برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
- نوروز
89-12-24
سوال – مسير بندگي در عيد نوروز چگونه است ؟
پاسخ – سالروز شهادت حضرت معصومه را به ساحت آقا امام زمان (عج) تسليت عرض مي کنم.
نکته اول اينکه بعضي ها فکر مي کنند که اگر بخواهند زندگي کنند بايد بندگي را تعطيل کنند. بعضي ها فکر مي کنند که اگر بخواهند بندگي کنند بايد زندگي را تعطيل کنند. بعضي ها هم هر دو را باهم تعطيل کرده اند. من اعتقاد دارم که تبديل زندگي به بندگي معنايش تعطيلي هيچ کدام از اينها نيست. معنايش اين است که قرار است ما در زندگي مان بندگي بکنيم و هر اتفاقي که مي خواهد در مسير بندگي مان بيفتد، در جاده ي زندگي است. يعني يا حفظ همه ي شئون زندگي مان، خواب، خوراک، ارتباط، ازدواج، معاشرت، غصه مان و در تمام اينها مي خواهيم بندگي را رعايت بکنيم. پس همه يادمان باشد که اگر گفتيم اين مسئله يا حرکت نماد بندگي است، معنايش تعطيل زندگي نيست. زندگي بايد بر اساس پوشش بندگي انجام بشود. آنجا که بندگي اقتضا مي کند، بايد تغييراتي هم در زندگي بدهيم. شايد يکسري امور را تحت الشعاع قرار بدهيم. يعني زندگي مان را با بندگي تنظيم بکنيم. مغز بندگي است و پوسته زندگي است. نکته ي دوم اين است که بندگي يعني ارتباط با خدا و شراکت با خدا در اداره ي زندگي. در آينده اين شراکت با خدا را بيشتر توضيح خواهم داد. بندگي که مي گوييم، در مسير زندکي ما نقاط عطفي دارد يعني اينها شاخص و علامت است. سه نمونه ي آن را اشاره مي کنم. عيد يعني عود و برگشتن به اصل که همان خداست. ما يکسري مکان ها، زمانها و حالت ها داريم که ما را به خدا برمي گرداند. اگر ما در اين سه تا واقعا به خدا برگشتيم، عيد واقعي ماست. آن مکان هايي که ما را به خدا برمي گرداند. مثل زيارتگاهها، مساجد که هر کس وارد مسجد مي شود ارتباطش با خدا قوي تر مي شود. مي گويند که در مسجد نشاط معنوي وجود دارد که براي عيد لازم است. اگر در مسجد اين عود به خدا و برگشت به خدا درست انجام شد، اين راعيد بگيريد. چون واقعا شما به خدا برگشتيد. حتما لازم نيست که من کج رفته باشم که حالا برگشته ام يعني من را در مسير خدا حفظ کرده است. چون لازم نيست که حتما برگردم يعني من را در مسير خدا تثبيت کرده است. گاهي دارم در مسير مي روم و به اصل خودم نگاه مي کنم و گاهي وقتها اشتباه مي کنم و به اصل خودم برمي گردم. مثلا در حرم ها. انسان وقتي در حرم امام حسين (ع) يا حرم امام رضا (ع) مي رود دلها متصل مي شود. امتياز اين حرم ها چيست ؟ اين حرم ها من را به خدا برمي گرداند. در حرم امام رضا (ع) هيچ کس نمي گويد سعادت با ثروت است يا سعادت به قدرت است يا خوشبختي با شهرت است. همه مي گويند سعادت خوشبختي موفقيت به اين است که مثل امام رضا (ع) خدايي بشويم. پس در اين مکان ها انسان به خدا برمي گردد. اين نقطه ي عطف است. اينها شعائرالله است. و من يعظم شعائرالله فان الله تقوالقلوب. حتي حرم يک امام زاده و حرم شهيدان. الان خيلي از جوانها دل هايشان در مشهد شهداي شلمچه و طلائيه است. مي خواهم بگويم در اين مکان ها هم که رفتيم، زندگي تعطيل نمي شود. من در شلمچه و طلائيه مي گويم بچه ها اگر به اينجا آمديد، معنايش اين نيست که فقط به سجده برويد و بگوييد بندگي يعني سجده. اگر اينجا آمديد برويد و يک گوشه بنشينيد و گريه بکنيد. بايد همان کارهايي را که مي کردي انجام بدهي مثلا گفتگو مي کردي، پس بايد گفتگوي شما رنگ الهي بگيرد مثل شهدا. همان غذا خوردن را بايد از شهدا ياد بگيريم و رنگ خدايي بگيرد. حرفهايي که مي زنمي بايد رنگ خدايي به بگيرد. اين مکان من را ياد خدا مي اندازد. شما جنس زندگي ات را جلاء الهي مي دهي. در قرآن داريم : بهترين، رنگ رنگ خداست. پس يکسري مکان ها مارا به سمت بندگي سوق مي دهد. بعضيها فکر مي کنند که در حرم امام رضا (ع) فقط بايد نماز بخوانند. خير در حرم امام رضا (ع) فقط نماز خواندن نيست. در بحث خادم معنوي مي گويند که در حرم جارو کردن و دستمال کشيدن آن هم قشنگ است. راه رفتن هم بايد رنگ خدايي بگيرد. نگاهها هم بايد رنگ خدايي بگيرد. اين مکان ها نقاط عطفي در مسير زندگي ما است و به ما هشدار مي دهد. اينها پرچم است. اين مکان که من را برگرداند ( به معناي چسباندن به خدا ) عيد بحساب مي آيد. يکسري زمانها ما را بر مي گرداند. يکسري زمانها ارتباط ما را با خدا تقويت مي کند. ما آخر ماه رمضان عيد فطر داريم. مردم ما سي روز زوه گرفتند و در اين سي روز زندگي شان را هم کردند، غذا خوردند، کارهايشان را کردند ولي در اين ماه همه مواظب بودند. کاسب مي گويد که قسم نخور دهان روزه هستي، مواظب باش گران ندهي روزه هستي، راننده ها مواظب هستند که موسيقي حرام گوش ندهند. همه زندگي شان را مي کنند ولي کمي مواظبت بيشتري به حرمت رمضان مي کنند. در و ديوار ماه رمضان من و شما را به سمت خدا مي کشاند. من حتي ديده ام که در ماه رمضان عقد و ازدواج انجام داده اند. بنظر من يکي از فرصت هاي زيبايي ازدواج ماه مبارک رمضان است. در اين ماه ازدواج بکنيد و اطعام را هم افطار بدهيد، چه اشکالي دارد ؟ ولي به حرمت رمضان در ازدواج، در کسب و کار، در امضاء کردن ها مواظبت بيشتري مي کند. بخاطر يک ماه مواظبت و براي اينکه زندگي من رنگ بندگي بگيرد، خدا مي گويد که مي خواهم به تو عيدي بدهم. پس يکسري مکان ها رابطه ي ما را با خدا تقويت مي کند و در روند تبديل زندگي به بندگي نقطه ي عطف است. يکسري اعمال مثل اعمال سخت حج واجب در سختي رمل جمرات، منا، عرفات، طواف، قربانگاه، تقصير، سعي صفا و مروه، بندگي به نقطه ي عطف مي رسد و جالب اين است که همه حرکات عادي و در مسير زندگي است يعني در منا و عرفات زير چادر مي نشيني و خواب، خوراک و ارتباطاتت را داري يعني همه چيز داريم. من حتي امر ازدواج را در آنجا ديده ام. ولي سعي مي کنيم تمام اينها را رنگ بندگي بزنيم. بعد عيد قربان مي شود. پس عيد قربان، عيد فطر و عيد غدير. در تمام مسير زندگي تو دنبال راهنما مي گشتي، ناراحت بودي که پيامبر خدا دارد از دنيا مي رود و خدا برايت راهنما گذاشت و فهميدي که براي تبديل زندگي به بندگي بي راهنما نيست و باز اين عيد است. يعني نقطه ي تثبيت ارتباط بين من و شما با خدا. مکان ها و زمان ها نقطه ي تثبيت ارتباط است. در يک هفته مشغول دنيا شدم. در حديث قدسي داريم که خدا وقتي مي خواهد کسي را تنبيه کند، او را مشغول به دنيا مي کند که حتي فرصت نداشته باشد يک ياالله بگويد. يک هفته همه درگير کار دنيا هستيم. يک جمعه را براي ما بعنوان عيد گذاشته اند. اي انساني که درگير بوده اي و ياد خدا هم بوده اي اما يک روز را گذاشتم که بيشتر ياد خدا باشي. البته نگفته اند که جمعه زندگي ات تعطيل بشود، فقط فعاليت هايت شکل ديگري مي گيرد. روز جمعه به خانه مي آيي، خودت را تميز مي کني، به خانوده رسيدگي مي کني وصله ي رحم مي روي ولي همه ي اينها براي تثبيت ارتباط خودت با خداست. خواند دعاي کميل حتي اگر شده دو خط کافي است. يک جمله دعاي ندبه را در قنوت خودم بگويد. اينها عيدبه معناي واقعي است و من را به آغوش خدا برمي گرداند. يکي از زمانها غير از عيد قربان، عيد فطر، عيد غدير و عيد جمعه، عيد نوروز است که اين عيد را دين ما توليد نکرده است، آنرا امضاء کرده است. در ايران باستان مردم با بهارطبيعت عيد مي گرفتند. دين ما هم تاييد مي کند و آنرا امضاء کرده است و خيلي قشنگ است. بشرط اينکه عيدنوروز مثل جمعه و غدير و قربان بعد از يکسال بندگي باشد. يعني سال 1389 را تو به من توفيق دادي الحمدلله، تو به من توفيق دادي دوازده ماه در مسير زندگي، بندگي کرده ام، حالا که طبيعت بهار شده است و من هم مي خواهم يک سال جديد را با تو شروع کنم من هم عيد مي گيرم و اشکالي هم ندارد. آداب در عيد نوروز دو دسته است. يک دسته آنهايي که کاملا مورد تاييد دين است البته با يکسري تبديل مثل صله ي رحم، ديد و بازديد، هديه دادن تميز و معطر پوشيدن، عيادت رفتن، کينه ها کنار گذاشتن، مسافرت رفتن و به دل طبيعت رفتن همه ي اينها دستورات اسلام است. اما يکسري خرافات هم دارد. خرافات آن هم جزء ضرر چيز ديگري ندارد. نحس دانستن يعني چه ؟ هر چيزي که در قالب بندگي خدا نباشد، آدمي از بندگي خدا دور باشد، روزي که من را از بندگي خدا دور کند، مجلسي که من را از بندگي خدا دور کند، معامله و قراردادي که من را از بندگي خدا دور کند، ازدواجي که من را از بندگي خدا دور کند نحس است ولي روز نحس نمي شود. اينکه من آتش بازي بکنم و مردم آزاري بکنم و به ديگران ضرري بزنم و ديگران را بترسانم، اين ها بد است. اين ضررها به خود ما برمي گردد. ان احسنتم احسنتم بانفسکم. اين جهان کوه است و فعل ما ندا. يک داد در اين دنيا بزنيم، ده بار به خودمان برميگردد.
سوال – در مورد چهارشنبه سوري بعضي ها مي گويند که يک شب است، برويم خوش باشيم، سنت و آيين نياکان مابوده است، در اين وسط تکليف بندگي ما چه مي شود ؟
پاسخ – نياکان عرب دخترانشان را زنده بگور مي کردند، حالا بياييد يک شب ما هم اين کار را بکنيم. در جاهليت اگر يک نفر مي خواسته خواستگاري برود براي اينکه قدرت خودش را نشان بدهد بايد يک سر مي آورده است. پس ما هم برويم و يک شب اين کار را بکنيم. اگر گذشتگان ما اشتباهي مي کردند ماهم بايد آن اشتباه را تکرار کنيم ؟ ما عقل داريم و خيلي موارد ميگوييم که ما بر اساس عقل مان اين کار را نمي کنيم. جوانان تفريح بکنند و انرژي هاي شان را هم بيرون بريزنند، اشکالي ندارد. به بيابان برويد و اين کار را بکنيد. اما مردم آزاري حرام است. آسيب رساندن به يک پيرمرد و پيرزن يا يک خانم بادار را چه کسي پاسخ مي دهد ؟ اگر چشم و دستي يا پايي بسوزد، چه کسي ميخواهد جواب بدهد ؟ بنظر شما وحشي گري تفريح است ؟ ما انسان است. بعضي از کارهايي که انجام مي شود نه با انسانيت نه با مسلمان بودن و نه با وجدان ما جور در نمي آيد. تازه منتظر امام زمان (عج) هم هستيم ! عيد نوروز اگر پايان يکسال بندگي و شروع يک سال بندگي در مسير زندگي باشد خيلي زيباست و خيلي چيزهاي قشنگي هم دارد که دين ما آنرا تاييد کرده است. اگر درعيد بخواهد گناه، مردم آزاري، تفاخر، اسراف و تجمل گرايي بيايد، کدام دين اينها را تاييد مي کند ؟ چيزي که دين تاييد مي کند اين است که من بگويم يکسال بندگي کردم، تو به من توفيق دادي و سجده ي شکر بکنم. آن چيزي که در هر عيدي آمده است دعا است. بهترين برنامه ي عيد دعا است. حالا که من به تو نزديک شده ام مي خواهم درخواست هايم را به تو بگويم. شما دوست داريد که نامه تان از طريق سيستم اداري به دست رهبر برسد يا خودتان مستقيم آنرا بدست ايشان برسانيد ؟ قطعا توسط خودتان. حالا که شما به خدا نزديک شده ايد خودتان خواسته هايتان را به خدا بگوييد. اللهم ارزقنا توفيق طاعه و بعد المعصيه و صدق النيه، اللهم نصر الاسلام والمسلمين. يکي از بهترين دعاها که خيلي هم قشنگ است دعاي تحويل سال است. حول حالنا الي احسن الحال. پس زمان و مکان را گفتيم و حالت توبه و استغفار ما را به خدا نزديک مي کند. ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين. يعني وقتي که من واقعا از گذشته ي خودم پشيمان شدم. توبه توقف نيست. بعضي ها فکر مي کنند که اگر توبه کردند سر سجاده يک گوشه اي بنشينند و دعا و نماز بخوانند و بعد مي گويند که چرا خدا حاجت ما را نمي دهد. توبه توقف نيست، اصلاح حرکت است. دوباره به زندگي ات برگرد و همان مسيري را که اشتباه آمدي درست بيا. توبه دور برگردان است. من در مسير زندگي به پدر و مادرم بدي کرده ام، حالا توبه کرده ام، خوب شروع به خوبي مي کنم. فکر مي کنيد فقط با نمازخواندن جبران مي شود ؟ خير. اين طور نيست. من به مدرسه ي خودم بدي کردم و خوب درس نخواندم، برگرد و درست درس بخوان. من در کار اقتصادي خودم خلاف کردم با استغفار تنها کار درست نمي شود. بايد برگرديم و آن را درست کنيم. مثل اينکه اين ديوار را کج چيده ام و بنشينم گريه کنم، آيا ديوار خودش راست مي شود ؟ خير. بايد ديوار را خراب کنيم و دوباره آن را بچينيم. وقتي من مسير را اشتباهي رفتم، خدا به من اجازه ي برگشت مي دهد زيرا اگر اجازه برگشت نمي داد بيچاره بوديم. در دعاي افتتاح داريم : خدايا باب توبه را براي ما باز کرديم و ما از تو تشکر مي کنيم. اين يک حالت براي تثبيت بندگي ماست. خدا تا آخرين لحظه ي عمرم اين دوربرگردان را براي من گذاشته است. تمام مسير زندگي من خراب بوده است. در لحظه ي آخر نيت جبران مي کنم. حُر صبح توبه کرد و ظهر شهيد شد. وهب امروز توبه کرد و چند روز بعد شهيد شد. صدق نيت مهم است. همين که نيت من اين است که اگر به همسر، پدر و مادر و خودم بدي کردم مي خواهم جبران کنم. اگر در شغل و به دوستانم بدي کردم جبران کنم. پس اينهها زمان ها، مکان ها و حالت هايي هستند که بندگي ما را تثبيت مي کند و معناي هيچ کدام از آنها توقف نيست. نه در آن مکان و نه در آن زمان و نه در آن حالت، اجازه ي توقف دارم و هيچ کدام از آنها هم تعطيل کردن زندگي نيست. بندگي يعني اصلاح زندگي.
سوال – هر قومي عيدي دارند مثلا مسيحي ها در کريسمس عيد مي گيرند. در مورد اين عيدها توضيح بدهيد.
پاسخ – در سوره ي طه سوره 59 مي فرمايد: اين روزهايي که بعضي از اقوام بعنوان عيد اعلام مي کنند عيد واقعي نيست، يوم الزينت يعني عيد خوشي و زيبايي است. مردم ايران هم عيد نوروز را اين جور عيدي در ذهنشان است. اگر بخواهيم با نوروز بندگي بکنيم، بايد نوروز را به محضر قرآن ببريم و بگوييم که يوم الزينت ما را به روز عيد واقعي تبديل کنيد. اينکه فقط مردم خوش بپوشند و خوش باشند حتي با گناه، مردم آزاري، اسراف و به جان هم انداختن دو تا انسان تا ما کيف کنيم، اين نه در مکتب ما و نه در وجدان فطرت ما نيست. اگر عيد نوروز به دين عرضه نشود و تبديل به مسير بندگي نشود مي شود يوم الزينت. کساني که از عيد نوروز به معناي واقعي عيد استفاده مي کنند، مي توانند از صله ي رحم عيدي دادن خوش پوشيدن گره گشايي آن استفاده کنند. همه ي اينها مي تواند ما را به مسير بندگي ببرد. پس تعريف و حکم نورو ز را از دين بگيريم، تسليم اين حکم بشويم، فکر بکنيم عمل بکنيم تحمل بکنيم توکل توسل هم داشته باشيم. اينها ما را به نقطه ي بندگي مي رساند. پس بعد از توبه، مکان ها و زمان ها، حالت ديگري هم ما را به خدا نزديک مي کند و آن خادميت است. به ديگران خدمت کنيم. از پيامبر پرسيدند بهترين انسانها چه کساني هستند فرمودند : انسانهايي که خدمتگزاري شان بيشتر است. ما هم قرار گذاشته ايم که خادم معنوي امام رضا (ع) بشويم. امروز خادم حضرت معصومه خواهر بزرگوار امام رضا (ع) وهمه ي ائمه بشويم. اصلا نوکر خدا بشويم بنده ي خدا بشويم. خادميت يعني اينکه اين وجود براي ديگران نفع داشته باشد. حالا اين کلام، نگاه، دست و پول گره گشا باشد و در عيد نوروز اين حالات مي تواند اتفاق بيفتد. يک ميهماني راه بيندازيم و کدورتها را برطرف کنيم. مي دانيم يکياز اقوام گره مالي دارد به بهانه ي عيدي مي توانيم گره او را باز کنيم. به بهانه ي عيدي به عيادت يک بيمار برويم. به بهانه ي عيدي يک نصيحت کنيم. پس در حالت شد توبه و خدمت.
سوال – سوره ي اعراف آيات 156-159 را توضيح دهيد.
پاسخ – به آيه دوم اين صفحه اشاره مي کنم. عيد يعني برگشت به آغوش خدا زيرا ما از آغوش خدا جدا شده ايم، فطرت الله التي فطرالناس عليها، نه بصورت فيزيک بلکه بصورت معنا و نفخت فيه من روحي، ما يک ليوان آب هستيم که از خدا جدا شده ايم. در عيد نوروز همه چيز را تميز مي کنند. اگر اين آب مي خواهد طعم و بويش عوض نشود، بايد ارتباط خودش را با چشمه حفظ کند. خدا براي حفظ ارتباط بين من و شما و همه ي عالم با خدا، وسيله اي بنام پيامبر و قرآن گذاشته است. بالاترين لطفي که خدا مي تواند به من بکند که رنگ و بوي من عوض نشود، جدا نشدن از قرآن و عترت است. وقتي من عوض نشدم به درد ديگران مي خورم و مي توانم خادم ديگران باشم. اين راه عيد نگه داشتن دائمي خودمان است يعني ما مي خواهيم از خدا جدا نشويم و دائما به خدا برگرديم و اين معنايش اين نيست که زندگي را تعطيل کنم بلکه در هر نقطه اي از زندگي مي خواهم از آغوش خدا جدا نشوم. راهش تبعيت کردن از پيامبر و عترت است.
سوال – در مورد بحث راهيان نور و الگو پذيري جوانان از کساني که مردانه ايستادند و جنگيدند، سوال کرده اند که شما بچه هاي جبهه و جنگ را زياد به رخ ما مي کشيد و به ما مي گوييد که از آنها الگو بگيريد. شما از جوانان هجده ساله مي گوييد اما من فکر مي کنم که شما تکليف خيلي سختي را از ما مي خواهيد. من مطمئن هستم کساني که ما امروز به زيارت قبورشان مي رويم اگر الان بودند، بسياري از آلودگي هايي که جوانان امروز گرفتار آن هستند، آنها هم گرفتارش مي شدند. من از شما توقع دارم که شرايط امروز جوانان را درک کنيد. راهنمايي بفرماييد.
پاسخ – اينکه من از شهدا مي گويم معنايش اين نيست که جوانان امروز ما از آنها پايين تر هستند. من اعتقاد دارم که همزمان که همه چيز پيشرفت مي کند و زمان جلو مي رود، اتصال با خدا هم پيشرفت مي کند. نوع بندگي هم پيشرفت مي کند. من يقين دارم که جوانان امروز ما، اگر معرکه اي مثل آن روز پيش بيايد از آن جوانان کمتر عمل نخواهند کرد. اين را قبول دارم و اين يک شعار نيست. چون من ديده ام. الان در راهيان نور آن قصه ي يک ماکت است و ما داريم آنرا مي بينيم. از آن طرف حرف اين جوان را قبول دارم. من بازمانده ي آن زمان هستم و خيلي از بازمانده هاي آن موقع در امتحان بعد از جنگ مردود شدند. البته تعدادشان کم بود. م مي گوييم خوش به حال شهدا که مهر عاقبت بخيري پاي پرونده شان خورد. من از آن دارو فروش هايي هستم که خودم بيمار هستم. من خودم جامانده هستم. زبان حال من و امثال من اين بيت شعر است : رفتم که خار از پا کشم محمل زچشمم دور شد، يک لحظه من غافل شدم صدساله راهم دور شد. من دارو فروش بيمار و من راهنماي جامانده هستم. من مي خواهم به جوانان بگويم که نقطه ي قشنگ جوان ديروز چه بود. نقطه ي قشنگ جوان ديروز اين بود که عيب خودش را پيدا کرد. فهميد که اگر خودش را به غير از خدا و زندگي اش را به غيز از خدا بفروشد، سرمايه هايش را به غير از خدا بفروشد، ضرر کرده است. پس فهميد بهترين مشتري سرمايه هاي او خداست. ان الله شتري. به چه خريد ؟ به جاودانگي و شفاعت و خيلي از نعمت هايي که خدا به ما داده است، عند ربهم يرزقون. امروز جنگ نيست ولي آيا نمي تواني تحصيل خودت را با خدا معامله کني؟ آيا نمي تواند کاسبي و نيت خودش را الهي بکند ؟ بله. مي تواند. پس امتياز او به اين بود که مشتري خودش را پيدا کرد و امتياز بعدي او اين بودي که زمان معامله را هم پيدا کرد. بهترين زمان معامله جواني است. مکانش را هم پيدا کرد، نقطه اي که او را به خدا متصل کرد و از وابستگي دنيا دور بود. پس من مشتري خودم را پيدا کنم حتي اگر جوان ورزشکار، طلبه، دانشجو هستم. پس مشتري خودت يعني خدا را پيدا کن. خند هايت را هم با خدا معامله کن. زمانش يعني جواني را پيدا کن. مکانش را هم پيدا کن يعني جايي که تعلقات دنيا تو را کمتر اسير کند.
AA