برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-امام زمان(عج)
90-04-28
به عنوان تسليت خدمت امام زمان (عج) و خانواده ي آقاي مهندسي يک روايت را تقديم مي کنم : ابوحمزه ي ثمالي چهار امام را درک کرده است. همان که مناجات او را در ماه رمضان مردم زمزمه مي کنند. ايشان امام سجاد(ع)،امام باقر(ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) را درک کرده است. ابوحمزه ي ثمالي به مقامي رسيده بود که وقتي امام صادق (ع) ايشان را ديدند فرمودند: ابوحمزه ما وقتي تو را مي بينيم استراحت مي کنيم. تو مايه ي آرامش ما هستي. من يقين دارم که وجود نازنين آقاي مهندسي آنقدر پاک، خالص و پرتواضع در تبليغ دين بود که وقتي امام زمان (عج) او را نگاه مي کرد استراحت مي کرد. ايشان زندگي پر برکتي داشت و يقين دارم که رفتن ايشان هم براي خانواده ي محترم و فرزندان عزيز ايشان و همچنين مردمي که از سفره ي معارف و بيان ايشان استفاده مي کردند قطعاً برکت خواهد داشت. انشاء اله همه ي ما بتوانيم آنگونه زندگي کنيم که وقتي مي رويم همه ي آن افرادي که استفاده کردند افسوس بخورند که چرا کم استفاده کردند و همه ي افرادي هم که استفاده نکردند افسوس بخورند که چرا استفاده نکردند.
سوال – درخصوص انتظار براي امام زمان (عج) توضيح بفرماييد.
پاسخ – انتظار يک مکتب تربيتي است. شايد بهتر باشد به يک دانشگاه تربيتي تشبيه کنيم. در روايات و کلمات بزرگان داريم که اگر کسي در اين دانشگاه تربيتي در هر مقطعي به نقطه ي فارغ التحصيلي برسد، وعده ي امام صادق (ع) به تحقق مي پيوندد که اگر در زمان ظهور امام زمان زنده هم نباشد باز مي گردد. من يقين دارم که شهدا، علما و مبلغين مشمول اين دعا قرار خواهند گرفت که خدايا اگر بين من و مهدي فاطمه مرگ فاصله انداخت روز ظهور او من را بازگردان. به شرطي که در دانشگاه انتظار به يک نقطه ي قابل قبول و قابل استفاده براي امام زمان (س) رسيده باشم. امام زمان نيروي بي عار و بيکار نمي خواهد. او نيروي قابل استفاده مي خواهد. در دانشگاه انتظار سه مقطع داريم. يک مقطع کارشناسي، يک کارشناسي ارشد و يک دکتري. اولين مقطع در دانشگاه انتظار بحث پذيرش آئين امام زمان (عج) است. امام زمان وقتي ظهور مي کند که خدا اين بستر را آماده ببيند. وقتي که مردم نيازمند، مشتاق، تشنه ي آئين حضرت باشند. آيا وقتي امام زمان (س) بيايد آيين جديد مي آورد ؟ تعبيري زيبا در دعاي ندبه است : اي کسي که قرار است بيايي و دين جد خود رسول الله را پيدا کني. چون آن دين خاتم است و جامع و کامل مي باشد. هم جامع، هم کامل و هم پويا است. اما بخشهايي از آن را يا شرايط زمان و يا ما تعطيل کرده ايم. بعضي اوقات اين ذهنيت را در ما بوجود آورده اند و ما هم پذيرفته ايم که اين دين الان قابل اجرا نيست. وقتي ما مي توانيم منتظر امام زمان باشيم و يا در دانشگاه انتظار رشد کرده باشيم که آئين حضرت را باور کنيم. دين نزد خدا اسلام است و اسلام نيز آئين زندگي است. اسلام آئين کلي تبديل زندگي به بندگي است. پذيرش آن سه شاخصه دارد چون ما مي خواهيم کاربردي بگوييم. اول بايد باور کنيم که اسلام کامل بوده و قابل پياده شدن است. در روايات داريم که برخي از افراد فقط حرف مي زنند. بعضي از افراد خدا را فقط به حرف عبادت مي کنند. آقاي مهندسي وقتي که از فضل الهي صحبت مي کرد فقط زبان او حرف نمي زد بلکه با تمام وجود و باور خود مي گفت. برخي از افراد در محاسبات زندگي خود مي گويند نمي شود، ما مي گوييم پس جاي خدا کجا است ؟ در محاسبات انقلاب مي گفتند اين مردم با دست خالي در مقابل اين رژيم نمي توانند کاري کنند. مي گفتيم پس خدا کجا است ؟ در جنگ مي گوييم ما يک کشور و پشت صدام هم کل کشورهاي شرق و غرب هستند مي گوييم پس خدا کجا است ؟ در ازدواج، اشتغال، مسافرت، انجام وظيفه خدا کجا است ؟ تو بگو خدايا من مي خواهم بروم عذر خواهي کنم و رضايت از غيبتي که کرده ام بگيريم يا مي خواهم قبل از سفر حج حلاليت بطلبم. مي دانم او عصباني و ناراحت است اما نبايد خدا را ناديده گرفت. بايد باور کنم که اسلام آئين امام زمان است. جامع و کامل بوده و قابل پياده شدن است. باور همينطور ديده نمي شود و تنها با عمل قابل ديدن است. اين افرادي که مي گويند دل انسان پاک باشد، ما که داخل دل شما را نمي بينيم. عمل را مي بينيم که مطابق با دستورات اسلام نيست. کسي در مقطع اول دانشگاه انتظار مي آيد و پذيرنده ي آئين امام زمان (س) است که باور کند. چون امام زمان قرار است بيايد و بازار ما را اسلامي کند. آيا بازاريان ما الان باور دارند با تز اسلام مي توان کاسبي کرد ؟ امام مي خواهد ازدواج ها را اسلامي کند. مديريت ها را اسلامي کند. صداو سيما و هنر ما را مي خواهد با آئين اسلام پياده کند. آيا الان که ما در شبکه سوم سيما هستيم همگي باور داريم که اسلام قابل پياده شدن است. ما اگر چيزي را باور داشته باشيم آن را پيدا مي کنيم. مردم فکر کرده اند اگر شربت و شيريني داده و چراغاني کرده و پرچم بزنند و حرم بروند کافي است. البته همه ي اينها لازم است ولي نبايد فکر کرد که نمره ي انتظار همين ها است. اين کارها مربوط به ظاهر محب امام زمان بوده و يک بخشي از انتظار است. وجود نازنين اميرالمومنين (ع) با انتظار مردم ظهور کرد. امام حسين (ع) نيز با انتظار مردم ظهور کرد. در روايت داريم که اميرالمومنين و امام حسين (ع) مأمور بودند که به ظاهر مردم نگاه کنند. در زمان اميرالمومنين (ع) مردم ظاهراً به دنبال ايشان آمدند، حضرت نيز قبول کردند. اما ايشان را کشتند. ظاهراً منتظران در پي امام حسين (ع) آمدند حضرت هم قبول کردند. اما ايشان را کشتند. اما درروايات داريم که امام زمان ديگر به ظاهر نگاه نمي کند. لذا به تعداد طاق نصرت ها و چراغاني ها براي امام زمان آمار انتظار ندهيم. به تعداد باورهاي ما بستگي دارد. ما باور داريم که اسلام بايد اجرا شود و مي تواند اجرا شود. امام زمان مي خواهد دين را به کمک ما اجرا کند. وقتي من خودم باور ندارم چطور مي توانم يار او باشم. وقتي من برنامه ي امام زمان را قبول ندارم چطور مي توانم کمک او باشم. ما وجود هاي نازنيني مانند شهدا وعلما داريم که با تمام وجود باور دارند آئين امام زمان هم کامل بوده و هم قابل پياده شدن است. لذا امثال ايشان اگر مانند شهدا سفر هم کرده باشند وقت ظهور باز مي گردند. چون اين افراد مي توانند بازوي حضرت باشند. يکي از دستورات آئين نامه ي اسلام اين است که اگر کار زيبايي کرديد آن کار را تعريف کنيد نه خود را. من گاهي اوقات وقتي يک کار زيبا را مي گويم شايد خودم را هم بگويم. در آيه ي هشتاد و سه سوره ي قصص داريم : ما تمام پاداش هاي آخرت را براي افرادي گذاشته ايم که اصلاً به دنبال شهرت و نام خود نبوده اند و فقط مي خواستند دين خدا تبليغ شود. گاهي برخي افراد در پاي تبليغ علما مي نشينند نکات زيبايي را مي شنوند. در دل مي گويند اگر اين کار مثلاً خوب و زيبا است اگر خود شما هم بوديد همين کار را مي کرديد. مردم بايد احتمال دهند خاطره ي زيبايي که هر مبلغي مي گويد يا از خود او است و يا از کسي مشابه او. ولي دوست ندارد خود را معرفي کند. دوست دارد دين خدا زيبا نشان داده شود. يک عزيز بزرگواري که يقين دارم دوست ندارد اسم او را بگويم و ازهمين کارشناسان سمت خدا هم بوده اند و از مبلغين مشهور هستند يک بار روي منبر گفتند : يک رزمنده ي عزيزي وقتي بعثي ها شيميايي زدند. ديد يک مجروح اسير عراقي در سنگر است. ماسک هم کم و حياتي بود. چرا که شيميايي شدن مرگ و زندگي است. اين فرد ماسک خود را برداشت و روي صورت آن فرد مجروح گذاشت. و روي صورت خود يک چفيه ي خيس گذاشت. در آن زمان يک جواني گفته بود حاج آقا اگر شما آنجا بوديد آيا اين کار را مي کرديد؟ اين مبلغ آنجا از خود دفاع نکرده بود در حالي که آن رزمنده خود اين فرد بود. الان خود اين مبلغ عزيز شيميايي است يعني ريه ي ايشان واقعاً مشکل دارد. شيخ رجب علي خياط فرمود: خدا را تبليغ کنيد نه خود را.
سوال – درخصوص آيات 21 تا 27 سوره ي کهف توضيح بفرماييد.
پاسخ – در آيه ي اول از اين صفحه داريم که مردم باور کنيد مرگ حق است. موقت بودن دنيا حق است. آمدن قيامت حق است. يکي از بزرگترين اشتباهات ما اين است که مرگ را پايان مي دانيم. مرگ انسان آغاز بهره برداري است. آقاي مهندسي از اين همه خدمات و عمر پربرکتي که داشت از ديروز شروع به بهره برداري کرده است. هيچ شکي در قيامت نيست. اگر مي خواهيم که بعد از مرگ خدا به ما رحم کند بايد به ديگران رحم کنيم. اگر مي خواهيم خدا از گناهان و خطاهاي ما چشم پوشي کند ما بايد از خطاهاي ديگران چشم پوشي کرده و ببخشيم. در زمان جبهه و جنگ به ما ياد داده بودند اگر به مجروحي رسيديد و هيچ کاري نتوانستيد بکنيد لااقل يک گاز استريل روي زخم او بگذاريد. امروز هم ما در برخوردهاي خود ترکش خورده هاي شيطان را مي بينيم.
بايد يک دستمال روي زخم آنها بگذاريم. قيامت حق است. در يک حديث قدسي داريم که هرکس مي خواهد روز قيامت عريان نباشد، بدن هاي عريان را بپوشاند. هرکه مي خواهد روز قيامت خداوند عيب هاي او را برملا نکند بايد اينجا عيب ها را بپوشاند. امروزه برخي از افراد افشا گري عيوب را هنر مي دانند. حالا اگر مسائل امنيتي و کلان جامعه باشد يک بحث ديگري است. اما يک زماني است که يک بنده ي خدايي در گوشه اي يک گناهي کرده است. باور کنيم که هرچقدر آقاي مهندسي زيبا عمل کرده از ديروز در حال بهره برداري است. مرگ پايان نبوده و زمان درو است. برخي از افراد زماني که از دنيا مي روند رابطه ي آنها با دنيا قطع مي شود مگر سه گروه : آنها که علم نافع گذاشته اند، اولاد صالح گذاشته و يا صدقه ي جاريه گذاشته اند. برخي از افراد هم علم نافع هم اولاد صالح و هم صدقه ي جاريه گذاشته اند. مقطع اول دانشگاه انتظار که پذيرش آئين نامه ي امام زمان است، باور است. هرکه باور داشته باشد رشد کرده است. تظاهر و شعار نيست. امروز در جامعه ي ما شعار در حال زياد شدن است. دوم پرسش است. من وقتي باور داشته باشم که اين آئين نامه کامل است. وقتي باور داشته باشم که قانون جامع است. وقتي باور داشته باشم که اين دستورالعمل هيچ نقصي ندارد، قبل از اينکه دست به کاري بزنم از دستورالعمل پرسش مي کنم. امروز چند درصد از مردم کارهاي خود را در زندگي از اسلام مي پرسند؟
همينکه من انگيزه ي پرسش داشته باشم و فکر نکنم که خودم مي دانم کافي است. بايد باور کنم که نمي دانم و باور کنم که وحي بر من نازل نمي شود. اگر اين اتفاق بيفتد اين قدر ازدواج ها به طلاق نمي انجامد. اين قدر مشکلات وگرفتاري بوجود نمي آيد. بعضي از افراد فکر مي کنند خدا اگر مي خواست اينقدر در دنيا بدبختي باشد پس چرا ما را آفريد ؟ دنيا مکان بدبختي نيست، من آئين نامه را نخوانده ام در حال بدبخت شدن هستم. آيا به نظر شما اگر در خيابان تصادف زياد شود ماشين ها و جاده ها را بر مي دارند و مي گويند حالا که اين تعداد تصادف بوجود آمده و اين قدر آدم کشته شده پس ديگر هيچ کس ماشين سوار نشود. کلاً بلا يعني امتحان. پس اول باور است. آيا بلا از آن چيزي که براي امام حسين (ع) بود بالا تر است ؟ آيا به امام حسين (ع) فشار آمد ؟ اگر فشار آمد پس چرا ايشان مي گويد که خدايا راضي هستم به رضاي تو. سختي با فشار متفاوت است. سخت است اما غير ممکن نيست. پس براي رسيدن به اولين مقطع دانشگاه انتظار بايد براي ظهور حضرت آماده شويم. ما براي ظهور حضرت همگي ثبت نام کرده ايم مي خواهيم ببينيم ما را قبول مي کنند يا خير. ما بايد سه درس را امتحان دهيم : باور، پرسش و تسليم. گاهي برخي مادران به من مي گويند که دختر يا پسر ما به يک مناسبتي در دانشگاه، در اردوي راهيان نور، در هيأت و... با هم آشنا شده اند. بد هم آشنا نشده اند وفهميده اند که به درد هم مي خورند. حالا مثلاً يک مقدار شاخصه هاي دقيقي که پدر ومادر ها در ذهن خود دارند اينها ندارند. اما در کل مناسب هم هستند. اما چون از کانال پدر و مادر نرفته اند مي خواهند مخالفت کنند. اين مادرها از من سوال مي کنند چه کنيم ؟
من مي گويم دين را مي خواهيد يا نظر خود را ؟ مي گويند دين. مي گويم امام صادق (ع) مي فرمايد : با بچه هاي خود مخالفت نکنيد. مي گويند اينها احساساتي هستند. به آنها مي گويم فرزند شما احساساتي است، اما شما با دليل و تعقل به او بگو اگر قبول کرد چه بهتر، اما اگر قبول نکرد به او بگو من آنچه شرط بلاغ است به تو گفتم خواه پند گير، خواه ملال. نبايد فرزند خود را زور کنيد. مي گويند نه فرزند ما نمي فهمد. مي گويم من دارم مي بينيم شش ماه بعد از اين ازدواج اجباري که براي دختر يا پسر خود درست مي کنيد. يعني از او مي خواهيد که به اين فرد وابسته نباشد و او را به زور به ازدواج فرد ديگري در مي آوريد. شش ماه بعد خواهيد گفت اين فرزند ما ازدواج کرده اما اصلاً به شوهر خود علاقه ندارد. به آنها مي گويم من نگفتم دل او جاي ديگري است. ما تسليم حکم خدا نيستيم. اگر حکم خدا با دل ما بسازد تسليم هستيم اگر نسازد نيستيم. پس ما تسليم دل خود هستيم نه تسليم حکم خدا. مقطع اول دانشگاه انتظار ما را براي درک ظهور آقا آماده مي کند. آقا وقتي ظهور کنند يک مرحله ي بعد جنگ و جهاد است. اين هم يک مقطع ديگر دانشگاه انتظار است. يک مقطع بعد حکومت حضرت است. کساني که به درجات عالي برسند در حکومت حضرت مي توانند در کنار ايشان باشند. يک زماني من يک آئين نامه را مي پذيرم براي عمل خودم. اما يک وقتي است که مي پذيرم براي عمل جامعه. دوست دارم کل جامعه به اين عمل کنند. ولي چون اين آئين نامه يک گوهر گرانبهايي است دشمن دارد.
مي گويند اگر اين آئين نامه را خيلي قبول داري آيا حاضر هستي براي آن جان بدهي؟ پذيرش، رأي است. من به آئين نامه ي امام زمان (س) رأي داده ام. يعني آن را باور کرده ام، پرسش هم مي کنم و تسليم هم هستم. اين مرحله ي اول است. مانند نود و هشت و دو دهم درصدي که به جمهوري اسلامي رأي دادند. ولي در مرحله ي بعد که جنگ شد چند درصد آمدند ؟ براي دفاع از اين کيان و آئين نامه ي امام زمان و مکتب او چقدر خود را آماده کرده ام؟ مرحله ي اول پذيرندگي و مرحله ي دوم رزمندگي است. همه مي دانند که در جنگ ايران و عراق يک درصدي حضور داشتند. زود به زود به جبهه مي رفتند. يک خانواده چهار شهيد مي داد. يک خانواده اسير و شهيد و جانباز داشت. اما همه درگيرنبودند. البته مسئله ي جنگ در تمام مملکت اثر گذاشته بود و همه به يک نوعي درگير آسيب ها و گرفتاري هاي آن بودند اما همه در آن حضور نداشتند. با اينکه همه شعار مي دادند اما خود را آماده هم نکرده بودند. يک جواني گفت من خيلي دوست دارم در حکومت امام زمان باشم اما يک شب خواب ديدم که کربلا هستم. امام حسين (ع) به من فرمودند: مقابل من بايست من مي خواهم نماز بخوانم. گفتم من ؟ با رودربايستي ايستادم. تير به سمت امام حسين آمد خود را کنار کشيدم تير به چشم حضرت خورد. از خواب بيدار شدم و بر سر خود زدم. آيا من منتظر امام زمان هستم ؟ بعضي از افراد حاضر نيستند از مال خود خرج کنند. حتي برخي از افراد حاضر نيستند گناه خود را خرج کنند.
يک بار گفتم کربلا يعني گذشت از هرچه است. امروز مي خواهم بگويم انتظار يعني گذشت از هرچه است. اگر قرار است در مقطع دوم دانشگاه انتظار باشم بايد رزمنده ي حضرت باشم. رزمنده سه ويژگي دارد : يک – آمادگي. من که بلد نيستم و جسم و روح خود را آماده نکرده ام. دوم – عدم وابستگي. يعني راحت بتوانم از فرزند، همسر و مادر خود و گريه ي آنها دل بکنم. بارها گفته ام لحظه ي آخري که قطار، ماشين يا اتوبوس به سمت جبهه حرکت مي کرد برخي از افراد سر خود را روي شيشه مي گذاشتند و نگاه آنها به سمتي گره خورده بود. وقتي به آن سمت نگاه مي کرديم مي ديديم که يک خانم با يک بچه در حال گريه کردن است. اين خيلي سخت است. فاکتور سوم ايثار و فداکاري است. اينکه من اين ماسک را از روي دهان خود بردارم من را مي کشد. مواد شيميايي گلوي ي من را مي سوزاند. ولي ايثار کردند در حالي که خود آنها نيازمند تر بودند. نگوييم چراغي که به خانه روا است به مسجد حرام است. من بايد رزمنده ي جهاد حضرت باشم. و سوم دکتراي انتظار است. فرمانده ي حکومت حضرت باشم. امام زمان مي خواهد بيايد آئين نامه ي اسلام را در تمام دنيا اجرا کند. الان يک عده به جمهوري اسلامي رأي داده اند، يک عده در جنگ رزمنده هستند ويک عده علاوه بر اين مي گويند يک مملکت را بدهيد ما براي شما اداره مي کنيم. هم تخصص، هم ديانت و تعهد و هم شجاعت داريم. بايد تخصص باشد اما نه اينکه با آن کاسبي کرد. بايد تعهد باشد، نماز شب و ذکر و ديانت او قطع نشود و شجاعت داشته باشد.
خدايا هرچه احسان و نيکو کاري اين مرد خدا و اين عالم رباني آقاي مهندسي داشت تو احسان او را مضاعف بگردان. خدايا اگر در گوشه و کنار زندگي او خطايي بوده به لطف و کرم و فضل خود قلم عفو بر جرايم اعمال او بکش. به فرزندان و خانواده ي او و همه ي اهالي استان فارس که يک مبلغ نمونه اي را از دست داده اند صبر عنايت بفرما. صدقه دادن، قرآن و نماز خواندن و شريک کردن ايشان درخدمات معنوي خود مي تواند براي ايشان و همه ي اساتيد و معلمان و امام بزرگوار و شهدا موثر است. نماز وحشت و ليلة الدفن را براي ايشان بخوانيم که همه ي اينها باز هم براي خودمان است. آقاي مهندسي هرکاري کرد خود ايشان کرد. اين کارهايي که ما براي ايشان بکنيم معلوم نيست اتفاقي بيفتد. البته اتفاق مي افتد اما عمده خود انسان است. از اين جهت مي گويم که منتظر نباشيم بعد از ما کسي براي ما چيزي بفرستد.