برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام و المسلمين ماندگاري
-از چه راهي به خدا نزديک شويم
90-01-23
اي چشمهايت جاري از آيات فروردين سرشارتر از شاخه هاي روشن وتين، لبخندهايت مهربانتر از نسيم صبح پشياني ات سرمشق سبز سوره ي ياسين، اي با تو صبح و عصر و شب في احسن تقويم اي بي تو صبح و عصر و شب دل مرده و غمگين، اي وعده ي حتمي بگو کي مي رسي از راه کي مي شکوفد شاخه هاي آبي آني، راس کدامين ساعت از خورشيد مي آيي صبح کدامين جمعه ها با بوي فروردين.
سوال – اگر ما بخواهيم تغيير بکنيم و به سمت خدا برويم و به دانسته هايي که داريم عمل کنيم چه قدمهايي لازم است؟
پاسخ – من مي خواهم بحث گذشته را تکميل بکنم. ما براي اينکه در مسير دين بازنگري و ارزيابي داشته باشيم و ارزيابي دائمي هم لازم داريم که در روايات ما اين قدر تاکيد شده که ارزيابي ماهانه، سالانه، فصلي و لحظه اي لازم داريم اولين گامش اين است که سوال کنيم. حالا از چه چيزي و از چه کسي بپرسيم. يکي اينکه از چي بپرسيم و ديگر اينکه براي چه بپرسيم و ديگر اينکه از چه کسي بپرسيم. اين سه تا نکته را مي خواهم اضافه بکنم. از پيامکهايي که اظهار لطف کرده اند مشخص است که مردم بحث ها را خوب دنبال مي کنند و بر اساس اين مطالب سوال مي کنند. و همين که خدا اين توفيق را داده ما شاکر هستيم. اولا براي چه بپرسيم؟ اگر حکمي را نمي دانم بپرسم تا بدانم. دوما اينکه ناقص مي دانم. بعضي از افراد دانسته هايشان در مورد مطالب ديني ناقص است و فقط يک چيزهايي شنيده اند. مي توانيم تعبير خرده علم را نام ببريم. بپرسيم تا دانسته ام را نسبت به او کامل بکنم. اگر انسان با دانسته هاي ناقص سراغ داستاني برود، آسيب هايي وارد مي کند که قابل جبران هم نيست. و چون فکر کرده که مي داند، رفته، آسيب ديده و ضربه خورده است. خيلي از مسائل همين است. مثلا راجع به ازدواج، ارتباط واشتغال مردم چيزهايي را مي دانند و بقيه را از خودشان در مي آورند و بجاي حکم خدا و پيامبر مي گذارند و بعضي ها مي بينند که اين با عقل جور در نمي آيد. پس ناقص ها را تبديل به کامل بکنم. و سوم اينکه براي چه بدانم. براي اينکه اطمينان قلبي پيدا بکنم. در قرآن داريم که حضرت ابراهيم به خدا گفت که خدايا به من نشان بده که مرده ها را چطور زنده مي کني. خدا فرمود که مگر تو نمي داني. ابراهيم گفت: چرا مي دانم و ايمان هم دارم ولي مي خواهم اطمينان قلبي پيدا کنم. بچه ها قبل از امتحان از معلم مي پرسند که جواب سوال اين است؟ مي خواهد مطمئن بشود. همه ي زندگي ما امتحان است. پس يکي براي دانستن مي پرسم. يکي براي کامل دانستن و ديگري براي اطمينان پيداکردن به دانسته هاي خودم. داريم که اگر نمي دانيد از اهل ذکر و کارشناسان بپرسيد. خيلي موارد نمي دانيم و فکر مي کنيم که مي دانيم و نمي پرسيم. من از تمام پدرها، مادرها، معلمان و طلبه ها خواهش مي کنم که اگر مي خواهيم مطلب تخصصي به کسي بگوييم آن مطلب را يکبار چک کنيم. آيا حکمي که داريم مي گوييم همين است. بنده مي خواهم خواب يا روايت يا آيه اي را نقل بکنم بروم و اطمينان پيدا بکنم و فقط به شنيده هايم بسنده نکنم. بعضي از کارشناسان صدا و سيما وقتي مطلب را مي گويند آدرس آيه يا آدرس سند و روايت را مي گويند. يقينا دکتر جراح قلب هم وقتي عمل سختي را دارد، شب به کتب و معلوماتش مراجعه مي کند. پس براي اطمينان دانستن بايد بپرسيم.
سوال – بايد براي دانستن سراغ چيزهاي جديد برويم يا همان به همان دانسته ها عمل کنيم؟
پاسخ – قرآن مي فرمايد : رب زدني علما. خدايا به من علم بياموز. علم هم مطلق است يعني هم دانسته هاي جديد و هم دانسته هاي قديم را تکميل کردن. اما هميشه گفته اند که دنبال علم نافع باشيد. در تعقيب نماز ظهر داريم و اعوذ بک علم لاينفع. بعضي مواقع دنبال دانسته هايي مي روم که براي دنيا و آخرتم فايده اي ندارد. يا فايده دارد ولي در اولويت من نيست. اگر ندانستم خيلي به من ضرري وارد نمي شود. داريم که در باقيات و صالحات انسانها، علم نافع بعنوان يک صدقه ي جاريه مطرح است. پس مي پرسم براي اينکه بدانم و تکميل کنم و اطمينان به دانسته هاي خودم پيدا کنم. پس بعنوان ارزيابي تمام کساني که مي دانند باز مطالب خودشان را چک کنند. يک پيش نماز مسجد وقتي قاري قرآني را مي بيند بگويد که اجازه بدهيد من حمد و سوره ام را پيش شما بخوانم. هيچ اشکالي ندارد. مي خواهد محکم بشود. در اصطلاح مي گويند : چهار ميخ کردن. ما بايد خودمان را چهار ميخ کنيم که وقتي به کسي مطلبي مي گوييم خودمان به معلومات خودمان شک نکنيم که طرف مقابل بيشتر شک بکند. حالا چه چيزي را بپرسم؟ يکي اينکه موضوعات ديني را بپرسم. قدم اول گامهاي دوازده گانه اين بود که ما تعريف ديني بپرسيم. ازدواج چيست؟ مردم هنوز نمي دانند که ازدواج چيست. ازدواج رابطه ي جنس مونث و مذکر نيست. اين رابطه را حيوانات هم با هم دارند. ازدواج کنار هم قرار گرفتن دو انسان (حيوان ناطق ) است. دو انسان براي تکميل و تکامل. پس انسانيت در ازدواج ها کجا رفته است؟ معني زيارت چيست؟ حکم زيارت را نمي خواهيم. در حرم امام رضا (ع) بعضي ها از من مي پرسند که دست ما به ضريح نرسد، آيا زيارت ما قبول است؟ در ذهنش اين است که زيارت يعني دست به ضريح بردن. خود موضوعات را بپرسيم. هنوز نمي دانيم والدين يعني چه؟ پيامبر در روايتي دارند که شما سه تا والدين داريد. يکي پدر و مادر خودتان، يکي پدر و مادر همسرتان. يعني همانطور که خانمها از مادرشان حرفي را به دل نمي گيرند از مادر همسرشان هم به دل نگيرند. وقتي پيامبر اين را فرموده پس شما هم اطاعت کن. دانس آموزان و دانشجويان عزيز معلم هاي شما حکم پدر و مادر شما را دارد، اين قدر پشت سر معلم هاي مان بي احترامي نکنيم. پس بايد موضوع را بپرسم. من نمي دانم آب کر و مضاف را نمي دانم. در روند زندگي اين کار را هم بکنم. مردم براي خوراکي هايشان دائم سوال مي کنند، خوب براي مسائل ديني هم سوال کنند. مردم اگر در خيابان مي خواهند آب بخورند مي پرسند که اين آب خوردني است يا خير. آيا زندگي شان تعطيل شده است؟ خير. دغدغه ام اين باشد که در موردي بپرسم. چه اشکالي دارد. مي توانم اين کار را بکنم. اگر همه اهل پرسش باشند جامعه ي قشنگي خواهيم داشت. در مکه و مدينه مردم پرسش هاي بيشتري دارند و حساس تر هستند ولي زندگي شان تعطيل نمي شود. اگر قرار است که ما در همه ي زندگي مان بندگي کنيم بايد همه جا اين حس و حال را داشته باشيم چه در مکه و چه درجاي ديگر. بندگي چارچوب دارد. پس بايد دائم بپرسم. پس بايد موضوعات را بپرسم. بعضي از موضوعات را عقلاء مي توانند جواب بدهند و بعضي از موضوعات را کارشناس دين بايد جواب بدهد. من و شما قرص استامينوفن را تشخيص مي دهيم ولي آيا همه ي داروها را ما تشخيص مي دهيم؟ بعد از پرسيدن موضوع، حکم موضوع را بپرسم. حکم زيارت چيست؟ مي گويند که زيارت مستحب است. اين نماز واجب و اين نماز مستحب است، اين مباح يا حرام است. حکم اين آب اين است که طاهر است و با آن مي تواني تطهير کني. ديگر اينکه تکليف خودم را بپرسم. من وسط بيابان هستم و اين آب نجس در آنجا هست. آيا مي توانم آنرا بخورم؟ بله. براي نجات جانم مي توانم بخورم. حالا در شهر هستم و اين آب نجس است آيا مي توان آنرا بخورم؟ خير. پس تکليف بنابر شرايط من است. مثلا زيارت مستحب است ولي آقايي که مي خواهد زيارت برود، از زيارت واجب تر در کنارش ندارد؟ عمه اي دارم که بيمار است و من ميخواهم به مشهد بروم و دويست هزار تومان خرج کنم و عمه ام خرج درمان ندارد و رويش هم نمي شود که به من بگويد. زيارت مستحب است ولي تکليف من اين است که پول به اين زيارت بدهم با براي درمان عمه ام خرج کنم. بايد عمل مستحب و واجب را از هم تشخيص بدهم. سوالات ما بايد حول تکاليف باشد و ديگر اينکه سوالات ما بايد حول فلسفه ي احکام باشد. بپرسيم که فلسفه ي خمس و زکات چيست؟ اگر اهل پرسيدن باشيم براي پرسيدن سوال زياد است. براي چه بپرسيم؟ براي فهميدن، کامل فهميدن و مطمئن شدن به فهميده هاي خودمان. چه چيز را بپرسيم؟ موضوعات را بپرسيم؟ تفريح را بپرسيم. آقاي رفيعي فرمودند که موضوع شادي و تفريحات در دين ما هيچ تعريفي نداشت؟ اگر داشت چرا از کارشناسان ديني استفاده نکردند؟ تقريبا برنامه هاي کارشناسي در عيد تعطيل بود. يعني دين براي تفريح، گردش و نوروز حرف نداشت. آن برنامه هاي چند دقيقه اي براي نمکش بود ودل ما هم خوش باشد. ما دين را از زندگي جدا نکنيد اگر مي خواهيد زندگي را به بندگي تبديل کنيد. همچنان که مي خواهيم طبابت را از جسم مان جدا نکنيم، ديانت را از روح مان جدا نکنيم. حالا از چه کسي بپرسم؟ از کارشناسان دين. مي گويند که امروز کارشناس دين کم است. در مملکت ما ايده آل اين است که براي هر صد نفر يک پزشک وجود داشته باشد که داريم به آن مي رسيم. اما براي هر بيست هراز نفر يک کارشناس دين است. من کارشناس دين، اگر بتوانم و وقت هم داشته باشم آيا مي توانم پاسخگوي بيست هزار نفر باشم؟ ما کارشناس دين کم داريم. هرکس دوست دارد که زندگي خودش، عزيزانش، جامعه و دنيا. اين نهظت بيداري اسلامي عطش به دين را نشان ميد هد و مردم با چشمه اش را هم پيدا کنند. ما در جمهوري اسلامي بعد از سي و دو سال، هنوز کارشناس دين به حد نصاب نداريم. بيش از يک و نيم ميليون جوانان به دانشگاه مي روند. ما کنکوري ها را هميشه دعا مي کنيم و به آنها فرمول هم داده ايم و انشاءالله بر اساس نيت هاي قشنگ شان دکتر و مهندس بشوند ولي انشاء الله خدمتگزار بشوند. مملکتي که مي خواهد زندگي را به بندگي تبديل بکند و حتي مي خواهد دنيا را براي ظهور آقا بسترسازي بکند، احتياج به کارشناس دين هم دارد. يک درصدي از بهترين ها و نخبگان و آنهايي که شرايط خانوادگي شان مهياست، پدر و مادر دوست دارند که براي خودشان بهتر از يک ثمره ي دانشگاهي باقيات و صالحات بگذارند، بايد به حوزه ي علميه تشويق بشوند. الان تا پايان فروردين ماه موقع ثبت نام حوزه است. ما در ايام محرم و صفر مي گوييم که اي کاش ما در آن زمان مي بوديم و به فرياد هل من ناصر تو پاسخ مي داديم. براي شهدا مي گوييم : السلام عليک يا انصار دين الله. هرکس مي خواهد ناصر دين خدا باشد، هرکس مي خواهد بيشتر مشمول دعاي امام زمان (عج) قرار بگيرد، در حوزه شورع به درس خواند بکند. ما نياز به کارشناس دين داريم. ما نبايد هر بيست هزار نفر يک روحاني داشته باشيم. بايد حداقل هر دويست نفر يک کارشناس دين داشته باشيم.
سوال – آيا الان خلا کمبود کارشناس دين حس مي شود؟ مسير طلبه شدن را توضيح بفرماييد.
پاسخ – الان ائمه جماعات و اساتيد هم به ما همين را مي گويند. عزيزاني که تبليغ مي روند، هم اين مطلب را مي گويند. مي گويند که وقتي ما به شهرستان ها مي روييم. بچه در خوابگاه تا صبح از ما سوال مي کنند. اين عطش واقعا هست. تقاضا هست ولي عرضه کم است. اينها در صحنه ي داخلي است. ما يک و نيم ميليارد مسلمان داريم و از نوع اسلام نابي که امام خميني به دنيا ارائه کرد مي خواهند. يک ذهنيت در پدر ها و مادرها هست که نکند که بچه ي ما به حوزه ي علميه و در کسوت روحانيت برود و زندگي مان تعيطيل بشود. به خدا آمدن در مسير روحانيت مساوي با تعطيل زندگي نيست. يک نفر گفته بود که فلاني طلبه است، پرسيدند پس شغلش چيست؟ پس از کجا نان مي خورد و زندگي اش چطور مي چرخد. کسي که طلبه مي شود يک مسيري دارد. از شهريه ير امام زمان (ع) مي گيرد. از مراجع تقليد که نواب عام امام زمان هستند يک حداقلي را بعنوان شهريه مي گيرند. طلبه ها هم تحقيق، تدريس، کارهاي فرهنگي، فکري و مشاوره دارند، همه ي اينها مي تواند زندگي را بچرخاند، ضمن اينکه اينها براي پول اين کارها را انجام نمي دهند. اين ذهنيت از ذهن همه ي خانواده ها پاک بشود که طلبگي مساوي با تعطيلي زندگي، خوشي ها وهمه ي لذت هاي زندگي نيست. من طلبگي را اين طور مي بينم که اگر من کارشناس دين شدم بتوانم گليم خودم و اطرافيانم را از آب بيرون بکشم. من از کساني که در کسوت روحانيت آمده اند تقاضا مي کنم که من روحاني چهره اي از خودم به خانواده و اقوام نشان ندهم که آنها را بترسانم. يعني اين قدر بسته عمل بکنم مثل اينکه همه ي لقمه ها حرام است، همه رفت وآمدها شبه ناک است، با همه ي انسانها قطع رابطه کنم، اهل گفت و شنود و نشاط نباشم، اگر خودم را اين جوري نشان بدهم مردم مي گويند که دخترمان را به زندااني و پسرمان را به زندان نمي فرستيم. شهيد صياد شياري يک نظامي زمان طاغوت است و پيدا کرده بود که از چه کسي بپرسد و دستش در دست روحانيت بود. ايشان بچه ي درگز شمال استان خراسان است. ما با اقوام ايشان در مشهد ارتباط داشتيم. آنها خانوادگي در ارتباط با روحانيت بودند. از اول مي دانست آنجا که سوالات ديني را جواب مي دهند مسجد است. من مي دانم که سوالات دانشگاهي من را در دانشگاه جواب مي دهند، سوالات پزشکي من را در بيمارستان جواب مي دهند، سهام بازار را در بازار بورس جواب مي دهند و سوالات ديني را هم در مسجد جواب مي دهند. اي جوان، اي پدرها و مادرها روزي يک بار به اين مرکز پاسخگويي رفت و آمد کن. شهيد صياد شيرازي راهش اين بود. پرسشگري دين اين است. بعضي مواقع به ما مي گويند که شما به ما زنگ بزنيد که ما يک سوال از شما بپرسيم. يا ما از شما سوال دارمي ولي شما جواب ما را نمي دهيد، ما روز قيامت از شما شکايت مي کنيم. من نمي توانم همه را جواب بدهم. محل شما مسجد، روحاني و کارشناس دين دارد. اگر دانشگاهي هستيد استاد معارف، نماينده ي ولي فقيه و مسئول عقيدتي داريد. ممکن است يک مقدار ادبيات ها با هم متفاوت باشد ولي همه از دين جواب مي دهند. امروزه کتب و سايت ها هم هستند. اگر احساس مي کنيم که کارشناس دين کم است، اي پدرو مادرهايي که بچه هاي تان نخبه هستند و استعداد دارند، آنها را تشويق کنيد که به حوزه بيايند. سرباز امام زمان (ع) شدن و سر سفره ي امام زمان (ع) نشستن يک لذت ديگري دارد البته سخت هم هست.
سوال – سوره ي توبه آيات 72-69 را توضيح بدهيد.
پاسخ – آيه آخر مي فرمايد : خدا وعده مي دهد. اي کاش مثل شهدا باور کنيم که هر چه خدا وعده داده حق است. اگر مي گوييم انسان در يک مسيري قرار بگيرد انتخاب مسيرهايمان در زندگي بر اساس اين شاخصه ها بايد باشد. در کدام مسير رضايت خدا و اهل بيت بيشتر است، کدام مسير منفعت بري خودم را و منفعت رساني اش بيشتر است و در کدام مسير دوام تاثيرگذاري من بيشتراست. من از رضوان من الله استفاده کردم. و در همان مسير قدم بردارم و به حرف مردم هم کار نداشته باشم و تنها يک چيز براي ما مهم باشد و آن رضايت خدا است. خدا از شهدا راضي شد و شهدا هم از هرچه خدا به آنها داده راضي شدند.
سوال – من 21 سال دارم و تابحال سعادت حضور در حرم امام رضا (ع) را نداشته ام. شنيدم که بايد طوري برويم که امام رضا (ع) برايمان آغوش باز کند، چند بار شرايط رفتن براي من فراهم بود ولي چون من شرايطش را نداشتم نرفتم. بخاطر اينکه دوست دارم با معرفت به امام رضا (ع) بروم. يک راه حل به من نشان بدهيد که من پيش امام رضا (ع) بروم نه به مشهد.
پاسخ – اين نگاه قشنگي است و خوش به حال ايشان که نگاهي به اين زيبايي دارند. من به خودم نگاه مي کنم و مي بينم قابل نيستم که تو آغوش امام رضا (ع) بروم. براي اينکه خودت را تنبيه بکني ازديدگاه خودت نگاه بکن ولي اگر مي خواهي به امام رضا (ع) بروي از ديدگاه امام رضا (ع) نگاه کن. او امام رئوف است. او مي گويد که در هر رديفي که هستي بيا، من براي همه آغوش باز مي کنم. اين آقا نه تنها که محب و شيعه شان هستيم مي پذيرند بلکه غير محب شان را هم مي پذيرند، حيوانات را هم مي پذيرند. اگر اين عزيز از ديدگاه امام رضا (ع) نگاه مي کرد، آن چند باري که اسبابش مهيا شده بود مي رفت. وقتي دم حرم امام رضا (ع) رسيد يک کلمه بگويد : آقا تو آقايي هستي که قابليت دادي به کساني که قابل نبودند، هم ظرف بزرگ به من دادي و هم آنرا پر کردي. ظرف من کوچک است ولي آن عقب نايستم تا ظرفم بزرگ بشود. بدهم امام رضا (ع) ظرف من را بزرگ کند. اگر شما حال خواندن نماز را هم نداري حق نداري نماز را ترک کني حتي اگر نمازت بالا هم نرود. خود اين استمرار کمک مي کند. وقتي ما در گود بيفتيم دستمان را مي گيرند. ما بايد باور کنم.
سوال – من جواني 28 ساله هستم. من از سن 5 سالگي با قرآن و مسائل ديني عجين بوده ام. در مورد مسائل ديني اينقدر اطلاعات دارم که خودم جواب خيلي پرسش هايم را مي دانم. مشکلا مالي اين قدر به من فشار آورده که حتي به آموخته هاي خود نيز شک کرده ام و يک نوع حالت انکار به همه ي نشانه هاي ديني پيدا کرده ام واز اين حالت خودم وحشت دارم. راهي را به من نشان بدهيد که نجات پيدا کنم.
پاسخ – ايشان بري اطمينان پيدا کردن از دانسته هاي ديني شان بپرسند. ما مي گوييم که يک عالم رباني بزرگي به يک جايگاه رسيده، اين کتابها را نوشته، جوان اين کتابها را مي خواند و مي گويد که کاري ندارد ولي غافل از اينکه براي رسيدن به اين مرحله ده تا مرحله را پشت سر گذاشته است. مراحل ترک گناه، مراحل انجام واجبات چه مقدمات و پيش نيازهايي را بايد مي گذراند تا به آنجا برسد که وقتي رسيد با شک توام نشود. همين که وقتي من به يک جايي رسيدم و با شک توام مي شود معلوم مي شود که من پيش نيازها و مقدماتش را نگذرانده ام. بعنوان مثال از يک بزرگي شنيده که نماز شب روزي را زياد مي کند. او نماز شب مي خواند ولي روزي اش زياد نمي شود. اين خيلي مقدمات داشته است. تو نبايد نماز شب را براي زياد شدن روزي بخواني، اين نماز شب در کلاس دهم ارتباط با خدا بوده است، نه تا کلاس قبل را مي گذراندي و به کلاس دهم مي رسيدي، محو آن ارتباط عاشقانه ات مي شدي و از آن لذت مي بردي، يک کلمه هم در ذهن خودت مرور نمي کرد که نماز شب براي رزقت هم موثر است، نماز شب خودبخود اثرش را مي گذاشت. شنيده سوره اذا وقعة روزي را زياد مي کند، شنيده فلان سوره را خواند و روي کوه فلان کوه نشستن خانه نصيب انسان مي کند، مي رود و انجام مي دهد و به آن نمي رسد. اينها يک علامتي است براي مسيري معرفتي. حوزه ي اثرگذاري آميزه هاي ديني ما فقط دنيا نيست. بالاترين نقص در آموزه هاي من اين است که فقط دنبال اثر در دنيا مي گردم، بعد که به اثر نمي رسم مي گويم که من به هرچه رسيده بودم شک کردم. يکي از معرفت ها اين است که اثر را براي او بگذار. هدف اثر نباشد. شيطان خودش به معرفت رسيده ولي به او عمل نداده است. آيه 22 سوره ابراهيم شيطان مي گويد: وقتي قيامت به پا مي شود، همه ي وعده هاي خدا درست است ولي من هرچه وعده دادم خلف وعده کردم. من شما را مجبور نکردم، من شما را خواندم و شما آمديد. من زمينه فراهم کردم و شما آمديد. پس خودتان را ملامت کنيد من کاره اي نبودم. نه من مي توانم شما را از عذاب نجات بدهم و نه شما مي توانيد من را ازعذاب نجات بدهيد. آن چيزي که باعث شرک شما شد، من الان به آن کافر شدم. هرکس ظلم بکند عذاب بزرگي دارد. جوانان مي گويند که همه ما را وادار به گناه مي کنند. خير اين طور نيست. کسي که مرحله ي اول ايمان راداشت خود شيطان بود ولي ايمان مراحلي دارد که بعدا خواهيم گفت. اينکه ما اصرار مي کنيم که مراتب معرفتي برا اساس مراحل و نيازها جلو برود، بخاطر اين مسئله است. پس جوان از کارشناس مذهبي بپرسد که اين مراحلي که من مي روم دست مي روم. اگر من در باشگاه که مي خواهم وزنه بردار بشوم، در روز اول 50 کيلو بردارم استاد مي گويد که تو اول همين ميله ي خالي را پايين و بالا ببرد. بعد کم کم 5 کيلو اضافه مي کند. پس براي وزنه بردار شدن مراحلي دارد. شما مي خواهي يکبار به مکه بروي، قرآن و مفاتيح بخواني و به همه نتايج آن هم برسي؟ ما که مردم را دعوت مي کنيم که به حوزه بيايند ماکارسناساندين هم در برخوردهاي مان با خوشرويي رفتار کنم. اگر جواب را مي دانم با خوشرويي جواب بدهم و اگر نمي دانم با خوشرويي به کارشناس ديگري ارجاع بدهم. کارشناس مذهبي در جامعه يک چهره اي از خودشان نشان بدهند که مردم را به اين جايگاه مشتاق بکنند. و هرکس ببيند بگويد که اي کاش فرزند من هم اين توفيق را داشته باشد که در اين جايگاه قرار بگيرد. اين مسير هم براي خودش بهترين مسير است و هم براي پدر و مادرش خدا بيامرزي مي آورد. يعني بهترين باقيات و صالحات براي والدين.
سوال – سه تا از دختران من ازدواج کرده اند با 14 سکه مهريه و جشن عروسي ساده و آسان. تنها پسرم دو سال است که با 165 سکه و يک و نيم دانگ خانه ي مسکوني عقد کرده است. و جشن عقد بدون گناه. بعد از عقد ناسازگاري هاي عروسي شروع شد که چرا مهريه ام را کم گرفته ايد ودر جشن بزن و بکوب نداشته ايد و توقعي بسيار بالاتر از شان خودش. حالا يک سال است که قهر است. نتيجه عروسي بدون گناه و جشن ساده شد قهر و طلاق و جدايي. ما بايد چکار بکنيم؟
پاسخ – اين يک پازل است و نمي شود گفت که ما يک قطعه اش را به توصيه ي شما آمده ايم. آيا قطعات ديگر زندگي را به توصيه ي دين آمده اند؟ ما درازدواج گفتيم که هم خوب نگاه کنيد و هم خوب حرف بزنيد و هم خوب تحقيق بکنيم. بنابراين توضيحي که آنها مي دهند اين دخترخانم مادي فکر مي کرده اما جو خواستگاري و ازدواج او را گرفته بوده و هر چه شما گفته ايد : او چشم گفته است. شما فکر مي کرديد که ارزش به مهريه و عروسي نيست ولي ايشان فکر مي کرده که ارزش به اينهاست. يکنفر به اين دختر بفهماند که اگر در جشن گناه مي شد، تو ارزشمند مي شدي؟ و آسيب ها و آثار گناه را براي او بگويد، آسيب هاي مهريه ي بالا را برايش بگويد، زيبايي هاي اين زندگي بدون گناه را برايش بگويد، اگر واقعا به نتيجه نرسيدند، اين خانم همتاي آنها نبوده است. آنها يک تکه را به حرف دين گوش کرده اند و تکه ي بعدي را به حرف دين گوش نکرده اند که دنبال کفوشان باشند. دين نگفته که فقط ساده بگيريد. ما بايد دنبال کفو خودمان بگرديم. وقتي کفو شما خانواده ي پولدار نبوده چرا خانواده ي پولدار گرفته ايد؟ وقتي کفوتان با اين فرهنگ ساختار سن و وضعيت نبوده چرا قبول کرديد؟ اولين نسخه براي حل مشکلات استغفار است زيرا ما معصوم نيستيم. حتما ما يک کوتاهي کرده ايم. حالا اگر ما کوتاهي نکرديم، اين براي تقدير يا تنبيه ماست. تلاش مان را بکنيم تا جايي که مي توانيم زندگي را حفظ کنيم. او را اصلاح کنيم ولي اگر اصلاح نشد، طلاق را براي همين جا گذاشته اند. اول نمي گوييم طلاق، آخر طلاق. اين دختر خانم برود عاقبت چهارتا زندگي که با گناه شروع شده را ببيند. ما هنوز به عملکرد ديني خودمان مطمئن نيستيم. هنوز به وعده هاي دين مطمئن نيستيم. امام حسين (ع) با وعده ي خدا آمد و تکه تکه شد ولي نگفت که خدايا ما با وعده ي توآمديم، اين وضعيت مان است. ما مومن آل فرعون را از مکرهايي که برايش کردند حفظ کرديم. ولي مومن آل فرعون را تکه تکه کردند. من قرار است که راه خدا را بروم و اگر تکه تکه هم شدم بگويم که صلاح من اين بوده است. و اگر جور ديگري بود به ضرر من بود و گناه مي شد. خدا از گناهان او را حفظ کرده است. شايد اين امتحان ايشان است. با اين امتحان دست و پنجه نرم بکند و از کارشناس دين سوال بکند و همه ي تلاش را براي وصل ازدواج انجام بدهد و اگر اشتباهي شده آنرا مرتفع کند واگر به اين نقطه رسد که کفوش هم نبوده، جدا ميشود. ايشان تکليفش را انجام بدهد و به نتيجه خيلي کاري نداشته باشد. افوض امري الي الله.. . يعني کار را به خدا واگذار کنم. من تشنه هستم و آب مي خورم ولي مصلحت خدا اين است که با خوردن اين آب تشنگي من برطرف نشود. خوب قبول کنم.
من امروز يک توصيه اي به خانواده هايي که فرزندان و خودشان آمادگي سرباز شدن امام زمان (عج) را دارند کردم و براي پاسخ گويي به هل من ناصر همه ي ائمه مهيا بکنند مثل زماني که مادرها بچه هايشان را براي جبهه مهيا مي کردند. الان نوکري امام زمان (عج) مهياست. امروز عطش شنيدن حرفهاي دين هم در کشور ما و هم در دنيا وجود دارد. اگر من ساقي براي پيام دين بشوم اين ارزش است. از طرفي کساني که اين لباس مقدس را پوشيده اند خواهش مي کنم که با خانواده، اطرافيان، اقوام و همسايه ها آن قدر پيامبر گونه رفتار بکنند که همه بگويند : ما ياد پيامبر مي افتيم.
اي چشمهايت جاري از آيات فروردين سرشارتر از شاخه هاي روشن وتين، لبخندهايت مهربانتر از نسيم صبح پشياني ات سرمشق سبز سوره ي ياسين، اي با تو صبح و عصر و شب في احسن تقويم اي بي تو صبح و عصر و شب دل مرده و غمگين، اي وعده ي حتمي بگو کي مي رسي از راه کي مي شکوفد شاخه هاي آبي آني، راس کدامين ساعت از خورشيد مي آيي صبح کدامين جمعه ها با بوي فروردين.
23/1/90بر مي افتيم.