اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-03-24-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-دفاع مقدس

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

-دفاع مقدس

90-03-24
ما شهيدان جنون بوديم ازاهل قديم، سنگ قبر ماست دريا نقش سنگ ما نسيم، شهر ما آن سوي آبي هاست دور از دسترس، شهر ابراهيم ادهم شهر لقمان حکيم، اندکي بالاتر از آبادي تسليم محض صاف مي آيي سر کوي صراط المستقيم، خاک آن عرشي ست گلهايش زيارتنامه خوان سنگ هايش آسمانش بالهاي ياکريم، شهر ما آبادي عشق است اما راز عشق، عشق يعني واژه هاي رمز قرآن کريم عشق يعني قاف و لام قل هو الله احد عشق يعني باي بسم الله ارحمن الرحيم.

سوال – چرا ايثارگران و جانبازان حق تقدم دارند؟ پس ثواب خدا براي خالصانه به رفتن به جنگ چه مي شود ؟ آقاي ماندگاري از سيستم گزينش کشور خيلي بي خبر هستند. آيا ايشان در خارج از کشور سکونت دارند ؟ خانواده ي شهدا و جانبازان و ايثارگران حق دارند که امتياز بگيرند ولي آيا حق دارند که با سهميه به دانشگاه بروند مگر نبايد هر کس به اندازه ي تلاش و علمي که دارد بايد به دانشگاه برود. آيا شهيد راضي است که ما ناراضي باشيم؟
پاسخ – پيام ها خيلي زياد بوده است و از ميان آنها اين تعداد انتخاب شده است. اگر ما خودمان باشيم و بخواهيم صبحت بکنيم از ما بي عرضه تر وجود ندارد ولي به عنايت الهي اگر قرار بادش که از دين حرف بزنيم که خدا خوشش بيايد از ما با عرضه تر پيدا نخواهد شد. چون خدا کننده ي کار است. و ما رميت اذ رميت وليکن الله رما. اگر قرار باشد که در جنگ خدا تيرهاي سربي را به هدف برساند در منطق خدا، ارزش تير کلام خيلي بيشتر است. الرحمن، علم القرآن، علمه لبيان. ما اميدواريم که خدا به ما کمک کند آنچه که خير مردم برنامه و جامعه است به زبان ما جاري بشود. خدايا همچنان که شهدا را توفيق دادي که واسطه ي نصرت و هدايت دين مردم شدند، به ما دست اندکاران صدا و سيما بخصوص برنامه هاي معارفي توفيق بده که واسطه ي نصرت و هدايت دين مردم بشويم. هيچ کس پارتي بازي را تاييد نمي کند و همه آنرا محکوم مي کنند. کار راه اندازي طبق قانون کارش پارتي بازي نيست. نکاتي که دوستان د رمورد فضاي گزينش گفته اند کمي با عينک دودي است. يعني تمام کسانيکه در اين مملکت در اين سي و سه سال گزينش شده اند همه پارتي داشته اند و از خانواده ي شهيدان بوده اند ؟ ما هم دعا مي کنيم که سيستم گزينيش ما بهتر بشود. مردم فکر مي کنند که وقتي يک نفر بخاطر رضاي خدا به جبهه رفته است يا براي رضاي خدا يک کاري را انجام داد نبايد به اوپاداش بدهيم. مثلا من وشما مي خواهيم در خانه ي خودمان را رنگ بزنيم. با آقاي نقاش هم در مورد دستمزد صحبتي نکرديم و اين آقا هم بخاطر نيت الهي در خانه ي ما را رنگ کرده است. ممکن است که با هم قرار هم گذاشته باشيم ولي با هم اختلاف پيدا کرده ايم. حالا او اجرتش را مي خواهد وپولي را که ما مي خواهيم به او بدهيم نمي گيرد. آيا او را رها مي کنيم که برود ؟

ما بايد ببينيم که نرخ در بازار چقدر است و نرخ در بازار را اجرت المثل مي گويند و به او پرداخت کنيم. مثلا من پنج ميليون تومان گم کرده ام و علامتي هم ندارد. آقايي آنرا پيدا کرده و چون دين داشت از طريق اطلاعيه ي من به من رساند و گفت که بخاطر رضاي خدا اين کار را کرده است. يا اينکه اصلا براي شهرت آنرا آورده که جلوي دوربين صدا و سيما برود. آيا ما به او لگد مي زنيم و بيرونش مي کنيم ؟ اين فرد چه براي رضاي خدا، چه براي دوربين آمده باشد به او مي گوييم که خدا پدرت را بيامرزد که پول من را برگرداندي و پنجاه هزار تومان به او مي دهيم. بقول دوستان شايد عده اي بخاطر ماجراجويي و خودنمايي به جبهه رفته اند که بعدا پول بگيرند يا اصلا به جبهه رفتند که امتياز بگيرند. ببينيد در دنيا نرخ کسي که جانش را کف دستش گذاشته و به جبهه رفته است چقدر است ؟ شما به روسيه سري بزنيد. من به آنجا رفته ام. فردي که در جبهه پايش قطع شده است ببينيد که در ادارات و جامع چگونه با او برخورد مي کنند ؟ شايد او اجباري او را جنگ برده اند ولي در دنيا اين کار نرخ معيني دارد. عده اي رفتند و ما به نيت آنها کار نداريم اما رفتار آنها و حفاظت از اين مملکت من را بدهکار آنها کرده است. آيا اين را باورداريم ؟ يک فرد مسلمان اگر کمي دين داشته باشد بدهکار آنها حساب مي شود. مثل فردي که پنج ميليون را آورد و من خودم را بدهکار او مي دانم. فردي که در منزل من را رنگ زده و من خودم را بدهکار او مي دانم. مثلا منسوار يک ماشين شده ام و سر اجرت کرايه با راننده دعوا شده است، من مسلمان خودم را بدهکار مي دانم. عده اي براي ماجراجويي، شهرت طلبي و مسائل دنيايي به جبهه رفتند و ما به نيت آنها کاري نداريم و به همه ي آنها شهيد، جانبار و آزاده مي گوييم. حضرت زهرا وقتي بدن امام حسين (ع) را در دست گرفت گفت: خدايا اين هديه ناقابل است. اما خميني فرمود که ما مديون سيدالشهدا هستيم. همه ي عالم براي زينب کبري است. همه ي عالم براي حسين است. همه ي عالم براي اباالفضل است.همه ي عالم براي امام رضا (ع) و امام زمان (ع) است زيرا عالم به وجود اينها استحکام پيدا کرده است. شما مي توانيد به آلمان يا شوروي سابق برويد. براي يک بازمانده ي جنگ تمام وسايل نقليه ي عمومي مجاني است، هر مدرسه يا اداره يکه به اين افراد خدمات بدهد يک امتيازي از دولت مي گيرد که من به يک رزمنده يزمان جنگ احترام گذاشتم. در مسکو يک ميداني بنام سرباز گمنام هست و کسي هم در آنجا دفن نشده است و آنجا فقط يک ياد بود گذاشته اند. مردم دائما در آنجا مي روند و ادب مي کنند و خودشان را بدهکار مي دانند. چون امنيت امروز و سلامتي مملکت را مديون آنها مي دانند احساس مي کنم که بايد امتياز بدهم. در حاليکه امتيازي هم که داده مي شود سر و صدايش خيلي بيشتر از واقعيت آن است. من در خارج از کشور زندگي نمي کنم.
سوال – افرادي که با نيت خالص و بخاطر خدا به جبهه رفته اند، آيا بايد به آنها هم پاداش بدهيم ؟

پاسخ – آيا قرار ما اين نيست که صفات ما شبيه صفات خدا بشود ؟ و اذ قال ملائکته اني جاعل في الارض خليفه. خليفه يعني شبيه او و جانشين او بشويم. اگر قرار است که ما شبيه خدا بشويم ببينيم که خدا چطور به بنده هاي خالصش پاداش مي دهد. ما مي توانيم کمي مثل خدا بشويم. در آيه 261 سوره بقرهداريم که خدا براي يک قدم کار خير هفت صد برابر پاداش مي دهد. ما مي خواهيم شبيه خدا بشويم چند برابر پاداش بدهيم ؟ کارهاي خدايي پاداش دنيوي ندارد ؟ تبديل زندگي به بندگي معنايش تعطيل کردن زندگي نيست. اگر من هرقدمي را در راه خدا برداشتم زندگي ام بايد رونق قشنگ تري از نظر باطني پيدا بکند. اگر يک نفر يک ليوان آب بخاطر خدا به دست من داد، آيا من بايد بگويم که خدا اجر شما را بدهد ؟ خدا براي اين يک ليوان هفت صد حسنه گذاشته است. من حداقل هفت تا تشکر از شما بکنم. خدا در مقابل حسنه خودش را بدهکار مي کند پس من هم خودم را در مقابل کار ديگران برار رضاي خدا بدهکار بکنم. شهيد زين الدين هم تقاضا از دانشگاه فرانسه داشت و هم تقاضا از دانشگاه جبهه. او به جبهه مي رود. پيامبر به مردم گفت که ما پيامبران براي رسالت مان از شما اجري نمي خواهيم. در قرآن داريم که پيامبر مايه ي حيات شماست. پزشکي مادر من را بخاطر خدا از مرگ نجات داد. حالا اگر من به او پاداشي بدهم، اين پاداش دادن با رضايت خدا منافاتي دارد ؟ دستورات خدا دو طرفي است. به من و شما مي گويد که براي رضايت خدا کار کنيد و به توهم مي گويد که تکليف خودت را در مقابل آنها انجام بده. به ميهمان گفته اند که توقع زياد از صاحبخانه نداشته باش. به صاحبخانه گفته اند که هر چه داري جلوي ميهمان بگذار. حالا من بگويم که جلوي ميهمان يک ليوان آب و يک تکه نان مي گذارم و او نبايد توقع داشته باشد و شما هم فکر کني که چرا صاحبخانه هر چه در خانه دارد جلوي شما نياورده است ؟ نقش هاي مان جابجا بشود. رزمنده بخاطر خدا و تکليفش به جبهه رفت. حالا تکليف من چيست ؟ من در مقابل او تکليف دارم. خدا به پيامبر فرمود که به مردم بگو من از شما اجر و مزدي نمي خواهم مگر دوستي با خاندان من و اينکه مي گويم خاندان من را دوست داشته باشيد به نفع خودتان است. اگر بخاطر رضاي خدا پنج ميليون تومان من را پيدا کردند و اگر من بخاطر رضاي خدا پانصد هزارتومان به طرف دادم. اين به نفع من است و پانصد هزارتومان خيرات براي من نوشته شد. اگر فردا موتور من گم بشود همه دنبال موتور من مي گردند. اگر من به طرف بگويم که تو بخاطر رضاي خدا کار انجام داده اي و من به تو چيزي نمي دهم، اگر ماشين يا موتور من گم بشود هيچ کس کوچکترين زحمتي به خودش نمي دهد. چون پيامبر و شهدا براي رضاي خدا رفتند و هيچي تقاضا نکردند ما احساس مي کنيم که اگر همه ي زندگي مان را هم براي شهدا بدهيم، باز هم کم است. ما بايد باور کنيم که بدهکار هر کسي هستيم که به ما خدمت کرده چه خالصانه چه غير خالصانه. اگر غير خالصانه است اجرت المثل آنرا به او بدهيم و اگر خالصانه بوده است او توقع اجرت ندارد ولي من تکليف اجرت دارم.
سوال – سوره ابراهيم آيات 43 تا 52 را توضيح بدهيد.
پاسخ – در آيه آخر سوره داريم که بعضي از محتواها براي هدايت خلق شده است. مي فرمايد: اين کتاب براي هدايت خلق شده است. خود انبياء و اولياء براي هدايت خلق شده اند. بعضي مکان ها براي هدايت است. مسجد مکان هدايت است. شب و روز اعتکاف و عرفه، ماه رجب و شعبان زمان هدايت است. هدايت در دل زمان ها، مکان ها، انسانها و سخن ها است. امام رضا (ع) فرمودند: اگر مردم زيبايي و کلام ما را بشنوند، از ما تبعيت مي کنند. کلام آنها کلام هدايت است. کلامکم نور وامرکم رشد. حالا اين بستر فراهم شده و سير جوانان ما به سمت مساجد براي اعتکاف مي آيند و به اين مکان هدايت و غزلت نشيني هجوم مي آورند. همانطور که يک مجرم اگر خودش را معرفي کند به او تخفيف مي دهند، من گناهکار هم در اين سه روز اعتکاف خودم را به خدا معرفي مي کنم. قد اتيتک يا الهي بعد تقصيري و اسرافي علي نفسي. من آمده ام که جرم خودم را اعتراف کنم و تو مرا ببخشي. روحانيون و مبلغين بزرگوار برمنو شما فرض است، حالا که جوان با پاي خودش آمده است تا در خانه ي خدا قرآن بشنود، اگر من و شما کوتاهي کنيم شايد اين جفا باشد. جوانان در اين سه روز بايد اعتکاف شيريني انس با قرآن و عترت را بچشند. هر کارشناسي مي تواند بلاغ، مبشر و منذر باشد.
سوال – بعد از اعتکاف قرار است که چه اتفاقي براي جوانان بيفتد ؟
پاسخ - بهترين اتفاق اين است که مزه ي دينداري و آشتي کردن با خدا دين روحانيت را بچشد و يک عهد ببندد که رابطه اش را با دين و روحانيت قطع نکند. خدا به پيامبر گفت که تو به مردم بگو من از تو اجر و پاداش براي کار رسالتم نمي خواهم، خدا به امام حسين (ع) گفت که خون علي اصغرت را به سمت آسمان پرتاب کن و خودت را طلبکار نکن، زينب تو با اين همه مصيبت ها خودت را طلبکار ندان، شهدا، ايثارگران و جانبازان خودتان را طلبکار ندانيد ولي از آن طرف به همه ي عالم گفت که شما بدهکار پيامبر هستيد. اگر من طلبه بخاطر رضاي خدا حرف مي زنم و گره باز مي کنم، خودم را طلبکار ندانم ولي همه ي مردم بدانند هر کس که آنها را با دين آشنا کرده بدهکار او هستند و بدهي قابل پرداختي نيست. چون از جنس معنوي است. جنس معنوي را نمي توان با جنس مادي قيمت گذاشت. آيا ما مي توانيم بگوييم قيمت خون امام حسين (ع) چقدر است ؟ مي توانيم قيمت سيلي هاي حضرت زينب را بگوييم؟ حضرت زينب خودش را طلبکار نمي داند. آيا شما مي توانيد قيمت يک دست قطع شده و يک حلقوم بريده شده يک قنداقه ي پرخون را بگوييد؟ امام حسين (ع) حق ندارد که خودش را طلبکار بداند ولي عالم خودشان را مديون حسين مي دانند، اين قدر مديون او هستند که ديوانه ي حسين هستند. آيا امام رضا (ع) به مردم گفته که به من پول بدهيد؟ آنها يک لحظه خودشان را طلبکار نمي دانند. اعتکاف خيلي زيباست. آنهايي که مي خواهند خادم معنوي خدا، پيامبر و ائمه باشند، هزينه ي ده نفر معتکف را بپردازند و باني بشوند. زيرا اعتکاف هزينه هايي دارد که همه کس نمي تواند آنرا بپردازد. البته بعدا منت نگذارم. لا تبتلوا صدقات بالمن واذي. با منت آن را خراب نکنم. معتکف بايد خودش را مديون او بداند.
سوال – آن موقع عرصه ي رفتن به جبهه براي جوانان فراهم بود ولي الان اين عرصه براي جوانان ما وجود ندارد. شايد اين خودش يک نوع بي عدالتي را القاء بکند. نظر شما چيست ؟
پاسخ – اگر ما جهاد را منحصر به جنگ کرديم اين ذهنيت و غبطه جا دارد ولي جهاد منحصر به جنگ نيست. جهاد يعني شناخت تکليف، تحمل سختي هاي تکليف، استقامت روي تکليف و انجام دادن آن است. بعضي ها مي گويند که اگر الان ما مي خواهيم يک قدم علمي يا صنعتي برداريم چوب لاي چرخ ما مي گذارند و براي ما مشکلات درست مي کنند، ما از کار خير هم مي گذريم. يادتان باشد که بچه هاي ما زماني به جبهه رفتنند که فرمانده کل قواي ما بني صدر بود. تمام کارشکني ها مي شد که ما نتوانيم در جبهه خوب کار کنيم. بعد معلوم شد که بني صدر خائن و جاسوس بود. کارشکني ها و سنگ اندازي ها شد ولي بچه ها باز به جبهه رفتند و از سختي ها فرار نکردند. امروز بعضي ها تا مي بينند که سختي و کارشکني است فرار مي کنند و ديروز هم عده اي فرار کردند. يک دانشجوي مبتکر و يک صنعتگر با تمام سختي ها و مشکلات مقاومت کند، ان تنصروا الله ينصرکم و نو آوري و توليد علم خودش و تهذيب را جلو ببرد و زود فرار نکند زيرا از طرف خارج هم چراغ سبز زياد است. تا يک دانشجويي در الميپاد برنده مي شود و امتياز ي مي آورند سريع از امريکا و اروپا پذيرش با خانواده مي شوند. آن روز بچه ها با تمام کارشکني ها پاي تکليف شان در جبهه ايستادند. اگر شما مي خواهيد اجر مجاهد في سبيل الله و اجر شهيد را ببريد امروز پاي تکليف تان بايستيد و فرار نکنيد. از کارشکني نترسيد. زمان پيامبر و حضرت علي (ع) هم کارشکني بوده است. بعضي مواقع در گوشه اي مي نشست و از دست کارشکني هاي بعضي ها گريه مي کرد. نبايد بترسيم و ميدان را خالي کنيم. امروز جنگ نظامي نداريم ولي جنگ سياسي، علمي و اقتصادي داريم. همين جنبش نرم افزاري که آقاي خامنه اي فرمودند يعني جنگي است که ما مي خواهيم بگوييم که در علم و صنايع دفاعي محتاج شما نيستيم. کساني که در عرصه ي اين جبهه فعاليت مي کنند، ارزششان اگر از شهداي جنگ بالاتر نباشد، پايين تر نيست. ما مي گوييم در جنگ مستقيم حس جهاد بيشتر است بخاطر همين مي گويند که جهاد غير مستقيم ارزشش بيشتر است و به جهاد کبير معني کرده اند و جهاداکبر مبارزه با نفس اماره است.
سوال – اگر ما براي هر کدام از خانواده ي شهدا، ايثارگران وآزادگان سهميه اي در نظر بگيريم بالاخره يک عده در جامعه صدايشان درمي آيد. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – باور کنيم که خانواده ي شهدا، جانبازان و ايثارگران خودشان را طلبکار نمي دانند. من مادري را سراغ دارم که دوازده تن از اعضاي خانواده اش شهيدشده است و الان در خانه ي خرابه زندگي مي کند و توقعي ندارد. مادري که پنج جانباز دارد در خانه ي مستاجري زندگي مي کند. آنها خودشان را طلبکار نمي دانند. همه ي ما که الان هستيم بدهکار آنها هستيم. اگر ما و نظام بخواهيم ذره اي از بدهي هاي مان را به آنها بپردازيم، يک عده معترض هم داريم. مثلا امروز شما يک پولي گيرتان آمده است. با بچه ها قرا گذاشته ايد که به خريد برويد. از طرفي شما دويست هزار تومان هم بدهکار هستيد. خانواده را قانع مي کنيد يا طلبکار را قانع مي کند ؟ بايد ببينيم که تکليف الهي ما کدام است. اول بدهکار. فرزند، پدر و مادر شهيد هم نبايد خودش را طلبکار بداند. اگر امتيازي براي فرزند شهيد مي گذارند براي او مسئوليت است. لايکلف الله نفسا الا ما اتي ها. همه ي اينها مسئوليت است و تکليف دارد. امام صادق (ع) مي فرمايند: کسي که به خانه ي ما رفت و آمد مي کند اين يک مسئوليت است. اي کساني که در زندگي امام صادق (ع) رفت و آمد مي کني و منسب به او هستي، اي کسي که منتسب به شهيد هستي يا منتسب به روحانيت هستي، کار خوب از شما خوبتراست بخاطر انتساب شما و کار بد از شما بدتر است بخاطر انتساب شما. همه ي مابايد حواسمان به بدهکاري مان باشد. و آنها هم نبايد حواسشان به طلبکاري شان باشد.
اميدواريم که خداوند فضليت شهادت را هم نصيب ما بگرداند.