که خدا به شما تحمل بدهد نه اينکه ديگر داغ نبيني. اگر انسان بخواهد داغ نبيند بايد زودتر از همه بميرد. تقوا در هر مرحله يک معنايي دارد. يک مرحله جاده ي زندگي گردنه ها است. گردنه ها درزندگي امتحانات سخت است. امتحانات مالي، پستي، آبرويي و... تقوا در اينجا يعني اينکه باور کنم جز خدا هيچ کس در اينجا نمي تواند من را نجات بدهد. يوسف در امتحان سخت شهوت گفت که پناه مي برم به خدا. خدا در وجود ما نفسي گذاشته که دائما مي خواهد ما را پنچر کند. اگر تقوا غالب بشود عقل راننده مي شود. اگر تقوا نباشد نفس راننده مي شود. مرحله ي ديگر جاده ي زندگي تونل است که همان امتحانات سخت و بحران ها است. در تونل اگر کسي با خودش چراغ نبرده باشد گرفتار مي شود. بعد از رحلت پيامبر هوا تاريک شد و کساني که چراغ نداشتند منحرف شدند. تقوا در اينجا بصيرت است که بايد همراه با ولايت باشد. يک مرحله جاده ي زندگي ايستگاه است. ولادت ها و شهادت ها در زندگي ما ايستگاه هستند. راننده در ايستگاهها بايد توقف بکند و ببيند که رانندگي او نسبت به ائمه ي معصومين چگونه است. امام حسن مجتبي (ع) سه بار در زندگي مالش را انفاق کرد. من مسلمان چکار مي کنم ؟ فردي به امام گفت که دشمني به من حمله کرده و آن فقر است و امام هرچه در خانه داشت به او داد و گفت که اگر باز اين دشمن به تو حمله کرد در خانه ي ما بيا. آيا ما مثل امام عمل مي کنيم ؟
سوال – سوره ي طه آيات 77 تا 87 را توضيح دهيد.
پاسخ – خدايا عبادت ما را به دعاي امام رضا (ع) و اهل بيت قبول بفرما. اگر ما بندگي خدا را بکنيم خادم معنوي امام رضا (ع) هستيم. ما در جاده ي زندگي دوربرگردان هم داريم و خدا به ما ياد داده که اگر در زندگي خلاف کردي فکر نکن که ديگر راه زندگي را پيدا نمي کني، خدا هر لحظه دوربرگردان جلوي شما گذاشته است. نماز ماه رمضان سحر دوربرگردان است. ماه رمضان فرصت نزديکي به خداست. خدا در کمين نشسته که بندگانش را براي خودش بگيرد. خدا مي فرمايد که من غفار هستم و اگر صد بار به سوي شيطان رفتي باز برگرد. پس دوربرگردان فرصت توبه است. در حرم اهل بيت فرصت توبه است. خدا به عبادت من و شما نياز ندارد ولي وقتي من نماز مي خوانم خدا مي فرمايد که او برگشت. اگر در اين ماه از فرصت ها استفاده نکنيم و به سمت گناه برويم واقعا ضرر کرده ايم.
سوال – من يک جوان 28ساله هستم و تحصيلات عاليه هم دارم. ازوقتي که به سن تکليف رسيده ام تکاليف شرعي را انجام نداده ام. زيرا هيچ وقت خانواده ام به من نگفتند که نماز بخوان يا روزه بگير. البته خودشان تا آنجا که مي توانستند تکاليف شان را انجام مي دادند و به کسي آزار نمي رساندند. براي من عجيب است که آنها هيچ وقت اصل دين را به ما ياد آوري نکردند. من در دانشگاه با اصول دين آشنا شدم و از آن موقع به بعد نمازم را مي خوانم و روزه ام را هم مي گيرم ولي نمي دانم حساب آن چند سالي که تکاليفم را انجام نداده ام چه مي شود. از مرگ خيلي مي ترسم. زيرا خودم را گناهکار مي دانم و فکر مي کنم که خدا من را نمي بخشد. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – شايد اين پدر و مادر مي خواستند که فضاي آزادي را براي فرزندان شان فراهم کنند که آنها خودشان به دنبال نماز بروند يعني نيت آنها قشنگ بوده است ولي روش شان درست نبوده است. شما در مورد خوراک و خوردن غذا، بچه تان را امر و نهي نمي کرديد؟ آيا مي گذاشتيد که خودش به غذاي سالمي برسد ؟ از اول به بچه مي گفتيد که چيز کثيف و آلوده نخور و. .. در مورد جسم بچه تان احساس کرديد تا وقتي به تشخيص نرسيده بايد متولي او بشويد زيرا به او علاقه داشتيد. ولي براي روح بچه تان اين کار را نکرديد. لذا اين جوان براي پدر و مادرش استغفار کند. به اين جوان مي گويم که شما در مورد همه چيز سوال مي کردي ولي در مورد تکليف خودت سوالي نکردي. يک وقت من دنبال ضرورت نمي روم که آنرا حس کنم. مثلا در دبيرستان هيچ دبيري در مورد نماز صحبتي نکرده است ؟ در تلويزيون مطلبي در مورد نماز گفته نشده است ؟ هيچ وقت براي ايشان سوال نشد که چرا پدر و مادرم نماز مي خوانند ؟ يکي از نمودهاي تقوا اين است که وقتي در دست انداز افتادم، دست انداز درست کن را فحش ندهم. به خودم بگويم که چرا چرخ هاي ماشين را چک نکردم. همه اش ديگران را مقصر ندانيم. پس فرافکني نکنيم. در مورد جبران گذشته، نگاه ايشان نسبت به خدا نااميدانه است.خدا اين قدر مهربان، کريم، رحيم و.. . است که شما نبايد نااميد بشويد. البته ما نمي خواهيم با اين صحبت ديگران جري بشوند. اينکه بگوييم خدا اصلا ما را نمي بحشد نگاه غلطي است.اگر خدا مي خواست که تو را نبخشد در اين چند سال تغيير نمي کردي و خوب نمي شدي. ما تو را داديم پاي آمدن، ما تو را داديم دست در زدن. شما براي جبران هر روز يک نماز قضا کنار نمازهاي واجب خودت بخوان. چون شما بنا داريد که جبران کنيد اگر نتوانستيد و از دنيا رفتيد، خدا شما را مي بخشد. کسي که پنجاه کيلومتر خلاف رفته بايد سوخت مصرف کند و پنجاه کيلومتر را برگردد. قضاي روزه ها را بگير. ما بايد خلاف هاي مان را جبران کنيم. اگر چيزهاي ديگر بر گردن داري با استغفار و صدقه آنرا جبران کن. اينکه مي گويند در ماه رمضان خواب هم عبادت است يعني نه اينکه در ماه رمضان بخوابيد يعني وقتي خوابش عبادت است، اگر تو تسبيح بگويي، چه ثوابي مي بري. وقتي خواب و بي تحرکي را عبادت حساب بکنند، اگر دست کسي را بگيري، ببين چه ثوابي دارد. پس برگردم، نيت خودم را عوض کنم و عمل کنم.
سوال – من ده دقيقه ي اول قرآن را با حضور قلب مي خوانم و با نشاط هستم ولي بقيه آن برايم خسته کننده است. آيا مي توانيم قرآن را به فارسي بخوانيم ؟ چکار کنيم که در ماه رمضان با حضور قلب قرآن بخوانيم ؟
پاسخ – بعضي ها معده شان ضعيف است. دکترها مي گويند که دفعات خوردن غذا را بيشتر کنيد ولي مقدار آنرا کم کنيد. زيرا معده ي شما ظرفيت خوردن يک ديس غذا را ندارد. ايشان که در ده دقيقه ي اول حال زيبايي دارند، مي توانند صبح و طهر و عصر و شب ده دقيقه قرآن بخوانند تا يک جزء تمام بشود و برايشان هم خسته کننده هم نباشد. لفظ عربي قرآن نازل شده است. براي فهم ما فارسي خواندن قرآن خوب است ولي فارسي ترجمه ي کلام خداست، خود کلام خدا نيست. خواند عربي آن يک خاصيت ديگري دارد. اگر نمي توانند لفظ عربي را بخوانند، آنرا گوش بدهند. مي توانند از برنامه هاي صدا و سيما استفاده بکنند.
خدايا کمک کن که ما در اين ميهماني رمضان خواب نمانيم. وقتي ميهماني بزرگ باشد حسرت آن هم زيادتر مي شود. خدايا رمضان را مايه ي حسرت ما قرار نده.