برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
-ميل به تغيير و رشد
90-01-16
عيد مي آيد اگر روئيت شود اَبروي تو ماه از رو مي رود گر بنگرد بر روي تو، هر ستاره فرصتي بکر است تا ديدار ما از ميان صدهزاران روزنه گيسوي تو، شب ندارم شام اما روزه دارم روزها چون شوم چو موي پيچان در ميان موي تو، روزگاري ساکن چشم ترت بودم ولي مثل اشک از چشمت افتادم، امان از خوي تو، آرزوي دارم بميرم غسل و تدفينم کنند چشم بگشايم ببينم زنده ام پهلوي تو، صدهزاران قاصدک را سوي تو پر داده ام اما نيست قاصدي از سوي تو.
سوال – براي ارزيابي برنامه، چه اتفاقي بايد بيفتد تا نکاتي که کارشناسان برنامه مطرح مي کنند براي ما کاربردي بشود و زندگي مان را بر اساس آن تنظيم بکنيم ؟
پاسخ – امسال يک دعا از سالهاي گذشت پررنگ تر بود. و آن دعا براي فرج بود. در امسال در هر کجا و در زمان تحويل سال از هرکس پرسيدند که از خدا چه مي خواهيد ؟ تقريبا همه گفتند : فرج آقا. من به ذهنم آمد که يک ارزيابي از برنامه، خودمان و از مسير زندگي مان داشته باشيم به اين منظور که قرار است ظهور به ما نزديک بشود يا ما به ظهور نزديک بشويم ؟ قطعا قرار است که ما به ظهور نزديک بشويم. ما که وقتي از اينجا تا قم مي خواهيم برويم، چهار بار تابلو را نگاه مي کنيم تا گم نشويم لازم نيست از يک جا ارزيابي و چک بکنيم که آيا همين مسيري را که مي رويم مسير نزديک شدن به ظهور است؟ قرار است که وقتي امام زمان (عج) آمد چکار بکند ؟ قرار است که حضرت بيايد تا دين خدا را اجرا بکند. داريم : حضرت قرار است که دين خدا را بياورد. قرار نيست که دين جديدي بياورد. پس ملاک ارزيابي من و هدف ارزيابي اين است که ببينيم در مسير ظهور هستيم يا نيستيم. ملاک ارزيابي من، شاقول و شاخص آن، دين خداست. من بايد با اين دين خودم را بسنجم. ببينم که آقا واقعا من دارم به ظهور نزديک مي شوم يا نه. من براي اين ارزيابي چهار قدم را در نظر گرفته ام. اصل اساس برنامه ي ما تبديل زندگي به بندگي بود. ساده گرفتن ازدواج ها، دوري از بيکاري و بي عاري، جهت دادن به تحصيل و تلاش هاي مان، خدمت معنوي به همه ي محبين اهل بيت بويژه محبين امام رضا (ع)، دوري از ارتباطات حرام و شبه ناک، بحث اشتغال، دوري از هرآنچه که خدا و اهل بيت نمي پسندند، عمل به واجبات ديني و سبک نشمردن آنها. در کوچه و خيابان وقتي کارشناسان را مي بينند مي گويند که برنامه ي خوبي است، حرفهاي قشنگي مي زند، ما فقط پاي اين برنامه مي نشينيم و حتي بعضي ها مي گويند که هنگام برنامه همه سکوت مي کنند. همه مي گفتند که احسنت، خدا خيرتان بدهد. ما خبر شنيدن را نمي خواهيم، ما خبر تغيير را مي خواهيم. آيا وقتي اين برنامه را شنيدم يا زندگي ام درست بود و از اين برنامه تاييد گرفتم يا زندگي ام يک انحرافاتي داشت و از اين برنامه تغيير گرفتم. اين برنامه بايد کمک کند که من تغيير کنم. هيچ کس توقع ندارد که تغيير در يک شب انجام بشود. هر تغيير و تبديل در مسير اصلاح و تربيت پلکاني و تدريجي است و در مسير غلط هم اين تغيير تدريجي است. قرآن مي فرمايد : از خطوات شيطان پيروي نکنيد. خطوات يعني گام به گام سياست شيطان. فرض کنيد خانمي که مقداري در حجابش سهل انگار و ناآگاه بوده است، ما توقع نداريم که الان ايشان چادر و پوشيه برند ولي بگويد که چون اين برنامه من را به سمت خدا کشاند، من با تماشاي برنامه ي شما تصميم گرفتم که روسري ام را کمي جلو بکشم. ما مي گوييم : احسنت. يا من با تماشاي برنامه ي شما تصميم گرفتم که اين کار اشتباهم را کم کم ترک کنم يا تصميم گرفته ام که به نامحرمان کمتر نگاه بکنم يا تصميم گرفته ام در مورد کار و لقمه ي نانم دقت بيشتري بکنم. گاهي اوقات ما مي گوييم از حرفهاي خوبي که کارشناسان زدند کيف کرديم. فقط کيف مهم نيست بايد يک اتفاق هر چند کوچک بيفتد. خدا گفته که تو يک قدم بيا من ده قدم مي آيم، خدا مي فرمايد که من مومنين را کمک مي کنم. اگر شما يک قدم براي ترک گناه برداشتي، اين بخاطر ايمان خودت است. ما مردم را دعوت به خدا کرده ايم نه به خودمان. پس در اجراي فرمان خدا يک قدم جلوتر بيايم. من در اينجا از مسئولين شبکه و پخش و توليد تشکر مي کنم که ساعت برنامه را کمي تغيير دادند که عزيزان بيننده بتوانند نمازشان را بخوانند. همين تغيير کم نشان مي دهد که ما مي خواهيم خوب بشويم. قرار نيست که ما فقط بشنويم، بدانيم، کيف کنيم و رشد بادکنکي داشته باشيم، علم انسان را باد مي کند لذا مي گويند غروري که علم مي آورد خيلي عجيب است. تکبري که علم مي آورد تکبر عجيبي است. اطلاعات براي انسان قدرت مي آورد.
سوال – آيا ميل به تغيير و شنيدن اين حرفهاي خوب، خودش ارزشمند نيست ؟
پاسخ – چرا. اما با شرط. عزيزي گفت که من روز خودم را با نام خدا آغاز مي کنم ولي نماز نمي خوانم. گفتيم که شما سرسفره بنشينيد و روزتان را با غذا آغاز کنيد ولي غذا نخوريد. گفت : نمي شود. گفتم : پس اين هم نمي شود. رژيم معنوي را هم بايد بخوري. فقط به صرف اينکه من ميل دارم و شما را دوست دارم کافي نيست. من شما را دوست دارم ولي هيچئ وقتي براي شما نمي گذارم. آيا مي شود ؟ خير. خدا به حضرت موسي گفت که کساني که مي گويند : من را دوست دارند ولي براي در نيمه شب براي نماز خواندن بلند نمي شوند دروغ مي گويند. مگر مي شود کسي کسي را دوست داشته باشد و دنبال خلوت با او نگردد. پس ميل تنها قدم اول است. شرط لازم است ولي کافي نيست. ما يقين داريم که با اين برنامه ها ميل تغيير در ما ايجاد مي شود و اين را خيلي دوست داريم ولي اين کفايت نمي کند. براي اينکه اين ارزيابي را دقيق بکنيم قطعا بايد چهار قدم برداريم. عزيزان در همه ي امور زندگي به اين چهار قدم توجه بيشتري بکنند. مثل اين است که من فهميدم که اين ساختمان کج بالا رفته است و ميل دارم که آن را درست کنم. اولين قدم اين است که برود بپرسد که قدم اول براي درست کردن آن چيست. پس براي اينکه ما بخواهيم اين ارزيابي را بکنيم يعني فهميديم که بعضي از مسيرها را خودمان رفته ايم با اميد به خودمان و حالا فهميده ايم که مسير را اشتباه رفته ايم. سن مان کج بالا رفته، خانواده مان کج شکل گرفته است، تربيت ها کج شکل گرفته. عزيزي که مي گويد من بيست و چهار سال دارم و نماز نمي خوانم و نوشيدني حرام مي خورم، او که در يک شب اين جوري نشده است. او بر اساس يک مسير غلطي به اينجا رسيده است. حالا که او فهميده بايد يک اتفاقي بيفتد. اگر دستي کج جوش بخورد و با گفتن اينکه ميل دارم درست بشود، آيا اين دست درست مي شود ؟ دوباره او را اتاق عمل مي برند و دستش را مي شکنند. اين کجي ها بايد بشکند تا درست بشود و البته سختي هم دارد. هم درد دارد و هم زمان مي خواهد و هم متخصص مي خواهد. مسئله ي اين دست را همه مي پذيرند و مي گويند که بايد پيش جراح برويم و بهترين شکسته بند هم نمي تواند کاري بکند. مثلا الان ما فهميديم که ارتباط مان با پدر و مادرمان غلط بوده است، يا ارتباط بين زن و شوهر غلط بوده است و ميل هم دارند درست کنند ولي به صرف دعا اين اتفاق نمي افتد. بايد اين مسير را برگردند و آن را درست کنند. کسي هم که توبه کرده، توبه اش به اين نيست که برود سر سجاده بنشيند. توبه اش اين است که مسير را برگردد و درست برود. من مي خواستم قم بروم و از جاده خاکي رفتم و سر از جاده ساوه در آوردم، بايد به اتوبان برگردم و به قم بروم. اگر شما در وسط راه بايستي و بگويي که خدايا من را به قم برسان که نمي رسي. پس قدم اول ارزيابي است، ميل به تغيير قدم بعدي، رفتن سراغ دين براي پيدا کردن مسير، در مسير تغيير اکتفا به عقل خودم نکنم. کسي مي پرسد که يک پيامک زدن به جنس مخالف چه اشکالي دارد ؟ مي گويم که من اصلا کار به گناهش ندارم. اگر قرار بود که من و شما با عقل خودمان تشخيص بدهيم که اين درست است يا غلط، پس جايگاه وحي و دين خدا کجاست ؟ خدايي که در قرآن فرمود که من بوسيله ي وحي به تو پيامبر چيزي را مي گويم که باطن عالم است و اگر همه عقل ها را روي هم بگذاريد متوجه آن نمي شويد. پس من بايد باور کنم در وحي يک چيزهايي است که عقل من به فهم آن نرسيده است. خدا مي فرمايد : خلوت نکنيد. پيامک هم نوعي خلوت است. شيطان گفته که هر وقت دو تا نامحرم با هم خلوت بکنند سومي نفر من هستم ولي خلوت فقط حضوري نيست. خلوت پيامکي، نامه اي، تلفني، اينترنتي و چتي هم هست. حتي اگر با نيت پاک هم عکس يک نامحرم را نگاه کنيم باز هم اشکال دارد. پس جاي خدا که از همه ي ما داناتر و آگاهتر است کجاست ؟ ما اصلا کار به گناه آن نداريم. خدايي که تو را خلق کرده و خوب مي شناسد مي گويد اين کار را نکن و شما هم بگوييد چون تو خداي من هستي و بيشتر از من مي فهمي من هم قبول مي کنم. در دانشگاه بچه هاي خوب براي کار فرهنگي دانشگاه تا دير وقت دختر و پسر با هم جلسه داشتند. من گفتم که شما خطا کرديد. گفتم که راستش را بگوييد تابستان دلتان براي اين جلسات تنگ نمي شود ؟ اولش فکر مي کند که گناهي در آن نيست. وقتي ترک مي کند مي بيند که دلش براي آن جلسات تنگ شده است و احساس کردم که وابسته به ان شده ام. گفتم : اين همان چيزي است که خدا مي گويد که من بهتر از تو مي فهمم. اگر قرار است ارزيابي ديني بکنيم دوباره به مسير اشتباه نرويم. من قبلا با عقل خودم جلو رفتم، اشتباه کردم، اگر باز هم با عقل خودت جلو بروي دوباره اشتباه مي کني. اگر عقل برادر و خواهر و اقوام را هم بگذاريد باز همه با هم اشتباه مي کنيد. خدا دو تا چراغ گذاشته است و گفته که اين دو تا چراغ بايد با هم باشد. هنر چراغ عقل اين است که چراغ عقل را پيدا بکند. پس قرار است با تصميم دين خدا جلو برويم. اگر قرار است ارزيابي کنيم بايد شاخص داشته باشيم و شاخص ما خداست. شاخص ما استانداردهاي بين المللي نيست. امام زمان (ع) نمي گويد که چرا شما با استانداردهاي جهاني پيش نرفتيد. مي گويد که چرا با استانداردهاي ديني پيش نرفتيد. پس اولين قدم در ارزيابي اين است که استاندارد هر کاري را از دين بپرسم. چرا داستان ازدواج ها به اينجا رسيده است ؟ ما چند مجلس براي ازدواج درست کرده ايم : بله برون، شيريني خوران، عقد کنان، پايتختي و... با اين همه مجلس يک خرج ازدواج خرجش بيست ميليون تومان مي شود. اينها را با عقل خودمان درست کرده ايم. نتيجه اش اين ميشود که پدر و مادر پول ندارد و جوان هم پول ندارد، پس پدر به جوان مي گويد که ازدواج نکن. پس گناه بکن، ازدواج نکن. همه هم که نمي توانند عفت پيشه کنند. برگرديم ارزيابي کنيم و ببينيم که کجا پاي مان را اشتباه گذاشته ايم. شأن جايي است که من بندگي خدا کنم. هر چه خلاف بندگي خدا شد شأن دون ماست. پس براي ارزيابي ملاک دين است و بايد از دين بپرسيم. از بقال، قصاب و دکتر نپرسم بلکه از کارشناس دين بپرسم. بعضي ها مي گويند که شما مي گوييد از کارشناس دين بپرسيد ولي خودتان سوالات را جواب نمي دهيد. من به اندازه ي خودم مي توانم به ده نفر جواب بدهم. من به همه نمي توانم جواب بدهم. پس اول سراغ پرسش از دين برويم. دوم وقتي دين حکم را گفت تسليم دين باشيم. اگر قرار بود که خودمان تصميم بگيريم و اشکالش را بفهميم، پس جايگاه دين کجاست ؟ حکم خدا کجاست ؟ يکي از دستورات دين براي شما خانم ها اين است که جايي که ضرورت اقتضا نمي کند ارتباط تان را با نامحرم کم کنيد. اگر شغل، درس و خريد ضروري اقتضا مي کند اشکالي ندارد. وقتي گفتيم ضرورت يعني براي دلم، خوش و بش کردن، تفريح کردن و چت کردن نيست. حضرت فاطمه فرمود : بهترين زن اين است که هم نامحرم ها او را کمتر ببينند و هم او کمتر نامحرم ها را ببيند. اگر بگويم اين حرف قديمي است معلوم است که نمي خواهم تسليم بشوم و ميل به تغيير کمي صوري است. حضرت زهرا سيده نساء العالمين است. يعني ايشان تا قيامت براي همه الگو است. يکي از جملات حضرت مهدي (عج ) اين است که مادرم براي من الگوي حسنه است در حاليکه ايشان آرزوي و الگوي همه هستند. پس يکي از متخصصين دين بپرسيم و ديگر اينکه اگر پرسيديم تسليم باشيم. بعضي ها سوال مي پرسند و وقتي حکم دين را به آنها مي گوييم، مي گويند که راه ديگري ندارد مثل وقتي که به اداره ها مي رويم مي گوييم که يک کارش بکنيد. شما جواب دين را مي خواهيد يا جوابي که خودتان دوست داريد ؟ آيا تحمل جواب دين را داريد ؟ يعني تحمل شکستن آن استخوان دست را نداريد.
سوال – سوره توبه آيات 27-31 را توضيح دهيد.
پاسخ – اولين آيه اين صفحه راجع به توبه است. امام رضا (ع) هم واسطه ي توبه است. محبين امام رضا (ع) هم سبب توبه است. ميل به تغيير هم مقدمه ي توبه است. خدا هم پذيرنده توبه است. اسم خودش را هم تواب گذاشته است. تواب يعني توبه پذيري را با خودتان مقايسه نکنيد. اگر دو دفعه اشتباه کنيم و به طرف بگوييم ببخشيد، مي گويد که ما را مسخره کرده ايد. خدا مي گويد که اگر صد بار توبه شکستي باز آي. ميل به تغيير را به امام رضا (ع) هديه کنيد. اي امام رضا (ع) تو به من کمک کردي که ميل به تغيير و ارزيابي در من ايجاد بشود. يک مدرسي تعريف مي کردند که در زمان طاغوت من مي خواستم به طلبه هاي امام رضا (ع) کمکي بکنم. به امام رضا (ع) گفتم که من هيچ پاداش مالي نمي خواهم ولي به برکت آن اخلاص را به من بدهيد. نزديک به يکسال به طلبه ها خدمت کردم. روزي پشت طلبه ها به من بود و من را نمي ديدند ولي يکي از طلبه ها من را ديد و به روي خودش نياورد. من پيش خودم گفتم که حقش بود که راه را براي من باز مي کرد، من استاد او بودم. پيش ميرزا آقا جواد تهراني که استاد اخلاق بود رفتم. اين داستان را براي ايشان گفتم و ايشان متاثر شد و شروع به گريه کردن کرد. گفتم که عجب اشتباهي کردم، اي کاش نمي گفتم. ايشان فرمود که خوش به حالت که با امام رضا (ع) معامله کردي و ايشان عيب تو را به خودت گفت که تغيير پيدا کني. هنوز عيب من را به من نگفته اند. همين که انسان بفهمد عيبش کجاست، خيلي قشنگ است. حالا که عيب خودمان را فهميده ايم با واسطه ي امام رضا (ع) توبه بکنيم.
سوال – سوره ي توبه بسم الله الرحمن الرحيم ندارد. ما که تلاوت آيات را پخش مي کنيم با بسم... شروع مي شود. آيا اين اشکال دارد ؟
پاسخ – خير. هر موقعي که خواستيم قرآن را از هر کجا تلاوت بکنيم بسم الله و اعوذ بالله گفتن مستحب است. در سوره ي توبه چون خدا با بندگانش تنبيهي حرف زده، اول از رحمت خودش صحبتي نکرده است. از بيان رحمت خدا، آيات قرآن موج مي زند. البته ما بايد به خوف و رجاء برسيم و از رحمت خدا سوء استفاده نکنيم و از عذاب خدا نااميد نشويم.
سوال – در مورد تلاقي برنامه ي سمت خدا با اخبار سراسري شبکه يک چه نظري داريد ؟
پاسخ – کساني که مي خواهند اخبار ببينند، بيايند يک معامله بکنند. اين برنامه معارف دين را نشان مي دهد. بگوييد : خدايا از آنچه که دلم مي خواهد گذشتم و به چيزي که تو مي خواهي تسليم شدم، تو خودت به من کمک کن. اخبار در همه ي شبکه ها تکرار دارد و از آن عقب نمي مانيد. اين فرصتي است که دور هم نشسته ايد و معرفت ديني را مرور مي کنيد. براي تعليم و تربيت ديني ارزش گذاري کنيد. فکر نکنيم که هر وقت که بيکار بشويم بايد سراغ تربيت ديني برويم. از يک اولويت بخاطر اولويت بزرگتر گذشتم. حتي گاهي از يک سريالي مي گذريم يا از معامله اي گذشت مي کنيم تا برنامه را ببينيم. اگر گاهي گذشت بکنيم جاي دوري نمي رود.
سوال – ايام نوروز به حرم امام رضا (ع) مشرف شده بوديم. شما در برنامه تان خيلي به امام رضا (ع) توجه مي کنيد. من در اطراف حرم و بازارها صحنه هايي را ديدم که براي من سوال برانگيز شد. اختلاط مردان و زنان و پوشش هاي نامناسب. مگر ما نمي گوييم که امام رضا (ع) و ائمه شاهد اعمال ما هستند، آيا اين رفتارها بي احترامي به آنها نيست؟
پاسخ – روايت از پيامبر داريم که دو نوع حياداريم يکي حياي عاقلانه و يکي حياي احمقانه. حياي عاقلانه اين است که انسان حرمت محضر را نگه دارد. وقتي من مي خواهم در هر محضري بروم حرمت دارد. انسان در مدرسه با لباس خوابش نمي رود. در مسجد و دانشگاه با لباس ويژه اي مي رود. قبل از انقلاب هر کس با زير شلواري به خيابان مي آمد جريمه مي شد. امام فرمودند که عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنيد که البته از آيات قرآن گرفته شده است. به همه ي کساني که دور حرم اهل بيت و حرم شاه چراغ و حرم شاه عبدالعظيم و.. هستند مي گويند که آيا باور ندارند که اين امام زنده است و دارد مي بيند؟ در اذن دخول مي خوانيم : من اعتقاد دارم که شما داريد من را مي بينيد، کلام من را مي شنويد و جواب سلام من را مي دهيد. خانم هايي که با آن پوشش در بيرون حرم هستند، اگر امام رضا (ع) جلويتان ظاهر بشود، مي ايستيد يا مي گوييد که اي کاش خودم را جمع مي کردم. حداقل حرمت نگه داريد. فرض کنيد که مي گويند که در مجلس عروسي هستيم و از امام دور هستيم که اين جور هم نيست. البته آنها همه جا را مي بينند و عالم محضر اهل بيت و شهدا است. حالا مي شود آنجا را يکجوري گفت ولي دور حرم را چه ؟ در صحن امام رضا (ع) حرمت نگه داريد. قديم وقتي خانمي مي خواست از روحاني سوال بپرسد حرمت نگه مي داشت و اول روسري را درست مي کرد و بعد نزديک مي شد. يا آقايي اگر مي خواست از روحاني سوالي بپرسد، اگر انگشتر طلا دستش بود آن رادر مي آورد البته الان هم اين جور انسانها هستند. من عزيزي را ديدم که وقتي مي خواست وارد حرم بشود زنجير طلايش را درآورد. مقداري حرمت محضر را نگه داريم. ما به گناه ان کاري نداريم. روزي ما مي خواستيم به کليسايي برويم و مترجم به من گفت که اگر مي خواهيد وارد کليسا بشويد بايد آداب اينجا را رعايت کنيد و کلاهتان را در بياوريد و ما قبول کرديم و عمامه را در دست گرفتيم و از ما خيلي هم استقبال کردند. شما که به حرم مي آييد، نذر مي کنيد، اشک مي ريزيد، گندم براي کبوترهاي امام رضا (ع) مي آوريد، توسل مي کنيد، کمک مي کنيد، عشق و محبت داريد، پس کمي ظاهر را هم حفظ کنيد زيرا الظاهر عنوان الباطن. اين حياي عاقلانه است. ائمه فرمودند که حياي احمقانه آنجايي است که نمي داند و خجالت مي کشد که سوال بکند. بعضي از بازاري هاي مشهد به من گفتند که ما از دست بدحجاب ها چکار کنيم ؟ اگر چيزي بگوييم ناراحت مي شوند. من گفتم که شما سرهايتان را پايين بگيريد. اين سرپايين انداختن سه تا برکت دارد. يکي اينکه حرف خدا را گوش داده ام. خدامي فرمايد: اي مردان سرهايتان را پايين بيندازيد. ديگر اينکه هر کس که سرش پايين تر باشد هم خودش و هم خانواده اش را آرامتر نگه داشته است. هر چه من بيشتر نگاه کنم اين تصاوير در شبانه روز بيشتر در ذهن من مي آيد، هم خودم و هم زندگي ام مشوش مي شود. شيطان مي گويد که اين خانم را با همسر خودت مقايسه کن. ديگر اينکه هرچه ما سرمان را پايين بيندازيم، مي فهمند که منکر پيش ما خريدار ندارد وديگر منکر را به بازار نمي آورند. حالا اگر کسي سرش را بالا بگيرد و نگاه کند اول اينکه حرف خدا را زير پا گذاشته است و ديگر اينکه در زندگي ناآرامي ايجاد مي شود و ديگر اينکه به منکرميگويند که ما خريدار تو هستيم و به حرف پيامبر کاري نداشته باش. همه ي ما يک قرار بگذاريم که اول از دور حرم ها شروع بکنيم وبعد از خانه ها. حداقل يک ساعت سرمان را پايين بيندازيم و سرپايين انداختن را تمرين کنيم.
سوال – من نوجواني پانزده ساله هستم. مي گويند که روز قيامت که مي شود همه حسرت مي خورند، آيا کسي خواهد بود که در آن روز حسرت چيزي را نخورد ؟
پاسخ – بله. کساني که همه ي وجودشان را خرج خدا کرده اند زيرا بالاتر از آن وجودي نبوده يعني بندگي کرده اند. والعصر ان الانسان لفي خسر. يک وقت من يک ميليون تومان را به بازار مي برم و به باد مي دهم يعني سرمايه از دستم رفت. حتي پايين تر اينکه هم پولها را از من گرفته اند و هم لباسم را پاره کرده اند و به من ضرر زده اند. معني ديگر خسارت اين است که به من ضرر نزده اند، فقط پولم رفت. مرحله ي سوم خسارت اسن است که پولم نرفت سود نبردم. مرحليه ي چهارم خسارت اين است که سود بردم ولي کم سود بردم. اين آيه اين را مي خواهد بگويد. در دوازده آيه خدا مي فرمايد که روز قيامت براي اکثريت روز حسرت است. در طواف حرم دور خانه ي خدا که من فکر مي کنم که فول تايم شده ام باز مي بينم که از بغل دستي ام کمتر طواف کرده ام و حسرت مي خورم. آقاي قرائتي مي گفت که در حرم پيامبر با خودم گفتم که عجب توفيقي من دارم، هرسال مکه مي آيم و در مکه و مدينه يک ختم قرآن مي کنم. ديدم کنارم جواني بيست و پنج ساله که نماز مي خواند و نمازهايش هم خيلي طولاني است. از او پرسيدم که کيست ؟ فهميدم که او دانش آموز بوده که اسير شده است، آنجا کتک خورده و حافظ قرآن و نهج البلاغه شده است، به زبان عربي و انگليسي مسلط شده است، درسهاي دبيرستان را همانجا با آزاده ها خوانده است، کمي درس هاي طلبگي خوانده است. وقتي آزاد شد او را روي برانکارت آوردند از بس که او را کتک زده بودند. با اين توانمندهايي که بدست آورده بود درس هاي دبيرستان راتمام کرده بود و ديپلم و... دکترا گرفته بود. در درس حوزه هم به سطوح عالي رسيده بود و چون حافظ قرآن است و زبان عربي و انگليسي هم مي داند، هر سال به مکه مي آيد تا با زائر هاي خارجي صحبت بکند. هر روز در حرم پيامبر درنمازش يک ختم قرآن مي کند چون حفظ است پنج الي شش ساعت بيشتر طول نمي کشد. آقاي قرائتي مي فرمود که او مي گفت و من احساس خسران مي کردم. همين صحنه در قيامت حاضر مي شود واين حسرت است. ايشان از لحظه لحظه ي زندگي اش استفاده کرده است. در روز قيامت کساني حسرت ندارند که تمام زندگي شان را خرج بندگي خدا کرده اند.
سوال – يکي از اطرافيانم من را به گناه دعوت مي کند و مي گويد که بعدا توبه مي کنيم و خدا بخشنده است. نمي دانم او را چطور راضي کنم و متوجه کنم که اين کار اشتباه است. لطفا راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – يک جواب مقابل به مثل مي خواهم به ايشان بدهم. اين برادر عزيز به ايشان بگويد که بيا يک بار سَم بخور و من قول مي دهم که تو رابه بيمارستان ببرم. اگر طرف سم مي خورد، او هم گناه کند. چطور شما سم را نمي خوريد و مي گوييد که شايد تا بيمارستان نرسم و تمام بکنم. شايد او وسط گناه کردن مردو فرصت توبه برايش آماده نشد. چه بسا انسانهايي که خوب بودند ولي اجل آنها لحظه ي گناه آنها آمد. آقاي انصاريان مي فرمودند که فردي که پير غلام امام حسين (ع) بود و پنجاه سال در دستگاه امام حسين (ع) بود. در عروسي پسرش که ساز ودهل بود او شرکت کرد و شيطان او را کشاند وسط مجلس که او را برقصاند و وسط رقص اين پيرمرد قلبش گرفت و مرد. معمولا گناهان شب عروسي يک باري است. آيا اين پسر جواب پدرش را که يک بار گناه کرد مي دهد ؟ او فرصت توبه هم پيدا نکرد. اگر اين فرد به عزيز ما يک ضمانت نامه بدهد که من تضمين مي کنم که مرگ تو در حال گناه نيايد و قبول مي کند که يک ظرف سم بخورد، ايشان هم اين کار را بکند.
خدايا به آبروي امام رضا (ع) که مظهر رافت و رحمت توست، خدايا تو فرمودي که يک قدم بيا من ده قدم مي آيم. ما اراده کرده ايم که قدم برداريم، خودت دست ما را بگير و ما را به سمت خوبي ها بکشان و قابليت ظهور امام زمان (عج) را به ما بده