برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام و المسلمين ماندگاري
-پرسش و پاسخ
90-02-13
فرمود: اي فرزند آدم بندگي کن هرچه به من نيازمندي و گناه کن هر چه بر آتش شکيبايي، از دنيا بهره بردار هرقدر در آن مي ماني و براي آخرت توشه برگير هر قدر در آن خواهي ماند.
سوال – مي خواهم توبه کنم. از شما مي خواهم که راه آن را به من نشان بدهيد. يک راهش را در برنامه گفتيد همين که روزنه ي گناه را از بين ببريم. اين کار را کردم. حالا با فکر گناه چکار کنم. من چطور مي توانم از اين فکرها خلاص بشوم. خودم کلافه شده ام. نمي توان فکر گناه را ترک کنم. يک راهي به من نشان بدهيد که من فکرم را بيشتر روي درس هايم بگذارم. کاري کنيد که دستم در دست خدا قرار گيرد و تنهايي هايم را با خدا قسمت کنم و خدا را از خودم راضي کنم و در زندگي بجاي دست شيطان دست خدا در دستم باشد. منتظر پاسخ شما هستم.
پاسخ – من به اين عزيز تبريک مي گويم همين که در مسير توبه قرار گرفته اند و چون نيت توبه دارند، يقين بدانند که اين عنايت خداست و آغوش خدا برايشان باز است. براي هر کاري بايد از دين بپرسيم. براي بازگشت از مسير گناه هم بايد از دين بپرسيم. ما حق نداريم هيچ مسيري را با نظر خودمان برويم. فکر انسان مثل يک ظرف آب است. آزمايش هست که در ظرف يا خلا بايد باشد يا آب. ما مي توانيم در ظرف فکرمان، فکرهاي خوب بريزيم. اگر قرار است که فکر گناه بيايد به تعبير دين ما فکر گناه مثل دود است. يعني نمي سوزاند ولي سياه مي کند. گاهي يک اتاق مي سوزد و سه تا اتاق ديگر را سياه مي کند. فکر گناه در و ديوار دل و روح ما را سياه مي کند. دل را نمي سوزاند و از بين نمي برد. به اين عزيز مي گوين که تابحال برايت پيش نيامده که فکرت به چيزي مشغول شده مثلا بيماري يکي از عزيزان يا امتحان کنکور. اين قدر فکرت مشغول مي شود که غذا خوردن يادت مي رود. ما بايد مشغوليت فکرما را عوض کنيم. من بيايم در مورد آخرت کمي فکر کنم. چرا مي گويند که شبها سورده ي واقعه را بخوانيم؟ براي اينکه کمي فکر آخرت را بکنيم. چرا مي گويند که هر روز خودتان را حسابرسي کنيد؟ براي اينکه فکر حساب و کتاب باشم. چرا مي گويند که هر چه را مي بينيد خدا را در آن ببينيد؟ بخاطر اينکه فکر خدا باشم. براي اينکه ظرف فکر ما فکرهاي خوب باشد. تا ايشان زحمت نکشند و ظرف فکرشان را با فکرهاي خوب پر نکنند، از فکرهاي بد بيرون نمي آيند. اگر فکر گناه مي آيد، اين بخاطر بيکاري است. بيکاري محل تخمگذاري شيطان است. حالا چه بيکاري اعضا و جوارج بدن من باشد چه بيکاري روح من. من الان گوشه ي اتاق نشسته ام و هيچ مشغوليتي ندارم. نه تلاوت قرآني، نه مطالعه اي، نه کار واجبي و نه برنامه اي، خوب معلوم است يک جوان آماده کافي است که يک بولوتوث را نگاه بکند، فيلمي را هم نگاه کند تمام آن صحنه ها در فکر او مي آيد. يکي اينکه راه فکرهاي بد را ببندند. يکي از راههاي فکر هاي بد، بيکاري است. ديگري نگاه است. ديگري شنيدني هاي است. يک فيلتر جلوي چشمم بگذارم، يک فيلتر جلوي گوشم بگذارم. ديگر اينکه گفتني ها هم خودش فکر مي آورد. اگر من به شما جسارت بکنم بعد فکر مي کنم که چرا من به شما جسارت کردم؟ پس قبل از صحبت کردن فکر بکنيم. پس يک فيلتر براي چشم، گوش، زبان و شکم خودم بگذارم. خوردني هاي ما براي مان فکر درست مي کند. دوستان و رفت و آمدهاي من هم برايم فکر درست مي کنند. اين پنج تا در فکر دادن به من خيلي موثر هستند. مثلا چشم من مي خواهد ببيند، چيزهايي را ببيند که دين به من اجازه داده و گوش من ميخواهد بشنود، خبرهاي درست را بشنود، زبان من مي خواهد حرف بزند، حرفهايي که درست است بگويد، شکم من مي خواهد غذا بخورد غذاهاي حلال بخورد. اگر مي خواهم دوست داشته باشم دوستان خوب داشته باشم. بعبارتي تمام سيستم هاي ورودي روح خودم را پاکسازي کنم. وقتي پاکسازي کردم و فيلتر گذاشتم ديگر نمي گذارم که گناه بوجود بيايد. جواني که مي خواهد روزي چند ساعت در خيابان پرسه بزند، هر چيز ماهواره را ببيند، هر سايت، بولوتوث، هر پيامکي، هر فيلمي، هر سي دي، هر انساني را ببيند و هر صدايي را هم بشنود چه درست چه غلط و هر حرفي را هم مي خواهد بزند چه درست چه غلط و هر چه هم گيرش مي آيد مي خواهد بخورد و با هرکسي هم مي خواهد رفيق مي شود، آيا مي توان توقع داشت که ظرف فکر او طيب و طاهر باشد؟ حالا ورودي ها را که کنترل کردم، جلوي ورودي هاي بد را بگيرم. ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. حالا من مي خواهم براي فکرم خوراک درست کنم، به آب و به طبيعت نگاه کنم، به صفحات قرآن نگاه کنم، به صورت پدر و مادرم نگاه کنم، به کتابهاي درسي ام نگاه کنم، به فيلم هاي مستند علمي نگاه کنم، آيا اينها فکر بد مي آورد؟ به گلها نگاه کنم و بگويم که خدايا به چه کسي دستور دادي که اينها را اين قدر قشنگ نقاشي کنند. برگ درختان سبز در نظر هوشيار، هر ورقش دفتري است معرفت کردگار. پس جلوي ورودي فکرهاي بد را بگيرم و بعد بروم سر کلاس هاي علمي بنشينم. به مسجد بروم، پاي صحبت هاي اهل بيت بنشينم. امام حسن عسگري (ع) فرمودند: حداقل روزي 50 آيه قرآن بخوانيد. حداقل به يک آيه فکر کنم. روزي يک روايت بخوانم و در مورد آن فکر کنم. در مورد تکليف خودم فکر کنم. فکر کنم زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود، به کجا مي روم آخر ننمايي وطنم. ذهن خودمان را با چيزهاي خوب درگير کنيم. و جلوي ورودي هاي منفي را بگيريم.
سوال – بعضي ها مي گويند که چون فکر گناه مواخده ندارد پس فکر مي توانند به هر چيزي فکر کنند. آيا اين درست است؟
پاسخ – فکر گناه مواخده ندارد. ولي فکر گناه مقدمه ي گناهي مي شود که مواخده دارد. در وضو ما بايد از آرنج بشوييم ولي فقها مي گويند کمي بالاتر از آرنج بشوييد تا مطمئن بشويد که آرنج را شسته ايد. عزيزان حرام آشکار را کنار بگذاريد، کمي قبل از حرام آشکار را هم احتياط کنيد. آيا ما با هم دانشگاهي ها که احوال پرسي مي کني اشکالي ندارد؟ قطعا شما نيت بد نداريد ولي اين کمي شبه ناک است، اين را هم احتياط کن تا به گناه نيفتي. ما وقتي کنار پرتگاه هستيم کمي دورتر از آن مي ايستيم و عقل هم اين را مي گويد. وقتي ما اعتقاد داريم که گناه سقوط است، از لبه ي گناه را نرويم کمي آن طرف تر راه برويم. همانطور که واجبات را با احتياط انجام مي دهيم محرمات را هم با احتياط انجام بدهيم. تا از فکر گناه هم بيرون بياييم.
سوال – در سال جديد تصميم گرفته ام که برنامه ي شما را نگاه کنم و تا بحال نتايج خوبي را گرفته ام. اگر يک جوان طوري تيپ بزند که باعث جلب توجه ديگران بشود اشکالي دارد؟ چرا با اينکه من نمازهايم را مي خوانم و مسجد مي روم و خيلي از وظايف ديني ام را انجام مي دهم اما علاقه اي به تيپ هاي ساده و مثبت ندارم. مثلا ريش گذاشتن ولباس گشاد پوشيدن. آيا رفتار من با اين کارها منافاتي دارد؟
پاسخ – من به اين جوان تبريک مي گويم و به حال او غبطه مي خورم. من اعتقاد دارم که جوانان زمان جنگ از ما جلو زدند و الان هم جواناني که پاي صحبت هاي ما مي نشينند از ما جلو مي زنند. دين داري يک کفي دارد. کف دين داري يعني انجام واجب و ترک حرام. ما از شما توقع مستحب نداريم ولي توقع حد واجب را که بايد داشته باشيم. مثلا همه ي علما فرموده اند که مردها بايد يک مقدار ريش بگذراند که صدق ريش بکند و به فتواي همه مراجع تقليد اين نوع ريش هيچ اشکالي هم ندارد. اما تراشيدن ريش حرام است. احتياط واجب است که تراشيدن ريش را ترک کنيم. خواهران و برادران، حد واجب را رعايت بکنند، حد حرام را رعايت بکنند. خدا مي فرمايد: کساني که حدود خدا را رعايت نکنند همانا آنان از کافران، ظالمان و فاسقان هستند. يعني اگر کمي پايت را از حدود الهي آن طرف تر گذاشتي، تو را به فسق، کفر و ظلم مي رساند. اين عزيز لازم نيست که تمام انگشت هايش انگشتر باشد چون مستحب است. لازم نيست که ايشان محاسن بلند بگذارد. لازم نيست که يقه اش را ببندد. لباس شيک و مرتب هم اشکالي ندارد اما حد واجب رعايت بشود. اگر دختر خانم هستند حد حيا و حجاب را رعايت کنند، اگر آقا پسرهستند حد حدود شرعي را رعايت کنند. اين حد را از يک کارشناس دين يا پدرشان بپرسند. در نماز هم همين جور است. کف نماز اين است که مثلا نماز صبح دو الي سه دقيقه طول بکشد. نماز ظهر و عصر هر کدام پنج دقيقه است. حد واجب نماز اين است. اگر ائمه حد کف نماز را رعايت کنند، مساجد شلوغ تر مي شود. حد واجب و کف هر کاري را رعايت کنيم. بيشتر از اين از جوان توقع نيست. ولي هرچقدر جلوتر برود خودش بهره مي برد. اگر اين جوان به پيشروي در ديانت فکر بکند، دوست دارد که مستحبات را هم انجام بدهد. ما دوست نداريم که روز قيامت ايشان حسرت بخورند. و بگويند که اين پاداش به آن زحمتش مي ارزيد، اگر قبول مي کرديم.
سوال – آيا انداختن گردن بند صليب به گردن اشکال دارد؟
پاسخ – من به حکم فقهي کاري ندارم. حکم فقهي را از دفاتر مراجع تقليد خودشان بپرسند.
در بازي هاي فوتبال دو گروه با دو رنگ بازي مي کنند. فرض کنيم که ايشان طرفدار استقلال است. ايشان به ورزشگاه مي رود و با تمام وجودش هم طرفدار استقلال است اما يک لباس قرمز مي پوشد. آيا او را در سکوي طرفداران استقلال راه مي دهند؟ هرچه داد بزند که من از ته دل طرفدار استقلال هستم و من آبي هستم، باز مي گويند که پس اين لباس قرمز چيست؟ صاحبان اديان الهي هر کدام با يک رنگي مشخص مي شدند. آنها بچه اي که بدنيا مي آيد را در يک رنگ آب خاصي شستشو مي دهند مخصوصا يهودي ها. يهوديان صدر اسلام به مسلمانان نيش و کنايه مي زدند. مي گفتند که شما قبله نداريد و رو به قبله ي ما نماز مي خوانيد، مي گفتند که شما رنگ نداريد. حتي بچه اي را با لباس زرد پيش پيامبر آوردند ولي پيامبر بچه را نپذيرفتند زيرا زرد لباس آنها بود. بچه مسلمان بود ولي به شکل بچه يهودي ها لباس به او پوشانيده بودند. در آنجا آيه اي نازل شد: سبقت الله و من احسن من الله سبقة. من به اين جوان مي گويم که مگر رنگ خدا چه کم دارد که مي خواهي از رنگهاي ديگر استفاده کني؟ رنگ مسلماني و شيعه بودن تو چه کم دارد که مي خواهي يک صليب در گردنت بيندازي؟ آيا کمبود شخصيت داري؟ يک گام ارزيابي اين است که ما در ارزيابي هاي مان به اندازه اي به خودمان توجه مي کنيم که متدين و دين دار هستيم که تشخص ديني داريم. تشخص به معناي تظاهر است. يعني اگر من از پوشيدن لباس ديني احساس کمبود شخصيت مي کنم و مي خواهم مدل ديگران لباس بپوشم، من به همين مقدار در بندگي ام افت دارم. بعبارتي من به ميزاني که عمل مي کنم دين دار هستم نه به ميزاني که ميگويم و مي خواهم. اين آقا مي خواهد طرفدار استقلال باشد ولي عملش مي گويد که من طرفدار پيروزي هستم. من به خانواده هاي عزيز عرض کنم که بچه هاي ما آن بچه اي نمي شوند که ما مي خواهيم، بچه هاي ما آن بچه اي مي شوند که ما حداکثر هستيم. برنامه ريزان صدا و سيما، ما و شما همه دوست داريم که مردم خيلي متدين بشوند ولي بينندگان ما آن فردي نمي شوند که ما دوست داريم و مي خواهيم، عزيران ما آن فردي مي شوند که ما هستيم. به هر ميزان که دين در برنامه ها، اعمال فعاليت هاي ما حضور دارد، يک پله پايين تر را از بچه هاي خودمان توقع داشته باشيم. عزيز بزرگوار دين مبين عمل من نيست، عمل من مبين دين من است. در روز قيامت وقتي دهانها بسته مي شود يک عکس از تو نشان مي دهند که با صليب هستي، تو دوست داري که در روز قيامت تو را با صليبي ها حاکمه کنند. قرار نيست که تو با زبان بگويي من چه کسي هستم، مثل همان طرفداران تيم فوتبال. تو با اين صليب مي خواهي بگويي که نمي خواهم مسلماني ام را نشان بدهم. تو مسلمان هستي ولي پرچم مسحيت نصب کرده اي. طرفدار تيم آبي با پرچم قرمز نمي شود. بترسم که روز قيامت پرچم من را نشان بدهند و هر چه من داد بزنم که نيت من چيز ديگري بوده قبول نمي کنند.
سوال – بنده يک کارگر ساده هستم. 25 سال است که در تهران کار خياطي مي کنم. اگر صاحب کار من بگويد که مانتوها را بدن نما و کوتاه طراحي کن که بازار داشته باشد، من بايد چکار بکنم؟
پاسخ – صفوان از ياران امام کاظم (ع) بود و شتر دار بود. به تعبير امروزي ها آژانس داشته است. امام او را صدا کرد و فرمود که شنيده ام که شترهايت را به هارون الرشيد کرايه داده اي. گفت: بله براي سفر مکه کرايه داده ام. براي سفر لهو و لعب کرايه نداده ام. امام فرمود: آيا آرزو مي کني که او سالم از اين سفر برگردد و پول تو را بدهد. گفت: بله. امام فرمود: اگر همين مقدار به حيات يک ظالم که اهل گناه و ظلم است راضي هستي، تو در گناه او شريک هستي. به اين عزيز مي گويم که قبول داري که دوزندگان لباسهاي کم پوشش و مانتوهاي بدن نما و شلوارهاي فاق کوتاه که مقدمه ي گناه مي شوند، بنظر شما با توجه به روايت امام کاظم اينها در گناه کساني که اينها را مي پوشند، شريک نيستند؟ صفوان چون پرورش يافته ي امام کاظم (ع) بود، گفت: چکار کنم؟ امام گفت: جلوي گناه را بگير. او به هارون گفت که من پير شده ام و شترها را با مکانش فروخت تا گناه اتفاق نيفتد. و قرار داد باطل شد. براي جلوگيري از گناه از سودش گذشت. اين آقايي که توانمندي در خياطي دارد، اگر توانست که صاحب کارش را هم راضي بکند که لباس حلال بدوزد که خيلي خوب است. مگر دوختن لباس حلال چقدر سودش کم است که انسان بخواهد با لباس حرام سود بدست بياورد؟ امروز اين قدر طرفدار لباس هاي با پوشش هستند که رزق و روز ايشان هم مي رسد. من به اين عزيز اطمينان مي دهم که اگر ايشان نتوانند صاحب کار خودش را راضي بکند، يک چرخ خياطي تهيه بکند و خودش در خانه لباس هاي با پوشش بدوزد و بفروشد، خدا قطعا به کسب و کارش برکت بيشتري مي دهد. همان خدايي که گفته شما از حرام چشم بپوشيد من برکت رزق و روزي شما را خواهم داد.
سوال – سوره توبه آيات 117-112 را توضيح بدهيد.
پاسخ – آيه اول مي فرمايد: خدا مي خرد زندگي کسي را که با ده تا گل ببافد. ده تا گلي که اگر در زندگي من باشد خدا آنرا مي خرد و بهاي آن هم بهشت است. گل اولش اين است که ايمان داشته باشد، گل دومش اينکه روحيه ي جهاد داشته باشد، گل سوم توبه است، دائما اهل توبه باشند و هر چه بندگي خدا را کردند احساس کنند که حق بندگي را بجا نياورده اند. گل چهارم اينکه روحيه ي عبادت داشته باشند، گل پنجم اينکه اهل، حمد و سپاس باشند، تلاش باشند، اهل رکوع، سجود باشند، اهل امر به معروف و نهي از منکر باشند و اهل حفظ حدود الهي باشند. و آخرش مي فرمايد و بشر المومنين. من بعد از انبياء و اولياء مصداق اين آيه را شهدا مي دانم. شهدا را خدا خريد و هرکس را که خدا بخرد، روز قيامت حسرت نصيبش نخواهد شد.
سوال – من الان در نهايت نااميدي از شما کمک مي خواهم. من يک جوان وسواسي هستم که دائم در حال شستن هستم يا در ذهنم يا در واقعيت. حمام و دستشويي من دو ساعت طول مي کشد. روزي سه الي چهار بار لباس عوض مي کنم. 27 سال دارم و حدود 9 سال است که وسواس دارم. تا دو سال پيش قابل تحمل بود ولي دوسال است که فاجعه شده است. من به جز نماز صبح که خيلي وقتها قضا مي شد بقيه نمازهايم سروقت بود ولي الان شبها يک چيزي مي خوانم که اسمش نماز است. نمي دانم اين عذاب است يا امتحان ولي هرچه هست خيلي سخت است. خيلي دعا کردم و نذر کردم و از امام رضا (ع) خواستم ولي راه نجاتي پيدا نکردم. دکتر رفتم و قرص خوردم ولي بهتر نشدم. من معني نعمت آرامش را نمي فهمم. بدبخت تر از من وسواسي، وسواسي هايي هستند که حالشان از من بدتر است و الا هيچ چيزي بدتر از وسواس نيست. اين دنيا جهنم، آن دنيا هم وسط جهنم و به جز اسراف آب اسراف عمر است که خيلي مهم تر است. من مهندس کامپيوتر هستم ولي. .. 15 تا از برنامه هايتان را گوش دادم، خيلي به من آرامش داد. شما که مي گوييد اسلام بن بست ندارد، بگوييد که من چکار کنم؟
پاسخ – ما دعا مي کنيم که خدا به آبروي امام رضا (ع) و به آبروي فاطمه ي زهرا همه ي عزيزاني که گرفتار بيماري وسواس هستند لباس عافيت بپوشاند. از کساني که اين بيماري را دارند مي خواهم که اول استغفار داشته باشند، چهارقل زياد بخوانند. ( توحيد، ناس، فلق، کافرون ) آيت الکرسي زياد بخوانند و صدقه زياد بدهند. توسل به اهل بيت داشته باشند بويژه به امام رضا (ع). در کنار اين راهکار معنوي، بيايند به حرف دين گوش بکنند. من فتواي حضرت امام را برايشان مي گويم. مشکل اينها اين است که هر چه مي شويند مي گويند که پاک نشد. پاکي را براي نمازشان مي خواهند. امام مي فرمايد که شرط پاکي براي اين افراد وجود ندارد. ايشان بايد بگويد که من نماز مي خوانم با بدن نجس، لباس نجس، وضوي باطل، غسل باطل و نمار باطل، الله اکبر. در اين افراد شرط پاکي و درستي وجود ندارد. پس يکي داروهاي معنوي که گفتم. ديگري اينکه شرط پاکي از نماز اينها برداشته شده است. قرار است که اينها نماز با نجاست بخوانند. اين فرد خودش قائل به پاکي نيست. ايشان بايد به خودش تلقين بکند که شرط طهارت براي من نيست. تا اين بيماري از بين برود. ديگري تلقين اطرافيان است. ايشان وقتي حمام مي رود تنها نرود، با فرد ديگري برود که او را زود بيرون بياورد. پس يک هم کمک ديگران است و ديگري اراده ي ايشان است. اميدواريم که اين مشکل بشود.
سوال – جوان 27 ساله اي هستم که بعلت نداشتن کار و در آمد کم قادر به ازدواج نيستم اما پدر و مادرم به اين امر اصرار دارند. در صورتي که درآمد من در حد اجاره خانه بيشتر نيست. مي گويند که شما ازدواج کن، خدا خودش روزي رسان است. من که از 6 صبح تا 8 شب سرکار هستم، خدا از کجا مي خواهد روزي من را برساند؟ راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – پس اين آيه يعني چه؟ مي فرمايد: اگر شما تکليف خودتان را انجام بدهيد و تقوا پيشه کنيد از آن راهي که خودتان گمان نمي کنيد به شما رزق و روزي مي دهيم. اگر قرار بود که من حساب و کتاب بکنم پس چرا خدا اين آيه را با وحي فرستاده است؟ اگر من همه چيز را بفهمم، پس جاي وحي کجاست؟ من نظر پدر و مادر ايشان را ترجيح مي دهم. از سوال مشخص است که ايشان انسان بي عرضه اي نيستند و اهل کار هستند. اهل دين و ديانت هم هست که خانواده اش مي خواهد از گناه کردن ايشان جلوگيري کند. فرض کنيم شما الان ماهي سي صد هزارتومان مي گيريد، چه بسا وقتي شما ازدواج کردي، کارت عوض بشود يا حقوقت بالا برود. اگر ايشان ازدواج نکرد و در وادي گناه افتاد، آيا اين پول کم و گناه در زندگي او برکت است؟ چرا به اين فکر نمي کند؟ ممکن است که ايشان بعد از ازدواج زندگي اش با سختي بگذرد ولي زندگي با سختي بدون گناه بهتر است از زندگي با رفاه نسبي و با گناه. خيلي ها مي گويند که ما مي خواهيم ازدواج کني ولي پدر و مادر نمي گذارند. اين پدر و مادر که آماده هستند، قطعا مي توانند کمي کمک کنند. ديگران هم کمک کنند. شايد به برکت ازدواج شغل ايشان عوض بشو و با همين ساعات کاري پانصد هزار تومان بگيرند.
سوال – جاي تدبير در زندگي کجاست؟ شما مي گوييد که قرآن مي فرمايد که ازدواج کنيد، از جايي که شما گمان نمي بريد روزي شما مي رسد.
پاسخ – تدبير يعني تنبلي نکن. به اندازه ي توان و تخصص خودت کار بکن و نتيجه را به خدا واگذار کن. ما بارها ديده ايم که عزيزاني بخاطر جلوگيري از گناه ازدواج کرده اند، خانه دار و ماشين دار و بچه دار هم شده اند و هنوز هم کار اول شان را دارند و تغيير شغل نداده اند. و خودشان هم نمي دانند که اينها را از کجا بدست آورده اند. تدبير معنايش اين نيست که من بجاي خدا تصميم بگيرم. تدبير يعني بر اساس داشته هاي خودت تلاش کن و تنبلي نکن، از توان و تخصص خودم استفاده کنم.
سوال – من دختر 23 ساله و دانشجو هستم. هنوز ازدواج نکرده ام. خيلي سعي کرده ام که انتخاب بشوم، دعا هم کرده ام ولي نمي دانم چرا انتخاب نمي شوم. احساس مي کنم که هيچ وقت ازدواج نمي کنم. فکر مي کنم که اگر دوست پسر بگيرم حدا قل چيزي را شبيه به ازدواج تجربه مي کنم. مي دانم که ا ين کار درست نيست ولي نمي دانم چکار بکنم؟
پاسخ – يکي از عواملي که دختر خانم ها مورد توجه قرار نمي گيرند اخلاق خودشان و خانواده شان است. اگر دختران و خانواده ها اخلاق خوبي داشته باشند حتي برادر و خواهر اين دختر خانم. اگر اينها اخلاق خوبي داشته باشند و اينکه به ديگران نفع برسانند. اگر اين دختر خانم با همه ي خانمهاي اقوام خوشرو باشد و هر کجا مي روند دست کمک داشته باشند. اگر خانه ي عمه رفت، براي سفره انداختن، جمع کردن و جارو کردن کمک کند. اگر اهل کار باشند و هنرمند باشند و اخلاق خوبي هم داشته باشند، هر جا صحبت از ازدواج بشود اين دختر معرفي مي شود. اگر اين دختر سر تا پايش را جواهر بريزند و انواع آرايشها را هم داشته باشد اگر خودش و خانواده اش اخلاق بدي داشته باشند حتي اگر خاله اش براي پسرش دنبال دختر بگردد به او فکر نمي کند. پس يکي ازعلتهايي که دختري مورد توجه قرار نمي گيرد بخاطر اخلاق بد است و ديگري بخاطر تنبلي خودش و اطرافيانش است. دختر 23 ساله خيلي هم ازدواجش دير نشده است که ايشان نااميد شده اند. عسي ان تکرهوا شيئا و هو خير لکم. چه بسا خدا ايشان را براي يک موجود مناسب امام زمان پسند نگه داشته است. ديگر اينکه وقتي ايشان خودش اعتراف مي کنند به اينکه رابطه ي دختر و پسر گناه است، حتي گفتن اين گناه هم بد است. مگر ما مي خواهيم که شما به زور بنده ي خدا باشيد؟ شما که گناه مي کني اول خودت را بدبخت مي کني و به خودت ضرر مي زني. فرض کنيد که شما يک روز، يک ساعت با يک پسر ديده بشويد، فردا هر خواستگاري که بيايد شما ناراحت هستي که نکند از ارتباط تو با آن پسر با خبر بشود. يک عمر ناراحت هستي که مبادا کسي از اين رابطه با خبر بشود. آيا اين درست است که انسان براي خودش تشويش درست کند؟
خدايا به فاطمه ي آبروي زهرا عفت فاطمي و عصمت فاطمي به همه ي مومنين و مومنات عنايت بفرما.