برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
پرسش وپاسخ
90-04-07
تو مثل يک نفس تازه حبس مي گشتي تويي که در نفست گم شده اند طوفانها، چه خلوت خوشي آرم زير لب گفتي و سجده کردي جاي تمام انسانها، نشد طلوع کني تا تو را طواف کنند تقيه کار شدند آفتاب گردانها، تو يوسفي و و مجازات يوسفي اين است چه مي دهند گواهي تمام قرآنها.
سوال – ما معمولا يادمان مي رود که يک کاري را با نام خدا شروع بکنيم و يادمان مي رود در لحظه اي که داريم آن کار را انجام مي دهيم به ياد خدا باشيم و آن لحظه که از ياد خدا غافل بشويم اتفاق خوشايندي نخواهد افتاد. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – شهادت امام کاظم (ع) را تسليت مي گويم و اميدوارم که خدا به ما توفيق بدهد که ما از وجود نازنين آنها استفاده بکنيم زيرا تنها مسير سمت خدا قرآن و عترت است.
اگر بخواهيم همه ي زندگي مان را با خدا باشيم، اين با خدا بودن يک شاخص هايي دارد. مثلا يک دختر خانمي از روستا با خواهرش که از او بزرگتراست و در شهر زندگي مي کند تماس مي گيرد و مي گويد که براي من يک لباس بخر که اندازه اش سه وجب باشد. خواهر در شهر با وجب خودش يک لباس سه وجبي براي خواهرش مي گيرد. بعد مي بيند که به خواهرش خيلي بزرگ است. و مي فهمد که شاخصه ي اندازه گيري اين دو خواهر مثل هم نبوده است. اگر قرار است که ما زندگي مان را تبديل به بندگي بکنيم بايد ببينيم که خدا براي بندگي چه شاخصه هايي گذاشته است. ما تا ارزش کلام امام مان را بدست نياوريم ممکن است که اينها هدر برود زيرا سخنان آنها دُر است. پس ما اول آنرا در مصداق زندگي خودمان بکار مي بريم تا بفهميم که مشکل کار ما کجاست. مثلا به يکي مي گويم چکار داري مي کني؟ مي گويد که دارم بندگي خدا را مي کنم، به همسايگان کمک مي کنم، اگر سنگي باشد از جلوي پاي ديگران برمي دارم ولي نماز نمي خوانم. در روز قيامت پرونده ي اين فرد را وقتي بدستش مي دهند مي بيند که هيچي در پرونده ي او نيست. فرد کارهاي خوب خودش را با شاخصه ي خودش اندازه گيري کرده بود ولي خدا با شاخصه ي خودش اندازه گيري کرده است. يکي از شاخصه هاي خدا نمازخواندن است. در روايت داريم خدا درمورد نماز از ما سوال مي کند اگر اين قبول بشود بقيه را قبول مي کنند و اگر قبول نشود بقيه ي کارها هم قبول نمي کنند.
حالا فردي بي نماز نبوده، روزه هم گرفته اما اختيار زبانش در دستش نبوده است غيبت، تهمت، اذيت کردن، مردم آزاري، آبرو بردن و سرزنش کردن. اين فرد هم چيزي در نامه ي عملش نيست. بله او نماز خواند ولي کارهايي کرد که آنرا حبط کرد. حبط يعني سوزاندن. باز ملاک محقق نشد. مثل اينکه ما خوب کشاورزي بکنيم و خرمن هم خوب جمع بکنيم و يک کبريت کوچک بزنيم و همه ي خرمن سوخت. مثلا فردي به نماز و روزه خيلي مقيد بود و کارهاي خوب انجام مي داد وغيبت هم نمي کرد ولي باز نامه ي عملش خالي است. مي بينيم که اين فرد اخلاص نداشته است و در هر عملي ريا مي کرده. اين هم ارزش نداشته است. ما بايد شاخصه هاي خودمان را با شاخصه هاي الهي يکي بکنيم يعني ترازوي خودمان را با ترازوي خدا يکي بکنيم. مثلا فردي خيلي مقيد به اعمال نبوده واعمال مستحب را خيلي انجام نمي داده ولي اگر کوچکي انجام مي داد اخلاص داشته، اين فرد پرونده اش پربار است. فردي اصل واجبات را انجام مي داده و عاشق اهل بيت بوده است ودر مناسبت ها اشک وتبسم داشت، اين فرد هم پرونده اش پر است. پس شاخصه ي نماز، عدم مردم آزاري، غيبت نکردن، تهمت نزدن و حُسن معاشرت، همه اينها شاخصه است. مسلمان کسي است که مردم از دست و زبان او درامان باشند. پيامبر نگفته مسلمان کسي است که در صف اول نماز جماعت بايستد البته اين هم ارزش دارد. حالا ببينيم در زندگي ما بايد چه اتفاقي بيفتد که وجب ما با وجب خدا يکي بشود. اگر اين طور نشود ما در اينجا چيزي مي دوزيم و در آنجا به اندازه ي تن ما نمي شود. امام کاظم (ع ) مي فرمايد: از ما نيست ( خدا در قرآن به نوح مي فرمايد چون عمل پسرت با تو يکي نيست از ما نيست. او در عمل با توپيوند ندارد ) کسي که روزي يک بار به حساب و کتاب خودش رسيدگي نکند. ما در زندگي خودمان حساب و کتاب داريم. اگر به ما يک آب دويست و پنجاه توماني را دوهزار تومان بدهند ما مي گوييم گران است. اگر قرار است که ما حساب و کتاب بکنيم اندازه و ترازوي آن بايد با اندازه و ترازويي که در روز قيامت مي خواهند اعمال ما را با آن بسنجند يکي باشد. ار همه ميزان هايشان معيارهاي الهي باشد اصلا اختلافي بين زن و شوهر، خواهر و برادر، بين افراد يک امت و بين حکومت و امت نخواهد بود. همه ي اختلاف ها بخاطر اين است که شاخصه هاي ما خدايي نيست. اگر شاخصه ي دختر و پسر درازدواج الهي باشد خيلي به يکديگر مي خورند. اما اگر شاخصه ي يکي دنيايي و يکي معنوي باشد، با يکديگر جور در نمي آيد. الان مشکل ما اين است.
در بندگي آرامش، موفقيت، جاودانگي، هدايت، سعادت و برکت هست. اگر کسي مي خواهد به همه ي اينها رسيده برسد بايد خرج کند. ما بعضي از امتيازها را مي خواهيم ولي حاضر نيستيم که هزينه ي آنرا بپردازيم. امام کاظم (ع) داشتند از کوچه هاي مدينه مي گذشتند صداي ساز و آواز از خانه اي مي آمد. حضرت از خدمتکار پرسيد که صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟ خدمتکار فت که صاحب خانه آزاد است و پولدار است. امام فرمود: او آزاد است که اين صداها از خانه اش در مي آيد. اگر بنده بود اين صداها از خانه اش در نمي آمد. بُشر از پولدارهاي مدينه بود و خيلي با دقت بود. به خدمتکار گفت که چرا اين قدر معطل کردي و خدمتکار هم تعريف کرد که آقايي چه گفته است. وقتي آن گفتگو را گفت جرقه اي در ذهن بشر زد که ما آزاد بودن را چطور معنا مي کنيم و او چطور معنا کرده است. بعضي ها مي گويند که ما تا موسيقي گوش نکنيم خواب مان نمي برد يا فلان گناه را نکنيم زندگي نمي چرخد. اين انسان اسير است ولي انسانهايي که آزاد هستند مي توانند خودشان را کنترل کنند. حضرت عباس آب را جلوي دهانش آورد ولي نخورد. اوج بندگي و اوج آزادگي. بُشر تغيير کرد و گفت که بگذار معيارهاي زندگي ام را با امام يکي بکنم. او با سر و پاي برهنه بيرون دويد و خودش را به پاي امام انداخت و گفت که من از الان به بعد مي خواهم بنده باشم. امام فت که اگر مي خواهي بنده باشي ما شاخص داريم براي ديدني ها و خوردني ها ما حدود داريم. اگر شيريني بندگي خدا را مي خواهي هزينه دارد. بخاطر همين به بُشر پابرهنه معروف شد.
صفوان شتردار بود. هارون الرشيد شترهاي او را براي سفر مکه کرايه کرد. او قاتل امام کاظم (ع) است. اما اداي مسلماني در مي آوردند. او درفکرش اين است که من شترهايم را براي لهو و لعب کرايه نداده ام، براي سفر حج کرايه داده ام. امام فرمود که شنيده ام که شترهايت را به فلاني کرايه داده اي؟ گفت: بله براي سفر مکه اجاره داده ام. امام فرمود: آيا همه ي کرايه ات را گرفته اي؟ گفت: خير پيش کرايه گرفته ام. امام فرمود: آيا دوست داري که هارون از اين سفر سالم برگردد تا کرايه ي تو را بدهد. گفت: بله. امام فرمود: همين مقدار که تو آرزو مي کني که يک ظالم از سفرش سالم برگردد کار زشتي است. گاهي اوقات فکر و خيال ما مهم نيست. ملاک دين مهم است. شاخص را بايد اهل بيت به ما بدهد. خدا چشم او را باز کرد و يک فکر قشنگي به ذهنش آمد. کل آژانس مسافرتي خودش را فروخت. شترها را با جايش فروخت. به هارون فت که من چون پير شده ام همه را فروخته ام. هارون فهميد ولي کاري به او نداشت.اگر ما شاخص نداشته باشيم و نماز هم بخوانيم و دست ديگران را هم بگيريم فايده اي ندارد.البته نماز خودش شاخص است ولي شاخصه ي اصلي نيست. محبت اهل بيت و اخلاص شاخص است. اصلي ترين شاخص اين است که من نمازم با تبعيت از ولايت باشد. اگر نماز باشد ولي در آن تبعيت از ولايت نباشد بازمن شاخصه ي اصلي را ندارم. پس ما قراراست که در زندگي مان محاسبه داشته باشيم ملاک اين محاسبه را بايد ازاهل بيت بپرسيم. در اينجا خنده کردن و تفريح کردن ما هم با خدابودن مي شود. گاهي شايد گريه کردن و نماز خواندن هم من را از خدا دور کند.
روزي که من وجب خودم را با وجب اهل بيت يکي کردم احساس مي کنم که من عملم را در قيامت انجام مي دهم. باطن اعمال در قيامت مشخص است. با عمل خودم احساس مي کنم که در بهشت هستم. ما اعمال وسط نداريم. درقيامت کساني را نداريم که نه در بهشت باشند نه در جهنم. افراد يا بهشتي مي شوند يا جهنمي. اگر انسان شاخصه را داشته باشد قطعا متوجه مي شود که با اين اعمال در بهشت است يا در جهنم. چرا وقتي مردم مي خواهند وارد يک حرم بشوند خانم ها سعي مي کنند که چادر سرشان بکنند و آقايان کمي مرتب تر بشوند؟ احساس مي کند که اينجا ملاک اندازه گيري حيا و عفت است. ولي همين فرد وقتي مي خواهد در عروسي گناه آلود بروند کمي بي حياتر مي پوشند زيرا احساس مي کنند که در اينجا ملاک اندازه گيري مردم زيبايي ظاهر است. اگر ملاک دين و خدا باشد هر دوجا انسان بايد يکي باشد. من بايد همان جور که امام زمان (عج) را احساس مي کنم، در عروسي هم امام زمان (عج) را احساس بکنم مثل شهيد رباني پور که کارت عروسي هم براي امام زمان (عج) فرستاده بود. من مي توانم اين امام زمان (عج) را در مغازه و اداره احساس بکنم و امضاي رضايت من با شاخصه ي امام باشد نه شاخصه ي رضايت مشتري و بالا دستي ها با خدا بودن يعني با شاخصه هاي الهي بودن. آيات اول سوره ي مائده مي فرمايد: هرکس از حدود الهي تعدي بکند کافر است و از اسلام خارج شده است و ظالم است به خودش و ديگران ظلم کرده است و فاسق است. کسي که فسق آشکار داشته باشد غيبتش حرام نيست. پس داراي سه صفت کافر، ظالم و فاسق است.
سوال – سوره ي نحل آيات 73 تا 79را توضيح بدهيد.
پاسخ – مي فرمايد: کسي هست که مثل کر و لال است و دنبال ديگران راه مي افتد.آيا کسي که در زندگي اش اهل عدل و انصاف نيست و هيچ کاري نمي کند با کسي که امر به عدل مي کند مساوي است. حالا کسي که امر به عدل نمي کند نماز بخواند ولي چون وجبش با وجب خدا يکي نيست براي او خبري نيست. يکي از آن شاخصه ها عدل و انصاف است. من که براي دين داد مي زنم ولي کمي از آبرو و مال خودم نگذشته ام با افرادي مثل شهيد بهشتي و هفتاد و دو تن از ياران ايشان و شهداي جنگ يکي هستيم؟ يکي از شاخصه هاي ديگر جهاد، ايثار و گذشت است.
سوال – در مورد شاخص هاي الهي توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - من سه شاخصه ي کلي در مورد حديث امام کاظم (ع) را مي گويم. آيا فهم من با مسائل اطراف من با فهمي که خدا از مسائل مشخص کرده يکي است؟ اگر ما نگاه مان را با خدا يکي نکنيم برداشت هاي مان از مباحث فرق مي کند. مثلا من از بلا فرار مي کنم ولي خدا مي فرمايد که هر که در اين دهر مقرب تر است جام بلا بيشترش مي دهند. نگاه حضرت زينب در بلا با خدا يکي است و خوشش مي آيد. من نگاهم در بلا با خدا يکي نيست فرار مي کنم. نگاه امام کاظم (ع) در بلا با خدا يکي است و مي گويد که خدايا متشکرم که جاي خلوتي را در زندان براي من درست کردي که عبادت بکنم. نگاه حضرت يوسف با خدا يکي است و م يگويد که زندان براي من زيباست. شاخصه ي دوم اين است که با آن نگاه الهي آيا عمل هم مي کنم که اسم آنرا حدود الهي گذاشته ايم؟ عمل من چقدر تسليم حدود الهي است؟ آن يکي فکر من است و اين عمل من است. چقدر فکر و عمل را با هم تطبيق مي دهم؟ سوم آيا بر اساس شاخصه هاي الهي حاضرم براي اينکه به اين شاخص برسم خرج بکنم؟ فردي مي گويد براي اينکه اين چيز براي من مهم است حاضرم از همه چيز بگذرم. مثلا فرد مي خواهد به شغل يا درجه اي برسد حاضر است که از همه چيز بگذرد تا به آن برسد. ميزان گذشت ما براي رسيدن به مدارج الهي خودش يک شاخص است. کربلا يعني گذشت از هرچه هست. اگر مي گوييم که شهدا و امامان اين قدر زيبا هستند بخاطر اين است که آنها براي رسيدن به شاخصه هاي الهي جان خودشان را وسط گذاشته اند.
سوال – شما گفتيد که هرکسي که گناه کرده با توجه به اينکه توبه مي کند بايد منتظر عاقبت آن گناه باشد. چرا پيامبر فرموده توبه کنيد زيرا انسان توبه کاري مثل کسي است که اصلا گناهن کرده است. من که پنج سال پيش از سر ناداني مرتکب گناه شدم و الان پنج سال است که اشک مي ريزم که خدا من را ببخشم باز بايد منتظر عاقبت گناهم باشم؟
پاسخ – بعضي ها از جواب هفته ي من ناراحت هستند. اگر جواب من ناقص بوده است من عذرخواهي مي کنم. ما قطعا قصد آزردن کسي را نداريم، ما قصد بي ادبي به کسي را نداريم. شايد من نتوانستم بحث را خوب منتقل بکنم يا آنها خوب متوجه آن نشده اند. الان من يک شربت مسمومي را خورده ام بعد از خوردن اين شربت حرام سريع توبه کردم چون شربت مسموم خوردن حرام است. بعد شروع به توبه مي کنم. آيا اين توبه که من بکنم اثر سم را هم بر مي دارد؟ توبه فقط عقوبت را پاک مي کند نه عاقبت را. هر عمل ما يک جزا يا عقوبت دارد و يک عاقبت دارد. من هر چقدر خدا را قسم بدهم که من را مسموم نکن مي شود؟ خدا قدرت دارد که آثار اين جوري را هم بردارد ولي بناي اين کار را ندارد. ما مي گوييم خدا عقوبت را برمي دارد، بعضي از عاقبت هاي دنياي را هم برمي دارد. مثلا من گناهي کرده ام و اين گناه در نسل من اثر سوئي دارد. من توبه مي کنم و خدا آن اثر را برمي دارد. پس خدا يکسري اثرات ماوراءالطبيعه را برمي دارد. مثلا يک ماشيني با سرعت دويست در جاده مي رود و به جدول مي زند. عذرخواهي مي کند و جريمه هم نمي شود ولي آيا مي توانيم بگوييم که چون او پشيمان شده نبايد ماشينش به جدول بخورد؟ آيا ماشين مي تواند به حالت اول برگردد؟ آيا خدا مي تواند هستي را اين جوري بگرداند؟ يکي از شاخصه هاي خدا اين است که اگر کاري کرديد که خودتان باعث شديد که به آن عاقبت برسيد و عاقبت را تحمل کرديد، خود تحمل گناه کفاره ي گناهتان است. بماکسبت ايديهم. من اشتباهي کردم و بيمار شدم. من خودم مقصر بودم. استغفار کنم و خودم را مقصر بدانم و ديگر اين کار را نکنم. من گناهي کرده ام و نمي دانم که عقوبت گناه من چيست. اگر يکي از آثار اين گناه اين بود که باعث آزار ديگران شدم بايد کمي آزرده بشوم. پس اين کفاره را بپذيريم. مثل کفاره ي روزه. الان من روزه خورده ام و در شب قدر گريه و توبه مي کنم. آيا با گريه اين کفاره ي روزه پاکي مي شود؟ خدا مي گويد که اين خطاي تو را بخشيدم. برو و آنرا جبران کن.
کفاره ي آن شصت و يک روز است که سي ويک روز آن بايد پشت سرهم باشد. اگر نتوانستي يک روز روزه بگير و شصت فقير را طعام بده. اگر من خطايي در جاده بکنم ماشين من را مي خوابانند. هم عقوبت و هو عاقبت دارم. عاقبت من اين است که يک هفته ماشين ندارم وعقوبت آن جريمه است. پس ما عاقبت کارهاي مان را باور کنيم صله ي رحم عاقبتش اين است که برکت عمر من را زياد مي کند. قطع رحم عاقبتش اين است که عمر من را کوتاه مي کند و عقوبت آن در قيامت است. ظلم کردن به ديگران، عاقبتش اين است که به تو ظلم مي شود اميرالمومنين مي فرمايد که عاقبت ظلم خيلي زود گريبانگير انسان مي شود. به کسي که بي پناه است ظلم نکن. وزيرهارون از مريدان امام کاظم (ع) بود امام به او اجازه داد که در دستگاه هارون باشد و با تقيه زندگي کند. تقيه يعني ظاهر را آن جوري که آنها مي خواهند رعايت مي کنم ولي در باطن دلم با حق است. او در دستگاه هارون ماند تا کار شيعيان را راه بيندازد. يک روز يک فردي که آشنايي نداشت و بي کس بود به او مراجعه کرد ولي او به طرف وقت ملاقات نداد و خودش هم متوجه نشد که چکاري کرده است. آن سال به مکه رفت و خدمت امام در مدينه رسيد امام او را قبول نکرد. تعجب کرد و از خادم پرسيد که از آقا بپرس داستان چيست. امام فرمود: فردي از شيعيان ما پيش تو آمد و تو را قبول نکردي. مقام معظم رهبري فرمودند تا جايي که مي شود به کار مردم رسيدگي کنيد. امام کاظم (ع) فرمودند تا آن فرد را پيدا نکني و او را راضي نکني من از تو راضي نمي شوم. خدا مي تواند عاقبت ها را تغيير بدهد ولي بناي اين کار را ندارد. کساني که خدمت به بشريت کردند چون کار خير کردند ولي همه ي شاخصه ها را نداشتند پاداش همان بخش را به او مي دهند مگر اينکه آنرا سوزانده باشم که اگر آنرا سوزانده باشم هيچي در پرونده نخواهم داشت. سعي کنيم که گناه نکنيم.
سوال – من گناهکاري هستم که با برنامه ي شما به زندگي برگشته ام از درس و کنکور خيلي عقب مانده ام و دلم غمگين است. چکار کنم که شاد باشم و اراده ي قوي بدست بياورم و به آرزوهايم برسم و دنيا برايم بهشت بشود؟
پاسخ – انشاءالله همه ي کنکوريها نيت شان اين باشد که بندگي بکنند و به خلق خدا خدمت بکنند و موفق بشوند. اين کنکور تمام ميشود دانشگاه هم مي رود مدرک هم مي گيرد و شاغل هم مي شود و خدمت هم مي کند و دنيا هم تمام مي شود. دعا کنيم که در کنکور قيامت پاسخ هاي مان درست باشد. کسي که کنکور دنيايي را کم بياورد سال ديگر مي تواند دوباره شرکت کند ولي خدا نکند که در کنکور شب اول قبر و قيامت جواب سوالهاي من با آن چيزي که کليد مي زنند نخواند ديگر راه برگشت ندارم. به اين جوان عزيز مي گويم که تو در کنکور قيامت برنده شده اي زيرا راهت را پيدا کرده اي خوش به حال تو که در کنکور قيامت بُرد کرده اي، انشاء الله در کنکور هم قبول مي شوي. نيت بکن که آنقدر خدمت بکني که شيريني هاي گناه از يادت برود و خودت را به سختي خدمت و بندگي بيندازي تا کيف هاي گناه يادت برود اينها علامت اين است که آن کنکور از تو پذيرفته شده است. من از کنکوري ها تقاضا مي کنم که اول بسم الله الرحمن الرحيم بگويند، چهار قل بخوانند، صدقه بدهند، وضو بگيرند از پدر و مادر بخواهند که براي آنها دعا کنند به امام زمان (عج) سلام بدهند و از آقا کمک بخواهند تا موفق بشوند.