اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

90-03-03-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري-روز مادر

برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

-روز مادر

90-03-03
گفت: نه مثل ساره اي و نه مثل مريم نه مثل آسيه و حوا، فقط شبيه خودت هستي شبيه خودت زهرا، اگر شبيه کسي باشي شبيه نيمه شب قدري شبيه آيه ي تطهيري شبيه سوره ي اعطينا، شناسنامه ي تو صبح است پدر تبسم و مادر نور، سلام ما به تو اي باران درود ما به تو اي دريا.
سوال – در مورد تولد حضرت فاطمه توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – من به همه ي مادران عزيز و بانوان بويژه مادران شهدا و هرکسي که مادر است تبريک عرض مي کنيم. اميدواريم که اين سه مناسبت ميلاد با سعادت کوثر نبي، ميلاد حضرت امام خميني و فتح خرمشهر که تولد دوباره اي براي جوانان عزيز ما بود که در اين تولد دوم حيات جاودانه شد احيائکم و لا تشعرون شدند، تابلوهاي راهنماي ما باشند نه اينکه تابلوي تماشاي صحنه هاي قشنگ باشند. خدا حضرت فاطمه را نگذاشته که ما تماشا کنيم و بگوييم که چقدر زيباست. خدا فاطمه را گذاشته تا ما راه را پيدا کنيم. خدا 1400 سال بعد فرزند فاطمه را بيستم جمادي الثاني به اين ملت ارزاني نداشت که ما بگوييم: به به چه روح الله زيبايي بود. خدا او را بعنوان تابلوي راهنما گذاشته که 1400 سال بعد هم مي شود به فرمول فاطمه زندگي کرد. خدا بچه هايي از جنس فتح خرمشهر را مثل بهنام محمدي، حسين فهميده، جهان آرا، حاج حسين خرازي، حاج احمد متوسليان و حاج ابراهيم همت به همه ي جوانان دنيا بعنوان حجت نشان داد که اگر سيزده ساله هم باشيد مي توانيد شبيه فاطمه باشيد. سيزده ساله هم باشيد مي توانيد جاودانه باشيد لازم نيست که حتما علامه باشيد يا تحصيلات بالا داشته باشيد در هر مرحله اي از زندگي تان مي توانيد بنده ي خدا بشويد. آنقدر قشنگ بشويد که هر چقدر زمان جلو مي رود بجاي اينکه شما کهنه بشويد نوتر مي شويد. اين همان وعده ي خدا و حجت هاست. به جوانان مي گويم که اگر مي خواهيد طور ديگري زندگي کنيد بياييد اين حجت ها را پاک کنيد. اينها روز قيامت حجت هستند. اگر من به خدا بگويم که من نمي توانستم مثل فاطمه زندگي کنم و نمي توانستم انسان خوبي باشم، خدا اين افراد را مي آورد و مي گويد که اينها که در زمان تو بودند. شرايط شان هم مثل تو بود و بستر گناه هم برايشان فراهم بود، چطور اينها توانستند به اين خوبي باشند و تو نتوانستي. مثل وقتي که اگر يک دانش آموز هم به سوال معلم جواب بدهد و بقيه دانش آموزان بگويند که اين سوال در درس ما نبود، معلم مي گويد که پس چرا اين دانش آموز نوشته است ؟ پس اينها تابلوي راهنما هستند، تابلوي تماشا نيستند. و من يعظم شعائر الله فانها من تقوالقلوب. خدا حضرت زهرا را گذاشته که من راه را گم نکنم.
سوال – شما در هفته ي قبل اشاره فرموديد که روز قيامت يوم الفصل است. ما بايد در همه ي کارهاي مان تامل کنيم و ببينيم که دين در مورد اين کار چه فرماني داده است. کار در اينجا خيلي سخت مي شود و ما را مي ترساند، آيا شما واقعا مي خواستيد که ما را بترسانيد ؟
پاسخ – من نمي خواهم کسي را بترسانم ولي خدا پيامبر را بشير و نذير فرستاده است. آيه 45 سوره ي احزاب مي فرمايد: اي پيامبر ما تو را شاهد و بشي و نذير فرستاديم. بشارت و انذار پيامبر دو دسته از واقعيت هاست. يکي اينکه بشارت مي دهد مثلا آب گوارست و رفع تشنگي شما را مي کند. اگر من آب بخورم به پيامبر چيزي اضافه نمي شود و اگر آب هم نخورم چيزي از پيامبر کم نمي شود. اين فقط به نفع خود من است. يعني چيزي که از طرف خدا به من مي دهد يک بشارت است، واقعيتي است که چشم هايتان را باز بکنيد بعد نگوييد که کسي به ما نگفت. انذار هم خبر از يک واقعيت است. اگر شما دست به سيم بدون روکش بزنيد برق شما را مي گيرد. معلم مي گويد که هر کس که مشق هايش را بنويسد خودش موفق مي شود. هر کس دست به سيم بدون روکش بزند برق او را مي گيرد. بشارت و انذار اين است. ما هفته پيش خواستيم بگوييم که يک نفري که مي خواهد مسير صد هزار کيلومتري را برود، ما ده هزار ليتر بنزين لازم داريم. باک ما شصت ليتر بنزين جا دارد و با يک باک اضافه مي شود صد و بيست ليتر. اگر من دوتا باک بنزين بردارم نمي گويم که خاطرم جمع است. فرض من هم اين است که هيچ پمپ بنريني هم سر راه نيست. اي مردم، ما سفري به آخرت داريم که بي نهايت کيلومتر است. يک باک بنزين شصت الي صد ساله داريم. اگر اين صد سال را پر از عبادت بکنيم، باز هم براي بي نهايت سوخت کم داريم. در مسير برزخ هم پمپ بنزين نيست. قيد سفر را هم نمي توانيم بزنيم زيرا اجباري است. ياايها الانسان انک کادهم الي ربک کدهاً فملاقي. پس انسان را مي برند.

حرف ما اين است که الان که فرصت داريم بنزين ذخيره برداريم. الان ما فرصت داريم که عبادت هاي قشنگ انجام بدهيم. ما مي توانيم يک آب خوردن ساده، غذا خوردن و ميوه خوردن را تبديل به عبادت بکنيم. اينها را بعبادت تبديل مي کنيم که به سوخت يدک تبديل بشود. من مي توانم اينها را به سوخت براي وزنه ي اعمال خوبم در قيامت تبديل بکنم. فاما من ثقلت موازينه و هو في عيشة راضية. اگر من اين کار را نکردم يک اتفاق ناگوار مي افتد. مي گويند که اگر ما فرصت ها به اين قشنگي و بزرگي را از دست بدهيم يعني من مي توانم خوابم را بعبادت تبديل کنم، تفريح خودم را به عبادت تبديل کنم. ما نمي گوييم که تفريح را تعطيل کنيد. بعضي ها فکر مي کنند که ما مي گوييم زندگي را تعطيل کنيد و يک گوشه بنشينيم و فقط نماز بخوانيم. ما مي گوييم زندگي را تعطيل نکنيم بلکه زندگي را رنگ خدا بزنيم. برويم از کارشناس دين بپرسيم که ما مي خواهيم غذاي خوشمزه بخوريم، چه کار کنيم که غذاي خودرن مان به عبادت تبديل بشود ؟ چکار کنيم که ميوه خوردن، آب خوردن و رابطه هاي لذت حلال مان به عبادت تبديل بشود ؟ فرض ما اين است که اين افراد اهل گناه نيستند، نماز مي خوانند و عبادت شان را دارند. ما کارهاي مباح را هم مي خواهيم به بندگي تبديل بکنيم. اينها فرصت هاي قشنگي است که در اختيار ما هست تا بتوانيم براي مسير بي نهايت باک بنزين زيادي برداريم. پس ما همه ي کارهاي روزمره را به عبادت تبديل مي کنيم. بازي، تفريح، ورزش، مسافرت، غسل، خنده، شادي و هديه دادن مان را به عبادت تبديل کنيم. مثلا مي خواهي يک کادو براي فردي ببري، نيت مي کني که خدايا من کاري ندارم که او براي من کادو آورده يا نياورده، من بخاطر تو مي بروم و ثوابش را هم به پدر بزرگم هديه مي کنم. مي گويند درعالم خواب بعضي از مرده ها به زنده ها خبر داده اند که من اينجا اين قدر دستم خالي است که اگر مي خواهي استخواني جلوي سگي بيندازي ثواب آنرا به من هديه کن. آن طرف اين قدر نياز است که مي گويد اين کار را براي من انجام بده. خوب چرا وقتي خودت زنده بوديA  و از اين همه فرصت استفاده نکردي ؟ ما نمي خواهيم کسي را بترسانيم. ما مي خواهيم خبر بدهيم. ما مي خواهيم مبشر و نذير باشيم. به تعبير استادمان ما مي توانيم بهشت را مفت مفت بدست بياوريم. ولي ما از تمام امتيازاتي که براي بهشت مي توانيم خريداري کنيم کنار مي گذاريم و مفت مفت جهنم را خريداري مي کنيم. آن مطلبي که امام رضا (ع) گفتند در مورد امر شبهه ناک بود. حلال و حرام ما که معلوم است و مسائل شبهه ناک را هم مي توانيم بپرسيم. حتي امور مباح را هم بپرسيم. ما در زندگي مان يک امور زندگي داريم و يک امور عبادي داريم.

مخاطبان ما صبح نماز صبح و ظهر نماز ظهر را مي خوانند. اما از صبح تا ظهر در مغازه مي رود و آنجا عبادت نمي کند. اگر کسي نماز صبح و ظهر من را نبيند، کسي که در کلاس است، کسي که پشت دوربين است، کسي که در تجارت خانه است، مادري که در خانه آشپزي مي کند، از کجا مي فهمد که من مسلمان هستم ؟ دين ما مي گويد که شما تمام اعمال تان را مثل نماز مي توانيد خريدني کنيد. اگر آب خوردن بطور معمولي باشد قيمتش ده تومان است. اگر يک روکش قشنگ رويش بزني قيمتش صد هزار تومان مي شود. مشتري آن هم خداست و نقد به ما مي دهد. مادري که از صبح در آشپزخانه است، چکار مي تواند بکند که در آشپزخانه ايستادن او هم عبادت بشود و مثل نماز براي او ثبت بشود ؟ وقتي در روز قيامت پرونده اش را مي بيند پر از نماز است. خوشا آنان که الله يارشان بي که حمد و قل هو الله کارشان بي، خوشا آنان که دائم در نماز است. منظور بابا طاهر اين نبوده که تمام مدت در نماز باشند. يعني راه رفتن اين انسانها آداب، قبله و نيت هم دارد. ما مي گوييم که اينها را بپرسيم. من درس خواندن و کنکور شرکت کردن خودم را بپرسم. چکار کنم که تيک زدن در کنکور اهدناالصراط المستقيم بشود ؟ اين بشارت است نه ترساندن. عالم شيمي مي گويد که سديم با رطوبت نامحرم است. اگر اين دو تا را کنار هم بگذاريم فاسد مي شوند. من اين را قبول مي کنم. عالم شيمي ممکن است که صد سال ديگر نظرش عوض مي شود. پيامبر خدا از طرف خدا مي گويد که دو تا دختر و پسري که به سن بلوغ رسيده اند با هم نامحرم هستند و اگر کنار هم بنشينند همديگر را فاسد مي کنند. اين يک خبر است. قرآن در آيه 102 سوره ي کهف و سوره ي والعصر مي گويد که نه تنها از اين فرصت ها براي بار و توشه برداشتن برنداشته که اينها را هم خراب کرده و توشه ي جهنم کرده است. بجاي اينکه توشه خريد بهشت بشود، هيزم آتش جهنم شده است. رابطه ي دختر و پسر حرام است، گناه است، جهنم است. ما چهار تا جهنم دنيايي داريم. اولين جهنم اين است که کساني که نگاهشان بي حياست و باعث رابطه هستند، در دل خودشان يک جهنم درست مي کنند، جهنم ناکامي. جهنم زدست ديده و دل هر دو فرياد. چشم مي بيند، دل هوس مي کند، به آن دسترسي ندارد و ناکام مي ماند. وقتي ناکامي ها رويهم انباشته مي شود جهنم است. بعدي جهنم ترس از افشا شدن. اين دختر خانم يک رابطه اي داشته، اين پسر يک رابطه اي داشته و به خواستگاري همديگر آمده اند و دائما ترس دارند که نکند رابطه ي ما لو برود و خواستگاري بهم بخورد. پس اين جهنم دوم است. جهنم سوم سوءظن است. دختر خانم و آقا پسر کنار هم قرار مي گيرند، طرفي که خودش رابطه دارد مي گويد که نکند او هم رابطه داشته است. سوء ظن، بي اعتمادي و تجسس بوجود مي آيد و مي خواهد زير و بم طرف را دربياورد. ما در دين مان چنين اجازه اي نداريم. چهارم جهنم مقايسه است. دختر و پسر با هم ازدواج کرده اند. چون هر دو قبلا رابطه داشته اند، به محض اينکه يک ناملايماتي بشود، شوهرش را با دوست قبل از ازدواجش مقايسه مي کند. پيامبر اين را خبر داده که هر که دوست دارد که از اين جهنم ها مصون باشد، اين رابطه را برقرار نکند. بعد همه ي اينها هيزم جهنم مي شود. پيامبر مي گويد که در اين دنيا که فرصتت هم مشخص نيست مي تواني از اين فرصت کم خودت بيشترين بارگيري را براي آخرتت بکني. حالا اگر غافل باشي از همان فرصتهاي قشنگ هم استفاده نمي کني و همه را نابود مي کني. ما نيم خواهيم کسي را بترسانيم. ما مي خواهيم بين خوف و رجاء باشيم. بشارت و انذار هر کدام که تنها باشد درست نيست.
سوال – در مورد روز مادر توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – مادر يعني کسي که اجر مجاهد في سبيل الله را دارد. خانم ها به پيامبر گفتند که ما نمي توانيم به جبهه بياييم. پيامبر فرمود که شما اجر مجاهد در راه خدا را داريد. مادر کسي است که در دوران بارداري و در هنگام زايمان گناهانش بخشوده مي شود. مثل روزي که خودش از مادرش متولد شده پاک مي شود. مادر کسي است که در لحظه ي زايمان دعايش مستجاب مي شود. من از کساني که در موقعيت وضع حمل هستند تقاضا مي کنم که براي همه ي گرفتاران دعا کنند. اين يک فرصت طلايي است. به خدا قسم فرصت طلايي پولدار شدن نيست. فرصت طلايي فرصت ارتباط با خداست. اگر مادري در هنگام زايمان از بين برود شهيد محسوب مي شود. اين چهار تا پاداش را خدا مجاني به مادرها نداده است. ما به همه ي مادرها ادب مي کنيم. مادري که خدا مي خواهد اين قدر پاداش به او بدهد، فقط مادري است که جسم من را بدنيا مي آورد و جسم من را رشد مي دهد ؟ نعوذبالله در اين داستان ما با حيوانات مشترک هستيم. آنها هم بچه بدنيا مي آورند و اين دردها را هم تحمل مي کنند. مادري که فقط جسم بچه اش را بدنيا مي آورد نگران جسم ظاهري بچه اش است. مادر کسي است که براي بچه اش دو تا تولد درست کند. يکي تولد جسمي بچه و يک تولد روحي بچه. تولد اولي که مادر واسطه ي آن است تمام مي شود. اين بچه يا شش ماه يا شصت ساله از بين مي رود. ولي تولد دوم باقي مي ماند و مرگ ندارم. احياء ولکن لاتشعرون احياءٌ عند ربهم يرزقون. رمزش چيست؟ رمزش اين است که اگر قرار است که براي تولد طبيعي بچه ات نگران حواس ظاهري او باشي، براي تولد معنوي بچه ات بايد نگران حواس باطني او باشي. آيا بچه ي من عالم غيب را هم درک مي کند ؟ الذين يومنون بالغيب. آيا در تربيت ظاهري بچه ام به او القاء کرده ام که به جزء اين عالم ظاهر، عالم باطني هم وجود دارد؟

خدا، قيامت و شيطان را به بچه ام آموزش داده ام. در دوران بارداري بچه در شکم شماست، آيا حس کرده اي که اين بچه بغير از اينکه بايد از جسم تو غذا بخورد از روح تو هم بايد معنويتي بگيرد ؟ مادر شهيد حسين علم الهدي مي گفت که در دوران بارداري او نُه بار ختم قرآن کردم. اين مادر تو تا تربيت را موازي جلو برده است. مادر خيلي از شهدا مي گفتند که وقتي بچه را شير مي دادم با وضو بودم. زيرا حس مي کردم که شيري که از سينه ي مادر مي آيد براي جسم بچه است ولي آن وضوء و اشکي که براي امام حسين (ع) مي ريزم و با اشک امام حسين (ع) بچه مي خورد، رو به قبله نشستن و شنيدن صوت قرآن براي تربيت روح او است. اين قدر که نگران معلوليت جسم او هستم نگران معلوليت روح او هم هستم ؟ من خيلي از مادرها را مي بينم که بدون وضوء غذا نمي پزد و مي گويد که غذايي که با وضو پخته بشود اثرش خيلي زيباتر است. بالاي ديگ غذا آية الکرسي مي خواند، قرآن گوش مي دهد و اشک مي ريزد. بنظر شما اين غذا که ظاهرش پلو يا آش است و با آيات قرآن پخته شده با غذايي که با موسيقي حرام پخته شده، در روح انسانها اثر مساوي دارند ؟ بعد مادر مي گويد که نمي دانم که چرا بچه ام از نماز خواندن لذت نمي برد ؟ شما کجا لذت نماز را به او داده اي ؟ تو کجا در دوران بارداري سر سجاده نشسته اي و اشک ريخته اي ؟ اينکه ما مي گوييم غذا خوردن ما هم بايد عبادت باشد، اصلي ترين معلم آن مادر است. مادر کسي است که دو تا تربيت را با توازن جلو ببرد ضمن اينکه اولويت با تربيت روح است. جسم بچه ي من اگر در خانه غذا نخورد در سر کوچه يک کيک و سانديس مي خورد وي اگر جسم بچه ي من در خانه عاشق نماز نشود، آيا جاي ديگر عاشق نماز مي شود ؟ اگر به بچه ات بگويي که اگر نماز بخواني هزار تومان به تو مي دهم، شما چقدر مي خواهي به بچه ات پول بدهي که نماز خوان بشود. ولي اگر بگويي پسرم خدا روز قيامت به تو پاداشي مي دهد که قابل مقايسه با اين پاداش ها نيست و اين بچه عمر و جانش را هم براي نماز مي گذارد و مثل بهنام محمدي مي شود. يک روز در حرم امام رضا (ع) آقايي جلوي من دويد و با خنده مي گفت که پسر من هجده سالش است و نماز نمي خواند، مي شود يک راه کار بدهيد. من گريه ام گرفت. گفتم که اگر بچه ات هم سرطاني بود اين جوري از من راهکار مي خواستي ؟ گفت: ببخشيد. خدا که اين همه براي مادر پاداش گذاشته فقط مادر جسم نيست. هم مادر جسم بچه و هم مادر روح بچه است.
سوال – سوره ي يوسف آيات 38-43 را توضيح دهيد.
پاسخ – همه ي آنهايي که امرور دلشان امام رضا (ع) است از امام عيدي بگيرند. بگويند: يا امام رضا (ع) ما عيدي مي خواهي ولي کادو نياورده ايم. او کريم است و مادرش را خيلي دوست دارد، شما به اندازه ي ظرفيت ما ندهيد به اندازه ي کرم خودتان بدهيد. اگر به ظرفيت من باشد چيزي گير من نمي آيد. اين آيات داستان قصه ي يوسف است. يوسف تعبير خواب دو تا از هم زنداني هاي خودشان را کردند و گفتند که يکي از شما دو نفر به چوبه ي دار آويخته مي شويد و يک نجات پيدا مي کنيد. ما گفتيم که مي خواهيم کارهاي عادي خودمان را به عبادت تبديل کنيم. مثلا مادر در کنار آشپزي کردن مي تواند آية الکرسي و چهار قل بخواند. اولين و ساده ترين قدم اين است که هر کاري که مي خواهيم بکنيم بگوييم: بسم الله الرحمن الرحيم. وقتي مي خواهم کاري را شروع کنم و مي خواهم اين کلمه را بگويم فکر کنم که اين کار قابل بسم الله گفتن هست. با بسم الله الرحمن الرحيم که نمي خواهم در گوش کسي بزنم، دزدي کنم. وقتي مي بينم که دزدي قابل بسم الله نيست، اين کار را نمي کنم. حضرت يوسف به آن کسي که مي خواست نجات پيدا کند گفت که سفارش ما را پيش ارباب خودت بکن. اگر حضرت يوسف مي گفت: بسم الله الرحمن الرحيم، ما را ياد کن ديگر اين جمله را نمي گفت. اگر اين کلمه را مي گفت، پيش خودش فکر مي کرد که خدا از ارباب او قوي تر است پس پيش خداي خودم مي روم. در اين آيه مي فرمايد: شيطان باعث شد که يوسف ذکر بسم الله يادش برود. خدا هم يوسف را تنبيه کرد و هقت سال بيشتر او را در زندان نگه داشت. پس هرکاري مي خواهيم بکنيم اين دو تا ذکر را بگوييم. اعوذبالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم. اگر من مي خواهم کار گناهي انجام بدهم با اين ذکرها نمي توانم آن کار را شروع کنم و به سراغ آنها بروم. اگر يوسف هم اين ذکر ها را مي گفت، سفارش نمي کرد و هفت سال هم در زندان نمي ماند. کاري که قرار است با سفارش شيطان انجام بشود اعوذبالله ندارد.
سوال – در مورد نامه ي آقاي معلولي که ديروز خوانده شد پُر از نکات شنيدني و قابل تامل بود. شما هم نکاتي را بفرماييد.
پاسخ – ما وقتي مشکلي را مي شنويم مثلا زلزله رودبار و بم و.. آنجا حس مان گل مي کند غافل از اينکه قرآن مي فرمايد: و في امولهم حق و السائل و المحروم يعني شما دائما درصد گرفتاران را در زندگي تان کنار بگذاريد، همان جا هم بگرديد قطعا موردش را پيدا مي کنيد. نياز نيست که شما به ما زنگ بزنيد و شماره تلفن افرادي راکه مشکل دارند از ما بگيريد. شما هم دراطرافيان خودتان مشکل دارهايي داريد. شما زود احساساتي نشويد. کمي فکر کنيد. شايد مشکل دارتر از اين عزيز کنار خانه ي خودتان باشد ولي شما به آن بي توجه هستيد. از خدا بخواهيم از اين فرصت هاي طلايي که در کنار ما است بي توجه رد نشويم. کساني هستند که در اطراف ما هستند و فرزند معلول دارند و وسيله ي رفت و آمد هم ندارند. بياييد هر شش ماه يکبار آنها را سوار ماشين تان بکنيد و بعنوان خادم معنوي امام رضا (ع) نيت کنيد که آنها را به گردش ببريد و يک پذيرايي از آنها بکنيد. پذيرايي بايد کريمانه باشد. اگر همه اين کار را بکنند، خيلي از مشکلات حل مي شود. گاهي ما فکر مي کنيم که اينها تکليف دولت است. دولت دارد تکليفش را انجام مي دهد، سازمان هاي مربوطه دارند وظايف شان را انجام مي دهند، پس من چه موقع بايد تکليف خودم را انجام بدهم ؟ تا در مورد جهيزيه صحبت مي کنيم، مي گويند که آدرس بدهيد. به خدا اطراف خودتان هستند کساني که با سيلي صورت خودشان را سرخ نگه مي دارند. برويد و آنها را پيدا کنيد. يک فردي است که کارگر است و ماهي سيصد هزار تومان دارد و چهار تا دختر دارد. يادتان است که در مورد پيرمرد فرفره فروش صحبت کردم. يکي از دوستان طلبه سراغ او رفته است و به او گفته که يک حاج آقايي اسم شما را در تلويزيون برده است. او گفته که چهل سال است که کار من اين است و چهار تا دختر عروس کرده ام. سراغ بيماران برويم و خرج آنها را بدهيم. نياز نيست که ما از صدا و سيما تلفن کسي را بدهيم، خودتان سراغ اين افراد برويد. ديگر اينکه وقتي افراد مشکل دار را مي بينيد نيش نزنيد. همسر آن معلول بداند چه تجارت پرسودي مي کند اگر اين همسر را تحمل کند و نيش نزند.